حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرزند حسین بن علی علیه السلام سومین امام شیعیان جهان، مادرش شهربانو[1] می باشد البته در این که آیا مادر آن حضرت شهربانو و ایرانی می باشد ظاهر روایات این را نشان می دهد و در ایرانی بودن آن بانوی بزرگوار اتفاق نظر دارند، لکن؛ شهید بزرگوار علامه مرتضی مطهری در این مطلب خدشه وارد نموده[2] و دیگران هم خواسته اند به نوعی این خدشه را دفع نمایند.[3] که این مباحث در جای خود به طور مفصل مطرح شده است. در مورد سجّاد نامیدن آن حضرت روایتی را مرحوم مجلسی (ره) از جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل می کند که ایشان فرمودند: پدرم علی بن الحسین علیه السلام هرگز نعمتی از خدای عزوجل را بیاد نمی آورد جز آن که برای شکر نعمت سر به سجده می نهادند و هیچ وقت از آیات قرآن قرائت نمی فرمود، جز این که سجده می نمودند و هرگز زیانی را که از آن بیمناک بودند، خدای از وی بر نمی گرفت مگر این که سجده شکر بجا می آوردند و هرگز از ادای واجب فراغت نمی یافت، مگر این که سجده شکر می گذاشت و هرگز ازاصلاح ما بین دو نفر که توفیق می یافتند کنار نمی افتاد، جز این که سجده ی شکر می کرد و نشان سجود در جمیع مواقع از آن حضرت آشکار بود، از این رو آن حضرت سجّاد نام یافت.[4] ایشان در سال 38 قمری[5] روز پنجم شعبان در مدینه دیده به جهان گشود.[6] دوران کودکی را در مدینه و کوفه گذراند. آن حضرت در سخت ترین شرایط و بدترین زمان که عصر اختناق بود می زیست و زندگی آن بزرگوار با آغاز اوج انحراف که پس از وفات رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) در دین مقدس اسلام و حاکمان رخ داد، مواجه بود آن حضرت دو سال از خلافت جد بزرگوارش امیرالمؤمنین علیه السلام را درک نمود[7] که آن حضرت در این موقع گرفتار جنگ و جهاد با خوارج بود. سپس مدت ده سال شاهد حوادث و گرفتاری های دوران امامت عموی خویش امام حسن مجتبی (ع) بودند[8] و از نزدیک مظلومیت آن بزرگوار را احساس می کرد. ایشان بیست و سه سال با پدر بزرگوار زندگی کرد[9] و در سال 50 هجری به مدت ده سال[10] در دوران امامت پدر بزرگوارش حسین بن علی علیه السلام که در اوج قدرت معاویه با او به ستیز و مبارزه بود در کنار او قرار داشت. در محرم سال 61 هجری در جریان قیام و شهادت پدرش امام حسین علیه السلام در سرزمین کربلا حضور داشت که بی شک بیماری موقّت آن حضرت در آن حادثه عنایت خداوند بوده، تا به این وسیله از وظیفه ی جهاد معذور گردد، تا وجود مبارکش از خطرات محفوظ ماند و از این رهگذر رشته ی امامت تداوم یابد. امام سجّاد (ع)، پس از فاجعه ی کربلا که امامت به وی منتقل گشت، همراه دیگر اسیران از اردوگاه حسینی به طرف کوفه و شام برده شد. ایشان در این سفرها با سخنرانی های آتشین خویش حکومت یزید را رسوا ساخت و پس از بازگشت از شام، در شهر مدینه اقامت گزید. امام سجّاد علیه السلام در زمان امامت خویش با خلفاء و زمامداران ظالمی همچون یزید بن معاویه و عبدالملک بن مروان معاصر بود، در واقع دوران امامت حضرت سجّاد علیه السلام مصادف با یکی از سیاه ترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بود. گرچه پیش از آن حضرت نیز حکومت اسلامی دستخوش انحراف گشته و به یک حکومت استبدادی و خودکامه تبدیل شده بود، اما در زمان امام چهارم علیه السلام این گستاخی و زیاده طلبی به اوج خود رسیده بود و سردمداران حکومت در این زمان به صورت آشکارا بدون هیچ گونه پرده پوشی به مقدسات اسلامی دهن کجی می کردند و اصول اسلامی را زیرپا می گذاشتند و هیچ کس هم جرأت کوچک ترین اعتراض را نداشت. شرایط اجتماعی سخت از جمله رعب و اختناق شدید حاکم بر جامعه و عدم آگاهی و آمادگی مردم در حمایت از آن بزرگوار، هرگونه جنبش و حرکت مسلحانه از طرف امام را محکوم به شکست می نمود. فلذا امام سجّاد علیه السلام بدون آن که حساسیت حکومت را برانگیزد و مستقیماً با حکومت جور به مبارزه درآید، یک سری فعالیت ها و مبارزات غیر مستقیم را بر علیه مظالم و مفاسد عصر خویش شروع نمودند، از آن جمله زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی عاشورا؛ حکومت امویان بعد از حادثه عاشورا دچار تزلزل شده بود و حتی مشروعیت آن نیز مورد سؤال واقع گشته بود و امام سجّاد به خاطر این که این فاجعه از ذهن مردم بیرون نرود، بهترین استفاده را از این موقعیت نمود و با گریه بر شهیدان و زنده نگه داشتن خاطره ی آنان مبارزه منفی را به صورت گریه و عزاداری بر سید شهیدان و یارانش ادامه داد. امام هر وقت می خواستند، آب بیاشامند، تا چشمش به آب می افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می شد؛ وقتی علت این کار را می پرسیدند می فرمودند: چگونه گریه نکنم که آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزد گذاشتند، ولی به روی پدرم بستند. امام فرمود: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه (علیها السلام) را بیاد می آورم، گریه گلویم را می گیرد. روزی خدمتگزار حضرت عرض کرد: آیا غم و اندوه شما تمامی ندارد؟! حضرت فرمود: وای بر تو، یعقوب پیغمبر خدا که تنها یکی از دوازده پسرش ناپدید شده بود در فراق فرزند خویش آن قدر گریست که چشمانش نابینا شد و از شدت اندوه کمرش خم شد، در حالی که پسرش زنده بود؛ ولی من ناظر کشته شدن پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از بستگانم بودم که پیکرهایشان در اطرافم نقش زمین شده بود، پس چگونه ممکن است غم و اندوه من پایان یابد.[11] هم چنین آن حضرت یک سلسله برنامه های ارشادی، فرهنگی و تربیتی را در قالب دعا شروع نمود که مجموع دعاهای آن حضرت در کتابی به نام صحیفه ی سجّادیه گردآوری شده است. این مجموعه حاوی یک دوره کامل از معارف و اعتقادات اسلامی در قالب دعا می باشد، به طوری که بعد از قرآن مجید و نهج البلاغه بزرگ ترین و مهم ترین گنجینه گران بهای حقایق و معارف اسلامی به شمار می رود و به لحاظ همین اهمیت این کتاب به اخت القرآن، انجیل اهل بیت و زبور آل محمد (صلی الله علیه وآله) لقب گرفته است. سرانجام امام سجّاد علیه السلام در 12 محرم سال 95 هجری قمری (به وسیله ی هشام بن عبدالملک) در سن 56 سالگی به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار قبر عمویش امام حسن علیه السلام به خاک سپرده شد.[12] ------------------------------------- [1]. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، ص 138. [2]. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ص108109. [3]. قرشی، سید علی اکبر، خاندان وحی در زندگانی چهارده معصوم، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، ص432. [4]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیه، چاپ دوم، ج46، ص16، روایت 10. [5]. محمد بن جریر طبری، دلائل الامامیة، قم، دار الذخائر للمطبوعات، ص80. [6]. شیخ مفید، همان. [7]. همان. [8]. دلائل الامامیة، همان. [9]. الارشاد، همان. [10]. دلائل الامامیة، همان. [11]. بحارالانوار، همان، ج 46، ص 108. [12]. الارشاد، همان، ج2، ص139. ( اندیشه قم )
حضرت علی بن الحسین علیه السلام فرزند حسین بن علی علیه السلام سومین امام شیعیان جهان، مادرش شهربانو[1] می باشد البته در این که آیا مادر آن حضرت شهربانو و ایرانی می باشد ظاهر روایات این را نشان می دهد و در ایرانی بودن آن بانوی بزرگوار اتفاق نظر دارند، لکن؛ شهید بزرگوار علامه مرتضی مطهری در این مطلب خدشه وارد نموده[2] و دیگران هم خواسته اند به نوعی این خدشه را دفع نمایند.[3] که این مباحث در جای خود به طور مفصل مطرح شده است.
در مورد سجّاد نامیدن آن حضرت روایتی را مرحوم مجلسی (ره) از جابر جعفی از امام باقر علیه السلام نقل می کند که ایشان فرمودند: پدرم علی بن الحسین علیه السلام هرگز نعمتی از خدای عزوجل را بیاد نمی آورد جز آن که برای شکر نعمت سر به سجده می نهادند و هیچ وقت از آیات قرآن قرائت نمی فرمود، جز این که سجده می نمودند و هرگز زیانی را که از آن بیمناک بودند، خدای از وی بر نمی گرفت مگر این که سجده شکر بجا می آوردند و هرگز از ادای واجب فراغت نمی یافت، مگر این که سجده شکر می گذاشت و هرگز ازاصلاح ما بین دو نفر که توفیق می یافتند کنار نمی افتاد، جز این که سجده ی شکر می کرد و نشان سجود در جمیع مواقع از آن حضرت آشکار بود، از این رو آن حضرت سجّاد نام یافت.[4] ایشان در سال 38 قمری[5] روز پنجم شعبان در مدینه دیده به جهان گشود.[6] دوران کودکی را در مدینه و کوفه گذراند. آن حضرت در سخت ترین شرایط و بدترین زمان که عصر اختناق بود می زیست و زندگی آن بزرگوار با آغاز اوج انحراف که پس از وفات رسول اکرم (صلی الله علیه وآله) در دین مقدس اسلام و حاکمان رخ داد، مواجه بود آن حضرت دو سال از خلافت جد بزرگوارش امیرالمؤمنین علیه السلام را درک نمود[7] که آن حضرت در این موقع گرفتار جنگ و جهاد با خوارج بود. سپس مدت ده سال شاهد حوادث و گرفتاری های دوران امامت عموی خویش امام حسن مجتبی (ع) بودند[8] و از نزدیک مظلومیت آن بزرگوار را احساس می کرد. ایشان بیست و سه سال با پدر بزرگوار زندگی کرد[9] و در سال 50 هجری به مدت ده سال[10] در دوران امامت پدر بزرگوارش حسین بن علی علیه السلام که در اوج قدرت معاویه با او به ستیز و مبارزه بود در کنار او قرار داشت.
در محرم سال 61 هجری در جریان قیام و شهادت پدرش امام حسین علیه السلام در سرزمین کربلا حضور داشت که بی شک بیماری موقّت آن حضرت در آن حادثه عنایت خداوند بوده، تا به این وسیله از وظیفه ی جهاد معذور گردد، تا وجود مبارکش از خطرات محفوظ ماند و از این رهگذر رشته ی امامت تداوم یابد. امام سجّاد (ع)، پس از فاجعه ی کربلا که امامت به وی منتقل گشت، همراه دیگر اسیران از اردوگاه حسینی به طرف کوفه و شام برده شد. ایشان در این سفرها با سخنرانی های آتشین خویش حکومت یزید را رسوا ساخت و پس از بازگشت از شام، در شهر مدینه اقامت گزید. امام سجّاد علیه السلام در زمان امامت خویش با خلفاء و زمامداران ظالمی همچون یزید بن معاویه و عبدالملک بن مروان معاصر بود، در واقع دوران امامت حضرت سجّاد علیه السلام مصادف با یکی از سیاه ترین ادوار حکومت در تاریخ اسلام بود. گرچه پیش از آن حضرت نیز حکومت اسلامی دستخوش انحراف گشته و به یک حکومت استبدادی و خودکامه تبدیل شده بود، اما در زمان امام چهارم علیه السلام این گستاخی و زیاده طلبی به اوج خود رسیده بود و سردمداران حکومت در این زمان به صورت آشکارا بدون هیچ گونه پرده پوشی به مقدسات اسلامی دهن کجی می کردند و اصول اسلامی را زیرپا می گذاشتند و هیچ کس هم جرأت کوچک ترین اعتراض را نداشت.
