معیارهایی برای تشخیص معجزه از دیگر کارهای خرق عادت وجود دارد که با کمک آنها به راحتی می توان معجزه را از کارهای خارق العاده بشری مانند کار مرتاضان و مانند آن تشخیص داد. پیش از بیان معیارهای تشخیص معجزه و کارهای خرق عادت بشری، لازم است نخست تعریف اصطلاحی معجزه از دیدگاه اسلام را بیان کنیم. دانشمندان علم کلام تعریف های گوناگونی برای اعجاز بیان کرده اند.1 در جامع ترین تعریف آمده است: معجزه، امری است خارق العاده که از جانب خداوند، به دست پیامبر صورت می گیرد، در حالی که با ادعای پیامبری و تحدی (مبارزطلبی) همراه است و با مدعای پیامبر هماهنگی دارد و قابل تعلیم و تعلّم نیست و دیگران از انجام آن ناتوانند. حال با توجه به تعریف معجزه، معیارهای تفاوت آن با کارهای خرق عادت بشری و شناخت آن از این کارها عبارتند از: 1. معجزه فقط مخصوص پیامبران و اولیای الهی است و تعمیم پذیر و آموختنی و اکتسابی نیست، ولی کارهای مرتاضان و ساحران، اکتسابی و آموختنی است و فرد با تمرین و آموزش می تواند این کارها را انجام دهد. 2. از آن جا که کارهای ساحران و مرتاضان، نتیجه آموزش و یادگیری و تمرین است، می توان با آن مبارزه و معارضه کرد؛ زیرا کارهای آنان شیوه ویژه ای دارد و افراد توانا می توانند با تلاش و تمرین، آن کارها را انجام دهند. در مقابل، معجزه کاری خارق العاده است که قدرت تحدی دارد و دیگران را به مبارزه فرا می خواند و هیچ کس توان مقابله با آن را ندارد. خداوند در قرآن با صراحت درباره معجزه جاویدان پیامبر می گوید: ... لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً. (اسراء: 88) ... هرگز نمی توانند مانند آن را بیاورند، هر چند یکدیگر را کمک کنند. در آیه ای دیگر آمده است حضرت موسی علیه السلامخطاب به ساحران فرمود: (... مَا جِئتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَیُبطِلُهُ...؛ آنچه آورده اید، از سنخ سحر است و خدا از راه اعجاز آن را باطل می کند.) (یونس: 81) وقتی سحر جادوگران باطل شد، خود آنها نخستین کسانی بودند که به حضرت موسی علیه السلامایمان آوردند؛ زیرا با مهارتی که در فن سحر داشتند، یقین پیدا کردند کار خارق العاده حضرت موسی علیه السلاماز سنخ جادوی آنان نیست و از مبدأ دیگری سرچشمه می گیرد. 3. معجزه هیچ قید و شرط ویژه ای ندارد، بلکه نامحدود و گوناگون است. در روایت ها آمده است گاه مردم، امر ناممکنی را از پیامبر می خواستند و او به اذن خداوند آن کار را انجام می داد. در مقابل، کارهای مرتاضان و جادوگران که نتیجه آموختن و تمرین است، قلمرو و محدوده ویژه ای دارد. مرتاضان و ساحران، توان انجام هر کاری را ندارند، بلکه کارهای آنان با توجه به ابزار و امکانات و آموخته هایشان محدود است و تنوع ندارد. برای مثال، مرتاض ها بر اثر ریاضت، قطار را از حرکت بازمی دارند، ولی در انجام دادن دیگر کارهای خارق العاده که برای آن ریاضت نکشیده اند، ناتوانند. دلیل محدودیت و تنوع نداشتن کار ساحران و مرتاضان و محدودیت نداشتن و تنوع معجزه پیامبران این است که سحر ساحران، بر نیروی محدود انسانی تکیه دارد، درحالی که پیامبران از نیروی نامحدود خداوند کمک می گیرند. 4. پیامبران و ساحران، از نظر هدف و انگیزه با یکدیگر متفاوتند. پیامبران الهی برای بیدار کردن مردم و آشنا ساختن آنان با مبدأ و معاد و آراستن جامعه انسانی به فضایل اخلاقی و معنوی، در موارد لزوم دست به معجزه می زدند، درحالی که انگیزه مرتاضان و جادوگران، مادی و دنیوی و برای به دست آوردن زر و زیور، پست و مقام و شهرت است. 5. همان گونه که پیامبران و ساحران از نظر اهداف و انگیزه با هم متفاوتند، از نظر روحیه، اخلاق و رفتار نیز به طور کامل با یکدیگر تفاوت دارند. پیامبران و اولیای الهی، انسان های معصوم، وارسته و جلوه گاه ویژگی های نیک و اخلاق پسندیده اند که در پرونده زندگی آنان نقطه تاریک و زننده ای وجود ندارد، درحالی که زندگی ساحران و مرتاضان خالی از گناه و نافرمانی نیست. 6 . معجزه فقط به اذن پروردگار و به دست بهترین و شایسته ترین و پاک ترین مخلوقات خداوند (پیامبران) صورت می گیرد، ولی هر مخلوقی اگرچه فاسد و کافر، می تواند کارهای ساحران و جادوگران را انجام دهد. 7. معجزه متکی به قدرت لایزال الهی و شکست ناپذیر است، ولی دیگر خرق عادت ها که به نیروی انسانی وابسته است، در برابر معجزه شکست می خورد، مانند ساحرانی که در زمان حضرت موسی علیه السلامبا دیدن معجزه عصا به ناتوانی خود اعتراف کردند و به حضرت موسی علیه السلامایمان آوردند. حال با این تفاوت و معیارها می توان معجزه و جادو و کارهای جادوگران را به روشنی از هم باز شناخت. پی نوشت: 1. نک: یوسف بن مطهر حلّی،کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، مطبوعات دینی، مکتبة المصطفوی، 1366، ص 275؛ مناهج الیقین فی اُصول الدین، قم، المکتبة آیه اللّه مرعشی، 1405 ه . ق، ص 263، فاضل مقداد سبوری، ارشادالطالبین، ص 306؛ علاءالدین قدشجی، شرح تجرید العقائد، تبریز، چاپ سنگی، 1307 ه . ق، ص 645 . www.irc.ir
معیارهایی برای تشخیص معجزه از دیگر کارهای خرق عادت وجود دارد که با کمک آنها به راحتی می توان معجزه را از کارهای خارق العاده بشری مانند کار مرتاضان و مانند آن تشخیص داد.
پیش از بیان معیارهای تشخیص معجزه و کارهای خرق عادت بشری، لازم است نخست تعریف اصطلاحی معجزه از دیدگاه اسلام را بیان کنیم. دانشمندان علم کلام تعریف های گوناگونی برای اعجاز بیان کرده اند.1 در جامع ترین تعریف آمده است: معجزه، امری است خارق العاده که از جانب خداوند، به دست پیامبر صورت می گیرد، در حالی که با ادعای پیامبری و تحدی (مبارزطلبی) همراه است و با مدعای پیامبر هماهنگی دارد و قابل تعلیم و تعلّم نیست و دیگران از انجام آن ناتوانند.
حال با توجه به تعریف معجزه، معیارهای تفاوت آن با کارهای خرق عادت بشری و شناخت آن از این کارها عبارتند از:
1. معجزه فقط مخصوص پیامبران و اولیای الهی است و تعمیم پذیر و آموختنی و اکتسابی نیست، ولی کارهای مرتاضان و ساحران، اکتسابی و آموختنی است و فرد با تمرین و آموزش می تواند این کارها را انجام دهد.
2. از آن جا که کارهای ساحران و مرتاضان، نتیجه آموزش و یادگیری و تمرین است، می توان با آن مبارزه و معارضه کرد؛ زیرا کارهای آنان شیوه ویژه ای دارد و افراد توانا می توانند با تلاش و تمرین، آن کارها را انجام دهند. در مقابل، معجزه کاری خارق العاده است که قدرت تحدی دارد و دیگران را به مبارزه فرا می خواند و هیچ کس توان مقابله با آن را ندارد. خداوند در قرآن با صراحت درباره معجزه جاویدان پیامبر می گوید:
... لاَ یَأْتُونَ بِمِثْلِهِ وَ لَوْ کانَ بَعْضُهُمْ لِبَعْضٍ ظَهیراً. (اسراء: 88)
... هرگز نمی توانند مانند آن را بیاورند، هر چند یکدیگر را کمک کنند.
در آیه ای دیگر آمده است حضرت موسی علیه السلامخطاب به ساحران فرمود: (... مَا جِئتُمْ بِهِ السِّحْرُ إِنَّ اللّهَ سَیُبطِلُهُ...؛ آنچه آورده اید، از سنخ سحر است و خدا از راه اعجاز آن را باطل می کند.) (یونس: 81) وقتی سحر جادوگران باطل شد، خود آنها نخستین کسانی بودند که به حضرت موسی علیه السلامایمان آوردند؛ زیرا با مهارتی که در فن سحر داشتند، یقین پیدا کردند کار خارق العاده حضرت موسی علیه السلاماز سنخ جادوی آنان نیست و از مبدأ دیگری سرچشمه می گیرد.
3. معجزه هیچ قید و شرط ویژه ای ندارد، بلکه نامحدود و گوناگون است. در روایت ها آمده است گاه مردم، امر ناممکنی را از پیامبر می خواستند و او به اذن خداوند آن کار را انجام می داد. در مقابل، کارهای مرتاضان و جادوگران که نتیجه آموختن و تمرین است، قلمرو و محدوده ویژه ای دارد. مرتاضان و ساحران، توان انجام هر کاری را ندارند، بلکه کارهای آنان با توجه به ابزار و امکانات و آموخته هایشان محدود است و تنوع ندارد. برای مثال، مرتاض ها بر اثر ریاضت، قطار را از حرکت بازمی دارند، ولی در انجام دادن دیگر کارهای خارق العاده که برای آن ریاضت نکشیده اند، ناتوانند. دلیل محدودیت و تنوع نداشتن کار ساحران و مرتاضان و محدودیت نداشتن و تنوع معجزه پیامبران این است که سحر ساحران، بر نیروی محدود انسانی تکیه دارد، درحالی که پیامبران از نیروی نامحدود خداوند کمک می گیرند.
4. پیامبران و ساحران، از نظر هدف و انگیزه با یکدیگر متفاوتند. پیامبران الهی برای بیدار کردن مردم و آشنا ساختن آنان با مبدأ و معاد و آراستن جامعه انسانی به فضایل اخلاقی و معنوی، در موارد لزوم دست به معجزه می زدند، درحالی که انگیزه مرتاضان و جادوگران، مادی و دنیوی و برای به دست آوردن زر و زیور، پست و مقام و شهرت است.
5. همان گونه که پیامبران و ساحران از نظر اهداف و انگیزه با هم متفاوتند، از نظر روحیه، اخلاق و رفتار نیز به طور کامل با یکدیگر تفاوت دارند. پیامبران و اولیای الهی، انسان های معصوم، وارسته و جلوه گاه ویژگی های نیک و اخلاق پسندیده اند که در پرونده زندگی آنان نقطه تاریک و زننده ای وجود ندارد، درحالی که زندگی ساحران و مرتاضان خالی از گناه و نافرمانی نیست.
6 . معجزه فقط به اذن پروردگار و به دست بهترین و شایسته ترین و پاک ترین مخلوقات خداوند (پیامبران) صورت می گیرد، ولی هر مخلوقی اگرچه فاسد و کافر، می تواند کارهای ساحران و جادوگران را انجام دهد.
7. معجزه متکی به قدرت لایزال الهی و شکست ناپذیر است، ولی دیگر خرق عادت ها که به نیروی انسانی وابسته است، در برابر معجزه شکست می خورد، مانند ساحرانی که در زمان حضرت موسی علیه السلامبا دیدن معجزه عصا به ناتوانی خود اعتراف کردند و به حضرت موسی علیه السلامایمان آوردند.
حال با این تفاوت و معیارها می توان معجزه و جادو و کارهای جادوگران را به روشنی از هم باز شناخت.
پی نوشت:
1. نک: یوسف بن مطهر حلّی،کشف المراد فی شرح تجرید الاعتقاد، قم، مطبوعات دینی، مکتبة المصطفوی، 1366، ص 275؛ مناهج الیقین فی اُصول الدین، قم، المکتبة آیه اللّه مرعشی، 1405 ه . ق، ص 263، فاضل مقداد سبوری، ارشادالطالبین، ص 306؛ علاءالدین قدشجی، شرح تجرید العقائد، تبریز، چاپ سنگی، 1307 ه . ق، ص 645 .
www.irc.ir
- [آیت الله بهجت] اگر میتی فرضا با دعا یا اعجاز و خرق عادت زنده شود، آیا زوجه اش بر وی حلال است؟
- [سایر] معیار شناخت قرائت صحیح کدام است؟
- [سایر] چرا در زمان ما معجزه و کرامت تعطیل شده است؟ آیا دلیل آن تکامل عقل بشری است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] میزان و معیار شناخت حیوان حلال گوشت چیست؟
- [سایر] برای شناخت فرد مقابل در ازدواج، معیار مشخصی ندارم.چه کنم؟
- [سایر] معیار تحقق عادت ماهانه چیست؟
- [آیت الله بهجت] معیار پیدایی (تحقق) عادت چیست؟
- [سایر] معیار های مهم وکلیدی یک ازدواج موفق چیست؟ چگونه میتوان در 1 جلسه اخلاقیات طرف مقابل را شناخت؟
- [سایر] با سلام و ارادت با یکی بحث قرآنی داشتم در مورد سحر و کارهای غیرعادی او چیزی گفت که من باورم نشد و هیچ جایی هم ندیدم می خواستم بپرسم آیا صحت دارد؟ او گفت بعضی افراد با بی احترامی و کارهای خاصی که با قرآن می کند می تواند به توانایی های غیر عادی دست یابند چطور چنین چیزی ممکن است؟ هر کاری به اذن خدا است و چطور خداوند حکیم اجازه می دهد که اینها به خرق عادت دست یابند.
