امام سجاد (ع) با شش خلیفه معاصر بود که هیچ یک بااهل‌بیت (علیهم السلام) مهر نورزیدند . این خلفا عبارتند از : 1- یزید بن معاویه ،2- عبدالله بن زبیر،3- معاویه‌بن یزید ،4- مروان بن حکم، 5- عبدالملک بن مروان و 6- ولیدبن عبدالملک امام سجاد (ع) پس از شهادت پدر ، درایام اسارت و در شرایط‌اختناق ، امامت را به عهده گرفت . این شرایط سخت تا پایان‌امامت وی ادامه یافت . مسعودی نوشته است : (قام ابومحمد علی‌بن الحسین (ع) بالامر مستخفیا علی تقیه شدیده فی زمان صعب . )حضرت سجاد (ع) امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و درزمانی دشوار عهده دار گردید . در چنین مقطع زمانی ، آیا امام (ع) می‌توانست دست‌به‌مبارزات سیاسی و فعالیتهای گسترده فرهنگی و اجتماعی بزند ؟ به نظر می‌رسد پاسخ منفی است ; به دو دلیل : 1- جو اختناق و کنترل شدیدی که حکومتها پس از شهادت امام حسین(ع) به وجود آورده بودند ; این اختناق سبب شد مبارزات سیاسی‌یا مسلحانه نتیجه‌ای جز هدر رفتن نیروها نداشته باشد . چنان که‌مبارزات زمان آن حضرت تماما به شکست انجامید . برای درک این‌وضعیت اسفبار ، توجه به دو روایت زیر سودمند است : الف) (سهل بن شعیب‌) ، یکی از بزرگان مصر ، می‌گوید :روزی به حضور علی بن الحسین (ع) رسیدم و گفتم : حال شماچگونه است ؟ فرمود : فکر نمی‌کردم شخصیت‌بزرگی از مصر مثل شما نداند که‌حال ما چگونه است ؟ اینک اگر وضع ما را نمی‌دانی ، برایت توضیح‌می‌دهم : وضع ما ، در میان قوم خود ، مانند وضع بنی‌اسرائیل در میان‌فرعونیان است که پسرانشان را می‌کشتند و دخترانشان را زنده نگه‌می‌داشتند . امروز وضع ما چنان دشوار است که مردم با ناسزاگویی‌به بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها ، به دشمنان ما تقرب می‌جویند.) ب) زراره بن اوفی می‌گوید : دخلت علی علی ابن الحسین (ع) فقال : یازراره الناس فی‌زماننا علی ست طبقات : اسد و ذئب و ثعلب و کلب و خنزیر و شاه‌فاما الاسد فملوک الدنیا یحب کل واحد منهم ان یغلب و لا یغلب واما الذئب فتجارکم یذمو (ن) اذا اشتروا و یمدحو (ن) اذاباعوا و اما الثعلب فهولاءالذین یاکلون بادیانهم و لایکون فی‌قلوبهم ما یصفون بالسنتهم و اما الکلب یهر علی الناس بلسانه ویکرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزیر فهولاءالمخنثون واءشباههم لایدعون الی فاحشه الا اءجابوا و اما الشاه بین اءسد وذئب و ثعلب و کلب و خنزیر .) حضرت در این روایت ، حاکمان را به شیران درنده و مسلمانان رابه گوسفندان اسیر در چنگ درندگان ، تشبیه کرده است . 2- شرایط نا سالم فرهنگی آن روزگار; براثر فعالیتهای ناسالم‌حکومتهای وقت و انگیزه‌های مختلفی که در آن زمان وجود داشت‌مردم به طرف بی‌بندوباری سوق داده شدند و با چنین مردمی هرگزنمی‌شد کارهای بنیادی انجام داد مگر این که تحولی معنوی در آنان‌به وجود آید . در این موقعیت ، تمام تلاش حضرت سجاد (ع) این‌بود که شعله معنویت را روشن نگه دارد و این جز از راه دعاها ونیایشها و تذکارهای مقطعی حضرت به خوبی از عهده آن برآمد . ممکن نبود . در مورد رواج فرهنگ غلط بی‌بندوباری و فحشا در آن عصر ، یکی‌از محققان می‌نویسد : (در مدینه مجالس غنا و رقص برپا می‌شد و چه بسا زنان ومردان با یکدیگر بودند و هیچ پرده‌ای نیز در میان نبود . (الشعر والغنافی المدینه و مکه ، ص 250) . . . عایشه دختر طلحه مجالس مختلط از مردان و زنان برپامی‌کرد و در آن مجالس با فخر و مباهات آواز می‌خواند . (الاغانی ، ج 10 ، ص 57) . . . مدینه پر از زنان آوازه‌خوان شده بود و آنها نقش فعالی‌در آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازه‌خوانی و اشاعه‌بی‌بندوباری و فساد داشتند . . . .) در تاریخ الادب العربی ج 2 ص 347 چنین آمده است : (گویی این دو شهر بزرگ حجاز (مکه و مدینه) را برای‌خنیاگران ساخته بودند ، تا آنجا که نه تنها مردمان عادی ، بلکه‌فقیهان و زاهدان نیز به مجالس آنان می‌شتافتند .) در این موقعیت ، امام سجاد (ع) برای تبیین معارف اسلام وبرپاداشتن شجره اسلام و زنده نگه داشتن مشعل معنویت ، از سلاح‌دعا استفاده کرد و بذر معنویت پاشید تا در موقعیت مناسب ثمردهد . یکی از نویسندگان معاصر در باره صحیفه سجادیه که در بردارنده‌دعاهای امام (ع) است . می‌نویسد : (. . . صحیفه سجادیه اساس اندیشه انقلابی را تشکیل داده وامت اسلامی نیز نیاز به تکیه گاهی کامل و انقلابی داشته است . نیاز امت در آن هنگام ، سخن و یا اشعار کینه برانگیز و عواطف‌لحظه‌ای و زودگذر نبود ، بلکه به یک نظریه کامل و انقلابی نیازداشته است . امام زین العابدین (ع) این نظریه را تنها درصحیفه سجادیه که چکیده اصول تربیتی امام (ع) است . تبیین‌نکرده ، بلکه خود امام زبور ناطق بوده است .) این نویسنده در مورد تاثیر صحیفه سجادیه در هدایت انقلابیان‌و حرکتهای اسلامی می‌نویسد : (من گمان نمی‌کنم که پس از قرآن کتابی همچون صحیفه سجادیه‌باشد که این گونه قلب محرومان را تسلی بخشد و خون انقلاب را دررگهای مستضعفان به جوش آورد و دلهای مجاهدان را به درخشش خودروشن کند و هدایتگر انقلابیون در راه مبارزه باشد . . .) عنوان صحیفه ، دعا و نیایش است ; اما از موضوعات مبارزاتی وسیاسی تهی نیست . موارد زیر بر درستی این سخن گواهی می‌دهد : 1ک دعای چهل و هشتم صحیفه : حضرت در این دعا به صراحت از مسایل زیر که جنبه سیاسی دارد یاد می‌کند : الف) مقام خلافت مخصوص خلفا و اصفیای الهی است . ب) مقام خلافت مورد یورش و غصب قرار گرفته است . ج) احکام خدا تبدیل گشته و کتاب خدا مورد غفلت قرار گرفته‌است . د) واجبات الهی تحریف شده است . ه) سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متروک گشته است . متن دعا چنین است : (. . . اللهم ان هذا المقام لخلفائک و اصفیائک و مواضع‌امنائک فی الدرجه‌الرفیعه التی خصصتهم بها قد ابتزوها و انت‌المقدر لذلک لایغالب امرک و لا یجاوز المحتوم من تدبیرک کیف شئت‌و انی شئت و لما انت اعلم به غیر متهم علی خلقک و لا لارادتک حتی‌عاد صفوتک و خلفاوک مغلوبین مقهورین مبتزین یرون حکمک مبدلا وکتابک منبوذا و فرائضک محرفه عن جهات اشراعک و سنن نبیک متروکه‌اللهم العن اعداءهم من الاولین و الاخرین و من رضی بفعالهم واشیاعهم و اتباعهم اللهم صل علی محمد و آل محمد انک حمید مجیدکصلواتک و برکاتک و تحیاتک علی اصفیائک ابراهیم و آل ابراهیم وعجل الفرج و الروح و النصره و التمکین و التاییدلهم . . .) 2ک دعای چهل و هفتم : درزمانی که اهل‌بیت (علیهم السلام) در فشار به سر می‌بردند وامیرمومنان (ع) بر فراز منبرها لعن می‌شد ، حضرت در دعای چهل‌و هفتم (دعای روز عرفه) به مسایل مهم زیر اشاره می‌کند : الف) مقام امارت و رهبری از آن اهل‌بیت (علیهم السلام) است ب) ائمه (علیهم السلام) از هر پلیدی پیراسته و شایسته‌وساطت‌بین خالق و خلق‌اند . ج) دین به وسیله امام منصوب از سوی خداوند تقویت می‌شود . د) خدا اطاعت از ائمه را واجب ساخته است . فرازی از دعای عرفه آن حضرت چنین است : (رب صل علی اءطائب اهل بیته الذین اخترتهم لامرک و جعلتهم‌خزنه علمک و حفظه دینک و خلفائک فی‌ارضک و حججک علی عبادک وطهرتهم من الرجس و الدنس تطهیرا بارادتک و جعلتهم الوسیله الیک‌و المسلک الی خبتک . . .) (. . . اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام اقمته علمالعبادک و منارا فی بلادک بعد ان وصلت‌حبله بحبلک و جعلته‌الذریعه الی رضوانک و افترضت طاعته و حذرت معصیته و امرت‌بامتثال اوامره . . . و اته من لدنک سلطانا نصیرا وافتح له‌فتحا یسیرا . . . .) 3ک دعای چهاردهم : این دعا سراسر شکوه از ستمگران است که در نظر آن حضرت مصداقی‌جز حکام وقت ندارد . 4ک دعای بیستم : (دعای مکارم الاخلاق) حضرت در این دعا از خداوند می‌خواهد او را از سلطه ستمگران‌نجات بخشد و پیروزش سازد : (اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعلنی یدا علی من ظلمنی ولسانا علی من خاصمنی و ظفرا بمن عاندنی وهب لی مکرا علی من‌کایدنی و قدره علی من اضطهدنی . . .) 5ک دعای چهل و نهم : حضرت در این دعا از فراوانی دشمنانش و از برنامه‌های حساب شده‌آنان جهت آزار و حتی قتل امام به خدا شکوه می‌کند : (فکم من عدو انتضی علی سیف عداوته و شحذلی ظبه مدیته وارهف لی شباحده و داف‌لی قواتل سمومه و سدد نحوی صوائب سهامه ولم تنم عنی عین حراسته و اضمر ان یسومنی المکروه و یجر عنی‌زعاق مرارته فنظرت یا الهی . . . .) بارخدایا ! چه بسا دشمنی که شمشیر عداوت آخت و بر من تاخت وبرای کشتن من خنجر خویش تیز کرد و با دم برنده آن آهنگ جان من‌نمود و زهر کشنده به آب من بیامیخت و خدنگ جان شکار خویش درکمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بیدار ،دیده از من برنمی‌گرفت و در دل داشت که مرا گزندی سخت رساند وشرنگ کینه خویش به کامم ریزد ; آنگاه ای خداوند من ! دیدی که ... .) منبع: پایگاه حوزه
امام سجاد (ع) با شش خلیفه معاصر بود که هیچ یک بااهلبیت (علیهم السلام) مهر نورزیدند . این خلفا عبارتند از : 1- یزید بن معاویه ،2- عبدالله بن زبیر،3- معاویهبن یزید ،4- مروان بن حکم، 5- عبدالملک بن مروان و 6- ولیدبن عبدالملک
امام سجاد (ع) پس از شهادت پدر ، درایام اسارت و در شرایطاختناق ، امامت را به عهده گرفت . این شرایط سخت تا پایانامامت وی ادامه یافت . مسعودی نوشته است : (قام ابومحمد علیبن الحسین (ع) بالامر مستخفیا علی تقیه شدیده فی زمان صعب .
)حضرت سجاد (ع) امامت را به صورت مخفی و با تقیه شدید و درزمانی دشوار عهده دار گردید .
در چنین مقطع زمانی ، آیا امام (ع) میتوانست دستبهمبارزات سیاسی و فعالیتهای گسترده فرهنگی و اجتماعی بزند ؟ به نظر میرسد پاسخ منفی است ; به دو دلیل :
1- جو اختناق و کنترل شدیدی که حکومتها پس از شهادت امام حسین(ع) به وجود آورده بودند ; این اختناق سبب شد مبارزات سیاسییا مسلحانه نتیجهای جز هدر رفتن نیروها نداشته باشد . چنان کهمبارزات زمان آن حضرت تماما به شکست انجامید . برای درک اینوضعیت اسفبار ، توجه به دو روایت زیر سودمند است :
الف) (سهل بن شعیب) ، یکی از بزرگان مصر ، میگوید :روزی به حضور علی بن الحسین (ع) رسیدم و گفتم : حال شماچگونه است ؟
فرمود : فکر نمیکردم شخصیتبزرگی از مصر مثل شما نداند کهحال ما چگونه است ؟ اینک اگر وضع ما را نمیدانی ، برایت توضیحمیدهم :
وضع ما ، در میان قوم خود ، مانند وضع بنیاسرائیل در میانفرعونیان است که پسرانشان را میکشتند و دخترانشان را زنده نگهمیداشتند . امروز وضع ما چنان دشوار است که مردم با ناسزاگوییبه بزرگ و سالار ما بر فراز منبرها ، به دشمنان ما تقرب میجویند.)
ب) زراره بن اوفی میگوید : دخلت علی علی ابن الحسین (ع) فقال : یازراره الناس فیزماننا علی ست طبقات : اسد و ذئب و ثعلب و کلب و خنزیر و شاهفاما الاسد فملوک الدنیا یحب کل واحد منهم ان یغلب و لا یغلب واما الذئب فتجارکم یذمو (ن) اذا اشتروا و یمدحو (ن) اذاباعوا و اما الثعلب فهولاءالذین یاکلون بادیانهم و لایکون فیقلوبهم ما یصفون بالسنتهم و اما الکلب یهر علی الناس بلسانه ویکرمه الناس من شر لسانه و اما الخنزیر فهولاءالمخنثون واءشباههم لایدعون الی فاحشه الا اءجابوا و اما الشاه بین اءسد وذئب و ثعلب و کلب و خنزیر .)
حضرت در این روایت ، حاکمان را به شیران درنده و مسلمانان رابه گوسفندان اسیر در چنگ درندگان ، تشبیه کرده است .
2- شرایط نا سالم فرهنگی آن روزگار; براثر فعالیتهای ناسالمحکومتهای وقت و انگیزههای مختلفی که در آن زمان وجود داشتمردم به طرف بیبندوباری سوق داده شدند و با چنین مردمی هرگزنمیشد کارهای بنیادی انجام داد مگر این که تحولی معنوی در آنانبه وجود آید . در این موقعیت ، تمام تلاش حضرت سجاد (ع) اینبود که شعله معنویت را روشن نگه دارد و این جز از راه دعاها ونیایشها و تذکارهای مقطعی حضرت به خوبی از عهده آن برآمد .
ممکن نبود .
در مورد رواج فرهنگ غلط بیبندوباری و فحشا در آن عصر ، یکیاز محققان مینویسد : (در مدینه مجالس غنا و رقص برپا میشد و چه بسا زنان ومردان با یکدیگر بودند و هیچ پردهای نیز در میان نبود .
(الشعر والغنافی المدینه و مکه ، ص 250) . . . عایشه دختر طلحه مجالس مختلط از مردان و زنان برپامیکرد و در آن مجالس با فخر و مباهات آواز میخواند .
(الاغانی ، ج 10 ، ص 57)
. . . مدینه پر از زنان آوازهخوان شده بود و آنها نقش فعالیدر آموزش غنا به دختران و پسران و گسترش آوازهخوانی و اشاعهبیبندوباری و فساد داشتند . . . .)
در تاریخ الادب العربی ج 2 ص 347 چنین آمده است : (گویی این دو شهر بزرگ حجاز (مکه و مدینه) را برایخنیاگران ساخته بودند ، تا آنجا که نه تنها مردمان عادی ، بلکهفقیهان و زاهدان نیز به مجالس آنان میشتافتند .)
در این موقعیت ، امام سجاد (ع) برای تبیین معارف اسلام وبرپاداشتن شجره اسلام و زنده نگه داشتن مشعل معنویت ، از سلاحدعا استفاده کرد و بذر معنویت پاشید تا در موقعیت مناسب ثمردهد .
یکی از نویسندگان معاصر در باره صحیفه سجادیه که در بردارندهدعاهای امام (ع) است . مینویسد : (. . . صحیفه سجادیه اساس اندیشه انقلابی را تشکیل داده وامت اسلامی نیز نیاز به تکیه گاهی کامل و انقلابی داشته است .
نیاز امت در آن هنگام ، سخن و یا اشعار کینه برانگیز و عواطفلحظهای و زودگذر نبود ، بلکه به یک نظریه کامل و انقلابی نیازداشته است . امام زین العابدین (ع) این نظریه را تنها درصحیفه سجادیه که چکیده اصول تربیتی امام (ع) است . تبییننکرده ، بلکه خود امام زبور ناطق بوده است .)
این نویسنده در مورد تاثیر صحیفه سجادیه در هدایت انقلابیانو حرکتهای اسلامی مینویسد : (من گمان نمیکنم که پس از قرآن کتابی همچون صحیفه سجادیهباشد که این گونه قلب محرومان را تسلی بخشد و خون انقلاب را دررگهای مستضعفان به جوش آورد و دلهای مجاهدان را به درخشش خودروشن کند و هدایتگر انقلابیون در راه مبارزه باشد . . .)
عنوان صحیفه ، دعا و نیایش است ; اما از موضوعات مبارزاتی وسیاسی تهی نیست . موارد زیر بر درستی این سخن گواهی میدهد :
1ک دعای چهل و هشتم صحیفه :
حضرت در این دعا به صراحت از مسایل زیر که جنبه سیاسی دارد یاد میکند :
الف) مقام خلافت مخصوص خلفا و اصفیای الهی است .
ب) مقام خلافت مورد یورش و غصب قرار گرفته است .
ج) احکام خدا تبدیل گشته و کتاب خدا مورد غفلت قرار گرفتهاست .
د) واجبات الهی تحریف شده است .
ه) سنت پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم) متروک گشته است .
متن دعا چنین است : (. . . اللهم ان هذا المقام لخلفائک و اصفیائک و مواضعامنائک فی الدرجهالرفیعه التی خصصتهم بها قد ابتزوها و انتالمقدر لذلک لایغالب امرک و لا یجاوز المحتوم من تدبیرک کیف شئتو انی شئت و لما انت اعلم به غیر متهم علی خلقک و لا لارادتک حتیعاد صفوتک و خلفاوک مغلوبین مقهورین مبتزین یرون حکمک مبدلا وکتابک منبوذا و فرائضک محرفه عن جهات اشراعک و سنن نبیک متروکهاللهم العن اعداءهم من الاولین و الاخرین و من رضی بفعالهم واشیاعهم و اتباعهم اللهم صل علی محمد و آل محمد انک حمید مجیدکصلواتک و برکاتک و تحیاتک علی اصفیائک ابراهیم و آل ابراهیم وعجل الفرج و الروح و النصره و التمکین و التاییدلهم . . .)
2ک دعای چهل و هفتم :
درزمانی که اهلبیت (علیهم السلام) در فشار به سر میبردند وامیرمومنان (ع) بر فراز منبرها لعن میشد ، حضرت در دعای چهلو هفتم (دعای روز عرفه) به مسایل مهم زیر اشاره میکند :
الف) مقام امارت و رهبری از آن اهلبیت (علیهم السلام) است
ب) ائمه (علیهم السلام) از هر پلیدی پیراسته و شایستهوساطتبین خالق و خلقاند .
ج) دین به وسیله امام منصوب از سوی خداوند تقویت میشود .
د) خدا اطاعت از ائمه را واجب ساخته است .
فرازی از دعای عرفه آن حضرت چنین است : (رب صل علی اءطائب اهل بیته الذین اخترتهم لامرک و جعلتهمخزنه علمک و حفظه دینک و خلفائک فیارضک و حججک علی عبادک وطهرتهم من الرجس و الدنس تطهیرا بارادتک و جعلتهم الوسیله الیکو المسلک الی خبتک . . .)
(. . . اللهم انک ایدت دینک فی کل اوان بامام اقمته علمالعبادک و منارا فی بلادک بعد ان وصلتحبله بحبلک و جعلتهالذریعه الی رضوانک و افترضت طاعته و حذرت معصیته و امرتبامتثال اوامره . . . و اته من لدنک سلطانا نصیرا وافتح لهفتحا یسیرا . . . .)
3ک دعای چهاردهم :
این دعا سراسر شکوه از ستمگران است که در نظر آن حضرت مصداقیجز حکام وقت ندارد .
4ک دعای بیستم : (دعای مکارم الاخلاق)
حضرت در این دعا از خداوند میخواهد او را از سلطه ستمگراننجات بخشد و پیروزش سازد : (اللهم صل علی محمد و آل محمد و اجعلنی یدا علی من ظلمنی ولسانا علی من خاصمنی و ظفرا بمن عاندنی وهب لی مکرا علی منکایدنی و قدره علی من اضطهدنی . . .)
5ک دعای چهل و نهم :
حضرت در این دعا از فراوانی دشمنانش و از برنامههای حساب شدهآنان جهت آزار و حتی قتل امام به خدا شکوه میکند : (فکم من عدو انتضی علی سیف عداوته و شحذلی ظبه مدیته وارهف لی شباحده و دافلی قواتل سمومه و سدد نحوی صوائب سهامه ولم تنم عنی عین حراسته و اضمر ان یسومنی المکروه و یجر عنیزعاق مرارته فنظرت یا الهی . . . .)
بارخدایا ! چه بسا دشمنی که شمشیر عداوت آخت و بر من تاخت وبرای کشتن من خنجر خویش تیز کرد و با دم برنده آن آهنگ جان مننمود و زهر کشنده به آب من بیامیخت و خدنگ جان شکار خویش درکمان نهاد و مرا نشانه گرفت و چون پاسبانان همواره بیدار ،دیده از من برنمیگرفت و در دل داشت که مرا گزندی سخت رساند وشرنگ کینه خویش به کامم ریزد ; آنگاه ای خداوند من ! دیدی که ... .)
منبع: پایگاه حوزه
- [سایر] چگونگی مبارزات سیاسی امام کاظم(ع) را شرح دهید؟
- [سایر] (اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ) علی ابن الحسین کیست؟ علی اکبر یا امام سجاد؟ لطفا دلیل خود را بگویید. آیا قرائنی وجود دارد که نشان دهد منظور کیست؟
- [سایر] آیا امام چهارم (زین العابدین) و امام محمد باقر (ع) در کربلا حضور داشتند؟
- [سایر] منظور از «السلام علی علی بن الحسین(علیه السلام)» در زیارت عاشورا کیست؟
- [سایر] وصیت امام سجاد علیه السلام در مورد ظلم نکردن چیست؟
- [سایر] مختصری از زندگینامه امام سجاد علیه السلام را بفرمایید؟
- [سایر] آیا امام سجاد علیه السلام از غیبت حضرت مهدی علیه السلام خبر دادهاند؟
- [سایر] در مورد زندگی امام سجّاد علیه السلام توضیح دهید؟
- [سایر] آیا روز سیزده محرم امام سجاد(ع) امام حسین را دفن کردند؟
- [سایر] آیا این مطلب صحّت دارد که امام سجاد(علیه السلام) در عزای پدرشان امام حسین(علیه السلام) خون گریه میکردند؟
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.