امامان معصوم از رفت و آمد به دربار خلفا و حکام اجتناب می کردند و یاران خویش را نیز از همنشینی با سلاطین و حکام جور برحذر داشته و آنها را بیم می دادند، البته در مواردی حکام و خلفا ائمه را مجبور می کردند که به دربار آنها بروند و گاهی مصلحت مسلمین اقتضا می کرد در مواردی که خلفا و حکام از امامان معصوم مشورت می خواستند ائمه آنچه را که به صلاح اسلام و مسلمین بود تبیین می فرمودند. امام علی ابن حسین علیه السّلام برای حفظ اسلام و تشیع و برای یاری رساندن به مسلمانان در هر زمان که حکام از امام چاره جویی می کردند، امام برای رشد و تعالی مسلمانان و جامعه اسلامی آنچه را که به صلاح اسلام بود متذکر می شدند دکتر علی اکبر حسنی به نقل از اغاثة الامة بکشف الغمه (مقریزی) و حیاة الحیوان (دمیری) می نویسد:(در عصر عبدالملک پارچه هایی که شعار مسیحیت و تبلیغات آنان به نام اب، ابن، روح القدس نقش بسته بود، رواج یافت. حتی طرازهای مصری را هم به تقلید از رومیان چنان نقش می زدند که موجب اعتراض مسلمانان شد، عبدالملک دستور داد بر طرازهای مصری به جای علامت تثلیت آیه شهدالله انه لا اله الا هو بنویسند و ظاهراً این پارچه ها مبادله می شد و صادر می گشت. این خبر به امپراطور روم رسید. وی خشمگین شد و با هدایایی از عبدالملک خواست آنها را به صورت اول بازگرداند. ولی عبدالملک ترتیب اثر نداد و امپراطور تهدید کردکه سکه هایی ضرب می کند که در آن شتم و ناسزا به پیامبر صلّی الله علیه و آله باشد. با توجه به اینکه پول مملکت اسلامی در آن موقع (به ویژه در شامات و مصر و ...)سکه هایی بود که در روم ضرب می شد، عبدالملک سخت ناراحت شد و راه چاره نداشت. از امام چهارم چاره خواست امام سجاد علیه السّلام برای حل مشکل دستور داد که سکه هایی ضرب شود که یک روی آن اشهد انه لا اله الا الله و روی دیگر آن محمداً رسول الله باشد و سپس چگونگی قالب گیری و ضرب سکه را یاد آور شد.[1] در سال 63 ه مردم مدینه بنی امیه را از شهر بیرون راندند، مروان که یکی از حکام و بزرگان اموی در مدینه بود پناه به امام علی ابن الحسین علیه السّلام آورد و گفت خانواده من با خانواده شما باشند که امام سجاد علیه السّلام با بزرگواری خاص خود خواهش او را قبول فرمود و خانواده مروان را همراه زن و فرزند خود به ینبع(چشمه ساری است نزدیک مدینه) فرستاد.[2] پس از قتل و کشتار مردم و غارت شهر مدینه، مسلم ابن عقبه از مردم مدینه به عنوان بنده و برده یزید بیعت گرفت و هر کس را که بیعت نمی کرد می کشتند به جز علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام و علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب. وقتی که امام سجاد علیه السّلام را نزد مسلم ابن عقبه آوردند مسلم بلرزید و جلوی امام برخاست امام را پهلوی خود نشاند و گفت: حاجات خود را از من بخواه و دربارة هر یک از کسانی که در معرض کشته شدن بودند امام واسطه شد و مسلم بن عقبه پذیرفت وقتی که امام از نزد مسلم بن عقبه رفت به مسلم گفتند تو درباره این جوان و پدرانش ناسزا می گفتی اما چون نزد تو آمد حرمتش داشتی. گفت: (این به اختیار من نبود که دلم از ترس او پر شده بود.)[3] از مطالب فوق برمی آید که لزوم حفظ جان مسلمانان و اهل بیت علیهم السّلام و مصلحت اسلام و جوانمردی در حد اعلای امام منجر به روابط خیلی محدود با حکام گردیده است. اما درباره این که امام از خلفا هدایایی گرفته اند یا نه، لازم به ذکر است که در شام یزید به امام سجاد علیه السّلام گفت که سه حاجت از من بخواه که امام زین العابدین علیه السّلام یکی از حاجاتش این بود که:(هر چه از ما به غارت برده اند به ما رد کنند) یزید گفت:(آنچه از شما به غارت ربوده شده من از مال خود با ضعاف قیمت آن عوض می دهم.) اما زین العابدین علیه السّلام فرمودند:(ما از تو بهره نخواسته ایم مال تو از برای تو باشد، ما اموال خویش را خواسته ایم از بهر آنکه بافتة فاطمه دختر محمد صلّی الله علیه و آله و مقنعه و گلوبند و پیراهن او در میان آنها بوده.) یزید دستور داد تا آن اموال منهوبه (غارت شده) را آوردند و رد کردند، و دویست دینار هم به زیاده از مال خود داد، حضرت آن زر را بگرفت و بر مردم فقراء و مساکین تقسیم کرد. پس نتیجه می گیریم که ضرورت حراست دین یا احیای اسلام راستین در حکومت امویان مهمترین انگیزه ای بود که امام سجاد علیه السّلام آن را دنبال می کرد و در این راه از هیچ تلاشی فرو گذار نکرد، اگر می بینیم امام در مواردی راه صلاح را به خلفا نشان می دهند(در مواردی که خلیفه ای از امام می خواست مثل عبدالملک که از امام چاره جویی کرد) برای حفظ و تعالی اسلام و مسلمین بود و اگر امام به نزد خلیفه ای یا حاکمی رفته قطعاً اجباری در آن بوده و در این موارد امام در صدد حفظ جان خویش و شیعیان بودند همان گونه که امام را در شام به اجبار وارد مجلس یزید کردند و یا اینکه پس از واقعة حرّه امام را نزد مسلم بن عقبه بردند و از امام برای یزید به اجبار بیعت گرفتند[4] و اگر خلفا و حکام پول یا چیزی به امام می دادند امام آن را بین فقراء و مساکین تقسیم می کردند و اگر امام از اخذ آن خودداری می فرمود خشم وغضب خلفای اموی را برمی آشفت و برای اهداف امام مشکلات عدیده ای به وجود می آوردند. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی. 2. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی. 3. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان. 4. زندگانی علی ابن الحسین علیه السّلام سید جعفر شهیدی. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . حسنی، علی اکبر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، نوبت اول، 1379، ج2، ص114. [2] . شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی ابن الحسین علیه السّلام ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1365، ص 84 83. [3] . مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، بی چا، 1365، ص 74. [4] . قمی، عباس، منتهی الآمال، قم، انتشارات هجرت، چاپ یازدهم، بی تا، ج 1، ص 815.
امامان معصوم از رفت و آمد به دربار خلفا و حکام اجتناب می کردند و یاران خویش را نیز از همنشینی با سلاطین و حکام جور برحذر داشته و آنها را بیم می دادند، البته در مواردی حکام و خلفا ائمه را مجبور می کردند که به دربار آنها بروند و گاهی مصلحت مسلمین اقتضا می کرد در مواردی که خلفا و حکام از امامان معصوم مشورت می خواستند ائمه آنچه را که به صلاح اسلام و مسلمین بود تبیین می فرمودند.
امام علی ابن حسین علیه السّلام برای حفظ اسلام و تشیع و برای یاری رساندن به مسلمانان در هر زمان که حکام از امام چاره جویی می کردند، امام برای رشد و تعالی مسلمانان و جامعه اسلامی آنچه را که به صلاح اسلام بود متذکر می شدند دکتر علی اکبر حسنی به نقل از اغاثة الامة بکشف الغمه (مقریزی) و حیاة الحیوان (دمیری) می نویسد:(در عصر عبدالملک پارچه هایی که شعار مسیحیت و تبلیغات آنان به نام اب، ابن، روح القدس نقش بسته بود، رواج یافت. حتی طرازهای مصری را هم به تقلید از رومیان چنان نقش می زدند که موجب اعتراض مسلمانان شد، عبدالملک دستور داد بر طرازهای مصری به جای علامت تثلیت آیه شهدالله انه لا اله الا هو بنویسند و ظاهراً این پارچه ها مبادله می شد و صادر می گشت. این خبر به امپراطور روم رسید. وی خشمگین شد و با هدایایی از عبدالملک خواست آنها را به صورت اول بازگرداند. ولی عبدالملک ترتیب اثر نداد و امپراطور تهدید کردکه سکه هایی ضرب می کند که در آن شتم و ناسزا به پیامبر صلّی الله علیه و آله باشد. با توجه به اینکه پول مملکت اسلامی در آن موقع (به ویژه در شامات و مصر و ...)سکه هایی بود که در روم ضرب می شد، عبدالملک سخت ناراحت شد و راه چاره نداشت. از امام چهارم چاره خواست امام سجاد علیه السّلام برای حل مشکل دستور داد که سکه هایی ضرب شود که یک روی آن اشهد انه لا اله الا الله و روی دیگر آن محمداً رسول الله باشد و سپس چگونگی قالب گیری و ضرب سکه را یاد آور شد.[1]
در سال 63 ه مردم مدینه بنی امیه را از شهر بیرون راندند، مروان که یکی از حکام و بزرگان اموی در مدینه بود پناه به امام علی ابن الحسین علیه السّلام آورد و گفت خانواده من با خانواده شما باشند که امام سجاد علیه السّلام با بزرگواری خاص خود خواهش او را قبول فرمود و خانواده مروان را همراه زن و فرزند خود به ینبع(چشمه ساری است نزدیک مدینه) فرستاد.[2]
پس از قتل و کشتار مردم و غارت شهر مدینه، مسلم ابن عقبه از مردم مدینه به عنوان بنده و برده یزید بیعت گرفت و هر کس را که بیعت نمی کرد می کشتند به جز علی بن الحسین بن علی بن ابی طالب علیهم السّلام و علی بن عبدالله بن عباس بن عبدالمطلب. وقتی که امام سجاد علیه السّلام را نزد مسلم ابن عقبه آوردند مسلم بلرزید و جلوی امام برخاست امام را پهلوی خود نشاند و گفت: حاجات خود را از من بخواه و دربارة هر یک از کسانی که در معرض کشته شدن بودند امام واسطه شد و مسلم بن عقبه پذیرفت وقتی که امام از نزد مسلم بن عقبه رفت به مسلم گفتند تو درباره این جوان و پدرانش ناسزا می گفتی اما چون نزد تو آمد حرمتش داشتی. گفت: (این به اختیار من نبود که دلم از ترس او پر شده بود.)[3] از مطالب فوق برمی آید که لزوم حفظ جان مسلمانان و اهل بیت علیهم السّلام و مصلحت اسلام و جوانمردی در حد اعلای امام منجر به روابط خیلی محدود با حکام گردیده است.
اما درباره این که امام از خلفا هدایایی گرفته اند یا نه، لازم به ذکر است که در شام یزید به امام سجاد علیه السّلام گفت که سه حاجت از من بخواه که امام زین العابدین علیه السّلام یکی از حاجاتش این بود که:(هر چه از ما به غارت برده اند به ما رد کنند) یزید گفت:(آنچه از شما به غارت ربوده شده من از مال خود با ضعاف قیمت آن عوض می دهم.) اما زین العابدین علیه السّلام فرمودند:(ما از تو بهره نخواسته ایم مال تو از برای تو باشد، ما اموال خویش را خواسته ایم از بهر آنکه بافتة فاطمه دختر محمد صلّی الله علیه و آله و مقنعه و گلوبند و پیراهن او در میان آنها بوده.) یزید دستور داد تا آن اموال منهوبه (غارت شده) را آوردند و رد کردند، و دویست دینار هم به زیاده از مال خود داد، حضرت آن زر را بگرفت و بر مردم فقراء و مساکین تقسیم کرد.
پس نتیجه می گیریم که ضرورت حراست دین یا احیای اسلام راستین در حکومت امویان مهمترین انگیزه ای بود که امام سجاد علیه السّلام آن را دنبال می کرد و در این راه از هیچ تلاشی فرو گذار نکرد، اگر می بینیم امام در مواردی راه صلاح را به خلفا نشان می دهند(در مواردی که خلیفه ای از امام می خواست مثل عبدالملک که از امام چاره جویی کرد) برای حفظ و تعالی اسلام و مسلمین بود و اگر امام به نزد خلیفه ای یا حاکمی رفته قطعاً اجباری در آن بوده و در این موارد امام در صدد حفظ جان خویش و شیعیان بودند همان گونه که امام را در شام به اجبار وارد مجلس یزید کردند و یا اینکه پس از واقعة حرّه امام را نزد مسلم بن عقبه بردند و از امام برای یزید به اجبار بیعت گرفتند[4] و اگر خلفا و حکام پول یا چیزی به امام می دادند امام آن را بین فقراء و مساکین تقسیم می کردند و اگر امام از اخذ آن خودداری می فرمود خشم وغضب خلفای اموی را برمی آشفت و برای اهداف امام مشکلات عدیده ای به وجود می آوردند.
معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. سیره پیشوایان، مهدی پیشوایی.
2. منتهی الآمال، شیخ عباس قمی.
3. حیات فکری و سیاسی امامان شیعه، رسول جعفریان.
4. زندگانی علی ابن الحسین علیه السّلام سید جعفر شهیدی.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . حسنی، علی اکبر، تاریخ تحلیلی اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، نوبت اول، 1379، ج2، ص114.
[2] . شهیدی، سید جعفر، زندگانی علی ابن الحسین علیه السّلام ، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ اول، 1365، ص 84 83.
[3] . مسعودی، مروج الذهب، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران، شرکت انتشارات علمی و فرهنگی، بی چا، 1365، ص 74.
[4] . قمی، عباس، منتهی الآمال، قم، انتشارات هجرت، چاپ یازدهم، بی تا، ج 1، ص 815.
- [سایر] برخورد خلفای معاصر امام صادق علیه السّلام با آن حضرت چگونه بود؟
- [سایر] برخورد خلفای معاصر امام صادق علیه السّلام با آن حضرت چگونه بود؟
- [سایر] برخورد خلفای معاصر امام صادق علیه السّلام با آن حضرت چگونه بود؟
- [سایر] امام کاظم علیه السّلام در برابر خلفای معاصر خود چه موضعی داشت؟
- [سایر] امام کاظم علیه السّلام در برابر خلفای معاصر خود چه موضعی داشت؟
- [سایر] (اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ) علی ابن الحسین کیست؟ علی اکبر یا امام سجاد؟ لطفا دلیل خود را بگویید. آیا قرائنی وجود دارد که نشان دهد منظور کیست؟
- [سایر] آیا امام چهارم (زین العابدین) و امام محمد باقر (ع) در کربلا حضور داشتند؟
- [سایر] چرا امام رضا و نیز امام حسن با خلفای وقت سازش کردند؟
- [سایر] آیا حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) بعد از رسیدن به خلافت غاصب بودن خلفای قبلی را گوشزد نمود یا خیر؟
- [سایر] ایا امیرالمومنین (ع) با خلفای پیشین بیعت کرده بودند؟
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.