اخلاق و آزادی دو مفهوم و دو مقوله مستقل هستند که جداگانه باید تعریف شوند و سپس رابطه و پیوستگی اخلاق و آزادی انسان را از منظر قرآن بررسی نمائیم. اما تعریف اخلاق: بزرگان برای علم اخلاق تعاریف متعدد و متنوعی ارائه کردهاند. آنچه در این مختصر قابل بیان است، این است که: خُلق به معنا قوا و سجایا و صفات درونی است که با چشم دل دیده میشود. بنابراین میتوان گفت: (اخلاق مجموعه صفات روحی و باطنی انسان است) و به گفته بعضی از دانشمندان، گاه به بعضی از اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی میشود، نیز اخلاق گفته میشود. (اوّلی اخلاق صفاتی است و دوّمی اخلاق رفتاری.)[1] اما تعریف آزادی: درباره آزادی تعریفهای بسیاری بیان شده است، ولی سادهترین تعریفی که ارائه شده، این است که: (آزادی فقدان منع و جلوگیری است.)[2] این تعریف بسیار مبهم و چند پهلو، در حقیقت با آزادی منفی مناسبت دارد. در تعریف دیگری گفته شده است: (آزادی قدرت داشتن برای انجام دادن هر کاری است که به دیگران زیان نرساند.)[3] امام خمینی (ره) در رابطه با مفهوم آزادی میفرمایند: آزادی یک مسألهای نیست که نیاز به تعریف داشته باشد. مردم عقیدهشان آزاد است، کسی الزامشان نمیکند که شما حتماًاین عقیده را داشته باشید،... آزادی یک چیز واضحی است.[4] در جای دیگر تحت عنوان آزادی در پناه اسلام میفرمایند: انبیاء آمدهاند آزادی به معنای آزادی حیوانات را جلویش را بگیرند و اِلاّ با اصل آن مخالف نیستند، دعوت هم به آن کردهاند.[5] با روشن شدن این دو مقوله، میتوان گفت، قرآن مجید که (رهآورد سفر معنوی رسولالله صلی الله علیه و آله ) است در آیات متعدد و متنوع انسانها را مختار و آزاد میداند و آنها را به اخلاق اسلامی و متخلق شدن به صفات انسانی الهی دعوت میکند در سوره فرقان میفرماید: (بندگان خداوند رحمان کسانیاند که در روی زمین به تواضع گام برمیدارند و چون نادانها مخاطب قرارشان دهند با مسالمت پاسخشان دهند.)[6] در سورة حجرات نکات بلند اخلاقی؛ چه فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت که از صدا زدن، راه رفتن گرفته تا به مطالب بلند اخلاقی اجتماعی که پیام بلندی را به دنبال دارد مورد توجه قرار گرفت. آیه (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ)؛[7] همه مؤمنان با یکدیگر برادرند)، سرشار از مطالب بلند اخلاقی اجتماعی است که از منظر دین و اخلاق، همه انسانهای مؤمن را برادر میداند. سراسر زندگی انسانها، پیچیده به اخلاق انسانی اسلامی است و هیچ جای زندگی انسانها، منهای اخلاق تصور ندارد، تا جایی که در میدان جنگ، حتّی با دشمنان و کفار باید از سر اخلاق برخورد نمود. از این رو، قرآن شریف میفرمایند: ((معبود) کسانی را که به جای خدا غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید که آنان نیز از روی دشمنی و بیدانشی (الله) را ناسزا خواهند گفت، بدینسان کردار هر قومی را برای آنان بیاراستیم وزان پس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است و آنها را از هرچه کردهاند بیاگاهانیم.)[8] رعایت حقوق دیگران و حفظ حرمت، از جلمه محورهای بحث اخلاق اسلامی است که قرآن مجیید بدان اشاره دارد. در تفسیر فخر رازی، آمده: استفاده از حربة فحش در شیوه تبلیغات و مناظرات و نهی از منکر ممنوع است. در سورة مجادله به این شاخه از بحث اخلاقی اشاره شده است. میفرماید: (... ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرگاه در مجالس به شما گویند جای باز کنید، جای باز کنید که خداوند بر شما جای را گشاده گرداند و هرگاه گفته شود برخیزید پس برخیزید تا خداوند کسانی را از میان شما که ایمان آوردهاند و آنان را که دانشی یافتهاند درجاتشان را بالا برد و خداوند به آنچه میکنید آگاه است.)[9] از این طریفتر، اخلاق اسلامی به انسان اجازه نمیدهد، حتّی حقوق حیوانات را نادیده بگیرد و یا به اذیت و آزار آنها دست زند... . اما آزادی انسان از دیدگاه قرآن: آزادی از دو منظر قابل بررسی است: 1. یکی آزادی به عنوان واقعیت انسانی. 2. دیگری آزادی به منزله حقّ. آزادی به عنوان واقعیت به خودی خود موجود است و انسانها به صرف انسان بودن واجد آن هستند و نمیتوان انسانی را فرض کرد که انسان باشد و این آزادی و اختیار به معنای فلسفی را نداشته باشد. از این منظر انسان مجبور به اختیار است و حکومتها در دادن این نوع آزادی هیچ سهمی نمیتوانند داشته باشند. اما آزادی به منزله حقّ، قابل اعطاء و سلب است. این حقّ در حوزه بیرون از انسان و در خارج از ذهن تلقی میگردد و در دایرة حقوق اجتماعی و فعل و انفعال و تصمیمات جمعی در مدیریت انجام میگیرد.[10] بنابراین، یک بار آزادی به این معناست که اختیار و آزادی میان انسان و خداست، یعنی اموری است که به رابطه انسان و خداوند مربوط است و تکالیفی است که خداوند از انسان میخواهد. در عین حال که او را آزاد آفریده است و قدرت انتخاب به او داده و برای کارهای خوب و بد او پاداش و عقاب تعیین کرده اما در هر حال انتخابگر اصلی انسان است. به عبارت دیگر از منظر بیرونی خداوند هر دو راه را به انسان نشان داده و جهتگیریها را مشخص کرده است. (ما انسان را به راه هدایت در آوردیم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس)[11] یعنی انسان در میدان آزادی، راه فضیلت و یا رذیلت را انتخاب میکند. یکتاپرستی یا بتپرستی را برمیگزیند. به حقوق دیگر و همنوعان تجاوز میکند و یا حرمت آن را نگه میدارد، حرمت مؤمن را حفظ میکند و یا حرمتشکنی میکند. در جای دیگر میفرماید: ( هر دو دسته از مؤمنان و کافران را از عطای پروردگار مدد میرسانیم و عطای پروردگار از کسی منع نشده است.)[12] و پیش از آن آیه 18 و 19 همین سوره کاملاً توضیح داده: (هر کسی که خواهان دنیای زودگذر است به زودی هرچه را خواهیم به او میدهیم... و هر کسی که خواهان آخرت است و نهایت کوشش خود را میکند و مؤمن است، تلاش آنها مورد حقشناسی واقع خواهد شد. از این منظر آزادی عملی ارادی و فردی محسوب میشود و خداوند انسان را انتخابگر قرار داده است تا تلاش کند و تلاشهای او از این سو و آن سو حمایت و تأیید شود، اما اگر در راه خوبی گام برداشت، پاداش آن را میبیند و اگر به بدی رفت، سزای آن را میبیند. اما آزادی اجتماعی و آزادی که در ارتباط با جامعه است، طبعاً رعایت حقوق دیگران نسبت به این ازادی مطرح است. این آزادی نامحدود است تا آنجایی که به دیگران آسیب نرساند. به همین دلیل آزادی انسانها در اجتماع، حقوق یکطرفی نیست، بلکه طرفینی است. عمل فرد نباید خلاف سنّت حسنه و حقوق دیگران باشد.[13] با توجه به متن و مطالب فوق، روشن میشود که چقدر پیوستگی و ارتباط تنگاتنگ بین اخلاق و آزادی انسان وجود دارد. آزادی چه فردی که موهبت الهی است و چه آزادی اجتماعی، هر دو با اخلاق انسانی و اسلامی پیوند ناگسستنی دارند. همان طوری که اخلاق قرآنی به انسان اجازه نمیدهد حقوق دیگران و حقوق جامعه را پایمال کند آزادی فردی هم حق انسان است و انسان را در میدان آزادی اجتماعی وادار میکند که به حقوق انسانی و اجتماعی احترام بگذارد. بنابراین (آزادی) حتی در جوامع لیبرالیستی، هم محدود است و به معنای افسارگسیختگی نیامده ات. لیبراترین افراد هم در یک جایی به اخلاق انسانی احترام میگذارند و قائل به خط قرمز در زندگی اجتماعی هستند. اخلاق و آزادی، برادر مهربان یکدیگر هستند و هیچ وقت از همدگیر فاصله نمیگیرند. رعایت ظرافتهای اخلاقی در صورتی ارزشمند است که از انسان آزاد سرزند. مثلاً انفاق کردن، صدقه دادن، قرضالحسنه و... در صورتی پسندیه است که از روی اختیار و آزادی صورت پذیرد، نه از روی اجبار و تهدید. آزادی انسانی هم در صورتی پسندیده و نیکو است که در محدوده اخلاقی باشد و حقوق همگان رعایت شود. همانطوری که در آزادی اجتماعی حقوق دیگران و جامعه از احترام ویژهای برخوردار است، اخلاق هم چه نظری و چه عملی، که درباره بود و نبود و درباره باید و نباید سخن میگویند؛ برای حقوق فردی و اجتماعی ارزش فراوانی قایل هستند. مثلاً میگویند اگر فرد یا جامعهای به فلان خُلق مبتلا شود، پایانش سقوط و هلاکت است و آن جامعه مضمل میشود.[14] و اگر جامعهای از فضایل اخلاقی طرفی ببندد، از قداست برخوردار میشود و میماند. این سخن از بود و نبود است و سخن از باید و نباید هم دارند که میگویند: جامعه باید چنین باشد تا سعادتمند شود. و نیز جامعه نباید آنچنان باشد تا شقاوتمند نگردد و خسران دنیا و آخرت دامنگیرش نشود.[15] بنابراین اخلاق و آزادی در یک راستا در حرکت هستند و هر دو دست در دست هم، انسان را به سعادت میرسانند و در صورت تجاوز و تخطّی از دالان و حدود آن، انسان با شقاوت و سقوط مواجه میگردد و مجازات الهی و اجتماعی را به جان میخرد. عدهای از بزرگان در بخش انواع آزادی، یکی از اقسام و انواع آزادی را، آزادی اخلاقی و آزادی یارگزینی ذکر کردهاند. گفتهاند: هرکس در انتخاب همراه، همسر، دولت و.. زندگی خود آزاد است، ولی برای زندگی صالح، رعایت مجموعهای از اصول انتخاب، به وی توصیه میشود. هرکس میتواند، هرگونه خُلق و خوی را طبق آزادی برگزیند، اما منطق سعادتخواهی او را در اینباره به رعایت اصولی فرا میخواند.[16] آزادی در حدود قوانین یک مملکت است. در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است، در حدود قوانین آن مملکت است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند. معنی آزادی این نیست که هرکس برخلاف قوانین، برخلاف قانون اساسی یک ملت، برخلاف قوانین ملّت هم هرچه دلخواهش میخواهد بگوید. ما اسلام میخواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما میخواهیم. ما آزادی و استقلال بیاسلام چه دردمان میخورد؟... ما بیزار هستیم از آزادی منهای قرآن.[17] از این منظر، قرآن کریم هم انسانها را توصیه میکند به اخلاق عملی و سیر و سلوک علمی و عملی و هم برای آزادی چهارچوب درست میکند و سپس بین ایندو، روابط دوستانه برقرار مینماید و به هم پیوند میدهد. به هر تقدیر اگر اخلاق اسلامی زیباست. آزادی هم زیباست. استاد مصباح یزدی میفرمایند: (حتّی با نگاه سطحی به قرآن کریم، درمییابیم که به نظر قرآن، انسان موجودی مختار است، اصولاً آمدن پیامبران و نزول کتب آسمانی، بی آنکه انسان، مختار باشد، کاری بیهوده است. بنابراین، همین امر دلالت دارد بر اینکه خدا و پیامبران، آدمی را مختار میدانند.)[18] قرآن کریم در این راستا میفرمایند: (ای فرزندان آدم! با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید که راه راست این است.)[19] آیات عهد و میثاق آیاتی هستند که نشانگر اختیار انسان هستند. خلاصه (اخلاق نظری به انسان بینش میدهد و اخلاق عملی به انسان تزکیه میبخشد و آزادی فردی رابطه انسان با خدا را مستحکم میکند و آزادی اجتماعی، انسان را به سوی حقشناسی سوق میدهد و با پیوند همه اینها، انسان که موجود مختار است متخلق تربیت میشود و میتواند در اوج آزادی به ظریفترین نکات اخلاقی دسترسی پیدا کند و در میدان اخلاق عملی حاضر نباشد ذرهای به حقوق افراد و اجتماع تجاوز گردد و یا تجاوز کند. (اخلاق) بدون آزادی، نه پسندیده است و نه پایدار میماند. آزادی هم بدون توجه به ظرافتهای اخلاقی، پسندیده نیست و هر عمل افسارگسیخته را نمیتوان به نام آزادی نام نهاد. بنابراین (آزادی و اخلاق)، دو بازوو دو برادر مهرمبان همدیگر هستند و رابطه آزادی با اخلاق یک رابطه رفت و برگشتی است. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. معارف قرآن، مصباح یزدی، ج 31، ص 374. 2. اخلاق در قرآن، حضرت آیتالله مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 24. 3. آزادی در قرآن، سید محمد علی ایازی، ص 21. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی بن ابیطالب، ج 1، ص 24. [2] . رحیمی، مصطفی، اصول حکومت جمهوری، تهران، امیرکبیر، 1358، ص 9. [3] . آیازی، سیدمحمدعلی، آزادی در قرآن، تهران، انتشارات ذکر، 1379، ص21. [4] . موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج 9، ص 88. [5] . همان، ج 8، ص 6364. [6] . فرقان/ 63. [7] . حجرات/ 10. [8] . انعام/ 108. [9] . مجادله/ 11. [10] . ایازی، سیدمحمدعلی، همان، ص 23. [11] . انسان/ 3. [12] . اسراء/ 20. [13] . ایازی، سیدمحمدعلی، همان. [14] . روم/ 41. [15] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، مبادی اخلاق در قرآن، قم، انتشارات اسراء، 1377، ج 10، ص 27. [16] . شفیعی مازندرانی، سیدمحمد، و درسهایی از وصیتنامه امام خمینی (ره)، قم، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1378، ص 106. [17] . صحیفه نور، ج 6، ص 258. [18] . مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، 1378، ج 31، ص 374. [19] . یس/ 60 و 61.
اخلاق و آزادی دو مفهوم و دو مقوله مستقل هستند که جداگانه باید تعریف شوند و سپس رابطه و پیوستگی اخلاق و آزادی انسان را از منظر قرآن بررسی نمائیم.
اما تعریف اخلاق: بزرگان برای علم اخلاق تعاریف متعدد و متنوعی ارائه کردهاند. آنچه در این مختصر قابل بیان است، این است که: خُلق به معنا قوا و سجایا و صفات درونی است که با چشم دل دیده میشود. بنابراین میتوان گفت: (اخلاق مجموعه صفات روحی و باطنی انسان است) و به گفته بعضی از دانشمندان، گاه به بعضی از اعمال و رفتاری که از خلقیات درونی انسان ناشی میشود، نیز اخلاق گفته میشود. (اوّلی اخلاق صفاتی است و دوّمی اخلاق رفتاری.)[1]
اما تعریف آزادی: درباره آزادی تعریفهای بسیاری بیان شده است، ولی سادهترین تعریفی که ارائه شده، این است که: (آزادی فقدان منع و جلوگیری است.)[2] این تعریف بسیار مبهم و چند پهلو، در حقیقت با آزادی منفی مناسبت دارد. در تعریف دیگری گفته شده است: (آزادی قدرت داشتن برای انجام دادن هر کاری است که به دیگران زیان نرساند.)[3]
امام خمینی (ره) در رابطه با مفهوم آزادی میفرمایند: آزادی یک مسألهای نیست که نیاز به تعریف داشته باشد. مردم عقیدهشان آزاد است، کسی الزامشان نمیکند که شما حتماًاین عقیده را داشته باشید،... آزادی یک چیز واضحی است.[4] در جای دیگر تحت عنوان آزادی در پناه اسلام میفرمایند: انبیاء آمدهاند آزادی به معنای آزادی حیوانات را جلویش را بگیرند و اِلاّ با اصل آن مخالف نیستند، دعوت هم به آن کردهاند.[5]
با روشن شدن این دو مقوله، میتوان گفت، قرآن مجید که (رهآورد سفر معنوی رسولالله صلی الله علیه و آله ) است در آیات متعدد و متنوع انسانها را مختار و آزاد میداند و آنها را به اخلاق اسلامی و متخلق شدن به صفات انسانی الهی دعوت میکند در سوره فرقان میفرماید: (بندگان خداوند رحمان کسانیاند که در روی زمین به تواضع گام برمیدارند و چون نادانها مخاطب قرارشان دهند با مسالمت پاسخشان دهند.)[6] در سورة حجرات نکات بلند اخلاقی؛ چه فردی و اجتماعی مورد بررسی قرار گرفت که از صدا زدن، راه رفتن گرفته تا به مطالب بلند اخلاقی اجتماعی که پیام بلندی را به دنبال دارد مورد توجه قرار گرفت. آیه (إِنَّمَا الْمُؤْمِنُونَ إِخْوَةٌ)؛[7] همه مؤمنان با یکدیگر برادرند)، سرشار از مطالب بلند اخلاقی اجتماعی است که از منظر دین و اخلاق، همه انسانهای مؤمن را برادر میداند.
سراسر زندگی انسانها، پیچیده به اخلاق انسانی اسلامی است و هیچ جای زندگی انسانها، منهای اخلاق تصور ندارد، تا جایی که در میدان جنگ، حتّی با دشمنان و کفار باید از سر اخلاق برخورد نمود. از این رو، قرآن شریف میفرمایند: ((معبود) کسانی را که به جای خدا غیر خدا را میخوانند دشنام ندهید که آنان نیز از روی دشمنی و بیدانشی (الله) را ناسزا خواهند گفت، بدینسان کردار هر قومی را برای آنان بیاراستیم وزان پس بازگشتشان به سوی پروردگارشان است و آنها را از هرچه کردهاند بیاگاهانیم.)[8] رعایت حقوق دیگران و حفظ حرمت، از جلمه محورهای بحث اخلاق اسلامی است که قرآن مجیید بدان اشاره دارد. در تفسیر فخر رازی، آمده: استفاده از حربة فحش در شیوه تبلیغات و مناظرات و نهی از منکر ممنوع است. در سورة مجادله به این شاخه از بحث اخلاقی اشاره شده است. میفرماید: (... ای کسانی که ایمان آوردهاید، هرگاه در مجالس به شما گویند جای باز کنید، جای باز کنید که خداوند بر شما جای را گشاده گرداند و هرگاه گفته شود برخیزید پس برخیزید تا خداوند کسانی را از میان شما که ایمان آوردهاند و آنان را که دانشی یافتهاند درجاتشان را بالا برد و خداوند به آنچه میکنید آگاه است.)[9] از این طریفتر، اخلاق اسلامی به انسان اجازه نمیدهد، حتّی حقوق حیوانات را نادیده بگیرد و یا به اذیت و آزار آنها دست زند... .
اما آزادی انسان از دیدگاه قرآن: آزادی از دو منظر قابل بررسی است:
1. یکی آزادی به عنوان واقعیت انسانی.
2. دیگری آزادی به منزله حقّ. آزادی به عنوان واقعیت به خودی خود موجود است و انسانها به صرف انسان بودن واجد آن هستند و نمیتوان انسانی را فرض کرد که انسان باشد و این آزادی و اختیار به معنای فلسفی را نداشته باشد. از این منظر انسان مجبور به اختیار است و حکومتها در دادن این نوع آزادی هیچ سهمی نمیتوانند داشته باشند. اما آزادی به منزله حقّ، قابل اعطاء و سلب است. این حقّ در حوزه بیرون از انسان و در خارج از ذهن تلقی میگردد و در دایرة حقوق اجتماعی و فعل و انفعال و تصمیمات جمعی در مدیریت انجام میگیرد.[10]
بنابراین، یک بار آزادی به این معناست که اختیار و آزادی میان انسان و خداست، یعنی اموری است که به رابطه انسان و خداوند مربوط است و تکالیفی است که خداوند از انسان میخواهد. در عین حال که او را آزاد آفریده است و قدرت انتخاب به او داده و برای کارهای خوب و بد او پاداش و عقاب تعیین کرده اما در هر حال انتخابگر اصلی انسان است. به عبارت دیگر از منظر بیرونی خداوند هر دو راه را به انسان نشان داده و جهتگیریها را مشخص کرده است. (ما انسان را به راه هدایت در آوردیم خواه سپاسگزار باشد یا ناسپاس)[11] یعنی انسان در میدان آزادی، راه فضیلت و یا رذیلت را انتخاب میکند. یکتاپرستی یا بتپرستی را برمیگزیند. به حقوق دیگر و همنوعان تجاوز میکند و یا حرمت آن را نگه میدارد، حرمت مؤمن را حفظ میکند و یا حرمتشکنی میکند. در جای دیگر میفرماید: ( هر دو دسته از مؤمنان و کافران را از عطای پروردگار مدد میرسانیم و عطای پروردگار از کسی منع نشده است.)[12]
و پیش از آن آیه 18 و 19 همین سوره کاملاً توضیح داده: (هر کسی که خواهان دنیای زودگذر است به زودی هرچه را خواهیم به او میدهیم... و هر کسی که خواهان آخرت است و نهایت کوشش خود را میکند و مؤمن است، تلاش آنها مورد حقشناسی واقع خواهد شد.
از این منظر آزادی عملی ارادی و فردی محسوب میشود و خداوند انسان را انتخابگر قرار داده است تا تلاش کند و تلاشهای او از این سو و آن سو حمایت و تأیید شود، اما اگر در راه خوبی گام برداشت، پاداش آن را میبیند و اگر به بدی رفت، سزای آن را میبیند.
اما آزادی اجتماعی و آزادی که در ارتباط با جامعه است، طبعاً رعایت حقوق دیگران نسبت به این ازادی مطرح است. این آزادی نامحدود است تا آنجایی که به دیگران آسیب نرساند. به همین دلیل آزادی انسانها در اجتماع، حقوق یکطرفی نیست، بلکه طرفینی است. عمل فرد نباید خلاف سنّت حسنه و حقوق دیگران باشد.[13]
با توجه به متن و مطالب فوق، روشن میشود که چقدر پیوستگی و ارتباط تنگاتنگ بین اخلاق و آزادی انسان وجود دارد. آزادی چه فردی که موهبت الهی است و چه آزادی اجتماعی، هر دو با اخلاق انسانی و اسلامی پیوند ناگسستنی دارند. همان طوری که اخلاق قرآنی به انسان اجازه نمیدهد حقوق دیگران و حقوق جامعه را پایمال کند آزادی فردی هم حق انسان است و انسان را در میدان آزادی اجتماعی وادار میکند که به حقوق انسانی و اجتماعی احترام بگذارد.
بنابراین (آزادی) حتی در جوامع لیبرالیستی، هم محدود است و به معنای افسارگسیختگی نیامده ات. لیبراترین افراد هم در یک جایی به اخلاق انسانی احترام میگذارند و قائل به خط قرمز در زندگی اجتماعی هستند. اخلاق و آزادی، برادر مهربان یکدیگر هستند و هیچ وقت از همدگیر فاصله نمیگیرند. رعایت ظرافتهای اخلاقی در صورتی ارزشمند است که از انسان آزاد سرزند. مثلاً انفاق کردن، صدقه دادن، قرضالحسنه و... در صورتی پسندیه است که از روی اختیار و آزادی صورت پذیرد، نه از روی اجبار و تهدید. آزادی انسانی هم در صورتی پسندیده و نیکو است که در محدوده اخلاقی باشد و حقوق همگان رعایت شود.
همانطوری که در آزادی اجتماعی حقوق دیگران و جامعه از احترام ویژهای برخوردار است، اخلاق هم چه نظری و چه عملی، که درباره بود و نبود و درباره باید و نباید سخن میگویند؛ برای حقوق فردی و اجتماعی ارزش فراوانی قایل هستند. مثلاً میگویند اگر فرد یا جامعهای به فلان خُلق مبتلا شود، پایانش سقوط و هلاکت است و آن جامعه مضمل میشود.[14] و اگر جامعهای از فضایل اخلاقی طرفی ببندد، از قداست برخوردار میشود و میماند. این سخن از بود و نبود است و سخن از باید و نباید هم دارند که میگویند: جامعه باید چنین باشد تا سعادتمند شود. و نیز جامعه نباید آنچنان باشد تا شقاوتمند نگردد و خسران دنیا و آخرت دامنگیرش نشود.[15]
بنابراین اخلاق و آزادی در یک راستا در حرکت هستند و هر دو دست در دست هم، انسان را به سعادت میرسانند و در صورت تجاوز و تخطّی از دالان و حدود آن، انسان با شقاوت و سقوط مواجه میگردد و مجازات الهی و اجتماعی را به جان میخرد.
عدهای از بزرگان در بخش انواع آزادی، یکی از اقسام و انواع آزادی را، آزادی اخلاقی و آزادی یارگزینی ذکر کردهاند. گفتهاند: هرکس در انتخاب همراه، همسر، دولت و.. زندگی خود آزاد است، ولی برای زندگی صالح، رعایت مجموعهای از اصول انتخاب، به وی توصیه میشود. هرکس میتواند، هرگونه خُلق و خوی را طبق آزادی برگزیند، اما منطق سعادتخواهی او را در اینباره به رعایت اصولی فرا میخواند.[16] آزادی در حدود قوانین یک مملکت است. در هر مملکتی آزادی در حدود قانون است، در حدود قوانین آن مملکت است. مردم آزاد نیستند که قانون را بشکنند. معنی آزادی این نیست که هرکس برخلاف قوانین، برخلاف قانون اساسی یک ملت، برخلاف قوانین ملّت هم هرچه دلخواهش میخواهد بگوید. ما اسلام میخواهیم. آزادی که در پناه اسلام است، استقلالی که در پناه اسلام است ما میخواهیم. ما آزادی و استقلال بیاسلام چه دردمان میخورد؟... ما بیزار هستیم از آزادی منهای قرآن.[17]
از این منظر، قرآن کریم هم انسانها را توصیه میکند به اخلاق عملی و سیر و سلوک علمی و عملی و هم برای آزادی چهارچوب درست میکند و سپس بین ایندو، روابط دوستانه برقرار مینماید و به هم پیوند میدهد. به هر تقدیر اگر اخلاق اسلامی زیباست. آزادی هم زیباست.
استاد مصباح یزدی میفرمایند: (حتّی با نگاه سطحی به قرآن کریم، درمییابیم که به نظر قرآن، انسان موجودی مختار است، اصولاً آمدن پیامبران و نزول کتب آسمانی، بی آنکه انسان، مختار باشد، کاری بیهوده است. بنابراین، همین امر دلالت دارد بر اینکه خدا و پیامبران، آدمی را مختار میدانند.)[18]
قرآن کریم در این راستا میفرمایند: (ای فرزندان آدم! با شما پیمان نبستم که شیطان را نپرستید که او دشمن آشکار شماست و مرا بپرستید که راه راست این است.)[19] آیات عهد و میثاق آیاتی هستند که نشانگر اختیار انسان هستند.
خلاصه (اخلاق نظری به انسان بینش میدهد و اخلاق عملی به انسان تزکیه میبخشد و آزادی فردی رابطه انسان با خدا را مستحکم میکند و آزادی اجتماعی، انسان را به سوی حقشناسی سوق میدهد و با پیوند همه اینها، انسان که موجود مختار است متخلق تربیت میشود و میتواند در اوج آزادی به ظریفترین نکات اخلاقی دسترسی پیدا کند و در میدان اخلاق عملی حاضر نباشد ذرهای به حقوق افراد و اجتماع تجاوز گردد و یا تجاوز کند. (اخلاق) بدون آزادی، نه پسندیده است و نه پایدار میماند. آزادی هم بدون توجه به ظرافتهای اخلاقی، پسندیده نیست و هر عمل افسارگسیخته را نمیتوان به نام آزادی نام نهاد. بنابراین (آزادی و اخلاق)، دو بازوو دو برادر مهرمبان همدیگر هستند و رابطه آزادی با اخلاق یک رابطه رفت و برگشتی است.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. معارف قرآن، مصباح یزدی، ج 31، ص 374.
2. اخلاق در قرآن، حضرت آیتالله مکارم شیرازی، تهران، دارالکتب الاسلامیه، ج 1، ص 24.
3. آزادی در قرآن، سید محمد علی ایازی، ص 21.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر موضوعی پیام قرآن، اخلاق در قرآن، قم، مدرسة الامام علی بن ابیطالب، ج 1، ص 24.
[2] . رحیمی، مصطفی، اصول حکومت جمهوری، تهران، امیرکبیر، 1358، ص 9.
[3] . آیازی، سیدمحمدعلی، آزادی در قرآن، تهران، انتشارات ذکر، 1379، ص21.
[4] . موسوی خمینی، سید روح الله، صحیفه نور، ج 9، ص 88.
[5] . همان، ج 8، ص 6364.
[6] . فرقان/ 63.
[7] . حجرات/ 10.
[8] . انعام/ 108.
[9] . مجادله/ 11.
[10] . ایازی، سیدمحمدعلی، همان، ص 23.
[11] . انسان/ 3.
[12] . اسراء/ 20.
[13] . ایازی، سیدمحمدعلی، همان.
[14] . روم/ 41.
[15] . جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی، مبادی اخلاق در قرآن، قم، انتشارات اسراء، 1377، ج 10، ص 27.
[16] . شفیعی مازندرانی، سیدمحمد، و درسهایی از وصیتنامه امام خمینی (ره)، قم، نهاد نمایندگی مقام معظم رهبری در دانشگاهها، 1378، ص 106.
[17] . صحیفه نور، ج 6، ص 258.
[18] . مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)، چاپ دوم، 1378، ج 31، ص 374.
