در قرآن آمده است که حضرت موسی علیه السلام در جوانی فردی را کشت. آیا این با عصمت نبی سازگار است؟
ماجرای حضرت موسی علیه السلام و قبطی در قرآن چنین آمده است: (وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ. وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلی حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَی الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ. قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرْ لی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ. قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمینَ. فَأَصْبَحَ فِی الْمَدینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسی إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبینٌ. فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ یا مُوسی أَ تُریدُ أَنْ تَقْتُلَنی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُریدُ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُریدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحینَ. وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدینَةِ یَسْعی قالَ یا مُوسی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ. فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمین)1؛ (و [موسی] چون به رشد و کمال خویش رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم، و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم. و داخل شهر شد بی آنکه مردمش متوجّه باشند. پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت؛ یکی آنها، از پیروان او و دیگری از دشمنانش [بود]. آن کس که از پیروانش بود، بر ضدّ کسی که دشمن وی بود، از او یاری خواست. پس موسی (برای دفع او) مشتی به او زد پس کار او پایان یافت. [موسی] گفت: این (این دعوا) از عمل شیطان است، چرا که او دشمنی گمراه کننده [و] آشکار است. گفت: پروردگارا، من بر خویشتن ستم کردم، آن را برای من بپوشان. پس خدا برای او پوشاند که همانا خدا پوشاننده و رحیم است. [موسی ]گفت: پروردگارا به [پاس] نعمتی که بر من ارزانی داشتی هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود. صبحگاهان در شهر، بیمناک و در انتظار [حادثه ای] بود. ناگاه همان کسی که دیروز از وی یاری خواسته بود [باز] با فریاد از او یاری خواست. موسی به او گفت: به راستی که تو آشکارا گمراهی. و چون خواست به سوی آنکه دشمن هر دوشان بود حمله آورد، گفت: ای موسی، آیا می خواهی مرا بکشی چنان که دیروز شخصی را کشتی؟ تو می خواهی در این سرزمین فقط زورگو باشی، و نمی خواهی از اصلاح گران باشی. و از دورافتاده ترین [نقطه] شهر، مردی دوان دوان آمد [و ]گفت: ای موسی، سران قوم درباره تو مشورت می کنند تا تو را بکشند. پس [از شهر] خارج شو! من جدّا از خیرخواهان توام. موسی ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت [در حالی که می]گفت: پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش). شرح این آیات و اثبات عدم تنافی آن با عصمت حضرت موسی علیه السلام را در گفتگوی امام رضا علیه السلام با مأمون، که در روایت زیر آمده، می توان دریافت. در کتاب عیون الاخبار به سند خود از علی بن محمد بن جهم روایت کرده که گفت: من در مجلس مأمون حضور یافتم، وقتی که امام رضا علیه السلام هم نزد او بود، مأمون به آن جناب عرضه داشت: یابن رسول اللّه آیا اعتقاد تو آن نیست که انبیای معصوم از گناهند؟ فرمود: بلی. عرضه داشت: پس بگو ببینم معنای آیه (فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ) چیست؟ فرمود: موسی علیه السلاموارد یکی از شهرهای فرعون شد، هنگامی وارد شد که مردم از ورودش غافل بودند، یعنی بین مغرب و عشا بود، و در همان موقع دو نفر را دید که یکدیگر را می زدند، یکی از پیروانش، و یکی از دشمنانش. دشمن را به حکم خدای تعالی دفع کرد، و لطمه ای (کف دستی) به او زد، که منجر به مرگش شد. با خود گفت: این از عمل شیطان بود، یعنی این نزاع که بین این دو نفر درگرفت نقشه شیطان بود، نه این که کشتن من از عمل شیطان بود، (إنّه)، یعنی شیطان دشمنی گمراه کننده و آشکار است. مأمون گفت: بنابراین، پس چه معنا دارد که موسی بگوید: (رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی)؛ (پروردگارا من به خود ستم کردم مرا بیامرز)؟ امام فرمود: معنایش این است که: پروردگارا من خود را در غیر آن موقعیتی که باید باشم، قرار دادم، که وارد این شهر شدم، (فَاغْفِرْ لِی) یعنی پس مرا از دشمنانت پنهان کن، (چون غفران به معنای پوشاندن و پنهان کردن است) تا به من دست نیابند، و مرا به قتل نرسانند: (فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ)؛ (خدا هم او را از چشم دشمنان پوشانید، که او پوشاننده رحیم است). و موسی گفت: (رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمینَ)؛ (خدایا به پاس این نعمت و نیرو که به من داد[ی تا با یک سیلی یکی از دشمنان را از پا درآوردم و به شکرانه آن، تا زنده ام] پشتیبان مجرمین نخواهم شد، [بلکه با این نیرو همواره به مجاهدت و مبارزه ایشان برمی خیزم تا تو راضی گردی]). (فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ)؛ (آن شب را موسی با ترس و نگرانی به صبح رسانید). (فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ)؛ (که ناگهان همان مرد دیروزی باز او را به کمک طلبید، و دست به دامنش شد). موسی گفت: تو به راستی مرد گمراه آشکاری هستی، دیروز با مردی دعوا کردی، امروز با این مرد دعوا می کنی، سوگند که تو را ادب خواهم کرد، و خواست تا بر او خشم بگیرد، همین که با خشم به سوی او که از پیروان او و دشمن قِبطی امروز و قبطی دیروز بود رفت، گفت: ای موسی آیا می خواهی مرا بکشی همچنان که دیروز یک نفر را کشتی؟ تو به نظرم به غیر این منظوری نداری که در زمین جبّاری باشی، و تو نمی خواهی اصلاح جو بوده باشی. مأمون از این بیان لذّت برد و گفت: خدا تو را از جانب انبیایش جزای خیر دهد ای اباالحسن.)2 پی نوشت: 1. قصص 28، آیات 21-14. 2. ترجمه المیزان، ج 16، ص 29. منبع: www.porseman.org
عنوان سوال:

در قرآن آمده است که حضرت موسی علیه السلام در جوانی فردی را کشت. آیا این با عصمت نبی سازگار است؟


پاسخ:

ماجرای حضرت موسی علیه السلام و قبطی در قرآن چنین آمده است:
(وَ لَمَّا بَلَغَ أَشُدَّهُ وَ اسْتَوی آتَیْناهُ حُکْماً وَ عِلْماً وَ کَذلِکَ نَجْزِی الْمُحْسِنینَ. وَ دَخَلَ الْمَدینَةَ عَلی حینِ غَفْلَةٍ مِنْ أَهْلِها فَوَجَدَ فیها رَجُلَیْنِ یَقْتَتِلانِ هذا مِنْ شیعَتِهِ وَ هذا مِنْ عَدُوِّهِ فَاسْتَغاثَهُ الَّذی مِنْ شیعَتِهِ عَلَی الَّذی مِنْ عَدُوِّهِ فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ إِنَّهُ عَدُوٌّ مُضِلٌّ مُبینٌ. قالَ رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسی فَاغْفِرْ لی فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ. قالَ رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمینَ. فَأَصْبَحَ فِی الْمَدینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ قالَ لَهُ مُوسی إِنَّکَ لَغَوِیٌّ مُبینٌ. فَلَمَّا أَنْ أَرادَ أَنْ یَبْطِشَ بِالَّذی هُوَ عَدُوٌّ لَهُما قالَ یا مُوسی أَ تُریدُ أَنْ تَقْتُلَنی کَما قَتَلْتَ نَفْساً بِالْأَمْسِ إِنْ تُریدُ إِلاَّ أَنْ تَکُونَ جَبَّاراً فِی الْأَرْضِ وَ ما تُریدُ أَنْ تَکُونَ مِنَ الْمُصْلِحینَ. وَ جاءَ رَجُلٌ مِنْ أَقْصَی الْمَدینَةِ یَسْعی قالَ یا مُوسی إِنَّ الْمَلَأَ یَأْتَمِرُونَ بِکَ لِیَقْتُلُوکَ فَاخْرُجْ إِنِّی لَکَ مِنَ النَّاصِحینَ. فَخَرَجَ مِنْها خائِفاً یَتَرَقَّبُ قالَ رَبِّ نَجِّنی مِنَ الْقَوْمِ الظَّالِمین)1؛
(و [موسی] چون به رشد و کمال خویش رسید، به او حکمت و دانش عطا کردیم، و نیکوکاران را چنین پاداش می دهیم. و داخل شهر شد بی آنکه مردمش متوجّه باشند. پس دو مرد را با هم در زد و خورد یافت؛ یکی آنها، از پیروان او و دیگری از دشمنانش [بود]. آن کس که از پیروانش بود، بر ضدّ کسی که دشمن وی بود، از او یاری خواست. پس موسی (برای دفع او) مشتی به او زد پس کار او پایان یافت. [موسی] گفت: این (این دعوا) از عمل شیطان است، چرا که او دشمنی گمراه کننده [و] آشکار است. گفت: پروردگارا، من بر خویشتن ستم کردم، آن را برای من بپوشان. پس خدا برای او پوشاند که همانا خدا پوشاننده و رحیم است. [موسی ]گفت: پروردگارا به [پاس] نعمتی که بر من ارزانی داشتی هرگز پشتیبان مجرمان نخواهم بود. صبحگاهان در شهر، بیمناک و در انتظار [حادثه ای] بود. ناگاه همان کسی که دیروز از وی یاری خواسته بود [باز] با فریاد از او یاری خواست. موسی به او گفت: به راستی که تو آشکارا گمراهی. و چون خواست به سوی آنکه دشمن هر دوشان بود حمله آورد، گفت: ای موسی، آیا می خواهی مرا بکشی چنان که دیروز شخصی را کشتی؟ تو می خواهی در این سرزمین فقط زورگو باشی، و نمی خواهی از اصلاح گران باشی. و از دورافتاده ترین [نقطه] شهر، مردی دوان دوان آمد [و ]گفت: ای موسی، سران قوم درباره تو مشورت می کنند تا تو را بکشند. پس [از شهر] خارج شو! من جدّا از خیرخواهان توام. موسی ترسان و نگران از آنجا بیرون رفت [در حالی که می]گفت: پروردگارا، مرا از گروه ستمکاران نجات بخش).
شرح این آیات و اثبات عدم تنافی آن با عصمت حضرت موسی علیه السلام را در گفتگوی امام رضا علیه السلام با مأمون، که در روایت زیر آمده، می توان دریافت.
در کتاب عیون الاخبار به سند خود از علی بن محمد بن جهم روایت کرده که گفت: من در مجلس مأمون حضور یافتم، وقتی که امام رضا علیه السلام هم نزد او بود، مأمون به آن جناب عرضه داشت: یابن رسول اللّه آیا اعتقاد تو آن نیست که انبیای معصوم از گناهند؟ فرمود: بلی. عرضه داشت: پس بگو ببینم معنای آیه (فَوَکَزَهُ مُوسی فَقَضی عَلَیْهِ قالَ هذا مِنْ عَمَلِ الشَّیْطانِ) چیست؟ فرمود: موسی علیه السلاموارد یکی از شهرهای فرعون شد، هنگامی وارد شد که مردم از ورودش غافل بودند، یعنی بین مغرب و عشا بود، و در همان موقع دو نفر را دید که یکدیگر را می زدند، یکی از پیروانش، و یکی از دشمنانش. دشمن را به حکم خدای تعالی دفع کرد، و لطمه ای (کف دستی) به او زد، که منجر به مرگش شد. با خود گفت: این از عمل شیطان بود، یعنی این نزاع که بین این دو نفر درگرفت نقشه شیطان بود، نه این که کشتن من از عمل شیطان بود، (إنّه)، یعنی شیطان دشمنی گمراه کننده و آشکار است. مأمون گفت: بنابراین، پس چه معنا دارد که موسی بگوید:
(رَبِّ إِنِّی ظَلَمْتُ نَفْسِی فَاغْفِرْ لِی)؛
(پروردگارا من به خود ستم کردم مرا بیامرز)؟
امام فرمود: معنایش این است که: پروردگارا من خود را در غیر آن موقعیتی که باید باشم، قرار دادم، که وارد این شهر شدم، (فَاغْفِرْ لِی) یعنی پس مرا از دشمنانت پنهان کن، (چون غفران به معنای پوشاندن و پنهان کردن است) تا به من دست نیابند، و مرا به قتل نرسانند:
(فَغَفَرَ لَهُ إِنَّهُ هُوَ الْغَفُورُ الرَّحیمُ)؛
(خدا هم او را از چشم دشمنان پوشانید، که او پوشاننده رحیم است).
و موسی گفت:
(رَبِّ بِما أَنْعَمْتَ عَلَیَّ فَلَنْ أَکُونَ ظَهیراً لِلْمُجْرِمینَ)؛
(خدایا به پاس این نعمت و نیرو که به من داد[ی تا با یک سیلی یکی از دشمنان را از پا درآوردم و به شکرانه آن، تا زنده ام] پشتیبان مجرمین نخواهم شد، [بلکه با این نیرو همواره به مجاهدت و مبارزه ایشان برمی خیزم تا تو راضی گردی]).
(فَأَصْبَحَ فِی الْمَدِینَةِ خائِفاً یَتَرَقَّبُ)؛
(آن شب را موسی با ترس و نگرانی به صبح رسانید).
(فَإِذَا الَّذِی اسْتَنْصَرَهُ بِالْأَمْسِ یَسْتَصْرِخُهُ)؛
(که ناگهان همان مرد دیروزی باز او را به کمک طلبید، و دست به دامنش شد).
موسی گفت: تو به راستی مرد گمراه آشکاری هستی، دیروز با مردی دعوا کردی، امروز با این مرد دعوا می کنی، سوگند که تو را ادب خواهم کرد، و خواست تا بر او خشم بگیرد، همین که با خشم به سوی او که از پیروان او و دشمن قِبطی امروز و قبطی دیروز بود رفت، گفت: ای موسی آیا می خواهی مرا بکشی همچنان که دیروز یک نفر را کشتی؟ تو به نظرم به غیر این منظوری نداری که در زمین جبّاری باشی، و تو نمی خواهی اصلاح جو بوده باشی. مأمون از این بیان لذّت برد و گفت: خدا تو را از جانب انبیایش جزای خیر دهد ای اباالحسن.)2
پی نوشت:
1. قصص 28، آیات 21-14.
2. ترجمه المیزان، ج 16، ص 29.
منبع: www.porseman.org





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین