اسلام عزیز برای ما مسلمانان یک قاعده کلی ترسیم کرده که ما باید موضع گیریها، دوستی ها ودشمنی هایمان را بر طبق آن تنظیم کنیم، وآن قانون تولی و تبرّی است که در فروع دین نیز یکی از ضروریاتی است که باید بدان عمل کرد. تولی به معنی دوستی با دوستان خدا وتبری یعنی دشمنی با دشمنان خدا است.[1] خداوند متعال در آیات مختلفی بر این مسئله تاکید فرموده آنجا که می فرماید: (هیچ گروهی را که ایمان به خدا وروز قیامت دارد نمی یابی که با دشمنان خدا ورسولش دوستی کنند هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاندان آنها باشند).[2] این آیه در واقع هشداری است برای مومنان که باید از میان این دویکی را برگزینند، اگر مومنند باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزند والا ادعای مسلمانی نکنند. ودر این آیه خداوند از دوستی با نزدیکترین افراد انسان در صورتی که دشمنان خدا باشند نهی فرموده وبا توجه به این نهی حال بقیه گروهها مشخص است که بطریق اولی نباید با آنها دوستی کرد. [3] در روایات اسلامی نیز تاکیدات مکرری نسبت به این موضوع وارد شده است، که ذکر همه آنها به طول می انجامد، ما فقط نمونه ای از آنها را ذکر می کنیم : در حدیثی آمده است که خداوند از حضرت موسی سوال کرد : آیا هرگز به خاطر من کسی را دوست داشته ای وبه خاطر من کسی را دشمن داشته ای؟ در این جا بود که موسی علیه السلام دانست که برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله است ( دوستی برای خدا ودشمنی برای خدا )[4] از دوستی با دشمنان خدا، در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام آمده که می فرمایند: آدمی بر آیین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می کند[5] در واقع دوستی با دشمنان خدا به این معناست که در آیین او داخل شده ای واز خداوند واز دینش دورکشته. آنچه از این مقدمه حاصل شد این است که ما مسلمانان هرگز اجازه دوستی با دشمنان خدا را نداریم وشریعت مقدس اسلام چنین اجازه ای را به ما نداده است. قرآن کریم به صراحت در آیه ای یهود را دشمنترین ملت نسبت به اسلام معرفی می کند ومی فرماید: به طور مسلم یهود ومشرکان را دشمن ترین مردم نسبت به مومنان خواهی یافت...[6] وقتی انواع دشمنی ها را بررسی می کنیم یهود شدید ترین نوع ممکن آن را در مقابل اسلام ومسلمانان به کار برده است. حتی دشمنی آنها از مشرکین بدتر بود چون دشمنی یهود از روی عناد و برای از بین بردن حق بود، به همین خاطر انبیاء را می کشتند وچندین بار نقشه قتل پیامبر اسلام _ صلی الله علیه و آله _ را ریختند، ولی دشمنی مشرکین و سایر کفار بخاطر جهل به حقایق دین و خدا و پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بود.[7] قرآن در آیه ای دیگر یهود را بخاطر عدم پذیرش اسلام سرزنش می کند و می فرماید: (وقتی که رسولی (محمد) از طرف خداوند برای آنها آمد و به چیزی که نزد آنهاست (تورات) تصدیق می کرد. گروهی از صاحبان کتاب (یهود) کتاب (قرآن) را به پشت سر خود می انداختند و عمل به آنها نکردند مثل اینکه آنها اصلاً نمی دانستند)[8]. در نتیجه مستحق راندگی و دوری از رحمت خداوند شدند؛ زیرا که آنها از روی لجبازی و ستم وحی الهی را به کفر و گمراهی فروختند و در نتیجه مستحق پی غضب در پی خداوند گردیدند.[9] از این روی یهود دشمنترین ملت نسبت به اسلام و مسلمین و خدا معرفی شده و به همین علّت هرگز اسلام اجازة دوستی با یک یهودی را به ما مسلمانان نمی دهد. قرآن می فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده اید؛ یهود و نصاری را ولیّ (و دوست و تکیه گاه خود،) انتخاب نکنید. آنها اولیای یکدیگرند؛ و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند؛ از آنها هستند؛ خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند)[10]. البته نباید از این نکته غفلت کرد که دوستی غیر از ارتباط داشتن است، از نظر اسلام مسلمین می توانند با کفّار غیر محارب با حفظ سیادت مسلمین، ارتباط داشته باشند از قبیل تجارت و امثال آن که عاری از دوستی و محبت باشد.[11] و اگر دوستی ما به خاطر این باشد که او را به دین اسلام دعوت بکنیم باز اجازة دوستی نداریم چون در واقع دوستی یک نوع پیوند قلبی است، به همین خاطر قرآن کریم برای ما مسلمانان نسبت به این موضوع الگو معرفی می کند که در دوستی ها و دشمنی ها باید به آن تأسی کنیم. قرآن می فرماید: 1. حقاً ابراهیم و همراهان وی اسوه و الگوی خوبی برای شما هستند هنگامی که به قوم خود گفتند ما از شما و آن چه از غیر خدا می پرستید، بیزاریم و به (آیین) شما کفر می ورزیم و برای همیشه، میان ما و شما عداوت برقرار است تا آن که به خدای یگانه ایمان بیاورید، به جز گفته ابراهیم به پدرش که گفت: برای تو استغفار خواهم کرد.[12] البته وعدة ابراهیم _ علیه السلام _ هم در حالی بود که هنوز عناد آزر ثابت نشده بود و ابراهیم امید به هدایت او داشت، لذا در آیة دیگر می فرماید: (اینکه ابراهیم وعدة استغفار به او داده بود، به امید این بود که مسلمان شود و دست از دشمنی با خدا بردارد، اما هنگامی که برای ابراهیم روشن شد که دیگر بازگشتی در او نیست، از وی تبرّی جست)[13]. 2. حضرت امیرالمؤمنین با یک عمل اسلامی یهودی را عملاً دعوت به اسلام کرد و آن هم پذیرفت. حضرت علی _ علیه السلام _ در یک مسافرت با یک یهودی همسفر شد در بین راه یهودی از مقصد حضرت پرسید امام فرمود که به کوفه می رود، راه مشترک طی شد و به سر دوراهی رسیدند. مرد یهودی با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت و از این راه که او می رفت آمد یهودی پرسید مگر تو نگفتی من می خواهم به کوفه بروم؟ حضرت فرمود می دانم می خواهم مقداری تو را مشایعت کنم. پیغمبر ما فرموده: هر گاه دو نفر در یک راه با یکدیگر مصاحبت کنند حقی بر یکدیگر پیدا می کنند. اکنون تو حقی بر من پیدا کردی. من به خاطر این حق که به گردن من داری می خواهم چند قدمی تو را مشایعت کنم. و البته بعد به راه خودم خواهم رفت. طولی نکشید که این مرد یهودی مسلمان شد و از یاران فداکار حضرت علی _ علیه السلام _ قرار گرفت.[14] حضرت با نمایش گذاشتن یک دستور اسلامی موجب ایمان آوردن آن مرد یهودی شد. بنابراین یکی دیگر از راه های دعوت به دین اسلام عمل درست به وظایف اسلامی است، تا آنها اسلام واقعی را ببینند و ایمان آورند. آنچه حاصل شد این بود که نمی توان با غیر مسلمان دوستی برقرار کرد چون دوستی ما بر مدار معتقداتمان می چرخد و اعتقادات ما چنین اجازه ای را به ما نمی دهد آن هم بخاطر مصالح و مفاسدی که این دو ستی ها می تواند داشته باشد. خصوصاً با توجه به اینکه با رابطه دوستی دیده نشده است که کسی به سوی مذهب حق جذب شده باشند. معرفی منابع جهت مطالعة بیشتر: 1. اخلاق در قرآن، ج 3، فصل چهارم و سیزدهم، آیت الله مصباح یزدی. 2. تفسیر نمونه، جلدهای 14 ، 15 ، 19 ، 23. 3. پیشوایی از نظر اسلام، آیت الله سبحانی. 4. بحث آزاد در اسلام، محمدی ری شهری. 5. هدایت در قرآن، آیت الله جوادی آملی. [1] . مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ناشر مدرسة الامام علی بن ابیطالب، چاپ اول، 1377، ج1، ص 366. [2] . مجادله/22. [3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نوزدهم،1380، ج23، ص468. [4] . سفینة البحار، ج 1، ص 201، به نقل از تفسیر نمونه، ج 23، ص 474 همان. [5] . محمدی ری شهری، محمد، گزیده میزان الحکمه، دارالحدیث، چ اول، 1381، ج 2، ص571. [6] . مائده/82. [7] . طبرسی، مجمع البیان، بیروت، انتشارات دارالعلمیه، چ اول،1418 ه.ق، ج 3، ص306. [8] . بقره/101. [9] . نگاه کنید به آیات 89 و 90 بقره. [10] . مائده/51. [11] . مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چ اول،1378، ج3، ص414. [12] . ممتحنه/4. [13] . توبه/114. [14] . مطهری، مرتضی، مجموعة آثار، انتشارات صدرا، چ اول،1378، ج18، ص204. ( اندیشه قم )
اسلام عزیز برای ما مسلمانان یک قاعده کلی ترسیم کرده که ما باید موضع گیریها، دوستی ها ودشمنی هایمان را بر طبق آن تنظیم کنیم، وآن قانون تولی و تبرّی است که در فروع دین نیز یکی از ضروریاتی است که باید بدان عمل کرد.
تولی به معنی دوستی با دوستان خدا وتبری یعنی دشمنی با دشمنان خدا است.[1]
خداوند متعال در آیات مختلفی بر این مسئله تاکید فرموده آنجا که می فرماید:
(هیچ گروهی را که ایمان به خدا وروز قیامت دارد نمی یابی که با دشمنان خدا ورسولش دوستی کنند هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاندان آنها باشند).[2]
این آیه در واقع هشداری است برای مومنان که باید از میان این دویکی را برگزینند، اگر مومنند باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزند والا ادعای مسلمانی نکنند. ودر این آیه خداوند از دوستی با نزدیکترین افراد انسان در صورتی که دشمنان خدا باشند نهی فرموده وبا توجه به این نهی حال بقیه گروهها مشخص است که بطریق اولی نباید با آنها دوستی کرد. [3]
در روایات اسلامی نیز تاکیدات مکرری نسبت به این موضوع وارد شده است، که ذکر همه آنها به طول می انجامد، ما فقط نمونه ای از آنها را ذکر می کنیم :
در حدیثی آمده است که خداوند از حضرت موسی سوال کرد : آیا هرگز به خاطر من کسی را دوست داشته ای وبه خاطر من کسی را دشمن داشته ای؟ در این جا بود که موسی علیه السلام دانست که برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله است ( دوستی برای خدا ودشمنی برای خدا )[4]
از دوستی با دشمنان خدا، در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام آمده که می فرمایند:
آدمی بر آیین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می کند[5]
در واقع دوستی با دشمنان خدا به این معناست که در آیین او داخل شده ای واز خداوند واز دینش دورکشته.
آنچه از این مقدمه حاصل شد این است که ما مسلمانان هرگز اجازه دوستی با دشمنان خدا را نداریم وشریعت مقدس اسلام چنین اجازه ای را به ما نداده است.
قرآن کریم به صراحت در آیه ای یهود را دشمنترین ملت نسبت به اسلام معرفی می کند ومی فرماید:
به طور مسلم یهود ومشرکان را دشمن ترین مردم نسبت به مومنان خواهی یافت...[6]
وقتی انواع دشمنی ها را بررسی می کنیم یهود شدید ترین نوع ممکن آن را در مقابل اسلام ومسلمانان به کار برده است. حتی دشمنی آنها از مشرکین بدتر بود چون دشمنی یهود از روی عناد و برای از بین بردن حق بود، به همین خاطر انبیاء را می کشتند وچندین بار نقشه قتل پیامبر اسلام _ صلی الله علیه و آله _ را ریختند، ولی دشمنی مشرکین و سایر کفار بخاطر جهل به حقایق دین و خدا و پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بود.[7]
قرآن در آیه ای دیگر یهود را بخاطر عدم پذیرش اسلام سرزنش می کند و می فرماید:
(وقتی که رسولی (محمد) از طرف خداوند برای آنها آمد و به چیزی که نزد آنهاست (تورات) تصدیق می کرد. گروهی از صاحبان کتاب (یهود) کتاب (قرآن) را به پشت سر خود می انداختند و عمل به آنها نکردند مثل اینکه آنها اصلاً نمی دانستند)[8]. در نتیجه مستحق راندگی و دوری از رحمت خداوند شدند؛ زیرا که آنها از روی لجبازی و ستم وحی الهی را به کفر و گمراهی فروختند و در نتیجه مستحق پی غضب در پی خداوند گردیدند.[9]
از این روی یهود دشمنترین ملت نسبت به اسلام و مسلمین و خدا معرفی شده و به همین علّت هرگز اسلام اجازة دوستی با یک یهودی را به ما مسلمانان نمی دهد. قرآن می فرماید:
(ای کسانی که ایمان آورده اید؛ یهود و نصاری را ولیّ (و دوست و تکیه گاه خود،) انتخاب نکنید. آنها اولیای یکدیگرند؛ و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند؛ از آنها هستند؛ خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند)[10].
البته نباید از این نکته غفلت کرد که دوستی غیر از ارتباط داشتن است، از نظر اسلام مسلمین می توانند با کفّار غیر محارب با حفظ سیادت مسلمین، ارتباط داشته باشند از قبیل تجارت و امثال آن که عاری از دوستی و محبت باشد.[11]
و اگر دوستی ما به خاطر این باشد که او را به دین اسلام دعوت بکنیم باز اجازة دوستی نداریم چون در واقع دوستی یک نوع پیوند قلبی است، به همین خاطر قرآن کریم برای ما مسلمانان نسبت به این موضوع الگو معرفی می کند که در دوستی ها و دشمنی ها باید به آن تأسی کنیم.
قرآن می فرماید:
1. حقاً ابراهیم و همراهان وی اسوه و الگوی خوبی برای شما هستند هنگامی که به قوم خود گفتند ما از شما و آن چه از غیر خدا می پرستید، بیزاریم و به (آیین) شما کفر می ورزیم و برای همیشه، میان ما و شما عداوت برقرار است تا آن که به خدای یگانه ایمان بیاورید، به جز گفته ابراهیم به پدرش که گفت: برای تو استغفار خواهم کرد.[12]
البته وعدة ابراهیم _ علیه السلام _ هم در حالی بود که هنوز عناد آزر ثابت نشده بود و ابراهیم امید به هدایت او داشت، لذا در آیة دیگر می فرماید:
(اینکه ابراهیم وعدة استغفار به او داده بود، به امید این بود که مسلمان شود و دست از دشمنی با خدا بردارد، اما هنگامی که برای ابراهیم روشن شد که دیگر بازگشتی در او نیست، از وی تبرّی جست)[13].
2. حضرت امیرالمؤمنین با یک عمل اسلامی یهودی را عملاً دعوت به اسلام کرد و آن هم پذیرفت. حضرت علی _ علیه السلام _ در یک مسافرت با یک یهودی همسفر شد در بین راه یهودی از مقصد حضرت پرسید امام فرمود که به کوفه می رود، راه مشترک طی شد و به سر دوراهی رسیدند. مرد یهودی با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت و از این راه که او می رفت آمد یهودی پرسید مگر تو نگفتی من می خواهم به کوفه بروم؟ حضرت فرمود می دانم می خواهم مقداری تو را مشایعت کنم. پیغمبر ما فرموده: هر گاه دو نفر در یک راه با یکدیگر مصاحبت کنند حقی بر یکدیگر پیدا می کنند. اکنون تو حقی بر من پیدا کردی. من به خاطر این حق که به گردن من داری می خواهم چند قدمی تو را مشایعت کنم. و البته بعد به راه خودم خواهم رفت. طولی نکشید که این مرد یهودی مسلمان شد و از یاران فداکار حضرت علی _ علیه السلام _ قرار گرفت.[14]
حضرت با نمایش گذاشتن یک دستور اسلامی موجب ایمان آوردن آن مرد یهودی شد. بنابراین یکی دیگر از راه های دعوت به دین اسلام عمل درست به وظایف اسلامی است، تا آنها اسلام واقعی را ببینند و ایمان آورند.
آنچه حاصل شد این بود که نمی توان با غیر مسلمان دوستی برقرار کرد چون دوستی ما بر مدار معتقداتمان می چرخد و اعتقادات ما چنین اجازه ای را به ما نمی دهد آن هم بخاطر مصالح و مفاسدی که این دو ستی ها می تواند داشته باشد. خصوصاً با توجه به اینکه با رابطه دوستی دیده نشده است که کسی به سوی مذهب حق جذب شده باشند.
معرفی منابع جهت مطالعة بیشتر:
1. اخلاق در قرآن، ج 3، فصل چهارم و سیزدهم، آیت الله مصباح یزدی.
2. تفسیر نمونه، جلدهای 14 ، 15 ، 19 ، 23.
3. پیشوایی از نظر اسلام، آیت الله سبحانی.
4. بحث آزاد در اسلام، محمدی ری شهری.
5. هدایت در قرآن، آیت الله جوادی آملی.
[1] . مکارم شیرازی، ناصر، اخلاق در قرآن، ناشر مدرسة الامام علی بن ابیطالب، چاپ اول، 1377، ج1، ص 366.
[2] . مجادله/22.
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نوزدهم،1380، ج23، ص468.
[4] . سفینة البحار، ج 1، ص 201، به نقل از تفسیر نمونه، ج 23، ص 474 همان.
[5] . محمدی ری شهری، محمد، گزیده میزان الحکمه، دارالحدیث، چ اول، 1381، ج 2، ص571.
[6] . مائده/82.
[7] . طبرسی، مجمع البیان، بیروت، انتشارات دارالعلمیه، چ اول،1418 ه.ق، ج 3، ص306.
[8] . بقره/101.
[9] . نگاه کنید به آیات 89 و 90 بقره.
[10] . مائده/51.
[11] . مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چ اول،1378، ج3، ص414.
[12] . ممتحنه/4.
[13] . توبه/114.
[14] . مطهری، مرتضی، مجموعة آثار، انتشارات صدرا، چ اول،1378، ج18، ص204.
( اندیشه قم )
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا ازدواج مرد شیعه با دختر یهودی و نصرانی و ارمنی و سایر اهل کتاب جایز است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا ازدواج مرد شیعه با دختر یهودی و نصرانی و ارمنی و سایر اهل کتاب جایز است؟
- [سایر] برای جذب دوست و پایداری دوستی چه باید کرد؟
- [سایر] برای جذب دوست و پایداری دوستی، چه باید کرد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا غذا خوردن با اهل کتاب (مسیحی، یهودی، زردشتی) جایز است؟
- [آیت الله سبحانی] همکاری با مدیر یهودی که با سرمایه اش بر ضد مسلمانان اقدام می کند جایز است؟
- [آیت الله خامنه ای] شنیده ام که خوردن گوشت ذبح شده توسط یهودی جایز است آیا درست است؟
- [آیت الله سیستانی] آیا ایفای نقش معصومین (ع) توسط شخص یا اشخاص یهودی و مسیحی یا غیر اهل کتاب یا سایر فرق اسلامی جائز است یا خیر ؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا خرید تولیدات شرکتهای یهودی یا امریکایی یا کانادایی با وجود این احتمال که شرکتهای مزبور به تقویت دولت اسرائیل می پردازند، جایز است؟
- [آیت الله نوری همدانی] غیبت کردن چه کسانی را اسلام اجازه داده است؟ مثلاً کافر - نصاری - یهودی - شارب خمر و قمار باز و... - آیا جایز است؟
- [آیت الله بهجت] بنابر اظهر جایز است زکات فطره را به فقیر مستضعف، یعنی کسی که نه اهل ولایت است و نه دشمن شیعه، بدهند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] جنگ با کسانی که بر امام معصوم علیهالسلام خروج کنند جایز است ولی اگر ناصبی نباشند اموال آنها را بدون جنگ نمیتوان تصاحب کرد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] زن مسلمان نمی تواند به عقد کافر در آید، مرد مسلمان هم نمی تواند با زنهای کافره بطور دائم ازدواج کند حتی اگر یهودیه یا نصرانیه باشند بنابر احتیاط واجب ولی صیغه کردن زنهای یهودی و نصرانی مانعی ندارد.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] مرتدّ از لحاظ نجس و پاکی حکم گروهی را دارد که به دین آنها در آمده است بنابراین اگر مشرک شده باشد نجس و اگر به دین یهودی و نصرانی گرویده باشد محکوم به طهارت است.
- [آیت الله بهجت] زن مسلمان، نمیتواند با مرد غیر مسلمان ازدواج نماید و مرد مسلمان هم نمیتواند با زنان کافری که اهل کتاب نیستند، ازدواج کند، ولی با زنانی که یهودی و یا نصرانی باشند، موقتاً بهصورت صیغه میتواند ازدواج نماید.
- [آیت الله جوادی آملی] .اموال کسانی که در برابر امام معصوم (ع)شمشیر کشیده اند و در جنگ با آن ها به دست می آید, حلال است و پس از پرداخت خمس، تصر?ف در آنها بنا بر اقوا جایز است.
- [آیت الله وحید خراسانی] در مذهب عامه در طلاق زن یایسه و یا صغیره ای که شوهر با انها نزدیکی کرده باشد بر ان زن واجب است عده نگه دارد هر چند در مورد صغیره در بعضی از مذاهب عامه تفصیلی است ولی در مذهب شیعه در طلاق زن یایسه و صغیره عده واجب نیست بنابراین بر مذهب عامه انها ملزم هستند که احکام عده را رعایت کنند پس اگر زن یایسه یا صغیره از عامه شیعه گردد لازم نیست عده نگه دارد و اگر طلاق او رجعی باشد جایز است نفقه ایام عده را از شوهر عامی مطالبه کند و جایز است با شخص دیگری در ان ایام ازدواج نماید و همچنین اگر مرد عامی شیعه شود جایز است با خواهر زن یایسه و صغیره ای که طلاق داده است و هنوز به مذهب عامه در ایام عده هستند ازدواج کند و لازم نیست احکام عده را رعایت نماید
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر مردی از عامه قسم یاد کند که کاری انجام ندهد و اگر ان کار را انجام داد زنش مطلقه شود و ان کار را انجام داد بر مذهب خودش زن او مطلقه می شود و بر مذهب امامیه قسم به طلاق منعقد نمی شود بنا به قاعده الزام جایز است مرد شیعی بعد از ایام عده با ان زن ازدواج کند و همچنین بر مذهب عامه به کتابت طلاق جایز است و بر مذهب امامیه طلاق به کتابت واقع نمی شود بنا به قاعده الزام مرد شیعی می تواند با زنی که به نوشته طلاق داده شده پس از ایام عده ازدواج کند
- [آیت الله مظاهری] مرد شیعه میتواند با زن سنّی ازدواج کند و همچنین زن شیعه میتواند به عقد سنّی درآید ولی سزاوار نیست که این کار عملی شود.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر شخصی از عامه بمیرد و از او یک دختر عامی مذهب بماند و برادری داشته باشد اگر برادر شیعه باشد و یا پس از مرگ برادرش شیعه شود بنا به قاعده الزام برادر شیعه می تواند انچه از ترکه میت زیاد می اید از باب تعصیب بگیرد هر چند تعصیب در مذهب شیعه باطل است و همچنین اگر شخصی از عامه یک خواهر عامی مذهب وارث داشته باشد و عموی ابوینی داشته باشد چنانچه عموی او شیعه باشد و یا بعد از مرگ پسر برادرش شیعه شود بنا به قاعده الزام می تواند انچه از باب تعصیب به او می رسد بگیرد و همچنین است حکم در سایر موارد تعصیب