[19] . یس/ 60 و 61.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر به عنوان پاداش از زحمات انسان در رابطه با مسابقات قرآن، سکّه بهار آزادی بدهند، آیا به این سکّه خمس تعلّق میگیرد؟
- [سایر] نظر اسلام درباره آزادی انسان چیست ؟
- [سایر] نظر اسلام درباره آزادی انسان چیست ؟
- [سایر] از نظر قرآن کریم آیا عفاف بدون حجاب برای اخلاق کافی است؟
- [سایر] اخلاق برخورد با فحاش و متجاوز از نظر قرآن چگونه باید باشد؟
- [سایر] رابطه زبان قرآن با فطرت انسان چیست؟
- [سایر] رابطه اخلاق و تربیت چگونه است؟
- [سایر] رابطه اخلاق با سیاست را توضیح دهید؟
- [سایر] رابطه اخلاق و منفعت در سیاست خارجی؟
- [سایر] از نظر قرآن ، رابطه رهبر با مردم چگونه است ؟
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است انسان کفن خود را تهیه کند و هرگاه به ان نظر کند ماجور است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] باید از دادن قرآن به کافر خودداری کنند، و اگر قرآن در دست اوست در صورت امکان از او بگیرند ولی چنانچه مقصود از دادن قرآن و یا داشتن قرآن تحقیق و مطالعه در دین باشد و نیز انسان بداند که کافری که محکوم به نجاست است با دست تر قرآن را لمس نمی کند اشکالی ندارد.
- [آیت الله علوی گرگانی] به کسی که بدهکار است ونمیتواند بدهی خود را بدهد، اگرچه مخارج او بر انسان واجب باشد، میشود زکاْ داد مگر قرض در رابطه با نفقه شخص واجب النفقه باشد.
- [آیت الله بهجت] مس نمودن خط قرآن، یعنی رساندن جایی از بدن به خط قرآن برای کسی که وضو ندارد، حرام است، ولی تماس موی انسان با خط قرآن، بنابر اظهر مانعی ندارد، حتی اگر کوتاه باشد. و اگر قرآن را به زبان فارسی یا به زبان دیگر ترجمه کنند، مس آن اشکال ندارد.
- [آیت الله اردبیلی] هنگام تلاوت قرآن شایسته است انسان به آن گوش دهد و از صحبت کردن پرهیز کند؛ بلکه در صورتی که بیاحترامی و هتک به قرآن باشد صحبت کردن جایز نیست، ولی اگر کسی چیزی بپرسد میتواند جواب او را بدهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر خواستگار از جهت دیانت و اخلاق پسندیده باشد مستحب است در شوهر دادن دختری که بالغه است عجله کنند
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر انسان از بچه غیر ممیز که خوب و بد را نمی فهمد یا از کسی که قصد خواندن قران ندارد یا مثلا از گرامافون یا نوار ضبط صوت ایه سجده را استماع کند سجده واجب نیست ولی اگر شخصی در ایستگاه رادیو ایه سجده را به قصد این که از قران است بخواند و انسان به وسیله رادیو گوش دهد سجده واجب است
- [آیت الله سیستانی] اگر دیانت و اخلاق خواستگار مورد رضایت باشد ، بهتر آن است که رد نشود ؛ از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده که : هر گاه خواستگاری برای دختر شما آمد که اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود ، دختر را به ازدواج او در آورید ، اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین بپا خواهد شد .
- [آیت الله اردبیلی] بازگشت حقّ حضانت منحصر به موردی که در مسأله قبل گفته شد، نمیباشد؛ بلکه چنانچه حقّ حضانت به سبب سوء اخلاق، عدم توانایی جسمی به سبب مریضی و مانند آن، از کسی سلب شود، پس از آن که این موانع برطرف شد، مثلاً دارای اخلاق نیک گردید یا توانایی حضانت طفل را پیدا نمود، حقّ حضانت به وی باز میگردد.
- [آیت الله خوئی] اگر انسان از گرامافون یا ضبط صوت یا از بچة غیر ممیز که خوب و بد را نمیفهمد، یا از کسی که قصد خواندن قرآن ندارد، آیه سجده را بشنود، یا گوش دهد سجده واجب نیست و همچنین است رادیو اگر به طور نوار و ضبط صوت باشد، ولی اگر شخصی ایستگاه رادیو آیة سجده را به قصد از قرآن است بخواند و انسان به واسطة رادیو گوش دهدسجده واجب است.