چگونه ممکن است قرآن در اعصار قبل که امکانات چاپ و نشر وجود نداشت بدون تغییرو تحریف مانده باشد ؟
قرآن کریم در مدت 23 سال نازل شد و هرگاه فرود می آمد پیغمبر صلی اللّه علیه وآله و سلم آن را بر مومنین قراءت می فرمود و همان وسیله دعوت مردم باسلام بود وهرگز آنرا در زوایا و خبایا پنهان نمی کرد و چون مردم تعلیم میگرفتند و می نوشتندیا از بر می کردند هر جا بدعوت بت پرستان قبائل می رفتند چند سوره از قرآن با خودمی بردند . وقتی مسلمانان بحبشه رفتند از آن سوره ها که تا آن وقت نازل شده بود با خودبردند و سوره مریم را برای نجاشی پادشاه حبشه خواندند . بدین ترتیب سور قرآن در عهد پیغمبر (ص ) در جزیره العرب منتشر شده و اسلام درهمان عهد همه عربستان را فراگرفته بود و قرآن در همه جا رفته بود . هر مسلمان باید سوره فاتحه الکتاب را با یک سوره دیگر در نماز بخواند و از برباشد ; و پیغمبر (ص ) فرموده بود لیومکم اقرءکم یعنی آنکه قرآن بیشتر دانددر هر قوم او امام باشد . و بدین جهت مردم را بحفظ قرآن ترغیب می فرمود . پس هر یک از این سوره ها را عده ای غیر محصور از مسلمانان در همه عربستان از برداشتند یا نوشته بودند مثلا سوره یس را ده هزار نفر , و سوره الرحمن رابیست هزار نفر , و سوره حمد را چند میلیون نفر و سوره های بزرگتر مانند بقره راکمتر و هیچ سوره ای نبود که مردم بسیار از بر نداشته باشند , مردم هم مختلف بودند گروهی مثلا ده سوره از بر داشتند , گروهی پنجاه سوره و چند تن بودند که هرچه قرآن نازل شده بود یا از بر داشتند یا نوشته بودند و بهمه قرآن عالم بودندمانند عبداللّه ابن مسعود , و ابی بن کعب , و امیرالمومنین علیه السلام . ترکیب سوره های قرآن از آیات و اینکه هر یک دارای چند آیه است و کدام آیه ازکدام سوره است , همه را پیغمبر (ص ) از جانب خدا معین فرمود و هر سوره نام مخصوص داشت در زمان پیغمبر معروف چنانکه وقتی آن حضرت می فرمود سوره طه یا سوره مریم یا سوره هود , مردم می دانستند کدام سوره مقصود است مثلا پیغمبر (ص ) فرمود شیبتنی سوره هود یعنی سوره هود مرا پیر کرد . همه مردم دانستند کدام سوره را فرمود چون هزاران نفر آن سوره را از بر داشتند و نوشته بودند . اینها همه بتواتر معلوم است و شکی در آن نیست . مردم عهد پیغمبر (ص ) وقتی قرآن را از بر می کردند مسامحه در الفاظ آن جائزنمی شمردند , همچنانکه ما حمد و سوره از بر می کنیم و دقت می کنیم یک حرف آن راغلط و به تغییر نخوانیم , مردم آن عهد هم آیات قرآن را بهمین دقت از بر می کردندمثلا بجای اقتربت لفظ مرادف آن دنت را نمی آوردند و در قرن اول هجری علم نحو برای ضبط حرکات قرآن پدید آمد و این دقت که اصحاب و تابعین و قراء سبعه در ادای کلمات داشتند خلق الساعه نبود بلکه دنبال همان دقت عهد پیغمبر (ص ) بود در ضبطحروف , و دلیل بزرگ این مطلب حروف مقطعه اول سوره ها است , مثلا چند جا الر است و یک جا المر و جائی المص و جائی طس و جائی طسم و چند جا حم و یک جا حمعسق . پس بحروف عنایت تام داشتند و تغییر حروف و تقدیم وتاخیر را جایز نمی شمردند . نیز در اول همه سور بسم اللّه نوشتند غیر از سوره توبه این هم دلیل تعبد آنها بود و اگر در ترتیب سور و آیات مختار بودند یا تصرف در آن را جایز می شمردند بسم اللّه در اول سوره توبه هم می نوشتند . و اینکه بعضی گویند بسم اللّه کلمه رحمت است و براءه کلمه عذاب از این جهت بسم اللّه ننوشتند . صحیح نیست چون سوری که ابتدا بعذاب شود بسیار است و درهمه بسم اللّه نوشتند و ننوشتن بسم اللّه در اول سوره توبه محض برای متابعت رسولخدا بود و بس , وگرنه در اول سوره هل اتیک حدیث الغاشیه هم نبایدبسم اللّه بنویسند . پس از رحلت خاتم انبیاء (ص ) بعهد ابوبکر یک مصحف رسمی نوشتند مطابق آنچه در دست همه مردم بود و نگاه داشتند و آن قرآن نزد حفصه امانت بود تا اگر زمان بسیاربگذرد مسلمانان متفرق در شهرها که سینه به سینه یا نسخه به نسخه سوره های قرآن را از هم فرا میگرفتند در نقل آن سهو خطائی کنند و حافظان طبقه اول قرآن ازمیان بروند آن قرآن رسمی قدیم مرجع آنها باشد و به عهد خلافت عثمان از روی آن مصحف قدیم چند نسخه نوشتند و بشهرها فرستادند و در مساجد بزرگ نهادند تانویسندگان و قراء از آنها سهو و خطای نسخه ها را اصلاح کنند و بدقت تمام قرآن کریم را حرف بحرف و کلمه بکلمه حفظ کردند تا بعهد ما , و خداوند بر خود حتم کرده بود ان علینا جمعه و قرءانه و این وعده خدا بانجام رسید . مسلمانان چنان در ضبط قرآن دقت داشتند که اگر در قرآنهای صدر اول و رسم الخطقدیم کلمه ای بر خلاف قواعد معمولی خط نوشته بود آنرا بهمان صورت در قرآن های متاخر حفظ کردند و تغییر آنرا جائز نشمردند , مثلا : بعد از واو جمع باید الف نوشته شود و در قرآن های عصر صحابه نیز این قاعده را مراعات می کردند مگر در کلمه جاو و فاو و باو و سعو فی آیاتنا در سوره سبا , و عتوعتوا در فرقان , و الذین تبوء الدار در حشر که در آن قرآن ها الف ننوشته بودند متاخرین هم ترک کردند و نوشتن آن را جائر ندانستند تا ما بدانیم به امانت و دقت قرآن را ضبط کردند و تحریف در آن نشد و چند جا الف را واو نوشتند مثل بلوا مبین در سوره دخان و علموا بنی اسرائیل در شعراء . همچنین تاء در آخر کلمه بصورتها نوشته می شود مانند سنه و رحمه اما درقرآن های عهد صحابه چند تاء کشیده نوشته بودند آنرا تغییر ندادند مثل کلمه رحمت بتاء کشیده در سوره بقره و اعراف و هود و مریم و روم و زخرف . و نیز نعمت در بقره و آل عمران و مائده و ابراهیم و نحل و لقمان و فاطر و طور . و سنت در انفال و فاطر و غافر و در سایر جاها بهاء مدور نوشتند . و نیز کلمت ربک الحسنی و فنجعل لعنت اللّه و الخامسه ان لعنت اللّه و ان شجرت الزقوم و قرت عین و جنت نعیم و بقیت اللّه خیرا و امرات - هر جا با زوج استعمال شود - مانند امرات فرعون و معصیت در قد سمع همه را به تاء کشیده نوشتند . و نیز کلمه شی ء را همه جا بشین پس از آن یاء نوشتند مگر در سوره کهف و لاتقولن لشای ء که یک الف میان شین و یاء نوشته بود و آن را بهمین نحو حفظکردند . و نیز پس از کلمه لا در لا اذبحنه و لا اوضعوا و لا الی الجحیم الفی نوشتند بدون احتیاج به آن برای متابعت . و در کلمه نبای المرسلین یاء زائد نوشتند . و نیز در انای اللیل درطه و تلقای نفسی در سوره یونس و من ورای حجاب در شوری و ایتای ذی القربی در نحل و بلقای ربهم و لقای الاخره در سوره روم که در نظائر آن ننوشتند . و عجب اینست که در کلمه بایکم المفتون و بنیناها باید بجای یک مرکز یاء دو مرکز نوشته بودند آنرا هم حفظ کردند و از این قبیل در قرآن بسیاراست . و بسیار جای تاسف است که در قرآن های طبع ایران از جهل و مسامحه مراعات این نکات را نمی نمایند و مسلمانان ممالک دیگر آن را حمل بر عمد و عناد می کنند- نعوذ باللّه - . همین ضبط و دقت که در نوشتن بود در ادای حروف و حرکات هم بود مثلا حفص در یک موضع یخلد فیه مهانا در سوره فرقان باشباع فیهی خواند و در نظائر آن بی اشباع , و ابن کثیر در همه آنها باشباع خواند و در دو جا علیه اللّه و انسانیه در سوره فتح و کهف بضم هاء ضمیر خواند و در نظائر آن بکسرخواند , و در علم قراءت امثال این بسیار است که دلالت دارد بر عنایت مردم اززمان پیغمبر (ص ) تاکنون و محال است کسی احتمال دهد که در آن تغییر یا تحریف یازیاده و نقصانی راه یافته است . و در این مسئله خزعبلات و اباطیل در ذهن فارسی زبانان بسیار فرورفته است و مردم معاند آنرا دستاویز فساد کرده اند و چگونه عاقل تصور می کند در قرآن با دقت و حفظتغییر یا نقصان راه یافت اما در حدیث که یک نفر نقل کرد تحریف راه نیافت ملیونها مردم سوره حمد را بهمین نحو که در مصاحف است قراءت کردند سهو کردند اماآن یکنفر که عبارت حمد را طور دیگر نقل کرد سهو نکرد . کتب یهود و نصاری هیچیک مانند قرآن نیست بلکه همه آنها نظیر تواریخ و اخبار مااست و مردم از کلام آنها فراهم کرده و کتاب ساختند و کتاب تورات و انجیل مانندتاریخ طبری و سیره ابن هشام و تاریخ روضه الصفا است و اینکه گویند کتاب موسی (ع ) یعنی کتابی که در شرح حال حضرت موسی نوشتند نه آنکه موسی علیه السلام نوشت و کتاب یوشع یعنی کتابی که در شرح حال یوشع نوشتند نه کتابی که یوشع (ع )نوشت و همچنین انجیل کتاب حضرت مسیح (ع ) است یعنی شرح زندگی او است نه تالیف او , مثل اینکه ما می گوئیم مختارنامه یعنی کتابی که دیگری در شرح حال مختارنوشت با این همه احادیث ما از تورات و انجیل که آنرا کتاب آسمانی می دانندمعتبرتر است چون در احادیث ما متواتر بسیار است . eporsesh.com
عنوان سوال:

چگونه ممکن است قرآن در اعصار قبل که امکانات چاپ و نشر وجود نداشت بدون تغییرو تحریف مانده باشد ؟


پاسخ:

قرآن کریم در مدت 23 سال نازل شد و هرگاه فرود می آمد پیغمبر صلی اللّه علیه وآله و سلم آن را بر مومنین قراءت می فرمود و همان وسیله دعوت مردم باسلام بود وهرگز آنرا در زوایا و خبایا پنهان نمی کرد و چون مردم تعلیم میگرفتند و می نوشتندیا از بر می کردند هر جا بدعوت بت پرستان قبائل می رفتند چند سوره از قرآن با خودمی بردند . وقتی مسلمانان بحبشه رفتند از آن سوره ها که تا آن وقت نازل شده بود با خودبردند و سوره مریم را برای نجاشی پادشاه حبشه خواندند . بدین ترتیب سور قرآن در عهد پیغمبر (ص ) در جزیره العرب منتشر شده و اسلام درهمان عهد همه عربستان را فراگرفته بود و قرآن در همه جا رفته بود . هر مسلمان باید سوره فاتحه الکتاب را با یک سوره دیگر در نماز بخواند و از برباشد ; و پیغمبر (ص ) فرموده بود لیومکم اقرءکم یعنی آنکه قرآن بیشتر دانددر هر قوم او امام باشد . و بدین جهت مردم را بحفظ قرآن ترغیب می فرمود . پس هر یک از این سوره ها را عده ای غیر محصور از مسلمانان در همه عربستان از برداشتند یا نوشته بودند مثلا سوره یس را ده هزار نفر , و سوره الرحمن رابیست هزار نفر , و سوره حمد را چند میلیون نفر و سوره های بزرگتر مانند بقره راکمتر و هیچ سوره ای نبود که مردم بسیار از بر نداشته باشند , مردم هم مختلف بودند گروهی مثلا ده سوره از بر داشتند , گروهی پنجاه سوره و چند تن بودند که هرچه قرآن نازل شده بود یا از بر داشتند یا نوشته بودند و بهمه قرآن عالم بودندمانند عبداللّه ابن مسعود , و ابی بن کعب , و امیرالمومنین علیه السلام . ترکیب سوره های قرآن از آیات و اینکه هر یک دارای چند آیه است و کدام آیه ازکدام سوره است , همه را پیغمبر (ص ) از جانب خدا معین فرمود و هر سوره نام مخصوص داشت در زمان پیغمبر معروف چنانکه وقتی آن حضرت می فرمود سوره طه یا سوره مریم یا سوره هود , مردم می دانستند کدام سوره مقصود است مثلا پیغمبر (ص ) فرمود شیبتنی سوره هود یعنی سوره هود مرا پیر کرد . همه مردم دانستند کدام سوره را فرمود چون هزاران نفر آن سوره را از بر داشتند و نوشته بودند . اینها همه بتواتر معلوم است و شکی در آن نیست . مردم عهد پیغمبر (ص ) وقتی قرآن را از بر می کردند مسامحه در الفاظ آن جائزنمی شمردند , همچنانکه ما حمد و سوره از بر می کنیم و دقت می کنیم یک حرف آن راغلط و به تغییر نخوانیم , مردم آن عهد هم آیات قرآن را بهمین دقت از بر می کردندمثلا بجای اقتربت لفظ مرادف آن دنت را نمی آوردند و در قرن اول هجری علم نحو برای ضبط حرکات قرآن پدید آمد و این دقت که اصحاب و تابعین و قراء سبعه در ادای کلمات داشتند خلق الساعه نبود بلکه دنبال همان دقت عهد پیغمبر (ص ) بود در ضبطحروف , و دلیل بزرگ این مطلب حروف مقطعه اول سوره ها است , مثلا چند جا الر است و یک جا المر و جائی المص و جائی طس و جائی طسم و چند جا حم و یک جا حمعسق . پس بحروف عنایت تام داشتند و تغییر حروف و تقدیم وتاخیر را جایز نمی شمردند . نیز در اول همه سور بسم اللّه نوشتند غیر از سوره توبه این هم دلیل تعبد آنها بود و اگر در ترتیب سور و آیات مختار بودند یا تصرف در آن را جایز می شمردند بسم اللّه در اول سوره توبه هم می نوشتند . و اینکه بعضی گویند بسم اللّه کلمه رحمت است و براءه کلمه عذاب از این جهت بسم اللّه ننوشتند . صحیح نیست چون سوری که ابتدا بعذاب شود بسیار است و درهمه بسم اللّه نوشتند و ننوشتن بسم اللّه در اول سوره توبه محض برای متابعت رسولخدا بود و بس , وگرنه در اول سوره هل اتیک حدیث الغاشیه هم نبایدبسم اللّه بنویسند . پس از رحلت خاتم انبیاء (ص ) بعهد ابوبکر یک مصحف رسمی نوشتند مطابق آنچه در دست همه مردم بود و نگاه داشتند و آن قرآن نزد حفصه امانت بود تا اگر زمان بسیاربگذرد مسلمانان متفرق در شهرها که سینه به سینه یا نسخه به نسخه سوره های قرآن را از هم فرا میگرفتند در نقل آن سهو خطائی کنند و حافظان طبقه اول قرآن ازمیان بروند آن قرآن رسمی قدیم مرجع آنها باشد و به عهد خلافت عثمان از روی آن مصحف قدیم چند نسخه نوشتند و بشهرها فرستادند و در مساجد بزرگ نهادند تانویسندگان و قراء از آنها سهو و خطای نسخه ها را اصلاح کنند و بدقت تمام قرآن کریم را حرف بحرف و کلمه بکلمه حفظ کردند تا بعهد ما , و خداوند بر خود حتم کرده بود ان علینا جمعه و قرءانه و این وعده خدا بانجام رسید . مسلمانان چنان در ضبط قرآن دقت داشتند که اگر در قرآنهای صدر اول و رسم الخطقدیم کلمه ای بر خلاف قواعد معمولی خط نوشته بود آنرا بهمان صورت در قرآن های متاخر حفظ کردند و تغییر آنرا جائز نشمردند , مثلا : بعد از واو جمع باید الف نوشته شود و در قرآن های عصر صحابه نیز این قاعده را مراعات می کردند مگر در کلمه جاو و فاو و باو و سعو فی آیاتنا در سوره سبا , و عتوعتوا در فرقان , و الذین تبوء الدار در حشر که در آن قرآن ها الف ننوشته بودند متاخرین هم ترک کردند و نوشتن آن را جائر ندانستند تا ما بدانیم به امانت و دقت قرآن را ضبط کردند و تحریف در آن نشد و چند جا الف را واو نوشتند مثل بلوا مبین در سوره دخان و علموا بنی اسرائیل در شعراء . همچنین تاء در آخر کلمه بصورتها نوشته می شود مانند سنه و رحمه اما درقرآن های عهد صحابه چند تاء کشیده نوشته بودند آنرا تغییر ندادند مثل کلمه رحمت بتاء کشیده در سوره بقره و اعراف و هود و مریم و روم و زخرف . و نیز نعمت در بقره و آل عمران و مائده و ابراهیم و نحل و لقمان و فاطر و طور . و سنت در انفال و فاطر و غافر و در سایر جاها بهاء مدور نوشتند . و نیز کلمت ربک الحسنی و فنجعل لعنت اللّه و الخامسه ان لعنت اللّه و ان شجرت الزقوم و قرت عین و جنت نعیم و بقیت اللّه خیرا و امرات - هر جا با زوج استعمال شود - مانند امرات فرعون و معصیت در قد سمع همه را به تاء کشیده نوشتند . و نیز کلمه شی ء را همه جا بشین پس از آن یاء نوشتند مگر در سوره کهف و لاتقولن لشای ء که یک الف میان شین و یاء نوشته بود و آن را بهمین نحو حفظکردند . و نیز پس از کلمه لا در لا اذبحنه و لا اوضعوا و لا الی الجحیم الفی نوشتند بدون احتیاج به آن برای متابعت . و در کلمه نبای المرسلین یاء زائد نوشتند . و نیز در انای اللیل درطه و تلقای نفسی در سوره یونس و من ورای حجاب در شوری و ایتای ذی القربی در نحل و بلقای ربهم و لقای الاخره در سوره روم که در نظائر آن ننوشتند . و عجب اینست که در کلمه بایکم المفتون و بنیناها باید بجای یک مرکز یاء دو مرکز نوشته بودند آنرا هم حفظ کردند و از این قبیل در قرآن بسیاراست . و بسیار جای تاسف است که در قرآن های طبع ایران از جهل و مسامحه مراعات این نکات را نمی نمایند و مسلمانان ممالک دیگر آن را حمل بر عمد و عناد می کنند- نعوذ باللّه - . همین ضبط و دقت که در نوشتن بود در ادای حروف و حرکات هم بود مثلا حفص در یک موضع یخلد فیه مهانا در سوره فرقان باشباع فیهی خواند و در نظائر آن بی اشباع , و ابن کثیر در همه آنها باشباع خواند و در دو جا علیه اللّه و انسانیه در سوره فتح و کهف بضم هاء ضمیر خواند و در نظائر آن بکسرخواند , و در علم قراءت امثال این بسیار است که دلالت دارد بر عنایت مردم اززمان پیغمبر (ص ) تاکنون و محال است کسی احتمال دهد که در آن تغییر یا تحریف یازیاده و نقصانی راه یافته است . و در این مسئله خزعبلات و اباطیل در ذهن فارسی زبانان بسیار فرورفته است و مردم معاند آنرا دستاویز فساد کرده اند و چگونه عاقل تصور می کند در قرآن با دقت و حفظتغییر یا نقصان راه یافت اما در حدیث که یک نفر نقل کرد تحریف راه نیافت ملیونها مردم سوره حمد را بهمین نحو که در مصاحف است قراءت کردند سهو کردند اماآن یکنفر که عبارت حمد را طور دیگر نقل کرد سهو نکرد . کتب یهود و نصاری هیچیک مانند قرآن نیست بلکه همه آنها نظیر تواریخ و اخبار مااست و مردم از کلام آنها فراهم کرده و کتاب ساختند و کتاب تورات و انجیل مانندتاریخ طبری و سیره ابن هشام و تاریخ روضه الصفا است و اینکه گویند کتاب موسی (ع ) یعنی کتابی که در شرح حال حضرت موسی نوشتند نه آنکه موسی علیه السلام نوشت و کتاب یوشع یعنی کتابی که در شرح حال یوشع نوشتند نه کتابی که یوشع (ع )نوشت و همچنین انجیل کتاب حضرت مسیح (ع ) است یعنی شرح زندگی او است نه تالیف او , مثل اینکه ما می گوئیم مختارنامه یعنی کتابی که دیگری در شرح حال مختارنوشت با این همه احادیث ما از تورات و انجیل که آنرا کتاب آسمانی می دانندمعتبرتر است چون در احادیث ما متواتر بسیار است .
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین