ذکر این نکته به عنوان مقدمه لازم و ضروری است که در اصل ازدواج عمر با ام کلثوم، میان علما اختلاف است. برخی از بزرگان وقوع آن را مسلّم دانسته و قبول امیر المؤمنین را از روی اجبار و حفظ آبرو و غیره... ذکر کردهاند. و گروهی از علمای شیعه وقوع چنین امری را محال دانستهاند و اصل این جریان را ساختگی و از جمله دسیسههای دشمنان اهل بیت علیهم السلام میدانند. هر کدام از منکرین و قائلین ادلهای بر مدعای خویش اقامه کردهاند که بدانها اشاره مینماییم: 1. برخی روایات دلالت دارد که مسأله ازدواج عمر با ام کلثوم از روی اجبار و تهدید بوده است.[1] بدین گونه که: عمر از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله شنیده بود که در روز قیامت هر حسب و نسبی قطع می شود مگر حسب و نسب من.[2] روی این اصل بود که تصمیم گرفت با یکی از اولاد زهرا سلام الله علیها ازدواج نماید پس برای خواستگاری ام کلثوم فردی را به نزد علی(ع) فرستاد.[3] و حضرت در جواب او فرمودند او هنوز کوچک است و قادر بر امور خانهداری نیست، عمر تصور کرد که امیر المؤمنین بهانه آورده است. ناراحت شد و به عباس عموی علی متوسل شد و گفت دختر برادرزادهات را خواستگاری کردم و علی بهانه آورد، اگر امتناع کنید، به خدا قسم سقایت حج و زمزم را از شما خواهم گرفت و دو نفر شاهد اقامه خواهم کرد که علی دزدی کرده و دست او را قطع خواهم کرد و آبرویش را خواهم ریخت، عباس بن عبدالمطلب جریان را برای علی نقل نمود و گفت امر ام کلثوم را به من واگذار و گرنه فتنههایی پدید خواهد آمد، که دامن همه را خواهد گرفت، لذا علی برای حفظ بسیاری از مصالح تقیه نمود و امر دخترش را به عمویش عباس واگذار کرده و عباس ام کلثوم را به عقد عمر درآورد.[4] در تأیید این قول روایاتی نیز از امام صادق(ع) نقل نمودهاند:[5] و عدهای ضمن تأیید این مطلب میگویند عمر قبل از همبستر شدن با ام کلثوم بدست ابولؤلؤ کشته شد.[6] و علی دخترش را به خانهاش برگرداند. اگر این اقوال صحت داشته باشد با عقاید شیعه منافاتی ندارد، به دلایل زیر: 1. برای ازدواج گفتن شهادتین و نماز گزاردن به سوی کعبه و اقرار به اسلام کافی است، هر چند ازدواج با مسلمان غیر شیعه کراهت دارد.[7] 2. اگر علی علیه السلام این ازدواج را تأیید کرده باشد، به خاطر شرایط خاص و قرار گرفتن در محذوراتی بوده است. 3. پیامبر اکرم(ص) نیز دو دختر خود را که در عقد دو کافر بودند بعد از اسلام شوهرانشان به آنان برکرداند.[8] در مقابل، عده ای از علمای شیعه وقوع چنین ازدواجی را محال دانستهاند و به عنوان نمونه شیخ مفید که وثاقتش، در پیش علمای فریقین ثابت شده است راوی و نقل کننده این خبر را که از طریق زبیر بن بکار در منابع آمده است کاذب و از دشمنان سرسخت امیر مؤمنان علیه السلام دانسته لذا به خبر او نمیتوان اعتماد کرد. [9] برخی از متون، روایت را طوری حکایت کردهاند که عمر بعد از تزویج با ام کلثوم از دنیا رفت[10] ولی برخی برای او اولادی بنام زید ذکر کردهاند. برخی نیز زید و مادرش را در گذشتة دوره امام حسن علیه السلام دانستهاند ولی برخی از آنها گفتهاند که زید قبل از مادرش از دنیا رفت. از جمله آشفتگیهای متن این روایت اختلاف در مقدار و نحوه پرداخت مهریه است.[11] بنابراین هیچ عاقل و مجتهدی اعم از شیعه و سنّی به این خبر پر از تعارض اعتنا نمیکند روایتی که متن آن تا این حد آشفته و مضطرب باشد هرگز قابل قبول و استناد نیست. در بعضی از نقلها آمده است که عمر با ام کلثوم ازدواج نمود ولی قبل از عروسی بدست ابولؤلؤ کشته شد و ام کلثوم با عون بن جعفر بن ابیطالب ازدواج نمود، این خبر چون در منابع معتبر اهل سنت نیز آمده است قابل اطمینان مینماید.[12] چون مؤیدات ازدواج ام کلثوم با عون بسیار است از جمله روایتی که امیر المؤمنین از پیامبر نقل میکند: (نظر النبی صلّی الله علیه و آله الی اولاد علی علیه السلام و جعفر علیه السلام و فرمود: دختران ما برای پسرانمان و پسرانمان برای دخترانمان می باشند.[13] جریان ازدواج عون با ام کلثوم در قدیمیترین منابع اسلامی نیز آمده است[14] و شهرت بسیار زیادی دارد که قابل انکار نیست. بنابراین برخی از علما جریان ازدواج عمر با ام کلثوم را انکار کرده اند. برخی دیگر هر چند آن را انکار نکرده اند اما قائلند پیش از همبستر شدن عمر با ام کلثوم وی کشته شده است. و برخی دیگر آن را قبول کرده اند و قائلند که تحت شرایط خاصی و ضرورت حضرت علی(ع) حاضر شده اند که دخترشان به عقد عمر در آید. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. بحار الانوار، ج42، علامه مجلسی. 2. فاطمه زهرا، احمد رحمانی همدانی. 3. حضرت فاطمه و دختر ان آن حضرت: سید هاشم رسولی محلاتی. 4. تاریخ ارشاد: شیخ مفید. 5. منتهی الامال: شیخ عباس قمی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری، ص 204، و رسائل الشریف، المرتضی، قم، دار القرآن، 1405، ج1، ص 290 291، و کلینی، فروع کافی، ج 5، ص 346، و ج 1 و 2 و 6، ص 125. [2] . ابن المغازلی، مناقب علی ابن ابیطالب، تهران، اسلامیه، ص 108، ابن اسحق، سیره، دکتر سهیل، قم، دفتر مطالعات، 68، ص 248. [3] . یعقوبی، تاریخ، بیروت، دار صادر، 1379، ج2، ص 149. [4] . مجلسی، بحار الانوار، تهران، اسلامیه، چ 2، 63، ج 42، ص 88. [5] . همان، ص 106. [6] . عبدالفتاح، مبدأ المقصود، علی بن ابیطالب، ترجمه طالقانی، ج اول، ص 388. [7] . ر.ک: رسائل علمیه، باب احکام نکاح. [8] . آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه، چ ششم، 1378، ص 344 و 225. [9] . مجلسی، پیشین، به نقل مفید. [10] . عبدالفتاح عبدالمقصود، پیشین. [11] . مجلسی، بحارالانوار، دار الوفاء، چ دوم، ج42، ص 88 و 107. [12] . محمد بن اسحق، سیره، دکتر سهیل زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1362، 1410، ص 250. [13] . صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 393، باب الاکفاء. [14] . مجلسی، پیشین، ص 91، به نقل از ابومحمد نوبختی در کتاب امامت و مناقب ابن شهر آشوب.
آیا عمر با ام کلثوم دختر حضرت علی(ع) ازدواج کرده است؟ در صورتی که جواب مثبت است علت آن ر ا بیان نمائید؟
ذکر این نکته به عنوان مقدمه لازم و ضروری است که در اصل ازدواج عمر با ام کلثوم، میان علما اختلاف است. برخی از بزرگان وقوع آن را مسلّم دانسته و قبول امیر المؤمنین را از روی اجبار و حفظ آبرو و غیره... ذکر کردهاند. و گروهی از علمای شیعه وقوع چنین امری را محال دانستهاند و اصل این جریان را ساختگی و از جمله دسیسههای دشمنان اهل بیت علیهم السلام میدانند. هر کدام از منکرین و قائلین ادلهای بر مدعای خویش اقامه کردهاند که بدانها اشاره مینماییم: 1. برخی روایات دلالت دارد که مسأله ازدواج عمر با ام کلثوم از روی اجبار و تهدید بوده است.[1] بدین گونه که: عمر از رسول اکرم صلّی الله علیه و آله شنیده بود که در روز قیامت هر حسب و نسبی قطع می شود مگر حسب و نسب من.[2]
روی این اصل بود که تصمیم گرفت با یکی از اولاد زهرا سلام الله علیها ازدواج نماید پس برای خواستگاری ام کلثوم فردی را به نزد علی(ع) فرستاد.[3] و حضرت در جواب او فرمودند او هنوز کوچک است و قادر بر امور خانهداری نیست، عمر تصور کرد که امیر المؤمنین بهانه آورده است. ناراحت شد و به عباس عموی علی متوسل شد و گفت دختر برادرزادهات را خواستگاری کردم و علی بهانه آورد، اگر امتناع کنید، به خدا قسم سقایت حج و زمزم را از شما خواهم گرفت و دو نفر شاهد اقامه خواهم کرد که علی دزدی کرده و دست او را قطع خواهم کرد و آبرویش را خواهم ریخت، عباس بن عبدالمطلب جریان را برای علی نقل نمود و گفت امر ام کلثوم را به من واگذار و گرنه فتنههایی پدید خواهد آمد، که دامن همه را خواهد گرفت، لذا علی برای حفظ بسیاری از مصالح تقیه نمود و امر دخترش را به عمویش عباس واگذار کرده و عباس ام کلثوم را به عقد عمر درآورد.[4] در تأیید این قول روایاتی نیز از امام صادق(ع) نقل نمودهاند:[5] و عدهای ضمن تأیید این مطلب میگویند عمر قبل از همبستر شدن با ام کلثوم بدست ابولؤلؤ کشته شد.[6] و علی دخترش را به خانهاش برگرداند. اگر این اقوال صحت داشته باشد با عقاید شیعه منافاتی ندارد، به دلایل زیر:
1. برای ازدواج گفتن شهادتین و نماز گزاردن به سوی کعبه و اقرار به اسلام کافی است، هر چند ازدواج با مسلمان غیر شیعه کراهت دارد.[7]
2. اگر علی علیه السلام این ازدواج را تأیید کرده باشد، به خاطر شرایط خاص و قرار گرفتن در محذوراتی بوده است. 3. پیامبر اکرم(ص) نیز دو دختر خود را که در عقد دو کافر بودند بعد از اسلام شوهرانشان به آنان برکرداند.[8]
در مقابل، عده ای از علمای شیعه وقوع چنین ازدواجی را محال دانستهاند و به عنوان نمونه شیخ مفید که وثاقتش، در پیش علمای فریقین ثابت شده است راوی و نقل کننده این خبر را که از طریق زبیر بن بکار در منابع آمده است کاذب و از دشمنان سرسخت امیر مؤمنان علیه السلام دانسته لذا به خبر او نمیتوان اعتماد کرد. [9]
برخی از متون، روایت را طوری حکایت کردهاند که عمر بعد از تزویج با ام کلثوم از دنیا رفت[10] ولی برخی برای او اولادی بنام زید ذکر کردهاند. برخی نیز زید و مادرش را در گذشتة دوره امام حسن علیه السلام دانستهاند ولی برخی از آنها گفتهاند که زید قبل از مادرش از دنیا رفت. از جمله آشفتگیهای متن این روایت اختلاف در مقدار و نحوه پرداخت مهریه است.[11] بنابراین هیچ عاقل و مجتهدی اعم از شیعه و سنّی به این خبر پر از تعارض اعتنا نمیکند روایتی که متن آن تا این حد آشفته و مضطرب باشد هرگز قابل قبول و استناد نیست. در بعضی از نقلها آمده است که عمر با ام کلثوم ازدواج نمود ولی قبل از عروسی بدست ابولؤلؤ کشته شد و ام کلثوم با عون بن جعفر بن ابیطالب ازدواج نمود، این خبر چون در منابع معتبر اهل سنت نیز آمده است قابل اطمینان مینماید.[12] چون مؤیدات ازدواج ام کلثوم با عون بسیار است از جمله روایتی که امیر المؤمنین از پیامبر نقل میکند: (نظر النبی صلّی الله علیه و آله الی اولاد علی علیه السلام و جعفر علیه السلام و فرمود: دختران ما برای پسرانمان و پسرانمان برای دخترانمان می باشند.[13] جریان ازدواج عون با ام کلثوم در قدیمیترین منابع اسلامی نیز آمده است[14] و شهرت بسیار زیادی دارد که قابل انکار نیست.
بنابراین برخی از علما جریان ازدواج عمر با ام کلثوم را انکار کرده اند. برخی دیگر هر چند آن را انکار نکرده اند اما قائلند پیش از همبستر شدن عمر با ام کلثوم وی کشته شده است. و برخی دیگر آن را قبول کرده اند و قائلند که تحت شرایط خاصی و ضرورت حضرت علی(ع) حاضر شده اند که دخترشان به عقد عمر در آید.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. بحار الانوار، ج42، علامه مجلسی.
2. فاطمه زهرا، احمد رحمانی همدانی.
3. حضرت فاطمه و دختر ان آن حضرت: سید هاشم رسولی محلاتی.
4. تاریخ ارشاد: شیخ مفید.
5. منتهی الامال: شیخ عباس قمی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . امین الاسلام طبرسی، اعلام الوری، ص 204، و رسائل الشریف، المرتضی، قم، دار القرآن، 1405، ج1، ص 290 291، و کلینی، فروع کافی، ج 5، ص 346، و ج 1 و 2 و 6، ص 125.
[2] . ابن المغازلی، مناقب علی ابن ابیطالب، تهران، اسلامیه، ص 108، ابن اسحق، سیره، دکتر سهیل، قم، دفتر مطالعات، 68، ص 248.
[3] . یعقوبی، تاریخ، بیروت، دار صادر، 1379، ج2، ص 149.
[4] . مجلسی، بحار الانوار، تهران، اسلامیه، چ 2، 63، ج 42، ص 88.
[5] . همان، ص 106.
[6] . عبدالفتاح، مبدأ المقصود، علی بن ابیطالب، ترجمه طالقانی، ج اول، ص 388.
[7] . ر.ک: رسائل علمیه، باب احکام نکاح.
[8] . آیتی، تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دانشگاه، چ ششم، 1378، ص 344 و 225.
[9] . مجلسی، پیشین، به نقل مفید.
[10] . عبدالفتاح عبدالمقصود، پیشین.
[11] . مجلسی، بحارالانوار، دار الوفاء، چ دوم، ج42، ص 88 و 107.
[12] . محمد بن اسحق، سیره، دکتر سهیل زکار، قم، دفتر مطالعات تاریخ و معارف اسلامی، 1362، 1410، ص 250.
[13] . صدوق، من لایحضره الفقیه، ج 3، ص 393، باب الاکفاء.
[14] . مجلسی، پیشین، ص 91، به نقل از ابومحمد نوبختی در کتاب امامت و مناقب ابن شهر آشوب.
- [سایر] آیا ازدواج دختر حضرت علی(ع) با عمر نشانه موافقت حضرت با عمر نیست؟
- [سایر] ازدواج ام کلثوم دختر حضرت علی(ع) با عمر صحت دارد؟
- [سایر] آیا عمر با ام کلثوم دختر حضرت علی ع ازدواج کرده است؟
- [سایر] علی ( ع ) ، ابوبکر و عمر را خائن میداند؟
- [سایر] اگر در غدیر خم هزاران نفر شاهد تعیین خلافت علی (ع) بودند، چرا اصحاب به ابوبکر و عمر اعتراض نکردند؟
- [سایر] اگر در غدیر خم هزاران نفر شاهد تعیین خلافت علی (ع) بودند، چرا اصحاب به ابوبکر و عمر اعتراض نکردند؟
- [سایر] آیا خلیفه دوم داماد حضرت علی (ع) بود؟
- [سایر] آیا فرزند عمر (عبدالله بن عمر) در حوادث تاریخی دوران خلافت عثمان و حکومت حضرت علی(ع) تأثیرگذار بود؟ یا پس از مرگ پدر از سیاست فاصله گرفت؟
- [سایر] امام علی ع در جریان انتخاب ابوبکر به عمر چه فرمود؟
- [سایر] روایاتی در برخی آثار حدیثی اهل سنت وجود دارند که در آنها حضرت علی(ع) از خلفا تمجید و ستایش کرده است، مانند (خیر الناس بعد النبیین ابوبکر ثم عمر) و...؛ آیا به موجب این تمجیدها مقام ابوبکر و عمر از مقام حضرت علی(ع) برتر نیست؟ آیا این ستایشها بر افضلیت آنها از سوی حضرت علی(ع) دلالت نمیکند؟
- [آیت الله بروجردی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آن که نُه سال دختر تمام شود، با او نزدیکی و دخول کند، احتیاط واجب آن است که تا آخر عمر از دخول به او خود داری نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر کسی دختر نابالغی را برای خود عقد کند و پیش از آن که نه سال دختر تمام شود با او نزدیکی ودخول کند، احتیاط واجب آن است که تا آخر عمر از دخول به او خودداری نماید در صورتی که افضأ شده باشد والاّض مستحبّ است.
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد. دستور خواندن عقد موقت
- [آیت الله سبحانی] اگر صیغه عقد دائم را خود زن و مرد بخوانند و اول زن بگوید: (زَوَّجْتُکَ نَفْسِی عَلَی الصَّداقِ المَعْلُوم) (یعنی خود را زن تو نمودم، به مهری که معیّن شده). پس از آن بدون فاصله مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزْوِیجَ علی الصَّداقِ المعلومِ) (یعنی قبول کردم ازدواج را با همان مهر معلوم) عقد صحیح است و اگر دیگری را وکیل کنند که از طرف آنها صیغه عقد را بخواند چنانچه مثلاً اسم مرد احمد و اسم زن فاطمه باشد و وکیل زن بگوید: (زَوَّجْتُ مُوَکِّلَتِی فاطِمَةَ مُوَکِّلِکَ اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ المَعْلُومِ). پس بدون فاصله وکیل مرد بگوید: (قَبِلْتُ التَّزویج لِمُوَکِّلِی اَحْمَدَ عَلَی الصَّداقِ الْمَعْلُومِ) صحیح می باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] احتیاط واجب آن است که صیغه طلاق مبارات را به طریق زیر بخوانند، اگر خود شوهر صیغه را می خواند و مثلاً اسم زن (فاطمه) است می گوید: (بارأْت زوْجتی فاطمة علی ما بذلتْ فهی طالقٌ) یعنی مبارات کردم(1) زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رها است (و اگر چیزی غیر مهر را می دهد باید آن را نام ببرد) و در صورتی که وکیل مرد بخواهد صیغه را بخواند می گوید: (بارأْت زوْجة موکلی فاطمة علی ما بذلتْ فهی طالقٌ) البته قبلاً باید زن مهر خود بلکه چیزی کمتر از آن را به شوهر در برابر طلاق مبارات بخشیده باشد. 1. یعنی از هم جدا شدیم.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن (فاطمه) باشد، باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها، فَهِیَ طالِقٌ) یعنی: (طلاق مبارات دادم زنم فاطمه را در مقابل مهر او، پس او رهاست) و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: (بارَأْتُ زَوْجَةَ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها، فَهِیَ طالِقٌ) یعنی: (طلاق مبارات دادم زن موکّلم فاطمه را در برابر مهر او، پس او رهاست) و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (عَلی مَهْرِها)، (بِمَهرِها) بگوید، اشکال ندارد و اگر مالی را که زن بخشیده مقداری از مهر باشد، باید به جای (مَهرِها) بگوید: (عَلی هَذَا الْمِقْدارِ مِنْ مَهْرِها) و اگر مالی که زن بخشیده از مهر نباشد باید به جای آن بگوید: (عَلی ما بَذَلَتْ).
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] نماز در حرم امامان (ع) مستحب بلکه بهتر از مسجد است و مروی است که نماز حرم مطهر حضرت امیرالمؤمنین (ع) برابر دویست هزار نماز است.
- [آیت الله مظاهری] اگر شوهر به واسطه نزدیکی، زن را افضا نماید، چنانچه بعد از نُه سالگی زن باشد زن میتواند به حاکم شرع مراجعه کند، و اگر پیش از نُه سالگی باشد باید او را طلاق دهد و دیگر با او ازدواج نکند و علاوه بر مهر، دیه افضا که همان دیه قتل است و همچنین نفقه او را تا آخر عمر او بدهد.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند، چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، بگوید: )بارَأْتُ زَوْجَتی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( یعنی مبارات کردم زنم فاطمه را در مقابل مهر او پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند، وکیل باید بگوید: )بارَأتُ زَوْجََْ مُوَکِّلی فاطِمََْ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِقٌ( و در هر دو صورت اگر به جای کلمه )عَلی مَهْرِها( )بِمَهْرِها( بگوید، اشکال ندارد.
- [آیت الله سبحانی] اگر شوهر بخواهد صیغه مبارات را بخواند چنانچه مثلاً اسم زن فاطمه باشد، باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَتِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. یعنی از زنم فاطمه در مقابل مهر او جدا شدم پس او رهاست، و اگر دیگری را وکیل کند وکیل باید بگوید: بارَأْتُ زَوْجَةُ مُوَکِّلِی فاطِمَةَ عَلی مَهْرِها فَهِیَ طالِق. و در هر دو صورت اگر به جای کلمه (علی مهرها) (لمهرها) بگوید، اشکال ندارد.