در این باره روایتی از مسور بن مخرمه نقل شده است، که می گوید: (حضرت علی(علیه السلام) از دختر ابوجهل (جویریه) خواستگاری کرد، و فاطمه(علیها السلام)این مسأله را شنید و نزد پدر رفت و عرض کرد: می پندارد که تو جانب دختران خود را رعایت نمی کنی; علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است). مسور بن مخرمه می گوید: (چون پیامبر از تشهد فارغ شد، شنیدم که فرمود: (دخترم را به ابوالعاص بن ربیع دادم و او با من به راستی رفتار کرد. فاطمه(علیها السلام) پاره تن من است. آنچه او را ناخوش آید، دوست نمی دارم. به خدا سوگند دختر رسول خدا، با دختر دشمن خدا نزد کسی جمع نخواهد شد. از این روی علی(علیه السلام) ترک خواستگاری نمود).[1] این روایت هر چند در صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده است، اما از بررسی آن روشن می شود که این روایت دارای سند و متن قابل اعتمادی نیست. 1. از جهت سند صحیح بخاری و مسلم این روایت را فقط از مسور بن مخرمه که در آن زمان در سنین کودکی بوده است، نقل کرده اند. حادثه ای به این مهمی که پیامبر آن را بعد از تشهد نماز، و یا طبق برخی نقل ها بر بالای منبر برای اصحاب خود بیان می دارد، می باید از طریق های متعدد نقل شود و به حد شیوع برسد، نه این که آن را فقط یک کودک شنیده باشد. زیرا مسور بن مخرمه دو سال پس از هجرت به دنیا آمده،[2] و هنگام رحلت پیامبر هشت ساله بوده است. آیا این صحبت پیامبر را فقط همین کودک شنیده است و از اصحاب کسی دیگر نبود تا بشنود؟! 2. از جهت متن و دلالت اولاً جمله (ابو العاص با من به راستی رفتار کرد)، می فهماند که علی(علیه السلام) العیاذ بالله با پیامبر به ناراستی و رفتار کرده است; در صورتی که آن حضرت در ضمن عقد فاطمه(علیها السلام) هیچ تعهدی به پیامبر(صلی الله علیه وآله)نسپرده بود تا خلاف آن را صورت داده و العیاذ بالله با پیامبر به راستی رفتار نکرده باشد.[3] ثانیاً در سخن حضرت فاطمه(علیها السلام) آمده است که (می پندارند تو جانب دخترانت را رعایت نمی کنی)، همچنین در سخن پیامبر خطاب به حضرت علی(علیه السلام)نیز آمده است که (آنچه او را ناخوش آید، دوست نمی دارم). بنابراین معلوم می شود که حساسیت و ناراحتی آن مخدره(علیها السلام) حساسیت زنانگی و به خاطر ازدواج مجدد علی(علیه السلام) و آوردن (هوو) برای آن حضرت بوده است. از طرفی از مسلمات تاریخ است که حضرت علی(علیه السلام)در صحیفه عقد تعهدی نداده بود که ازدواج مجدد نکند. حال این سؤال مطرح می شود که آیا اگر حضرت خواستگاری زن دیگری کند، شرعاً حق او هست یا خیر؟ قطعاً جواب مثبت است; زیرا هیچ دلیلی بر استثنای آن حضرت از این حکم نداریم، در این صورت با توجه به این که پیامبر می فرماید: (فاطمه پاره تن من است)، از شأن فاطمه زهرا(علیها السلام)دور است که از عملی شدن حکم الهی ناراحت و غمگین شود. ثالثاً این که حضرت می فرماید: (دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا جمع نمی شود)، قاعدتاً باید از احکام اختصاصی پیامبر باشد که بین دختر آن حضرت و دختر مؤمنی که پدرش مشرک باشد، نمی شود جمع کرد; در حالی که احدی این حکم را در شمار احکام اختصاصی پیامبر ذکر نکرده است. رابعاً این حدیث نشان می دهد که علی(علیه السلام) از زشتی چنین کاری، یعنی جمع بین دختر پیامبر و دختری که پدرش مشرک بوده است، بی خبر بوده تا حدی که پیامبر را ناراحت کرده است; در حالی که چنین فرصتی با مقام والای علمی امیرالمؤمنین(علیه السلام) سازگاری ندارد. به علاوه، این حدیث با مقام تقوا و محبتی که حضرت علی(علیه السلام) به پیامبر و فاطمه زهرا(علیها السلام)داشتند، سازگار نیست. ما انسان های معمولی اگر کار نادرستی را از دوستمان ببینیم و نپسندیم، ابتدا به صورت دوستانه و خصوصی به او تذکر می دهیم،[4] و اگر چند بار تذکر دادیم و او نپذیرفت، در آن صورت ممکن است در میان جمعیت، عیب او را بازگو کنیم تا از کار خود دست بردارد; در حالی که به طور قطع پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) که در اوج اخلاق انسانی و الهی بوده اند، این امور را بیش از ما مراعات می کرده اند. با توجه به این نکته، معنای حدیث این می شود که پیامبر هر قدر ناخرسندی خود و دختر خود را به حضرت علی(علیه السلام) تذکر داده، اثر ننموده تا این که پیامبر شکایت از حضرت علی(علیه السلام) را به میان مردم کشانده است و... . کدام انسان مسلمان که فداکاری و ارادت و اخلاص، بلکه جان فدایی حضرت علی(علیه السلام) را نسبت به پیامبر می داند، چنین خبری را باور می کند؟! کدام عاقل می پذیرد که حضرت علی(علیه السلام) تا این حد پیامبر و دخترش را ناراحت کند؟! باری، از دیدگاه علمای شیعه این روایت دروغین و ساختگی است.[5] طبق برخی نقل های دیگر، وقتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)خبر خواستگاری را شنید، قضیه را از حضرت علی(علیه السلام)جویا شد. حضرت علی(علیه السلام) در جواب فرمود: (قسم به آن کسی که تو را به پیامبری مبعوث نمود آنچه را به تو گفته اند، من انجام نداده ام و هیچ گاه به ذهن من نیز خطور نکرده است که از دختر ابوجهل خواستگاری کنم).[6] شایان ذکر است که برخی از مخالفان حضرت علی(علیه السلام) این گونه خبرها را جعل می کردند، تا چنین تلقین کنند که آن حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) را ناراحت کرده است به پندار باطل خود بتوانند از شأن و منزلت آن حضرت بکاهند.[7] حضرت علی(علیه السلام) درباره محبت و صمیمیت خویش با فاطمه زهرا(علیها السلام) می فرماید: (به خدا سوگند تا فاطمه زنده بود، او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد. هر گاه به او می نگریستم، غم و اندوه من برطرف می شد).[8] بنابراین روشن می شود که حضرت علی(علیه السلام) از دختر ابوجهل هرگز خواستگاری نکرده و این نقل تاریخی، دروغ و شایعه ای بیش نبوده است. پی نوشتها: [1]. صحیح بخاری، ج 4، ص 212، (دارالفکر، بیروت، 1407 ه); صحیح مسلم، ج 7، ص 142، (دارالفکر، بیروت). [2]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 3، ص 394، (مؤسسه الرساله، بیروت، 1413 ه ق). [3]. ر.ک: زندگانی حضرت زهرا(علیها السلام)، دکتر سیدجعفر شهیدی، ص 89 92، (دفتر نشر فرهنگ اسلامی). [4]. در احادیث معصوم(علیهم السلام) فراوان توصیه شده است که عیب برادر مسلمانت را به طور مخفیانه و خصوصی به او تذکر بده! در روایات می خوانیم: (هر کس برادرش را مخفیانه موعظه کند، او را زینت کرده است و هر کس برادرش را آشکار تذکر دهد، او را لکه دار و بی آبرو ساخته است)، بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 71، ص 166، ح 29، (مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403 هق). [5]. ر.ک: تنزیه الانبیاء، سیدمرتضی، ص 167، (انتشارات شریف رضی). [6]. ر.ک: علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 185، ح 2، باب 149، (مکتبة داوری، قم) [7]. ر.ک: زندگانی فاطمه زهرا، دکتر سیدجعفر شهیدی، ص 92، (دفتر نشر فرهنگ اسلامی). [8]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 133 134، (مؤسسة الوفا، بیروت، 1404 ه ق). www.mazaheb.ir
در این باره روایتی از مسور بن مخرمه نقل شده است، که می گوید: (حضرت علی(علیه السلام) از دختر ابوجهل (جویریه) خواستگاری کرد، و فاطمه(علیها السلام)این مسأله را شنید و نزد پدر رفت و عرض کرد: می پندارد که تو جانب دختران خود را رعایت نمی کنی; علی از دختر ابوجهل خواستگاری کرده است).
مسور بن مخرمه می گوید: (چون پیامبر از تشهد فارغ شد، شنیدم که فرمود: (دخترم را به ابوالعاص بن ربیع دادم و او با من به راستی رفتار کرد. فاطمه(علیها السلام) پاره تن من است. آنچه او را ناخوش آید، دوست نمی دارم. به خدا سوگند دختر رسول خدا، با دختر دشمن خدا نزد کسی جمع نخواهد شد. از این روی علی(علیه السلام) ترک خواستگاری نمود).[1]
این روایت هر چند در صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده است، اما از بررسی آن روشن می شود که این روایت دارای سند و متن قابل اعتمادی نیست.
1. از جهت سند
صحیح بخاری و مسلم این روایت را فقط از مسور بن مخرمه که در آن زمان در سنین کودکی بوده است، نقل کرده اند. حادثه ای به این مهمی که پیامبر آن را بعد از تشهد نماز، و یا طبق برخی نقل ها بر بالای منبر برای اصحاب خود بیان می دارد، می باید از طریق های متعدد نقل شود و به حد شیوع برسد، نه این که آن را فقط یک کودک شنیده باشد. زیرا مسور بن مخرمه دو سال پس از هجرت به دنیا آمده،[2] و هنگام رحلت پیامبر هشت ساله بوده است. آیا این صحبت پیامبر را فقط همین کودک شنیده است و از اصحاب کسی دیگر نبود تا بشنود؟!
2. از جهت متن و دلالت
اولاً جمله (ابو العاص با من به راستی رفتار کرد)، می فهماند که علی(علیه السلام) العیاذ بالله با پیامبر به ناراستی و رفتار کرده است; در صورتی که آن حضرت در ضمن عقد فاطمه(علیها السلام) هیچ تعهدی به پیامبر(صلی الله علیه وآله)نسپرده بود تا خلاف آن را صورت داده و العیاذ بالله با پیامبر به راستی رفتار نکرده باشد.[3]
ثانیاً در سخن حضرت فاطمه(علیها السلام) آمده است که (می پندارند تو جانب دخترانت را رعایت نمی کنی)، همچنین در سخن پیامبر خطاب به حضرت علی(علیه السلام)نیز آمده است که (آنچه او را ناخوش آید، دوست نمی دارم). بنابراین معلوم می شود که حساسیت و ناراحتی آن مخدره(علیها السلام) حساسیت زنانگی و به خاطر ازدواج مجدد علی(علیه السلام) و آوردن (هوو) برای آن حضرت بوده است.
از طرفی از مسلمات تاریخ است که حضرت علی(علیه السلام)در صحیفه عقد تعهدی نداده بود که ازدواج مجدد نکند. حال این سؤال مطرح می شود که آیا اگر حضرت خواستگاری زن دیگری کند، شرعاً حق او هست یا خیر؟ قطعاً جواب مثبت است; زیرا هیچ دلیلی بر استثنای آن حضرت از این حکم نداریم، در این صورت با توجه به این که پیامبر می فرماید: (فاطمه پاره تن من است)، از شأن فاطمه زهرا(علیها السلام)دور است که از عملی شدن حکم الهی ناراحت و غمگین شود.
ثالثاً این که حضرت می فرماید: (دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا جمع نمی شود)، قاعدتاً باید از احکام اختصاصی پیامبر باشد که بین دختر آن حضرت و دختر مؤمنی که پدرش مشرک باشد، نمی شود جمع کرد; در حالی که احدی این حکم را در شمار احکام اختصاصی پیامبر ذکر نکرده است.
رابعاً این حدیث نشان می دهد که علی(علیه السلام) از زشتی چنین کاری، یعنی جمع بین دختر پیامبر و دختری که پدرش مشرک بوده است، بی خبر بوده تا حدی که پیامبر را ناراحت کرده است; در حالی که چنین فرصتی با مقام والای علمی امیرالمؤمنین(علیه السلام) سازگاری ندارد. به علاوه، این حدیث با مقام تقوا و محبتی که حضرت علی(علیه السلام) به پیامبر و فاطمه زهرا(علیها السلام)داشتند، سازگار نیست. ما انسان های معمولی اگر کار نادرستی را از دوستمان ببینیم و نپسندیم، ابتدا به صورت دوستانه و خصوصی به او تذکر می دهیم،[4] و اگر چند بار تذکر دادیم و او نپذیرفت، در آن صورت ممکن است در میان جمعیت، عیب او را بازگو کنیم تا از کار خود دست بردارد; در حالی که به طور قطع پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله) که در اوج اخلاق انسانی و الهی بوده اند، این امور را بیش از ما مراعات می کرده اند.
با توجه به این نکته، معنای حدیث این می شود که پیامبر هر قدر ناخرسندی خود و دختر خود را به حضرت علی(علیه السلام) تذکر داده، اثر ننموده تا این که پیامبر شکایت از حضرت علی(علیه السلام) را به میان مردم کشانده است و... .
کدام انسان مسلمان که فداکاری و ارادت و اخلاص، بلکه جان فدایی حضرت علی(علیه السلام) را نسبت به پیامبر می داند، چنین خبری را باور می کند؟! کدام عاقل می پذیرد که حضرت علی(علیه السلام) تا این حد پیامبر و دخترش را ناراحت کند؟! باری، از دیدگاه علمای شیعه این روایت دروغین و ساختگی است.[5] طبق برخی نقل های دیگر، وقتی پیامبر اکرم(صلی الله علیه وآله)خبر خواستگاری را شنید، قضیه را از حضرت علی(علیه السلام)جویا شد. حضرت علی(علیه السلام) در جواب فرمود: (قسم به آن کسی که تو را به پیامبری مبعوث نمود آنچه را به تو گفته اند، من انجام نداده ام و هیچ گاه به ذهن من نیز خطور نکرده است که از دختر ابوجهل خواستگاری کنم).[6]
شایان ذکر است که برخی از مخالفان حضرت علی(علیه السلام) این گونه خبرها را جعل می کردند، تا چنین تلقین کنند که آن حضرت فاطمه زهرا(علیها السلام) را ناراحت کرده است به پندار باطل خود بتوانند از شأن و منزلت آن حضرت بکاهند.[7] حضرت علی(علیه السلام) درباره محبت و صمیمیت خویش با فاطمه زهرا(علیها السلام) می فرماید: (به خدا سوگند تا فاطمه زنده بود، او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد. هر گاه به او می نگریستم، غم و اندوه من برطرف می شد).[8]
بنابراین روشن می شود که حضرت علی(علیه السلام) از دختر ابوجهل هرگز خواستگاری نکرده و این نقل تاریخی، دروغ و شایعه ای بیش نبوده است.
پی نوشتها:
[1]. صحیح بخاری، ج 4، ص 212، (دارالفکر، بیروت، 1407 ه); صحیح مسلم، ج 7، ص 142، (دارالفکر، بیروت).
[2]. سیر اعلام النبلاء، ذهبی، ج 3، ص 394، (مؤسسه الرساله، بیروت، 1413 ه ق).
[3]. ر.ک: زندگانی حضرت زهرا(علیها السلام)، دکتر سیدجعفر شهیدی، ص 89 92، (دفتر نشر فرهنگ اسلامی).
[4]. در احادیث معصوم(علیهم السلام) فراوان توصیه شده است که عیب برادر مسلمانت را به طور مخفیانه و خصوصی به او تذکر بده! در روایات می خوانیم: (هر کس برادرش را مخفیانه موعظه کند، او را زینت کرده است و هر کس برادرش را آشکار تذکر دهد، او را لکه دار و بی آبرو ساخته است)، بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 71، ص 166، ح 29، (مؤسسة الوفاء، بیروت، 1403 هق).
[5]. ر.ک: تنزیه الانبیاء، سیدمرتضی، ص 167، (انتشارات شریف رضی).
[6]. ر.ک: علل الشرایع، شیخ صدوق، ج 1، ص 185، ح 2، باب 149، (مکتبة داوری، قم)
[7]. ر.ک: زندگانی فاطمه زهرا، دکتر سیدجعفر شهیدی، ص 92، (دفتر نشر فرهنگ اسلامی).
[8]. بحارالانوار، علامه مجلسی، ج 43، ص 133 134، (مؤسسة الوفا، بیروت، 1404 ه ق).
www.mazaheb.ir
- [سایر] آیا حضرت علی(علیه السلام) خواستگار دختر ابوجهل بوده است؟
- [سایر] (اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ) علی ابن الحسین کیست؟ علی اکبر یا امام سجاد؟ لطفا دلیل خود را بگویید. آیا قرائنی وجود دارد که نشان دهد منظور کیست؟
- [سایر] 1. در خطبهای از نهج البلاغه امیرالمؤمنین علی(ع)، عثمان را به عنوان داماد پیامبر معرفی میکند. آیا آن دو دختر واقعاً دختر پیامبر بودهاند یا ربیبه آن حضرت؟ 2. آیا در این خطبه، حضرت علی(ع)؛ ابوبکر و عمر را عمل کننده به سنت و به حق میداند؟
- [سایر] آیا ازدواج دختر حضرت علی(ع) با عمر نشانه موافقت حضرت با عمر نیست؟
- [سایر] سفارش امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام ) به بازرگانان چیست؟
- [سایر] امیر المؤمنین علی(علیه السلام ) در مذمت فقر چه فرمودند؟
- [سایر] امیرالمؤمنین علی علیه السلام هنگام عبور از گورستان چه فرمودند؟
- [سایر] سفارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی همسایه چیست؟
- [سایر] غلو درباره امیر المؤمنین علی علیه السلام چه پیامدی دارد؟
- [سایر] امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) درباره ی قرض دادن چه سفارشی به امام حسن (علیه السلام) فرمودند؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود