پاسخ به این سؤال، مستلزم این است که ما نگاهی کلی به قطعنامههای سازمان ملل متحد راجع به جنگ ایران و عراق بیفکنیم تا بر اساس آن درک نماییم که چرا ایران قطعنامههای قبلی را نپذیرفت و قطعنامه 598 را سرانجام با تأخیر و پس از تحمل 8 سال جنگ و خسارات مالی و جانی پذیرفت. با یک دید کلی به قطعنامههای 582 و 588 ،552 ،522،540 ،514 ، 479 که شورای امنیت درباره جنگ ایران و عراق صادر کرده است به این حقیقت دست مییابیم که هیچ یک از این قطعنامهها خواستههای به حق ایران یعنی عقبنشینی بدون قید و شرط عراق به مرزهای بینالمللی، تعیین متجاوز و پرداخت خسارات جنگی را مورد توجه قرار نداده است. حتی در این قطعنامهها از جنگ ایران و عراق به عنوان پدیدهای که به واسطة آن "نقض صلح" صورت گرفته، تعبیر نگردیده است. در همة این قطعنامهها از جنگ بین ایران و عراق تعبیر به "وضعیت" شده، که مسلماً اگر نقض صلح صورت نگرفته باشد و تجاوز محرز نشده باشد، متجاوزی هم که عراق بوده است، معلوم نخواهد شد. دیگر اینکه تمام این قطعنامهها به صورت توصیه تنظیم شده است نه تصمیم، که واضح است کارایی قطعنامههایی که بر اساس توصیه تنظیم شود از قطعنامههایی که بر اساس تصمیم باشد پایینتر بوده و متجاوز میتوانست هر چند که بعد از قطعنامة 598 نیز چنین شده است از تعهداتش شانه خالی کند. شورای امنیت سازمان ملل تا قبل از قطعنامه 598 با اعلام جنگ ایران و عراق، به عنوان "وضعیت" حاضر نبوده است متجاوز بودن عراق را اعلام کند و از آن کشور خسارت دریافت نماید. طبیعی است که ایران در طول دوران تجاوز عراق متحمل خسارات زیاد جانی و مالی شده بود و بزر گترین خوسته ایران هم این بوده است که متجاوز معلوم گردد و خسارت وارده به ایران نیز پرداخت شود. ولی در تمام قطعنام ههای قبلی چنین چیزی اصلاً وجود نداشته است. در قطعنامة 598 شورای امنیت حداقل برای اولین بار از "نقض صلح" سخن به میان آمده و از دبیرکل خواسته شده که هیئت تحقیقی برای بررسی مسئولیت جنگ تشکیل دهد. این تغییر نگرش شورای امنیت، به ایران حداقل این امکان را میداد که بتواند در سایه تحولات جدیدی که در نظرهای شورا به وجود آمده، تلاش نماید تا عراق را به عنوان متجاوز معرفی نماید و از این طریق به خواستههای به حق خود دست یابد و خسارات وارده را از عراق دریافت کند. دلیل دیگر به مسئلة اوضاع داخلی و فشارهای بینالمللی برمیگردد. درست است که قطعنامة 598 در مسئله جنگ احراز تجاوز کرده است ولی در قطعنامه هیچ اشارهای به متجاوز نشده است و همان طور که گفته شده است ایران امیدوار بود که با توجه به هیئت تحقیق بیطرفی که قطعنامه برای تعیین مسئولیت تجاوز و خسارات جنگی پیشنهاد کرده بود، بتواند به خواستههای خود برسد. بنابراین عامل دیگر را میتوان در پذیرش قطعنامه 598 ، اوضاع داخلی ایران و فشارهای بین المللی دانست. از یک طرف ایران به دلیل وضعیت نامناسب اقتصادی که خود باعث مشکلات فراوانی در میدان جنگ شده بود، نمیتوانست به صورت همهجانبه به جنگ ادامه دهد، طوری که در جریان جنگ، به گفته آقای هاشمی رفسنجانی ایران مجبور شد دوازده میلیارد دلار وام از خارج بگیرد که این امر باعث وخامت اوضاع اقتصادی شده و امکان پشتیبانی جبههها و تدارک تجهیزات نظامی را بسیار محدود کرده بود. از لحاظ بینالمللی نیز ابرقدرتها و قدرتهای بزرگ به این نتیجه رسیدند که ادامه جنگ برای منافع آنها مضر بوده و گسترش جنگ به خلیج فارس و تهدید جریان نفت که مصرف صنایع کشورهای بزرگ است آنها را واداشت تا تصمیم به