در این‌باره روایتی از مسور بن مخرمه نقل شده است، که می‌گوید: (حضرت علی(ع) از دختر ابوجهل (جویریه) خواستگاری کرد، این روایت هر چند در صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده است، اما از بررسی آن روشن می‌شود که این روایت دارای سند و متن قابل اعتمادی نیست. 1. از جهت سند صحیح بخاری و مسلم این روایت را فقط از مسور بن مخرمه که در آن زمان در سنین کودکی بوده است، نقل کرده‌اند. حادثه‌ای به این مهمی که پیامبر آن را بعد از تشهد نماز، و یا طبق برخی نقل‌ها بر بالای منبر برای اصحاب خود بیان می‌دارد، می‌باید از طریق‌های متعدد نقل شود و به حد شیوع برسد، نه این که آن را فقط یک کودک شنیده باشد. زیرا مسور بن مخرمه دو سال پس از هجرت به دنیا آمده، و هنگام رحلت پیامبر هشت ساله بوده است. آیا این صحبت پیامبر را فقط همین کودک شنیده است و از اصحاب کسی دیگر نبود تا بشنود؟! 2. از جهت متن و دلالت‌ اولاً جمله (ابو العاص با من به راستی رفتار کرد)، می‌فهماند که علی(ع) العیاذ باللَّه با پیامبر به ناراستی و رفتار کرده است؛ در صورتی که آن حضرت در ضمن عقد فاطمه(س) هیچ تعهدی به پیامبر(ص) نسپرده بود تا خلاف آن را صورت داده و العیاذ باللَّه با پیامبر به راستی رفتار نکرده باشد. ثانیاً در سخن حضرت فاطمه(س) آمده است که (می‌پندارند تو جانب دخترانت را رعایت نمی‌کنی)، همچنین در سخن پیامبر خطاب به حضرت علی(ع) نیز آمده است که (آنچه او را ناخوش آید، دوست نمی‌دارم). بنابراین معلوم می‌شود که حساسیت و ناراحتی آن مخدره(س) حساسیت زنانگی و به خاطر ازدواج مجدد علی(ع) و آوردن (هوو) برای آن حضرت بوده است. از طرفی از مسلمات تاریخ است که حضرت علی(ع) در صحیفه عقد تعهدی نداده بود که ازدواج مجدد نکند. حال این سؤال مطرح می‌شود که آیا اگر حضرت خواستگاری زن دیگری کند، شرعاً حق او هست یا خیر؟ قطعاً جواب مثبت است؛ زیرا هیچ دلیلی بر استثنای آن حضرت از این حکم نداریم، در این صورت با توجه به این که پیامبر می‌فرماید: (فاطمه پاره تن من است)، از شأن فاطمه زهرا(س) دور است که از عملی شدن حکم الهی ناراحت و غمگین شود. ثالثاً این که حضرت می‌فرماید: (دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا جمع نمی‌شود)، قاعدتاً باید از احکام اختصاصی پیامبر باشد که بین دختر آن حضرت و دختر مؤمنی که پدرش مشرک باشد، نمی‌شود جمع کرد؛ در حالی که احدی این حکم را در شمار احکام اختصاصی پیامبر ذکر نکرده است. رابعاً این حدیث نشان می‌دهد که علی(ع) از زشتی چنین کاری، یعنی جمع بین دختر پیامبر و دختری که پدرش مشرک بوده است، بی‌خبر بوده تا حدی که پیامبر را ناراحت کرده است؛ در حالی که چنین فرض? با مقام والای علمی امیرالمؤمنین(ع) سازگاری ندارد. به علاوه، این حدیث با مقام تقوا و محبتی که حضرت علی(ع) به پیامبر و فاطمه زهرا(س) داشتند، سازگار نیست. ما انسان‌های معمولی اگر کار نادرستی را از دوستمان ببینیم و نپسندیم، ابتدا به صورت دوستانه و خصوصی به او تذکر می‌دهیم، در احادیث معصوم(ع) فراوان توصیه شده است که عیب برادر مسلمانت را به طور مخفیانه و خصوصی به او تذکر بده! در روایات می‌خوانیم: (هر کس برادرش را مخفیانه موعظه کند، او را زینت کرده است و هر کس برادرش را آشکار تذکر دهد، او را لکه‌دار و بی‌آبرو ساخته است)، و اگر چند بار تذکر دادیم و او نپذیرفت، در آن صورت ممکن است در میان جمعیت، عیب او را بازگو کنیم تا از کار خود دست بردارد؛ در حالی که به طور قطع پیامبر اکرم(ص) که در اوج اخلاق انسانی و الهی بوده‌اند، این امور را بیش از ما مراعات می‌کرده‌اند. با توجه به این نکته، معنای حدیث این می‌شود که پیامبر هر قدر ناخرسندی خود و دختر خود را به حضرت علی(ع) تذکر داده، اثر ننموده تا این که پیامبر شکایت از حضرت علی(ع) را به میان مردم کشانده است و... . کدام انسان مسلمان که فداکاری و ارادت و اخلاص، بلکه جان فدایی حضرت علی(ع) را نسبت به پیامبر می‌داند، چنین خبری را باور می‌کند؟! کدام عاقل می‌پذیرد که حضرت علی(ع) تا این حد پیامبر و دخترش را ناراحت کند؟! باری، از دیدگاه علمای شیعه این روایت دروغین و ساختگی است. طبق برخی نقل‌های دیگر، وقتی پیامبر اکرم(ص) خبر خواستگاری را شنید، قضیه را از حضرت علی(ع) جویا شد. حضرت علی(ع) در جواب فرمود: (قسم به آن کسی که تو را به پیامبری مبعوث نمود آنچه را به تو گفته‌اند، من انجام نداده‌ام و هیچ‌گاه به ذهن من نیز خطور نکرده است که از دختر ابوجهل خواستگاری کنم). شایان ذکر است که برخی از مخالفان حضرت علی(ع) این گونه خبرها را جعل می‌کردند، تا چنین تلقین کنند که آن حضرت فاطمه زهرا(س) را ناراحت کرده است به پندار باطل خود بتوانند از شأن و منزلت آن حضرت بکاهند. حضرت علی(ع) درباره محبت و صمیمیت خویش با فاطمه زهرا(س) می‌فرماید: (به خدا سوگند تا فاطمه زنده بود، او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد. هر گاه به او می‌نگریستم، غم و اندوه من برطرف می‌شد). بنابراین روشن می‌شود که حضرت علی(ع) از دختر ابوجهل هرگز خواستگاری نکرده و این نقل تاریخی، دروغ و شایعه‌ای بیش نبوده است. eporsesh.com
در اینباره روایتی از مسور بن مخرمه نقل شده است، که میگوید: (حضرت علی(ع) از دختر ابوجهل (جویریه) خواستگاری کرد، این روایت هر چند در صحیح بخاری و صحیح مسلم نقل شده است، اما از بررسی آن روشن میشود که این روایت دارای سند و متن قابل اعتمادی نیست.
1. از جهت سند
صحیح بخاری و مسلم این روایت را فقط از مسور بن مخرمه که در آن زمان در سنین کودکی بوده است، نقل کردهاند. حادثهای به این مهمی که پیامبر آن را بعد از تشهد نماز، و یا طبق برخی نقلها بر بالای منبر برای اصحاب خود بیان میدارد، میباید از طریقهای متعدد نقل شود و به حد شیوع برسد، نه این که آن را فقط یک کودک شنیده باشد. زیرا مسور بن مخرمه دو سال پس از هجرت به دنیا آمده، و هنگام رحلت پیامبر هشت ساله بوده است. آیا این صحبت پیامبر را فقط همین کودک شنیده است و از اصحاب کسی دیگر نبود تا بشنود؟!
2. از جهت متن و دلالت
اولاً جمله (ابو العاص با من به راستی رفتار کرد)، میفهماند که علی(ع) العیاذ باللَّه با پیامبر به ناراستی و رفتار کرده است؛ در صورتی که آن حضرت در ضمن عقد فاطمه(س) هیچ تعهدی به پیامبر(ص) نسپرده بود تا خلاف آن را صورت داده و العیاذ باللَّه با پیامبر به راستی رفتار نکرده باشد.
ثانیاً در سخن حضرت فاطمه(س) آمده است که (میپندارند تو جانب دخترانت را رعایت نمیکنی)، همچنین در سخن پیامبر خطاب به حضرت علی(ع) نیز آمده است که (آنچه او را ناخوش آید، دوست نمیدارم). بنابراین معلوم میشود که حساسیت و ناراحتی آن مخدره(س) حساسیت زنانگی و به خاطر ازدواج مجدد علی(ع) و آوردن (هوو) برای آن حضرت بوده است.
از طرفی از مسلمات تاریخ است که حضرت علی(ع) در صحیفه عقد تعهدی نداده بود که ازدواج مجدد نکند. حال این سؤال مطرح میشود که آیا اگر حضرت خواستگاری زن دیگری کند، شرعاً حق او هست یا خیر؟ قطعاً جواب مثبت است؛ زیرا هیچ دلیلی بر استثنای آن حضرت از این حکم نداریم، در این صورت با توجه به این که پیامبر میفرماید: (فاطمه پاره تن من است)، از شأن فاطمه زهرا(س) دور است که از عملی شدن حکم الهی ناراحت و غمگین شود.
ثالثاً این که حضرت میفرماید: (دختر رسول خدا با دختر دشمن خدا جمع نمیشود)، قاعدتاً باید از احکام اختصاصی پیامبر باشد که بین دختر آن حضرت و دختر مؤمنی که پدرش مشرک باشد، نمیشود جمع کرد؛ در حالی که احدی این حکم را در شمار احکام اختصاصی پیامبر ذکر نکرده است.
رابعاً این حدیث نشان میدهد که علی(ع) از زشتی چنین کاری، یعنی جمع بین دختر پیامبر و دختری که پدرش مشرک بوده است، بیخبر بوده تا حدی که پیامبر را ناراحت کرده است؛ در حالی که چنین فرض? با مقام والای علمی امیرالمؤمنین(ع) سازگاری ندارد. به علاوه، این حدیث با مقام تقوا و محبتی که حضرت علی(ع) به پیامبر و فاطمه زهرا(س) داشتند، سازگار نیست. ما انسانهای معمولی اگر کار نادرستی را از دوستمان ببینیم و نپسندیم، ابتدا به صورت دوستانه و خصوصی به او تذکر میدهیم، در احادیث معصوم(ع) فراوان توصیه شده است که عیب برادر مسلمانت را به طور مخفیانه و خصوصی به او تذکر بده! در روایات میخوانیم: (هر کس برادرش را مخفیانه موعظه کند، او را زینت کرده است و هر کس برادرش را آشکار تذکر دهد، او را لکهدار و بیآبرو ساخته است)، و اگر چند بار تذکر دادیم و او نپذیرفت، در آن صورت ممکن است در میان جمعیت، عیب او را بازگو کنیم تا از کار خود دست بردارد؛ در حالی که به طور قطع پیامبر اکرم(ص) که در اوج اخلاق انسانی و الهی بودهاند، این امور را بیش از ما مراعات میکردهاند.
با توجه به این نکته، معنای حدیث این میشود که پیامبر هر قدر ناخرسندی خود و دختر خود را به حضرت علی(ع) تذکر داده، اثر ننموده تا این که پیامبر شکایت از حضرت علی(ع) را به میان مردم کشانده است و... .
کدام انسان مسلمان که فداکاری و ارادت و اخلاص، بلکه جان فدایی حضرت علی(ع) را نسبت به پیامبر میداند، چنین خبری را باور میکند؟! کدام عاقل میپذیرد که حضرت علی(ع) تا این حد پیامبر و دخترش را ناراحت کند؟! باری، از دیدگاه علمای شیعه این روایت دروغین و ساختگی است. طبق برخی نقلهای دیگر، وقتی پیامبر اکرم(ص) خبر خواستگاری را شنید، قضیه را از حضرت علی(ع) جویا شد. حضرت علی(ع) در جواب فرمود: (قسم به آن کسی که تو را به پیامبری مبعوث نمود آنچه را به تو گفتهاند، من انجام ندادهام و هیچگاه به ذهن من نیز خطور نکرده است که از دختر ابوجهل خواستگاری کنم).
شایان ذکر است که برخی از مخالفان حضرت علی(ع) این گونه خبرها را جعل میکردند، تا چنین تلقین کنند که آن حضرت فاطمه زهرا(س) را ناراحت کرده است به پندار باطل خود بتوانند از شأن و منزلت آن حضرت بکاهند. حضرت علی(ع) درباره محبت و صمیمیت خویش با فاطمه زهرا(س) میفرماید: (به خدا سوگند تا فاطمه زنده بود، او را به خشم نیاوردم و او نیز کاری نکرد که مرا به خشم آورد. هر گاه به او مینگریستم، غم و اندوه من برطرف میشد).
بنابراین روشن میشود که حضرت علی(ع) از دختر ابوجهل هرگز خواستگاری نکرده و این نقل تاریخی، دروغ و شایعهای بیش نبوده است.
eporsesh.com
- [سایر] آیا حضرت علی(علیه السلام) خواستگار دختر ابوجهل بوده است؟
- [سایر] (اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ) علی ابن الحسین کیست؟ علی اکبر یا امام سجاد؟ لطفا دلیل خود را بگویید. آیا قرائنی وجود دارد که نشان دهد منظور کیست؟
- [سایر] 1. در خطبهای از نهج البلاغه امیرالمؤمنین علی(ع)، عثمان را به عنوان داماد پیامبر معرفی میکند. آیا آن دو دختر واقعاً دختر پیامبر بودهاند یا ربیبه آن حضرت؟ 2. آیا در این خطبه، حضرت علی(ع)؛ ابوبکر و عمر را عمل کننده به سنت و به حق میداند؟
- [سایر] آیا ازدواج دختر حضرت علی(ع) با عمر نشانه موافقت حضرت با عمر نیست؟
- [سایر] سفارش امیرالمؤمنین، علی (علیه السلام ) به بازرگانان چیست؟
- [سایر] امیر المؤمنین علی(علیه السلام ) در مذمت فقر چه فرمودند؟
- [سایر] امیرالمؤمنین علی علیه السلام هنگام عبور از گورستان چه فرمودند؟
- [سایر] سفارش امیرالمؤمنین علی علیه السلام درباره ی همسایه چیست؟
- [سایر] غلو درباره امیر المؤمنین علی علیه السلام چه پیامدی دارد؟
- [سایر] امیرالمؤمنین علی (علیه السلام) درباره ی قرض دادن چه سفارشی به امام حسن (علیه السلام) فرمودند؟
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اذان هیجده جمله است الله اکبر چهار مرتبه اشهد ان لا اله الا الله اشهد ان محمدا رسول الله حی علی الصلاه حی علی الفلاح حی علی خیر العمل الله اکبر لا اله الا الله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبر از اول اذان و یک مرتبه لا اله الا الله از اخر ان کم می شود و بعد از گفتن حی علی خیر العمل باید دو مرتبه قد قامت الصلاه اضافه نمود