خدا حکیم است[1] و قرآن را هم حکیم معرفی میکند.[2] بنابراین قرآن از بیهودهگویی به دور بوده،[3]و هدفمند است و هدف مهم آن، عاقل ساختن انسان است[4] تا در سایة آن به هدف نهایی خود (هدایت انسان)[5]، دست یابد. و برای رسیدن به آن، از شیوههای مختلف مثل تکرار و .... استفاده کرده است.[6] نکات کلی: 1 تکرار یکی از فنون فصاحت است.[7] غرض عمده از آن تأکید است، چنانکه مرحوم مغینه می نویسد: ( مفسران اتفاق دارند که، غرض از تکرار، تأکید است. گوستاولین در کتاب ( آراء و معتقدات) میگوید: هر کس لفط یا ساختاری را پیوسته تکرار کند، آن را تبدیل به عقیده میکند.) و برای دست یابی به این نتیجه، قرآن ، یک معنی را، به شیو دیگر به مقتضای حکمت تکرار میکند)[8] فراء یکی از بزرگان ادبیات عرب در این باره میگوید: ( قرآن به لغت عرب و به شیوه محاورهای آنان نازل شده است[9]و از عادت عرب تکرار کلام ، برای تأکید و فهماندن مطلب، میباشد. به عنوان مثال در تأیید مطلب دیگران میگویند: ( بله! بله!) و در ردّ آن میگویند: ( نه! نه!)[10]و از آنجایی که قرآن کتاب هدایت است، نه کتاب قانون یا ... و هدایت عمومی جز با تکرار مطالب با بیانات متفاوت امکان ندارد، در آن تکرار وجود دارد.[11]چنانکه آیت الله جوادی آملی میفرمایند: ( تکرار در قرآن کریم از آن روست که قرآن کتاب نور و هدایت است و در مقام هدایت لازم است مطلب واحد، در هر مناسبت، با زبانی خاص ادا شود، تا ویژگی موعظه داشته باشد؛ بر خلاف کتب علمی که هر مطلب، تنها در یک جا بیان میشود و تکرار آن سودمند نیست. سرّ لزوم تکرار در کتاب هدایت، آن است که، شیطان و نفس امّاره که عامل ضلالت و عذابند، پیوسته به اضلال ( گمراه کردن آدمی مشغولند، و کار آنها گر چه گاهی کم میشود، لیکن ترک نمیشود، از أین رو تکرار ارشاد و هدایت نیز ضروری است.)[12] نتیجة تکرار و تأکید، تلقین است که اثر آن بر روان انسان غیر قابل انکار است و شاید به همین جهت بر تکرار عبادات و دعاها و ... در اسلام تأکید شده است. 2 نکتهای در خصوص قصهها: قصههای قرآن، چون آیینه، زشتی و زیباییها را نشان میدهد، مانند علائم راهنمائی و رانندگی انسان را از خطرات ، آگاه کرده، و نحوه حرکتش را به او تذکر میدهد و همانند مناظر زیبا لذت بخش است. بنابراین تکرارشان بر حسب نیاز، ضروری است. 3 تکرار در قرآن به سبب تعدد غرضها میباشد؛ مطالب و قصه های قرآن در هر جا به خاطر عرضی خاص، تکرار شده است.[13] به عنوان مثال: آیة مبارکة (فبأی آلاء ربکما تکذبان ) در سورة الرحمن، به طور بی نظیری، 31 بار ذکر شده است و این به جهت تعداد اسباب (نعمتهای مورد سؤال ) میباشد، که پرداختن به یکایک آنها خارج از حد این پاسخ است؛ بنابراین یک دسته بندی کلی ارائه میگردد:[14] 1 این آیه به دنبال عجائب خلقت و مبدأ و معاد هشت بار آمده است.[15] 2 بعد، به دنبال آیات آتش و عذاب و سختی آنها هفت مرتبه ( به تعداد درهای جهنم)،[16]ذکر شده است.[17] 3 آنگاه به دنبال توصیف باغهای بهشتی و نعمتهای آن هشت مرتبه ( به تعداد درهای بهشت)[18]تکرار شده است.[19] 4 سپس هشت دفعة دیگر، بعد از ذکر دو باغ بهشتی و نعمتهای آن تکرار گشته است.[20]و به نظر مرحوم مغنیه این تکرارها مانند این است که به کسی که خدمات زیادی کردهای، بگویی: ( تو را از دست دشمن نجات دادم و اموال زیادی به تو دادم؛ پس کدامشان را انکار میکنی؟! فرزندانت را تربیت کردم و برایت خانه ساختم، پس کدامشان را انکار میکنی؟! و ... که این در واقع تأکید و تکرار یک چیز نیست، بلکه هر یک پیام تازهای دارد.[21] تکرار قصه ها در قرآن: قرآن برای آسان شدن فهم معارف سنگین،[22]از مثل وقصه استفاده کرده است؛[23]و قصههای حقیقی[24]را به صورت گزینشی،[25]و با بهترین شیوهها،[26]با هدف اصلی درس و عبرت گیری،[27]بیان کرده است؛ و هر قصهای را که درس و عبرت بیشتری دارد، تکرار کرده است؛ از این رو قصههای حضرت موسی علیه السلام بیشتر تکرار شده است.[28]و اینجا فقط به سه موضوع کلی آنها اشاره میشود: 1 موسی علیه السلام و فرعون: آن دو در طرف نقیض همدیگر بودند؛ یکی حق محض، و دیگری باطل محض بود؛ موسی علیه السلام دارای مقام ( کلیم اللهی)[29]، امّا فرعون در نهایت کفر بود و ( انا ربکم الاعلی)[30] را سر میداد؛ در حالی که کفار عصر سایر پیامبران، در گردن کشی، مثل او نبودند.[31]ولی پیروزی نهایی از آن موسی علیه السلام شد؛ که تکرار آن درس صبر برای مؤمنان، و عبرت برای کافران است. 2 - بنی اسراییل : به اعتقاد علامه طباطبائی (رحمه الله علیه) ، ویژگی بنی اسراییل ، دشمنی، لجبازی، مادی گرایی، و حس گرایی بوده است؛ و این خصیصه درد کفار زمان پیامبر (ص) و جوامع امروزی است؛ و قرآن قصههای آنها را تکرار کرده است، تا مردم عبرت گیرند و دچار این نوع بدبختی نشوند.[32] 3 سامری: داستان ساختن گوسالة طلایی، توسط سامری منافق،[33] و پرستش آن توسط بنی اسرائیل، و بی اعتنایی آنان به منع هارون علیه السلام ( وصی حضرت موسی علیه السلام ) در چهار سوره تکرار شده است.[34]تا شاید مسلمانان بیدار شوند و گرفتار فتنة منافقان نشوند؛ امّا افسوس که آنان با سوء استفاده از بی تفاوتی مسلمانان، فتنة سقیفه را بپا کردند؛ تا اینکه علی علیه السلام سخن هارون علیه السلام به موسی علیه السلام را خطاب به پیامبر ادا کرد:[35]( یا ابن ام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فالا شمت بی الاعداء )،[36] ( فرزند مادرم! این گروه مرا در فشار گذاردند، و ناتوان کردند، و نزدیک بود مرا بکشند، پس کاری نکن که دشمن مرا شماتت کند.) و شاید انتخاب این آیه اشارهای به شباهت فتنة سقیفه با فتنة سامری باشد. و نتیجه این که دقت در هر بخش از قصههای قرآن نشان میدهد، در هر مورد دارای حکمت و فلسفة جدیدی است که در حقیقت تکرار نشده و در صدد بیان مطلب جدید خواهد بود. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 آیت الله جوادی آملی تفسیر موضوعی : قرآن در قرآن ( قم، مرکز نشر اسراء ، چاپ دوم، 1378)، ص 286 - 245. 2 آیت الله محمّد هادی معرفت، علوم قرآن، ( قم و تهران، التمهید و سمت، چاپ اول، 1379، ص 276 - 270. 3 محمّد محمدی اشتهاردی ، قصههای قرآن به قلم روان، (تهران، نبوی، چاپ اول، 1378). -------------------------------------------------------------------------------- [1] . ر.ک توبه/ 97 . [2] . ر.ک یس/ 1 . [3] . ر.ک فصلت/ 42 . [4] . ر.ک جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قرآن در قرآن، قم ، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378، ص 230. [5] . ر.ک : همان، ص 250. [6] . ر.ک جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، چاپ اول، 1378، ج 1، ص 52 44. [7] . ر.ک : تفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، قم، دارالحکمه، بی نوبت چاپ، بی تا، ج 1، ص 282. [8] . مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ چهارم، 1990م، ج 1 ص 96 و 97 . [9] . ر.ک: نحل/ 103 . [10]. ر.ک : معرفت، محمّد هادی، التمهید، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1414 ق، ج 5 ، ص 106 . [11] . ر.ک: مغنیه، محمّد جواد، پیشین، ج 2، ص 440. [12] . جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، پیشین، ص 51 و52 . [13] . ر.ک: حکیم، سید محمدباقر، علوم القرآن ، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ سوم، 1417 ه ق، ص 367. [14] . ر.ک : معرفت، محمّد هادی، پیشین، ص 104. [15] . ر.ک: الرحمن/ 30- 1 . [16] . ر.ک: حجر/ 44 . [17] . ر.ک: الرحمن/ 45 - 31 . [18] . محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه، قمی (شیخ صدوق)، الخصال، باترجمه سید احمد فهری زنجانی، تهران، انتشارات علمیه السلامیه، بی نوبت چاپ، بی تا، ص472، امام علی ع فرمود: (همانا که از برای بهشت، هشت در است از یک درش پیغمبران و صدیقان داخل شوند و از یک در شهیدان و افراد شایسته داخل شوند و از پنج درش شیعیان و دوستان ما داخل شوند و...). [19] . ر.ک: الرحمن/ 61 46 . [20] . ر.ک: الرحمن/ 62 تا آخر. [21] . ر.ک: مغنیه، محمّد جواد، پیشین، ج 7، ص 207 . [22] . ر.ک: مزمل/ 5. [23] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، پیشین، ص 299. [24] . ر.ک : کهف/ 13 . [25] . ر.ک: معرفت، محمّد هادی، علوم قرآنی، تهران، التمهید و سمت، چاپ اول، 1379، ص 273. [26] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، پیشین، ص 301 . [27] . ر.ک: یوسف/ 111. [28] . ر.ک: طباطبائی، سید محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371، ص 268 و 269. [29] . ر.ک: نساء/ 164. [30] . نازعات/ 24. [31] . ر.ک : مرکز الثقامة و المعارف الاسلامی، علوم القرآن عند المفسرین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1375، ج 3، ص 399. [32] . ر.ک : طباطبائی، سید محمّد حسین، پیشین، ص 209 و210. [33] . ر.ک : محمدی اشتهاردی، محمّد، قصههای قرآن، به قلم روان، تهران، نبوی، چاپ اول، 1378، ص 268 و 269. [34] . ر.ک: بقره/ 51، 54، 92، 93، نساء/ 153، اعراف/ 152- 148، و طه/ 97 - 85 . [35] . ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، با تحقیق و تصحیح ابراهیم بهادری و محمد هادی به، تهران ، انتشارات اسوه، چاپ دوم، 1416، ه ق، ج 1، ص215، سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، بی جا، صحیفه، چاپ اول، 1368، ص 183. [36] . اعراف/ 150.
چرا بعضی از موضوعات و قصص قرآن مانند قصههای مربوط به حضرت موسی علیه السلام تکرار شده است؟
خدا حکیم است[1] و قرآن را هم حکیم معرفی میکند.[2] بنابراین قرآن از بیهودهگویی به دور بوده،[3]و هدفمند است و هدف مهم آن، عاقل ساختن انسان است[4] تا در سایة آن به هدف نهایی خود (هدایت انسان)[5]، دست یابد. و برای رسیدن به آن، از شیوههای مختلف مثل تکرار و .... استفاده کرده است.[6]
نکات کلی:
1 تکرار یکی از فنون فصاحت است.[7] غرض عمده از آن تأکید است، چنانکه مرحوم مغینه می نویسد: ( مفسران اتفاق دارند که، غرض از تکرار، تأکید است. گوستاولین در کتاب ( آراء و معتقدات) میگوید: هر کس لفط یا ساختاری را پیوسته تکرار کند، آن را تبدیل به عقیده میکند.) و برای دست یابی به این نتیجه، قرآن ، یک معنی را، به شیو دیگر به مقتضای حکمت تکرار میکند)[8]
فراء یکی از بزرگان ادبیات عرب در این باره میگوید: ( قرآن به لغت عرب و به شیوه محاورهای آنان نازل شده است[9]و از عادت عرب تکرار کلام ، برای تأکید و فهماندن مطلب، میباشد. به عنوان مثال در تأیید مطلب دیگران میگویند: ( بله! بله!) و در ردّ آن میگویند: ( نه! نه!)[10]و از آنجایی که قرآن کتاب هدایت است، نه کتاب قانون یا ... و هدایت عمومی جز با تکرار مطالب با بیانات متفاوت امکان ندارد، در آن تکرار وجود دارد.[11]چنانکه آیت الله جوادی آملی میفرمایند: ( تکرار در قرآن کریم از آن روست که قرآن کتاب نور و هدایت است و در مقام هدایت لازم است مطلب واحد، در هر مناسبت، با زبانی خاص ادا شود، تا ویژگی موعظه داشته باشد؛ بر خلاف کتب علمی که هر مطلب، تنها در یک جا بیان میشود و تکرار آن سودمند نیست. سرّ لزوم تکرار در کتاب هدایت، آن است که، شیطان و نفس امّاره که عامل ضلالت و عذابند، پیوسته به اضلال ( گمراه کردن آدمی مشغولند، و کار آنها گر چه گاهی کم میشود، لیکن ترک نمیشود، از أین رو تکرار ارشاد و هدایت نیز ضروری است.)[12]
نتیجة تکرار و تأکید، تلقین است که اثر آن بر روان انسان غیر قابل انکار است و شاید به همین جهت بر تکرار عبادات و دعاها و ... در اسلام تأکید شده است.
2 نکتهای در خصوص قصهها: قصههای قرآن، چون آیینه، زشتی و زیباییها را نشان میدهد، مانند علائم راهنمائی و رانندگی انسان را از خطرات ، آگاه کرده، و نحوه حرکتش را به او تذکر میدهد و همانند مناظر زیبا لذت بخش است. بنابراین تکرارشان بر حسب نیاز، ضروری است.
3 تکرار در قرآن به سبب تعدد غرضها میباشد؛ مطالب و قصه های قرآن در هر جا به خاطر عرضی خاص، تکرار شده است.[13] به عنوان مثال: آیة مبارکة (فبأی آلاء ربکما تکذبان ) در سورة الرحمن، به طور بی نظیری، 31 بار ذکر شده است و این به جهت تعداد اسباب (نعمتهای مورد سؤال ) میباشد، که پرداختن به یکایک آنها خارج از حد این پاسخ است؛ بنابراین یک دسته بندی کلی ارائه میگردد:[14]
1 این آیه به دنبال عجائب خلقت و مبدأ و معاد هشت بار آمده است.[15]
2 بعد، به دنبال آیات آتش و عذاب و سختی آنها هفت مرتبه ( به تعداد درهای جهنم)،[16]ذکر شده است.[17]
3 آنگاه به دنبال توصیف باغهای بهشتی و نعمتهای آن هشت مرتبه ( به تعداد درهای بهشت)[18]تکرار شده است.[19]
4 سپس هشت دفعة دیگر، بعد از ذکر دو باغ بهشتی و نعمتهای آن تکرار گشته است.[20]و به نظر مرحوم مغنیه این تکرارها مانند این است که به کسی که خدمات زیادی کردهای، بگویی: ( تو را از دست دشمن نجات دادم و اموال زیادی به تو دادم؛ پس کدامشان را انکار میکنی؟! فرزندانت را تربیت کردم و برایت خانه ساختم، پس کدامشان را انکار میکنی؟! و ... که این در واقع تأکید و تکرار یک چیز نیست، بلکه هر یک پیام تازهای دارد.[21]
تکرار قصه ها در قرآن:
قرآن برای آسان شدن فهم معارف سنگین،[22]از مثل وقصه استفاده کرده است؛[23]و قصههای حقیقی[24]را به صورت گزینشی،[25]و با بهترین شیوهها،[26]با هدف اصلی درس و عبرت گیری،[27]بیان کرده است؛ و هر قصهای را که درس و عبرت بیشتری دارد، تکرار کرده است؛ از این رو قصههای حضرت موسی علیه السلام بیشتر تکرار شده است.[28]و اینجا فقط به سه موضوع کلی آنها اشاره میشود:
1 موسی علیه السلام و فرعون: آن دو در طرف نقیض همدیگر بودند؛ یکی حق محض، و دیگری باطل محض بود؛ موسی علیه السلام دارای مقام ( کلیم اللهی)[29]، امّا فرعون در نهایت کفر بود و ( انا ربکم الاعلی)[30] را سر میداد؛ در حالی که کفار عصر سایر پیامبران، در گردن کشی، مثل او نبودند.[31]ولی پیروزی نهایی از آن موسی علیه السلام شد؛ که تکرار آن درس صبر برای مؤمنان، و عبرت برای کافران است.
2 - بنی اسراییل : به اعتقاد علامه طباطبائی (رحمه الله علیه) ، ویژگی بنی اسراییل ، دشمنی، لجبازی، مادی گرایی، و حس گرایی بوده است؛ و این خصیصه درد کفار زمان پیامبر (ص) و جوامع امروزی است؛ و قرآن قصههای آنها را تکرار کرده است، تا مردم عبرت گیرند و دچار این نوع بدبختی نشوند.[32]
3 سامری: داستان ساختن گوسالة طلایی، توسط سامری منافق،[33] و پرستش آن توسط بنی اسرائیل، و بی اعتنایی آنان به منع هارون علیه السلام ( وصی حضرت موسی علیه السلام ) در چهار سوره تکرار شده است.[34]تا شاید مسلمانان بیدار شوند و گرفتار فتنة منافقان نشوند؛ امّا افسوس که آنان با سوء استفاده از بی تفاوتی مسلمانان، فتنة سقیفه را بپا کردند؛ تا اینکه علی علیه السلام سخن هارون علیه السلام به موسی علیه السلام را خطاب به پیامبر ادا کرد:[35]( یا ابن ام ان القوم استضعفونی و کادوا یقتلوننی فالا شمت بی الاعداء )،[36] ( فرزند مادرم! این گروه مرا در فشار گذاردند، و ناتوان کردند، و نزدیک بود مرا بکشند، پس کاری نکن که دشمن مرا شماتت کند.) و شاید انتخاب این آیه اشارهای به شباهت فتنة سقیفه با فتنة سامری باشد.
و نتیجه این که دقت در هر بخش از قصههای قرآن نشان میدهد، در هر مورد دارای حکمت و فلسفة جدیدی است که در حقیقت تکرار نشده و در صدد بیان مطلب جدید خواهد بود.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 آیت الله جوادی آملی تفسیر موضوعی : قرآن در قرآن ( قم، مرکز نشر اسراء ، چاپ دوم، 1378)، ص 286 - 245.
2 آیت الله محمّد هادی معرفت، علوم قرآن، ( قم و تهران، التمهید و سمت، چاپ اول، 1379، ص 276 - 270.
3 محمّد محمدی اشتهاردی ، قصههای قرآن به قلم روان، (تهران، نبوی، چاپ اول، 1378).
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . ر.ک توبه/ 97 .
[2] . ر.ک یس/ 1 .
[3] . ر.ک فصلت/ 42 .
[4] . ر.ک جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، قرآن در قرآن، قم ، مرکز نشر اسراء، چاپ دوم، 1378، ص 230.
[5] . ر.ک : همان، ص 250.
[6] . ر.ک جوادی آملی، عبدالله، تفسیر تسنیم، چاپ اول، 1378، ج 1، ص 52 44.
[7] . ر.ک : تفتازانی، سعدالدین، شرح المختصر، قم، دارالحکمه، بی نوبت چاپ، بی تا، ج 1، ص 282.
[8] . مغنیه، محمدجواد، التفسیر الکاشف، بیروت، دار العلم للملایین، چاپ چهارم، 1990م، ج 1 ص 96 و 97 .
[9] . ر.ک: نحل/ 103 .
[10]. ر.ک : معرفت، محمّد هادی، التمهید، قم، مؤسسة النشر الاسلامی، چاپ اول، 1414 ق، ج 5 ، ص 106 .
[11] . ر.ک: مغنیه، محمّد جواد، پیشین، ج 2، ص 440.
[12] . جوادی آملی، عبدالله، تسنیم، پیشین، ص 51 و52 .
[13] . ر.ک: حکیم، سید محمدباقر، علوم القرآن ، قم، مجمع الفکر الاسلامی، چاپ سوم، 1417 ه ق، ص 367.
[14] . ر.ک : معرفت، محمّد هادی، پیشین، ص 104.
[15] . ر.ک: الرحمن/ 30- 1 .
[16] . ر.ک: حجر/ 44 .
[17] . ر.ک: الرحمن/ 45 - 31 .
[18] . محمّد بن علی بن الحسین بن بابویه، قمی (شیخ صدوق)، الخصال، باترجمه سید احمد فهری زنجانی، تهران، انتشارات علمیه السلامیه، بی نوبت چاپ، بی تا، ص472، امام علی ع فرمود: (همانا که از برای بهشت، هشت در است از یک درش پیغمبران و صدیقان داخل شوند و از یک در شهیدان و افراد شایسته داخل شوند و از پنج درش شیعیان و دوستان ما داخل شوند و...).
[19] . ر.ک: الرحمن/ 61 46 .
[20] . ر.ک: الرحمن/ 62 تا آخر.
[21] . ر.ک: مغنیه، محمّد جواد، پیشین، ج 7، ص 207 .
[22] . ر.ک: مزمل/ 5.
[23] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، پیشین، ص 299.
[24] . ر.ک : کهف/ 13 .
[25] . ر.ک: معرفت، محمّد هادی، علوم قرآنی، تهران، التمهید و سمت، چاپ اول، 1379، ص 273.
[26] . ر.ک: جوادی آملی، عبدالله، قرآن در قرآن، پیشین، ص 301 .
[27] . ر.ک: یوسف/ 111.
[28] . ر.ک: طباطبائی، سید محمّد حسین، المیزان فی تفسیر القرآن، قم، انتشارات اسماعیلیان، چاپ پنجم، 1371، ص 268 و 269.
[29] . ر.ک: نساء/ 164.
[30] . نازعات/ 24.
[31] . ر.ک : مرکز الثقامة و المعارف الاسلامی، علوم القرآن عند المفسرین، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، چاپ اول، 1375، ج 3، ص 399.
[32] . ر.ک : طباطبائی، سید محمّد حسین، پیشین، ص 209 و210.
[33] . ر.ک : محمدی اشتهاردی، محمّد، قصههای قرآن، به قلم روان، تهران، نبوی، چاپ اول، 1378، ص 268 و 269.
[34] . ر.ک: بقره/ 51، 54، 92، 93، نساء/ 153، اعراف/ 152- 148، و طه/ 97 - 85 .
[35] . ر.ک: احمد بن علی طبرسی، الاحتجاج، با تحقیق و تصحیح ابراهیم بهادری و محمد هادی به، تهران ، انتشارات اسوه، چاپ دوم، 1416، ه ق، ج 1، ص215، سبحانی، جعفر، فروغ ولایت، بی جا، صحیفه، چاپ اول، 1368، ص 183.
[36] . اعراف/ 150.
- [سایر] چرا در قرآن داستان پیامبران تکرار شده است، خصوصاً داستان حضرت موسی(علیه السلام)؟
- [سایر] علت تکرار داستان موسی در قرآن چیست؟
- [سایر] خداوند در قرآن مسأله مسخ قوم حضرت موسی و عیسی علیهما السلام را چگونه مطرح کرده است؟
- [سایر] احترامات تقدیم است. سوال: نام کدام پیغمبر در قرآن کریم زیاد تر ذکر شده است؟ 1. حضرت ابراهیم 2. حضرت عیسی 3. حضرت موسی 4. حضرت ادریس
- [سایر] چرا به حضرت احمد بن موسی (علیهما السلام)، شاهچراغ می گویند؟
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید دلیل اینکه داستان حضرت موسی زیاد و در اکثر سوره های قرآن تکرار شده چیست؟ و در اغلب موارد هم تکراری است دلیلش چیست؟ با سپاس
- [سایر] سوره احقاف، آیات 9 تا 12 به صراحت بیان میکند که امام قرآن، کتاب حضرت موسی علیه السّلام است، لطفاً در این باره توضیح دهید.
- [سایر] آیا در قصههای قرآن کریم، آمدن یا نیامدن نام اشخاص و اقوام، تأثیری دارد؟
- [سایر] در تفسیر نمونه آیه 34 آمده بنا بر روایتی حضرت موسی(علیه السلام) از فرزندان حضرت یوسف است، آیا صحت دارد؟
- [سایر] در قرآن آمده است که حضرت موسی علیه السلام در جوانی فردی را کشت. آیا این با عصمت نبی سازگار است؟
- [آیت الله سبحانی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب است، بلکه در حدیث آمده نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر با دویست هزار نماز است.
- [آیت الله نوری همدانی] نماز در حرم امامان (علیهم السلام ) مستحب ، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیر المؤمنین (علیه السلام ) برابر دویست هزار نماز است .
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز در حرم امامان(علیهم السلام) مستحب بلکه بهتر از مسجد است. و نماز در حرم مطهّر حضرت امیرالمؤمنین(علیه السلام) برابر دویست هزار نماز است.
- [امام خمینی] نماز در حرم امامان علیهم السلام مستحب، بلکه بهتر از مسجد است و نماز در حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله مظاهری] مستحب است انسان بعد از نماز مقداری مشغول تعقیب یعنی خواندن ذکر و دعا و قرآن شود. و بهتر است پیش از آنکه از جای خود حرکت کند رو به قبله تعقیب را بخواند و لازم نیست تعقیب به عربی باشد ولی بهتر است چیزهایی را که در کتابهای دعا دستور دادهاند بخواند، و از تعقیبهایی که سفارش بسیار شده است، تسبیح حضرت زهرا علیها السلام است که باید به این ترتیب گفته شود: 34 مرتبه اللَّه اکبر، بعد 33 مرتبه الحمدللَّه، و بعد از آن 33 مرتبه سبحان اللَّه، و امام صادق علیه السلام فرموده است: تسبیح مادرم حضرت زهرا علیها السلام نزد من بهتر از هزار رکعت نماز است.
- [آیت الله بهجت] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: (بارَأتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق)، یعنی: (مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست)، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلی فاطِمَةَ عَلی مَهرِها فَهِی طالِق).
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ مَهْرِها فَهِیَ طالِقَ ) مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل آنچه بذل کرده او، پس او رهاست. و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فَاطِمَةَ عَلی مَا بَذَلَتْ فَهِیَ طالِق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَا بَذَلَتْ بمَا بَذَلَتْ) بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند؛ چنانچه مثلا اسم زن فاطمه باشد؛ باید بگوید بارات زوجتی فاطمه علی ما بذلت فهی طالق یعنی من و زنم فاطمه در مقابل بذل کرده او از هم جدا شدیم پس او رها است. و اگر دیگری را وکیل کند؛ وکیل باید بگوید: عن قبل موکلی بارات زوجته فاطمه علی ما بذلت فهی طالق و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی ما بذلت) ، (بما بذلت) بگوید اشکال ندارد.