روح انسان، پس از جدا شدن از جسد خاکی ، در جسم های لطیفی قرار می گیرد که بسیاری از خصوصیات جسم خاکی را ندارد، اما از هر نظر، شبیه بدن است، به این جسم لطیف، (قالب مثالی)، یا (بدن مثالی) گویند؛ یعنی بدنی شبیه همین بدن؛ با این تفاوت، که نه به کلی مجرد و نه مادی محض است. (1) پس از جدایی روح از بدن، جسم از بین می رود، اما روح در عالم برزخ، زنده و باقی می ماند تا قیامت شود و دوباره روح در همان جسم حلول کند و از قبر بیرون آید. بسیاری از ارواح در عالم برزخ، بهشت و جهنم را درک می کنند؛ همان گونه که بعضی در همین دنیا درک می کنند. پس از مرگ، روح برخی انسان ها در بهشت برزخی متنعم می گردد و روح دسته ی دیگر در جهنم برزخی معذب می شود و گروهی نیز در حال خواب گونه به سر می برند. از نظر روایت انسان ها، در عالم برزخ، پنج گروهند: 1. برخی، به بهشت برزخی وارد می شوند، که آن ها درجه ی اعلای ایمان و کمال را دارا هستند. 2. برای بعض دیگری دری از بهشت برزخی، به سوی قبرشان باز می شود. آنان مؤمنانی هستند که در درجه ی پایین تر قرار دارند. 3. دسته ای برای عذاب در جهنم برزخی وارد می شوند و تا بخشودگی گناهانشان در آن جا به سر می برند. آنان، مؤمنان گنه کار هستند. 4. برخی دیگر در جهنم برزخی وارد شده و تا قیامت عذاب می شوند. آنان کافران هستند. 5. عده ای ، وارد هیچ یک از بهشت و جهنم برزخی نمی شوند، بلکه روحشان تا برپایی قیامت رها می گردد. آنان، نه اهل ثواب هستند تا مستحق نعمت باشند، و نه اهل گناه، تا سزاوار عذاب گردند. (2) در روایات وارد شده است، که دعا و اعمال خیر بازماندگان - به ویژه؛ فرزندان صالح - و هدایایی که آنان برای میت می فرستند، مانند: صدقات، نماز، استغفار و هر کار نیکی که ثوابش را به میت هدیه کنند، باعث آسایش و رفع عذاب میت، یا کاهش آن می گردد. امام صادق علیه السلام می فرماید: ( همان گونه که زندگان، با هدایا شاد می شوند، اهل قبر و برزخیان نیز با ترحم و استغفاری که نسبت به آنان می شود، شاد می گردند). (3) نیز فرمود: (یتجافی عنه العذاب مادام الندی فی التراب (4) ؛ تا وقتی که رطوبت آب، روی خاک قبر هست، عذاب قبر از میت دور می گردد). از این روایت و مانند آن می فهمیم، که با اعمال صالح می توان برای اموات، توشه و ثواب فرستاد. در روایات دیگری آمده است که هرگاه فرزند صالح در دنیا عمل خوبی انجام دهد، ثواب آن را به حساب پدر و مادر از دنیا رفته ی او نیز می نویسند؛ از این رو باید تلاش کرد تا حقوق باقی مانده بر گردن میت - حق الله و حق الناس - ادا گردد. با استفاده از قرآن، قیامت را برای من توصیف کرد. در قرآن کریم، بیش از یکصد نام برای (قیامت) ذکر شده است؛ مانند: یوم الحسرة (مریم، 39) ، یوم الحساب (غافر، 27) یوم الآخرة (بقره، 177)، یوم الدین(حمد، 4) یوم الفصل (نبأ، 17)، یوم الموعود (بروج، 2)، یوم العظیم (مریم، 37)... قرآن کریم قیامت را با نشانه معرفی می کند؛ از جمله در سوره ی تکویر (آیه های یک تا نه) برای آغاز قیامت هشت نشانه ذکر شده است. نفخه ی صور، یکمی از این علامت هاست، که به وسیله ی فرشته ای به نام اسرافیل علیه السلام صورت می گیرد. با دمیدن جناب اسرافیل در صور، تمام مردم می میرند. بار دوم، که در آن دمیده می شود؛ همگان برای حساب رسی روز قیامت زنده می شوند. (5) پس از پایان مرحله رستاخیز (ویرانی جهان) مرحله دوم آغاز می گردد تا برای رسیدگی به اعمال انسان ها - که در پرورنده ی هر کس ضبط و ثبت است - دادگاه عدل خداوند تشکیل شود. قرآن در این باره می فرماید: (و جاء ربک و الملک صفاً صفا) (6)؛ ( و [فرمان] پروردگارت و فرشته [ها] صف در صف آیند ...). در قیامت، بازپرسی، همگانی و عمومی است و حتی از پیامبران خدا نیز پرسش می شد. (7) در صحرای محشر، گواهانی نیز علیه انسان ها، اقامه ی شکایت و شهادت می کنند. برخی از شاکیان عبارت است از: خداوند متعال (یونس، 61)؛ پیامبران و اوصیای الهی (نساء،41)؛ اعضای و جوارح انسان ؛ مانند: دست و پا ، پوست تن و ... (نور، 24 و فصلت، 21)، فرشتگان (ق،21) زمینی است که انسان روی آن زندگی کرده و اطاعت و گناه از او سر زده است (زلزال،4)؛ زمانی که اعمال ، در آن انجام شده است. (8) سخن درباره ی قیامت و اوصاف و ویژگی های آن بسیار است و در این نوشتار کوتاه، نمی گنجد. (9) پی نوشت: 1. ر.ک؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص 322. 2.فروع کافی ج3، ص 238، کتاب الجنائز، باب (المسألة فی القبر و من یسأل و لا یسأل) و آیة الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 5، ص 478 -443. 3. محجة البیضاء، ج 8، ص 292. 4. اصول کافی، ج 3، ص 200. 5. ر.ک؛ پیام قرآن، ج 6، ص 74-66. 6. الفجر (89): 22. 7. الأعراف (7): 6. 8. ر.ک؛ تفسیر نمونه، ج 26، ص 176-170 و 225 و 470. 9. ر.ک؛ شهید آیة الله دستغیب شیرازی، معاد و محسن قرائتی، معاد.
روح انسان ها، پس از مرگ، به کجا می رود؟ آیا بهشت و جهنم را درک می کند؟ آیا می توان با انجام اعمال صالح، برای آن ها، توشه و ثواب فرستاد؟
روح انسان، پس از جدا شدن از جسد خاکی ، در جسم های لطیفی قرار می گیرد که بسیاری از خصوصیات جسم خاکی را ندارد، اما از هر نظر، شبیه بدن است، به این جسم لطیف، (قالب مثالی)، یا (بدن مثالی) گویند؛ یعنی بدنی شبیه همین بدن؛ با این تفاوت، که نه به کلی مجرد و نه مادی محض است. (1)
پس از جدایی روح از بدن، جسم از بین می رود، اما روح در عالم برزخ، زنده و باقی می ماند تا قیامت شود و دوباره روح در همان جسم حلول کند و از قبر بیرون آید. بسیاری از ارواح در عالم برزخ، بهشت و جهنم را درک می کنند؛ همان گونه که بعضی در همین دنیا درک می کنند. پس از مرگ، روح برخی انسان ها در بهشت برزخی متنعم می گردد و روح دسته ی دیگر در جهنم برزخی معذب می شود و گروهی نیز در حال خواب گونه به سر می برند.
از نظر روایت انسان ها، در عالم برزخ، پنج گروهند:
1. برخی، به بهشت برزخی وارد می شوند، که آن ها درجه ی اعلای ایمان و کمال را دارا هستند.
2. برای بعض دیگری دری از بهشت برزخی، به سوی قبرشان باز می شود. آنان مؤمنانی هستند که در درجه ی پایین تر قرار دارند.
3. دسته ای برای عذاب در جهنم برزخی وارد می شوند و تا بخشودگی گناهانشان در آن جا به سر می برند. آنان، مؤمنان گنه کار هستند.
4. برخی دیگر در جهنم برزخی وارد شده و تا قیامت عذاب می شوند. آنان کافران هستند.
5. عده ای ، وارد هیچ یک از بهشت و جهنم برزخی نمی شوند، بلکه روحشان تا برپایی قیامت رها می گردد. آنان، نه اهل ثواب هستند تا مستحق نعمت باشند، و نه اهل گناه، تا سزاوار عذاب گردند. (2)
در روایات وارد شده است، که دعا و اعمال خیر بازماندگان - به ویژه؛ فرزندان صالح - و هدایایی که آنان برای میت می فرستند، مانند: صدقات، نماز، استغفار و هر کار نیکی که ثوابش را به میت هدیه کنند، باعث آسایش و رفع عذاب میت، یا کاهش آن می گردد. امام صادق علیه السلام می فرماید: ( همان گونه که زندگان، با هدایا شاد می شوند، اهل قبر و برزخیان نیز با ترحم و استغفاری که نسبت به آنان می شود، شاد می گردند). (3)
نیز فرمود: (یتجافی عنه العذاب مادام الندی فی التراب (4) ؛ تا وقتی که رطوبت آب، روی خاک قبر هست، عذاب قبر از میت دور می گردد).
از این روایت و مانند آن می فهمیم، که با اعمال صالح می توان برای اموات، توشه و ثواب فرستاد.
در روایات دیگری آمده است که هرگاه فرزند صالح در دنیا عمل خوبی انجام دهد، ثواب آن را به حساب پدر و مادر از دنیا رفته ی او نیز می نویسند؛ از این رو باید تلاش کرد تا حقوق باقی مانده بر گردن میت - حق الله و حق الناس - ادا گردد.
با استفاده از قرآن، قیامت را برای من توصیف کرد.
در قرآن کریم، بیش از یکصد نام برای (قیامت) ذکر شده است؛ مانند: یوم الحسرة (مریم، 39) ، یوم الحساب (غافر، 27) یوم الآخرة (بقره، 177)، یوم الدین(حمد، 4) یوم الفصل (نبأ، 17)، یوم الموعود (بروج، 2)، یوم العظیم (مریم، 37)...
قرآن کریم قیامت را با نشانه معرفی می کند؛ از جمله در سوره ی تکویر (آیه های یک تا نه) برای آغاز قیامت هشت نشانه ذکر شده است. نفخه ی صور، یکمی از این علامت هاست، که به وسیله ی فرشته ای به نام اسرافیل علیه السلام صورت می گیرد. با دمیدن جناب اسرافیل در صور، تمام مردم می میرند. بار دوم، که در آن دمیده می شود؛ همگان برای حساب رسی روز قیامت زنده می شوند. (5)
پس از پایان مرحله رستاخیز (ویرانی جهان) مرحله دوم آغاز می گردد تا برای رسیدگی به اعمال انسان ها - که در پرورنده ی هر کس ضبط و ثبت است - دادگاه عدل خداوند تشکیل شود. قرآن در این باره می فرماید: (و جاء ربک و الملک صفاً صفا) (6)؛ ( و [فرمان] پروردگارت و فرشته [ها] صف در صف آیند ...).
در قیامت، بازپرسی، همگانی و عمومی است و حتی از پیامبران خدا نیز پرسش می شد. (7)
در صحرای محشر، گواهانی نیز علیه انسان ها، اقامه ی شکایت و شهادت می کنند. برخی از شاکیان عبارت است از: خداوند متعال (یونس، 61)؛ پیامبران و اوصیای الهی (نساء،41)؛ اعضای و جوارح انسان ؛ مانند: دست و پا ، پوست تن و ... (نور، 24 و فصلت، 21)، فرشتگان (ق،21) زمینی است که انسان روی آن زندگی کرده و اطاعت و گناه از او سر زده است (زلزال،4)؛ زمانی که اعمال ، در آن انجام شده است. (8)
سخن درباره ی قیامت و اوصاف و ویژگی های آن بسیار است و در این نوشتار کوتاه، نمی گنجد. (9)
پی نوشت:
1. ر.ک؛ تفسیر نمونه، ج 14، ص 322.
2.فروع کافی ج3، ص 238، کتاب الجنائز، باب (المسألة فی القبر و من یسأل و لا یسأل) و آیة الله مکارم شیرازی، پیام قرآن، ج 5، ص 478 -443.
3. محجة البیضاء، ج 8، ص 292.
4. اصول کافی، ج 3، ص 200.