- [سایر] می خواستم بدانم چگونه می توان دختر ها را شناخت و فرد مورد علاقه خود را از بین آنها انتخاب کنم؟ که با معیار های من سازگار باشد.
- [آیت الله سبحانی] اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد. چنانچه در حیض، عادت دارد به اندازه روزهای عادت او، نفاس و بقیه استحاضه است. و اگر عادت ندارد تا ده روز نفاس و بقیه استحاضه می باشد و احتیاط مستحب آن است کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان، کارهای استحاضه را بجا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد؛ چنانچه در حیض عادت دارد؛ به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است. و اگر عادت ندارد؛ به مقدار عادت خویشان خود نفاس قرار داده و تا ده روز احتیاط کند و احتیاط مستحب آن است کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان؛ کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهائی را که بر نفساء حرام است ترک کند.
- [آیت الله بهجت] اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد چنانچه در حیض عادت دارد به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است؛ و اگر عادت ندارد، تا ده روز بنابر اظهر نفاس و بقیه استحاضه میباشد. و احتیاط مستحب آن است کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان، کارهای استحاضه را بهجا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حیض عادت دارد، به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیّه استحاضه است، و اگر عادت ندارد، تا ده روز نفاس وبقیّه استحاضه میباشد و احتیاط مستحبّ آن است کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان، کارهای استحاضه را بجا آورد وکارهائی را که بر نفسأ حرام است ترک کند.
- [آیت الله مظاهری] خون نفاس زن، چنانچه در حیض عادت دارد به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است و اگر عادت ندارد تا ده روز نفاس و بقیه استحاضه میباشد، و بهتر است کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان، کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند.
- [آیت الله بروجردی] اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حیض عادت دارد، به اندازهی روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است و اگر عادت ندارد، تا ده روز نفاس و بقیه استحاضه میباشد و احتیاط مستحب آن است کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هجدهم زایمان کارهای استحاضه را به جا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است ترک کند.
- [امام خمینی] اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد، چنانچه در حیض عادت دارد، به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه استحاضه است. و اگر عادت ندارد، تا ده روز نفاس و بقیه استحاضه می باشد. و احتیاط مستحب آن است کسی که عادت دارد، از روز بعد از عادت و کسی که عادت ندارد، بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان کارهای استحاضه را بجا آورد و کارهایی را که بر نفساء حرام است، ترک کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مضطربه یعنی زنی که چند ماه خون دیده ولی عادت معینی پیدا نکرده یا عادتش بهم خورده و عادت دیگری پیدا نکرده اگر بیشتر از ده روز خون ببیند و همه خونهایی که دیده دارای نشانه های حیض باشد چنانچه عادت خویشان او شش یا هفت روز است همان را حیض و بقیه را استحاضه قرار دهد و اگر کمتر است مثلا پنج روز است همان را حیض قرار دهد و بنابر احتیاط واجب در تفاوت بین شماره عادت انان و شش یا هفت روز که یک یا دو روز است کارهایی که بر حایض حرام است ترک نماید و کارهای استحاضه را به جا اورد و اگر عادت خویشانش بیشتر از هفت روز مثلا نه روز است شش یا هفت روز را حیض قرار دهد و بنابر احتیاط واجب در تفاوت بین شش یا هفت و عادت انان که دو روز یا سه روز است کارهایی را که بر حایض حرام است ترک نماید و کارهای استحاضه ر ا به جا اورد
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگرخون نفاس از ده روز بگذرد، چنان چه در حیض عادت دارد، به اندازه روزهای عادت او نفاس و بقیه، استحاضه است. و اگر عادت ندارد، تا ده روز نفاس و بقیه، استحاضه می باشد. و احتیاط مستحب آن است که کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت و کسی که ندارد، بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان، کارهای استحاضه را به جا آورد، و کارهایی را که بر نفسا حرام است ترک کند.
- [آیت الله سیستانی] اگر خون نفاس زن از ده روز بگذرد ، چنانچه در حیض عادت عددیه دارد ، به اندازه روزهای عادت او نفاس ، و بقیه استحاضه است . و اگر عادت ندارد ، تا ده روز نفاس ، و بقیه استحاضه می باشد . و اگر عادت خود را فراموش کرده باید عادت را بالاترین عددی فرض کند که احتمال می دهد ، و احتیاط مستحب آن است که کسی که عادت دارد از روز بعد از عادت ، و کسی که عادت ندارد بعد از روز دهم تا روز هیجدهم زایمان ، کارهای استحاضه را بجا آورد ، و کارهائی راکه بر نفساء حرام است ترک کند .