شرایط اجتماعی سخت از جمله رعب و اختناق شدید حاکم بر جامعه و عدم آگاهی و آمادگی مردم در حمایت از آن بزرگوار، هرگونه جنبش و حرکت مسلحانه از طرف امام را محکوم به شکست می نمود. فلذا امام سجّاد علیه السلام بدون آن که حساسیت حکومت را برانگیزد و مستقیماً با حکومت جور به مبارزه درآید، یک سری فعالیت ها و مبارزات غیر مستقیم را بر علیه مظالم و مفاسد عصر خویش شروع نمودند، از آن جمله زنده نگه داشتن یاد و خاطره ی عاشورا؛ حکومت امویان بعد از حادثه عاشورا دچار تزلزل شده بود و حتی مشروعیت آن نیز مورد سؤال واقع گشته بود و امام سجّاد به خاطر این که این فاجعه از ذهن مردم بیرون نرود، بهترین استفاده را از این موقعیت نمود و با گریه بر شهیدان و زنده نگه داشتن خاطره ی آنان مبارزه منفی را به صورت گریه و عزاداری بر سید شهیدان و یارانش ادامه داد. امام هر وقت می خواستند، آب بیاشامند، تا چشمش به آب می افتاد، اشک از چشمانش سرازیر می شد؛ وقتی علت این کار را می پرسیدند می فرمودند: چگونه گریه نکنم که آب را برای وحوش و درندگان بیابان آزد گذاشتند، ولی به روی پدرم بستند.
امام فرمود: هر وقت کشته شدن فرزندان فاطمه (علیها السلام) را بیاد می آورم، گریه گلویم را می گیرد. روزی خدمتگزار حضرت عرض کرد: آیا غم و اندوه شما تمامی ندارد؟! حضرت فرمود: وای بر تو، یعقوب پیغمبر خدا که تنها یکی از دوازده پسرش ناپدید شده بود در فراق فرزند خویش آن قدر گریست که چشمانش نابینا شد و از شدت اندوه کمرش خم شد، در حالی که پسرش زنده بود؛ ولی من ناظر کشته شدن پدرم، برادرم، عمویم و هفده نفر از بستگانم بودم که پیکرهایشان در اطرافم نقش زمین شده بود، پس چگونه ممکن است غم و اندوه من پایان یابد.[11]
هم چنین آن حضرت یک سلسله برنامه های ارشادی، فرهنگی و تربیتی را در قالب دعا شروع نمود که مجموع دعاهای آن حضرت در کتابی به نام صحیفه ی سجّادیه گردآوری شده است. این مجموعه حاوی یک دوره کامل از معارف و اعتقادات اسلامی در قالب دعا می باشد، به طوری که بعد از قرآن مجید و نهج البلاغه بزرگ ترین و مهم ترین گنجینه گران بهای حقایق و معارف اسلامی به شمار می رود و به لحاظ همین اهمیت این کتاب به اخت القرآن، انجیل اهل بیت و زبور آل محمد (صلی الله علیه وآله) لقب گرفته است. سرانجام امام سجّاد علیه السلام در 12 محرم سال 95 هجری قمری (به وسیله ی هشام بن عبدالملک) در سن 56 سالگی به شهادت رسید و در قبرستان معروف بقیع در کنار قبر عمویش امام حسن علیه السلام به خاک سپرده شد.[12]
-------------------------------------
[1]. شیخ مفید، الارشاد، ترجمه رسولی محلاتی، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 2، ص 138.
[2]. مطهری، مرتضی، خدمات متقابل اسلام و ایران، دفتر انتشارات اسلامی، قم، ص108109.
[3]. قرشی، سید علی اکبر، خاندان وحی در زندگانی چهارده معصوم، تهران، دارالکتاب الاسلامیه، ص432.
[4]. مجلسی، محمدباقر، بحارالانوار، تهران، المکتبة الاسلامیه، چاپ دوم، ج46، ص16، روایت 10.
[5]. محمد بن جریر طبری، دلائل الامامیة، قم، دار الذخائر للمطبوعات، ص80.
[6]. شیخ مفید، همان.
[7]. همان.
[8]. دلائل الامامیة، همان.
[9]. الارشاد، همان.
[10]. دلائل الامامیة، همان.
[11]. بحارالانوار، همان، ج 46، ص 108.
[12]. الارشاد، همان، ج2، ص139.
( اندیشه قم )
- [سایر] در مورد زندگی نامه امام سجاد (ع) توضیحاتی ارائه نمایید.
- [سایر] (اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَ عَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَ عَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ عَلی اَصْحابِ الْحُسَیْنِ) علی ابن الحسین کیست؟ علی اکبر یا امام سجاد؟ لطفا دلیل خود را بگویید. آیا قرائنی وجود دارد که نشان دهد منظور کیست؟
- [سایر] دور نمایی کلی از زندگی امام سجاد(ع) را بیان کنید؟
- [سایر] آیا امام چهارم (زین العابدین) و امام محمد باقر (ع) در کربلا حضور داشتند؟
- [سایر] منظور از «السلام علی علی بن الحسین(علیه السلام)» در زیارت عاشورا کیست؟
- [سایر] وصیت امام سجاد علیه السلام در مورد ظلم نکردن چیست؟
- [سایر] مختصری از زندگینامه امام سجاد علیه السلام را بفرمایید؟
- [سایر] آیا امام سجاد علیه السلام از غیبت حضرت مهدی علیه السلام خبر دادهاند؟
- [سایر] چرا امام سجاد (علیه السلام) به مبارزات سیاسی نپرداختند ؟
- [سایر] آیا روز سیزده محرم امام سجاد(ع) امام حسین را دفن کردند؟
- [آیت الله نوری همدانی] اذان هیجده جمله است : اللهً اکبرُ چهار مرتبه اشهدً ان لا الهَ الا اللهً ، اشهدً انّ محّمداً رسولً اللهِ ، حیّ علی الصلاهِ، حیَّ علی الفلاحِ ، حیّ علی خیرِ العملِ ، الله اکبرُ ، لا الهَ الا اللهً هر یک دو مرتبه ، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اول اذان و یک مرتبه لا اِلَه الّا اللهً از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حیّ علی خیرِ العملِ باید دو مرتبه قد قامتِ الصلاهً اضافه نمود .
- [آیت الله جوادی آملی] .اذان, هجده جمله است : (االله اکبر ) چهار مرتبه، (أشهد أن لا إله الاّ االله )، (أشهد أنّ محمداً رسول االله )، (حیّ علی الصلاة )، (حیّ علی الفلاح)، (حیّ علی خیر العمل )، (االله اکبر )، (لا إله الاّ االله )، هر کدام دو مرتبه، و اقامه , هفده جمله است : دو مرتبه (االله اکبر )، از اول اذان و یک مرتبه (لا إله الاّ االله ) از آخر آن , کم می شود و دو مرتبه (قد قامت الصلاة ) بعد از (حیّ علی خیر العمل) افزوده میشود.
- [آیت الله سبحانی] اذان هیجده جمله است: اللّهُ أَکْبَر چهار مرتبه. أَشْهَدُ أَنْ لا اِلَهَ اِلاَّ اللّهُ، أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّهِ، حَیَّ عَلَی الصَّلاَةِ، حَیَّ عَلَی الفَلاَح، حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ، اللّهُ أَکْبَر، لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أَکْبَر از اول اذان و یک مرتبه لاَ اِلهَ اِلاَّ اللّهُ از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَلِ باید دو مرتبه قَدْ قامَتِ الصَّلاةُ اضافه نمود.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اذان هیجده جمله است: "اللهُ أکْبَرُ" چهار مرتبه؛ "أَشْهَدُ أَنْ لا إِلَهَ إِلاَّ اللهُ" "أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسوُلُ الله" "حَیَّ عَلی الصّلاة" "حَیَّ عَلَی الْفَلاَح" "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل" "اللهُ أَکْبَرُ" "لاَ إِلَهَ إِلاَّ الله" هر یک دو مرتبه. اقامه هفده جمله است یعنی: دو مرتبه "اللهُ أکْبَرُ" از اول اذان و یک مرتبه "لا إِلَهَ إِلاَّ الله" از آخر آن کم می شود وبعد از گفتن "حَیَّ عَلی خَیْرِ الْعَمَل"باید دو مرتبه "قَدْ قامَتِ الصَّلاة" اضافه نمود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اذان هیجده جمله است: اَلله اکبرُ چهار مرتبه اَشهدُ اَنْ لا الهَ اِلاّاللهُ، اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رسولُ الله حیَّ عَلَی الصَّلوةِ حَیَّ عَلَی الفَلاحِ حَیَّ عَلی خیرِ العملِ، الله اکبرُ لااِلَه اِلاّالله هر یک دو مرتبه و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه الله اکبرُ از اوّل اذان و یک مرتبه لااِلهَ اِلاّالله از آخر آن کم می شود و بعد از گفتن حَیَّ عَلَی خیرِ العَمَل باید دو مرتبه قَد قامَتِ الصَّلوةُ اضافه نمود.
- [آیت الله خوئی] اذان هیجده جمله است:" الله اکبر" چهار مرتبه،" اشهد ان لا اله الا الله، أشهد ان محمداً رسول الله، حی علی الصلاة، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه، و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه" الله اکبر" از اوّل اذان، و یک مرتبه" لا اله الا الله" از آخر آن کم میشود، و بعداز گفتن" حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه" قد قامت الصلاه" اضافه نمود.
- [امام خمینی] اذان هیجده جمله است: "الله اکبر" چهار مرتبه، "اشهد ان لا اله الا الله،اشهد ان محمدا رسول الله، حی علی الصلاه، حی علی الفلاح، حی علی خیر العمل، الله اکبر، لا اله الا الله"، هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه"الله اکبر" از اول اذان، و یک مرتبه "لا اله الا الله" از آخر آن کم می شود، و بعداز گفتن "حی علی خیر العمل" باید دو مرتبه "قد قامت الصلاه" اضاضه نمود.
- [آیت الله بهجت] اذان هیجده جمله است: (اللّه اَکبَر) چهار مرتبه؛ (اَشْهَدُ اَنْ لا اِلهَ اِلاَّ اللّه)؛ (اَشْهَدُ اَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه)؛ (حَی عَلَی الصَّلاة)؛ (حَی عَلَی الفَلاح)؛ (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل)؛ (اللّه اَکبَر)؛ (لا اِلهَ اِلاَّ اللّه) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللّه اکبر) از اول اذان و یک مرتبه (لا اِلهَ الاَّ اللّه) از آخر آن کم میشود، و بعد از گفتن (حَی عَلی خَیرِ الْعَمَل) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصَّلاة) اضافه نمود.
- [آیت الله علوی گرگانی] اذان هیجده جمله است: )اللّهُ أکْبَر( چهار مرتبه، )أشْهَدُ أن لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ، أشْهَدُ أنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللّه، حَیَّ عَلی الصَّلاِْ، حَیَّ عَلی الفَلاحِ، حَیَّ عَلی خَیْرِ العَمَل، اللّهُ اکْبَر، لا اًّلهَ اًّلاّ اللّه( هریک دو مرتبه . واقامه هفده جمله است یعنی دو مرتبه اللّهُ أکبَر از اوّل اذان ویک مرتبه )لا اًّلهَ اًّلاّ اللّهُ( از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن )حَیَّ عَلَی خَیْرِ العَمَل(، باید دو مرتبه )قَدْ قامَتِ الصّلاْ( اضافه نمود.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اذان هیجده جمله دارد: (اللَّهُ أکبَر) چهار مرتبه، (أَشْهَدُ أَنْ لا إلهَ إلّا اللَّهُ)، (أَشْهَدُ أَنَّ مُحَمَّداً رَسُولُ اللَّه)، (حَیَّ علی الصَّلاةِ)، (حَیَّ علی الفَلاحِ)، (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ)، (اللَّه أکبَر)، (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) هر یک دو مرتبه. و اقامه هفده جمله است؛ یعنی دو مرتبه (اللَّه أکبَر) از اول اذان و یک مرتبه (لا إلهَ إلّا اللَّهُ) از آخر آن کم میشود و بعد از گفتن (حَیَّ علی خَیْرِ العَمَلِ) باید دو مرتبه (قَدْ قامَتِ الصّلاة) اضافه نمود.