5. ر.ک؛ پیام قرآن، ج 6، ص 74-66.
6. الفجر (89): 22.
7. الأعراف (7): 6.
8. ر.ک؛ تفسیر نمونه، ج 26، ص 176-170 و 225 و 470.
9. ر.ک؛ شهید آیة الله دستغیب شیرازی، معاد و محسن قرائتی، معاد.
- [سایر] آیا حقیقت بهشت و جهنم را با ابزار درک دنیوی می توان درک نمود؟
- [آیت الله بهجت] آیا ثواب اعمال واجبی مثل نماز و روزه را می توان برای دیگران هدیه کرد؟
- [سایر] ابدی بودن بهشت و جهنم را مشکل می توان باور کرد چون تناسبی با اعمال محدود این دنیا ندارد ؟
- [سایر] شبهه: ابدی بودن بهشت و جهنم را مشکل می توان باور کرد چون تناسبی با اعمال محدود این دنیا ندارد.
- [سایر] آیا "جن" نیز مانند انسان به بهشت یا جهنم می رود؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا در نماز جماعت اهل سنّت هم می توان برای درک ثواب، در تشهد آخر اقتدا کرد و بدون تکبیر مجدّد نماز را به طور فرادی ادامه داد؟
- [سایر] وقتی که قیامت شد و انسان ها به بهشت و جهنم رفتند آیا باز هم مرگ وجود دارد؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا می توان هنگام اعمال واجب (مثلاً نماز واجب) نیّت کرد که ثواب آن را به کسی اهدا کنیم، یا این کار فقط در مورد اعمال مستحب وارد است؟
- [آیت الله خامنه ای] اگر انسان نماز جماعت را به طور کامل درک نکند و به آخر آن برسد و برای درک ثواب آن، تکبیرة الاحرام را گفته و بنشیند و تشهد را با امام بخواند و بعد از سلام او برخیزد و رکعت اول را بخواند، آیا این کار را در تشهد رکعت دوم نمازهای چهار رکعتی هم می تواند انجام دهد؟
- [سایر] همان طور که می دانیم که مذهب شیعه اثنی عشریه سن تکلیف را برای پسر 15 سال و برای دختر 9 سال می داند. با توجه به آیه 7 و 8 سوره زلزال، بیان می کند که تمام اعمال نیک و بد انسان در قیامت به او نشان داده خواهد شد، وضعیت چنین اعمالی از کودکان چه خواهد بود؟ آیا خداوند به اعمال نیک آنها پاداش خواهد داد و به خاطر اعمال بد آنها را به جهنم خواهد فرستاد؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] انسان میتواند بعضی از اعمال مستحبی؛ مانند زیارت مراقد پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و ائمّه معصومین علیهمالسلام را از طرف مردگان یا زندگان به جا آورد و نیز میتواند کار مستحبی را انجام دهد و ثواب آن را به آنها هدیه نماید و در این دو شکل فرقی نیست که تبرعی باشد یا با اجاره یا جعاله و مانند آن.
- [آیت الله جوادی آملی] .اقامه نماز در چند جا مکروه است (ثواب آن کمتر است ); مانند حمّام، زمین نمکزار، جاده، خیابان و کوچه در صورت عدم مزاحمت; وگرنه ح رام است , هرچند باطل نیست، آشپزخانه و هر جا که کوره آتش باشد، قبرستان، روی قبر، روبه روی قبر، بین دو قبر، ا تاقی که در آن جنب باشد، جایی که در آن عکس باشد , هرچند روبه رو نباشد، روبه روی انسان، روبه روی دری که باز است، روبهروی آتش، روبهروی چاه و چالهای که محلّ بول باشد، روبهروی عکس و مجسّمه چیزی که روح دارد, مگر آنکه با پرده پوشیده باشد و... .
- [امام خمینی] اهمیت نماز: نماز مهمترین اعمال دینی است که اگر قبول درگاه خداوند عالم شود،عبادتهای دیگر هم قبول می شود. و اگر پذیرفته نشود، اعمال دیگر هم قبول نمی شود. و همانطور که اگر انسان شبانه روزی پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند، چرک در بدنش نمی ماند، نمازهای پنجگانه هم انسان را از گناهان پاک می کند. و سزاوار است که انسان نماز را در اول وقت بخواند. و کسی که نماز را پست و سبک شمارد،مانند کسی است که نماز نمی خواند. پیغمبر اکرم صلی الله علیه و آله و سلم فرمود:"کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است".روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند، مردی وارد و مشغول نماز شد، و رکوع و سجودش را کاملا به جا نیاورد. حضرت فرمودند: "اگر این مرد در حالی که نمازش این طور است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است". پس انسان باید مواظب باشد که به عجله و شتابزدگی نماز نخواند، و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع و خشوع و وقار باشد، و متوجه باشد که با چه کسی سخن می گوید، و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند عالم بسیار پست و ناچیز ببیند. و اگر انسان در موقع نماز کاملا به این مطلب توجه کند، از خود بی خبر می شود. چنانچه در حال نماز تیر را از پای مبارک امیر المؤمنین علیه السلام بیرون کشیدند و آن حضرت متوجه نشدند. و نیز باید نمازگزار توبه و استغفار نماید و گناهانی که مانع قبول شدن نماز است مانند حسد،کبر، غیبت، خوردن حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هر معصیتی را ترک کند. و همچنین سزاوار است کارهایی که ثواب نماز را کم می کند بجانیاورد، مثلا در حال خواب آلودگی و خودداری از بول به نماز نایستد و در موقع نماز به آسمان نگاه نکند. و نیز کارهایی که ثواب نماز را زیاد می کند بجا آورد، مثلا انگشتری عقیق به دست کند، و لباس پاکیزه بپوشد، و شانه و مسواک کند، و خود را خوشبو نماید.
- [آیت الله اردبیلی] نماز مهمترین اعمال دین است که اگر مورد قبول درگاه خداوند متعال واقع شود، عبادتهای دیگر نیز قبول میشوند و اگر نماز پذیرفته نشود، اعمال دیگر نیز قبول نمیشوند. همان گونه که اگر انسان هر شبانه روز پنج نوبت در نهر آبی شستشو کند چرکی در بدن او باقی نمیماند، نمازهای پنجگانه نیز انسان را از گناهان و پلیدیها پاک میکنند. سزاوار است که انسان نماز را در اوّل وقت بخواند و کسی که نماز را کم ارزش و سبک میشمارد، مانند کسی است که نماز نمیخواند. خداوند در ابتدای سوره بقره نماز را از ویژگیهای پرهیزگاران و سبب برخورداری از هدایت قرآنی و در سوره مؤمنون مراقبت بر انجام نماز و خشوع در هنگام نماز را از ویژگیهای مؤمنان بر شمرده است و پیامبر اکرم صلیاللهعلیهوآلهوسلم فرموده: کسی که به نماز اهمیت ندهد و آن را سبک شمارد، سزاوار عذاب آخرت است. روزی حضرت در مسجد تشریف داشتند؛ مردی وارد و مشغول نماز شد و رکوع و سجود خود را به طور کامل بجا نیاورد. حضرت فرمودند: اگر این مرد در حالی که نمازش به این نحو است از دنیا برود، به دین من از دنیا نرفته است! پس انسان باید مراقب باشد که با عجله و شتابزدگی نماز نخواند و در حال نماز به یاد خدا و با خضوع، خشوع و وقار باشد و متوجه باشد که با چه کسی سخن میگوید و خود را در مقابل عظمت و بزرگی خداوند متعال بسیار کوچک و ناچیز ببیند. همچنین نمازگزار باید توبه و استغفار نماید و گناهانی را که مانع قبول شدن نمازند، مانند حسد، کبر، غیبت، خوردن مال حرام، آشامیدن مسکرات و ندادن خمس و زکات، بلکه هر معصیتی را ترک کند. همچنین سزاوار است اعمالی را که ثواب نماز را کم میکند، بجا نیاورد، مثلاً در حال خوابآلودگی و خودداری از ادرار به نماز نایستد و در هنگام نماز ه آسمان نگاه نکند و نیز اعمالی را که ثواب نماز را زیاد میکند بجا آورد، مثلاً انگشتری عقیق به دست کند و لباس پاکیزه بپوشد و شانه و مسواک کند و خود را خوشبو نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] حجّ: زیارت کردن خانه خدا وانجام اعمالی است که دستور دادهاند در آنجا بجا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که این شرائط را دارا باشد، یک مرتبه واجب میشود: اوّل - آن که بالغ باشد; دوم - آن که عاقل وآزاد باشد; سوم - به واسطه رفتن به حجّ مجبور نشود که کار حرامی را که مهمتر از حجّ است انجام دهد، یا عمل واجبی را که اهمیّت بیشتر از حجّ دارد ترک نماید، پس اگر مثلاً مجبور باشد از راه غصبی برود وراه دیگری هم نباشد در صورتی که اهمیّت بیشتر دارد، نباید حجّ برود; چهارم آن که مستطیع باشد، ومستطیع بودن به چند چیز است: اوّل - آن که توشه راه ومرکب سواری یا مالی که بتواند آنها را تهیّه کند داشته باشد; دوم - سلامت مزاج وتوانایی آن را داشته باشد که بتواند مکّه رود وحجّ را بجا آورد; سوم - در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه، جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند، حجّ بر او واجب نیست ولی اگر از راه دیگریبتواند برود، اگرچه دورتر باشد، باید از آن راه برود; چهارم - بقدر بجا آوردن اعمال حجّ وقت داشته باشد; پنجم - مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن وبچه ومخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم میدانند داشته باشد; ششم بعد از برگشتن، کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگریبرای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود بزحمت زندگی کند.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] مسأله 2044 – حج، زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور داده اند در آنجا به جا آورده شود. و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد؛ یک مرتبه واجب می شود: اول آنکه بالغ باشد. دوم آنکه عاقل و آزاد باشد. سوم به واسطه رفتن به حج مجبور نشود که کار حرامی را که ترک آن از حج مهمتر است انجام دهد؛ یا عمل واجبی را که از حج مهمتر است ترک نماید. چهارم آنکه مستطیع باشد. و مستطیع بودن به چند چیز است: اول - آنکه توشه راه و مرکب سواری یا مالی که بتواند با آن مال آنها را تهیه کند داشته باشد. دوم - سلامت مزاج و توانائی آن را داشته باشد که بتواند مکه رود و حج را به جا آورد. سوم - در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند؛ حج بر او واجب نیست؛ ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگرچه دورتر باشد؛ باید از آن راه برود. چهارم - به قدر به جا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. پنجم - مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچه و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد. ششم - بعد از برگشتن؛ کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگی کند.
- [آیت الله وحید خراسانی] حج زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور داده اند به جا اورده شود و در تمام عمر بر کسی که شرایط ذیل را دارا باشد یک مرتبه واجب می شود اول ان که بالغ باشد دوم ان که عاقل باشد سوم ان که ازاد باشد چهارم ان که به واسطه رفتن به حج مجبور نشود کار حرامی را که ترک ان از حج مهم تر است انجام دهد یا عمل واجبی را که از حج مهم تر است ترک نماید پنجم ان که مستطیع باشد و مستطیع بودن به چند چیز است ان که توشه راه و مرکب سواری یا مالی که بتواند با ان مال انها را تهیه کند داشته باشد سلامت مزاج و توانایی ان را داشته باشد که به مکه رود و حج را به جا اورد در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه یا هنگام انجام اعمال جان یا عرض او از بین برود یا مال او را ببرند حج بر او واجب نیست ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگر چه دورتر باشد باید از ان راه برود به قدر به جا اوردن اعمال حج وقت داشته باشد مخارج کسانی را که خرجی انان بر او واجب است مثل زن و بچه و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به انها را لازم می دانند مانند نوکر و کلفتی که به انها حاجت دارد داشته باشد بعد از برگشتن کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگری برای معاش خود و عایله اش به حسب شانش داشته باشد که در زندگی به مشقت نیفتد
- [آیت الله فاضل لنکرانی] حج: زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور داده اند در آنجا بجا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که شرایط زیر را دارا باشد، یک مرتبه واجب می شود. اوّل: بالغ باشد. دوّم: عاقل و آزاد باشد. سوّم: بواسطه حجّ مجبور نشود کار حرامی که اهمیتش در شرع از حج بیشتر است انجام دهد یا عمل واجبی را که از حجّ مهمتر است ترک کند. چهارم: مستطیع باشد، و مستطیع بودن به چند چیز است: اوّل: آنکه توشه راه و چیزهایی را که بر حسب حالش در سفر به آن محتاج است و در کتابهای مفصّل گفته شده دارا باشد، و نیز مالی که بتواند بلیط سفر یا وسیله سفر را تهیّه کند داشته باشد. دوّم: سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد که بتواند مکّه رود و حج را بجا آورد. سوّم: در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته است یا انسان بترسد که در راه جان او از بین برود حجّ بر او واجب نیست ولی اگر از راه دیگری بتواند برود اگر چه دورتر باشد در صورتی که مشقّت زیاد نداشته باشد و خیلی غیر متعارف نباشد باید از آن راه برود. چهارم: بقدر بجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. پنجم: مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچّه و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد. ششم: بعد از برگشتن کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگی کند و اگر کسی که آنچه دارد در راه حج خرج کند زندگی او قبل و بعد از حج فرق نکند حج بر او واجب است پس کسانی که زندگیشان از طریق وجوهات شرعیه تأمین می شود و حج رفتن وضع زندگی آنها را مختل نمی کند اگر به اندازه حج مالی داشته باشند حج بر آنها واجب می شود.
- [امام خمینی] حج: زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور داده اند در آن جا بجا آورده شود، و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد یک مرتبه واجب می شود: اول: آنکه بالغ باشد. دوم: آنکه عاقل و آزاد باشد. سوم: به واسطه رفتن به حج مجبور نشود که کار حرامی را که اهمیتش در شرع از حج بیشتر است انجام دهد یا عمل واجبی را که از حج مهمتر است ترک نماید. چهارم: آنکه مستطیع باشد، و مستطیع بودن به چند چیز است: اول: آنکه توشه راه و چیزهایی را که بر حسب حالش در سفر به آن محتاج است و در کتابهای مفصل گفته شده، دارا باشد، و نیز مرکب سواری یا مالی که بتواند آنها را تهیه کند داشته باشد. دوم:سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد که بتواند مکه رود و حج را بجا آورد.سوم: در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد یا انسان بترسد که در راه جان یا عرض او از بین برود، یا مال او را ببرند، حج بر او واجب نیست، ولی اگراز راه دیگری بتواند برود، اگرچه دورتر باشد در صورتی که مشقت زیاد نداشته باشدو خیلی غیر متعارف نباشد، باید از آن راه برود. چهارم: به قدر بجا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. پنجم: مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچه و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد.ششم: بعد از برگشتن، کسب یا زراعت یا عایدی ملک یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگی کند
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . حج: زیارت کردن خانه خدا و انجام اعمالی است که دستور داده اند در آنجا به جا آورده شود و در تمام عمر بر کسی که این شرایط را دارا باشد، یک مرتبه واجب می شود: 1 کمال، به این که بالغ و عاقل باشد. 2 آن که آزاد باشد. 3 به واسطه رفتن به حج مجبور نشود که کار حرامی را که ترک آن از حج مهم تر است، انجام دهد، یا عمل واجبی را که از حج مهم تر است ترک نماید، 4 آن که مستطیع باشد و مستطیع بودن به چند چیز است: اول آن که توشه راه و مرکب سواری یا مالی که بتواند با آن مال، آنها را تهیه کند داشته باشد. دوم آن که سلامت مزاج و توانایی آن را داشته باشد که بتواند مکه رود و حج را به جا آورد. سوم آن که در راه مانعی از رفتن نباشد و اگر راه بسته باشد، یا انسان بترسد که در راه جان یا عرض او از بین برود، یا مال او را ببرند، حج بر او واجب نیست. ولی اگر از راه دیگری بتواند برود، اگر چه دورتر باشد، باید از آن راه برود. چهارم آن که به قدر به جا آوردن اعمال حج وقت داشته باشد. پنجم آن که مخارج کسانی را که خرجی آنان بر او واجب است مثل زن و بچه و مخارج کسانی را که مردم خرجی دادن به آنها را لازم می دانند داشته باشد. ششم آن که بعد از برگشتن کسب، یا زراعت، یا عایدی ملک، یا راه دیگری برای معاش خود داشته باشد که مجبور نشود به زحمت زندگی کند.