هیچ پدر و مادری دوست ندارد غبار غمی بر دل فرزند خود ببیند و یا آسمان دل او را پر از ابر سیاه غصه تماشا کند. دوست دارند همیشه گل تبسم در چهرة فرزندشان با طراوت و شاداب باشد، دوست دارند که خوشی و شادی مهمان سینه بی غل و غش فرزندشان باشد، چرا که هر اشک فرزندان سنگی است بر شیشه قلبشان و هر آه غمشان آتشی است بر خرمن زندگیشان. حال سؤال این است که با این توصیف پس چرا برخی والدین با رفتارهایشان باعث می شوند کوهی از فشار روحی بر قلب فرزندانشان بنشیند و... در نوشتار حاضر سعی داریم شما را با نکاتی آشنا سازیم که توجه و تأمل در آنها باعث می شود احساس راحتی و نشاط بیشتر کنید و اقرار کنید که: زندگی کاشتن بذر امید در دل ثانیه هاست. 1-آینده نگری: والدین که افقهای وسیع تری از زندگی را تجربه کرده اند می دانند که هر قدر فرزندشان با تجربه های آنها گرمی و سردی زندگی، تمرین کارهای روزمرة زندگی، آشنائی با حرفه و شغل و... آشنا باشند از پس سختی های زندگی به سادگی بر می آیند و این تمرین ها باعث می شود که در سختی ها احساس تنهایی، بدبختی و ناامیدی نکنند. 2-گرگان در لباس میش: در جامعه انسانی افرادی پیدا می شوند که از فرصت ها سوءاستفاده می کنند و با ابراز محبت دروغین اعتماد دیگران را به خود جلب می کنند و در موقع حساس به آنها خیانت می کنند، این افراد تنها به هوس و شهوت خود فکر می کنند به همین خاطر است که والدین به شدت مراقب فرزندانشان هستند که مبادا در مدرسه، کوچه و بازار و... به آنها خیانت کنند و یا از آنها سوءاستفاده کنند به همین خاطر است که در روایت داریم که بهترینِ دوستان کسی است که قدیمی تر باشد(1)چرا که در تجربه و تخلی های زندگی امتحان خود را پس داده است و تو را تنها نمی گذارد. 3- عدم آشنایی فرزندان با مسائل زندگی: اغلب فرزندان که از سختی های زندگی، هزینه های خانه، آگاه نیستند و نمی دانند که پول در آوردن به شکل حلال آن تنها با سختی و با ریختن عرق و بی خوابی و جان کندن ممکن است، احساس می کنند که پدر یا مادرشان نمی خواهد فرزندشان خوش باشد و یا لباس شیک و غذای مناسب و بهتری مصرف کنند، غافل از اینکه طبق برنامه ریزی و مدیریت خانه که به عهدة والدین است این مخارج مکفی به یک ماه هم نیست و دقت در صرف هزینه ها به خاطر عاقبت اندیشی است. 4- عدم آشنایی با مسائل ویژه جوانان: در جوانان به خاطر رشد جسمی - روانی و فعال شدن هورمون های جنسی و... تغییراتی به وجود می آید و از سویی دیگر احساساتی از جمله حس رقابت، رفاقت بازی توأم با اخلاص، تقلید، استقلال، پرتوقعی، غرور، بلندپروازی، خویشتن شناسی و... از ویژگی های خاص این دوران است. عدم آگاهی به این ویژگی ها می تواند برای فرزند و والدین مشکل ایجاد کند(2) چرا که فرزند سعی نمی کند از تجربه ها و نصیحت های صادقانه والدین کمک بگیر و والدین هم اغلب کارها و جلوه های رفتاری را به لجاجت و سرکشی و سرمستی نسبت می دهند و گمان می کنند که فرزندشان نسبت به اصول و برنامه های خانه و حریمِ خانواده بی قید و بند شده است و قصد دارد به طور عمدی موجبات ناراحتی آنها را فراهم سازد. 5- عدم بیان اهداف و برنامه ها و مشورت:(3) برخی والدین به خاطر اینکه توجه ندارند که فرزندشان همان کودک دیروز نیست پیوسته به فرزندشان به عنوان کودک سابق نگاه می کنند(4) و انتظار دارند که آنها بدون هیچ شکایتی به برنامه ها و اهداف آنها تن بدهند و حتی در مورد زندگی خودشان برنامه ای نداشته باشند، این جا بهتر است که والدین با صحبت ها و بحث های دوستانه، اهداء کتب مفید، کمک از آشنایان رازدار و معتمد به واقع توجه داده شوند تا با تصمیمات یک طرفه خود باعث انزجار فرزندشان نشوند. 6- سن بالا: گاهی پدر و مادر قصد ندارند موجب ناراحتی فرزندشان شوند اما به خاطر بالا رفتن سن، فشار زندگی، ناراحتی دربارة عاقبت فرزندان و زندگی آنها و ضعف قوای شناختی، ادراکی و روحی، بی حوصله و کم صبر می شوند، اینجا بر ما واجب است که طبق فرمایش قرآن از در احسان (مالی، رفتاری و گفتاری) با آنها رفتار کنیم و از این آزمایش الهی موفق بیرون آئیم.(5) 7- جاودانگی: والدینی که معتقد به باورهای دینی هستند عقیده دارند که زندگی تنها به این دنیا ختم نمی شود، لذا سعی دارند فرزندشان را که عزیز آنان است در بهترین سراها ببینند به همین خاطر اصرار می کنند که فرزندشان نسبت به نماز، حجاب و... غفلت نکند در این هنگام فرزندان عاقل نباید حساب کار نسنجیده والدین را پای خدا و وظایف دینی خود بگذارند و با لجبازی خود نسبت به عبادات بی اعتنا نشوند و به شکل عاقلانه با والدین سخن بگویند.(6) 8- اصرار به تحصیل: والدین دوست دارند فرزندشان را در راحتی ببینند، نمی خواهند آنها جذب خوشی های آنی شوند، لذا برخی از والدین که نسبت به آینده فرزندشان ناراحت هستند سعی دارند آنها را با زور هم که شده وارد به درس خواندن کنند تا آیندة خوب و لذت بخش مستمری داشته باشند اما متأسفانه اغلب آنها به نتیجه مطلوب خود نمی رسند چرا که توجه به علاقه ها، استعدادها، امکانات و... ندارند و پیوسته با فشار سعی دارند آنها را هل دهند به جای اینکه در او انگیزه ایجاد کنند. 9- عدم توجه به اصل روان شناختی جایگزینی: متخصصان تعلیم و تربیت و روان شناسان عقیده دارند که اگر کسی را از کار یا چیزی محروم کردید در جای آن چیز جذاب دیگری برایش بگذارید، در غیر این صورت باعث عدم رضایت و رفتارهای نامطلوب او خواهید شد. برخی از والدین که به این اصل آگاهی ندارند پیوسته جوانان خود را محروم می کنند (البته دائماً به منظور فایده رساندن به فرزندشان است) نکته آخر: بیان شدکه پدر و مادر بهترین دوست انسان هستند و هیچگاه بد فرزند خود را نمی خواهند اما از آنجایی که ما از نقض و اشتباه مبرّا نیستیم از دو طرف (ما و والدین) اشتباهاتی در گفتار و رفتارهایمان رخ می دهد که باعث رنجش همدیگر می شویم پس بهتر است با توجه به اصل محبت و گفتگوی دوستانه به رفع عیوب بپردازیم و با مطالعه منابع دینی و تربیتی روان شناختی به وظایف خود بیشتر آشنا شویم و دقیق تر عمل کنیم تا پیوسته زندگی ای بانشاط داشته باشیم. منابع کمکی: 1- رفتار والدین با فرزندان، محمدعلی سادات، انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران. 2- مشکلات تربیتی را چگونه حل کنیم، دکتر محمدرضا شرفی، انتشارات تزکیه تهران. 3- جوان و روابط، ابوالقاسم مقیمی حاجی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم. 4- کلیدهای تربیت نوجوان، دکتر دن فونتنل، دکتر مسعود حاجی زاده، مؤسسه انتشارات صابرین. 5- راز یک فریب، یوسف غلامی، انتشارات لاهیجی. 6- دختران دوستی و عبرت ها، مهدی کریمی نیا. زندگی، کاشتن بذر امید در دل ثانیه هاست. منابع: (1)- میزان الحکمه، دورة چهار جلدی، بحث اخوة، ج یک (رسول الله - صلّی الله علیه و آله وسلم) : خداوند مداومت بر دوستی دوستان قدیم را دوست دارد پس شما هم مداومت داشته باشید بر آن( چاپ اول، 1416، دارالحدیث، ص 44). (2)- دکتر علی قائمی، شناخت هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، تهران، انتشارات امیری، چاپ هفتم، 1378، ص 13 با کمی تغییر. (3)- در تعالیم اسلامی مراحل رشد سه قسم است: هفت سال اول را باید والدین به شکل آقا و ارباب به کودک نگاه کنند. هفت سال دوم او باید مطیع والدین باشد. در هفت سال سوم او مشاور والدین است. ( 4)- رفتار والدین با فرزندان، محمدعلی سادات، انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران، چاپ پنجم، 1376، ص 11. (5) - سیری در مسایل خانواده، حبیب الله طاهری، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ج اول، 1381، ص 97 (با تغییر). (6) تربیت اخلاق، افضل السادات مشیری، چاپ اول، 1370، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 216 (اقتباس). www.morsalat.com
اگر ازطرف پدر و یا مادرمان مورد بد اخلاقی و بی مهری واقع شویم و نتوانستیم به خاطر محبت به آنها نتوانیم ترکشان کنیم چه باید کرد؟
هیچ پدر و مادری دوست ندارد غبار غمی بر دل فرزند خود ببیند و یا آسمان دل او را پر از ابر سیاه غصه تماشا کند. دوست دارند همیشه گل تبسم در چهرة فرزندشان با طراوت و شاداب باشد، دوست دارند که خوشی و شادی مهمان سینه بی غل و غش فرزندشان باشد، چرا که هر اشک فرزندان سنگی است بر شیشه قلبشان و هر آه غمشان آتشی است بر خرمن زندگیشان.
حال سؤال این است که با این توصیف پس چرا برخی والدین با رفتارهایشان باعث می شوند کوهی از فشار روحی بر قلب فرزندانشان بنشیند و... در نوشتار حاضر سعی داریم شما را با نکاتی آشنا سازیم که توجه و تأمل در آنها باعث می شود احساس راحتی و نشاط بیشتر کنید و اقرار کنید که: زندگی کاشتن بذر امید در دل ثانیه هاست.
1-آینده نگری: والدین که افقهای وسیع تری از زندگی را تجربه کرده اند می دانند که هر قدر فرزندشان با تجربه های آنها گرمی و سردی زندگی، تمرین کارهای روزمرة زندگی، آشنائی با حرفه و شغل و... آشنا باشند از پس سختی های زندگی به سادگی بر می آیند و این تمرین ها باعث می شود که در سختی ها احساس تنهایی، بدبختی و ناامیدی نکنند.
2-گرگان در لباس میش: در جامعه انسانی افرادی پیدا می شوند که از فرصت ها سوءاستفاده می کنند و با ابراز محبت دروغین اعتماد دیگران را به خود جلب می کنند و در موقع حساس به آنها خیانت می کنند، این افراد تنها به هوس و شهوت خود فکر می کنند به همین خاطر است که والدین به شدت مراقب فرزندانشان هستند که مبادا در مدرسه، کوچه و بازار و... به آنها خیانت کنند و یا از آنها سوءاستفاده کنند به همین خاطر است که در روایت داریم که بهترینِ دوستان کسی است که قدیمی تر باشد(1)چرا که در تجربه و تخلی های زندگی امتحان خود را پس داده است و تو را تنها نمی گذارد.
3- عدم آشنایی فرزندان با مسائل زندگی: اغلب فرزندان که از سختی های زندگی، هزینه های خانه، آگاه نیستند و نمی دانند که پول در آوردن به شکل حلال آن تنها با سختی و با ریختن عرق و بی خوابی و جان کندن ممکن است، احساس می کنند که پدر یا مادرشان نمی خواهد فرزندشان خوش باشد و یا لباس شیک و غذای مناسب و بهتری مصرف کنند، غافل از اینکه طبق برنامه ریزی و مدیریت خانه که به عهدة والدین است این مخارج مکفی به یک ماه هم نیست و دقت در صرف هزینه ها به خاطر عاقبت اندیشی است.
4- عدم آشنایی با مسائل ویژه جوانان: در جوانان به خاطر رشد جسمی - روانی و فعال شدن هورمون های جنسی و... تغییراتی به وجود می آید و از سویی دیگر احساساتی از جمله حس رقابت، رفاقت بازی توأم با اخلاص، تقلید، استقلال، پرتوقعی، غرور، بلندپروازی، خویشتن شناسی و... از ویژگی های خاص این دوران است. عدم آگاهی به این ویژگی ها می تواند برای فرزند و والدین مشکل ایجاد کند(2) چرا که فرزند سعی نمی کند از تجربه ها و نصیحت های صادقانه والدین کمک بگیر و والدین هم اغلب کارها و جلوه های رفتاری را به لجاجت و سرکشی و سرمستی نسبت می دهند و گمان می کنند که فرزندشان نسبت به اصول و برنامه های خانه و حریمِ خانواده بی قید و بند شده است و قصد دارد به طور عمدی موجبات ناراحتی آنها را فراهم سازد.
5- عدم بیان اهداف و برنامه ها و مشورت:(3) برخی والدین به خاطر اینکه توجه ندارند که فرزندشان همان کودک دیروز نیست پیوسته به فرزندشان به عنوان کودک سابق نگاه می کنند(4) و انتظار دارند که آنها بدون هیچ شکایتی به برنامه ها و اهداف آنها تن بدهند و حتی در مورد زندگی خودشان برنامه ای نداشته باشند، این جا بهتر است که والدین با صحبت ها و بحث های دوستانه، اهداء کتب مفید، کمک از آشنایان رازدار و معتمد به واقع توجه داده شوند تا با تصمیمات یک طرفه خود باعث انزجار فرزندشان نشوند.
6- سن بالا: گاهی پدر و مادر قصد ندارند موجب ناراحتی فرزندشان شوند اما به خاطر بالا رفتن سن، فشار زندگی، ناراحتی دربارة عاقبت فرزندان و زندگی آنها و ضعف قوای شناختی، ادراکی و روحی، بی حوصله و کم صبر می شوند، اینجا بر ما واجب است که طبق فرمایش قرآن از در احسان (مالی، رفتاری و گفتاری) با آنها رفتار کنیم و از این آزمایش الهی موفق بیرون آئیم.(5)
7- جاودانگی: والدینی که معتقد به باورهای دینی هستند عقیده دارند که زندگی تنها به این دنیا ختم نمی شود، لذا سعی دارند فرزندشان را که عزیز آنان است در بهترین سراها ببینند به همین خاطر اصرار می کنند که فرزندشان نسبت به نماز، حجاب و... غفلت نکند در این هنگام فرزندان عاقل نباید حساب کار نسنجیده والدین را پای خدا و وظایف دینی خود بگذارند و با لجبازی خود نسبت به عبادات بی اعتنا نشوند و به شکل عاقلانه با والدین سخن بگویند.(6)
8- اصرار به تحصیل: والدین دوست دارند فرزندشان را در راحتی ببینند، نمی خواهند آنها جذب خوشی های آنی شوند، لذا برخی از والدین که نسبت به آینده فرزندشان ناراحت هستند سعی دارند آنها را با زور هم که شده وارد به درس خواندن کنند تا آیندة خوب و لذت بخش مستمری داشته باشند اما متأسفانه اغلب آنها به نتیجه مطلوب خود نمی رسند چرا که توجه به علاقه ها، استعدادها، امکانات و... ندارند و پیوسته با فشار سعی دارند آنها را هل دهند به جای اینکه در او انگیزه ایجاد کنند.
9- عدم توجه به اصل روان شناختی جایگزینی: متخصصان تعلیم و تربیت و روان شناسان عقیده دارند که اگر کسی را از کار یا چیزی محروم کردید در جای آن چیز جذاب دیگری برایش بگذارید، در غیر این صورت باعث عدم رضایت و رفتارهای نامطلوب او خواهید شد. برخی از والدین که به این اصل آگاهی ندارند پیوسته جوانان خود را محروم می کنند (البته دائماً به منظور فایده رساندن به فرزندشان است)
نکته آخر: بیان شدکه پدر و مادر بهترین دوست انسان هستند و هیچگاه بد فرزند خود را نمی خواهند اما از آنجایی که ما از نقض و اشتباه مبرّا نیستیم از دو طرف (ما و والدین) اشتباهاتی در گفتار و رفتارهایمان رخ می دهد که باعث رنجش همدیگر می شویم پس بهتر است با توجه به اصل محبت و گفتگوی دوستانه به رفع عیوب بپردازیم و با مطالعه منابع دینی و تربیتی روان شناختی به وظایف خود بیشتر آشنا شویم و دقیق تر عمل کنیم تا پیوسته زندگی ای بانشاط داشته باشیم.
منابع کمکی:
1- رفتار والدین با فرزندان، محمدعلی سادات، انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران.
2- مشکلات تربیتی را چگونه حل کنیم، دکتر محمدرضا شرفی، انتشارات تزکیه تهران.
3- جوان و روابط، ابوالقاسم مقیمی حاجی، مرکز مطالعات و پژوهش های فرهنگی حوزه علمیه قم.
4- کلیدهای تربیت نوجوان، دکتر دن فونتنل، دکتر مسعود حاجی زاده، مؤسسه انتشارات صابرین.
5- راز یک فریب، یوسف غلامی، انتشارات لاهیجی.
6- دختران دوستی و عبرت ها، مهدی کریمی نیا.
زندگی، کاشتن بذر امید در دل ثانیه هاست.
منابع:
(1)- میزان الحکمه، دورة چهار جلدی، بحث اخوة، ج یک (رسول الله - صلّی الله علیه و آله وسلم) : خداوند مداومت بر دوستی دوستان قدیم را دوست دارد پس شما هم مداومت داشته باشید بر آن( چاپ اول، 1416، دارالحدیث، ص 44).
(2)- دکتر علی قائمی، شناخت هدایت و تربیت نوجوانان و جوانان، تهران، انتشارات امیری، چاپ هفتم، 1378، ص 13 با کمی تغییر.
(3)- در تعالیم اسلامی مراحل رشد سه قسم است: هفت سال اول را باید والدین به شکل آقا و ارباب به کودک نگاه کنند. هفت سال دوم او باید مطیع والدین باشد. در هفت سال سوم او مشاور والدین است.
( 4)- رفتار والدین با فرزندان، محمدعلی سادات، انجمن اولیاء و مربیان جمهوری اسلامی ایران، چاپ پنجم، 1376، ص 11.
(5) - سیری در مسایل خانواده، حبیب الله طاهری، شرکت چاپ و نشر بین الملل، ج اول، 1381، ص 97 (با تغییر).
(6) تربیت اخلاق، افضل السادات مشیری، چاپ اول، 1370، سازمان تبلیغات اسلامی، ص 216 (اقتباس).
www.morsalat.com
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر انسان اراده کند که پولی را به عنوان ردّ مظالم ازطرف پدر مرحومش بپردازد آیا معیار قیمت مظالم به هنگام پرداخت است یا قیمت آن به هنگام واقع شدن آن ظلم؟
- [آیت الله نوری همدانی] اگر طلا را داماد یا پدر و مادر و بستگان داماد خریده و به عروس دادهاند آیا عروس مالک میشود؟ حال اگر طلا و اشیاء قیمتی که به عروس دادهاند و قبض و اقباض شده بعد از مدتی مثلاً پنج سال طلاق واقع شد یا شوهر از دنیا رفت حکم آن اشیاء چه میشود؟ آیا دهندگان میتوانند پس بگیرند؟ مثلاً پدر شوهر بگوید من به خاطر اینکه عروسم بودی خریدم حالا طلاق یا فوت و... که دیگر عروس من نیستی آنها را میخواهم؟
- [سایر] سلام آقای مرادی من 19 سالمه و دانشجوی مهندسی پلیمر دانشگاه علوم تحقیقاتم نمیدونم چه طور بگم بگم دارم دغ میکنم بگم دارم نابود میشم\" نمیدونم! من دارم از دست خونوادم رنج میکشم خونه که نه بهتره بگم یه ساختمون فقط برای اینکه شبمون رو توش صبح کنیم پدر مادرم اصلا به من محبت نمیکنن محبت از نظر اونا فقط ختم میشه به اینکه هیچ وقت گشنت نذاشتیم داریم شهریه دانشگاتو میدیم هفتگی انقدر بهت پول میدیم و ........... ولی هیچ وقت از خودشون نپرسیدن که ما{مخصوصا پدرم} وقتی به بچم فحش میدیم ممکنه ناراحت بشه وقتی جلوی همه تحقیرش میکنیم فکرم نمیکنم آخرین باری که منو با لفظ عزیزم خطاب کرده باشن یا منو بوسیده باشن یادشون باشه بارها شده که پدرم منو با الفاظ بسیار زشتی که بعضی از اونها رو حتی معنیشون رو نمیدونم خطاب کرده و با اینکه ما یه خونواده ی مذهبی هستیم این بی مهری ها و این بی توجهی ها باعث شده که برادرم سالهاست که نماز نمیخونه و دنباله دختر بازیه که مورد دوست دخترشو فقط من میدونم و پدر مادرم هیچ اطلاعی ازش ندارن و حالا من تنها موندم بین اینها منی که از دیدن برادرم از صداش از همه چیش متنفرم و وقتی میبینمش واقعا احساس خفگی بهم دست میده و آرزو دارم دیگه نبینمش مادرم برام خیلی کار میکنه و من ممنونشم ولی از لحاظ عاطفی اصلا به من نمیرسه و بارها بهش گفتم که محبت فقط لباس شستن و غذا درست کردن و .... اینا نیست ولی نه تنها گوش نکرده بلکه دعوامم گرده و میگه تو نمیبینی محبتای من رو و کار من شده فقط گریه و همین الانم که دارم مینویسم نمیتونم جلوی اشکامو بگیرم و تنها آرامش بخش من خدا و شهدا هستند و من موندم توی یه برزخ و شما اولین نفری هستید که بهتون میگم و منتظر کمک شمام با تشکر
- [سایر] من پسری 16 ساله هستم. مدتی است با یکی از هم کلاسی هایم دوست شده ام. تا به حال این چنین دوستی نداشته ام. رفتار های هر دوی ما با بقیه بچه های مدرسه متفاوت است و هر دو خیلی آرام هستیم. و به خاطر همین می توان گفت تمام سال در مدرسه با هم بوده ایم (مثل دو برادر، حتی بقیه بچه ها و مدیر و معاون هم متوجه شده اند) و همدیگر را دوست داریم. از نظر بقیه بچه ها رفتار هایمان کمی غیر عادی است ولی همانطور که گفتم به خاطر همان تشابه رفتارهایمان است. علاقه ها و حتی سلیقه هایمان هم مثل هم است و با پسر های دیگر متفاوت است. ما دوست داریم در آینده با هم زندگی کنیم و از هم به خاطر مسائلی مانند ازدواج جدا نشویم. می خواهیم با هم در یک خانه زندگی کنیم و به همدیگر در زندگی کمک کنیم. حال می خواستم بدانم آیا این کار خلاف اسلام است؟ و حکم همجنس گرایی را دارد؟ و آیا اصلا درست است این موضوع را به پدر و مادرمان بگوییم؟(البته فکر کنم آن ها هم به خاطر رفتارهایمان این موضوع را بهتر می دانند.) این را باید بگویم که مثلا خودم وقتی از او جدایم احساس دلتنگی و افسردگی می کنم چون رابطه من با او از رابطه برادری هم بیشتر شده است. وقتی از او راجع به این موضوع پرسیدم گفت شاید درآینده ازدواج کند به خاطر برخی مسائل که چون هر دوی ما پسر هستیم نمی توانیم داشته باشیم. می خواهم بدانم اگر در آینده با هم زندگی کنیم آیا می توانیم کمی از رفتار هایی که مردم عادی نمی توانند با هم داشته باشند (مثل بغل کردن - بوسیدن و ...) را داشته باشیم یا خیر؟ اصلا آیا تغییر جنسیت یکی از ما کارساز خواهد بود؟ اگر نیست آیا می توانیم بدون آن در آینده با هم در یک خانه زندگی کنیم؟(البته هر دو معتقد به دین اسلام هستیم و این رابطه به خاطر عشقی درونی است که نسبت به هم داریم و خواهیم داشت نه بخاطر هوای نفس) حتی من هم اکنون سعی می کنم خود را وابسته به جنس مخالف نکنم چون نمی خواهم این رابطه و پیوند قلبی که از هر ازدواج قانونی محکمتر است را از بین ببرم. باتشکر
- [سایر] با سلام&nbsp; <div>به نظر شما آیا مشکلی دارد که یکی از شرایطی که دختر برای ازدواج میذاره بچه دار نشدن باشه ؟ به هزار و یک دلیلی که در ذهنش داره مثلا به خاطر برنامه هایی که واسه آیندش داره ، درس خواندن و سر کار رفتن.اصلا من نمیدونم آدما به چه هدفی بچه دار میشن ؟ چرا یه آدم میارن تو این دنیا و بدبختش میکنن ؟ از طرفی هم کلی بچه بی سرپرست تو این دنیا هست که نیازمند محبت یک پدر و مادره.چرا آدما به جای اینکه بچه دار بشن نمیرن سرپرستی یه بچه را به عهده بگیرن ؟ مگه شرط پدر و مادر بودن اینه که از خون خودت باشن یا خودت به دنیا آورده باشی شون ؟ بزرگ کردن و تربیت کردن درست یک انان واقعی تو جامعه مهمه ، به نظر من اون موقع هست که آدم میتونه اسم خودشو پدر یا مادر بذاره . به دنیا آوردن یه بچه اصلا مهم نیست....</div>
- [سایر] سلام خسته نباشید من 22 ساله هستم و به دور از خونواده در تهران دانشجو هستم.پدر و مادر من 45 و 40 ساله حدود 20 ساله مشکل زناشویی داشتند از زمانی که یادمه دعوا بوده. چندین بار قهر از خونه ی مادر،تقاضای طلاق پدر و پادرمیونی بزرگان اتفاق افتاده.4 سال بود ک کمتر با هم در گیری داشتند ولی تازگی به مشکل خوردند ولی اینبار بابا میگه با هم دیگه کاری نداریم و من هر کاری میخام میکنم(احتیاجات خونه رو میدم) مامانت هم هرکاری میخاد بکنه.اینطور که من دورادور فهمیدم به مادرم داره فشار میاد و ازین بابت ناراحته چند بار خاسته با بابام صحبت کنه و آشتی کنه (ولی نه به طور خیلی مناسب)مثلا نامه محبت آمیز نوشته که بیا صحبت کنیم ولی بابا راضی نمیشه و میگه باید خیلی خوش اخلاق می آمد میگفت.کاری به جزئیات ندارم ولی این دو از لحاظ اخلاقی به هم نمیاند مثلا بابا خیلی عشقولانه ولی مامان نه.باور کنید خنده دار نیست اینا من دارم با گریه اینا رو مینویسم چون نمیدونم باید چیکار کنم واسشون.بابا میگه بریم مشاوره ولی مامان فک میکنم به خاطر آبرو ریزی (چون قبلا سابقه داشته)میگه نه خوده آدم باید بخاد.ولی موضوع اصلی اینه که من فک میکنم پدرم با خانم دیگه ارتباط داره البته سطحه ارتباطشونو نمیدونم مثلا دیدم زیاد اس ام اس میده و احتمال90% خانمه.البته مامانم هم بو برده و ناراحته ولی چیزی بروز نمیده.حالا من چیکار کنم برم شهر خودمون موضوع رو علنی کنم؟برم با اون خانمه صحبت کنم؟به روی بابام بیارم؟مامانمو برم بیارم تهران با خودم زندگی کنه (اینجا کار هم میکنم)؟چون بابام قصد داره از خونه دور بشه و بره قم واسه کسب و کار...التماس میکنم منو درست راهنمایی کنید بلکه بتونم واسشون کاری بکنم پیشاپیش ممنون
- [سایر] سلام ، پدری هستم 41 ساله که دیشب آخرالزمان را به چشم خود دیدم،وقتی که همسرم گفت که دختر بزرگم او را زده !. ما دو دختر داریم که من از آنها به عنوان هابیل و قابیل یاد می کنم. دختر کوچک 12 سال دارد و به واقع فرشته رحمت خدا در خانه ما است. تا به حال نماز و روزه قضا ندارد ، قرآن و ادعیه اش قطع نمی شود، بسیار راستگو و درستکار است و احترام به پدر و مادر را کاملا\"به جا می آورد و حقیقتا\" بوی بهشت خدا رو می دهد. دختر بزرگم 20 سال دارد ، قد بلند و درشت هیکل ، وقیح و بی حیا ، بی شرم و پررو ، درغگو در حد اعلاء ، گاها\" دزد و خلافکاری کوچک که بسیار مستعد خلاف های بزرگ است ، نترس و جسور ، بی احترام و حرمت شکن ، متنفر از مادرش تا حد آرزوی مرگ اور که بارها به زبان آورده ، از فحاشی ابایی ندارد ، بسیار حسود به خواهر و مادرش و علاقه مند به پدر . بی اعتقاد و بی نماز بی اعتماد. بارها در ذهنم تصمیم به کشتنش را کرفتم یا از خانه بیرونش کنم. از خدا و آبرویمان می ترسم. به خاطر خدا راهنماییمان کنید. فردا عید ولایت است و ما غمگین و افسرده و محتاج عنایت خداوندیم. ای مسلمان! آقای شهاب مرادی ! به حرمت خدا و رسولش بگویید چه کنیم. یا ارحم راحمین ، ما را به اولاد ناصالح مجازات مکن! یا ستارالعیوب !
- [سایر] سلام حاج آقا من برنامه های شما را به صورت مرتب دنبال میکنم و در حال حاضر شدیدا احتیاج به مشاوره شما دارم .من مدت کوتاهی است که با آقا پسری اشنا شدم که این اشنایی در محل کار من صورت گرفت و این اشنایی منجر به یک دوستی 3 ماهه البته فقط با اطلاع مادرم بوده این آقا به من پیشنهاد ازدواج داده بود به همین علت برای اشنایی بیشتر من حاضر شدم که با این آقا صحبتی چند ماه داشته باشم . الان از این دوستی 3 ماه میگذره که البته این اقا با خانوادشون هم به خواستگاری من آمده اند و تقریبا دیگه خانوادهها از ارتباط ما باهم اطلاع دارند مسئله من اینه که ما از لحاظ مادیات خیلی بالاتر از این خانواده قرار داریم من دختری هستم که در حال حاضر اصلا مشکلی مادی ندارم اما این اقا از لحاظ مادی در حد صفر که سرمایه ایشون در حال حاضر 7 میلیون بیشتر نیست که اونم وام گرفته البته ما از لحاظ فرهنگی یا از لحاظ اخلاقی و مذهبی با هم تفاوت زیادی نداریم حتی با امدن ایشون تو زندگی من باعث شد که من از لحاظ نوع پوشش خیلی خیلی تغییر کنم در صورتی که قبل از امدن این اقا من دختری بودم که هر مدلی که دلم میخواست بیرون میرفتم زیادم اهل نماز نبودم ولی با امدن این اقا تشویقم کرد که نماز بخونم .درکل من از لحاظ اخلاقی هیچ مشکلی با ایشون ندارم تحقیقم که رفتیم جز خوبی چیزی از این خانواده من نشنیدم تنها مسئله که بین ما هست از لحاظ مادیات با توجه به شرایط کنونی جامعه با تورم نمیشه مسائل مادی رو در نظر نگرفت انسانیت و خوبی و معرفت یک طرف قضیست ولی مادیات هم تاثیر به سزایی در شروع یک زندگی میتونه داشته باشه.شایان ذکر است که من دختری 20 ساله هستم و ایشون هم 26 ساله که از لحاظ تحصیلیم هم دارای مدرک لیسانس هستند و من دیپلم .در حال حاضر هم هم من کارمندم و هم این اقا که کارشون حسابرسی است و که ما با هم در ماه برجی 700 هزار تومن دارم .ولی باز هم با این خرجها و قیمتهایی که سر به فلک گذاشته آیا میشه یه زندگی درست کرد؟من 50 درصد به خاطر عشق و علاقه و خصوصیات خوبی که این اقا دارند حاضرم که زنشون بشم 50 درصدم به خاطر پشتیبانی پدرم هست که مطمئنن پشت منو خالی نمیکه اگه بخوام کمک مالیم به من میکنه ولی شاید غرور و شخصیت یک انسانی چنین قضیه رو برندارد من اگه میگم کمک از سر تکبر نمیگم اگه پدرم چیزی میگه یا کمکیم میکنه از سر دلسوزی پدرانه میگه و این نیست که من بخوام به اون احساس ترحم یا اینکه بخوام منتی سرش بزارم باشه این پسر از لحاظ خانواده هیج پشتوانه مالی نداره اینها یک خانوداه ای هستند که فقط از لحاظ فرهنگی و درس پیشرفت کردند و بچه ها هیچ چشم داشتی به کمک پدر و مادر ندارن ولی اگه من میخوام که این اقا را به همسری بپذیرم به کمک پدرم دلخشوم ولی تا الان این مسئله رو به ایشون نگفتم .این خانواده از روزی که به خواستگاری من امدند تا الان ما تا حالا به خونه اینها نرفتیم ولی پدر و مادر منم اصرار دارند که چون شما خودتون با هم اشنا شدید با شناخت بیشتر بشه بد وکه تا دیروز وقتی پدر و مادر من برای تحقیق برن این اقا و مادرشون رو جلوی در ببیند و به منزلشان بروند که طبق گفته های پدر و مادرم میگفتند که احساس خجالت میکردند که بد از برگشت این اقا با تماس گرفت و به خاطر اینکه پدر و مادر من اتفاقی به منزلشون رفتن و اینها وسایلی برای پذیرایی نداشتن کلی عذر خواهی کرد که از لحن صحبتش متوجه شدم که احساس میکرد پدر من با دیدن وضعیت زندگی اینها پشمون بشه در صورتی که خانواده من از این قبیل ادم های ظاهر بین نیستند .با توجه به توضیحات لازم به نظر شما این ازدواج با این فاصله طبقاتی و این خصوصیات اخلاقی مشترک و همچنین اینکه نظر پدر من در مورد این ازدواج 5050است صحیح است یا خیر ؟
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید خیلی خیلی خیلی فوری و جدی الآن عصر جمعه و انتظار منتظران ظهور اجرتان با صاحب این وقت.میدونم سرتون خیلی شلوغه ولی خواهش میکنم منو مورد لطف خودتون قرار بدید و به پیامی که چند روز پیش هم در مورد شوهرم دادم جواب بدید 1_ 21 سالمه 2_شوهرم 23 سالشه 3_خیلی متوقع،عصبی،تند،بد دهن ،بد اخلاق،مغرور وهمیشه لقمه حاضر میخواد و خیلی ویژگی های دیگه 4_نزدیک به 2 ساله عرسی کردیم 5_تا به حال 5 شغل عوض کرده! 6_با کوچکترین ناراحتی سراغ سیگار میره 7_ظاهر مذهبی داره اما فیلم مبتذل و موسیقی حرام گوش میده 8_شوهرم و خانوادش اهل آداب معاشرت و اصلا اجتماعی نیستند،تضاد فرهنگی،مذهبی،فکری و خانوادگی شدید داریم 9_پدر شوهرم 5ساله فوت شده و با مادر شوهرم در یک ساختمان زندگی میکنیم 10_صبرم تموم شده و دارم افسردگی میگیرم 11_بهم میگن بچه دار بشم درست میشه ولی نه من نه شوهرم امیدی نداریم که با بچه درست بشه 12_مدام توی دعوا میگه بیا از هم جدا بشیم،با این حال که صبری برام نمونده اما از طلاق میترسم چون خونه بابام 3 بار اقدام به خودکشی نا فرجام داشتم (به خاطر رفتار پدر و مادر بی احساس و بی محبت و خشک مذهبی)در کمال تعجب باید بگم یکی یه دونه تشریف دارم!!!!!!!! 13_شوهرم توی دعوا یکبار چاقو کشید و دفعات دیگه وسیله پرت میکنه 14_شما رو به این وقت عزیز جواب بدید،چکار کنم؟ نه میخوام به خونه بابام برگردم نه به این زندگی ادامه بدم. دوران عقد یکبار با شوهرم خدمت آقای سرلک،مرکز مشاورتون اومدیم(حدود 2 سال پیش) 15_مجددا از وقتی برام میگذارید تشکر میکنم،دعا گوی شما هستم.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مشاوره عزیز پیشاپیش خاطر نو ع نوشتار معذرت میخوام چون فوق العاده اعصابم بهم ریخته است و نمیتونم افکارم و جمع کنم دختری از خانواده نسبتا مذهبی حدود 5ماه عقد کردم و همون اولیل متوجه شدم همسرم سیگار میکشد اما به روی خود نیاوردم درصورتی که از روز اول اولین شرط من نبود سیگار بود.به تازگی مسافرتی رفتیم عروسی پسرخاله من بود که این بار خیلی واضح روبروی من کشید و من کاملا شکه شدم . از طرفی همسر من کاملا نسبت به خانواده من پلنگ دماغ است تا پدرم کوچکترین حرفی می زند بهش برمی خورد هرچند بگویم پدرم اخلاقی تند دارد .اما هردفعه به جون من داعما غر میزند پدرت این و گفت خواهرت این و گفت برادرت این و گفت من این چیزها رو تحمل کردم تا عروسی پسرخاله ام صبح همسرم خواب بود یکی از پسر خاله هایم گفته بود آخه مثل بچه یتیما خوابیده است این حرف و برای من کرد پیراهن اوسمان داعما گفت من نمیتونم باید بریم تهران بریم بریم تمام رفتار های بدشو تحمل کردم کلی من و خانواده ام باهاش حرف زدیم تا قبول کرد بماند خلاصه از تنم در آورد این موضوع را به تهران کشید و حی گفت تامن از کوره دررفتم وباهاش برخورد جدی کردم دوتا پدر مادرارو جمع کردم و همه چیز و گفتم اوضاع بهتر نشد فقط من و همسرم برای اولین بار 3 روز ازهم خبر نداریم من هیچ وفت به همسرم نگفتم فامیلت مادرت یا پدرت درصورتی که اونها بدتر هستن مشاور عزیز لطفا هرچه زودتر راه حلی جلوی پایم بگذارید از طرفنی نمیخواهم ترک فامیل و خانواده ام بکنم از طرف دیگر میخواهم این اخلاق زشت همسرم رو اصلاح کنم خواهشا هرچه سریعتر راهنماییم کنید باتشکر