از دیدگاه علامه طباطبایی1 هر چند ابتدا گمان می رود که آنچه از حضرت آدم علیه السلام سرزده گناه است، امّا با تدبّر در آیات یقین پیدا می کنیم که این نهی از نوع (نهی مولوی) نمی باشد؛ بلکه (ارشادی) است و منظور از آن، ارشاد و هدایت به مصالح و مفاسدی است که رعایت آن به نفع ایشان است؛ بدون این که مخالفت با آن عذاب و مجازات اُخروی را به دنبال و با عصمت از گناه منافات داشته باشد. در این رابطه دلایل مختلفی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از: الف. بهشتی که آدم در آن بوده، مرحله قبل از تکلیف و تشریع بوده است و لاجرم نهی در آن، جز جنبه ارشادی نمی تواند داشته باشد. آنچه در پس پرده این حکم بوده این است که آن درخت، دارای ویژگی و اثر تکوینی خاصی بوده که فعلیت بخش غرایز مادّی و حیوانی انسان بوده است. از همین رو قرآن می فرماید چون از آن خوردند، برهنگی شان آشکار شد: (فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی)2؛ (پس هر دو [به سبب وسوسه شیطان ]از میوه آن [درخت ]خوردند، در نتیجه شرمگاهشان بر آنان پدیدار شد و شروع به چسباندن برگ های درختان بهشت بر [شرمگاه ]خود کردند. و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و [از رسیدن به آنچه شیطان به او القا کرده بود] ناکام ماند). ب. یکی از راه های کشف مولوی یا ارشادی بودن یک حکم، علّت و نتیجه ای است که برای آن ذکر می شود. برای مثال اگر گفته شود (این عمل را انجام نده، چون آتش دوزخ را در پی دارد) روشن می شود که نهی از آن، نهی مولوی است و مخالفت با آن گناه می باشد. اما اگر گفته شود (این کار را نکن، چون دچار مشکلاتی در زندگی می شوی) معلوم می شود که نهی از آن ارشادی است و غیر از مشکلات اشاره شده مفسده دیگری در پی ندارد. با نظرداشت این قاعده می بینیم در برخی از آیات الهی خطاب به حضرت آدم و حوّا آمده است: اگر نزدیک این درخت شوید، از (ظالمان) خواهید بود.3 اما خداوند در این نهی هرگز تهدید به عذاب در جهان جاویدان نکرده، بلکه تنها به مشقّت و رنج خروج از بهشت نخستین و قرار گرفتن در زیستگاه این جهانی، یعنی گرفتاری های زندگی برای به دست آوردن خوراک، پوشاک، مسکن و... اشاره کرده و فرموده است: (فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی...)4؛ ([شیطان] شما (آدم و حوّا) را از بهشت خارج نسازد که به رنج و سختی می افتید...). مقایسه این دو دسته آیات، نشان می دهد که: اولاً، نهی، ارشادی است، نه مولوی. ثانیاً، مراد از (ظلم)، ظلم به خود و روا داشتن سختی ها بر خویش است، نه ظلم به معنای گناه و معصیت و خروج از دایره عبودیّت. ج. بعد از آیه (وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی)5 بلافاصله قرآن مجید می فرماید: (ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدی)6؛ (سپس پروردگارش او را (به مقام نبوّت) برگزید و بر او ببخشود و [وی را ]هدایت کرد). برگزیدن شخصیتی از سوی خداوند، نشانه مقام بلند او است و این که اگر خطایی از او سر زده، در حدّ گناه و از بین رفتن عصمت نبوده است. چرا که اگر نافرمانی در برابر دستور مولوی و قانونی بود، از ظلم هایی است که با مقام پیامبری سازگار نیست؛ چنان که خداوند در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید: (لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)7؛ (پیمان من به بیدادگران نمی رسد).8 د. قرآن نزول شریعت و هدایت را - که در بردارنده احکام مولوی و تکلیفی است - متأخّر از هبوط حضرت آدم معرفی کرده است: (قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ)9؛ (گفتیم همگی از آنجا [بر زمین] فرود آیید، پس آن گاه که هدایتی از من به سوی شما آید، کسانی که از هدایت من پیروی کنند، خوف و اندوهی بر ایشان نباشد و آنان که کفر ورزیده و آیات ما را تکذیب کردند؛ آن گروه اصحاب آتش اند و در آن جاویدان). بنابراین زمانی که حضرت آدم علیه السلام در بهشت بود، هدایت تشریعی و دستورات واجب از ناحیه الهی صادر نشده و این گونه امور مربوط به حیات زمینی انسان است. ه . این آیه نشان می دهد که با خوردن شجره منهیه غرایز مادّی و شهوانی در آنها پدید آمد: (فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما...)10؛ (پس هر دو [به سبب وسوسه شیطان ]از میوه آن [درخت] خوردند، در نتیجه شرمگاهشان بر آنان پدیدار شد...). این آیه در کنار آیه دیگری که به حضرت آدم هشدار داده بود نشان می دهد که وضعیت آن بهشت به گونه ای بوده که با شرایط وجودی آدم و حوّا پس از خوردن از آن شجره تناسبی نداشته و شرایط زیستی دیگری، متناسب با وضعیت پدید آمده برای آنان، لازم می باشد: (فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی)11؛ ([شیطان] شما (آدم و حوّا) را از بهشت خارج نسازد که به رنج و سختی می افتید). از این رو خروج از بهشت به دلیل غضب پروردگار و کیفر عمل او نبوده است، زیرا بر اساس آیات قرآن خداوند توبه آدم را پذیرفت و او را بخشید. خروج از بهشت نتیجه طبیعی و تکوینی عمل آدم و حوّا بوده است. علامه طباطبایی در این باره بر آن است که توبه، عبارت است از رجوع و بازگشت عبد به مولا و پشیمانی از گناهی که مرتکب شده است. اگر خداوند، توبه شخصی را بپذیرد، گویا هیچ گناهی از او سر نزده است و از این رو، با او همچون افراد مطیع و منقاد رفتار می شود. بنابراین، اگر نهی از نزدیکی به آن درخت، مولوی بود و توبه حضرت آدم، توبه از یک گناه شرعی محسوب می شد، می بایست پس از پذیرش توبه او، به همان حالت اول (قبل از انجام گناه) برمی گشت و در نتیجه به همان مکان سابقش برگردانده می شد؛ حال آنکه چنین نشد. پس نهی از آن درخت، ارشادی بوده است. و. بهشت نخستین آدم علیه السلام، بهشتی موقت بوده و با بهشت جاوید آخرت تفاوت های اساسی دارد. از طرف دیگر خداوند از قبل اعلام کرده بود که انسان را برای زیست در زمین آفریده است: (وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ)12؛ (و [یاد کن] هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: مسلّماً من جانشینی در زمین قرار خواهم داد. گفتند: آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد می کند و خون می ریزد؟! در حالی که ما تو را همراه با سپاس و ستایشت تسبیح می گوییم و تقدیس می کنیم. [پروردگار] فرمود: من [واقعیات و اسراری از قرار گرفتن این جانشین در زمین] می دانم که شما نمی دانید). از این مسئله روشن می شود که اساسا قرار گرفتن انسان در زمین امری حتمی بوده است، اما خطای حضرت آدم باعث شد که این مسئله زودتر و به گونه ای خاص اتفاق افتد. نیز این مسئله باعث شد که دشمنی بزرگ به انسان معرّفی شود و هشداری جدّی و همیشگی فراروی آدمی و در معرض توجّه او قرار گیرد. بنابراین حضرت آدم مرتکب گناه تکلیفی نشد؛ ولی در عین حال عمل او متناسب با مقام رفیع و منیع او که آموزگار ملائک بوده است نمی باشد از این جهت زودتر به مشکلات و سختی های دنیا گرفتار شد.13 پی نوشت: 1. المیزان، ج 1، صص 136 - 137 ؛ همچنین ر.ک: ج 14، صص 219 - 222. 2. طه 20، آیه 121. 3. بقره 2، آیه 35. 4. بنگرید: طه 20، آیات 117 119. 5. طه 20، آیه 121. 6. طه 20، آیه 122. 7. بقره 2، آیه 124. 8. برای آگاهی بیشتر ر.ک: الف. تفسیر المیزان، سید محمدحسین طباطبایی، آیه 124 سوره بقره؛ ب. تنزیه الانبیاء، محمد هادی معرفت، قم: نبوغ، چاپ اول، 1374، صص 256 - 226. 9. بقره 2، آیات 38 و 39. 10. طه 20، آیه 121. 11. طه 20، آیه 117. 12. بقره 2، آیه 30. 13. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الالهیات، ج 3، ص 530 ؛ راهنماشناسی، صص 175 - 177. منبع: www.porseman.org
اگر پیامبران معصومند چرا خدا در قرآن می فرماید که حضرت آدم علیه السلام نافرمانی خدا کرد و از درخت ممنوعه خورد و از بهشت بیرون رانده شد؟
از دیدگاه علامه طباطبایی1 هر چند ابتدا گمان می رود که آنچه از حضرت آدم علیه السلام سرزده گناه است، امّا با تدبّر در آیات یقین پیدا می کنیم که این نهی از نوع (نهی مولوی) نمی باشد؛ بلکه (ارشادی) است و منظور از آن، ارشاد و هدایت به مصالح و مفاسدی است که رعایت آن به نفع ایشان است؛ بدون این که مخالفت با آن عذاب و مجازات اُخروی را به دنبال و با عصمت از گناه منافات داشته باشد.
در این رابطه دلایل مختلفی وجود دارد که برخی از آنها عبارتند از:
الف. بهشتی که آدم در آن بوده، مرحله قبل از تکلیف و تشریع بوده است و لاجرم نهی در آن، جز جنبه ارشادی نمی تواند داشته باشد. آنچه در پس پرده این حکم بوده این است که آن درخت، دارای ویژگی و اثر تکوینی خاصی بوده که فعلیت بخش غرایز مادّی و حیوانی انسان بوده است. از همین رو قرآن می فرماید چون از آن خوردند، برهنگی شان آشکار شد:
(فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما وَ طَفِقا یَخْصِفانِ عَلَیْهِما مِنْ وَرَقِ الْجَنَّةِ وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی)2؛
(پس هر دو [به سبب وسوسه شیطان ]از میوه آن [درخت ]خوردند، در نتیجه شرمگاهشان بر آنان پدیدار شد و شروع به چسباندن برگ های درختان بهشت بر [شرمگاه ]خود کردند. و آدم پروردگارش را نافرمانی کرد و [از رسیدن به آنچه شیطان به او القا کرده بود] ناکام ماند).
ب. یکی از راه های کشف مولوی یا ارشادی بودن یک حکم، علّت و نتیجه ای است که برای آن ذکر می شود. برای مثال اگر گفته شود (این عمل را انجام نده، چون آتش دوزخ را در پی دارد) روشن می شود که نهی از آن، نهی مولوی است و مخالفت با آن گناه می باشد. اما اگر گفته شود (این کار را نکن، چون دچار مشکلاتی در زندگی می شوی) معلوم می شود که نهی از آن ارشادی است و غیر از مشکلات اشاره شده مفسده دیگری در پی ندارد.
با نظرداشت این قاعده می بینیم در برخی از آیات الهی خطاب به حضرت آدم و حوّا آمده است: اگر نزدیک این درخت شوید، از (ظالمان) خواهید بود.3 اما خداوند در این نهی هرگز تهدید به عذاب در جهان جاویدان نکرده، بلکه تنها به مشقّت و رنج خروج از بهشت نخستین و قرار گرفتن در زیستگاه این جهانی، یعنی گرفتاری های زندگی برای به دست آوردن خوراک، پوشاک، مسکن و... اشاره کرده و فرموده است:
(فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی...)4؛
([شیطان] شما (آدم و حوّا) را از بهشت خارج نسازد که به رنج و سختی می افتید...).
مقایسه این دو دسته آیات، نشان می دهد که:
اولاً، نهی، ارشادی است، نه مولوی.
ثانیاً، مراد از (ظلم)، ظلم به خود و روا داشتن سختی ها بر خویش است، نه ظلم به معنای گناه و معصیت و خروج از دایره عبودیّت.
ج. بعد از آیه (وَ عَصی آدَمُ رَبَّهُ فَغَوی)5 بلافاصله قرآن مجید می فرماید:
(ثُمَّ اجْتَباهُ رَبُّهُ فَتابَ عَلَیْهِ وَ هَدی)6؛
(سپس پروردگارش او را (به مقام نبوّت) برگزید و بر او ببخشود و [وی را ]هدایت کرد).
برگزیدن شخصیتی از سوی خداوند، نشانه مقام بلند او است و این که اگر خطایی از او سر زده، در حدّ گناه و از بین رفتن عصمت نبوده است. چرا که اگر نافرمانی در برابر دستور مولوی و قانونی بود، از ظلم هایی است که با مقام پیامبری سازگار نیست؛ چنان که خداوند در داستان حضرت ابراهیم علیه السلام می فرماید:
(لا یَنالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ)7؛
(پیمان من به بیدادگران نمی رسد).8
د. قرآن نزول شریعت و هدایت را - که در بردارنده احکام مولوی و تکلیفی است - متأخّر از هبوط حضرت آدم معرفی کرده است:
(قُلْنَا اهْبِطُوا مِنْها جَمِیعاً فَإِمَّا یَأْتِیَنَّکُمْ مِنِّی هُدیً فَمَنْ تَبِعَ هُدایَ فَلا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ. وَ الَّذِینَ کَفَرُوا وَ کَذَّبُوا بِآیاتِنا أُولئِکَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فِیها خالِدُونَ)9؛
(گفتیم همگی از آنجا [بر زمین] فرود آیید، پس آن گاه که هدایتی از من به سوی شما آید، کسانی که از هدایت من پیروی کنند، خوف و اندوهی بر ایشان نباشد و آنان که کفر ورزیده و آیات ما را تکذیب کردند؛ آن گروه اصحاب آتش اند و در آن جاویدان).
بنابراین زمانی که حضرت آدم علیه السلام در بهشت بود، هدایت تشریعی و دستورات واجب از ناحیه الهی صادر نشده و این گونه امور مربوط به حیات زمینی انسان است.
ه . این آیه نشان می دهد که با خوردن شجره منهیه غرایز مادّی و شهوانی در آنها پدید آمد:
(فَأَکَلا مِنْها فَبَدَتْ لَهُما سَوْآتُهُما...)10؛
(پس هر دو [به سبب وسوسه شیطان ]از میوه آن [درخت] خوردند، در نتیجه شرمگاهشان بر آنان پدیدار شد...).
این آیه در کنار آیه دیگری که به حضرت آدم هشدار داده بود نشان می دهد که وضعیت آن بهشت به گونه ای بوده که با شرایط وجودی آدم و حوّا پس از خوردن از آن شجره تناسبی نداشته و شرایط زیستی دیگری، متناسب با وضعیت پدید آمده برای آنان، لازم می باشد:
(فَلا یُخْرِجَنَّکُما مِنَ الْجَنَّةِ فَتَشْقی)11؛
([شیطان] شما (آدم و حوّا) را از بهشت خارج نسازد که به رنج و سختی می افتید).
از این رو خروج از بهشت به دلیل غضب پروردگار و کیفر عمل او نبوده است، زیرا بر اساس آیات قرآن خداوند توبه آدم را پذیرفت و او را بخشید. خروج از بهشت نتیجه طبیعی و تکوینی عمل آدم و حوّا بوده است.
علامه طباطبایی در این باره بر آن است که توبه، عبارت است از رجوع و بازگشت عبد به مولا و پشیمانی از گناهی که مرتکب شده است. اگر خداوند، توبه شخصی را بپذیرد، گویا هیچ گناهی از او سر نزده است و از این رو، با او همچون افراد مطیع و منقاد رفتار می شود. بنابراین، اگر نهی از نزدیکی به آن درخت، مولوی بود و توبه حضرت آدم، توبه از یک گناه شرعی محسوب می شد، می بایست پس از پذیرش توبه او، به همان حالت اول (قبل از انجام گناه) برمی گشت و در نتیجه به همان مکان سابقش برگردانده می شد؛ حال آنکه چنین نشد. پس نهی از آن درخت، ارشادی بوده است.
و. بهشت نخستین آدم علیه السلام، بهشتی موقت بوده و با بهشت جاوید آخرت تفاوت های اساسی دارد. از طرف دیگر خداوند از قبل اعلام کرده بود که انسان را برای زیست در زمین آفریده است:
(وَ إِذْ قالَ رَبُّکَ لِلْمَلائِکَةِ إِنِّی جاعِلٌ فِی الْأَرْضِ خَلیفَةً قالُوا أَ تَجْعَلُ فیها مَنْ یُفْسِدُ فیها وَ یَسْفِکُ الدِّماءَ وَ نَحْنُ نُسَبِّحُ بِحَمْدِکَ وَ نُقَدِّسُ لَکَ قالَ إِنِّی أَعْلَمُ ما لا تَعْلَمُونَ)12؛
(و [یاد کن] هنگامی که پروردگارت به فرشتگان فرمود: مسلّماً من جانشینی در زمین قرار خواهم داد. گفتند: آیا کسی را در آن قرار می دهی که فساد می کند و خون می ریزد؟! در حالی که ما تو را همراه با سپاس و ستایشت تسبیح می گوییم و تقدیس می کنیم. [پروردگار] فرمود: من [واقعیات و اسراری از قرار گرفتن این جانشین در زمین] می دانم که شما نمی دانید).
از این مسئله روشن می شود که اساسا قرار گرفتن انسان در زمین امری حتمی بوده است، اما خطای حضرت آدم باعث شد که این مسئله زودتر و به گونه ای خاص اتفاق افتد. نیز این مسئله باعث شد که دشمنی بزرگ به انسان معرّفی شود و هشداری جدّی و همیشگی فراروی آدمی و در معرض توجّه او قرار گیرد.
بنابراین حضرت آدم مرتکب گناه تکلیفی نشد؛ ولی در عین حال عمل او متناسب با مقام رفیع و منیع او که آموزگار ملائک بوده است نمی باشد از این جهت زودتر به مشکلات و سختی های دنیا گرفتار شد.13
پی نوشت:
1. المیزان، ج 1، صص 136 - 137 ؛ همچنین ر.ک: ج 14، صص 219 - 222.
2. طه 20، آیه 121.
3. بقره 2، آیه 35.
4. بنگرید: طه 20، آیات 117 119.
5. طه 20، آیه 121.
6. طه 20، آیه 122.
7. بقره 2، آیه 124.
8. برای آگاهی بیشتر ر.ک:
الف. تفسیر المیزان، سید محمدحسین طباطبایی، آیه 124 سوره بقره؛
ب. تنزیه الانبیاء، محمد هادی معرفت، قم: نبوغ، چاپ اول، 1374، صص 256 - 226.
9. بقره 2، آیات 38 و 39.
10. طه 20، آیه 121.
11. طه 20، آیه 117.
12. بقره 2، آیه 30.
13. جهت آگاهی بیشتر بنگرید: الالهیات، ج 3، ص 530 ؛ راهنماشناسی، صص 175 - 177.
منبع: www.porseman.org
- [سایر] خداوند در قرآن می فرماید آدم و حوا با خوردن میوه ممنوعه، عورتشان بر آنها آشکار شد. حال آیا خداوند آدم و حوا را جاهل آفریده بود و آدم و حوا با خوردن میوه ممنوعه آگاه به معایب خود شدند؟
- [سایر] آیا حضرت آدم(علیه السلام) با نزدیک شدن به درخت ممنوعه، گناه کرد؟
- [سایر] چرا در قرآن کریم، خداوند به حضرت آدم و حوا میگوید به درخت ممنوعه نزدیک نشوند؟ آیا تعبیر نزدیک نشدن حکمتی دارد؟
- [سایر] آیا الان بهشت و جهنم وجود دارد ؟ آیا حضرت آدم از بهشت رانده شد ؟
- [سایر] آیا الان بهشت و جهنم وجود دارد ؟ آیا حضرت آدم از بهشت رانده شد ؟
- [سایر] آیا بهشتی که حضرت آدم از آن رانده شد، همان بهشت موعود بود؟
- [سایر] مگر حضرت آدم(ع) از درخت ممنوعه نخورد؟ آیا این کار جز گناه معنای دیگری میدهد؟
- [سایر] حضرت آدم مگر معصوم نبود، پس چرا گناه کرد و از بهشت رانده شد؟
- [سایر] اگر پیامبران معصومند، چرا حضرت داوود علیه السلام در قضاوت عجله کرد و مرتکب خطا شد؟
- [سایر] اگر پیامبران معصومند چرا حضرت یونس علیه السلام از دست مردم عصبانی شد و از شهر بیرون رفت؟
- [آیت الله اردبیلی] اگر بر بدن کسی که جنب است آیه قرآن یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد، حرام است دست به آن نوشته بگذارد و اگر بخواهد غسل کند، باید آب را به گونهای به بدن برساند که دست او به نوشته نرسد و اسامی مبارک پیامبران و امامان و حضرت زهرا علیهمالسلام به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارند.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بر جایی از بدن ایه قران یا اسم خداوند متعال نوشته شده باشد چنانچه بخواهد غسل ترتیبی به جا اورد باید اب را طوری به بدن برساند که مس ان نوشته نشود و همچنین است اگر بخواهد وضوی ترتیبی بگیرد و بر بعض اعضای وضو ایه قران باشد و همچنین بنابر احتیاط واجب اگر اسم خداوند متعال باشد و در غسل و وضو مراعات احتیاط نسبت به اسماء انبیا و ایمه و حضرت زهرا علیهم السلام مستحب است
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مشرک یعنی افرادی که خدایی غیر از خدای یگانه را بپرستند (بت پرست) یا برای خدا شریک قائل باشند و دو یا چند خدا را بپرستند، نجس می باشند ولی کسانی که وحدت خدای سبحان را قبول دارند و یکی از پیامبران الهی را قبول داشته باشند (یهودیان، مسیحیان، زرتشتیان و صابئیان) پاک می باشند. و اهل کتاب اگر به واسطه تحریف در دین خود مشرک شده باشند حکم سایر مشرکین را دارند و نجس می باشند و همچنین کسانی که بی دین بوده و هیچ خدایی را قبول ندارند نجس می باشند. ناصبی ها نیز که دشمن ائمه اطهار(علیهم السلام) هستند نجس می باشند. خوارج و نیز مسلمانانی که مشرک شده باشند و حضرت علی(علیه السلام) را خدا بدانند یا یکی از ضروریات دین را انکار کنند به نحوی که به انکار خدا و رسول خدا برگردد نجس می باشند.
- [آیت الله مظاهری] سه چیز بر جنب حرام است: اوّل: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و اسم پیغمبران و امامان و حضرت زهراعلیهم السلام. دوّم: گذاشتن چیزی یا توقف در مساجد و حرم ائمّه طاهرینعلیهم السلام، ولی اگر از یک در مسجد یا حرم داخل شود و از در دیگر خارج شود مانعی ندارد مگر مسجدالحرام و مسجد پیغمبراکرمصلی الله علیه وآله وسلم، ولی توقف در جاهایی که مربوط بهمسجد است ولی مسجد نیست و توقف در صحنها و رواقهای پیامبران و ائمه علیهم السلام و حرمهای امامزادهها مانعی ندارد. سوّم: خواندن هر یک از آیاتی که سجده واجب دارد و آن آیات در چهار سوره است: 1 - آیه پانزده، سورة سجده 2 - آیه سی و هفت، سورة فصّلت. 3 - آیه شصت و دو، سورة النّجم. 4 - آیه نوزده، سورة علق.
- [آیت الله اردبیلی] کعبه معظّمه اوّلین خانه و قبله مردمان و مایه برکت و هدایت جهانیان و پناهگاه واردان و نشانهای از ابراهیم خلیلالرّحمان علیهالسلام است. مردمان به دعوت عامّ ابراهیم علیهالسلام به اشتیاق چون پرندگانی که به آشیانه خویش برمیگردند، برای ابراز فروتنی در مقابل عظمت و بزرگی خداوند و گواهی به عزّت او، در جایگاه پیامبران به گونه فرشتگان عرش بر دورش طواف میکنند. خداوند سبحان آن خانه را عَلَم اسلام و حجّ آن را واجب و احترامش را لازم دانست(1). کعبه وسیله قوام و قیام مردم است(2) و مظهر وحدت و مشهد منفعت و وعدهگاه اخلاص و دوری از مظاهر دنیوی و توکّل بر خداوند است؛ امام صادق علیهالسلام فرمودهاند: (خداوند در تشریع فریضه حج مردم را به چیزی امر کرد که علاوه بر تعبّد و اطاعت دینی، مشتمل بر مصالح و منافع دنیوی نیز هست.)(3) پس بر آنان که توانایی دارند، واجب است خالصانه متوجّه ذات حق گردند و آن چنانکه خداوند فرموده است، حج و عمره را بجا آورند که انجام دادن آن، برکت و ترک آن، هلاکت و تباهی همگان است.
- [آیت الله مکارم شیرازی] آشامیدن شراب حرام و از گناهان کبیره است، بلکه در بعضی از اخبار بزرگترین گناه شمرده شده است و اگر کسی آن را حلال بداند در صورتی که متوجه باشد که لازمه حلال دانستن آن تکذیب خدا و پیغمبر(صلی الله علیه وآله) می باشد کافر است. از حضرت امام جعفر صادق(علیه السلام) روایت شده است که فرمود: (شراب ریشه بدیها و منشأ گناهان است و کسی که شراب می خورد عقل خود را از دست می دهد و در آن موقع خدا را نمی شناسد و از هیچ گناهی باک ندارد، احترام هیچ کس را نگه نمی دارد و حق خویشان نزدیک را رعایت نمی کند و از زشتیهای آشکار رو نمی گرداند، روح ایمان و خداشناسی از او بیرون می رود، و روح خبیثی که از رحمت خدا دور است در او می ماند، خدا و فرشتگان و پیغمبران و مؤمنین او را لعنت می کنند و تا چهل روز نماز او قبول نمی شود و روز قیامت روی او سیاه است!)
- [امام خمینی] پنج چیز بر جنب حرام است: اول: رساندن جایی از بدن به خط قرآن یا به اسم خدا و اسامی مبارکه پیامبران و امامان علیهم السلام، به احتیاط واجب حکم اسم خدا را دارد. دوم: رفتن در مسجدالحرام و مسجد پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم، اگر چه از یک در داخل و از در دیگر خارج شود. سوم: توقف در مساجد دیگر، ولی اگر از یک در داخل و از در دیگر خارج شود، یا برای برداشتن چیزی برود مانعی ندارد. و احتیاط واجب آن است که در حرم امامان هم توقف نکند. چهارم: گذاشتن چیزی در مسجد. پنجم: خواندن سوره ای که سجده واجب دارد و آن چهار سوره است: اول: سوره سی و دوم قرآن (الم تنزیل) دوم: سوره چهل و یکم (حم سجده) سوم: سوره پنجاه و سوم (و النجم) چهارم: سوره نود و ششم (اقرا) و اگر یک حرف را به قصد یکی از این چهار سوره هم بخواند حرام است.
- [آیت الله سیستانی] آشامیدن شراب ، حرام است ، و در بعضی از اخبار از بزرگترین گناهان شمرده شده است ، از حضرت امام صادق علیهالسلام روایت شده است که فرمودند : شراب ، ریشه بدیها و منشأ گناهان است ، و کسی که شراب میخورد عقل خود را از دست میدهد ، و در آن موقع خدا را نمیشناسد و از هیچ گناهی باک ندارد ، و احترام هیچ کس را نگه نمیدارد ، و حقّ خویشان نزدیک را رعایت نمیکند ، و از زشتیهای آشکار رو نمیگرداند ، و اگر جرعهای از آن بنوشد خدا و ملائکه و پیامبران و مؤمنان او را لعنت کنند ، و اگر تا حدّ مستی بنوشد روح ایمان و خدا شناسی از او بیرون میرود ، و روح ناقص خبیثی بجای آن قرار میگیرد ، و تا چهل روز نماز او قبول نمیشود .
- [آیت الله مظاهری] کسی که نماز میّت را به جماعت میخواند باید تکبیرها و دعاهای آن را هم بخواند. ______ 1) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال و اینکه محمد(ص) پیام آور خداوند است. 2) پروردگارا دورد فرست بر محمد و آل محمد. 3) پروردگارا رحمت آور بر مردان با ایمان و بر زنان با ایمان. 4) خداوندا رحمت آور بر این مرد میت. 5) خداوندا رحمت آور بر این زن میت. 6) شهادت میدهم به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال که یکتاست و هیچ شریکی برای او نیست و شهادت میدهم به اینکه محمدصلی الله علیه وآله وسلم بنده خداوند و پیام آور اوست که خداوند او را در حالی که بشارت دهنده و بیم دهنده به حقمیباشد، در پیشاپیش قیامت به پیامبری مبعوث فرموده است. 7) پروردگارا درود فرست بر محمد و آل محمد و برکت آور بر محمد و آل محمد و رحمت آور بر محمد و آل محمد، همانند بهترین درود و برکت و رحمت که بر ابراهیم و آل ابراهیم فرستادی، به درستی که تو ستایش شده بزرگواری. و درود فرست بر همه پیامبران و شهیدان و صدّیقین و همه بندگان صالح خداوند. 8) خداوندا رحمت آور بر مردان با ایمان و زنان با ایمان و بر مردان مسلمان و زنان مسلمان، آنان که زندهاند و آنان که مردهاند، و میان ما و آنان به وسیله نیکیها وابستگی ایجاد فرما، به درستی که تو اجابت کننده همه دعاهایی و به تحقیق که تو بر هر امری قادری. 9) پروردگارا بدرستی که این میّت، بنده تو و فرزند بنده تو و فرزند خادمه توست که اینک بر تو وارد شده است و تو بهترین میزبانی. خداوندا بدرستی که ما به جز نیکی از این میّت چیزی نمیدانیم و تو از ما به او آگاهتری. خداوندا اگر او در زمره نیکوکاران است پس بر نیکی او بیافزا و اگر در شمار گناهکاران است پس از او در گذر و او را ببخش. بار الها او را در بالاترین مقامات در نزد خودت قرار ده و برای بازماندگان او در میان خاکیان، جانشین باش و با او مهربانی کن بحقّ رحمتت ای مهربانترین مهربانان. 10) به پاورقی ( 2 ) مراجعه شود.