آیا یک مسیحی یا یهودی (یک غیرمسلمان) وارد بهشت می‌شود؟
در این موضوع، افراد دیگر ادیان و مذاهب، به سه دسته تقسیم می‌شوند که عبارتند از: 1. با اسلام و تشیع آشنا شده، ولی به دلیل تعصّب یا عناد و لجاجت، از پذیرفتن آن سرباز می‌زنند. چنین افرادی، بنابر آیات قرآن کریم، اهل جهنم خواهند بود. 2. با اسلام و تشیع آشنا نیستند؛ ولی در جهالت خود مقصراند؛ یعنی، از وجود دینی به نام اسلام یا مذهبی به نام تشیع مطلع‌اند؛ ولی با وجود همه امکانات و شرایط لازم برای جست‌وجوی حقیقت اقدامی نمی‌کنند. چنین افرادی در حد تقصیر خویش روز قیامت مجازات می‌شوند. 3. با اسلام آشنا نیستند و در جهالت خود نیز تقصیری ندارند؛ یا اصلاً اسلام به گوششان نخورده و یا آن که امکان تحقیق و پژوهش برای آنان وجود نداشته است و تنها آن چه را به آنها رسیده (مثل مسیحیت) و...، قبول کرده و به آن عمل کرده‌اند. چنین افرادی، اهل جهنم نیستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار می‌دهد و اعمال آنها را با میزان حقیقت‌خواهی آنان و آن چه فکر می‌کردند حق است، می‌سنجد. در توضیح مطالب بالا، با استفاده از آیات و روایات، می‌توان چنین گفت: 1. مردم بر حسب وضعشان، در برابر وعده و وعیدهای خداوند متعال، به شش دسته تقسیم می‌شوند؛ مؤمنان، کافران، مستضعفان، مرجون لامر الله، معترفان به گناه (که عمل صالح و ناصالح را مخلوط کرده‌اند) و اهل اعراف. مؤمنان، افرادی‌اند که به خداوند ایمان آورده‌اند و جایگاهشان بهشت است. کافران، کسانی‌اند که با آگاهی حق را شناخته‌اند؛ ولی به علت عناد و لجاجت، از آن سر برتافته‌اند. این گروه، مقصرند و جایگاهشان، به طور حتم، جهنم است. گروه مستضعف و مرجون الی الله نیز کسانی‌اند که دارای عذرند؛ یعنی اگر نتوانسته‌اند به دین حق بپیوندند و بدان عمل کنند، به لحاظ تقصیر یا کوتاهی کردن آنان نبوده است؛ بلکه از جهت یک سلسله عواملی بوده که از اختیار آنها خارج بوده است و همین عوامل، موجب جهل یا غفلت یا عمل نکردن آنان به دستورات دین اسلام شده است. بدیهی است که چون در این صورت، ترک، به اختیار آدمی مستند نیست و معلول عواملی خارج از اختیار اوست، برای آدمی، نه نفعی خواهند داشت و نه ضرری. مرجع کار چنین کسانی، خداوند خواهد بود و خداوند، خودش، به هر صورتی که حکمت و رحمتش ایجاب کند، عمل خواهد کرد. 2. آیات 96 تا 98 سوره (نساء) بر مطلب یاد شده دلالت می‌کنند. خداوند در این آیات، عذر افراد را به دلیل مستضعف بودن، با شرایطی، قبول کرده است. قرآن در آیه 106 سوره (توبه) هم کار این گونه افراد را به خداوند واگذار کرده است. مراد از (مستضعف) در این جا، فقر اقتصادی نیست؛ بلکه در ضعف قرار داده شدن، از جهت دسترسی به منبع هدایت است. این است که در آیات سوره (نساء)، جمله (لایستطیعون حیلة و لایهتدون سبیلا) به عنوان شرط و علت عذر برای مستضعفان ذکر شده است. از این صفت، می‌توان دریافت که علت معذور بودن، همه جا و به طور عموم، راه و چاره نداشتن است که شامل جاهل غافل غیرمعاند هم می‌شود. افزون بر اینها، آیه 286 سوره (بقره) بر همین گفته دلالت دارد؛ زیرا در ذیل آیه فوق، این مطلب آمده که انسان هر چه خوبی کرده، به نفع او و هر چه بدی کرده، بر ضرر اوست. به طور روشن، مفهوم سخن فوق این خواهد بود که اگر چیزی به اکتساب، - یعنی آن چه مسئولیتش برعهده خود شخص است - مستند نباشد، گناه و مسئولیتی برای انسان نخواهد داشت. 3. به عقیده علامه طباطبایی، معنای (مستضعف)، علاوه بر این که شامل افرادی می‌شود که در سرزمینی باشند که بر اثر نبودن دانشمند، راهی برای فراگیری دین اسلام ندارند؛ همچنین شامل فردی هم می‌شود که ذهنش به یک مطلب حق منتقل نشده و فکرش به حق راه نیافته است؛ یعنی شخصی که به حق رهبری نشده و در عین حال، از کسانی است که با حق عناد ندارد و طوری است که اگر حق برایش واضح گردد، از آن پیروی خواهد کرد؛ ولی به عوامل مختلف، حق برای او مخفی مانده است. چنین کسی، نیز جزء افراد مستضعف خواهد بود؛ زیرا انسان غافل، قدرت ندارد و با چنین جهالتی هم نمی‌تواند راهی به حقیقت پیدا کند. برای اطلاع بیشتر به کتاب‌های زیر مراجعه کنید: 1. ترجمه تفسیر المیزان، ج 5، ص 80. 2. ترجمه تفسیر المیزان، ج 9، ص 601. 3. اصول کافی، ج 3، باب کفر و ایمان. 4. عدل الهی، شهید مطهری، ص 352.
عنوان سوال:

آیا یک مسیحی یا یهودی (یک غیرمسلمان) وارد بهشت می‌شود؟


پاسخ:

در این موضوع، افراد دیگر ادیان و مذاهب، به سه دسته تقسیم می‌شوند که عبارتند از:
1. با اسلام و تشیع آشنا شده، ولی به دلیل تعصّب یا عناد و لجاجت، از پذیرفتن آن سرباز می‌زنند. چنین افرادی، بنابر آیات قرآن کریم، اهل جهنم خواهند بود.
2. با اسلام و تشیع آشنا نیستند؛ ولی در جهالت خود مقصراند؛ یعنی، از وجود دینی به نام اسلام یا مذهبی به نام تشیع مطلع‌اند؛ ولی با وجود همه امکانات و شرایط لازم برای جست‌وجوی حقیقت اقدامی نمی‌کنند. چنین افرادی در حد تقصیر خویش روز قیامت مجازات می‌شوند.
3. با اسلام آشنا نیستند و در جهالت خود نیز تقصیری ندارند؛ یا اصلاً اسلام به گوششان نخورده و یا آن که امکان تحقیق و پژوهش برای آنان وجود نداشته است و تنها آن چه را به آنها رسیده (مثل مسیحیت) و...، قبول کرده و به آن عمل کرده‌اند. چنین افرادی، اهل جهنم نیستند و خداوند آنان را مشمول عفو و رحمت خود قرار می‌دهد و اعمال آنها را با میزان حقیقت‌خواهی آنان و آن چه فکر می‌کردند حق است، می‌سنجد.
در توضیح مطالب بالا، با استفاده از آیات و روایات، می‌توان چنین گفت:
1. مردم بر حسب وضعشان، در برابر وعده و وعیدهای خداوند متعال، به شش دسته تقسیم می‌شوند؛ مؤمنان، کافران، مستضعفان، مرجون لامر الله، معترفان به گناه (که عمل صالح و ناصالح را مخلوط کرده‌اند) و اهل اعراف.
مؤمنان، افرادی‌اند که به خداوند ایمان آورده‌اند و جایگاهشان بهشت است.
کافران، کسانی‌اند که با آگاهی حق را شناخته‌اند؛ ولی به علت عناد و لجاجت، از آن سر برتافته‌اند. این گروه، مقصرند و جایگاهشان، به طور حتم، جهنم است.
گروه مستضعف و مرجون الی الله نیز کسانی‌اند که دارای عذرند؛ یعنی اگر نتوانسته‌اند به دین حق بپیوندند و بدان عمل کنند، به لحاظ تقصیر یا کوتاهی کردن آنان نبوده است؛ بلکه از جهت یک سلسله عواملی بوده که از اختیار آنها خارج بوده است و همین عوامل، موجب جهل یا غفلت یا عمل نکردن آنان به دستورات دین اسلام شده است. بدیهی است که چون در این صورت، ترک، به اختیار آدمی مستند نیست و معلول عواملی خارج از اختیار اوست، برای آدمی، نه نفعی خواهند داشت و نه ضرری. مرجع کار چنین کسانی، خداوند خواهد بود و خداوند، خودش، به هر صورتی که حکمت و رحمتش ایجاب کند، عمل خواهد کرد.
2. آیات 96 تا 98 سوره (نساء) بر مطلب یاد شده دلالت می‌کنند. خداوند در این آیات، عذر افراد را به دلیل مستضعف بودن، با شرایطی، قبول کرده است.
قرآن در آیه 106 سوره (توبه) هم کار این گونه افراد را به خداوند واگذار کرده است. مراد از (مستضعف) در این جا، فقر اقتصادی نیست؛ بلکه در ضعف قرار داده شدن، از جهت دسترسی به منبع هدایت است. این است که در آیات سوره (نساء)، جمله (لایستطیعون حیلة و لایهتدون سبیلا) به عنوان شرط و علت عذر برای مستضعفان ذکر شده است. از این صفت، می‌توان دریافت که علت معذور بودن، همه جا و به طور عموم، راه و چاره نداشتن است که شامل جاهل غافل غیرمعاند هم می‌شود. افزون بر اینها، آیه 286 سوره (بقره) بر همین گفته دلالت دارد؛ زیرا در ذیل آیه فوق، این مطلب آمده که انسان هر چه خوبی کرده، به نفع او و هر چه بدی کرده، بر ضرر اوست. به طور روشن، مفهوم سخن فوق این خواهد بود که اگر چیزی به اکتساب، - یعنی آن چه مسئولیتش برعهده خود شخص است - مستند نباشد، گناه و مسئولیتی برای انسان نخواهد داشت.
3. به عقیده علامه طباطبایی، معنای (مستضعف)، علاوه بر این که شامل افرادی می‌شود که در سرزمینی باشند که بر اثر نبودن دانشمند، راهی برای فراگیری دین اسلام ندارند؛ همچنین شامل فردی هم می‌شود که ذهنش به یک مطلب حق منتقل نشده و فکرش به حق راه نیافته است؛ یعنی شخصی که به حق رهبری نشده و در عین حال، از کسانی است که با حق عناد ندارد و طوری است که اگر حق برایش واضح گردد، از آن پیروی خواهد کرد؛ ولی به عوامل مختلف، حق برای او مخفی مانده است. چنین کسی، نیز جزء افراد مستضعف خواهد بود؛ زیرا انسان غافل، قدرت ندارد و با چنین جهالتی هم نمی‌تواند راهی به حقیقت پیدا کند.
برای اطلاع بیشتر به کتاب‌های زیر مراجعه کنید:
1. ترجمه تفسیر المیزان، ج 5، ص 80.
2. ترجمه تفسیر المیزان، ج 9، ص 601.
3. اصول کافی، ج 3، باب کفر و ایمان.
4. عدل الهی، شهید مطهری، ص 352.





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین