آیا دوست شدن با یک یهودی برای اینکه آنها را به شیعه جذب کنیم جایز می باشد؟
اسلام عزیز برای ما مسلمانان یک قاعده کلی ترسیم کرده که ما باید موضع گیریها، دوستی ها ودشمنی هایمان را بر طبق آن تنظیم کنیم، وآن قانون تولی و تبرّی است که در فروع دین نیز یکی از ضروریاتی است که باید بدان عمل کرد. تولی به معنی دوستی با دوستان خدا وتبری یعنی دشمنی با دشمنان خدا است.[1] خداوند متعال در آیات مختلفی بر این مسئله تاکید فرموده آنجا که می فرماید: (هیچ گروهی را که ایمان به خدا وروز قیامت دارد نمی یابی که با دشمنان خدا ورسولش دوستی کنند هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاندان آنها باشند).[2] این آیه در واقع هشداری است برای مومنان که باید از میان این دویکی را برگزینند، اگر مومنند باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزند والا ادعای مسلمانی نکنند. ودر این آیه خداوند از دوستی با نزدیکترین افراد انسان در صورتی که دشمنان خدا باشند نهی فرموده وبا توجه به این نهی حال بقیه گروهها مشخص است که بطریق اولی نباید با آنها دوستی کرد. [3] در روایات اسلامی نیز تاکیدات مکرری نسبت به این موضوع وارد شده است، که ذکر همه آنها به طول می انجامد، ما فقط نمونه ای از آنها را ذکر می کنیم : در حدیثی آمده است که خداوند از حضرت موسی سوال کرد : آیا هرگز به خاطر من کسی را دوست داشته ای وبه خاطر من کسی را دشمن داشته ای؟ در این جا بود که موسی علیه السلام دانست که برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله است ( دوستی برای خدا ودشمنی برای خدا )[4] از دوستی با دشمنان خدا، در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام آمده که می فرمایند: آدمی بر آیین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می کند[5] در واقع دوستی با دشمنان خدا به این معناست که در آیین او داخل شده ای واز خداوند واز دینش دورکشته. آنچه از این مقدمه حاصل شد این است که ما مسلمانان هرگز اجازه دوستی با دشمنان خدا را نداریم وشریعت مقدس اسلام چنین اجازه ای را به ما نداده است. قرآن کریم به صراحت در آیه ای یهود را دشمنترین ملت نسبت به اسلام معرفی می کند ومی فرماید: به طور مسلم یهود ومشرکان را دشمن ترین مردم نسبت به مومنان خواهی یافت...[6] وقتی انواع دشمنی ها را بررسی می کنیم یهود شدید ترین نوع ممکن آن را در مقابل اسلام ومسلمانان به کار برده است. حتی دشمنی آنها از مشرکین بدتر بود چون دشمنی یهود از روی عناد و برای از بین بردن حق بود، به همین خاطر انبیاء را می کشتند وچندین بار نقشه قتل پیامبر اسلام _ صلی الله علیه و آله _ را ریختند، ولی دشمنی مشرکین و سایر کفار بخاطر جهل به حقایق دین و خدا و پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بود.[7] قرآن در آیه ای دیگر یهود را بخاطر عدم پذیرش اسلام سرزنش می کند و می فرماید: (وقتی که رسولی (محمد) از طرف خداوند برای آنها آمد و به چیزی که نزد آنهاست (تورات) تصدیق می کرد. گروهی از صاحبان کتاب (یهود) کتاب (قرآن) را به پشت سر خود می انداختند و عمل به آنها نکردند مثل اینکه آنها اصلاً نمی دانستند)[8]. در نتیجه مستحق راندگی و دوری از رحمت خداوند شدند؛ زیرا که آنها از روی لجبازی و ستم وحی الهی را به کفر و گمراهی فروختند و در نتیجه مستحق پی غضب در پی خداوند گردیدند.[9] از این روی یهود دشمنترین ملت نسبت به اسلام و مسلمین و خدا معرفی شده و به همین علّت هرگز اسلام اجازة دوستی با یک یهودی را به ما مسلمانان نمی دهد. قرآن می فرماید: (ای کسانی که ایمان آورده اید؛ یهود و نصاری را ولیّ (و دوست و تکیه گاه خود،) انتخاب نکنید. آنها اولیای یکدیگرند؛ و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند؛ از آنها هستند؛ خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند)[10]. البته نباید از این نکته غفلت کرد که دوستی غیر از ارتباط داشتن است، از نظر اسلام مسلمین می توانند با کفّار غیر محارب با حفظ سیادت مسلمین، ارتباط داشته باشند از قبیل تجارت و امثال آن که عاری از دوستی و محبت باشد.[11] و اگر دوستی ما به خاطر این باشد که او را به دین اسلام دعوت بکنیم باز اجازة دوستی نداریم چون در واقع دوستی یک نوع پیوند قلبی است، به همین خاطر قرآن کریم برای ما مسلمانان نسبت به این موضوع الگو معرفی می کند که در دوستی ها و دشمنی ها باید به آن تأسی کنیم. قرآن می فرماید: 1. حقاً ابراهیم و همراهان وی اسوه و الگوی خوبی برای شما هستند هنگامی که به قوم خود گفتند ما از شما و آن چه از غیر خدا می پرستید، بیزاریم و به (آیین) شما کفر می ورزیم و برای همیشه، میان ما و شما عداوت برقرار است تا آن که به خدای یگانه ایمان بیاورید، به جز گفته ابراهیم به پدرش که گفت: برای تو استغفار خواهم کرد.[12] البته وعدة ابراهیم _ علیه السلام _ هم در حالی بود که هنوز عناد آزر ثابت نشده بود و ابراهیم امید به هدایت او داشت، لذا در آیة دیگر می فرماید: (اینکه ابراهیم وعدة استغفار به او داده بود، به امید این بود که مسلمان شود و دست از دشمنی با خدا بردارد، اما هنگامی که برای ابراهیم روشن شد که دیگر بازگشتی در او نیست، از وی تبرّی جست)[13]. 2. حضرت امیرالمؤمنین با یک عمل اسلامی یهودی را عملاً دعوت به اسلام کرد و آن هم پذیرفت. حضرت علی _ علیه السلام _ در یک مسافرت با یک یهودی همسفر شد در بین راه یهودی از مقصد حضرت پرسید امام فرمود که به کوفه می رود، راه مشترک طی شد و به سر دوراهی رسیدند. مرد یهودی با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت و از این راه که او می رفت آمد یهودی پرسید مگر تو نگفتی من می خواهم به کوفه بروم؟ حضرت فرمود می دانم می خواهم مقداری تو را مشایعت کنم. پیغمبر ما فرموده: هر گاه دو نفر در یک راه با یکدیگر مصاحبت کنند حقی بر یکدیگر پیدا می کنند. اکنون تو حقی بر من پیدا کردی. من به خاطر این حق که به گردن من داری می خواهم چند قدمی تو را مشایعت کنم. و البته بعد به راه خودم خواهم رفت. طولی نکشید که این مرد یهودی مسلمان شد و از یاران فداکار حضرت علی _ علیه السلام _ قرار گرفت.[14] حضرت با نمایش گذاشتن یک دستور اسلامی موجب ایمان آوردن آن مرد یهودی شد. بنابراین یکی دیگر از راه های دعوت به دین اسلام عمل درست به وظایف اسلامی است، تا آنها اسلام واقعی را ببینند و ایمان آورند. آنچه حاصل شد این بود که نمی توان با غیر مسلمان دوستی برقرار کرد چون دوستی ما بر مدار معتقداتمان می چرخد و اعتقادات ما چنین اجازه ای را به ما نمی دهد آن هم بخاطر مصالح و مفاسدی که این دو ستی ها می تواند داشته باشد. خصوصاً با توجه به اینکه با رابطه دوستی دیده نشده است که کسی به سوی مذهب حق جذب شده باشند. معرفی منابع جهت مطالعة بیشتر: 1. اخلاق در قرآن، ج 3، فصل چهارم و سیزدهم، آیت الله مصباح یزدی. 2. تفسیر نمونه، جلدهای 14 ، 15 ، 19 ، 23. 3. پیشوایی از نظر اسلام، آیت الله سبحانی. 4. بحث آزاد در اسلام، محمدی ری شهری. 5. هدایت در قرآن، آیت الله جوادی آملی. [1] . مکارم شیرازی، ‌ناصر، اخلاق در قرآن، ناشر مدرسة الامام علی بن ابیطالب، چاپ اول، 1377، ج1، ص 366. [2] . مجادله/22. [3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نوزدهم،1380، ج23، ص468. [4] . سفینة البحار، ج 1، ص 201، به نقل از تفسیر نمونه، ج 23، ص 474 همان. [5] . محمدی ری شهری، محمد، گزیده میزان الحکمه، دارالحدیث، چ اول، 1381، ج 2، ص571. [6] . مائده/82. [7] . طبرسی، مجمع البیان، بیروت، انتشارات دارالعلمیه، چ اول،1418 ه.ق، ج 3، ص306. [8] . بقره/101. [9] . نگاه کنید به آیات 89 و 90 بقره. [10] . مائده/51. [11] . مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چ اول،1378، ج3، ص414. [12] . ممتحنه/4. [13] . توبه/114. [14] . مطهری، مرتضی، مجموعة آثار، انتشارات صدرا، چ اول،1378، ج18، ص204. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

آیا دوست شدن با یک یهودی برای اینکه آنها را به شیعه جذب کنیم جایز می باشد؟


پاسخ:

اسلام عزیز برای ما مسلمانان یک قاعده کلی ترسیم کرده که ما باید موضع گیریها، دوستی ها ودشمنی هایمان را بر طبق آن تنظیم کنیم، وآن قانون تولی و تبرّی است که در فروع دین نیز یکی از ضروریاتی است که باید بدان عمل کرد.
تولی به معنی دوستی با دوستان خدا وتبری یعنی دشمنی با دشمنان خدا است.[1]
خداوند متعال در آیات مختلفی بر این مسئله تاکید فرموده آنجا که می فرماید:
(هیچ گروهی را که ایمان به خدا وروز قیامت دارد نمی یابی که با دشمنان خدا ورسولش دوستی کنند هر چند پدران یا فرزندان یا برادران یا خویشاندان آنها باشند).[2]
این آیه در واقع هشداری است برای مومنان که باید از میان این دویکی را برگزینند، اگر مومنند باید از دوستی دشمنان خدا بپرهیزند والا ادعای مسلمانی نکنند. ودر این آیه خداوند از دوستی با نزدیکترین افراد انسان در صورتی که دشمنان خدا باشند نهی فرموده وبا توجه به این نهی حال بقیه گروهها مشخص است که بطریق اولی نباید با آنها دوستی کرد. [3]
در روایات اسلامی نیز تاکیدات مکرری نسبت به این موضوع وارد شده است، که ذکر همه آنها به طول می انجامد، ما فقط نمونه ای از آنها را ذکر می کنیم :
در حدیثی آمده است که خداوند از حضرت موسی سوال کرد : آیا هرگز به خاطر من کسی را دوست داشته ای وبه خاطر من کسی را دشمن داشته ای؟ در این جا بود که موسی علیه السلام دانست که برترین اعمال حب فی الله و بغض فی الله است ( دوستی برای خدا ودشمنی برای خدا )[4]
از دوستی با دشمنان خدا، در حدیثی از پیامبر گرامی اسلام آمده که می فرمایند:
آدمی بر آیین دوست خود است؛ پس هر یک از شما مواظب باشد که با چه کسی دوستی می کند[5]
در واقع دوستی با دشمنان خدا به این معناست که در آیین او داخل شده ای واز خداوند واز دینش دورکشته.
آنچه از این مقدمه حاصل شد این است که ما مسلمانان هرگز اجازه دوستی با دشمنان خدا را نداریم وشریعت مقدس اسلام چنین اجازه ای را به ما نداده است.
قرآن کریم به صراحت در آیه ای یهود را دشمنترین ملت نسبت به اسلام معرفی می کند ومی فرماید:
به طور مسلم یهود ومشرکان را دشمن ترین مردم نسبت به مومنان خواهی یافت...[6]
وقتی انواع دشمنی ها را بررسی می کنیم یهود شدید ترین نوع ممکن آن را در مقابل اسلام ومسلمانان به کار برده است. حتی دشمنی آنها از مشرکین بدتر بود چون دشمنی یهود از روی عناد و برای از بین بردن حق بود، به همین خاطر انبیاء را می کشتند وچندین بار نقشه قتل پیامبر اسلام _ صلی الله علیه و آله _ را ریختند، ولی دشمنی مشرکین و سایر کفار بخاطر جهل به حقایق دین و خدا و پیامبر _ صلّی الله علیه و آله _ بود.[7]
قرآن در آیه ای دیگر یهود را بخاطر عدم پذیرش اسلام سرزنش می کند و می فرماید:
(وقتی که رسولی (محمد) از طرف خداوند برای آنها آمد و به چیزی که نزد آنهاست (تورات) تصدیق می کرد. گروهی از صاحبان کتاب (یهود) کتاب (قرآن) را به پشت سر خود می انداختند و عمل به آنها نکردند مثل اینکه آنها اصلاً نمی دانستند)[8]. در نتیجه مستحق راندگی و دوری از رحمت خداوند شدند؛ زیرا که آنها از روی لجبازی و ستم وحی الهی را به کفر و گمراهی فروختند و در نتیجه مستحق پی غضب در پی خداوند گردیدند.[9]
از این روی یهود دشمنترین ملت نسبت به اسلام و مسلمین و خدا معرفی شده و به همین علّت هرگز اسلام اجازة دوستی با یک یهودی را به ما مسلمانان نمی دهد. قرآن می فرماید:
(ای کسانی که ایمان آورده اید؛ یهود و نصاری را ولیّ (و دوست و تکیه گاه خود،) انتخاب نکنید. آنها اولیای یکدیگرند؛ و کسانی که از شما با آنان دوستی کنند؛ از آنها هستند؛ خداوند، جمعیت ستمکار را هدایت نمی کند)[10].
البته نباید از این نکته غفلت کرد که دوستی غیر از ارتباط داشتن است، از نظر اسلام مسلمین می توانند با کفّار غیر محارب با حفظ سیادت مسلمین، ارتباط داشته باشند از قبیل تجارت و امثال آن که عاری از دوستی و محبت باشد.[11]
و اگر دوستی ما به خاطر این باشد که او را به دین اسلام دعوت بکنیم باز اجازة دوستی نداریم چون در واقع دوستی یک نوع پیوند قلبی است، به همین خاطر قرآن کریم برای ما مسلمانان نسبت به این موضوع الگو معرفی می کند که در دوستی ها و دشمنی ها باید به آن تأسی کنیم.
قرآن می فرماید:
1. حقاً ابراهیم و همراهان وی اسوه و الگوی خوبی برای شما هستند هنگامی که به قوم خود گفتند ما از شما و آن چه از غیر خدا می پرستید، بیزاریم و به (آیین) شما کفر می ورزیم و برای همیشه، میان ما و شما عداوت برقرار است تا آن که به خدای یگانه ایمان بیاورید، به جز گفته ابراهیم به پدرش که گفت: برای تو استغفار خواهم کرد.[12]
البته وعدة ابراهیم _ علیه السلام _ هم در حالی بود که هنوز عناد آزر ثابت نشده بود و ابراهیم امید به هدایت او داشت، لذا در آیة دیگر می فرماید:
(اینکه ابراهیم وعدة استغفار به او داده بود، به امید این بود که مسلمان شود و دست از دشمنی با خدا بردارد، اما هنگامی که برای ابراهیم روشن شد که دیگر بازگشتی در او نیست، از وی تبرّی جست)[13].
2. حضرت امیرالمؤمنین با یک عمل اسلامی یهودی را عملاً دعوت به اسلام کرد و آن هم پذیرفت. حضرت علی _ علیه السلام _ در یک مسافرت با یک یهودی همسفر شد در بین راه یهودی از مقصد حضرت پرسید امام فرمود که به کوفه می رود، راه مشترک طی شد و به سر دوراهی رسیدند. مرد یهودی با کمال تعجب مشاهده کرد که رفیق مسلمانش از آن طرف که راه کوفه بود نرفت و از این راه که او می رفت آمد یهودی پرسید مگر تو نگفتی من می خواهم به کوفه بروم؟ حضرت فرمود می دانم می خواهم مقداری تو را مشایعت کنم. پیغمبر ما فرموده: هر گاه دو نفر در یک راه با یکدیگر مصاحبت کنند حقی بر یکدیگر پیدا می کنند. اکنون تو حقی بر من پیدا کردی. من به خاطر این حق که به گردن من داری می خواهم چند قدمی تو را مشایعت کنم. و البته بعد به راه خودم خواهم رفت. طولی نکشید که این مرد یهودی مسلمان شد و از یاران فداکار حضرت علی _ علیه السلام _ قرار گرفت.[14]
حضرت با نمایش گذاشتن یک دستور اسلامی موجب ایمان آوردن آن مرد یهودی شد. بنابراین یکی دیگر از راه های دعوت به دین اسلام عمل درست به وظایف اسلامی است، تا آنها اسلام واقعی را ببینند و ایمان آورند.
آنچه حاصل شد این بود که نمی توان با غیر مسلمان دوستی برقرار کرد چون دوستی ما بر مدار معتقداتمان می چرخد و اعتقادات ما چنین اجازه ای را به ما نمی دهد آن هم بخاطر مصالح و مفاسدی که این دو ستی ها می تواند داشته باشد. خصوصاً با توجه به اینکه با رابطه دوستی دیده نشده است که کسی به سوی مذهب حق جذب شده باشند.
معرفی منابع جهت مطالعة بیشتر:
1. اخلاق در قرآن، ج 3، فصل چهارم و سیزدهم، آیت الله مصباح یزدی.
2. تفسیر نمونه، جلدهای 14 ، 15 ، 19 ، 23.
3. پیشوایی از نظر اسلام، آیت الله سبحانی.
4. بحث آزاد در اسلام، محمدی ری شهری.
5. هدایت در قرآن، آیت الله جوادی آملی.


[1] . مکارم شیرازی، ‌ناصر، اخلاق در قرآن، ناشر مدرسة الامام علی بن ابیطالب، چاپ اول، 1377، ج1، ص 366.
[2] . مجادله/22.
[3] . مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ نوزدهم،1380، ج23، ص468.
[4] . سفینة البحار، ج 1، ص 201، به نقل از تفسیر نمونه، ج 23، ص 474 همان.
[5] . محمدی ری شهری، محمد، گزیده میزان الحکمه، دارالحدیث، چ اول، 1381، ج 2، ص571.
[6] . مائده/82.
[7] . طبرسی، مجمع البیان، بیروت، انتشارات دارالعلمیه، چ اول،1418 ه.ق، ج 3، ص306.
[8] . بقره/101.
[9] . نگاه کنید به آیات 89 و 90 بقره.
[10] . مائده/51.
[11] . مصباح یزدی، محمدتقی، اخلاق در قرآن، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، چ اول،1378، ج3، ص414.
[12] . ممتحنه/4.
[13] . توبه/114.
[14] . مطهری، مرتضی، مجموعة آثار، انتشارات صدرا، چ اول،1378، ج18، ص204.

( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین