آیا نداشتن حضور قلب و خشوع در نماز می تواند مجوزی برای ترک آن باشد؟
آیا کسی که غذای خود را نیمه کاره رها می کند و یا بدون خوب جویدن می خورد، با کسی که غذا نمی خورد یکسان است و آیا نفر اول، انرژی بیشتری در مقایسه با شخص دوم به دست نمی آورد؟ آیا منطقی است که کسی بگوید چون کاملاً سیر نمی شوم و همه نیاز بدنم تأمین نمی شود، پس اصلاً غذا نمی خورم؟ واقعیت مطلب آن است که هر چیزی در حد خود تأثیر دارد و هرگز معقول نیست که با دست نیافتن به مراتب بالای یک عمل، همه آن را به کلی از دست داد. حضور قلب و خشوع در نماز، شرط کمال نماز است، نه شرط صحت و درستی آن. یعنی نماز وقتی کامل و تمام عیار است که افزون بر رعایت مقدمات و شرایط و آداب آن، که در رساله های عملیه آمده است، همراه با حضور قلب و توجه و تمرکز باشد که این به منزله روح عبادت و نماز است، ولی اگر در عین نداشتن توجه و حضور قلب، شرایط نماز مانند وضو داشتن و روبه قبله بودن و صحیح خواندن آن رعایت شده باشد، از نظر شرعی پذیرفته است و قضا و اعاده ندارد و تکلیف را از عهده خارج می کند؛ هر چند نمازی کامل نباشد. جوانی از انصار در عین حال که با پیامبر نماز می خواند، مرتکب گناه نیز می شد. هنگامی که جریان را به پیامبر گفتند، حضرت فرمود: بالاخره روزی نمازش او را از گناه باز می دارد. چندان طول نکشید که جوان متنبه شد و توبه کرد.1 پس به بهانه حضور قلب نداشتن یا اقامه ظاهری نماز، نمی توان آن را ترک کرد، بلکه باید در فکر بهتر کردن آن بود. از سوی دیگر، عقل و منطق حکم می کند که انسان هر چیز ناقص را به کامل آن مبدل کند؛ نه آنکه همان ناقص را هم از دست بدهد. بنابراین، باید به چنین کسانی فهماند که این نگرش به کلی دور از خرد و عقل سلیم است و باید بکوشند آن مقدار از عبادت را نیز با وسوسه شیطانی از دست ندهند. از سوی دیگر، به تدریج در به سازی آن همت کنند تا از برکات دنیوی و اخروی آن بهره مند شوند. پی نوشت: 1. بحارالانوار، ج 82، ص 198. www.irc.ir
عنوان سوال:

آیا نداشتن حضور قلب و خشوع در نماز می تواند مجوزی برای ترک آن باشد؟


پاسخ:

آیا کسی که غذای خود را نیمه کاره رها می کند و یا بدون خوب جویدن می خورد، با کسی که غذا نمی خورد یکسان است و آیا نفر اول، انرژی بیشتری در مقایسه با شخص دوم به دست نمی آورد؟ آیا منطقی است که کسی بگوید چون کاملاً سیر نمی شوم و همه نیاز بدنم تأمین نمی شود، پس اصلاً غذا نمی خورم؟ واقعیت مطلب آن است که هر چیزی در حد خود تأثیر دارد و هرگز معقول نیست که با دست نیافتن به مراتب بالای یک عمل، همه آن را به کلی از دست داد.
حضور قلب و خشوع در نماز، شرط کمال نماز است، نه شرط صحت و درستی آن. یعنی نماز وقتی کامل و تمام عیار است که افزون بر رعایت مقدمات و شرایط و آداب آن، که در رساله های عملیه آمده است، همراه با حضور قلب و توجه و تمرکز باشد که این به منزله روح عبادت و نماز است، ولی اگر در عین نداشتن توجه و حضور قلب، شرایط نماز مانند وضو داشتن و روبه قبله بودن و صحیح خواندن آن رعایت شده باشد، از نظر شرعی پذیرفته است و قضا و اعاده ندارد و تکلیف را از عهده خارج می کند؛ هر چند نمازی کامل نباشد.
جوانی از انصار در عین حال که با پیامبر نماز می خواند، مرتکب گناه نیز می شد. هنگامی که جریان را به پیامبر گفتند، حضرت فرمود: بالاخره روزی نمازش او را از گناه باز می دارد. چندان طول نکشید که جوان متنبه شد و توبه کرد.1
پس به بهانه حضور قلب نداشتن یا اقامه ظاهری نماز، نمی توان آن را ترک کرد، بلکه باید در فکر بهتر کردن آن بود.
از سوی دیگر، عقل و منطق حکم می کند که انسان هر چیز ناقص را به کامل آن مبدل کند؛ نه آنکه همان ناقص را هم از دست بدهد. بنابراین، باید به چنین کسانی فهماند که این نگرش به کلی دور از خرد و عقل سلیم است و باید بکوشند آن مقدار از عبادت را نیز با وسوسه شیطانی از دست ندهند. از سوی دیگر، به تدریج در به سازی آن همت کنند تا از برکات دنیوی و اخروی آن بهره مند شوند.
پی نوشت:
1. بحارالانوار، ج 82، ص 198.
www.irc.ir





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین