ابدی بودن بهشت و جهنم را مشکل می توان باور کرد چون تناسبی با اعمال محدود این دنیا ندارد ؟
این سؤال در طول تاریخ کلامی اسلام سابقه دیرینه دارد و درزمان امام باقر علیه السّلام در محافل علمی آن روزگار مطرح بوده و دانشمند اسلامی برای آن جوابهای متعددی را داده‌اند. در واقع سؤال شما بازگشتش به این است که چگونه می‌تواند بهشت یا جهنم ابدی باشد زیرا از متن سؤال حضرتعالی این مطلب روشن است که یقین به وجود بهشت و جهنم هست و تنها مسأله و شبهه حضرتعالی بر می‌گردد به ابدی بودن آنها، ابتدا در مورد ابدی بودن بهشت و جهنم می‌پردازیم. با مراجعه به آیات قرآن می‌بینیم که در آیات متعددی به ابدی بودن بهشت و جهنم اشاره شده است. از باب نمونه به چند آیه اشاره می‌شود: (بگو آیا عقوبت است یا بهشت جاویدان که پرهیزگاران به آن وعده داده شده‌اند که پاداش و سرانجام آنان است).[1] که در اینجا جنه الخلد اشاره صریح بر ابدی بودن بهشت دارد و نیز از آیه شریفه (آنان را که ایمان آورده و کردار شایسته انجام داده‌اند در بهشتی داخل می‌کنند که نهرها از زیر باغ‌های آنها روان و به اذن پروردگارشان در آنجا جاویدان خواهند بود)[2]. و صدها آیه شریفه دیگر که از آنها می‌توان در ابدی بودن بهشت استفاده کرد. در اینجا توجه پرسشگر محترم را به حدیثی از پیامبر صلّی الله علیه و آله در مورد ابدی بودن بهشت جلب می‌کنم. ابن عباس می‌گوید: پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: اگر می‌دانستید خداوند متعال چه چیزهایی در ماه رمضان برای شما آماده کرده است شکر او بسیار می‌گفتید... شب چهارم... در بهشت خلد هفتاد هزار قصر...) تا می‌رسد (روز بیست و هشتم در بهشت خلد و در بهشت جنه المأوی...)[3] تا آخر حدیث آنچه از این حدیث می‌توان استفاده کرد این است که پیامبر صلّی الله علیه و آله در دو جا اشاره به بهشت جاویدان فرمودند و این مطلب به ابدی بودن بهشت اشاره دارد و با وجود ابدی بودن بهشت عده‌ای نیز در آن ابدی خواهند بود چرا که از عدل خداوند به دور است عده‌ای که عمری را در اطاعت خداوند بودند و امید به رحمت الهی دارند و با وجود خداوندی حکیم در آن دار الآخره سرگردان یا وارد جهنم شوند. در مورد ابدی بودن جهنم ابتدا به چند آیه شریفه از قآن مجید که می‌فرمایند: (گوید: اکنون آتش منزلگاه شما است و همیشه در آن خواهید بود)[4] که در اینجا فاعل فعل گوید: ذات اقدس الهی است که این آیه صریح در ابدی بودن و همیشگی بودن آن را می رساند و نیز در آیه‌ای دیگر چنین فرمودند: (پس به کسانی که ستم ورزیدند گفته می‌شود: عذاب جاوید (ابدی) را بچشید).[5] و در اینجا نیز صدها آیه شریفه وجود دارد که اشاره دارد بر اینکه عده‌ای در جهنم ابدی خواهند بود و این از اقتضاء عدل الهی است زیرا که جهان آخرت منزلی بین بهشت و جهنم نیست و عدل الهی این مطلب را می‌طلبد که افرادی را که عمری در عناد و لجبازی به سرکردند و منکر تمام این واقعیت‌ها بودند را جدا و محلی غیر از محل افراد باتقوا و متقی قرار دهد. در اینجا شاید گفته شود که بالاخره روزی اصل جهنم از بین می‌رود، زیرا سوخت و ساز آن پایان می‌پذیرد و افسرده می‌شود که در پاسخ آیه شریفه (هر وقت بخواهد افسرده و بی‌فروغ شود ما آن را می‌افروزیم و نمی‌گذاریم خاموش گردد).[6] و وانگهی دوزخیان نیز خودشان جهنم کوچکی هستند، آن جا که می‌فرمایند: (آنان ماده آتش‌زای دوزخ هستند).[7] از این قسمت وارد می‌شویم به بحث خلد بهشتیان و جهنمیان و ابتدا بهشت را که ذات الهی برای افرادی که عمری را در طاعت و عبادت او سپری می‌کنند وعده داده است آنجا که می‌فرماید: (در آن جا برای بهشتیان از همه میوه‌ها به اضافه لطف و بخشش پروردگارشان هست)[8] و (آنچه که انسان بخواهد و چشم‌ها را به شوق و لذّت اندازد مهیاست و انسان در آن جاویدان باشد و (و انتم فیها خالدون)[9] و این همه نعمت برای افرادی که در طاعت الهی سعی کرده است می‌باشد و نیز این مطلب را عقل سلیم قبول دارد که کسی که عمری را در تلاش و زحمت برای رسیدن به رضای خداوند باشد اگر چه شاید در طی عمر خود خطاهایی نیز داشته امّا از کرده خود به سوی خداوند توبه کرده است و رضایت خداوند را جلب کرده و مستحق استفاده از این رحمت الهی می‌باشد و البته در مورد بهشت نمی‌توان در مورد ابدی بودن آن اشکالی وارد نمود که از رحمت بی کران الهی دور نیست که بندگان صالح و شایسته خود را مشمول این رحمت واسعه قرار دهد اصل اشکال و شبهه در مورد خلود ابدی در جهنم می‌باشد که با عقل دنیوی ما سازگاری ندارد که با اندک تأمل در آیات و مطالب بیان شده قابل حل خواهد بود ابتدا ما سراغ قرآن کریم که کتاب آفریننده هر دو جهان است می‌رویم و از باب نمونه و تبرّک به چند آیه تمسک می‌کنیم. (و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند ماند)[10] در این آیه شریفه به کلمه (خلود) یعنی جاودانگی برخورد می‌کنیم که در بعضی دیگر از آیات کلمه (ابداً) نیز بعد از آن برای تأکید آمده مثل (مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً) ؛ ترجمه: هر کس خدا و پیامبرش را نافرمانی کند قطعاً آتش دوزخ برای اوست و جاودانه در آن خواهد بود. [11] آنچه که از این دو آیه می‌توان استفاده کرد با توجه به معنای کلمه خلود که در کتب لغت به دو بخش تقسیم می‌شود که معنای نخست آن همان جاویدانگی و همیشگی و دائمی بودن است و بخش دوم که به معنای طول عمر و طولانی بودن است[12] اینست که عذاب جهنم برای بعضی از افراد آن که در آیاتی به آنها اشاره می‌کند ابدی و همیشگی است. (این چنین خداوند اعمالشان را به صورت حسرت باری به آنها نشان می‌دهد و هرگز از آتش خارج نخواهد شد.)[13] آنچه از این آیه می‌توان استفاده کرد اینست که چون نمی‌توانند از آن خارج شوند و مطلق آمده این با کلمه هرگز (مای نافیه) دلالت بر ابدی و دائمی بود آتش بر افراد و پیروان گمراهی خواهد بود و مرحوم علامه طباطبایی بعد از ذکر این آیه در المیزان می‌فرمایند این دلیلی است بر ضد کسانی که معتقد به انقطاع عذاب دوزخند[14] و امّا قسم دوم جواب که ادله عقلی جاودانگی است عبارتند از: 1. اثر وضعی عمل: اساس اشکال و شبهه حاصل از این پندار می‌باشد که ما کیفرهای الهی در جهان دیگر را مثل کیفرهای قراردادی این دنیا قرار داده‌ایم یعنی قانون گذار با مدنظر قرار دادن اندازه جرم کیفری را برابر آن مشخص و تعیین کرده و با این دید دنیوی این سؤال در ذهن ایجاد می‌شود که چرا برابری بین عملهای انجام شده با خلود در جهنم نیست در حالی که انسان مثلاً 90سال در این جهان مشغول معصیت و شرک می‌شود جزایش برابر با خلود جهنم است، و عقل دنیوی این نابرابری را در ظاهر نمی‌تواند تفهیم نماید برای پاسخ نکاتی را اشاره می‌کنیم: الف: از جمله معروف (کیفر به اندازه جرم) حاکی از این مطلب است که هرگز نباید کیفر تمام نافرمانی‌ها و جنایت یکی باشد مثلاً کیفر کسی که دشنام می‌دهد با کیفر کسی که مرتکب قتل می‌شود نباید یکسان باشد و نیز کیفر قاتلی که بر اثر بی توجهی و بدون مقدمه و نقشه قبلی بر اثر عملی مثل رانندگی مرتکب قتلی می‌شود نمی‌تواند کیفرش برابر کسی که با قصد قبلی و نقشه شیطانی اقدام به ترور یک شخص می‌کند برابر باشد و همچنین کیفر یک چنین شخصی نمی‌تواند با کیفر یک فرد خود کامه که برای حفظ قدرت و حکومت طاغوتی خود صدها و بلکه هزاران نفر را می‌کشد برابر باشد و همه این مطالب بیان شده را که اسلام آنها را وضع کرده مورد قبول هر عقل سلیمی است. ب: در این جهان افراد قانون گذار برای اعمال نیک پاداشهایی و برای اعمال بد و جرمها کیفرهایی را تعیین کردند و بعد افراد و گروه بعدی آمده‌اند و آن قوانین نخست را یا تشدید یا تضعیف و گاهاً حذف کردند که البته قوانین در هر منطقه‌ای و محیطی که قانون آن منطقه اجرا می‌شود عادلانه تلقی شده زیرا رابطه کیفر و پاداش با عمل یک رابطه قراردادی است که به نحوه تشخیص و قرار داد قانون گذار آن منطقه و محیط بستگی دارد مثلاً ممکن است عملی در یک محلی جرم محسوب و جزای اعدام داشته باشد در حالی که در منطقه دیگری اصلاً جرمی محسوب نشود تمام این دگرگونیها از یک اصل سرچشمه می‌گیرد و آن قرار دادی و تشخیصی بودن کیفرها و پاداشهای دنیوی می‌باشد در صورتی کیفر و پاداش در جهان دیگر (آخرت) یک رابطه (تکوینی) ‌است یعنی سوختن در آتش اثر طبیعی عمل و خاصیت خود گناه و معصیت باشد اثری که از گناه و عمل جدا نبوده و از آن جدا شدنی نیست و به دیگر سخن هر گناهی در آن جهان دنباله‌ای دارد که ناگزیر از آن جداشدنی نیست. ج: رابطه کیفر با گناه چه در این جهان و چه در جهان آخرت هرگز رابطه زمانی نیست مثلاً یک لحظه هوسرانی و فریب نفس خوردن و نزدیکی با زنی که آلوده به بیماری مثلاً ایدز است یک عمر بدبختی و محرومیت از زندگی را به دنبال دارد یا به هنگام رانندگی یک لحظه چرت بی هنگام برابر است با یک عمر نقص عضو یا فوت. در حالی که نفس عمل چند لحظه طول نمی‌کشد ولی برابر است با یک عمر پشیمانی و مثالی دیگر اینکه ما مثلاً موقع کشت دو نوع تخم در دست داشته باشیم که یکی گل و دیگری خار باشد و ما در یک طرف باغچه تخم گل بپاشیم و در طرف دیگر تخم خار بپاشیم اشعه خورشید و ریزش باران‌های طبیعی، آنها را پرورش می‌دهد در طول فصل برداشت ما از یک طرف باید گل بچینیم و از یک طرف خار. هرگز در اینجا به ذهن ما خطور نمی‌کند که یک لحظه خار کاشتن چرا چنین پی‌آمد ممتد و طولانی را داشته. حال با توجه به این نکات پاسخ روشن است که اگر عمل ما در این جهان، بذری باشد که کیفرها و پاداشها نتیجه طبیعی و اثر وضعی آن شمرده شود هیچ کس جز عامل، مسؤول کیفر خود نیست زیرا اوست که با کمال توجه و آگاهی از پی‌آمد عمل خویش دست خود را به گناه آلوده کرده و بذر خار کاشته است در این صورت باید در جهان دیگر میوه کردار خود را بچیند و مؤید این مطلب (الدنیا مزرعه الآخره دنیا کشتزار آخرت است) می‌باشد. بنابراین هر نوع کیفری خواه کوچک و خواه بزرگ و خواه ممتد و خواه غیر ممتد، هرگز جنبه قراردادی با عمل را ندارد که فرد گناهکار آنرا یک قرار داد ظالمانه تلقی کند بلکه یک رابطه تکوینی و طبیعی است و هر عملی بسان یک علت و یک سبب معلول خاصی را به دنبال دارد و فردی که در تمام عمر خود مشغول معصیت و شرک به ذات الهی باشد و تمام عمر خود را با معاصی طی کرده همین معاصی خود آتش جهنم است که فرد خود آنها را کسب کرده است. 2. در پایان این مقوله عقلی ابدی بودن را از راه برهان خلف به طور مختصر بیان می‌کنیم مقدمات این بحث: همه ما به عقل خود قبول داریم که هیچ وقت افراد خوب و مؤمن با افرادی که عمری را به شرک و تباهی به سر می‌کنند برابر نیستند و در یک جا جمع نمی‌شوند و این مطلب را همه قبول داریم که صدور قبیح و ظلم از خداوند متعال محال است با توجه به مطلب ذکر شده اگر ابدی بودن جهنم را قبول و باور نداشته باشیم لازمه آن اینست که افراد مؤمن و باتقوا با افرادی که عمری را در فساد گذران کرده‌اند در یک جا (بهشت) با هم جمع شوند و این عمل قبیح است و آن نتیجه می‌دهد که نعوذ بالله از خداوند فعل قبیح سر بزند و ذات الهی از این عمل منزه است در نتیجه جمع این دو افراد با هم محال است و لازمه آن ابدی بودن جهنم می‌باشد و باور کردن ابدی بودن آن است. امّا نکته‌ای را لازم است در پایان متذکر شویم و آن اینکه همه افرادی که وارد جهنم می‌شوند تا ابد در جهنم نمی‌مانند بلکه عده‌ای بعد از طی مدتی که (الله اعلم) براساس روایات و آیات از جهنم آزاد و وارد بهشت می‌شوند و عده‌ای هم که شمار آنها در منابع معرفی شده آمده در آن ابدی خواهند بود. در پایان از درگاه خداوند منان آرزومندیم که روز قیامت ما را شرمنده پیامبر صلّی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السّلام قرار نداده و ما را از آتش جهنم نجات دهد. پی نوشتها: [1] . فرقان، 15. [2] . ابراهیم، 23. [3] . معاد در قرآن، آیت الله جوادی آملی، ج 5، ص 354. [4] . انعام، 128. [5] . یونس، 52. [6] . اسراء، 97. [7] . بقره. [8] . سوره محمد صلّی الله علیه و آله ، ص 15. [9] . سوره زخرف، ص 17. [10] . سوره مائده، آیه 37. [11] . سوره جن، آیه 23. [12] . پیام قرآن، چ 6، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامی. [13] . سوره بقره، آیه 167. [14] . المیزان، ص 408، چ جامعه مدرسین، 215. eporsesh.com
