چگونه دعا هم مقدمه است و هم نتیجه؟
قطع نظر از اجر و پاداشی که برای دعا هست و قطع نظر از اثر استجابتی که بر دعا مترتب است، دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگی کند و روح انسان به اهتزاز آید، یک روحانیت بسیار عالی دارد مثل این است که انسان خود را غرق در نور می بیند؛ آن وقت شرافت گوهر انسانیت را احساس می کند. آن وقت خوب درک می کند که در دیگر اوقات که چیزهای کوچک، او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار می داد، چقدر پست و ساقط و سافل بوده است. انسان وقتی که از غیر خدا چیزی می خواهد، احساس مذلت می کند و وقتی که از خدا می خواهد، احساس عزت. [بنابراین،] دعا هم طلب است و هم مطلوب، هم وسیله است و هم غایت، هم مقدمه است و هم نتیجه. اولیای خدا هیچ چیزی را به اندازه دعا خوش نداشتند. همه خواهش ها و آرزوهای دل خود را با محبوب واقعی در میان می گذاشتند و بیش از آن اندازه که به مطلوب های خود اهمیت می دادند، به خود طلب و راز و نیاز اهمیت می دادند. هیچ گونه احساس خستگی و ملامت نمی کردند و به تعبیر امیرالمؤمنین، خطاب به کمیل نخعی: ناگهان علم و آگاهی در کمال حقیقت و بصیرت و بینش بر آن ها و قلبشان فرود آمد و لذت یقین را درک کردند و با حقیقت آن تماس گرفتند و با آن چه دنیاداران از آن در هراسند و آن را ناخوش و دشوار می دارند، اینان خوشند و آن را نرم و دل پسند شمردند و به آن چه نادانان از آن گریزانند مأنوس شدند و با اهل دنیا با بدن هایی که روح آن بدن ها متعلق به محل اعلی و عالم ربوبی است، معاشرت کردند، برعکس دل های زنگ گرفته سیاه و قفل شده که از درگاه خدا رانده شده اند. www.irc.ir
عنوان سوال:

چگونه دعا هم مقدمه است و هم نتیجه؟


پاسخ:

قطع نظر از اجر و پاداشی که برای دعا هست و قطع نظر از اثر استجابتی که بر دعا مترتب است، دعا اگر از حد لقلقه زبان بگذرد و دل با زبان هماهنگی کند و روح انسان به اهتزاز آید، یک روحانیت بسیار عالی دارد مثل این است که انسان خود را غرق در نور می بیند؛ آن وقت شرافت گوهر انسانیت را احساس می کند. آن وقت خوب درک می کند که در دیگر اوقات که چیزهای کوچک، او را به خود مشغول داشته بود و او را آزار می داد، چقدر پست و ساقط و سافل بوده است. انسان وقتی که از غیر خدا چیزی می خواهد، احساس مذلت می کند و وقتی که از خدا می خواهد، احساس عزت. [بنابراین،] دعا هم طلب است و هم مطلوب، هم وسیله است و هم غایت، هم مقدمه است و هم نتیجه. اولیای خدا هیچ چیزی را به اندازه دعا خوش نداشتند. همه خواهش ها و آرزوهای دل خود را با محبوب واقعی در میان می گذاشتند و بیش از آن اندازه که به مطلوب های خود اهمیت می دادند، به خود طلب و راز و نیاز اهمیت می دادند. هیچ گونه احساس خستگی و ملامت نمی کردند و به تعبیر امیرالمؤمنین، خطاب به کمیل نخعی:
ناگهان علم و آگاهی در کمال حقیقت و بصیرت و بینش بر آن ها و قلبشان فرود آمد و لذت یقین را درک کردند و با حقیقت آن تماس گرفتند و با آن چه دنیاداران از آن در هراسند و آن را ناخوش و دشوار می دارند، اینان خوشند و آن را نرم و دل پسند شمردند و به آن چه نادانان از آن گریزانند مأنوس شدند و با اهل دنیا با بدن هایی که روح آن بدن ها متعلق به محل اعلی و عالم ربوبی است، معاشرت کردند، برعکس دل های زنگ گرفته سیاه و قفل شده که از درگاه خدا رانده شده اند.
www.irc.ir





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین