خداوند متعال، میفرماید: "وَ الَّذِینَ جَآءُو مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لاِ ?ًِخْوَ َنِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالاْ ?ًِیمََنِ وَ لاَ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ ;(حشر،10) (همچنین) کسانی که بعد از آنها ]=بعد از مهاجران و انصار[ آمدندو میگویند: "پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!" اصل واژه "غلّ"، به معنای داخل شدن و نفوذ مخفیانه چیزی در چیز دیگری است، که یکی از مصادیق آن هر چیزی است که در قلب نفوذ کرده و موجب تحوّل آن از صفا و خلوص به کدورت و آشفتگی آن گردد، نظیر حسد، عداوت و دشمنی، کینهتوزی و بدخواهی و... که به طرز مرموزی در قلب انسان نفوذ میکند.(ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ج 7، ص 256، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی / فرهنگ معاصر عربی، فارسی، آزمایشی آذرنوش، ص 484، نشر نی.) بنابراین واژه "غِل" فقط به معنای حسد و یا کینه نیست بلکه مفهوم وسیعی دارد که بسیاری از صفات مخفی و زشت اخلاقی را شامل میگردد. این آیهی شریفه، با توجه به دو آیه قبل از آن، در مورد "تابعین" میباشد و بنابر تفسیری، تمامی مسلمانانی هستند که بعد از مسلمانان صدر اوّل اسلام میآیند که سه صفت ویژه آنها در اینجا بیان شده: یکی "خودسازی" و به فکر اصلاح خویش بودن با طلب آمرزش از پیشگاه خداوند، دیگری "احترام به پیشگامان در ایمان" با دعای به آنان، سوم این که میکوشند هرگونه کینه و دشمنی، نسبت به تمامی کسانی را که ایمان آوردهاند، از درون دل، بیرون بریزند و از خداوند رحمان، در این راه یاری میطلبند. بی تردید اگر کسی کینه و حسد و... مؤمنی را به جهت ایمانش داشته باشد کافر و اگر به جهت دیگری باشد; فاسق است.(ر.ک: مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، طبرسی;، ج 9، ص 262، مکتبة العلمیة الاسلامیة / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 23، ص 522، دارالکتب الاسلامیة.) eporsesh.com
با توجه به آیهی 10 سورهی حشر، "غلّ" برادران ایمانی به چه چیزهایی مربوط است؟
خداوند متعال، میفرماید: "وَ الَّذِینَ جَآءُو مِن بَعْدِهِمْ یَقُولُونَ رَبَّنَا اغْفِرْ لَنَا وَ لاِ ?ًِخْوَ َنِنَا الَّذِینَ سَبَقُونَا بِالاْ ?ًِیمََنِ وَ لاَ تَجْعَلْ فِی قُلُوبِنَا غِلاًّ لِّلَّذِینَ ءَامَنُواْ رَبَّنَآ إِنَّکَ رَءُوفٌ رَّحِیمٌ ;(حشر،10) (همچنین) کسانی که بعد از آنها ]=بعد از مهاجران و انصار[ آمدندو میگویند: "پروردگارا! ما و برادرانمان را که در ایمان بر ما پیشی گرفتند بیامرز، و در دلهایمان حسد و کینهای نسبت به مؤمنان قرار مده! پروردگارا، تو مهربان و رحیمی!"
اصل واژه "غلّ"، به معنای داخل شدن و نفوذ مخفیانه چیزی در چیز دیگری است، که یکی از مصادیق آن هر چیزی است که در قلب نفوذ کرده و موجب تحوّل آن از صفا و خلوص به کدورت و آشفتگی آن گردد، نظیر حسد، عداوت و دشمنی، کینهتوزی و بدخواهی و... که به طرز مرموزی در قلب انسان نفوذ میکند.(ر.ک: التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، حسن مصطفوی، ج 7، ص 256، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی / فرهنگ معاصر عربی، فارسی، آزمایشی آذرنوش، ص 484، نشر نی.) بنابراین واژه "غِل" فقط به معنای حسد و یا کینه نیست بلکه مفهوم وسیعی دارد که بسیاری از صفات مخفی و زشت اخلاقی را شامل میگردد.
این آیهی شریفه، با توجه به دو آیه قبل از آن، در مورد "تابعین" میباشد و بنابر تفسیری، تمامی مسلمانانی هستند که بعد از مسلمانان صدر اوّل اسلام میآیند که سه صفت ویژه آنها در اینجا بیان شده: یکی "خودسازی" و به فکر اصلاح خویش بودن با طلب آمرزش از پیشگاه خداوند، دیگری "احترام به پیشگامان در ایمان" با دعای به آنان، سوم این که میکوشند هرگونه کینه و دشمنی، نسبت به تمامی کسانی را که ایمان آوردهاند، از درون دل، بیرون بریزند و از خداوند رحمان، در این راه یاری میطلبند. بی تردید اگر کسی کینه و حسد و... مؤمنی را به جهت ایمانش داشته باشد کافر و اگر به جهت دیگری باشد; فاسق است.(ر.ک: مجمع البیان فی تفسیرالقرآن، طبرسی;، ج 9، ص 262، مکتبة العلمیة الاسلامیة / تفسیر نمونه، آیت اللّه مکارم شیرازی و دیگران، ج 23، ص 522، دارالکتب الاسلامیة.)
eporsesh.com
- [سایر] چگونگی اعجاز علمی «حرکت زمین» را با توجه به آیهی 88 سورهی نمل توضیح دهید؟
- [سایر] مفهوم آیهی شریفه "لا اکراه فی الدّین قد تَبَیّن الرّشدُ مِن الغیِّ..." را با توجه به تفاسیر مختلف بیان نمایید.
- [سایر] با توجه به اینکه آیات قرآن مربوط به جو حاکم میان اعراب و زمان نزول آیات است... در مورد انطباق آن با جامعه مدرن امروز توضیح دهید؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در طول جنگ تنها سه ماه موفق شدم به جبهه بروم. ولی با کمک یکی از برادران سپاه که از سابق با من آشنایی داشت، گواهی مربوط به حضور 6 ماهه دریافت کردم و به اداره خود دادم که بابت آن یک گروه حقوقی به من اضافه شده و مقداری حقوق بیشتر می گیرم. با توجه به نیاز زیادی که به آن دارم، آیا گرفتن آن جایز است؟
- [سایر] سلام من الان عاشق یه دختر شدم که 8 سال از من بزرگتره!راستش اولین ارتباط من با دختر بود یعنی اولین دختری هست که باهاش حرف میزنم. دختر مورد علاقمه همه اون چیزهایی رو که می خوام داره،ولی 2تا مشکل سر راه من هست:اول اینکه خانوادم کاملا مخالف هستن شک ندارم!و دوم اینکه 10 ساله دیگه من 30 ساله میشم و اون 38 ساله،من در اوج غریزه جنسی هستم و اون غریزه جنسیش داره فرو میشینه،با توجه به اینکه الان خیلی از طلاق ها دلیل مشکلات جنسی هست میترسم در آینده منم با این مشکل بر بخورم،لطفا کمکم کنید من هیچ کس رو ندارم که کمکم کنه
- [سایر] سلام 1-در اتشار مطالب این پیام و پیام قبلی مختارید (اگر کمکی به خواننده های سایتتان می کند ) 2-تشکر بابت پاسختان 3-عذر خواهی می کنم به خاطر عدم ارایه دقیق از شرایط و معرفی خودم 4-مشکلی که مطرح شد مربوط به خودم است ( دختر 28 / لیسانس آمار / پاره وقت تدریس کامپیوتر انجام می دهم ) 5-با توجه به پاسختان فعلا دستگیرم شد که نباید تا ثابت بودن شرایطم به خواستگاری پاسخی بدهم 6-تشخیص توسط یک خانم مشاور صورت گرفت (ایشان فوق لیسانس مشاوره دارن و در مدرسه کار می کنن ، نمی دونم تشخیصشان تخصصی بوده یا نه؟! ) ، چون از اقوام هستند نمی خواهم خیلی از ایشان اطلاعات بگیرم برای همین از شما این اطلاعات را می پرسم 7-خیلی نگران از وضعیت خودم هستم چون انگیزه ، امید یا توانایی برای انجام هیچ کاری ندارم 8-می خوام مطمئن شوم درمان صورت می گیرد ، می توانم امید به بهبودی داشته باشم یا نه ، هر چند گاهی انگیزه پیدا می کنم گاهی هم نه 9-\" اگر درمان صورت می گیرد \" مشاوری از مرکز خودتان معرفی می کنید (خانم باشد لطفا ) 10- ... 11- گفتید که : \" توصیه مشفقانه ام این است که از درمانش منصرف شو \" پس یه جورایی از درمان خودم منصرف شوم ؟؟ 12-کلا اختلال مرزی یا BPD که خودتان گفتین چه مشکلاتی اایجاد می کند ؟ برای خودم؟ ظاهرا اطرافیان که خیلی آزار می بینن و این موضوع منو خیلی ناراحت می کنه ، اگر یه توضیح مختصر بدین ممنون میشم 13-خلق دو گانه خودم خیلی خودم رو ناراحت می کنه هیچ وقت نمی تونم یه تصمیم درست و قاطع بگیرم نمی دونم چیکار کنم!!!
- [سایر] یا اله العاصین سلام علیکم (فوری - خانوادگی - طلاق) با توجه به اینکه فرمودید مختصر من نیز سعی کردم به اختصار مشکل را خدمتتان عرض میکنم ولی شرمنده که طولانی شد. با توجه به اینکه بسیار مصتعصل هستم در صورت امکان سریعتر پاسخ بفرمایید. 1. من 32 سال دارم. 2. 2 سال پیش با خانمی که 2 سال از من کوچکتر است ازدواج کردم.جفتمان مذهبی و تحصیلکرده و خانواده های خوب. 3. از همان اوایل متوجه شدم که باید مراقب حساسیتهایی باشم. 4. بعد از مدتی دعواها شروع شد. بر سر چی ؟ هیچی. مسایل بسیار پیش پا افتاده. 5. در واقع ما مشکل و اختلاف بزرگی در زندگی نداریم. لذا در مورد مشکلات و اختلافاتمان میگویند چشم خورده اید ! 6. بعد از گذشت مدتی از دعواها و شدت گرفتن به روان شناس مراجعه کردیم و تشخیص افسردگی داد و داروهایی مربوطه را داد و گفت که پیش مشاور نیز برویم. 7. الان مدت 10 ماه است که از این قضیه میگذرد. بعد از مدتی دکتر داروهای افسردگی را قطع کرد و مشاوره را ادامه دادیم. 8. خلاصه ای از انچه از جلسات مشاوره در مورد مشکلات بود را میگویم: 9. اولا 90 درصد مشکلات از خانم من است و بسیار از جلسات به صورت خصوصی فقط با ایشان است. 10. مادر ایشان در دوران کودکی برخورد نامناسبی با ایشان داشته 11. سعی میکرده بچه ها را مجبور به انجام تصمیمات خود کند که البته خانم من خیلی زیر بار نمیرفته. 12. به علت وجود یک برادر کوچکتر که مشکلات زیادی ایجاد میکرده و ظاهرا مشکلات عصبی داشته و بسیار بداخلاق، بد دهن، زورگو و شر است بیشتر توجه مادر به ایشان بوده و حقوق بچه های دیگر برای جلب رضایت او پایمال میشده. 13. لذا همسر من نیز از سن 12 تا 25 سالگی با مادر بیگانه بوده و بیشتر پناهش خاله اش بوده است. 14. حال او مرا در کنار گوشه ای از خاطراتش میداند. 15. هر توصیه ای را به معنی امر کردن میداند و احساس میکند از بالا داری با او برخورد میکنی و دچار چالش میشود. اگرچه که یک شوهر گاها اجازه دارد از بالا درخواستهایی هم داشته باشد. 16. کمال گرا و ایده ال گراست لذا توقعش از افراد، رفتارشان، تمیزی خانه و غیره بسیار بالا و مشکل ساز است. 17. در کنار این همه جلسات اگرچه روابط ما خیلی بهتر شده ولی هنوز هم از سطح استاندارد بسیار پایینتر است و گاها دعواها شدیدی صورت میگیرد. 18. در واقع من هم خلی زن ذلیل شده ام که روابط بهتر شده ولی همین دیروز برای چندمین بار مرا زد. 19. گاها برخوردهایش مرا تا حد جنون عصبانی میکند و این در حالی است که من انسان بسیار آرامی بودم. 20. اخیرا نیز دکتر گفته که دوباره دچار افسردگی شده است. 21. مدتها پیش به فکر طلاقش افتادم ولی به دلایلی این کار نکردم. یکی ترس از خدا. دوم اینکه اگر او را طلاق دهم نابود میشود. سوم به امید اصلاح. چهارم شاید اشکال از من است و من هستم که او را عذیت کردم و به اینجا کشاندم و خودم نمیفهمم. پنجم ترس از شرایط خودم بعد از طلاق. 22. لازم به ذکر است برخورد ظاهری ایشان با آشنایان بسیار خوب است و بسیار عاطفی است. 23. با توجه به جدایی از مادر مهارتهای زندگی را در سطح پایینی دارد. حتی در کارهای خانه من به شدت کمک میکنم تا انجام شوند. 24. بسیار مرا دوست دارد. من هم او را دوست دارم البته بسیار کمتر از قبل. 25. در واقع او یک انسان غیر متعادل است. 26. او قبل از ازدواج هم مشکلاتی داشته و به روانپزشک و مشاور مراجعه کرده است چنانچه در دوره عقد کردگی هم داروهای اعصاب استفاده میکرد. 27. برادران او هم حساس هستند و تحت نظر مشاور و روانپزشک هستند. سوالات من : 1. چه کار کنم؟ حیران مانده ام؟ 2. طلاق در چه مواردی لازم است؟ 3. آیا طلاق دادن او مخالف رضای خدا و مروت است؟ 3. آیا زندگی با او مورد رضای خدا و صلاح است ؟ آیا اجری دارد؟ آیا عاقلانه است؟ 4. اگر او را طلاق دهم در مورد عاقبت خودش و خانواده اش مسؤل هستم ؟ 5. آیا استخاره در این مورد جا دارد؟ برادر عزیز، دوست دارم خدا خودش دهان باز کند و بگوید چه کنم تا آن کنم. یا صاحب الزمان با تشکر