خاتمة جنگ بگیرند و در حقیقت یک اجماع بین المللی به وجود آمد که از ادامه جنگ جلوگیری شود. از نظر نظامی نیز قدرتهای بزرگ پس از پیروزیهای ایران در سالهای 1364 و 1365 به تقویت بیش از حد عراق پرداختند و سلاحهای مرگبار کشتار جمعی را در اختیار ارتش این کشور قرار دادند. عراق نیز در سال 1367 با اتکا به سلاحهای شیمیایی به خطوط دفاعی ایران حمله کرد و مناطق فاو، شلمچه و جزایر مجنون را به تصرف خود درآورد. دیگر آنکه نیروهای امریکایی نیز در خلیج فارس حضور یافتند و با حمله به هواپیمای مسافربری و سکوهای نفتی ایران عملاً وارد جنگ با ایران شدند و سعی میکردند که توان اقتصادی و نظامی ایران را تضعیف کرده ایران را وادار به پذیرش قطعنامه نمایند. بنابراین ایران با توجه به فشارهای بینالمللی و اوضاع داخلی کشور، هرچند که به واسطة قطعنامه 598 به همة اهداف به حقش نایل نیامده بود، آن را پذیرفت. منبع: جنگ ایران و عراق، پرسشها و پاسخها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
چرا ایران برخلاف عکس العملهای اولیه، پس از جنگ هشت ساله و با وجود خسارات مالی و جانی فراوان، سرانجام قطعنامة 598 را در سال 1367 پذیرفت؟
پاسخ به این سؤال، مستلزم این است که ما نگاهی کلی به قطعنامههای سازمان ملل متحد راجع به جنگ ایران و عراق بیفکنیم تا بر اساس آن درک نماییم که چرا ایران قطعنامههای قبلی را نپذیرفت و قطعنامه 598 را سرانجام با تأخیر و پس از تحمل 8 سال جنگ و خسارات مالی و جانی پذیرفت.
با یک دید کلی به قطعنامههای 582 و 588 ،552 ،522،540 ،514 ، 479 که شورای امنیت درباره جنگ ایران و عراق صادر کرده است به این حقیقت دست مییابیم که هیچ یک از این قطعنامهها خواستههای به حق ایران یعنی عقبنشینی بدون قید و شرط عراق به مرزهای بینالمللی، تعیین متجاوز و پرداخت خسارات جنگی را مورد توجه قرار نداده است. حتی در این قطعنامهها از جنگ ایران و عراق به عنوان پدیدهای که به واسطة آن "نقض صلح" صورت گرفته، تعبیر نگردیده است. در همة این قطعنامهها از جنگ بین ایران و عراق تعبیر به "وضعیت" شده، که مسلماً اگر نقض صلح صورت نگرفته باشد و تجاوز محرز نشده باشد، متجاوزی هم که عراق بوده است، معلوم نخواهد شد. دیگر اینکه تمام این قطعنامهها به صورت توصیه تنظیم شده است نه تصمیم، که واضح است کارایی قطعنامههایی که بر اساس توصیه تنظیم شود از قطعنامههایی که بر اساس تصمیم باشد پایینتر بوده و متجاوز میتوانست هر چند که بعد از قطعنامة 598 نیز چنین شده است از تعهداتش شانه خالی کند. شورای امنیت سازمان ملل تا قبل از قطعنامه 598 با اعلام جنگ ایران و عراق، به عنوان "وضعیت" حاضر نبوده است متجاوز بودن عراق را اعلام کند و از آن کشور خسارت دریافت نماید. طبیعی است که ایران در طول دوران تجاوز عراق متحمل خسارات زیاد جانی و مالی شده بود و بزر گترین خوسته ایران هم این بوده است که متجاوز معلوم گردد و خسارت وارده به ایران نیز پرداخت شود. ولی در تمام قطعنام ههای قبلی چنین چیزی اصلاً وجود نداشته است. در قطعنامة 598 شورای امنیت حداقل برای اولین بار از "نقض صلح" سخن به میان آمده و از دبیرکل خواسته شده که هیئت تحقیقی برای بررسی مسئولیت جنگ تشکیل دهد. این تغییر نگرش شورای امنیت، به ایران حداقل این امکان را میداد که بتواند در سایه تحولات جدیدی که در نظرهای شورا به وجود آمده، تلاش نماید تا عراق را به عنوان متجاوز معرفی نماید و از این طریق به خواستههای به حق خود دست یابد و خسارات وارده را از عراق دریافت کند.
دلیل دیگر به مسئلة اوضاع داخلی و فشارهای بینالمللی برمیگردد. درست است که قطعنامة 598 در مسئله جنگ احراز تجاوز کرده است ولی در قطعنامه هیچ اشارهای به متجاوز نشده است و همان طور که گفته شده است ایران امیدوار بود که با توجه به هیئت تحقیق بیطرفی که قطعنامه برای تعیین مسئولیت تجاوز و خسارات جنگی پیشنهاد کرده بود، بتواند به خواستههای خود برسد. بنابراین عامل دیگر را میتوان در پذیرش قطعنامه 598 ، اوضاع داخلی ایران و فشارهای بین المللی دانست. از یک طرف ایران به دلیل وضعیت نامناسب اقتصادی که خود باعث مشکلات فراوانی در میدان جنگ شده بود، نمیتوانست به صورت همهجانبه به جنگ ادامه دهد، طوری که در جریان جنگ، به گفته آقای هاشمی رفسنجانی ایران مجبور شد دوازده میلیارد دلار وام از خارج بگیرد که این امر باعث وخامت اوضاع اقتصادی شده و امکان پشتیبانی جبههها و تدارک تجهیزات نظامی را بسیار محدود کرده بود. از لحاظ بینالمللی نیز ابرقدرتها و قدرتهای بزرگ به این نتیجه رسیدند که ادامه جنگ برای منافع آنها مضر بوده و گسترش جنگ به خلیج فارس و تهدید جریان نفت که مصرف صنایع کشورهای بزرگ است آنها را واداشت تا تصمیم به خاتمة جنگ بگیرند و در حقیقت یک اجماع بین المللی به وجود آمد که از ادامه جنگ جلوگیری شود.
از نظر نظامی نیز قدرتهای بزرگ پس از پیروزیهای ایران در سالهای 1364 و 1365 به تقویت بیش از حد عراق پرداختند و سلاحهای مرگبار کشتار جمعی را در اختیار ارتش این کشور قرار دادند. عراق نیز در سال 1367 با اتکا به سلاحهای شیمیایی به خطوط دفاعی ایران حمله کرد و مناطق فاو، شلمچه و جزایر مجنون را به تصرف خود درآورد.
دیگر آنکه نیروهای امریکایی نیز در خلیج فارس حضور یافتند و با حمله به هواپیمای مسافربری و سکوهای نفتی ایران عملاً وارد جنگ با ایران شدند و سعی میکردند که توان اقتصادی و نظامی ایران را تضعیف کرده ایران را وادار به پذیرش قطعنامه نمایند. بنابراین ایران با توجه به فشارهای بینالمللی و اوضاع داخلی کشور، هرچند که به واسطة قطعنامه 598 به همة اهداف به حقش نایل نیامده بود، آن را پذیرفت.
منبع: جنگ ایران و عراق، پرسشها و پاسخها، فرهاد درویشی، مرکز مطالعات و تحقیقات جنگ
- [سایر] برآورد خسارات مادی ایران در جنگ تحمیلی هشت ساله چه میزان است؟
- [سایر] برخی از کارشناسان نظامی و سیاسی معتقد بودند ادامه جنگ به شکست نظامی ایران منجر خواهد شد، آیا چنین تحلیلی مبنای قبول قطعنامه 598 بود؟
- [سایر] آیا ایران عامل تداوم هشت سال جنگ و خونریزی بود؟
- [سایر] سلام1.دختری 26ساله ترم آخر کارشناسی ارشد هستم2.پسری 26 ساله با مدرک کاردانی از اقوام دور مادریم سال گذشته از من خواستگاری کرد3.به علت شرایط مالی نامساعد وی وچون علاقه ای به او نداشتم نپذیرفتم4.پس از مدتی با اصرار فراوان او بدون اطلاع خانواده طی چند تماس تلفنی و ملاقات حضوری شناخت نسبی حاصل شد5.تصمیم گرفتیم فرایند خواستگاری را دوباره تکرار کنیم6.خانواده ام با دلایلی همچون اختلاف تحصیلات وتفاوت فرهنگ پدرهایمان ومحل زندگی ومادیات مخالفت کردند7.من به ظاهر تسلیم شدم اما این رابطه کمابیش ادامه دارد و من در انتخابم به یقین رسیده ام8.قرار است دوباره اقدام کنند.ما تمام تلاشمان را برای رضایت پدر و مادرم خواهیم کرد.اگر راضی نشوند چه باید بکنم؟اگر بدون رضایت قلبی تصمیم را به خودم واگذار کنند چه کنم؟ من میان انتخاب با معیارهای دینی و نشکستن دل والدینمکه دستور همان دین است مانده ام. مرا راهنمایی کنید لطفا
- [سایر] سلام.از طرف مادرم می نویسم: سلام جوانی با تفاوت سنی 12 سال تقاضای خواستگاری از دخترم را دارد.ایشان پزشکی است که در سال 81 فارغ التحصیل شده و دختر من دانشجوی سال سوم دندانپزشکی است.این آقای پزشک مطب ندارد و آنطور که خودش به دختر ما گفته است علاقه ای به گرفتن تخصص در ایران ندارد و قصد خروج از ایران و ادامه تحصیل در خارج از کشور را دارد.الان هم دارای شغل ثابتی نیست و متاسفانه بر عکس خانواده ی ما از نظر مذهبی مایه ی خیلی قوی ای ندارند.ولی از قبل در دانشگاه با دختر بنده بدون اطلاع خانواده ی ما صحبت کرده و در او دلبستگی ایجاد کرده اند و وعده و وعید هایی نیز داده اند.پدر فرزند من به شدت با این طور آشنایی هایی مخالف است و تضاد وحشتناکی بین دختر و پدر ایجاد شده است و کلاً نظام خانواده ی ما به هم ریخته است در حالی که به احتمال زیاد ارتباطات مخفیانه ی این دو ادامه دارد. البته مادر ایشان تلفنی تقاضای ملاقات(خواستگاری)را نموده است ولی پدر فرزندم هرگز حاضر نیست که آنها را بپذیرد چون دختر من 21 ساله و پسر 33 ساله است و پدرش می گوید ایشان چون شغل ثابت و استخدامی ندارد عاقبت مشخصی هم برایش معلوم نیست!لازم به ذکر که دختر به شدت با این وصلت موافق و پدرش به شدت مخالف است!پسر هم پدر ندارد و تک پسر است با یک خواهر. شما ما را راهنمایی کنید که چگونه این تضاد بین پدر و دختر را حل کنیم؟در ضمن همسر بنده هم انسان تحصیل کرده و استاد دانشگاه هست
- [آیت الله جوادی آملی] احتراماً در رابطه با مشکل پیش آمده برای اعضاء کشاورزان تعاونی … حل اختلاف و مشکل حاصله با فتوای آن حضرت حاصل و مودّت و برادری با حُکم شرعی آن حضرت عمیقتر خواهد شد. در سال … به تعاونی سازمان اعلام نموده تراکتور اونیورسال … تومان و فرگوسن دو برابر آن است با پرداخت یک دوم بهاء در نوبت قرار میگیرید بعد از 6 ماه مجدد اعلام نمودند در صورت پرداخت یک دوم بهاء باقیمانده یک ماه بعد تراکتور را تحویل میگردد. تعاونی ما عیناً مراتب را به اعضاء اعلام متقاضیان کل بهاء هر دستگاه را واریز نمودند. 1. سازمان قیمت تراکتور را اعلام و متقاضی پرداخت نموده آیا شرعاً عقد معامله جاری شده و رسمیت دارد خاصّه آنکه سازمان زمان تحویل را هم تعیین نموده؟ 2. آیا سازمان با وجود اعلام قیمت قطعی و دریافت آن میتوانست به جای تحویل تراکتورها و خسارات وارد فقط هر ساله افزایش قیمت اعلام نماید. 3. آیا سازمان ملزم به پرداخت خسارت تأخیر در تحویل و عدم کارکرد ناشی از عدم تحویل میباشد؟ 4. آیا پس از 5 سال که سازمان تعدادی را تحویل داده میتوانست به جای مبلغ اولیه، چند برابر آن را مطالبه نماید. 5. آیا یک سال بعد از تحویل و صدمه فاکتور و وصول کامل بهاء تراکتور به قیمت … تومان سازمان میتواند به شرکت بگوید شما حق فروش ندارید و در صورت فروش باید به نرخ روز مابه التفاوت را به قیمت روز به ما (سازمان) بپردازید؟ 6. حتی سازمان بگوید 5 سال بعد هم اگر بفروشید به نرخ همان روز باید به کسر مبلغ فاکتور شده باقیمانده اضافی را به سازمان بپردازید؟ 7. آیا میشود کالایی را با توافق فروخت و بهاء آن را دریافت نمود و تحویل نداد و به جای تحویل قیمتها را بالا برد و پس از تحویل و صدور فاکتور و با گذشت یک سال بگوید کالای خریداری شده را در صورت فروش به بهاء بیشتر سود حاصله را باید به فروشنده بپردازید؟
- [سایر] با عرض سلام وخسته نباشید. دختری 27 ساله هستم فرزند دوم خانواده و 4 دختر هستیم و مهندس عمرانم,حدود 4 ماه پیش همسر دوستم یکی از همکاراشونو برای ازدواج معرفی کردن,ایشون از همون اول گفتن عکس همدیگه رو ببینیم,بعد گفتن پسندیدن و باید به خونواده اطلاع بدن اما تا 2 ماه ازشون خبری نشد,بعد از 2 ماه توی فیسبوک در چند کلمه کوتاه گفتن قصد ازدواج ندارن چون یه خونه خریدن و قسط دارن میدن بعد از 1 ماه چند تا عکس فرستادن و گفتن میخوان ازدواج کنن و 2 بار با هم بیرون ملاقات کردیم از همون اول فقط به مسایل مالی فکر میکردن و تنها معیارشون چادری بودن بود,قرار شد با خونوادش مطرح کنه و بقیه مسایل,اما بعذ از 2 هفته گفت که خونوادم گفتن عجله نکن و قراره برن خواستگاری شخص دیگه ای, بعد از مدتی وقتی پرسیدم جی شد عروسی افتادیم گفتن بله افتادین من اعصابم خرد شد و گفتن شما قدرت تصمیم گیری ندارید و دیگه کسی و به بازی نگیرید و گفتم من سال دیگه از ایران میرم تا این حرف زدم روی سکه عوض شد و گفت من تورو میخواستم اما تو زود قضاوت میکنی و زود تصمیم میگیری,منم در انتها شماره خونه رو بهشون دادم گفتم اگه قصدتون ازدواجه شماره رو به مادرتون بدین واقعا نمیدونم میشه به چنین آدمی اعتماد کرد ایشون 34 سالشه ومهندس مکانیکه ,حتی طی صحبتاش متوجه شدم حقوقشو دروغ میگه,دایم توی اینترنته و میگه من فقط شبا توی اینترنتم,صداقت و توی حرفاش نمیبینم اما از لحاظ اعتقادی خوبه و جایگاه اجتماعی,اما خونواده ی خیلی مذهبی داره,واقعا سردرگمم لطفا کمکم کنید
- [سایر] سلام فوری لطفا 27ساله کارشناس گرافیک شاغل خواستگاری 30 ساله ترم آخر کارشناسی ارشدوشاغل در بخش پژوهشی دانشگاه دارم(توسط یکی از آشنایان معرفی شده) 2مرتبه باهم ملاقات داشتیم .بار اول از ظاهرش اصلا خوشم نیامد و شرایط باعث شد که برای باردوم ملاقات کنیم . باردوم متوجه شدم که ظاهرش را می توانم بپزیرم. اماااااااااااااااااااااااا چیز های دیگری دیدم که نمی دانم جزئی از شخصیتش است یا شرایط ایجاب می کند 1.عمدا یک cd خریدم برای دیدن عکس العمل حتی تعارف به حساب کردن هم نکرد(توضیح:من احتیاج مالی ندارم ولی مرد خسیس را دوست ندارم) آیا خسیس است یا در این مرحله لزومی برای این کار ندیده؟ 2.خیلی سوال میکند. فضول و بد دل یا مداخله گر است یا کنجکاو برای انتخاب؟ 3.از خودش تعریف می کند نمی دانم خودشیفته است یا احساس حقارت دارد یا می خواهد برای جلب نظرم خودش را خیلی خوب جلوه دهد؟ 4.اسرار به ادامه تحصیلم دارد نمی فهمم چرا؟ من موافقم که درس بخوانم ولی کلا با مجبور بودن در تمام موارد مسئله دارم 3.تا کمی بعد از غروب با هم صحبت می کردیم فقط تا قسمتی از راه همراهیم کرد . مرد مسئولی نیست که یه خانم رانرسوند یا در این مرحله لزومی ندید.(البته وسیله ندارد ولی حداقل می توانست برایم تاکسی بگیرد) 4. جلسه اول گفت برای مقطع دکترا برای چند سال برنامه زندگی در کشور دیگری را دارد. جلسه دوم من اعلام کردم نمی توانم کردم گفت خیلی هم جدی نبوده از کجا بفهم بدها مجبورم نمی کند. 5.حرفی زد که من در جواب گفتم با این حرف شما مخالفم سعی در ترجمه حرفش و این که من اشتباه می کنم برآمد قبل از اینکه من منظورم را بیان کنم بعد که گفتم پذیزفت ولی شک کردم که مبادا اهل جبهه گرفتن باشد یا روراست بگم نمیخوا رو بده. 6.در کل آدم عاطفی زود رنج حساس با توقع حمایت همه جانبه دارم.برام مهم که احساس کنم یه مرد ازم حمایت میکنه.احساس امنیت از کجا بفهمم این آقا این شخصیت رو داره یا نه از اون دسته مرد هایی که با خود رای یا بی مهره یا بد اخلاقه و یا در گیر کار و درس یا چیز های دیگه مثل بد دلی یا خساست متقابلا اهل محبت کردن و احترام گذاشتن هستم.ولی در کل اسیر نیستم حالا اسرارمی خوان با خانواده بیان می گن خانواده براشون مهمه که اگه راست بگن یه امتیاز مثبت داره من هم موافقم چون خانواده برام اهمیت دارن ولی سر انتخاب این آقا یک دنیا شاید دارم. گرفتاری های شما را درک می کنم ولی خیلی به کمکتون نیاز دارم خواهش می کنم راهنماییم کنید . ممنون از لطفتون و به شدت التماس دعا
- [سایر] آقای مرادی سلام. وقتتون به خیر. عرض کنم حضورتون که بنده مدته 2 ساله که \"قراره\" با شخصی ازدواج کنم. با ایشون در دانشگاه آشنا شدم. دلیل اینکه تا حالا عقد نکردیم مخالفت خانواده ایشون به دلیل تفاوت سطح اقتصادی بوده.و البته پدر ایشون استاد دانشگاه و پدر من دوره ابتدایی (ششم ابتدایی) رو فقط گذروندن. خانواده ایشون این مخالفت رو از همون ابتدای امر عنوان کردن و دلیلشون این بوده که شما دو نفر نمی تونین با هم زندگی کنین و دوام زندگیتون به 1 سال هم نمی رسه.( با توجه به همون تفاوتها) توجه کنین که این نظر رو در صورتی صادر کردن که شناختی نسبت به من یا خانواده ام نداشتن و صرف وجود این تفاوتها مخالفت کردن. طبق قاعده ی \" هم کفو بودن\" که البته چون من و آقا پسر بر این عقیده بودیم که هم کفو بودن به لحاظ عقیده و ایمان و طرز تفکر در موارد مورد بحث در ازدواج و ... و نه در موارد اقتصادی و از این دسته؛ فکر می کردیم که کار اشتباهیه که ما هم با اونا هم آهنگ بشیم و قطعا ما رو هم در برابر این عکس العملمون باز خواست خواهند کرد، به همون اندازه که آنها رو به علت عذری که آوردن و در چارچوب اسلام نمی گنجه. می خوام بگم که ما این طور فکر می کنیم که اگه عرف جامعه با اونچه که پیغمبر ( ص )به ما دستور دادن نمی خونه، معنی اینکه در احکام موجود در رسالات نوشته شده \" عرفا و شرعا\" چیه؟ این شرع که پیامبر گذاشته بودن بر عرف موجود در جامعه غلبه نداره؟ اصولا منظور عرفی که بر پایه ی شرع باشه و در \" جامعه اسلامی \" عرف باشه مد نظر نبوده؟ صحبت دیگه ای که دارم اینه که در حدیثی از پیغمبر( ص ) خوندم که بدین مضمون بود : یاری کسی که به قصد دوری از محرمات و باعتماد به خدا و بامید ثواب ازدواج کند بر خدا لازم است. البته من نمی دونم شرایطی که اینو فرمودن چی بوده، ولی دیگه کم کم دارم شک می کنم که اگه ما داریک خیر رو انجام می دیم که پس چرا به نتیجه نمی رسیم! در واقع دارم شک می کنم که شاید باید این ازدواج را لغو کنم. ضمن اینکه این نکات رو هم خوبه بگم: 1- ما بعد از اینکه با کسانی که می شناختیم مشورت کردیم، دیدیم که درست فکر می کردیم و به اقدام بدون خانواده ایشون فکر کردیم( پدر ایشون بهشون گفتن که ما چون به صلاح نمی بینیم کاری برات انجام نمیدیم، تو هم هر کاری می خوای خودت انجام بده. از جانب ما محدودیتی از این نظر نداری، که احتمالا راضی به این امر نیستن ولی چاره دیگه ای هم ندیدن) 2- یه موردی که خیلی خانواده شون بهش اشاره می کنن اینه که : عشق چشم و عقلتونو کور کرده! من کتمان نمی کنم که بعد از 2 سال حتی احساس وابستگی ممکنه بوجود اومده باشه، ولی مطمئنم که کاملا حواسم بوده به احساساتم هیچ بهایی ندم، مگر در مواردی که می خواستم ببینم آیا فلان مدل احساسی آقا اذیتم می نه یا مواردی از این قبیل... که همه موارد سعی شده با قاعده های موجود در زندگی هر دومون ( دستورات اسلام +عقل) چک بشه. اینه که اولا مطمئنم شروع رابطه با احساسات نبوده و ادامه پیدا کردنش هم به این دلیل نبوده. 3- یه چیزی که خیلی نگرانم می کنه و باعث شده در مواردی که صبرم رو داشتم از دست می دادم، باز خودم رو ملزم به ادامه این رابطه بدونم این نکته بوده که من و ایشون نعمتهایی بودیم که خداوند به همدیگه نشونمون داده و اینکه بدون دلیل موجه پس بزنیمشون احتمالا عواقب سوئی هم در این دنیا و هم ان دنیا گریبانمون را خواهد گرفت. 4- خانواده ایشون و مخصوصا مادرشون کاملا درگیر تفاخر نژادی و تجمل زندگی و ... هستن و من احساس می کنم دلیل مخالفتشون هم دقیقن اینه که ما با این مدل مچ نیستیم، کما اینکه پسرشون هم از این مدل همواره ناراضی بودن. و اصولا هم چون بنده فکر می کنم که نارضایتیشون از این جهته، با تنها اومدن آقا پسر برای انجام مرسم موافقت کردم و چون همه دلایل بر پایه ی اصول و عقاید ایمانی و اسلامی مون بوده خانواده من هم به این امر راضی شدن و ازمون حمایت می کنن. نکته ای که هست اینه که خانواده ایشون علاوه بر اینکه برای پسرشون به خواستگری هم نمیان، اصولا این رابطه رو جدی نمی گیرن و اگر حرفی هم به میون بیاد مراسم رو به داد زدن یا مسخره کردن برگزار می کنن. وضعیتی که الان موجوده اینه که ایشون خارج از کشور مشغول به تحصیل هستن. بنا بر توافق 1 ماهه دیگه می خواست بیان که عقد کنیم، که مادرشون این طور گفتن که : من تا 1.5 ماهه دیگه مسافرتم و تو هم حوالی شهریور بیا که ما خودمون هر کاری لازمه بکنیم. با توجه به سابقه ای که در مورد این رابطه در طول این 2 سال و کلا در زندگی خانوادگیشون در طول 26 سال این آقا، حدس بر اینه که برنامه شون این خواهد بود که 1 ماهی هم که ایشون به ایران میان رو وقت کشی کنن که به تصور خودشون\" بالاخره یا من منصرف می شم از روی اذیت شدن ها، یا پسرشون سر عقل میاد!\" و من نمی دونم که موافقت کنم با اینکه تا شهریور هم صبر کنیم یا نه! ضمن اینکه اولا دلیل اینکه می خوایم سریعتر عقد کنیم اینه که \" بر ما که معلوم شده می خوایم با هم ازدواج کنیم، پس دیگه دلیل موجهی برای نا محرم بودن و با هم رابطه داشتن نداریم.\" از طرفی هم پدرم اینقدر آمادگی ذهنی برای هضم کردن اینکه بندا در چنین شرایطی با ایشون موقتا محرم باشیم ندارن. و من شدیدا در این باره هم نگرانم. و ثانیا احتمال اینکه ایشون بیانو تا روزهای آخر خانواده شون سر بدوننمون زیاده! کما اینکه قبل از سفر ایشون تا روز آخر پدر ایشون بهشون نگفتن که نظرشون چیه!(ایشون عید فطر سال گذشته رفتن)و اون روز هم دیگه هیچ کاری نمیشد کرد. فکر می کنم که زیاد صحبت کردم اگه راهنماییم کنین که هم ذهنم کمی شفاف تر شه نسبت به طرز فکرم و اون احادیث با توجه به اینکه در این زمینه علم لازم رو دارین ممنون میشم. چون واقعا احساس می کنم فلسفه زندگیم داره می پیچه به هم! و دیگه قدرت تصمیم گیری ازم گرفته میشه :cry مچکرم در پناه حق