این شعار حاوی دو پیام و نکته اساسی است که به توضیح آن می‌پردازیم: نکته یکم: مقام معظم رهبری نه تنها مانند حضرت امام(ره) دارای شرایط و اوصاف لازم رهبری‌اند؛ بلکه بسیاری از ویژگی‌ها و برجستگی‌های شخصیتی حضرت امام(ره) را نیز دارا می‌باشند. مجموع این تشابهات را می‌توان در دو بخش بیان کرد: الف) تشابه در صلاحیت‌های لازم برای رهبر: 1. صلاحیت‌های علمی و آگاهی کامل به علوم و مسائل اسلامی و آشنایی با اصول و مبانی و احکام اسلام در زمینه‌های مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و... . 2. صلاحیت‌های اخلاقی؛ از قبیل زهد و پارسایی، ساده زیستی، وارستگی، قناعت، عدالت، تقوا، ایمان، اخلاص، توکل، صداقت و... . 3. صلاحیت‌های مدیریتی؛ مقام معظم رهبری به دلیل ویژگی‌های شخصیتی و کسب تجارب بسیار با ارزش در اثر سوابق مبارزاتی و مسؤولیت‌های مختلف، از توانایی و تدبیر بسیار بالایی در مدیریت جامعه و حل مشکلات و اداره بحران‌ها و فراز و نشیب‌های متعددیبرخورداراند. و با بینش عمیق و صحیح سیاسی و اجتماعی، درک واقعیت‌های داخلی و بین‌المللی و آینده نگری، مصالح و منافع جامعه اسلامی را به خوبی تشخیص می‌دهند و سُکّان هدایت جامعه را در اختیار دارند. ب) تشابه در اصول رفتار سیاسی و خط مشی‌ها؛ مقام معظم رهبری مانند حضرت امام(ره)، در انجام دادن وظایف رهبری و اجرای احکام و ارزش‌های اسلامی، کاملاً قاطع و در مقابل توطئه‌های دشمنان داخلی و استکبار جهانی، مقاوم و پا بر جا بوده است و با حمایت مدبّرانهخود از دولت، مانع از این می‌شود که دشمن بین مردم، دولت و مسؤولان شکاف ایجاد کند. ایشان بدون هیچ عوام‌فریبی، همگان را به راه خدا، یاد خدا، تقوای الهی، هوشیاری انقلابی، رعایت احکام اسلامی و مصلحت نظام ولایی فرا می‌خوانند. رهبر معظم انقلاب در عین داشتن اقتداراسلامی و سختگیری نسبت به دشمنان انقلاب اسلامی، با دوستان و دلسوزان نظام، مهربان و رحیم است و تلاش می‌کند تا انقلاب اسلامی را بر محور و مداری که امام خمینی بنیان نهاده، پیش برده و از انحراف از اصول و ارزش‌های الهی آن جلوگیری کند. بنابراین رهبری ایشان، تداومهمان خط امام و پاسداری از اصول آن است. گفتنی است که این مطالب، هرگز به معنای بیان مراتب و مقامات معنوی، عرفانی و کمالات این بزرگواران نیست؛ زیرا مرتبه کمال دانشمندان و عالمان الهی جز بر خدا و معصومین(ع) بر همگان پوشیده است و هیچ کس نمی‌تواند در این عرصه اظهار نظرکند. ولی آنچه مسلم است، امام راحل(ره)، از حیث مقام دارای درجاتی است که کمتر کسی از فقهای گذشته می‌توانسته به آن حد برسد. مقام معظم رهبری نیز همچون استاد بزرگوارش امام خمینی(ره)، بر بسیاری از فقهای گذشته برتری دارد و امروز نیز خورشید فروزانی است کهجهان از نورش منور است. امروزه هیچ کشوری را سراغ نداریم که حکومت آن، به دست شخصی دانشمند، عادل، خدا ترس، پارسا و مردم دوست باشد. نکته دوّم: مقام معظم رهبری نیز مانند حضرت امام، دارای همان ولایت و اختیارات حکومتی گسترده‌ای است که پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) داشته‌اند. این مطلب از مبانی عقلی و نقلی مستحکمی برخوردار است، که به اختصار توضیح دادهمی‌شود: بر اساس نظریه (ولایت فقیه)، فقیه همه اختیارات حکومتی امام معصوم(ع) را دارد؛ جز آنچه که به دلیل خاص از مختصات امام معصوم(ع) شمرده شده است؛ زیرا چنین مواردی در حقیقت مربوط به جنبه ولایت و حاکمیت نیست؛ بلکه به دلیل جهات شخصیتی و شرافت مقامامامت و عصمت پیشوایان معصوم(ع) است. بنابراین دیدگاه، هرگاه فقیه واجد شرایط به تشکیل حکومت اسلامی توفیق یابد، همان ولایتی را که پیامبر و امام معصوم(ع) در اداره امور جامعه داشتند، او نیز خواهد داشت و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. خود امامخمینی(ره)، در این باره می‌فرماید: (این توهّم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص)، بیشتر از امام علی(ع) بوده و یا اختیارات حکومتی امیرمؤمنان علی(ع)، بیش از فقیه است و یا یک فقیه در اداره حکومت، از اختیارات حکومتی بیشتری نسبت به ولی فقیه قبل یا بعد از خودشبرخوردار است، باطل و مردود است. البته فضایل پیامبر(ص)، بیش از همه انسان‌ها است و پس از ایشان فضایل امیر مؤمنان از همه بیشتر است، لیکن فضایل معنوی بیشتر، اختیارات حکومتی را افزایش نمی‌دهد. خداوند همان اختیارات و ولایتی که به پیامبر اکرم(ص) و امامانمعصوم(ع) در تدارک و بسیج سپاه، تعیین والیان و استانداران، گرفتن مالیات، و صرف آن در مصالح مسلمانان داده است، برای حکومت فقیه نیز قرار داده است. نهایت تفاوت این که ولایت فقیه در رابطه با شخصی معین نبوده و روی عنوان عالم عادل ثابت است)، (امامخمینی ولایت فقیه، ص 55). حضرت امام(ره) در توضیح این نظریه می‌افزاید: (وقتی می‌گوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها، همان مقام ائمه و پیامبر اکرم(ص) است؛ زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکهصحبت از ولایت؛ یعنی، حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس که یک وظیفه سنگین و مهم است می‌باشد، نه شأن و مقام برتر و غیرعادی... . ولایت فقیه از امور قراردادی و اعتبار عقلایی است و واقعیتی جز جعل قانونی ندارد. وقتی کسی به عنوان ولی در موردی نصب می‌شود؛ مثلاً برای حضانت و سرپرستی کسی یا حکومت، دیگر معقول نیست در اعمال این ولایت، فرقی بین رسول اکرم(ص) و امام(ع) یا فقیهوجود داشته باشد. به عنوان مثال، ولایتی که فقیه در اجرای حدود و قوانین کیفری اسلام دارد؛ در اجرای این حدود بین رسول اکرم(ص) و امام و فقیه امتیازی نیست. حاکم، متصدی اجرای قوانین الهی است و باید حکم خدا را اجرا کند، چه رسول الله(ص) باشد و چه امام معصوم(ع) یانماینده او یا فقیه عصر)، (همان، ص 56). این نظریه با فقهای بزرگی مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، دیلمی، فاضل و شهیدین نسبت داده شده است و در میان فقهای متأخر، شخصیت‌های برجسته‌ای چون صاحب جواهر، علامه کاشف الغطاء، علامه نراقی،میرزای بزرگ شیرازی، حضرت امام خمینی و... آن را مورد تأیید قرار داده‌اند، (فقه سیاسی، عمید زنجانی، ج 2، ص 353). مهمترین دلایلی که برای اثبات گستره ولایت و اختیارات حکومتی ولی فقیه در حد ولایت معصومین(ع) وجود دارد، عبارت است از: 1. همه دلایل عقلی و نقلی که ضرورت حکومت و ولایت فقیه را با عنوان فقاهت و عدالت در عصر غیبت اثبات می‌کند، دامنه و گستره این حکومت و ولایت را نیز اثبات می‌کند. 2. رسالت‌ها و مسؤولیت‌هایی که از جانب خدا و دین، بر عهده ولی فقیه واجد شرایط حکومت و رهبری نهاده شده است؛ درست همان رسالت‌ها و مسؤولیت‌هایی است که پیامبر و امامان معصوم(ع) بر عهده داشتند و آن عبارت است از: حفظ احکام اسلام از انحرافات، تبلیغ واجرای اسلام، اصلاح امور مسلمانان، هدایت و ارشاد آنان، دفاع از مظلومان، مقابله با زورگویان و ستمگران و برقراری عدالت اجتماعی، انجام دادن این مسؤولیت‌ها و رسالت‌ها، همان گونه که برای معصومین(ع) قدرت ولایت و حکومت مطلقه‌ای را ایجاب می‌کند، ولایت و اختیاراتگسترده‌ای را برای فقیه متصدی حکومت و دولت اسلامی نیز ایجاب می‌کند. در غیر این صورت بسیاری از احکام به اجرا در نخواهد آمد و معطّل خواهد ماند، (امام خمینی، ولایت فقیه، ص 54). 3. ولایت فقیه به عنوان نهاد حکومتی که در شخصیت حقوقی حاکم تبلور می‌یابد، مانند همه نهادهای حکومتی دیگر اعم از حکومت‌های لائیک، دمکراتیک، و سایر انواع آن که دارای قدرت مطلقه هستند او نیز باید دارای قدرت و اختیارات مطلقه باشد تا بتواند همه امورفردی و اجتماعی شهروندان مسلمان را سامان بخشد و معضلات جامعه اسلامی را حل و فصل کند. بنابراین قوانین جامع و کامل اسلام، جهت اجرا شدن و تأمین سعادت همه جانبه دنیوی و اخروی انسان‌ها، تشکیل حکومت اسلامی را با اختیارات کامل و مطلق ایجاب می‌کند و ولایت فقیه به عنوان نهاد حکومتی و شخصیت حقوقی فقیه، تبلور این قدرت و ولایت مطلقهاست که امام علی(ع) و سایر امامان معصوم(ع) دارای آن بوده‌اند. برای مطالعه بیشتر ر.ک: 1. آیت‌الله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص 463، مرکز نشر اسراء. 2. کاظم قاضی زاده، اندیشه‌های فقهی سیاسی امام خمینی، ص 153، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری. 3. آیت‌الله مصباح یزدی، ولایت فقیه، ص 105، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره). 4. نبی‌الله ابراهیم‌زاده آملی، حاکمیت دینی، ص 153، پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه. www.eporsesh.com
این شعار حاوی دو پیام و نکته اساسی است که به توضیح آن میپردازیم:
نکته یکم:
مقام معظم رهبری نه تنها مانند حضرت امام(ره) دارای شرایط و اوصاف لازم رهبریاند؛ بلکه بسیاری از ویژگیها و برجستگیهای شخصیتی حضرت امام(ره) را نیز دارا میباشند. مجموع این تشابهات را میتوان در دو بخش بیان کرد:
الف) تشابه در صلاحیتهای لازم برای رهبر: 1. صلاحیتهای علمی و آگاهی کامل به علوم و مسائل اسلامی و آشنایی با اصول و مبانی و احکام اسلام در زمینههای مختلف فرهنگی، سیاسی، اجتماعی، نظامی و... .
2. صلاحیتهای اخلاقی؛ از قبیل زهد و پارسایی، ساده زیستی، وارستگی، قناعت، عدالت، تقوا، ایمان، اخلاص، توکل، صداقت و... .
3. صلاحیتهای مدیریتی؛ مقام معظم رهبری به دلیل ویژگیهای شخصیتی و کسب تجارب بسیار با ارزش در اثر سوابق مبارزاتی و مسؤولیتهای مختلف، از توانایی و تدبیر بسیار بالایی در مدیریت جامعه و حل مشکلات و اداره بحرانها و فراز و نشیبهای متعددیبرخورداراند. و با بینش عمیق و صحیح سیاسی و اجتماعی، درک واقعیتهای داخلی و بینالمللی و آینده نگری، مصالح و منافع جامعه اسلامی را به خوبی تشخیص میدهند و سُکّان هدایت جامعه را در اختیار دارند.
ب) تشابه در اصول رفتار سیاسی و خط مشیها؛ مقام معظم رهبری مانند حضرت امام(ره)، در انجام دادن وظایف رهبری و اجرای احکام و ارزشهای اسلامی، کاملاً قاطع و در مقابل توطئههای دشمنان داخلی و استکبار جهانی، مقاوم و پا بر جا بوده است و با حمایت مدبّرانهخود از دولت، مانع از این میشود که دشمن بین مردم، دولت و مسؤولان شکاف ایجاد کند. ایشان بدون هیچ عوامفریبی، همگان را به راه خدا، یاد خدا، تقوای الهی، هوشیاری انقلابی، رعایت احکام اسلامی و مصلحت نظام ولایی فرا میخوانند. رهبر معظم انقلاب در عین داشتن اقتداراسلامی و سختگیری نسبت به دشمنان انقلاب اسلامی، با دوستان و دلسوزان نظام، مهربان و رحیم است و تلاش میکند تا انقلاب اسلامی را بر محور و مداری که امام خمینی بنیان نهاده، پیش برده و از انحراف از اصول و ارزشهای الهی آن جلوگیری کند. بنابراین رهبری ایشان، تداومهمان خط امام و پاسداری از اصول آن است.
گفتنی است که این مطالب، هرگز به معنای بیان مراتب و مقامات معنوی، عرفانی و کمالات این بزرگواران نیست؛ زیرا مرتبه کمال دانشمندان و عالمان الهی جز بر خدا و معصومین(ع) بر همگان پوشیده است و هیچ کس نمیتواند در این عرصه اظهار نظرکند.
ولی آنچه مسلم است، امام راحل(ره)، از حیث مقام دارای درجاتی است که کمتر کسی از فقهای گذشته میتوانسته به آن حد برسد. مقام معظم رهبری نیز همچون استاد بزرگوارش امام خمینی(ره)، بر بسیاری از فقهای گذشته برتری دارد و امروز نیز خورشید فروزانی است کهجهان از نورش منور است. امروزه هیچ کشوری را سراغ نداریم که حکومت آن، به دست شخصی دانشمند، عادل، خدا ترس، پارسا و مردم دوست باشد.
نکته دوّم:
مقام معظم رهبری نیز مانند حضرت امام، دارای همان ولایت و اختیارات حکومتی گستردهای است که پیامبر اکرم(ص)، حضرت علی(ع) و دیگر امامان معصوم(ع) داشتهاند. این مطلب از مبانی عقلی و نقلی مستحکمی برخوردار است، که به اختصار توضیح دادهمیشود:
بر اساس نظریه (ولایت فقیه)، فقیه همه اختیارات حکومتی امام معصوم(ع) را دارد؛ جز آنچه که به دلیل خاص از مختصات امام معصوم(ع) شمرده شده است؛ زیرا چنین مواردی در حقیقت مربوط به جنبه ولایت و حاکمیت نیست؛ بلکه به دلیل جهات شخصیتی و شرافت مقامامامت و عصمت پیشوایان معصوم(ع) است. بنابراین دیدگاه، هرگاه فقیه واجد شرایط به تشکیل حکومت اسلامی توفیق یابد، همان ولایتی را که پیامبر و امام معصوم(ع) در اداره امور جامعه داشتند، او نیز خواهد داشت و بر همه مردم لازم است که از او اطاعت کنند. خود امامخمینی(ره)، در این باره میفرماید: (این توهّم که اختیارات حکومتی رسول اکرم(ص)، بیشتر از امام علی(ع) بوده و یا اختیارات حکومتی امیرمؤمنان علی(ع)، بیش از فقیه است و یا یک فقیه در اداره حکومت، از اختیارات حکومتی بیشتری نسبت به ولی فقیه قبل یا بعد از خودشبرخوردار است، باطل و مردود است. البته فضایل پیامبر(ص)، بیش از همه انسانها است و پس از ایشان فضایل امیر مؤمنان از همه بیشتر است، لیکن فضایل معنوی بیشتر، اختیارات حکومتی را افزایش نمیدهد. خداوند همان اختیارات و ولایتی که به پیامبر اکرم(ص) و امامانمعصوم(ع) در تدارک و بسیج سپاه، تعیین والیان و استانداران، گرفتن مالیات، و صرف آن در مصالح مسلمانان داده است، برای حکومت فقیه نیز قرار داده است. نهایت تفاوت این که ولایت فقیه در رابطه با شخصی معین نبوده و روی عنوان عالم عادل ثابت است)، (امامخمینی ولایت فقیه، ص 55).
حضرت امام(ره) در توضیح این نظریه میافزاید: (وقتی میگوییم ولایتی را که رسول اکرم(ص) و ائمه(ع) داشتند، بعد از غیبت فقیه عادل دارد، برای هیچ کس این توهم نباید پیدا شود که مقام فقها، همان مقام ائمه و پیامبر اکرم(ص) است؛ زیرا اینجا صحبت از مقام نیست، بلکهصحبت از ولایت؛ یعنی، حکومت و اداره کشور و اجرای قوانین شرع مقدس که یک وظیفه سنگین و مهم است میباشد، نه شأن و مقام برتر و غیرعادی... .
ولایت فقیه از امور قراردادی و اعتبار عقلایی است و واقعیتی جز جعل قانونی ندارد. وقتی کسی به عنوان ولی در موردی نصب میشود؛ مثلاً برای حضانت و سرپرستی کسی یا حکومت، دیگر معقول نیست در اعمال این ولایت، فرقی بین رسول اکرم(ص) و امام(ع) یا فقیهوجود داشته باشد. به عنوان مثال، ولایتی که فقیه در اجرای حدود و قوانین کیفری اسلام دارد؛ در اجرای این حدود بین رسول اکرم(ص) و امام و فقیه امتیازی نیست. حاکم، متصدی اجرای قوانین الهی است و باید حکم خدا را اجرا کند، چه رسول الله(ص) باشد و چه امام معصوم(ع) یانماینده او یا فقیه عصر)، (همان، ص 56). این نظریه با فقهای بزرگی مانند شیخ مفید، شیخ طوسی، دیلمی، فاضل و شهیدین نسبت داده شده است و در میان فقهای متأخر، شخصیتهای برجستهای چون صاحب جواهر، علامه کاشف الغطاء، علامه نراقی،میرزای بزرگ شیرازی، حضرت امام خمینی و... آن را مورد تأیید قرار دادهاند، (فقه سیاسی، عمید زنجانی، ج 2، ص 353).
مهمترین دلایلی که برای اثبات گستره ولایت و اختیارات حکومتی ولی فقیه در حد ولایت معصومین(ع) وجود دارد، عبارت است از:
1. همه دلایل عقلی و نقلی که ضرورت حکومت و ولایت فقیه را با عنوان فقاهت و عدالت در عصر غیبت اثبات میکند، دامنه و گستره این حکومت و ولایت را نیز اثبات میکند.
2. رسالتها و مسؤولیتهایی که از جانب خدا و دین، بر عهده ولی فقیه واجد شرایط حکومت و رهبری نهاده شده است؛ درست همان رسالتها و مسؤولیتهایی است که پیامبر و امامان معصوم(ع) بر عهده داشتند و آن عبارت است از: حفظ احکام اسلام از انحرافات، تبلیغ واجرای اسلام، اصلاح امور مسلمانان، هدایت و ارشاد آنان، دفاع از مظلومان، مقابله با زورگویان و ستمگران و برقراری عدالت اجتماعی، انجام دادن این مسؤولیتها و رسالتها، همان گونه که برای معصومین(ع) قدرت ولایت و حکومت مطلقهای را ایجاب میکند، ولایت و اختیاراتگستردهای را برای فقیه متصدی حکومت و دولت اسلامی نیز ایجاب میکند. در غیر این صورت بسیاری از احکام به اجرا در نخواهد آمد و معطّل خواهد ماند، (امام خمینی، ولایت فقیه، ص 54).
3. ولایت فقیه به عنوان نهاد حکومتی که در شخصیت حقوقی حاکم تبلور مییابد، مانند همه نهادهای حکومتی دیگر اعم از حکومتهای لائیک، دمکراتیک، و سایر انواع آن که دارای قدرت مطلقه هستند او نیز باید دارای قدرت و اختیارات مطلقه باشد تا بتواند همه امورفردی و اجتماعی شهروندان مسلمان را سامان بخشد و معضلات جامعه اسلامی را حل و فصل کند.
بنابراین قوانین جامع و کامل اسلام، جهت اجرا شدن و تأمین سعادت همه جانبه دنیوی و اخروی انسانها، تشکیل حکومت اسلامی را با اختیارات کامل و مطلق ایجاب میکند و ولایت فقیه به عنوان نهاد حکومتی و شخصیت حقوقی فقیه، تبلور این قدرت و ولایت مطلقهاست که امام علی(ع) و سایر امامان معصوم(ع) دارای آن بودهاند.
برای مطالعه بیشتر ر.ک:
1. آیتالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ص 463، مرکز نشر اسراء.
2. کاظم قاضی زاده، اندیشههای فقهی سیاسی امام خمینی، ص 153، مرکز تحقیقات استراتژیک ریاست جمهوری.
3. آیتالله مصباح یزدی، ولایت فقیه، ص 105، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).
4. نبیالله ابراهیمزاده آملی، حاکمیت دینی، ص 153، پژوهشکده تحقیقات اسلامی سپاه.
www.eporsesh.com
- [سایر] ماجرای مخالفت امام خمینی با تفسیر آقای خامنه ای از ولایت فقیه در نماز جمعه چه بود؟
- [سایر] آیت الله سیستانی ولایت آیت الله خامنه ای را قبول دارند یا نه؟
- [سایر] نظر آیت الله خامنه ای درباره ولایت مطلقه چیست؟
- [سایر] آیت الله العظمی سیستانی(دامت برکاته) ولایت آیت الله العظمی خامنه ای(دامت برکاته) را قبول دارند یا نه؟
- [سایر] آیا این سخن که شرط قبولی ولایت امام زمان قبولی ولایت حضرت آقای خامنه ای است درست است یا نه اگر درست است چرا آقای سیستانی در عراق ولایت فقیه تشکیل نمی دهد؟
- [سایر] در مورد ویژگی های مهم امام خمینی(ره) از منظر حضرت آیت الله خامنه ای به طور مختصر بنویسید؟
- [سایر] در مورد ویژگی های مهم امام خمینی(ره) از منظر حضرت آیت الله خامنه ای به طور مختصر بنویسید؟
- [سایر] آیا باید برای مقام معظم و معزز رهبری حضرت آیت الله خامنه ای لفظ امام بکار ببریم یا نه؟( یعنی بگوییم امام خامنه ای) آیا ضرورت دارد یا نه؟ اگر نه چرا به آیت الله خمینی(ره) خطاب امام خمینی گفته می شود؟ ا
- [سایر] پاک و قابل اعتماد بودن نایب امام و ولی فقیه (آیت الله خامنه ای ) چگونه قابل تببین است؟
- [سایر] آیا آیت الله خامنه ای نایب امام زمان (عج) هستند؟ لطفاً توضیح دهید.
- [آیت الله وحید خراسانی] نماز خواندن در حرم امامان علیهم السلام مستحب است بلکه از بعضی روایات استفاده می شود که نماز در حرم مطهر حضرت امیر المومنین علیه السلام و سیدالشهداء علیه السلام افضل از مسجد است
- [آیت الله شبیری زنجانی] أَشْهَدُ أَنَّ عَلیّاً وَلِیُّ اللَّه) جزء اذان و اقامه نیست؛ البته ولایت امیر المؤمنین و ائمه معصومین علیهمالسلام از ارکان ایمان است و اسلام بدون آن ظاهری بیش نیست و قالبی از معنی تهیست و خوب است که پس از (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، به قصد تیمن و تبرّک، شهادت به ولایت و امامت بلافصل حضرت امیر المؤمنین و سایر معصومین علیهمالسلام به گونهای که عرفاً از اجزاء اذان و اقامه به حساب نیاید؛ ذکر گردد.
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.