شک نیست که سازمان دین اسلام - که به جرأت می‌توان آن را وسیع‌ترین سازمان‌های جهانی نامید - در بقا و جریان خود، به نگهبان و گرداننده نیازمند است و پیوسته افراد شایسته‌ای را می‌طلبد که معارف و قوانین آن را به مردم برسانند و مقرّرات دقیق آن را در جامعه اسلامی اجرا کنند و کمترین غفلت و مسامحه در رعایت و نگه‌داری آن روا ندارند. از سوی دیگر از آن جا که یکی از مقاصد آفرینش؛ هدایت مردم به راه راست است؛ خدای مهربان پس از رحلت پیغمبر(ص)، برای نگهبانی دین و هدایت مردم، باید امام و پیشوایی تعیین کند و مردم را به عقل خودشان - که بیشتر اوقات مغلوب هوا و هوس می‌شود - وانگذارد و همان‌طور که پیغمبر را به همه نیازمندی‌ها و درمان تمام دردهای فردی و اجتماعی بشر، آگاه نموده، او را از هرگونه اشتباه و خطا، مصون و محفوظ داشته است؛ باید به امام و پیشوای دینی نیز علم و عصمت مرحمت فرماید. با این دلیل عقلی، روشن می‌شود که برای هدایت مردم و حفظ و حراست دین و اجرای مقررات آن پس از رحلت پیغمبر(ص)، باید امامی از جانب خدای متعال تعیین شود. این دلیل عقلی با دلیل نقلی نیز همراه گشته است؛ چرا که پیامبر اکرم(ص) از همان ابتدای رسالت، نسبت به مسأله خلافت و جانشینی خود حساس بود و در همان سال‌های آغازین رسالت، حضرت علی(ع) را به عنوان وزیر و وصی خود برگزید و در طول عمر مبارک خود، بارها به این مسأله تصریح فرمود. گوشه‌ای از آیات و روایاتی که شیعه به وسیله‌ی آنها، وصایت و جانشینی حضرت علی(ع) را اثبات می‌کند و بسیاری از علمای اهل سنت هم به آنها معترف‌اند، بدین‌گونه است: -. آیه ولایت:بسیاری از مفسران اهل‌سنت، مانند فخررازی در تفسیر کبیر، زمخشری در کشاف، طبری در تفسیر خود و سیوطی در الدر المنثور، به این نکته اعتراف دارند که آیه ولایت (سوره مائده، آیه 55) در شأن حضرت علی(ع) است که در حال نماز، انگشتری خود را به مستمندی بخشید. فخر رازی در تفسیر خود چنین نقل می‌کند: (پیامبر(ص) که شاهد بخشیده شدن انگشتر حضرت علی(ع) در حال رکوع به فرد سائل بود، از خداوند خواست همچنان که دعای حضرت موسی(ع) را مستجاب کرد و به او وزیری از اهلش عطا کرد - که باعث تقویت او شد -، برای آن حضرت(ع) نیز وزیری از اهلش قرار دهد. هنوز دعای پیامبر اکرم(ص) به پایان نرسیده بود که این آیه نازل شد). التفسیر الکبیر، ج 12، ص 26. -. حدیث منزلت:این حدیث در کتاب‌های حدیثی معتبر نزد اهل تسنن؛ مانند: صحیح بخاری (کتاب بدء الخلق در باب مناقب حضرت علی(ع) و در باب غزوه تبوک)، مسند احمد بن حنبل (ج 1، ص 174)، مسند ابو داود (ج 1، ص 28)، خصائص نسائی (ص 15 و 16)، صحیح مسلم (در کتاب فضائل الصحابة)، صحیح ترمذی (ج 2، ص 201) و نیز در بسیاری از کتاب‌های تاریخ اهل سنت، مانند: طبقات ابن سعد (ج 1، قسم اول، ص 14 و 15)، تاریخ بغداد (ج 4، ص 71)، تاریخ طبری (ج 2، ص 368) و بسیاری دیگر از کتاب‌های اهل سنت وارد شده است. ماجرای این حدیث، بدین‌گونه است: حضرت پیامبر اکرم(ص) در غزوه تبوک، به همراه بسیاری از اصحابش از مدینه خارج شدند و به سمت رومیان به راه افتادند. برای این که مدینه از رهبر خالی نماند، حضرت علی(ع) را به جای خود در مدینه گذاشتند. برخی از اصحاب زبان به طعنه گشوده، و گفتند: پیامبر(ص)، علی را در مدینه گذاشت تا مواظب زنان و بچه‌ها باشد. حضرت علی(ع) به پیامبر اکرم(ص) شکایت برد و آن حضرت(ص) در آن هنگام این جمله تاریخی را فرمود: (انت منی بمنزلة هارون من موسی الا أنه لا نبیّ بعدی)؛ (منزلت تو نسبت به من مانند منزلت هارون نسبت به موسی است، با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست). این نکته برای همگان واضح است که هارون، وصی موسی بود. از ظاهر بعضی از کتاب‌های اهل سنت چنین برمی‌آید که این حدیث، در موارد مختلفی غیر از مورد یاد شده نیز بیان شده است. فضائل الخمسه، ج 1، ص 316 - 299. -. حدیث غدیر:این حدیث در بسیاری از منابع روایی و تاریخی اهل سنت آمده است. مرحوم میرحامد حسین در جلد اول عبقات‌الانوار، تواتر این حدیث در نزد اهل سنت را ثابت کرده است. مرحوم علامه امینی در جلد اول کتاب الغدیر، از 110 تن از اصحاب پیامبر اکرم(ص) نام می‌برد که راوی این حدیث بوده‌اند. الغدیر، ج 1، ص 61 - 14.همچنین از 82 تابعی یاد می‌کند که این حدیث را روایت کرده‌اند. همان، ص 72 - 62. علاوه بر این از 360 تن از علمای اهل سنت از قرن دوم تا قرن چهاردهم، نام می‌برد که این حدیث را در کتاب‌های خود آورده‌اند. همان، ص 151 - 73.سرانجام از 26 تن از علمای اهل سنت و شیعه نام می‌برد که تألیفات مستقلی در باب حدیث (غدیر) و طرق آن داشته‌اند. همان، ص 157 - 152. ماجرای این حدیث از قرار زیر است: وقتی که پیامبر اکرم(ص) با تعداد زیادی از اصحاب خود - که آنان را تا 120 هزار تن ذکر کرده‌اند - از آخرین سفر حج خود (حجةالوداع)، به مدینه باز می‌گشت؛ این آیه بر آن حضرت(ص) نازل شد: (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واللَّه یعصمک من الناس)؛ (ای رسول! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شد، به مردم ابلاغ کن و اگر آن را ابلاغ نکنی، در حقیقت رسالت خدا را ابلاغ نکرده‌ای [و از مردم نترس که‌] خدا تو را از مردم حفظ خواهد کرد). با نزول این آیه، پیامبر اکرم(ص) در مکانی به نام غدیر خم - که راه کاروان‌های مختلف از هم جدا می‌شد - فرمان توقف داد و امر کرد منبری از چوب محمل‌های شتران، برای آن حضرت(ص) فراهم کردند. آن گاه به روی منبر رفته فرمود: (الست اولی بالمؤمنین من انفسهم)؛ (آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [به تصرف در امورشان ]نبودم). همه گفتند: آری، ای رسول خدا! آن گاه آن حضرت(ص) در حالی که دست حضرت علی(ع) را بالا گرفته بود، فرمود: (من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم والِ من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اعن من اعانه واخذل من خذله)؛ (هر کس که من مولای او هستم، علی هم مولای او است. خدایا! دوست بدار هر آن کس را که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر آن کس را که با او دشمنی کند. یاری کن هر آن کس را که او را یاری کند و کمک کن هر کسی را که به او کمک دهد و خوار ساز هر کس را که او را خوار سازد). بسیاری از مردم از شنیدن این جملات، خوشحال شدند و سپس دسته دسته نزد حضرت علی(ع) رفته، به او تبریک گفتند. در میان این تبریک گویندگان، چهره عمر بن خطاب نیز به چشم می‌خورد که چنین تبریک گفت: (بخ بخ لک یا ابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کل مسلم)؛ (مبارک باد بر تو ای پسر ابی‌طالب که هم‌اکنون مولای من و مولای هر مسلمانی گشتی). پس از این ماجرا بود که این آیه نازل شد: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً)؛ (امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم). مائده (5)، آیه 3؛ مسند احمد، ج 1، ص 372؛ فضائل الخمسه، ج 1، ص 363 به نقل از: تاریخ بغداد، ج 7، ص 317. علامه امینی در کتاب خود، از موارد بسیاری نام می‌برد که حضرت علی(ع) با استناد به حدیث غدیر، به مخالفان خود احتجاج می‌کرد و از اصحاب پیامبر اکرم(ص) بر مضمون آن تأیید می‌گرفت. پس از آن نیز، احتجاجات حضرت فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و بسیاری از شخصیت‌های بزرگ تاریخ اسلام، به این حدیث را نقل می‌کند. الغدیر، ج 1، ص 196 - 159. -. حدیث ثقلین:این حدیث در بسیاری از کتاب‌های معتبر اهل سنت؛ مانند: صحیح‌مسلم، صحیح ترمذی (ج 2، ص 308)، خصائص نسائی (ص 21)، مستدرک حاکم (ج‌3، ص 109)، مسند احمد بن حنبل (ج 3، ص 17) آورده شده است. این حدیث چنین است: پیامبر اکرم(ص) در روزهای آخر زندگانی خود، به اصحاب چنین فرمود: (انی اوشک ان ادعی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین کتاب‌اللَّه عز وجل و عترتی. کتاب‌اللَّه حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی، انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظرونی بم تخلفونی فیهما)؛ ([ای مردم ]نزدیک است که از سوی پروردگارم خوانده شوم و دعوت او را اجابت کنم. من در میان شما دو چیز گران‌بها به یادگار می‌گذارم: یکی کتاب خداوند عز وجل و دیگری عترتم را. کتاب خداوند ریسمان محکمی است که از آسمان تا زمین کشیده شده است و عترت من همان اهل بیتم می‌باشند. این دو از هم جدا نمی‌شوند تا بر سر حوض [کوثر] بر من وارد شوند. پس ملاحظه کنید که چگونه پس از من با آنها رفتار می‌کنید) فضائل الخمسه، ج 2، ص 53 - 44.. در این حدیث،پیامبر اکرم(ص) اهل‌بیت خود را - که طبق آیه تطهیر، حضرت علی(ع) و فرزندانش می‌باشند - عِدل قرآن قرار داده، از آنان به عنوان یک چیز گران‌بها یاد کرده است. از این جا روشن می‌شود که پس از آن حضرت(ص)، تنها اهل بیت هستند که می‌توانند مجری احکام خداوند و قرآن باشند. برگرفته از: صفری فروشانی، نعمت‌الله، غالیان، ص 232 - 238. www.morsalat.com
شک نیست که سازمان دین اسلام - که به جرأت میتوان آن را وسیعترین سازمانهای جهانی نامید - در بقا و جریان خود، به نگهبان و گرداننده نیازمند است و پیوسته افراد شایستهای را میطلبد که معارف و قوانین آن را به مردم برسانند و مقرّرات دقیق آن را در جامعه اسلامی اجرا کنند و کمترین غفلت و مسامحه در رعایت و نگهداری آن روا ندارند.
از سوی دیگر از آن جا که یکی از مقاصد آفرینش؛ هدایت مردم به راه راست است؛ خدای مهربان پس از رحلت پیغمبر(ص)، برای نگهبانی دین و هدایت مردم، باید امام و پیشوایی تعیین کند و مردم را به عقل خودشان - که بیشتر اوقات مغلوب هوا و هوس میشود - وانگذارد و همانطور که پیغمبر را به همه نیازمندیها و درمان تمام دردهای فردی و اجتماعی بشر، آگاه نموده، او را از هرگونه اشتباه و خطا، مصون و محفوظ داشته است؛ باید به امام و پیشوای دینی نیز علم و عصمت مرحمت فرماید.
با این دلیل عقلی، روشن میشود که برای هدایت مردم و حفظ و حراست دین و اجرای مقررات آن پس از رحلت پیغمبر(ص)، باید امامی از جانب خدای متعال تعیین شود.
این دلیل عقلی با دلیل نقلی نیز همراه گشته است؛ چرا که پیامبر اکرم(ص) از همان ابتدای رسالت، نسبت به مسأله خلافت و جانشینی خود حساس بود و در همان سالهای آغازین رسالت، حضرت علی(ع) را به عنوان وزیر و وصی خود برگزید و در طول عمر مبارک خود، بارها به این مسأله تصریح فرمود. گوشهای از آیات و روایاتی که شیعه به وسیلهی آنها، وصایت و جانشینی حضرت علی(ع) را اثبات میکند و بسیاری از علمای اهل سنت هم به آنها معترفاند، بدینگونه است:
-. آیه ولایت:بسیاری از مفسران اهلسنت، مانند فخررازی در تفسیر کبیر، زمخشری در کشاف، طبری در تفسیر خود و سیوطی در الدر المنثور، به این نکته اعتراف دارند که آیه ولایت (سوره مائده، آیه 55) در شأن حضرت علی(ع) است که در حال نماز، انگشتری خود را به مستمندی بخشید.
فخر رازی در تفسیر خود چنین نقل میکند: (پیامبر(ص) که شاهد بخشیده شدن انگشتر حضرت علی(ع) در حال رکوع به فرد سائل بود، از خداوند خواست همچنان که دعای حضرت موسی(ع) را مستجاب کرد و به او وزیری از اهلش عطا کرد - که باعث تقویت او شد -، برای آن حضرت(ع) نیز وزیری از اهلش قرار دهد. هنوز دعای پیامبر اکرم(ص) به پایان نرسیده بود که این آیه نازل شد). التفسیر الکبیر، ج 12، ص 26.
-. حدیث منزلت:این حدیث در کتابهای حدیثی معتبر نزد اهل تسنن؛ مانند: صحیح بخاری (کتاب بدء الخلق در باب مناقب حضرت علی(ع) و در باب غزوه تبوک)، مسند احمد بن حنبل (ج 1، ص 174)، مسند ابو داود (ج 1، ص 28)، خصائص نسائی (ص 15 و 16)، صحیح مسلم (در کتاب فضائل الصحابة)، صحیح ترمذی (ج 2، ص 201) و نیز در بسیاری از کتابهای تاریخ اهل سنت، مانند: طبقات ابن سعد (ج 1، قسم اول، ص 14 و 15)، تاریخ بغداد (ج 4، ص 71)، تاریخ طبری (ج 2، ص 368) و بسیاری دیگر از کتابهای اهل سنت وارد شده است. ماجرای این حدیث، بدینگونه است: حضرت پیامبر اکرم(ص) در غزوه تبوک، به همراه بسیاری از اصحابش از مدینه خارج شدند و به سمت رومیان به راه افتادند. برای این که مدینه از رهبر خالی نماند، حضرت علی(ع) را به جای خود در مدینه گذاشتند. برخی از اصحاب زبان به طعنه گشوده، و گفتند: پیامبر(ص)، علی را در مدینه گذاشت تا مواظب زنان و بچهها باشد.
حضرت علی(ع) به پیامبر اکرم(ص) شکایت برد و آن حضرت(ص) در آن هنگام این جمله تاریخی را فرمود: (انت منی بمنزلة هارون من موسی الا أنه لا نبیّ بعدی)؛ (منزلت تو نسبت به من مانند منزلت هارون نسبت به موسی است، با این تفاوت که بعد از من پیامبری نیست).
این نکته برای همگان واضح است که هارون، وصی موسی بود. از ظاهر بعضی از کتابهای اهل سنت چنین برمیآید که این حدیث، در موارد مختلفی غیر از مورد یاد شده نیز بیان شده است. فضائل الخمسه، ج 1، ص 316 - 299.
-. حدیث غدیر:این حدیث در بسیاری از منابع روایی و تاریخی اهل سنت آمده است. مرحوم میرحامد حسین در جلد اول عبقاتالانوار، تواتر این حدیث در نزد اهل سنت را ثابت کرده است.
مرحوم علامه امینی در جلد اول کتاب الغدیر، از 110 تن از اصحاب پیامبر اکرم(ص) نام میبرد که راوی این حدیث بودهاند. الغدیر، ج 1، ص 61 - 14.همچنین از 82 تابعی یاد میکند که این حدیث را روایت کردهاند. همان، ص 72 - 62. علاوه بر این از 360 تن از علمای اهل سنت از قرن دوم تا قرن چهاردهم، نام میبرد که این حدیث را در کتابهای خود آوردهاند. همان، ص 151 - 73.سرانجام از 26 تن از علمای اهل سنت و شیعه نام میبرد که تألیفات مستقلی در باب حدیث (غدیر) و طرق آن داشتهاند. همان، ص 157 - 152.
ماجرای این حدیث از قرار زیر است: وقتی که پیامبر اکرم(ص) با تعداد زیادی از اصحاب خود - که آنان را تا 120 هزار تن ذکر کردهاند - از آخرین سفر حج خود (حجةالوداع)، به مدینه باز میگشت؛ این آیه بر آن حضرت(ص) نازل شد: (یا ایها الرسول بلغ ما انزل الیک من ربک و ان لم تفعل فما بلغت رسالته واللَّه یعصمک من الناس)؛ (ای رسول! آنچه را از سوی پروردگارت به تو نازل شد، به مردم ابلاغ کن و اگر آن را ابلاغ نکنی، در حقیقت رسالت خدا را ابلاغ نکردهای [و از مردم نترس که] خدا تو را از مردم حفظ خواهد کرد).
با نزول این آیه، پیامبر اکرم(ص) در مکانی به نام غدیر خم - که راه کاروانهای مختلف از هم جدا میشد - فرمان توقف داد و امر کرد منبری از چوب محملهای شتران، برای آن حضرت(ص) فراهم کردند. آن گاه به روی منبر رفته فرمود: (الست اولی بالمؤمنین من انفسهم)؛ (آیا من نسبت به مؤمنان از خودشان سزاوارتر [به تصرف در امورشان ]نبودم).
همه گفتند: آری، ای رسول خدا! آن گاه آن حضرت(ص) در حالی که دست حضرت علی(ع) را بالا گرفته بود، فرمود:
(من کنت مولاه فعلی مولاه اللهم والِ من والاه و عاد من عاداه و انصر من نصره و اعن من اعانه واخذل من خذله)؛ (هر کس که من مولای او هستم، علی هم مولای او است. خدایا! دوست بدار هر آن کس را که علی را دوست دارد و دشمن بدار هر آن کس را که با او دشمنی کند. یاری کن هر آن کس را که او را یاری کند و کمک کن هر کسی را که به او کمک دهد و خوار ساز هر کس را که او را خوار سازد).
بسیاری از مردم از شنیدن این جملات، خوشحال شدند و سپس دسته دسته نزد حضرت علی(ع) رفته، به او تبریک گفتند. در میان این تبریک گویندگان، چهره عمر بن خطاب نیز به چشم میخورد که چنین تبریک گفت: (بخ بخ لک یا ابن ابی طالب اصبحت مولای و مولی کل مسلم)؛ (مبارک باد بر تو ای پسر ابیطالب که هماکنون مولای من و مولای هر مسلمانی گشتی).
پس از این ماجرا بود که این آیه نازل شد: (الیوم اکملت لکم دینکم و اتممت علیکم نعمتی و رضیت لکم الاسلام دیناً)؛ (امروز دین شما را برایتان کامل نمودم و نعمت خود را بر شما تمام کردم و دین اسلام را برای شما پسندیدم). مائده (5)، آیه 3؛ مسند احمد، ج 1، ص 372؛ فضائل الخمسه، ج 1، ص 363 به نقل از: تاریخ بغداد، ج 7، ص 317.
علامه امینی در کتاب خود، از موارد بسیاری نام میبرد که حضرت علی(ع) با استناد به حدیث غدیر، به مخالفان خود احتجاج میکرد و از اصحاب پیامبر اکرم(ص) بر مضمون آن تأیید میگرفت. پس از آن نیز، احتجاجات حضرت فاطمه زهرا(س)، امام حسن(ع) و بسیاری از شخصیتهای بزرگ تاریخ اسلام، به این حدیث را نقل میکند. الغدیر، ج 1، ص 196 - 159.
-. حدیث ثقلین:این حدیث در بسیاری از کتابهای معتبر اهل سنت؛ مانند: صحیحمسلم، صحیح ترمذی (ج 2، ص 308)، خصائص نسائی (ص 21)، مستدرک حاکم (ج3، ص 109)، مسند احمد بن حنبل (ج 3، ص 17) آورده شده است.
این حدیث چنین است: پیامبر اکرم(ص) در روزهای آخر زندگانی خود، به اصحاب چنین فرمود:
(انی اوشک ان ادعی فاجیب و انی تارک فیکم الثقلین کتاباللَّه عز وجل و عترتی. کتاباللَّه حبل ممدود من السماء الی الارض و عترتی اهل بیتی، انهما لن یفترقا حتی یردا علیّ الحوض فانظرونی بم تخلفونی فیهما)؛ ([ای مردم ]نزدیک است که از سوی پروردگارم خوانده شوم و دعوت او را اجابت کنم. من در میان شما دو چیز گرانبها به یادگار میگذارم: یکی کتاب خداوند عز وجل و دیگری عترتم را. کتاب خداوند ریسمان محکمی است که از آسمان تا زمین کشیده شده است و عترت من همان اهل بیتم میباشند. این دو از هم جدا نمیشوند تا بر سر حوض [کوثر] بر من وارد شوند. پس ملاحظه کنید که چگونه پس از من با آنها رفتار میکنید) فضائل الخمسه، ج 2، ص 53 - 44..
در این حدیث،پیامبر اکرم(ص) اهلبیت خود را - که طبق آیه تطهیر، حضرت علی(ع) و فرزندانش میباشند - عِدل قرآن قرار داده، از آنان به عنوان یک چیز گرانبها یاد کرده است. از این جا روشن میشود که پس از آن حضرت(ص)، تنها اهل بیت هستند که میتوانند مجری احکام خداوند و قرآن باشند. برگرفته از: صفری فروشانی، نعمتالله، غالیان، ص 232 - 238.
www.morsalat.com
- [آیت الله خامنه ای] آیا نماز با ذکر شهادت به ولایت امیرالمومنین علی(علیه السلام) در تشهد، باطل می شود؟
- [سایر] ولایت علی و اولادش(علیهم السلام) را شرح دهید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] ولایت پدر بر فرزند علی الدوام است؟ آیا شوهر بر همسر ولایت دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] ولایت پدر بر فرزند علی الدوام است؟ آیا شوهر بر همسر ولایت دارد؟
- [سایر] اثبات عقلانی ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم؟
- [سایر] اثبات عقلانی ولایت حضرت علی (ع) در غدیر خم؟
- [سایر] سفارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی یاد خدا چه بود؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] شهادت به ولایت امیر مؤمنان علی(علیه السلام) در اذان و اقامه به چه قصدی گفته می شود؟ و آیا صحیح است در تشهد بعد از شهادت به نبوت، شهادت به ولایت نیز گفته شود؟
- [سایر] شعار (خامنه ای خمینی دیگر است ولایتش ولایت حیدر است ) چه پیامی دارد؟
- [سایر] مخالفان ولایت امام علی علیه السلام، اولین طومار ننگین را چگونه و برای چه نوشتند؟
- [آیت الله سیستانی] (أَشْهَدُ أنَّ عَلِیّاً وَلیُّ اللّهِ) جزء اذان و اقامه نیست ، و لی خوب است بعد از (أَشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهَ) به قصد قربت گفته شود . ترجمه اذان و اقامه اللّه اکبر : یعنی خدای تعالی بزرگتر از آنست که او را وصف کنند . أَشْهَدُ أَن لا إِلهَ إِلاّ اللّهُ : یعنی شهادت میدهم که کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست . أَشْهَدُ أَنّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبداللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم پیغمبر و فرستاده خداست . أَشْهَدُ أنَّ عَلیّاً أمْیر المُؤمنِین وَلیُّ اللّهِ : یعنی شهادت میدهم که حضرت علی علیه الصلاة و السلام امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . حَیَّ عَلَی الصّلاةِ : یعنی بشتاب برای نماز . حَیَّ عَلَی الْفَلاحِ : یعنی بشتاب برای رستگاری . حَیَّ عَلَی خَیْر الْعَمَلِ : یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است . قَدْ قَامَتِ الصَّلاةُ : یعنی بتحقیق نماز برپا شد . لا إِله إِلاّ اللّهُ : یعنی کسی جز خدا سزاوار پرستش نیست .
- [آیت الله بروجردی] (اَشْهَدُ اَنَّ عَلِیاً وَلِی اللهِ) جزء اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ) به قصد قربت گفته شود.ترجمهی اذان و اقامه(اللهُ اکبر): یعنی خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند.(اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ الا اللهُ): یعنی شهادت میدهم که غیر خدایی که یکتا و بیهمتاست خدای دیگری سزاوار پرستش نیست.(اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسُولُ اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت محمّد بن عبدالله) ص) پیغمبر و فرستادة خدا است.(اَشْهَدُ اَنَّ عَلیا اَمیرَالمؤمنینَ وَلِی اللهِ): یعنی شهادت میدهم که حضرت علی (علیه الصلوة و السلام)، امیرالمؤمنین و ولی خدا بر همهی خلق است.(حَی عَلَی الصَّلوة): یعنی بشتاب برای نماز.(حَی عَلَی الفَلاحِ): یعنی بشتاب برای رستگاری.(حَی عَلَی خَیرِ العَمَلِ): یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است.(قَد قامَتِ الصَّلوة): یعنی به تحقیق نماز بر پا شد.(لا اِلهَ اِلاَّ الله): یعنی خدایی سزاوار پرستش نیست مگر خدایی که یکتا و بیهمتا است.
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . "أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً وَلِیُّ الله"جزو اذان و اقامه نیست، ولی خوب است بعد از "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله"، به قصد قربت گفته شود. اللهُ أکْبَرُ خدای تعالی بزرگتر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ الله شهادت می دهم که نیست خدایی جز خدای یکتا و بی همتا. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله صلی الله علیه و آله پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمِیرَ المُؤمِنینَ وَلِیُّ الله شهادت می دهم که حضرت علی علیه السلام أمیرالمؤمنین و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَة بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الْفَلاَح بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قَد قامَتِ الصَّلاَة به تحقیق نماز برپا شد. لا إلَهَ إِلاَّ الله نیست خدایی مگر خدای یکتا و بی همتا.
- [آیت الله سبحانی] اللّه اکبر یعنی خدای بزرگ تر از آن است که او را وصف کنند. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی شهادت می دهم که خدایی جز اللّه نیست. أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، یعنی شهادت می دهم که حضرت محمد بن عبدالله(صلی الله علیه وآله)پیغمبر و فرستاده خداست. أَشْهَدُ أَنَّ عَلِیّاً أمیرالمؤمنینَ وَلِیُّ اللّه، یعنی شهادت می دهم که حضرت علی(علیه السلام)امیرالمؤمنین، و ولی خدا بر همه خلق است. حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، یعنی بشتاب برای نماز. حَیَّ عَلَی الفَلاَح، یعنی بشتاب برای رستگاری. حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، یعنی بشتاب برای بهترین کارها که نماز است. قًد قامَتِ الصَّلاةُ، یعنی نماز برپا شده است. لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، یعنی خدایی جز اللّه نیست.
- [آیت الله مکارم شیرازی] کسانی که در حق علی(علیه السلام) و سایر امامان(علیهم السلام) غلو کنند; یعنی، آن بزرگواران را خدا بدانند یا صفات مخصوص خدایی برای آنها قائل باشند، کافرند.
- [آیت الله جوادی آملی] ) .االله اکبر) یعنی خدای سبحان بزرگتر از آن است که وصف شود. (أشهد أن لا إله الاّ االله ), یعنی شهادت می دهم که غیر خدای یکتا و یگانه خدای دیگری نیست . (أشهد أنّ محمداً رسول االله ); یعنی شهادت میدهم که حضرت محمدبن عبداالله(ص) پیامبر و فرستاده خداست . (أشهد أنّ علیاً امیرالمؤمنین و ولیّ االله)؛ یعنی شهادت میدهم که حضرت علی(ع)امیر مؤمنان و ولیّ خدا بر همه خلق است . (حیّ علی الصلاة )؛ یعنی بشتاب برای اقامه نماز، (حیّ علی الفلاح)؛ یعنی بشتاب برای رستگاری، (حیّ علی خیر العمل )؛ یعنی بشتاب برای بهترین کار که نماز است، (قد قامت الصلاة)؛ یعنی به تحقیق نماز برپا شد، (لا إله الاّ االله )؛ یعنی خدایی؛ جز خدای یکتا و یگانه, سزاوار پرستش نیست.
- [آیت الله مظاهری] مکروه است که در گریه بر میّت صدا را خیلی بلند کنند. ______ 1) آیا تو بر پیمانی - که با آن ما را ترک کردی - وفاداری؟ پیمان بر شهادت به اینکه نیست خدایی غیر از خداوند متعال، او که یکتاست و شریکی برای او نیست و به اینکه محمد صلی الله علیه وآله وسلم بنده و رسول اوست و سید پیامبران و خاتم آنان است و به اینکه علی علیه السلام امیر مومنان و سید امامان و امامی است که خداوند متعال، فرمانبرداری از او را بر همه عالمیان واجب فرموده است و به اینکه حسن و حسین و علی بن الحسین و محمد بن علی و جعفر بن محمد و موسی بن جعفر و علی بن موسی و محمد بن علی و علی بن محمد و حسن بن علی و قائم آل محمد - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان مومنان و حجّتهای خداوند بر همه خلائق و امامان تو هستند، که پیشروان هدایت و نیکوکاری هستند. 2) هنگامی که دو فرشته نزدیک به خداوند (نکیر و منکر) که فرستادگان از جانب خدای متعالند، به سوی تو آمدند و از تو در مورد خدایت و پیامبرت و دینت و کتابت و قبلهات و امامانت سوال کردند،پس نترس و اندوهگین نشو و در جواب آنان بگو: خداوند، پروردگار من و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، پیامبر من و اسلام، دین من و قرآن، کتاب من و کعبه، قبله من و امیر مومنان علی بن ابی طالب، امام من و حسن بن علی، امام من و حسین بن علی، امام من و زین العابدین، امام من و محمد باقر، امام من و جعفر صادق، امام من، و موسی کاظم، امام من و علی رضا، امام من و محمد جواد امام من و علی هادی، امام من و حسن عسکری، امام من و حجّت منتظَر، امام من میباشند، اینان - که درودهای خداوند بر آنان باد - امامان و سروران و رهبران و شفیعان من میباشند، در دنیا و آخرت به آنان دوستی میورزم و از دشمنان آنان دوری میجویم، سپس بدان ای فلان فرزند فلان. 3) بدرستی که خداوند متعال، بهترین پروردگار و محمد صلی الله علیه وآله وسلم، بهترین پیامبر و امیر مومنان علی بن ابی طالب و فرزندان معصوم او یعنی دوازده امام، بهترین امامان هستند و آنچه را محمد صلی الله علیه وآله وسلم آورده است حقّ است و مرگ حقّ است و سوال منکر و نکیر در قبر حقّ است و برانگیخته شدن (برای روز قیامت)، حقّ است و رستاخیز، حقّ است و صراط، حقّ است و میزان (اعمال)، حقّ است و تطایر کتب، حقّ است و بهشت، حقّ است و جهنم، حقّ است و آن ساعت معهود (روز قیامت)، خواهد آمد و هیچ تردیدی در آن نیست و به تحقیق خداوند متعال کسانی را، که در قبرها هستند، بر خواهد انگیخت. 4) خداوند تو را بر قول ثابت، پایدار فرماید و به راه مستقیم هدایت فرماید و بین تو و امامان تو در جایگاهی از رحمتش، شناخت ایجاد فرماید. 5) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را با برهانی از خودت روبرو گردان، خداوندا (درخواست میکنیم)عفو تو را، عفو تو را. 6) خداوندا زمین را از دو پهلوی او گشاده گردان و روح او را بسوی خودت بالا بر و او را از جانب خودت با رضوان روبرو کن و قبر او را از بخشایش خودت آرام فرما، رحمتی که بوسیله آن از مهربانی هر کس دیگری بی نیاز گردد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.