عنوان سوال:

ابدی بودن بهشت و جهنم را مشکل می توان باور کرد چون تناسبی با اعمال محدود این دنیا ندارد ؟


پاسخ:

این سؤال در طول تاریخ کلامی اسلام سابقه دیرینه دارد و درزمان امام باقر علیه السّلام در محافل علمی آن روزگار مطرح بوده و دانشمند اسلامی برای آن جوابهای متعددی را داده‌اند. در واقع سؤال شما بازگشتش به این است که چگونه می‌تواند بهشت یا جهنم ابدی باشد زیرا از متن سؤال حضرتعالی این مطلب روشن است که یقین به وجود بهشت و جهنم هست و تنها مسأله و شبهه حضرتعالی بر می‌گردد به ابدی بودن آنها، ابتدا در مورد ابدی بودن بهشت و جهنم می‌پردازیم. با مراجعه به آیات قرآن می‌بینیم که در آیات متعددی به ابدی بودن بهشت و جهنم اشاره شده است. از باب نمونه به چند آیه اشاره می‌شود: (بگو آیا عقوبت است یا بهشت جاویدان که پرهیزگاران به آن وعده داده شده‌اند که پاداش و سرانجام آنان است).[1]
که در اینجا جنه الخلد اشاره صریح بر ابدی بودن بهشت دارد و نیز از آیه شریفه (آنان را که ایمان آورده و کردار شایسته انجام داده‌اند در بهشتی داخل می‌کنند که نهرها از زیر باغ‌های آنها روان و به اذن پروردگارشان در آنجا جاویدان خواهند بود)[2]. و صدها آیه شریفه دیگر که از آنها می‌توان در ابدی بودن بهشت استفاده کرد. در اینجا توجه پرسشگر محترم را به حدیثی از پیامبر صلّی الله علیه و آله در مورد ابدی بودن بهشت جلب می‌کنم. ابن عباس می‌گوید: پیامبر اکرم صلّی الله علیه و آله فرمودند: اگر می‌دانستید خداوند متعال چه چیزهایی در ماه رمضان برای شما آماده کرده است شکر او بسیار می‌گفتید... شب چهارم... در بهشت خلد هفتاد هزار قصر...) تا می‌رسد (روز بیست و هشتم در بهشت خلد و در بهشت جنه المأوی...)[3] تا آخر حدیث آنچه از این حدیث می‌توان استفاده کرد این است که پیامبر صلّی الله علیه و آله در دو جا اشاره به بهشت جاویدان فرمودند و این مطلب به ابدی بودن بهشت اشاره دارد و با وجود ابدی بودن بهشت عده‌ای نیز در آن ابدی خواهند بود چرا که از عدل خداوند به دور است عده‌ای که عمری را در اطاعت خداوند بودند و امید به رحمت الهی دارند و با وجود خداوندی حکیم در آن دار الآخره سرگردان یا وارد جهنم شوند.
در مورد ابدی بودن جهنم ابتدا به چند آیه شریفه از قآن مجید که می‌فرمایند: (گوید: اکنون آتش منزلگاه شما است و همیشه در آن خواهید بود)[4] که در اینجا فاعل فعل گوید: ذات اقدس الهی است که این آیه صریح در ابدی بودن و همیشگی بودن آن را می رساند و نیز در آیه‌ای دیگر چنین فرمودند: (پس به کسانی که ستم ورزیدند گفته می‌شود: عذاب جاوید (ابدی) را بچشید).[5]
و در اینجا نیز صدها آیه شریفه وجود دارد که اشاره دارد بر اینکه عده‌ای در جهنم ابدی خواهند بود و این از اقتضاء عدل الهی است زیرا که جهان آخرت منزلی بین بهشت و جهنم نیست و عدل الهی این مطلب را می‌طلبد که افرادی را که عمری در عناد و لجبازی به سرکردند و منکر تمام این واقعیت‌ها بودند را جدا و محلی غیر از محل افراد باتقوا و متقی قرار دهد. در اینجا شاید گفته شود که بالاخره روزی اصل جهنم از بین می‌رود، زیرا سوخت و ساز آن پایان می‌پذیرد و افسرده می‌شود که در پاسخ آیه شریفه (هر وقت بخواهد افسرده و بی‌فروغ شود ما آن را می‌افروزیم و نمی‌گذاریم خاموش گردد).[6] و وانگهی دوزخیان نیز خودشان جهنم کوچکی هستند، آن جا که می‌فرمایند: (آنان ماده آتش‌زای دوزخ هستند).[7]
از این قسمت وارد می‌شویم به بحث خلد بهشتیان و جهنمیان و ابتدا بهشت را که ذات الهی برای افرادی که عمری را در طاعت و عبادت او سپری می‌کنند وعده داده است آنجا که می‌فرماید: (در آن جا برای بهشتیان از همه میوه‌ها به اضافه لطف و بخشش پروردگارشان هست)[8] و (آنچه که انسان بخواهد و چشم‌ها را به شوق و لذّت اندازد مهیاست و انسان در آن جاویدان باشد و (و انتم فیها خالدون)[9] و این همه نعمت برای افرادی که در طاعت الهی سعی کرده است می‌باشد و نیز این مطلب را عقل سلیم قبول دارد که کسی که عمری را در تلاش و زحمت برای رسیدن به رضای خداوند باشد اگر چه شاید در طی عمر خود خطاهایی نیز داشته امّا از کرده خود به سوی خداوند توبه کرده است و رضایت خداوند را جلب کرده و مستحق استفاده از این رحمت الهی می‌باشد و البته در مورد بهشت نمی‌توان در مورد ابدی بودن آن اشکالی وارد نمود که از رحمت بی کران الهی دور نیست که بندگان صالح و شایسته خود را مشمول این رحمت واسعه قرار دهد اصل اشکال و شبهه در مورد خلود ابدی در جهنم می‌باشد که با عقل دنیوی ما سازگاری ندارد که با اندک تأمل در آیات و مطالب بیان شده قابل حل خواهد بود ابتدا ما سراغ قرآن کریم که کتاب آفریننده هر دو جهان است می‌رویم و از باب نمونه و تبرّک به چند آیه تمسک می‌کنیم.
(و کسانی که کافر شدند و آیات ما را تکذیب کردند اهل دوزخند و همیشه در آن خواهند ماند)[10] در این آیه شریفه به کلمه (خلود) یعنی جاودانگی برخورد می‌کنیم که در بعضی دیگر از آیات کلمه (ابداً) نیز بعد از آن برای تأکید آمده مثل (مَنْ یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ فَإِنَّ لَهُ نارَ جَهَنَّمَ خالِدِینَ فِیها أَبَداً) ؛ ترجمه: هر کس خدا و پیامبرش را نافرمانی کند قطعاً آتش دوزخ برای اوست و جاودانه در آن خواهد بود. [11] آنچه که از این دو آیه می‌توان استفاده کرد با توجه به معنای کلمه خلود که در کتب لغت به دو بخش تقسیم می‌شود که معنای نخست آن همان جاویدانگی و همیشگی و دائمی بودن است و بخش دوم که به معنای طول عمر و طولانی بودن است[12] اینست که عذاب جهنم برای بعضی از افراد آن که در آیاتی به آنها اشاره می‌کند ابدی و همیشگی است.
(این چنین خداوند اعمالشان را به صورت حسرت باری به آنها نشان می‌دهد و هرگز از آتش خارج نخواهد شد.)[13] آنچه از این آیه می‌توان استفاده کرد اینست که چون نمی‌توانند از آن خارج شوند و مطلق آمده این با کلمه هرگز (مای نافیه) دلالت بر ابدی و دائمی بود آتش بر افراد و پیروان گمراهی خواهد بود و مرحوم علامه طباطبایی بعد از ذکر این آیه در المیزان می‌فرمایند این دلیلی است بر ضد کسانی که معتقد به انقطاع عذاب دوزخند[14] و امّا قسم دوم جواب که ادله عقلی جاودانگی است عبارتند از:
1. اثر وضعی عمل: اساس اشکال و شبهه حاصل از این پندار می‌باشد که ما کیفرهای الهی در جهان دیگر را مثل کیفرهای قراردادی این دنیا قرار داده‌ایم یعنی قانون گذار با مدنظر قرار دادن اندازه جرم کیفری را برابر آن مشخص و تعیین کرده و با این دید دنیوی این سؤال در ذهن ایجاد می‌شود که چرا برابری بین عملهای انجام شده با خلود در جهنم نیست در حالی که انسان مثلاً 90سال در این جهان مشغول معصیت و شرک می‌شود جزایش برابر با خلود جهنم است، و عقل دنیوی این نابرابری را در ظاهر نمی‌تواند تفهیم نماید برای پاسخ نکاتی را اشاره می‌کنیم:
الف: از جمله معروف (کیفر به اندازه جرم) حاکی از این مطلب است که هرگز نباید کیفر تمام نافرمانی‌ها و جنایت یکی باشد مثلاً کیفر کسی که دشنام می‌دهد با کیفر کسی که مرتکب قتل می‌شود نباید یکسان باشد و نیز کیفر قاتلی که بر اثر بی توجهی و بدون مقدمه و نقشه قبلی بر اثر عملی مثل رانندگی مرتکب قتلی می‌شود نمی‌تواند کیفرش برابر کسی که با قصد قبلی و نقشه شیطانی اقدام به ترور یک شخص می‌کند برابر باشد و همچنین کیفر یک چنین شخصی نمی‌تواند با کیفر یک فرد خود کامه که برای حفظ قدرت و حکومت طاغوتی خود صدها و بلکه هزاران نفر را می‌کشد برابر باشد و همه این مطالب بیان شده را که اسلام آنها را وضع کرده مورد قبول هر عقل سلیمی است.
ب: در این جهان افراد قانون گذار برای اعمال نیک پاداشهایی و برای اعمال بد و جرمها کیفرهایی را تعیین کردند و بعد افراد و گروه بعدی آمده‌اند و آن قوانین نخست را یا تشدید یا تضعیف و گاهاً حذف کردند که البته قوانین در هر منطقه‌ای و محیطی که قانون آن منطقه اجرا می‌شود عادلانه تلقی شده زیرا رابطه کیفر و پاداش با عمل یک رابطه قراردادی است که به نحوه تشخیص و قرار داد قانون گذار آن منطقه و محیط بستگی دارد مثلاً ممکن است عملی در یک محلی جرم محسوب و جزای اعدام داشته باشد در حالی که در منطقه دیگری اصلاً جرمی محسوب نشود تمام این دگرگونیها از یک اصل سرچشمه می‌گیرد و آن قرار دادی و تشخیصی بودن کیفرها و پاداشهای دنیوی می‌باشد در صورتی کیفر و پاداش در جهان دیگر (آخرت) یک رابطه (تکوینی) ‌است یعنی سوختن در آتش اثر طبیعی عمل و خاصیت خود گناه و معصیت باشد اثری که از گناه و عمل جدا نبوده و از آن جدا شدنی نیست و به دیگر سخن هر گناهی در آن جهان دنباله‌ای دارد که ناگزیر از آن جداشدنی نیست.
ج: رابطه کیفر با گناه چه در این جهان و چه در جهان آخرت هرگز رابطه زمانی نیست مثلاً یک لحظه هوسرانی و فریب نفس خوردن و نزدیکی با زنی که آلوده به بیماری مثلاً ایدز است یک عمر بدبختی و محرومیت از زندگی را به دنبال دارد یا به هنگام رانندگی یک لحظه چرت بی هنگام برابر است با یک عمر نقص عضو یا فوت. در حالی که نفس عمل چند لحظه طول نمی‌کشد ولی برابر است با یک عمر پشیمانی و مثالی دیگر اینکه ما مثلاً موقع کشت دو نوع تخم در دست داشته باشیم که یکی گل و دیگری خار باشد و ما در یک طرف باغچه تخم گل بپاشیم و در طرف دیگر تخم خار بپاشیم اشعه خورشید و ریزش باران‌های طبیعی، آنها را پرورش می‌دهد در طول فصل برداشت ما از یک طرف باید گل بچینیم و از یک طرف خار. هرگز در اینجا به ذهن ما خطور نمی‌کند که یک لحظه خار کاشتن چرا چنین پی‌آمد ممتد و طولانی را داشته.
حال با توجه به این نکات پاسخ روشن است که اگر عمل ما در این جهان، بذری باشد که کیفرها و پاداشها نتیجه طبیعی و اثر وضعی آن شمرده شود هیچ کس جز عامل، مسؤول کیفر خود نیست زیرا اوست که با کمال توجه و آگاهی از پی‌آمد عمل خویش دست خود را به گناه آلوده کرده و بذر خار کاشته است در این صورت باید در جهان دیگر میوه کردار خود را بچیند و مؤید این مطلب (الدنیا مزرعه الآخره دنیا کشتزار آخرت است) می‌باشد.
بنابراین هر نوع کیفری خواه کوچک و خواه بزرگ و خواه ممتد و خواه غیر ممتد، هرگز جنبه قراردادی با عمل را ندارد که فرد گناهکار آنرا یک قرار داد ظالمانه تلقی کند بلکه یک رابطه تکوینی و طبیعی است و هر عملی بسان یک علت و یک سبب معلول خاصی را به دنبال دارد و فردی که در تمام عمر خود مشغول معصیت و شرک به ذات الهی باشد و تمام عمر خود را با معاصی طی کرده همین معاصی خود آتش جهنم است که فرد خود آنها را کسب کرده است.
2. در پایان این مقوله عقلی ابدی بودن را از راه برهان خلف به طور مختصر بیان می‌کنیم مقدمات این بحث: همه ما به عقل خود قبول داریم که هیچ وقت افراد خوب و مؤمن با افرادی که عمری را به شرک و تباهی به سر می‌کنند برابر نیستند و در یک جا جمع نمی‌شوند و این مطلب را همه قبول داریم که صدور قبیح و ظلم از خداوند متعال محال است با توجه به مطلب ذکر شده اگر ابدی بودن جهنم را قبول و باور نداشته باشیم لازمه آن اینست که افراد مؤمن و باتقوا با افرادی که عمری را در فساد گذران کرده‌اند در یک جا (بهشت) با هم جمع شوند و این عمل قبیح است و آن نتیجه می‌دهد که نعوذ بالله از خداوند فعل قبیح سر بزند و ذات الهی از این عمل منزه است در نتیجه جمع این دو افراد با هم محال است و لازمه آن ابدی بودن جهنم می‌باشد و باور کردن ابدی بودن آن است.
امّا نکته‌ای را لازم است در پایان متذکر شویم و آن اینکه همه افرادی که وارد جهنم می‌شوند تا ابد در جهنم نمی‌مانند بلکه عده‌ای بعد از طی مدتی که (الله اعلم) براساس روایات و آیات از جهنم آزاد و وارد بهشت می‌شوند و عده‌ای هم که شمار آنها در منابع معرفی شده آمده در آن ابدی خواهند بود.
در پایان از درگاه خداوند منان آرزومندیم که روز قیامت ما را شرمنده پیامبر صلّی الله علیه و آله و اهل بیت علیهم السّلام قرار نداده و ما را از آتش جهنم نجات دهد.
پی نوشتها:
[1] . فرقان، 15.
[2] . ابراهیم، 23.
[3] . معاد در قرآن، آیت الله جوادی آملی، ج 5، ص 354.
[4] . انعام، 128.
[5] . یونس، 52.
[6] . اسراء، 97.
[7] . بقره.
[8] . سوره محمد صلّی الله علیه و آله ، ص 15.
[9] . سوره زخرف، ص 17.
[10] . سوره مائده، آیه 37.
[11] . سوره جن، آیه 23.
[12] . پیام قرآن، چ 6، ناصر مکارم شیرازی، دارالکتب الاسلامی.
[13] . سوره بقره، آیه 167.
[14] . المیزان، ص 408، چ جامعه مدرسین، 215.
eporsesh.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین