در برخی از کتابهای تفسیری اهل سنّت آمده که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله سورهی نجم را میخواند وقتی آیات (اَفَرَءَیْتُمُ اللّات و العزّی و منوة الثالثة الاخری[1]رسید)؛ شیطان به آن حضرت القاء کرد که این جملات را نیز بخواند، (فانهنّ الغرانیق العُلی و انّ شفاعتهنّ لترجی؛ یعنی سه بت مشرکان که لات، عزّی و منات نام داشتند، همانا پرندگان زیبا یا جوانان خوش اندام هستند که سزاوار است به شفاعت آنها امید داشته باشیم!! مشرکان قریش خوشحال شدند که پیامبر، خدایان آنها را قبول کرده و از آنها تعریف نموده، جبرئیل نازل شده و به پیامبر گوشزد نمود که این جملات وحی الهی نبوده، بلکه شیطان به تو القاء کرده است و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خیلی ناراحت شدند تا اینکه این آیه برای تسلی آن حضرت نازل شد: (هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم، مگر این که هرگاه آرزویی میکرد، شیطان القائاتی در آن میکرد، ولی خداوند القائات شیطان را از میان میبرد، سپس آیات خود را استحکام میبخشد و خداوند علیم و حکیم است.)[2] نویسنده کتاب آیات شیطانی این افسانه را نقل کرده و میگوید: در قرآنهای امروزی جمله ( فانهن الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی ) حذف گردیده است.[3] علمای بزرگ شیعه و برخی از علمای اهل تسنن داستان غرانیق را افسانه و کار منافقان برای تضعیف مسلمانان دانسته و دلایلی عقلی و نقلی برای بطلان آن ذکر کردهاند که به چند نمونه اشاره میکنیم: دلایل اهل سنت بر بطلان افسانه غرانیق: فخر رازی در کتاب عصمة الانبیاء آورده است: این داستان را بی دینان جعل کردهاند و در هیچ یک از کتابهای صحیح ما نقل نشده و آیات از قرآن دلیل بر جعلی بودن این داستان میباشد مانند: 1. خداوند میفرماید: (اگر پیامبری سخنی دروغ بر ما میبست ما او را با قدرت میگرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع میکردیم و هیچ کس از شما نمیتوانست مانع شود.)[4] 2. در جای دیگر میفرماید: (ما بزودی قرآن را بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد.)[5] در ادامه مینویسد: آن چه در تاریخ آمده این است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وقتی آیات سوره نجم را میخواند. یکی از کفار جملات فوق را گفت و چون قریش هنگام قرآن خواندن آن حضرت، سر و صدا می کردند تا دیگران نشنوند، عدهای خیال کردند که این جملات را رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله گفته است در حالی که این جملات از القائات شیطان به آن شخص کافر بود. برای همین جبرئیل با آوردن آیه 52 حج، این توهم را پاک کرد و ثابت نمود که پیامبر چنین جملهای نگفته است.[6] قاضی عیاض از علمای اهل سنت میگویند: شکی نیست که برخی این داستان را جعل کردهاند تا امر بر ضعفای مسلمین مشتبه شود و اسناد این روایت همه است و قابل قبول نیست.[7] ابن عربی یکی دیگر از علمای اهل سنت نیز میگوید: این حدیث جعلی است و سند صحیحی ندارد.[8] بطلان این داستان در نظر شیعه: همه مفسران شیعه که آیه 52 سوره حج و سوره نجم را تفسیر کردهاند بیان میکنند که از نظر عقلی باید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از اشتباه به دور باشد تا دستوراتش بر مردم قابل پیروی باشد، زیرا نمیتوانیم بگوییم مردم باید از پیامبری که احتمال اشتباه کردن را دارد اطاعت کند و اطاعت از اشتباه، یعنی دور شدن از امر الهی و این درست نیست، و اهل سنت برای این که به برخی از کارهای خود سرپوش بگذارند، این داستان را نقل میکنند، چنان که علامه طباطبایی در المیزان می گوید: (دلائل قطعی در قرآن کریم و روایات بر اثبات عصمت انبیاء به خصوص در رساندن وحی دارد که این داستان را تکذیب میکند، علاوه بر این پیامبری که امیدش به شفاعت کردن بتها باشد خود مشرک است و چگونه قابل قبول است عدهای بگویند پیامبر اسلام شرک و کفر گفته است؟! و این توهین بزرگ به مقام نبوت است و انگهی اگر شیطان چنان قدرت دارد که بر پیامبر هم پیروز میشود، چه تضمینی وجود دارد که آیات دیگری را تحریف نکند و در این صورت قرآن از اعتبار میافتد. از نظر عقل نیز قابل قبول نیست که خداوند دستور به پیروی از پیامبری را بدهد که حرفهای شیطان را به عنوان آیات خداوند به مردم میخواند و خودش هم نمیفهمد و ...[9] . علامه طبرسی نیز مینویسد: مشرکان به هر حیلهای دست میزدند تا مردم را از پیروی کردن منصرف سازند و این جملات را به مردم میگفتند، ولی خداوند متعال حیله آنها را خنثی ساخته و با نازل کردن آیه 52 سوره حج بر پیامبر وعده داد که القائات شیطانی آنها از بین خواهد رفت چنان که سید مرتضی گفته سند داستان غرانیق ضعیف و مورد طعن علمای شیعه و سنی است.[10] در العقائد الاسلامیه نیز آمده که مشرکان آرزو داشتند این جملات در قرآن کریم باشد، ولی با آیات دیگر قرآن نقشهها و آرزوهایشان برآورده نشد، ولی پس از رحلت آن حضرت، عدهای از منافقان این داستان را سر هم کردند تا بگویند پیامبر معصوم نبود، بلکه حتّی در تبلیغ وحی نیز مرتکب اشتباه میشد و این فواید بسیاری برای قریش داشت از جمله این که از اوامر آن حضرت اطاعت نمیکردند و این چنین بود که داستان غرانیق در کتابهای اهل سنّت داخل شد، هرچند برخی از علمایشان گفتند این روایات از حیث سند ضعیف و قابل استناد نیست ولی از مؤلفان تفاسیر که این داستان را دانسته نقل کردهاند انتقادی ننمودند.[11] علاوه بر اینها، خود قرآن کریم در سورهی نجم آیات قبل و بعد از 19 و 20 بر بطلان اشتباه پیامبر صلّی الله علیه و آله اصرار داشته و بتها را بیارزش معرفی میکند و میفرماید: (هرگز دوست شما (پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله ) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است و هرگز از روی هوی و هوس سخن نگوید، آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.)[12] پس آن حضرت غیر از حق چیزی نخواهد گفت و این یعنی دروغ بودن داستان غرانیق که آلت دست بیگانگان شده است و در معرفی سه بت مشرکان میگوید: اینها فقط نامهایی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید و هرگز خداوند دلیل و حجّتی بر آن نازل نکرده، آنان فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پیروی میکنند در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است.[13] چگونه ممکن است پیامبری که در معرفی آن بتها میگوید: اینها هیچ ارزشی نداشته و بیاساسند، امّا قبل از آن بدون اینکه متوجه شود بگوید اینها پرندگان زیبا هستند و باید امید به شفاعتشان داشت؟! در آیه دیگری وقتی شیطان از خداوند مهلت خواست گفت: به عزتت سوگند همهی مردم را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها را.[14] از مؤلفان اهل سنّت باید پرسید: آیا پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله از بندگان خالص خدا نبود، پس چگونه متصور است که شیطان بتواند بر او سلطه یافته و منحرفش سازد؟؟!! خداوند متعال در آیهای دیگر فرموده: (قرآن کتابی است شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمیآید، چرا که از سوی خدای حکیم و شایسته نازل شده است.)[15] این آیات و دلایل عقلی و منطقی که ائمه اطهار علیهم السّلام و علمای بزرگ بر عصمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و بطلان تحریف در قرآن ذکر کردهاند، دلیل قاطعی است بر ردّ شبهاتی که در آیات شیطانی و دیگر کتابهای مغرضین وارد شده است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. تنزیة الانبیاء، سید مرتضی، بیروت، دار الاضواء، دوم، 1409 ه ق. 2. نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، بیجا، مؤسسة دار الهجرة، بیتا. -------------------------------------------------------------------------------- [1]. نجم/ 20 19. [2] . حج/ 52. [3] . امیر خانی، رضا، نقدی بر کتاب آیات شیطانی، سرلوحه 58، تاریخ 16، 10، 83 در سایت Com .louh .WWW. [4] . حاقه/ 47، 44. [5] . اعلی/ 6. [6] . فخر رازی، عصمة الانبیاء، بیجا، بیتا، ص 93. [7] . حافظ قاضی عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، بیجا، بیتا، ج2، ص 118. [8] . قاضی ابن العربی المالکی، فتح الباری بشرح النجاری، ج 8، ص 355. [9] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات وابسته به جامعه مدرسین، 1363 ه ش، ج 14، ص 561، و ر.ک: حائری تهرانی، علی، مقتنیات الدرر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1337 ه ش، ج 7، ص 247. [10] . طبرسی، فضل، مجمع البیان، ترجمه: گروهی از مترجمان، تهران، مؤسسه فراهانی، چاپ اول، 1350 ه ش، ج 17، ص 7. [11] . کورانی عاملی، علی، العقائد الاسلامیه، بیجا، مرکز المصطفی للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، بیتا، ج 3، ص 53؛ و ر.ک: جرجانی، حسین، تفسیر گازر، تهران، چاپ خانهی دانشگاه تهران، چاپ اول، 1337 ه ش، ج 6، ص 214. [12] . نجم/ 2 4. [13] . نجم/ 23. [14] . ص/ 83 82. [15] . فصلت/ 42.
در کتاب آیات شیطانی ادعا شده آیهای از سورهی نجم حذف گردیده به چه دلیل نظر وی نادرست است؟
در برخی از کتابهای تفسیری اهل سنّت آمده که روزی پیامبر صلی الله علیه و آله سورهی نجم را میخواند وقتی آیات (اَفَرَءَیْتُمُ اللّات و العزّی و منوة الثالثة الاخری[1]رسید)؛ شیطان به آن حضرت القاء کرد که این جملات را نیز بخواند، (فانهنّ الغرانیق العُلی و انّ شفاعتهنّ لترجی؛ یعنی سه بت مشرکان که لات، عزّی و منات نام داشتند، همانا پرندگان زیبا یا جوانان خوش اندام هستند که سزاوار است به شفاعت آنها امید داشته باشیم!! مشرکان قریش خوشحال شدند که پیامبر، خدایان آنها را قبول کرده و از آنها تعریف نموده، جبرئیل نازل شده و به پیامبر گوشزد نمود که این جملات وحی الهی نبوده، بلکه شیطان به تو القاء کرده است و پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله خیلی ناراحت شدند تا اینکه این آیه برای تسلی آن حضرت نازل شد:
(هیچ پیامبری را پیش از تو نفرستادیم، مگر این که هرگاه آرزویی میکرد، شیطان القائاتی در آن میکرد، ولی خداوند القائات شیطان را از میان میبرد، سپس آیات خود را استحکام میبخشد و خداوند علیم و حکیم است.)[2]
نویسنده کتاب آیات شیطانی این افسانه را نقل کرده و میگوید: در قرآنهای امروزی جمله ( فانهن الغرانیق العلی و ان شفاعتهن لترتجی ) حذف گردیده است.[3]
علمای بزرگ شیعه و برخی از علمای اهل تسنن داستان غرانیق را افسانه و کار منافقان برای تضعیف مسلمانان دانسته و دلایلی عقلی و نقلی برای بطلان آن ذکر کردهاند که به چند نمونه اشاره میکنیم:
دلایل اهل سنت بر بطلان افسانه غرانیق:
فخر رازی در کتاب عصمة الانبیاء آورده است: این داستان را بی دینان جعل کردهاند و در هیچ یک از کتابهای صحیح ما نقل نشده و آیات از قرآن دلیل بر جعلی بودن این داستان میباشد مانند:
1. خداوند میفرماید: (اگر پیامبری سخنی دروغ بر ما میبست ما او را با قدرت میگرفتیم، سپس رگ قلبش را قطع میکردیم و هیچ کس از شما نمیتوانست مانع شود.)[4]
2. در جای دیگر میفرماید: (ما بزودی قرآن را بر تو میخوانیم و هرگز فراموش نخواهی کرد.)[5]
در ادامه مینویسد: آن چه در تاریخ آمده این است که پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله وقتی آیات سوره نجم را میخواند. یکی از کفار جملات فوق را گفت و چون قریش هنگام قرآن خواندن آن حضرت، سر و صدا می کردند تا دیگران نشنوند، عدهای خیال کردند که این جملات را رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله گفته است در حالی که این جملات از القائات شیطان به آن شخص کافر بود. برای همین جبرئیل با آوردن آیه 52 حج، این توهم را پاک کرد و ثابت نمود که پیامبر چنین جملهای نگفته است.[6]
قاضی عیاض از علمای اهل سنت میگویند: شکی نیست که برخی این داستان را جعل کردهاند تا امر بر ضعفای مسلمین مشتبه شود و اسناد این روایت همه است و قابل قبول نیست.[7]
ابن عربی یکی دیگر از علمای اهل سنت نیز میگوید: این حدیث جعلی است و سند صحیحی ندارد.[8]
بطلان این داستان در نظر شیعه:
همه مفسران شیعه که آیه 52 سوره حج و سوره نجم را تفسیر کردهاند بیان میکنند که از نظر عقلی باید پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله از اشتباه به دور باشد تا دستوراتش بر مردم قابل پیروی باشد، زیرا نمیتوانیم بگوییم مردم باید از پیامبری که احتمال اشتباه کردن را دارد اطاعت کند و اطاعت از اشتباه، یعنی دور شدن از امر الهی و این درست نیست، و اهل سنت برای این که به برخی از کارهای خود سرپوش بگذارند، این داستان را نقل میکنند، چنان که علامه طباطبایی در المیزان می گوید:
(دلائل قطعی در قرآن کریم و روایات بر اثبات عصمت انبیاء به خصوص در رساندن وحی دارد که این داستان را
تکذیب میکند، علاوه بر این پیامبری که امیدش به شفاعت کردن بتها باشد خود مشرک است و چگونه قابل قبول
است عدهای بگویند پیامبر اسلام شرک و کفر گفته است؟! و این توهین بزرگ به مقام نبوت است و انگهی اگر شیطان چنان قدرت دارد که بر پیامبر هم پیروز میشود، چه تضمینی وجود دارد که آیات دیگری را تحریف نکند و در این صورت قرآن از اعتبار میافتد. از نظر عقل نیز قابل قبول نیست که خداوند دستور به پیروی از پیامبری را بدهد که حرفهای شیطان را به عنوان آیات خداوند به مردم میخواند و خودش هم نمیفهمد و ...[9] .
علامه طبرسی نیز مینویسد: مشرکان به هر حیلهای دست میزدند تا مردم را از پیروی کردن منصرف سازند و این جملات را به مردم میگفتند، ولی خداوند متعال حیله آنها را خنثی ساخته و با نازل کردن آیه 52 سوره حج بر پیامبر وعده داد که القائات شیطانی آنها از بین خواهد رفت چنان که سید مرتضی گفته سند داستان غرانیق ضعیف و مورد طعن علمای شیعه و سنی است.[10]
در العقائد الاسلامیه نیز آمده که مشرکان آرزو داشتند این جملات در قرآن کریم باشد، ولی با آیات دیگر قرآن نقشهها و آرزوهایشان برآورده نشد، ولی پس از رحلت آن حضرت، عدهای از منافقان این داستان را سر هم کردند تا بگویند پیامبر معصوم نبود، بلکه حتّی در تبلیغ وحی نیز مرتکب اشتباه میشد و این فواید بسیاری برای قریش داشت از جمله این که از اوامر آن حضرت اطاعت نمیکردند و این چنین بود که داستان غرانیق در کتابهای اهل سنّت داخل شد، هرچند برخی از علمایشان گفتند این روایات از حیث سند ضعیف و قابل استناد نیست ولی از مؤلفان تفاسیر که این داستان را دانسته نقل کردهاند انتقادی ننمودند.[11]
علاوه بر اینها، خود قرآن کریم در سورهی نجم آیات قبل و بعد از 19 و 20 بر بطلان اشتباه پیامبر صلّی الله علیه و آله اصرار داشته و بتها را بیارزش معرفی میکند و میفرماید: (هرگز دوست شما (پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله ) منحرف نشده و مقصد را گم نکرده است و هرگز از روی هوی و هوس سخن نگوید، آنچه میگوید چیزی جز وحی که بر او نازل شده نیست.)[12]
پس آن حضرت غیر از حق چیزی نخواهد گفت و این یعنی دروغ بودن داستان غرانیق که آلت دست بیگانگان شده است و در معرفی سه بت مشرکان میگوید: اینها فقط نامهایی است که شما و پدرانتان بر آنها گذاشتهاید و هرگز خداوند دلیل و حجّتی بر آن نازل نکرده، آنان فقط از گمانهای بیاساس و هوای نفس پیروی میکنند در حالی که هدایت از سوی پروردگارشان برای آنها آمده است.[13]
چگونه ممکن است پیامبری که در معرفی آن بتها میگوید: اینها هیچ ارزشی نداشته و بیاساسند، امّا قبل از آن بدون اینکه متوجه شود بگوید اینها پرندگان زیبا هستند و باید امید به شفاعتشان داشت؟!
در آیه دیگری وقتی شیطان از خداوند مهلت خواست گفت: به عزتت سوگند همهی مردم را گمراه خواهم کرد، مگر بندگان خالص تو، از میان آنها را.[14] از مؤلفان اهل سنّت باید پرسید: آیا پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله از بندگان خالص خدا نبود، پس چگونه متصور است که شیطان بتواند بر او سلطه یافته و منحرفش سازد؟؟!!
خداوند متعال در آیهای دیگر فرموده: (قرآن کتابی است شکست ناپذیر که هیچ گونه باطلی، نه از پیش رو و نه از پشت سر به سراغ آن نمیآید، چرا که از سوی خدای حکیم و شایسته نازل شده است.)[15]
این آیات و دلایل عقلی و منطقی که ائمه اطهار علیهم السّلام و علمای بزرگ بر عصمت پیامبر صلّی الله علیه و آله و بطلان تحریف در قرآن ذکر کردهاند، دلیل قاطعی است بر ردّ شبهاتی که در آیات شیطانی و دیگر کتابهای مغرضین وارد شده است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. تنزیة الانبیاء، سید مرتضی، بیروت، دار الاضواء، دوم، 1409 ه ق.
2. نهج الحق و کشف الصدق، علامه حلی، بیجا، مؤسسة دار الهجرة، بیتا.
--------------------------------------------------------------------------------
[1]. نجم/ 20 19.
[2] . حج/ 52.
[3] . امیر خانی، رضا، نقدی بر کتاب آیات شیطانی، سرلوحه 58، تاریخ 16، 10، 83 در سایت Com .louh .WWW.
[4] . حاقه/ 47، 44.
[5] . اعلی/ 6.
[6] . فخر رازی، عصمة الانبیاء، بیجا، بیتا، ص 93.
[7] . حافظ قاضی عیاض، الشفاء بتعریف حقوق المصطفی، بیجا، بیتا، ج2، ص 118.
[8] . قاضی ابن العربی المالکی، فتح الباری بشرح النجاری، ج 8، ص 355.
[9] . طباطبائی، سید محمد حسین، المیزان، ترجمه محمد باقر موسوی همدانی، قم، انتشارات وابسته به جامعه مدرسین، 1363 ه ش، ج 14، ص 561، و ر.ک: حائری تهرانی، علی، مقتنیات الدرر، تهران، دارالکتب الاسلامیه، 1337 ه ش، ج 7، ص 247.
[10] . طبرسی، فضل، مجمع البیان، ترجمه: گروهی از مترجمان، تهران، مؤسسه فراهانی، چاپ اول، 1350 ه ش، ج 17، ص 7.
[11] . کورانی عاملی، علی، العقائد الاسلامیه، بیجا، مرکز المصطفی للدراسات الاسلامیه، چاپ اول، بیتا، ج 3، ص 53؛ و ر.ک: جرجانی، حسین، تفسیر گازر، تهران، چاپ خانهی دانشگاه تهران، چاپ اول، 1337 ه ش، ج 6، ص 214.
[12] . نجم/ 2 4.
[13] . نجم/ 23.
[14] . ص/ 83 82.
[15] . فصلت/ 42.
- [آیت الله خامنه ای] خرید و فروش کتابهای گمراه کننده مانند کتاب آیات شیطانی چه حکمی دارد؟
- [سایر] در خصوص سلمان رشدی اطلاعاتی می خواستم. کیست؟ چکاره است؟ چه کارهایی در ایران یا برعلیه ایران و اسلام کرده است؟ در کتاب آیات شیطانی چه نوشته است؟ امام خمینی (ره) در مورد او چه گفته و ... .
- [سایر] سؤال بنده این است که چرا در بسیاری از موارد اختلاف شیعه با اهلسنت در برخی آیات قرآن، ظاهر آیه و محل قرار گرفتن آیه به گونهای است که معمولاً اگر یک نفر عادی رجوع کند بیشتر دیدگاه اهلسنت را نزدیک میبیند، ولی شیعه برای اثبات دیدگاه خود نیاز به دلیل، حدیث و... دارد. با توجه به اینکه قرآن کتاب هدایت همه است، آیا نباید به گونهای باشد که هر کس مراجعه نمود بتواند برداشت درست از آیات داشته باشد؟ تمام مردم حدیثشناس نیستند و شأن نزول آیات را نمیدانند تا در این موارد بتوانند متوجه شوند و در این صورت آیا اینگونه نیست که نظر اهلسنت معمولاً با ظاهر آیات همخوانی بیشتری دارد؟ لطفاً ضمن پاسخ به سؤال بالا، اگر موردی هست که نظر اهل سنت با ظاهر آیه و یا نحوه قرارگیری آیه در میان آیات قبل و بعد سازگاری ندارد، بیان فرمائید. مثالها: آیه 3 سوره مائده: (الیوم اکملت لکم دینکم...)، با دیدگاه شیعه، در نظر اول و بدون مراجعه به حدیث و شأن نزول آیه و... چندان همخوانی ندارد. آیهای که در آن خمس ذکر شده، به گفته اهل سنت، غنیمت در آن فقط غنیمت جنگی است و این از نظر ظاهر و بدون مراجعه به منابع دیگر، با آیات قبل و بعد که در مورد جنگ است همخوانی بیشتری دارد. آیه تطهیر به نحوی آمده که هر فرد عادی ظاهر آیات را بخواند با توجه به آیات قبل و بعد، زنان رسول الله را در این زمره خواهد آورد، و حتی اگر با کمی دقت ضمیر مذکر را هم مدنظر قرار دهد که استدلال شیعیان است، با توجه به ظاهر میتواند در نظر بگیرد که حداقل زنان رسول الله هم در میان این گروه باشند. و احتمالاً موارد دیگری از این قبیل آیات.
- [آیت الله خامنه ای] آیا در نماز آیات میتوان اکتفا به (بسم الله الرحمن الرحیم) کرد و به رکوع رفت یا باید همراه آن آیهای دیگر قرائت شود؟ ج) بنابر احتیاط، کفایت نمیکند و باید همراه آیه دیگر اگر چه نیمی از یک آیه خوانده شود. س: اینجانب متوجه شدهام حضرت آقا (بسم الله الرحمن الرحیم) را به تنهایی آیه در نظر نمیگیرند در صورتی که بنده تا قبل از این در نماز آیات، سوره توحید را میخواندم و آن را به پنج آیه با حساب بسم الله به عنوان یک آیه تقسیم میکردم. تکلیف نمازهای آیاتی که به این صورت خوانده شده چگونه است؟
- [سایر] به نام خدا با سلام می خواستم نرم افزار قرآنی تهیه کنم ویژگی های برخی از نرم افزار ها از جمله : ترنم وحی ، سلیم ، نورالانوار 2 ، سلام و فاطر را خواندم و هر کدام بعضی از ویژگی هایشان منحصر به فرد است مثلا در نورالانوار 2 فیلم های مرتبط با آیات دارد ، در ترنم وحی چند عنوان کتاب و پرسش و پاسخ و اموزش تجوید و روخوانی دارد ، و هر کدام یک امکانات اضافه تری از دیگری دارد ، به نظر شما کدام بهتر است ؟ آیا شما نرم افزار کاملی رو می شناسید که معرفی کنید ؟ با تشکر
- [سایر] با توجه به اینکه یهود با وجود احادیث، از کتاب خدا دست برداشتند، و تنها به احادیث تکیه کردند؛ آیا میتوان گفت که عمر نیز در عصر بعد از پیامبر به دلیل اینکه میترسید چنین اشتباهی پیش بیاید و شبهه برای مردم ایجاد شود، دست به جمع آوری احادیث زد و تنها از مردم خواست که به کتاب خدا اتکا کنند. آیا میتوان اینطور تصوّر کرد که ممکن است جهل آنها را وادار به این کار کرده باشد. اشتباهات عمر در خصوص خیانت به اسلام را چگونه میتوانم بدانم؟ آیا کتابی در این زمینه وجود دارد؟ همچنین در مقدّمه نهج الفصاحه آمده: (پیامبر(ص) فرمود: چیزی از من ننویسید و هر که جز قرآن چیزی نوشته باید محو کند). شاید این منع از آن رو بود که بیم میرفت، مأثور نبوی با آیههای قرآن بهم آمیزد که بیشتر آن اسقاطها که در کلمات و آیات قرآن توهّم کردهاند از اینجاست که توضیح آیهای یا حدیث مستقلی را از عبارت قرآن امتیاز ندادهاند)(ص 47)، امّا در عین حال روایتی از پیامبر اکرم(ص) نقل شده که: (من کتب عنی علماً أو حدیثاً لم یزل یکتب له الأجر ما بقی ذلک العلم أو الحدیث). حال سؤال در این است که آیا رأی پیامبر بر این بود که از احادیث ایشان به صورت مکتوب ضبط شود یا نشود؟ اگر میشود مرا راهنمایی کنید. البته من شیعه هستم ولی متأسفانه شیعه شناسنامهای. مدتی است که دست به تحقیق در این خصوص زدهام. متشکر میشوم مرا از این شبهه برهانید.
- [سایر] در سورهی یس آیه 12 خداوند عز و جل می فرماید: "... و همه چیز را در امام آشکار کننده ای برشمردیم!" هم چنین احادیث و روایاتی از اهل بیت(ع) داریم که بیان می دارند: اعمال و کردارهای ما هر پنج شنبه شب بر پیامبر(ص) عرضه می گردد. و هم چنین این اعمال در دوشنبه و پنج شنبه به رؤیت امام زمان(عج) می رسد. نیز حدیثی از امام رضا(ع) دیدم که ایشان به یارانش می فرمود: تمامی اعمال شما در هر صبح و غروب به من عرضه میگردد. به نظر شما چگونه می توان این احادیث مطروحه و نیز آیات مذکور را که با هم تفاوت دارند تطبیق داد؟ آیا امامان (ع) شاهدان اعمال ما هستند، یا آن که آنها در شب های خاصی از این اعمال آگاه می شوند؟ اگر امامان (ع) حاوی همه چیز هستند، پس چرا روایاتی وجود دارد که مبین آنند که یک امام به امام دیگر توصیه و پیشنهاداتی ارائه کرده است. به عنوان مثال امام رضا (ع) نامه ای به امام محمد تقی (ع) نوشته و در آن توصیه می کند، خانه را از جلو ترک کرده تا در قبال آن برای بینوایان مثمر ثمر باشی. به نظر شما آیا امام محمد تقی (ع) این مطلب را از قبل می دانسته اند و حال آن که به این صورت (طبق در خواست) عمل نمودند؟ جزاک الله
- [سایر] لطفا برای این ایمیلی که به دستم رسیده جوابی مناسب بدهید،متشکرم. در مقدمه کتاب ضیافت افلاطون آمده: "در جوامع استبدادی همیشه زن و مرد از هم جدا می شوند تا مردها و زن ها چیزی که بینشان جریان داشته باشد، شهوت بیمار گونه ناشی از توهم شناخت از هم باشد، تا هیچ زنی و مردی زیبایی و زشتی واقعی را نتواند تشخیص بدهد و زن ها و مردها در انتخاب هم به اندازه شهوت برانگیز بودن توجه داشته باشند و بس، نه چیز دیگری ... چرا؟ چون اگر در جامعه روابط زن و مرد آزاد باشد آن دیوار شهوت فرو می ریزد و زن ها و مردها زیبایی و زشتی واقعی را تشخیص می دهند و خانواده هایی که تشکیل می دهند بر دوست داشتن انسانی بنا می کنند و فرزندان سالم تربیت می کنند که تاب استبداد را ندارد و به عبارتی استبداد با وجود آنها بی گانه است؛ چرا که آزاد پرورش می یابند". آیا این موضوع از نظر اسلام تأیید شده است، اگر نه جواب این ادعا را چگونه می دهید؟
- [سایر] در رسالههای مراجع تقلید آمده: اگر در هنگام صحبت و مشاهده نامحرم خوف مفسده و افتادن به گناه باشد، باید اجتناب شود و گرنه اشکال ندارد. حال سؤال این است که، مقصود از مفسده چیست؟ چرا که اگر مفسده و گناه را صرفاً استمنا و زنا بدانیم آن وقت میتوان گفت خیلی از این صحبتها مخصوصاً آن صحبتهایی که در مکان عمومی است این مفسده را ندارند؛ زیرا واقعاً چند کلام صحبت با نامحرم یا در خیلی از موارد نگاه به نامحرم موجب استمنا و زنا نمیشود. اما اگر بخواهیم دامنه مفسده را آنچنان وسیع در نظر بگیریم که حتی مثلاً اینکه ممکن است بعد از صحبت با نامحرم انسان تا چند دقیقه بعد از آن صحبت نیز به فکر نامحرم باشد یا مثلاً حتی اینکه مقداری دل انسان در هنگام صحبت بلرزد و ... آن وقت باید گفت شاید بالای 95% مکالمات، اینچنین وضعی داشته باشند و طبق این مبنا تقریباً باید گفت: به طور مطلق مرد و زن نامحرم نه به هم نگاه کنند نه حتی با هم صحبت کنند. حتی طبق این مبنا مثلاً اگر در خیابان زنی از ما آدرس سؤال کرد نیز نباید به او جواب داد. یا مثلاً زن حتی برای خرید به سر مغازه نیز نباید برود. مخصوصاً مغازهای که صاحب مغازه جوان باشد. یا طبق این مبنا زن باید کلاً در خانه بنشیند. یا حتی به اخبار تلویزیون که مجریش زن است نیز نباید گوش داد. فیلمها که دیگر جای خود دارد. فیلم خارجی که دیگر اظهر من الشمس است. طبق این مبنا حتی مثلاً طلبههای مجرد در فقه (کتاب النکاح) را نباید بخوانند؛ چون بالأخره ذهن جوان را به خود مشغول میکند. علاوه بر (کتاب النکاح) مبحث (دماء ثلاثة) از (کتاب الطهارة)، مباحث مربوط به (اماء) در ابواب مختلف فقه را نیز نباید بخوانند؛ برای اینکه ذهنشان مشغول میشود. حتی طبق این مبنا شاید بشود گفت شخص مجرّد برخی آیات قرآن را نیز نباید بخواند. آن آیاتی که از حوری و قاصرات طرف و حور مقصورات و .... صحبت میکند؛ زیرا موجب دلمشغولی میشود. یا مثلاً سوره یوسف را نیز نباید بخوانند. در مجموع به صورت مفصل و کامل و موردی در این مورد بحث کنید که معنای این مفسده چیست؟ حدودش کجاست؟ و طبق تعریف فقها از مفسده، در چه مواردی صحبت با نامحرم مفسده دارد و در چه مواردی ندارد؟ لطفاً یک جواب عمقی و بر اساس مبانی ناب اسلامی بدهید نه آن جوابهای معمولی و سطحی که در همه سایتها و سخنرانیها وجود دارد.
- [سایر] آیا ناباوران بخشیده خواهند شد یا مجازات خواهند شد؟ سوره 23 آیه 117 و سوره 98 آیه 6 میگوید: ناباوران رستگار نمیشوند و بدترین مخلوقاتند! همچنین سوره 9 آیه 29 از معتقدان به الله میخواهد با کسانی که به الله، حقانیت دین الله و روز قیامت ایمان نمیآورند بجنگند. اما سوره 45 آیه 14 سخن کاملاً متفاوتی میزند. همچنین به سوره 16 آیه 128 مراجعه کنید. سوره 9 آیه 29 با کسانی از اهل کتاب که به الله و روز قیامت ایمان نمیآورند و چیزهایی که الله و پیامبرش حرام کردهاند بر خود حرام نمیکنند و دین حق را نمیپذیرند جنگ کنید، تا به دست خود و در عین ذلت جزیه بدهند. سوره 45 آیه 14: به کسانی که ایمان آوردهاند، بگو: از خطای کسانی که به روزهای الله باور ندارند در گذرید، تا خود، آن مردم را به جزای اعمالی که مرتکب شدهاند پاداش دهد. اسلام گرایان ممکن است جواب دهند که سوره 9 آیه 29 در هنگام جنگ آمده است و سوره 45 آیه 14 در پایان جنگ. واقعیت این است که قرآن مشخص نمیکند که چه آیههایی مربوط به زمان جنگ هستند و چه آیههایی مربوط به دوران پس از جنگ. یا اینکه کدام حکم قرآن برای گذشته است، یا برای حال است یا برای آینده. متأسفانه الله همه چیز را در دست انسانها قرار داده و دست اسلام گرایان را برای انتخاب باز گذاشته است. اسلام گرایان ادعا میکنند که قرآن برای مشکلات گذشته و حال و آینده بهترین راه حلها را ارائه میدهد و به نظر میرسد که این ادعای آنها بیشتر احساسی و از روی تعصّب است تا حقیقی.