رابطه اخلاق با سیاست را توضیح دهید؟ برای اخلاق و سیاست، انواع مختلفی از رابطه را میتوان تصور کرد از قبیل؛ تأثیری که سیاست بر ویژگیهای اخلاقی میگذارد، تأثیری که سیاست بر ویژگیهای اخلاقی میتواند بگذارد، تأثیری که سیاست بر اخلاق باید بگذارد، همچنین تأثیری که اخلاق بر هنجارها و رفتارهای سیاسی دارد و تأثیری که اخلاق بر سیاست میتواند داشته باشد و باید یا نباید داشته باشد. نسبتی که بین اهداف سیاسی و اخلاقی به لحاظ واقعی یا به لحاظ منطقی هست، یا نسبتی که بین وسایل سیاسی و هنجارهای اخلاقی است، تزاحمهای اخلاقی که در مقام اجرای هنجاری اخلاقی پیش میآید و نقشی که سیاست در حل آنها دارد و باید یا نباید داشته باشد، نیز از نوع روابط اخلاق و سیاست است؛ مانند دروغ مصلحتآمیز، به از راست فتنهانگیز که در هنگام تزاحم اجرای گزارههایی از قبیل گزارههای زیر مورد عمل یک سیاستمدار قرار میگیرد؛ مثل راست گفتن خوب و دروغ گفتن، بد و قبیح است. قتل بد است، فتنه از قتل وکشتار بدتر است. (الفتنة اشدٌ من القتل). اخلاق و علم سیاست برخی از روابط اخلاق و سیاست از نوع روابط عملی و بعضی دیگر از نوع روابط نظری است و روابط نظری نیز برخی علمی و بعضی دیگر غیرعلمی است. هر چند که مرز علمی و غیرعلمی بودن به تناسب تعریفی که از علم میشود تغییر مییابد. پرسشهای مختلفی درباره انواع مختلف روابط اخلاق و سیاست مطرح میشود و در بین این پرسشها، پرسش از نسبت بین اخلاق و آنچه که از آن با عنوان (علم سیاست) یاد میشود، از محوریترین پرسشهاست. رابطه بین اخلاق و علم سیاست، چیزی نظیر رابطه بین سیاست علمی و به بیان بهتر چیزی نظیر رابطه بین سیاست هنجاری و سیاست علمی است و نحوه پاسخی که به پرسش از نسبت سیاست هنجاری با سیاست علمی داده میشود، با نحوه پاسخ از نسبت اخلاق و علم سیاست مشابهت دارد. مبادی و اصول موضوعه داوری درباره روابط سیاست و اخلاق و همچنین روابط علم سیاست، اخلاق از اصول موضوعه و مبادی هستیشناختی یا انتولوژیک با معرفت شناختی یا اپیستمولوژیک و انسان شناختی یا انتروپولوژیک اثر میپذیرد، برخی از این مبادی اثری عمیقتر و بنیادیتر در نوع داوری دارند و بعضی از آنها اثری روشنتر و آشکارتر میگذارند. تأثیر عوامل قریب و نزدیک روشنتر است و عوامل بعید که گاه به واسطه تأثیر میگذارند، اغلب تأثیری بنیادیتر و عمیقتر دارند. به نظر میرسد مبانی معرفت شناختی در تنظیم روابط علم سیاست و اخلاق و همچنین در تبیین و تشریح روابط این دو تأثیری قریب و آشکار دارند. بنیادهای معرفت شناختی بنیادهای معرفت شناختی، قبل از هر چیز در تبیین علم و معرفت علمی اثر میگذارند. بر اساس برخی از مبانی معرفت شناختی، اخلاق هنجاری از هویتی علمی برخوردار است و علم سیاست نیز به داوریهای هنجاری میپردازد و بر این اساس نسبت بین اخلاق و علم سیاست از نوع نسبت بین دو علم است؛ یعنی اخلاق نیز یک آگاهی و دانش علمی است و در نتیجه داد و ستدهای اخلاق و علم سیاست از قبیل داد و ستدهای منطقی بین دو علم میباشد. بر اساس برخی دیگر از مبانی، گزارههای هنجاری اخلاقی هویت علمی ندارد و علم سیاست نیز عاری از گزارههای هنجاری است. ارتباط اخلاق و علم سیاست بر این اساس از نوع ارتباطات علمی نیست. تأثیر عقل نظری و عملی حضور عقل عملی و عقل نظری، اثری تعیین کننده در تبیین ارتباط بین اخلاق و سیاست دارند، زیرا با حضور این دو منبع معرفتی، اخلاق و سیاست هنجاری نیز، هویت علمی پیدا میکنند و به دنبال آن محورهای ارتباطی خود را در مسیر تعاملات علمی سازمان میدهند، نمونه گویای این تعامل را در آثار افلاطون و ارسطو، و همچنین در آثار حکمای مسلمان نظیر فارابی، بوعلی و خواجه نصیرالدین طوسی میتوان دید. عقل نظری مبانی متافیزیکی و هستی شناختی فراوانی را برای دانشهایی فراهم میآورد که با تلاش عقل عملی سازمان مییابند. مساوقت هستی و خیر و احکامی که درباره فضیلت و سعادت به وساطت عقل نظری شناخته میشوند، ظرفیتهای فراوانی را برای داد و ستدهای علمی اخلاقی و سیاست پدید میآورند. علم سیاست با بهرهوری از توانمندیهایی که عقل عملی به کمک عقل نظری برای آن به وجود میآورد به صورت دانش و علمی در میآید که از آن با عنوان تدبیر مدن یاد میشود و رابطه اخلاق و تدبیر مدن در فرهنگی که علم به معنای پوزیتویستی آن تقلیل نیافته است، رابطهای علمی و منطقی است. روابط منطقی روابط منطقی علم و سیاست را نه تنها در آثار متفکرین و فیلسوفان یونان و دنیای اسلام بلکه در آثار فیلسوفان عقلگرای مدرن نیز میتوان دید، این نوع از روابط در آثار دکارت، اسپینوزا، ولف به نیکی مشهود است. کانت نیز به رغم تردیدی که در عقل نظری دارد به دلیل توجه و اعتمادی که به عقل عملی دارد، اخلاق و سیاست را در زیر پوشش عقل عملی سازمان میدهد و حتی میکوشد تا بنیانهای نظری اخلاق و سیاست را به وساطت احکام عقل عملی تأمین کند. او خلود، نفس و خدا را اراده و به تبع آن آزادی و عدالت را پس از آن که از معرض داوری عقل نظری خارج میکند در حاشیه عقل عملی به بحث میگذارد، هگل نیز فیلسوف عقلگرای دنیای مدرن است. او در مواردی متعدد از روابط منطقی و ضروری اخلاق و سیاست یاد کرده و دولت را عرصه خود آگاهی گوهر اخلاقی میخواند. تأثیر حسگرایی حسگرایی و آمپرسیسم حتی اگر به پوزیتویسم و اثباتگرایی منجر نشود. در نخستین مرتبه زمینه تفکیک بین اخلاق و علم و در مرتبه دوم جدایی بین سیاست هنجاری و علم سیاست و در مرتبه سوم فاصله بین اخلاق و علم سیاست را به دنبال میآورد. از تفکیک اخلاق و علم با عنوان جدایی دانش از ارزش یاد می شود و تصریح به این تفکیک را نخستین بار در آثار هیوم میتوان دید. هیوم یک فیلسوف حسگرا و آمپریست است که به سبب دقتها و تأملات فلسفی خود، به خام انگاری پوزیتویستها در مورد دانش علمی گرفتار نشد. و سر از شکاکیت در آورد. جدایی بین علم سیاست و سیاست عملی را در آثار ماکسوبر میتوان مشاهده کرد. ماکس وبر با آن که نگرش تفهمی به علوم انسانی داشت، از تعریف پوزیتویستی علم نتوانست فاصله گیرد و به همین دلیل دو (دانشمند و و سیاستمدار) به جدایی علم سیاست از سیاست هنجاری و عملی سیاست مداران فتوی میدهند. تفکیک نظری تفکیک بین اخلاق و علم سیاست که بر مبنای تعریف پوزیتویستی از علم در مقطعی از دنیای مدرن پدید میآید، تفکیک صرفاً نظری است و این تفکیک هرگز نتوانست به حریم اخلاق و سیاست عملی و هنجاری راه پیدا کند. تفکیک نظری، تنها رابطه منطقی و علمی اخلاق و علم سیاست را نفی کرده و ماکس وبر، بر حضور هنجارهای اخلاقی و ارزشی در حاشیه معرفت علمی و از جمله علم سیاست تصریح کرد. این هنجارها اگر چه از دیدگاه او به کانون مرکزی علم سیاست و سازههای درونی آن راه نمییابد و لکن منظر و رویکرد عالم را به سوی موضوعات و تحقیقات مختلف تعیین میکند. جدایی نظری علم سیاست و بلکه حلقه معرفتی علم و از جمله علم سیاست از حوزه هنجارهای اخلاقی و ارزشی، در چالشهای نظری مباحثی که در قلمرو فلسفه علم شکل گرفت دوام نیاورد و رابطه اخلاق با علم سیاست، دیگر بار مورد توجه و اذعان کسانی قرار گرفت که چیستی علم مدرن را در معرض تأملات خود قرار دادند. ارتباط واژهگونه علم سیاست هنوز خود را به صورت یک دانش آزمونپذیر سازمان نداده بود که مرزهای خیالی اخلاق از آنچه که به عنوان حلقه معرفتی علم معرفی میشد، فروریخت و در نتیجه رابطه اخلاق و علم سیاست دیگربار پذیرفته شد. رابطه نوینی که بین علم سیاست و اخلاق پدید آمد، تابع چرخش اخلاقی وسیعی است که به سوی علم روی داده است، ارتباطی که به تبع این چرخش بین اخلاق و علم سیاست برقرار میشود از نوع ارتباط علمی و منطقیای نیست که بین اخلاق به عنوان یک علم با علم سیاست در بستر عقل نظری و علمی وجود دارد، بلکه بیشتر از نوع ارتباطی است که بین اخلاق و سیاست عملی همواره وجود داشته و دارد. در این نوع از پیوند به جای آنکه سیاست به تعبیر هگل عرصه خودآگاهی اخلاق باشد، اخلاق عرصه غلبه قدرت میگردد. ریشه این نوع از پیوند را در عبارت فرعون میتوان دید؛ آنگاه به ساحران گفت: (قد افلح الیوم من استعلی) امروز هرکه غالب آید رستگار است. در تاریخ اندیشه اسلامی ماکیاولی بستر نظری غلبه علم سیاست بر اخلاق را فراهم کرد و نیچه بنیانهای نظری آن را سازمان بخشید و اینک برخی از نظریهپردازان پستمدرن نظیر فوکو، تبیین نظری آن را بر عهده گرفتهاند. منبع:رابطه اخلاق با سیاست، حمید پارسانیا، سایت بازتاب (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 146/66666)
رابطه اخلاق با سیاست را توضیح دهید؟
برای اخلاق و سیاست، انواع مختلفی از رابطه را میتوان تصور کرد از قبیل؛ تأثیری که سیاست بر ویژگیهای اخلاقی میگذارد، تأثیری که سیاست بر ویژگیهای اخلاقی میتواند بگذارد، تأثیری که سیاست بر اخلاق باید بگذارد، همچنین تأثیری که اخلاق بر هنجارها و رفتارهای سیاسی دارد و تأثیری که اخلاق بر سیاست میتواند داشته باشد و باید یا نباید داشته باشد. نسبتی که بین اهداف سیاسی و اخلاقی به لحاظ واقعی یا به لحاظ منطقی هست، یا نسبتی که بین وسایل سیاسی و هنجارهای اخلاقی است، تزاحمهای اخلاقی که در مقام اجرای هنجاری اخلاقی پیش میآید و نقشی که سیاست در حل آنها دارد و باید یا نباید داشته باشد، نیز از نوع روابط اخلاق و سیاست است؛ مانند دروغ مصلحتآمیز، به از راست فتنهانگیز که در هنگام تزاحم اجرای گزارههایی از قبیل گزارههای زیر مورد عمل یک سیاستمدار قرار میگیرد؛ مثل راست گفتن خوب و دروغ گفتن، بد و قبیح است. قتل بد است، فتنه از قتل وکشتار بدتر است. (الفتنة اشدٌ من القتل).
اخلاق و علم سیاست
برخی از روابط اخلاق و سیاست از نوع روابط عملی و بعضی دیگر از نوع روابط نظری است و روابط نظری نیز برخی علمی و بعضی دیگر غیرعلمی است. هر چند که مرز علمی و غیرعلمی بودن به تناسب تعریفی که از علم میشود تغییر مییابد. پرسشهای مختلفی درباره انواع مختلف روابط اخلاق و سیاست مطرح میشود و در بین این پرسشها، پرسش از نسبت بین اخلاق و آنچه که از آن با عنوان (علم سیاست) یاد میشود، از محوریترین پرسشهاست. رابطه بین اخلاق و علم سیاست، چیزی نظیر رابطه بین سیاست علمی و به بیان بهتر چیزی نظیر رابطه بین سیاست هنجاری و سیاست علمی است و نحوه پاسخی که به پرسش از نسبت سیاست هنجاری با سیاست علمی داده میشود، با نحوه پاسخ از نسبت اخلاق و علم سیاست مشابهت دارد.
مبادی و اصول موضوعه
داوری درباره روابط سیاست و اخلاق و همچنین روابط علم سیاست، اخلاق از اصول موضوعه و مبادی هستیشناختی یا انتولوژیک با معرفت شناختی یا اپیستمولوژیک و انسان شناختی یا انتروپولوژیک اثر میپذیرد، برخی از این مبادی اثری عمیقتر و بنیادیتر در نوع داوری دارند و بعضی از آنها اثری روشنتر و آشکارتر میگذارند. تأثیر عوامل قریب و نزدیک روشنتر است و عوامل بعید که گاه به واسطه تأثیر میگذارند، اغلب تأثیری بنیادیتر و عمیقتر دارند. به نظر میرسد مبانی معرفت شناختی در تنظیم روابط علم سیاست و اخلاق و همچنین در تبیین و تشریح روابط این دو تأثیری قریب و آشکار دارند.
بنیادهای معرفت شناختی
بنیادهای معرفت شناختی، قبل از هر چیز در تبیین علم و معرفت علمی اثر میگذارند. بر اساس برخی از مبانی معرفت شناختی، اخلاق هنجاری از هویتی علمی برخوردار است و علم سیاست نیز به داوریهای هنجاری میپردازد و بر این اساس نسبت بین اخلاق و علم سیاست از نوع نسبت بین دو علم است؛ یعنی اخلاق نیز یک آگاهی و دانش علمی است و در نتیجه داد و ستدهای اخلاق و علم سیاست از قبیل داد و ستدهای منطقی بین دو علم میباشد. بر اساس برخی دیگر از مبانی، گزارههای هنجاری اخلاقی هویت علمی ندارد و علم سیاست نیز عاری از گزارههای هنجاری است. ارتباط اخلاق و علم سیاست بر این اساس از نوع ارتباطات علمی نیست.
تأثیر عقل نظری و عملی
حضور عقل عملی و عقل نظری، اثری تعیین کننده در تبیین ارتباط بین اخلاق و سیاست دارند، زیرا با حضور این دو منبع معرفتی، اخلاق و سیاست هنجاری نیز، هویت علمی پیدا میکنند و به دنبال آن محورهای ارتباطی خود را در مسیر تعاملات علمی سازمان میدهند، نمونه گویای این تعامل را در آثار افلاطون و ارسطو، و همچنین در آثار حکمای مسلمان نظیر فارابی، بوعلی و خواجه نصیرالدین طوسی میتوان دید.
عقل نظری مبانی متافیزیکی و هستی شناختی فراوانی را برای دانشهایی فراهم میآورد که با تلاش عقل عملی سازمان مییابند. مساوقت هستی و خیر و احکامی که درباره فضیلت و سعادت به وساطت عقل نظری شناخته میشوند، ظرفیتهای فراوانی را برای داد و ستدهای علمی اخلاقی و سیاست پدید میآورند. علم سیاست با بهرهوری از توانمندیهایی که عقل عملی به کمک عقل نظری برای آن به وجود میآورد به صورت دانش و علمی در میآید که از آن با عنوان تدبیر مدن یاد میشود و رابطه اخلاق و تدبیر مدن در فرهنگی که علم به معنای پوزیتویستی آن تقلیل نیافته است، رابطهای علمی و منطقی است.
روابط منطقی
روابط منطقی علم و سیاست را نه تنها در آثار متفکرین و فیلسوفان یونان و دنیای اسلام بلکه در آثار فیلسوفان عقلگرای مدرن نیز میتوان دید، این نوع از روابط در آثار دکارت، اسپینوزا، ولف به نیکی مشهود است. کانت نیز به رغم تردیدی که در عقل نظری دارد به دلیل توجه و اعتمادی که به عقل عملی دارد، اخلاق و سیاست را در زیر پوشش عقل عملی سازمان میدهد و حتی میکوشد تا بنیانهای نظری اخلاق و سیاست را به وساطت احکام عقل عملی تأمین کند. او خلود، نفس و خدا را اراده و به تبع آن آزادی و عدالت را پس از آن که از معرض داوری عقل نظری خارج میکند در حاشیه عقل عملی به بحث میگذارد، هگل نیز فیلسوف عقلگرای دنیای مدرن است. او در مواردی متعدد از روابط منطقی و ضروری اخلاق و سیاست یاد کرده و دولت را عرصه خود آگاهی گوهر اخلاقی میخواند.
تأثیر حسگرایی
حسگرایی و آمپرسیسم حتی اگر به پوزیتویسم و اثباتگرایی منجر نشود. در نخستین مرتبه زمینه تفکیک بین اخلاق و علم و در مرتبه دوم جدایی بین سیاست هنجاری و علم سیاست و در مرتبه سوم فاصله بین اخلاق و علم سیاست را به دنبال میآورد. از تفکیک اخلاق و علم با عنوان جدایی دانش از ارزش یاد می شود و تصریح به این تفکیک را نخستین بار در آثار هیوم میتوان دید. هیوم یک فیلسوف حسگرا و آمپریست است که به سبب دقتها و تأملات فلسفی خود، به خام انگاری پوزیتویستها در مورد دانش علمی گرفتار نشد. و سر از شکاکیت در آورد. جدایی بین علم سیاست و سیاست عملی را در آثار ماکسوبر میتوان مشاهده کرد. ماکس وبر با آن که نگرش تفهمی به علوم انسانی داشت، از تعریف پوزیتویستی علم نتوانست فاصله گیرد و به همین دلیل دو (دانشمند و و سیاستمدار) به جدایی علم سیاست از سیاست هنجاری و عملی سیاست مداران فتوی میدهند.
تفکیک نظری
تفکیک بین اخلاق و علم سیاست که بر مبنای تعریف پوزیتویستی از علم در مقطعی از دنیای مدرن پدید میآید، تفکیک صرفاً نظری است و این تفکیک هرگز نتوانست به حریم اخلاق و سیاست عملی و هنجاری راه پیدا کند. تفکیک نظری، تنها رابطه منطقی و علمی اخلاق و علم سیاست را نفی کرده و ماکس وبر، بر حضور هنجارهای اخلاقی و ارزشی در حاشیه معرفت علمی و از جمله علم سیاست تصریح کرد. این هنجارها اگر چه از دیدگاه او به کانون مرکزی علم سیاست و سازههای درونی آن راه نمییابد و لکن منظر و رویکرد عالم را به سوی موضوعات و تحقیقات مختلف تعیین میکند.
جدایی نظری علم سیاست و بلکه حلقه معرفتی علم و از جمله علم سیاست از حوزه هنجارهای اخلاقی و ارزشی، در چالشهای نظری مباحثی که در قلمرو فلسفه علم شکل گرفت دوام نیاورد و رابطه اخلاق با علم سیاست، دیگر بار مورد توجه و اذعان کسانی قرار گرفت که چیستی علم مدرن را در معرض تأملات خود قرار دادند.
ارتباط واژهگونه
علم سیاست هنوز خود را به صورت یک دانش آزمونپذیر سازمان نداده بود که مرزهای خیالی اخلاق از آنچه که به عنوان حلقه معرفتی علم معرفی میشد، فروریخت و در نتیجه رابطه اخلاق و علم سیاست دیگربار پذیرفته شد. رابطه نوینی که بین علم سیاست و اخلاق پدید آمد، تابع چرخش اخلاقی وسیعی است که به سوی علم روی داده است، ارتباطی که به تبع این چرخش بین اخلاق و علم سیاست برقرار میشود از نوع ارتباط علمی و منطقیای نیست که بین اخلاق به عنوان یک علم با علم سیاست در بستر عقل نظری و علمی وجود دارد، بلکه بیشتر از نوع ارتباطی است که بین اخلاق و سیاست عملی همواره وجود داشته و دارد. در این نوع از پیوند به جای آنکه سیاست به تعبیر هگل عرصه خودآگاهی اخلاق باشد، اخلاق عرصه غلبه قدرت میگردد. ریشه این نوع از پیوند را در عبارت فرعون میتوان دید؛ آنگاه به ساحران گفت: (قد افلح الیوم من استعلی) امروز هرکه غالب آید رستگار است. در تاریخ اندیشه اسلامی ماکیاولی بستر نظری غلبه علم سیاست بر اخلاق را فراهم کرد و نیچه بنیانهای نظری آن را سازمان بخشید و اینک برخی از نظریهپردازان پستمدرن نظیر فوکو، تبیین نظری آن را بر عهده گرفتهاند.
منبع:رابطه اخلاق با سیاست، حمید پارسانیا، سایت بازتاب (لوح فشرده پرسمان، اداره مشاوره نهاد رهبری، کد: 146/66666)
- [سایر] رابطه اخلاق و منفعت در سیاست خارجی؟
- [سایر] از نگاه امام خمینی ره بین اخلاق و سیاست چه ارتباطی وجود دارد؟
- [سایر] سیاست خارجی ایران در رابطه با آمریکا چیست؟
- [سایر] رابطه بین دین و سیاست در اسلام چیست؟
- [سایر] سیاست خارجی ایران در رابطه با آمریکا چیست؟
- [سایر] رابطه اخلاق و تربیت چگونه است؟
- [سایر] در مورد رابطه آیت الله وحید خراسانی با سیاست و نظام اسلامی و رهبری ؟
- [سایر] چه رابطه ای در عرفان و سیاست امام خمینی ره وجود دارد؟
- [سایر] از دیدگام امام ره بین سیاست و معنویت چه رابطه ای وجود دارد؟
- [سایر] رابطه و فرق اخلاق و تربیت اسلامی در چیست؟
- [آیت الله سیستانی] اگر دیانت و اخلاق خواستگار مورد رضایت باشد ، بهتر آن است که رد نشود ؛ از پیغمبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم روایت شده که : هر گاه خواستگاری برای دختر شما آمد که اخلاق و دیانت او مورد رضایت شما بود ، دختر را به ازدواج او در آورید ، اگر چنین نکنید فتنه و فساد بزرگی در زمین بپا خواهد شد .
- [آیت الله اردبیلی] بازگشت حقّ حضانت منحصر به موردی که در مسأله قبل گفته شد، نمیباشد؛ بلکه چنانچه حقّ حضانت به سبب سوء اخلاق، عدم توانایی جسمی به سبب مریضی و مانند آن، از کسی سلب شود، پس از آن که این موانع برطرف شد، مثلاً دارای اخلاق نیک گردید یا توانایی حضانت طفل را پیدا نمود، حقّ حضانت به وی باز میگردد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر قرار داد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [امام خمینی] اگر عقد رابطه چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دول اسلامی و اجانب، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد، جایز نیست این گونه رابطه، و اگر دولتی اقدام به آن نمود، بر سایر دول اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع رابطه به هر نحو ممکن است.
- [آیت الله اردبیلی] وسایل ارتباط جمعی باید در جهت اشاعه مکارم اخلاق و خصال پسندیده انسانی و اشاعه فرهنگ اسلامی قرار گیرند و در این زمینه از اندیشههای متفاوت بهره جویند و از ترویج فرهنگ ضد اسلامی و بیبندوباری به شدّت پرهیز نمایند.
- [آیت الله نوری همدانی] شایسته است امام خطیب در خطبة نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تَذکّر دهد ومردم را در جریان مسائل زیانبار و سودمند کشورهای اسلامی وغیر اسلامی قرار دهد ونیازهای مسلمین را در اَمر معاد ومعاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال وکیان مسلمین نقش مُهِمّی دارد گوشزد کند وکیفیّت روابط آنان را با سائر مِلَل بیان نماید ومردم را از دخالتهای دُوَل ستمگر و اِسْتعمارگر در امور سیاسی واقتصادی مسلمین که مُنْجَرْ به استعمارو استثمار آنها می شود بر حَذَرْ دارد . خلاصه نماز جمعه ودو خطبة آن ، نظیر حجّ ومراکز تجمّع آن ونماز های عید فطر وقربان وغیره ، از سنگرهای بزرگی است که مُتأسِّفانه مسلمانان از وظائف مُهمّ سیاسی خود در آن غافل مانده اند ، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند .اسلام دین سیاست ، آن هم در همة شئون آن است وکسی که در احکام قضائی ، سیاسی ، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تَأمّل کند مُتوجّه این معنی می شود .هر کس گمان کند دین از سیاست جدا است ، جاهلی است که نه اسلام را می شناسد ونه سیاست را.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . هر مسلمانی باید سعی کند روش و رفتار و اخلاق او، طبق تعالیم اخلاقی و فقهی اسلام باشد تا هم خودش سعادتمند گردد و هم بر آبروی جامعه اسلامی بیفزاید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شایسته است امامِ خطیب در خطبه نماز جمعه مصالح دین و دنیای مسلمین را تذکر دهد و مردم را در جریان مسائل زیان بار و سودمند کشورهای اسلامی و غیر اسلامی قرار دهد و نیازهای مسلمین را در امر معاد و معاش تذکر دهد و از امور سیاسی واقتصادی آنچه را که در استقلال و کیان مسلمین نقش مهمی دارد گوشزد کند و کیفیت صحیح روابط آنان را با سایر ملل بیان نماید و مردم را از دخالتهای دول ستمگر و استعمارگر در امور سیاسی و اقتصادی مسلمین که منجر به استعمار و استثمار آنها می شود بر حذر دارد. خلاصه، نماز جمعه و دو خطبه آن نظیر حج و مراکز تجمع آن و نمازهای عید فطر و قربان و غیره از سنگرهای بزرگی است که متأسفانه کثیری از مسلمانان از وظائف مهم سیاسی خود در آن غافل مانده اند، چنانچه از سایر پایگاه های عظیم سیاست اسلامی هم غافلند. اسلام دین سیاست آنهم در همه شئون آن است وکسی که در احکام قضائی، سیاسی، اجتماعی واقتصادی اسلام اندکی تأمل کند متوجه این معنی می شود. هر کس گمان کنددین ازسیاست جدااست جاهلی است که نه اسلام رامی شناسد و نه سیاست را می داند.
- [آیت الله مظاهری] ساخت، خرید، فروش، نگهداری، دیدن و شنیدن فیلمها و داستانهایی که از تلویزیون و رادیو و نظایر آن )مثل ویدئو، ماهوار و نرم افزارهای رایانهای( پخش میشود اگر محرّک باشد حرام است بلکه اگر محرّک هم نباشد ولی موجب فساد اخلاق یا تزلزل عقاید شود نیز حرام است.
- [آیت الله اردبیلی] اگر پدر یا مادر صلاحیّت نگهداری و تربیت کودک را نداشته و موجب فساد اخلاق و سوء تربیت دینی یا عدم سلامت جسمی فرزند شوند، حقّ حضانت از آنها ساقط میشود و در این صورت حقّ حضانت به ترتیب به افرادی که در مسأله 2997 گفته شد منتقل میشود.