ظاهر و باطن در لغت: ظاهر که از ریشة(ظَهَر) گرفته شده، به معنای حاصل شدن و به دست آمدن چیزی است بر روی زمین، بدون آنکه از دیدهها پنهان باشد، و باطن به چیزی گفته میشود که در نهان و بطن زمین به وجود میآید، و در فرهنگ قرآن به هر چیز قابل رؤیت و آشکار ظاهر و به امور پنهانی باطن گفته میشود، مثل امور دنیوی و اخروی.[1] امّا در اصطلاح اهل تفسیر: به چهرة عمومی الفاظ قرآن که برای همه گشاده است و نور مبین است و رمز هدایت خلق، ظاهر میگویند. و امّا چهرة دیگر، بلکه چهرههای دیگری دارد که آن را تنها به اندیشمندان (راسخان در علم) آنها که تشنة حقند و پویندة راهند نشان میدهد، باطن میگویند،[2] به بیان دیگر؛ معنای ظاهری همان مدلول مطابقی وضعی و عرفی آیه میباشد که معنای ساده برای فهم عامه مردم، در هر زمان و هر مکان است، و امّا باطن (و یا بطون) نوعی دلالت التزامی است که برای افراد خاص روشن است. رابطة ظاهر و باطن: 1. ظاهر قرآن چهرة عمومی است که همگان البتّه آنهایی که با قواعد عربی آشنایی دارند بر آن راه دارند، ولی باطن قرآن چهرة خصوصی است که جز برای زبدگان خواص، و راسخان در علم، آشکار و بروز نمییابد. 2. ظاهر قرآن شاخه است، و باطن اصل و ریشه؛ چون قرآن کریم به صورت تجلّی است نه تجافی (جا خالی کردن) در عین حال که نازل شده است و ظاهر آن در دست همگان قرار دارد و اصل او در نزد متکلم و معلم آن یعنی خداوند سبحان به همان وجود بسیط و تجرد کامل، موجود است که آن مرحلة اصلی(و باطن) به منزلة ام الکتاب بوده، و این مرحلة فرعی و ظاهر به آن مرتبط و متکی است و همه گان را به آن مقام محجوب راهی نیست؛ زیرا جز پاکان بر آن راهی ندارند.[3] و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله یکی از پاکان است که در مرحلة تنزل، ظرف وجود قرآن است، و در مقام مکنون نیز او را ملاقات کرده است و به باطن آن راه یافته است،[4] پس ظاهر متکی به باطن میباشد،[5] و ظاهر راهی است برای رسیدن به باطن، لذا ظاهر در طول باطن است نه در عرض آن، برای وصال به هر دو، طهارت لازم است منتهی برای ظاهر، طهارت ظاهری، برای رسیدن به باطن طهارت قلبی و باطنی. از آنچه گفته شد روشن شد، کسانی که قائل به تکثر قرائت متون دینی میباشند و به اختلاف نظر دانشمندان و مجتهدین و همچنین به تعدّد معانی ظاهری و باطنی آیات قرآن استدلال نمودهاند، درست نیست؛ چون معانی بطون باظاهر قابل جمع میباشند؛ چون در طول همند نه در عرض هم، مثلاً در آیهی (لایَمسُّهُ الّا المُطَهَّرُون)[6] ظاهر دلالت دارد که مراد طهارت ظاهری (و وضوء) است، و باطن میگوید: مراد طهارت باطنی (و روحی) است و این دو باهم تنافی ندارند. 3. ظاهر معنای لفظی مطابقی و باطن دلالت التزامی خاص میباشد، و جمعی از مفسرین هم این رابطة سوم را انتخاب و تأیید نمودهاند: الف. نهاوندی: مراد از ظاهر آن معنایی است که بر اساس (قواعد ادبی) از دلالت مطابقی و یا التزامی ظاهری به دست میآید، ولی معنای باطنی آن است که از طریق دلالت التزامی پنهانی با اشارات و ابهام ولطائف دقیقه به دست می آید.[7] ب. صدّیق حسن: معنای ظاهری با قواعد عربی از قرآن استفاه میشود، ولی معنای باطنی با علم لدنّی (دانشی که مستقیماً از ناحیة خداوند به اولیائش افاضه میشود) به دست میآید.[8] ج. علّامه جنابذی: معنای ظاهر همان است که محسوس است (و طبق قواعد عربی استفاده میشود). ولی مصداقهای روحانی ( که از ظاهر الفاظ استفاده نمیشود) بمعنای باطنی است. د. تفسیر نمونه: ممکن است یک آیه معانی متعددی داشته باشد که از میان آنها یک معنی ظاهر است، و معانی دیگر بطون قرآن که به کمک قرائن از آن استفاده میشود، و یا به تفسیر دیگر: نوعی دلالت التزامی است که برای همه کس جز خاصان روشن نیست.[9] ه.. مفتاح السعادة: معنای ظاهری آن است که از الفاظ قرآن طبق قواعد عربی استفاده میشود، و معنای باطنی را کسانی که علم خدایی دارند، میفهمند، و این معنا دارای نشانههای ذیل باید باشد: 1. معنای باطنی مخالف ظاهر نباشد. 2. معنای باطنی مخالف قواعد شرع نباشد. 3. مباینتی با اعجاز قرآن نداشته باشد. 4. منافی با نصوص و روایاتی که در مورد آیه داریم نباشد.[10] یادآوری یک نکته: خود باطن دارای مراحلی است چنان که ظاهر، مراتبی دارد، برای روشن شدن این مطلب به عنوان حسن ختام به دو روایت اشاره میشود: 1. امام زین العابدین علیه السلام فرمود: کتاب خدای عزوجل مشتمل بر چهار چیز است: عبارات، اشارات، لطائف، و حقائق، عبارات در خور فهم عوام و عموم مردم میباشد، اشارات مختص خواص و زبدگان، و لطائف ویژة اولیاء الهی، و حقایق آن تعلق به انبیاء الهی دارند،[11] لذا هر انسانی به مقدار توان و استعداد خود از آن توشه میگیرد، به همین جهت عترت طاهره که عدل دائمی قرآن کریم میباشند، هر کس را به مقدار توان علمی او تعلیم میدادند، و قتی تفسیر آیهای از قرآن[12] از امام صادق علیه السلام پرسیده شد، برای (عبدالله بن سنان) طوری معنی کرد، و برای (ذریح محاربی) طور دیگر، و در بیان سر این تفاوت فرمود: چه کسی چون ذریح، تحمل اسرار و راهیابی به باطن قرآن را دارد، بنابراین برخی بار امانت عبادت قرآن را حمل مینمایند، و گروهی بار امانت اشارات قرآن را، و بعضی دگر بار امانت لطائف آن را، و عدة کمی بار امانت حقایق آن را.[13] 2. جابر از امام باقر علیه السّلام تفسیر آیهای را پرسید، حضرت جوابی دادند، بار دیگر از همان آیه پرسید، حضرت بگونهای دیگر جواب فرمود، جابر عرض کرد: قبلاً جواب دیگری داده بودید؟ فرمود: (جابر قرآن دارای باطنی است و باطن آن هم باطنی دارد، و همین طور قرآن ظاهری دارد، و خود ظاهر هم دارای ظهوری است، ای جابر! چیزی از قرآن با عقول بشری قابل تفسیر نیست، زیرا ممکن است اوّل آیة مربوط به چیزی باشد و ذیل آن مربوط به مطلب دیگر، قرآن، کلام به هم پیوستهای است که دارای چهرههای متعددی میباشد،[14] نتیجه این که قرآن دارای ظاهری است و باطن و باطنی، آن نیز دارای باطنی، ظاهر، چهرة عمومی قرآن و باطن چهرة خصوصی آن، ظاهر چون شاخه است و باطن چون اصل و ریشه. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. فتح الباری، تالیف صدیق حسن خان، ج1، ص 16 و 17. 2. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکارانش، ج26، ص 11 و ج 23، ص 133. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوّم، 1404 ه ، ص318، 317. [2]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ بیست و ششم، 1370، ج1، ص20؛ ر.ک: جوادی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، انتشارات فرهنگی رجاء، ج1، ص17. [3]. ر.ک: بهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون، لبنان، مکتبة ناشرون، ج1، ص1145 1144. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن، پیشین، ص14. [4]. نمل/ 6. [5]. تفسیر موضوعی قرآن، پیشین، ج1، ص14. [6]. واقعه/ 79. [7]. نهاوندی، تفسر نفحات الرحمن، ج1، ص22. [8]. صدّیق حسن خان، فتح الباری، ج1، ص16 17. [9]. تفسر نمونه، پیشین، ج26، ص11، و ج23، ص133. [10]. ر.ک: فتح الباری، پیشین، ج1، ص16 17. [11]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج89، ص20، روایت4. [12]. حج/ 29. [13]. ر.ک: تفسیر موضوعی، پیشین، ص17. [14]. بحار الانوار، پیشین، ج89، 95 94.
ظاهر و باطن در لغت: ظاهر که از ریشة(ظَهَر) گرفته شده، به معنای حاصل شدن و به دست آمدن چیزی است بر روی زمین، بدون آنکه از دیدهها پنهان باشد، و باطن به چیزی گفته میشود که در نهان و بطن زمین به وجود میآید، و در فرهنگ قرآن به هر چیز قابل رؤیت و آشکار ظاهر و به امور پنهانی باطن گفته میشود، مثل امور دنیوی و اخروی.[1]
امّا در اصطلاح اهل تفسیر: به چهرة عمومی الفاظ قرآن که برای همه گشاده است و نور مبین است و رمز هدایت خلق، ظاهر میگویند.
و امّا چهرة دیگر، بلکه چهرههای دیگری دارد که آن را تنها به اندیشمندان (راسخان در علم) آنها که تشنة حقند و پویندة راهند نشان میدهد، باطن میگویند،[2] به بیان دیگر؛ معنای ظاهری همان مدلول مطابقی وضعی و عرفی آیه میباشد که معنای ساده برای فهم عامه مردم، در هر زمان و هر مکان است، و امّا باطن (و یا بطون) نوعی دلالت التزامی است که برای افراد خاص روشن است.
رابطة ظاهر و باطن:
1. ظاهر قرآن چهرة عمومی است که همگان البتّه آنهایی که با قواعد عربی آشنایی دارند بر آن راه دارند، ولی باطن قرآن چهرة خصوصی است که جز برای زبدگان خواص، و راسخان در علم، آشکار و بروز نمییابد.
2. ظاهر قرآن شاخه است، و باطن اصل و ریشه؛ چون قرآن کریم به صورت تجلّی است نه تجافی (جا خالی کردن) در عین حال که نازل شده است و ظاهر آن در دست همگان قرار دارد و اصل او در نزد متکلم و معلم آن یعنی خداوند سبحان به همان وجود بسیط و تجرد کامل، موجود است که آن مرحلة اصلی(و باطن) به منزلة ام الکتاب بوده، و این مرحلة فرعی و ظاهر به آن مرتبط و متکی است و همه گان را به آن مقام محجوب راهی نیست؛ زیرا جز پاکان بر آن راهی ندارند.[3] و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله یکی از پاکان است که در مرحلة تنزل، ظرف وجود قرآن است، و در مقام مکنون نیز او را ملاقات کرده است و به باطن آن راه یافته است،[4] پس ظاهر متکی به باطن میباشد،[5] و ظاهر راهی است برای رسیدن به باطن، لذا ظاهر در طول باطن است نه در عرض آن، برای وصال به هر دو، طهارت لازم است منتهی برای ظاهر، طهارت ظاهری، برای رسیدن به باطن طهارت قلبی و باطنی.
از آنچه گفته شد روشن شد، کسانی که قائل به تکثر قرائت متون دینی میباشند و به اختلاف نظر دانشمندان و مجتهدین و همچنین به تعدّد معانی ظاهری و باطنی آیات قرآن استدلال نمودهاند، درست نیست؛ چون معانی بطون باظاهر قابل جمع میباشند؛ چون در طول همند نه در عرض هم، مثلاً در آیهی (لایَمسُّهُ الّا المُطَهَّرُون)[6] ظاهر دلالت دارد که مراد طهارت ظاهری (و وضوء) است، و باطن میگوید: مراد طهارت باطنی (و روحی) است و این دو باهم تنافی ندارند.
3. ظاهر معنای لفظی مطابقی و باطن دلالت التزامی خاص میباشد، و جمعی از مفسرین هم این رابطة سوم را انتخاب و تأیید نمودهاند:
الف. نهاوندی: مراد از ظاهر آن معنایی است که بر اساس (قواعد ادبی) از دلالت مطابقی و یا التزامی ظاهری به دست میآید، ولی معنای باطنی آن است که از طریق دلالت التزامی پنهانی با اشارات و ابهام ولطائف دقیقه به دست می آید.[7]
ب. صدّیق حسن: معنای ظاهری با قواعد عربی از قرآن استفاه میشود، ولی معنای باطنی با علم لدنّی (دانشی که مستقیماً از ناحیة خداوند به اولیائش افاضه میشود) به دست میآید.[8]
ج. علّامه جنابذی: معنای ظاهر همان است که محسوس است (و طبق قواعد عربی استفاده میشود). ولی مصداقهای روحانی ( که از ظاهر الفاظ استفاده نمیشود) بمعنای باطنی است.
د. تفسیر نمونه: ممکن است یک آیه معانی متعددی داشته باشد که از میان آنها یک معنی ظاهر است، و معانی دیگر بطون قرآن که به کمک قرائن از آن استفاده میشود، و یا به تفسیر دیگر: نوعی دلالت التزامی است که برای همه کس جز خاصان روشن نیست.[9]
ه.. مفتاح السعادة: معنای ظاهری آن است که از الفاظ قرآن طبق قواعد عربی استفاده میشود، و معنای باطنی را کسانی که علم خدایی دارند، میفهمند، و این معنا دارای نشانههای ذیل باید باشد:
1. معنای باطنی مخالف ظاهر نباشد.
2. معنای باطنی مخالف قواعد شرع نباشد.
3. مباینتی با اعجاز قرآن نداشته باشد.
4. منافی با نصوص و روایاتی که در مورد آیه داریم نباشد.[10]
یادآوری یک نکته: خود باطن دارای مراحلی است چنان که ظاهر، مراتبی دارد، برای روشن شدن این مطلب به عنوان حسن ختام به دو روایت اشاره میشود:
1. امام زین العابدین علیه السلام فرمود: کتاب خدای عزوجل مشتمل بر چهار چیز است: عبارات، اشارات، لطائف، و حقائق، عبارات در خور فهم عوام و عموم مردم میباشد، اشارات مختص خواص و زبدگان، و لطائف ویژة اولیاء الهی، و حقایق آن تعلق به انبیاء الهی دارند،[11] لذا هر انسانی به مقدار توان و استعداد خود از آن توشه میگیرد، به همین جهت عترت طاهره که عدل دائمی قرآن کریم میباشند، هر کس را به مقدار توان علمی او تعلیم میدادند، و قتی تفسیر آیهای از قرآن[12] از امام صادق علیه السلام پرسیده شد، برای (عبدالله بن سنان) طوری معنی کرد، و برای (ذریح محاربی) طور دیگر، و در بیان سر این تفاوت فرمود: چه کسی چون ذریح، تحمل اسرار و راهیابی به باطن قرآن را دارد، بنابراین برخی بار امانت عبادت قرآن را حمل مینمایند، و گروهی بار امانت اشارات قرآن را، و بعضی دگر بار امانت لطائف آن را، و عدة کمی بار امانت حقایق آن را.[13]
2. جابر از امام باقر علیه السّلام تفسیر آیهای را پرسید، حضرت جوابی دادند، بار دیگر از همان آیه پرسید، حضرت بگونهای دیگر جواب فرمود، جابر عرض کرد: قبلاً جواب دیگری داده بودید؟ فرمود: (جابر قرآن دارای باطنی است و باطن آن هم باطنی دارد، و همین طور قرآن ظاهری دارد، و خود ظاهر هم دارای ظهوری است، ای جابر! چیزی از قرآن با عقول بشری قابل تفسیر نیست، زیرا ممکن است اوّل آیة مربوط به چیزی باشد و ذیل آن مربوط به مطلب دیگر، قرآن، کلام به هم پیوستهای است که دارای چهرههای متعددی میباشد،[14] نتیجه این که قرآن دارای ظاهری است و باطن و باطنی، آن نیز دارای باطنی، ظاهر، چهرة عمومی قرآن و باطن چهرة خصوصی آن، ظاهر چون شاخه است و باطن چون اصل و ریشه.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. فتح الباری، تالیف صدیق حسن خان، ج1، ص 16 و 17.
2. تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و همکارانش، ج26، ص 11 و ج 23، ص 133.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. ر.ک: راغب اصفهانی، المفردات فی غریب القرآن، دفتر نشر الکتاب، چاپ دوّم، 1404 ه ، ص318، 317.
[2]. ر.ک: مکارم شیرازی، ناصر و همکاران، دار الکتب الاسلامیه، چاپ بیست و ششم، 1370، ج1، ص20؛ ر.ک: جوادی، تفسیر موضوعی قرآن مجید، انتشارات فرهنگی رجاء، ج1، ص17.
[3]. ر.ک: بهانوی، محمد علی، موسوعة کشاف اصطلاحات الفنون، لبنان، مکتبة ناشرون، ج1، ص1145 1144. ر.ک: تفسیر موضوعی قرآن، پیشین، ص14.
[4]. نمل/ 6.
[5]. تفسیر موضوعی قرآن، پیشین، ج1، ص14.
[6]. واقعه/ 79.
[7]. نهاوندی، تفسر نفحات الرحمن، ج1، ص22.
[8]. صدّیق حسن خان، فتح الباری، ج1، ص16 17.
[9]. تفسر نمونه، پیشین، ج26، ص11، و ج23، ص133.
[10]. ر.ک: فتح الباری، پیشین، ج1، ص16 17.
[11]. ر.ک: مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، ج89، ص20، روایت4.
[12]. حج/ 29.
[13]. ر.ک: تفسیر موضوعی، پیشین، ص17.
[14]. بحار الانوار، پیشین، ج89، 95 94.
- [سایر] داشتن ظاهر نیک و باطن بد چه اشکالی دارد؟
- [سایر] به فرموده پیامبر آشکار کننده باطن و تفسیر قرآن کیست؟
- [سایر] به فرموده پیامبر آشکار کننده باطن و تفسیر قرآن کیست؟
- [سایر] مقصود از روایاتی که میگویند: قرآن، دارای هفتاد بطن است، چیست؟ و معنای ظاهر و باطن چیست؟ آیا در روایات معنا شدهاند؟ و امامان از این شیوه استفاده میکردند؟
- [سایر] آیا تأویل و باطن قرآن یکی است؟
- [آیت الله مظاهری] اگر شک کنیم که جزیی از بدن در غسل جزو باطن است، یا ظاهر، چگونه عمل کنیم؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا لمس و نظر باطن بدن نامحرم، اعم از ریه ها، نای، مری، قلب، معده، روده، مثانه و رحم، حکم ظاهر را دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا لمس و نظر باطن بدن نامحرم، اعم از ریه ها، نای، مری، قلب، معده، روده، مثانه و رحم، حکم ظاهر را دارد؟
- [سایر] رابطه زبان قرآن با فطرت انسان چیست؟
- [آیت الله خوئی] نظر حضرت عالی راجع به این آیه چیست (وإذ أخذ ربک من بنی آدم من ظهورهم ذریتهم وأشهدهم علی أنفسهم ألست بربّکم قالوا بلی) آیا آیه بر ظاهر آن باید تفسیر کرد یا برای او باطن است، چون بعضی از مفسرین استبعاد نمودهاند که خداوند متعال ذریهای از آدم خارج کرده باشد از کمر او، پس قرار دادهاند برای آیه باطنی را؟
- [آیت الله مظاهری] جایی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن، شستن آن لازم نیست.
- [آیت الله سیستانی] اگر ظاهر صابون نجس شود ، میشود آن را تطهیر کرد ، ولی اگر باطن آن نجس شود قابل تطهیر نیست . و اگر انسان شک کند که آب نجس به باطن صابون رسیده یا نه ، باطن آن پاک است .
- [آیت الله شبیری زنجانی] جایی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن، چنانچه قبلاً از ظاهر بوده باید بشوید و در غیر این صورت واجب نیست.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] جائی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن؛ چنانچه قبلا از ظاهر بوده باید بشوید و الا واجب نیست.
- [آیت الله علوی گرگانی] جایی که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن، بنابر احتیاط واجب باید بشوید.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . جایی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن، بنابر احتیاط واجب باید بشوید.
- [آیت الله سیستانی] جائی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن ، باید آن را بشوید .
- [آیت الله مظاهری] جایی را که انسان نمیداند از ظاهر بدن است یا باطن آن، اگر نجس شود لازم نیست آب بکشد.
- [آیت الله بروجردی] جایی را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطنِ آن، بنا بر احتیاط واجب باید بشوید.
- [آیت الله اردبیلی] بنابر احتیاط واجب باید جایی از بدن را که شک دارد از ظاهر بدن است یا از باطن آن، بشوید.