موضوع مطرح شده، عام، فراگیر و بهتر بگوییم دامن گیر است و انسان های فراوانی را به خود مشغول کرده است. گمان نکنید که تنها شما با این مشکل روبه رو هستید. گاه مادر شوهر و گاه مادر زن و گاهی اوقات دیگران به گونه ای موجبات رنجیدگی خاطر دیگران را فراهم میآورند. بدانید آنچه رخ داده است نمک زندگی است و شما را می آزماید و مسیر کمالی شما را هموار می سازد. این نوع رخدادها طبیعی است، باید راه کنار آمدن با آن ها را آموخت، همانند حوادث طبیعی. بشر نمی تواند جلوی رخ دادن زلزله را بگیرد، بلکه با تدابیر لازم منازلی را مقاوم می سازد تا آسیب پذیری از زلزله را کاهش دهد. شما باید بدانید که این نوع حوادث طبیعی، لازمة زندگی است و باید راه برخورد با آن ها را بیآموزیم. بر این اساس توجه شما را به راهکارهای زیر به منظور برخورد با حوادث این چنینی نه حذف آن جلب می نماییم و امیدواریم با عمل به آنها موفقیت کامل نصیبتان گردد و پیمودن جاده کمال و ترقی برایتان آسان و هموار شود. 1 سریع حرف از جدایی نزنید. مشکل را حل کنید، نه آن که راه فرار را پیش گیرید. حرف از جدایی زدن باعث عمق دادن به مشکل می شود، چون جدا شدن آسان نیست و سخت تر از به هم رسیدن است. 2 راه کاهش دخالت دیگران، کاهش سطح ارتباط است (نه قطع ارتباط) البته میزان سطح کاهش ارتباط باید به گونه ای باشد که موجب مشکلات بیشتر نشود. مادر شوهر یا هر عزیز دیگری شما را مجبور به انجام عملی نمی کنند! شما میتوانید هم دل آن ها را به دست آورید، هم استقلال خودتان را حفظ کنید. گاهی اوقات به حرف آن ها عمل کردن ضرر ندارد و سود دارد، گاهی اوقات ضرر دارد و برخی مواقع نه ضرر دارد و نه سود (منظور سود و ضرری است که به خانواده شما بر میگردد. اگر دخالت او به سود شما باشد، نمی توان اسم آن را دخالت گذارد، بلکه انصافاً آن ها را مصلحت اندیش خود بدانید و در این مورد از جاده انصاف و مروت خارج نشوید و به حرف آنها گوش بکنید، هر چند در جایی دیگر به ضرر شما حرف زده باشد. فعلاً این حرفش خوب است. شما باید سخن خوب را حتی از دشمن بگیرید و عمل کنید، تا چه رسد به ... . اگر دخالت به ضرر شما بود، لازم نیست و نباید به حرف او گوش بکنید، ولی لازم هم نیست که به جنجال بکشانید. سخن او را نشنیده بگیرید، حتی با زبان منطق (توسط شوهرتان) او را از اظهار نظر اشتباهش آگاه سازید. اگر دخالت او خنثی بود، خودتان تصمیم بگیرید. بنابراین هر کلامی که دیگران در مورد خانواده شما (دو زوج جوان) می گویند، دخالت نیست، مگر آن که بر خلاف مصالح خانواده باشد. آن ها شما را به عمل مجبور نمی کنند. می توانید با زیرکی و مهارت از کنار آن بگذرید، و بدون این که به مخالفت کشیده شوید، به قول معروف بگویید چَشم، ولی راه خودتان را بروید. 4 باید با تمام اعضای خانواده ارتباط داشته باشید و هر شخصی را به زبان خودش در کنار خود داشته باشید. مسیر زندگی خویش را بر اساس مصالح خانوادگی و با مشارکت همسرتان ترسیم کنید و به دیگران احترام بگذارید و با مخالفت رو به رو نکنید، ولی لازم نیست متابعت داشته باشید. مهم آن است که شما و همسرتان همانند دو نیلوفر به دور هم بچرخید و بپیچید که الحمد لله این حاصل است. حرف هر کسی را به خود او محدود کنید. اگر مادر شوهر، یا مادر همسر نامهربان است، شوهر و همسر چه گناهی کرده اند که تاوان بپردازند؟! 5 دامنه بگو مگو را محدود کنید و به آن گسترش ندهید. به دیگران نگویید و با خودتان حل و فصل کنید. تصمیم گیرنده خودتان هستید و همان گونه که گفتید، قهر ها باید کوتاه مدت باشد. اگر قهر کردید، خانه را ترک نکنید، محل خواب خود را عوض نکنید، حتی بالش خود را تغییر ندهید. فقط محدوده آن را کاهش دهید تا تأثیر منفی آن کم باشد. و زود به زود هم قهر نکنید. 6 خانواده بدون مشکل نیست. همیشه در صدد حل آن باشید، نه دامن زدن به آن. امیدواریم در زندگی و از مشکلات پیش آمده، در مسیر کمال و ترقی بهره بگیرید. دیگران حرف نابجا بزنند و شما جواب ندهید تا جزو آدم های صبور باشید. دیگران بدی کنند و شما جز خوبی روا مدارید تا جزو نیکوکاران باشید. نیکی را با نیکی و بدی را با بدی پاسخ دادن کار تاجران است، نه انسان های نیک اندیش اهل زندگی و ترقی. پس برای حرکت در این مسیر تلاش کنید. اگر در این مسیر یک قدم برداشتید، خوب است وگرنه برای بد بودن نیاز به امکانات و دانش، تقوا، ایمان و ... نیست و آن راه را پیمودن آسان است. به امید آن که بدترین آدم ها با گذشت شما به بهترین انسان ها بدل شوند، تا چه رسد به مادر شوهری که جز خیر برایتان نمی خواهد و در این مسیر فقط شاید اشتباه بکند که با گذشت شما و آگاهی دادن، او نیز مسیر خوبی ها را مانند شما پیش خواهد گرفت. در حال حاضر بهترین راه حل برای خروج از عصبانیت و شرایط سخت روحی، عمل کردن به شیوه ای است که اسلام آن را پیشنهاد کرده و آن تغافل و چشم پوشی است. تغافل یعنی خود را به غفلت زدن و نادیده گرفتن. البته انسان نمی تواند از خاطرات گذشته غافل بماند و به طور کلی آن را از صفحة ذهن خود پاک نماید، ولی می تواند طوری وانمود کند که انگار آن را فراموش کرده و این امر شدنی است. آن چه آدمی را از پا در می آورد، ادامه و استمرار فشارهای روانی پس از وقوع حوادث است که حالت خود خوری و غصه خوردن به وجود می آورد و می توان آن را شکنجة روانی نامید. مرور کردن تاریخ پر درد گذشته، حاصلی جز افسردگی و اضطراب ندارد. به همین منظور، اسلام تغافل و نادیده انگاشتن را مطرح کرده است. در امور زندگی و برخوردهای اجتماعی نباید کور باشیم، ولی در بعضی از مواقع باید چشم های خود را ببندیم. امام صادق(ع) می فرماید: "صلاح زندگی و معاشرت با مردم محتوای پیمانه پُری است که دو سومش فهم و یک سومش تغافل است". با اتخاذ این روش، هم آرامش روحی و روانی تأمین می شود و هم قدر و منزلت آدمی محفوظ می ماند. امام علی(ع) می فرماید: "با تغافل کردن از چیزهای کوچک، خود را بزرگ کنید و بر قدر و منزلت خویش بیفزایید". البته واپس زدن و تغافل کردن، یک عمل غیر عادی است و برای انجام آن نیرویی لازم است که شخص را در فشار بگذارد و او را به تغافل وادار نماید، چون انسان، در پی انتقام گیری و تلافی کردن است و به آسانی نمی خواهد گذشته را نادیده بگیرد. کسانی که تغافل نمی کنند و نمی خواهند حوادث گذشته را فراموش کنند، همواره در رنج و عذاب به سر می برند. امام علی(ع) می فرماید: "کسی که تغافل نکند و از بسیاری از امور چشم پوشی ننماید، زندگی اش تیره و تار خواهد بود". دیل کارنگی می گوید: "ما صاحب آن خُلق سلیم و روح پاک پیامبری نیستیم که بتوانیم دشمن خود را دوست بداریم اما برای سلامت و خوشی خود باید آن ها را ببخشیم و فراموششان کنیم. اگر کسی بدی کند یا مال شما را برباید، اهمیّتی ندارد، بلکه فراموش نکردن و دائماً به خاطر آوردن آن است که شما را ناراحت می کند". ایشان در جای دیگر می گوید: "اگر شما نمی توانید دشمنانتان را دوست بدارید، اقلاً خودتان را دوست داشته باشید. خود را آن قدر دوست بدارید که نگذارید دشمنان شما بر خوشی و سعادت و زیبایی شما مسلط گردند و آن را تحت قدرت خود گیرند. شکسپیر در اینباره می گوید: "کوره را برای دشمنان خود آن قدر گرم مکن که حرارت آن خودت را بسوزاند". سعدیا، دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست در میان این و آن فرصت شمار امروز را شما که نمی خواهید با مادر شوهرتان زندگی کنید، بلکه با همسرتان پیوند زناشویی برقرار کرده اید و با همسرتان مشکلی ندارید و او را دوست می دارید. قدر این دوستی را بدانید و با توکل بر خداوند و استعانت از پروردگار به زندگی خود ادامه دهید و به جدایی اصلاً فکر نکنید. به مرور زمان مشکلات بر طرف خواهد شد. www.morsalat.com
موضوع مطرح شده، عام، فراگیر و بهتر بگوییم دامن گیر است و انسان های فراوانی را به خود مشغول کرده است. گمان نکنید که تنها شما با این مشکل روبه رو هستید. گاه مادر شوهر و گاه مادر زن و گاهی اوقات دیگران به گونه ای موجبات رنجیدگی خاطر دیگران را فراهم میآورند.
بدانید آنچه رخ داده است نمک زندگی است و شما را می آزماید و مسیر کمالی شما را هموار می سازد. این نوع رخدادها طبیعی است، باید راه کنار آمدن با آن ها را آموخت، همانند حوادث طبیعی.
بشر نمی تواند جلوی رخ دادن زلزله را بگیرد، بلکه با تدابیر لازم منازلی را مقاوم می سازد تا آسیب پذیری از زلزله را کاهش دهد. شما باید بدانید که این نوع حوادث طبیعی، لازمة زندگی است و باید راه برخورد با آن ها را بیآموزیم. بر این اساس توجه شما را به راهکارهای زیر به منظور برخورد با حوادث این چنینی نه حذف آن جلب می نماییم و امیدواریم با عمل به آنها موفقیت کامل نصیبتان گردد و پیمودن جاده کمال و ترقی برایتان آسان و هموار شود.
1 سریع حرف از جدایی نزنید. مشکل را حل کنید، نه آن که راه فرار را پیش گیرید. حرف از جدایی زدن باعث عمق دادن به مشکل می شود، چون جدا شدن آسان نیست و سخت تر از به هم رسیدن است.
2 راه کاهش دخالت دیگران، کاهش سطح ارتباط است (نه قطع ارتباط) البته میزان سطح کاهش ارتباط باید به گونه ای باشد که موجب مشکلات بیشتر نشود.
مادر شوهر یا هر عزیز دیگری شما را مجبور به انجام عملی نمی کنند! شما میتوانید هم دل آن ها را به دست آورید، هم استقلال خودتان را حفظ کنید. گاهی اوقات به حرف آن ها عمل کردن ضرر ندارد و سود دارد، گاهی اوقات ضرر دارد و برخی مواقع نه ضرر دارد و نه سود (منظور سود و ضرری است که به خانواده شما بر میگردد.
اگر دخالت او به سود شما باشد، نمی توان اسم آن را دخالت گذارد، بلکه انصافاً آن ها را مصلحت اندیش خود بدانید و در این مورد از جاده انصاف و مروت خارج نشوید و به حرف آنها گوش بکنید، هر چند در جایی دیگر به ضرر شما حرف زده باشد.
فعلاً این حرفش خوب است. شما باید سخن خوب را حتی از دشمن بگیرید و عمل کنید، تا چه رسد به ... .
اگر دخالت به ضرر شما بود، لازم نیست و نباید به حرف او گوش بکنید، ولی لازم هم نیست که به جنجال بکشانید. سخن او را نشنیده بگیرید، حتی با زبان منطق (توسط شوهرتان) او را از اظهار نظر اشتباهش آگاه سازید. اگر دخالت او خنثی بود، خودتان تصمیم بگیرید. بنابراین هر کلامی که دیگران در مورد خانواده شما (دو زوج جوان) می گویند، دخالت نیست، مگر آن که بر خلاف مصالح خانواده باشد. آن ها شما را به عمل مجبور نمی کنند. می توانید با زیرکی و مهارت از کنار آن بگذرید، و بدون این که به مخالفت کشیده شوید، به قول معروف بگویید چَشم، ولی راه خودتان را بروید.
4 باید با تمام اعضای خانواده ارتباط داشته باشید و هر شخصی را به زبان خودش در کنار خود داشته باشید. مسیر زندگی خویش را بر اساس مصالح خانوادگی و با مشارکت همسرتان ترسیم کنید و به دیگران احترام بگذارید و با مخالفت رو به رو نکنید، ولی لازم نیست متابعت داشته باشید. مهم آن است که شما و همسرتان همانند دو نیلوفر به دور هم بچرخید و بپیچید که الحمد لله این حاصل است. حرف هر کسی را به خود او محدود کنید. اگر مادر شوهر، یا مادر همسر نامهربان است، شوهر و همسر چه گناهی کرده اند که تاوان بپردازند؟!
5 دامنه بگو مگو را محدود کنید و به آن گسترش ندهید. به دیگران نگویید و با خودتان حل و فصل کنید. تصمیم گیرنده خودتان هستید و همان گونه که گفتید، قهر ها باید کوتاه مدت باشد. اگر قهر کردید، خانه را ترک نکنید، محل خواب خود را عوض نکنید، حتی بالش خود را تغییر ندهید. فقط محدوده آن را کاهش دهید تا تأثیر منفی آن کم باشد. و زود به زود هم قهر نکنید.
6 خانواده بدون مشکل نیست. همیشه در صدد حل آن باشید، نه دامن زدن به آن. امیدواریم در زندگی و از مشکلات پیش آمده، در مسیر کمال و ترقی بهره بگیرید. دیگران حرف نابجا بزنند و شما جواب ندهید تا جزو آدم های صبور باشید. دیگران بدی کنند و شما جز خوبی روا مدارید تا جزو نیکوکاران باشید. نیکی را با نیکی و بدی را با بدی پاسخ دادن کار تاجران است، نه انسان های نیک اندیش اهل زندگی و ترقی. پس برای حرکت در این مسیر تلاش کنید. اگر در این مسیر یک قدم برداشتید، خوب است وگرنه برای بد بودن نیاز به امکانات و دانش، تقوا، ایمان و ... نیست و آن راه را پیمودن آسان است. به امید آن که بدترین آدم ها با گذشت شما به بهترین انسان ها بدل شوند، تا چه رسد به مادر شوهری که جز خیر برایتان نمی خواهد و در این مسیر فقط شاید اشتباه بکند که با گذشت شما و آگاهی دادن، او نیز مسیر خوبی ها را مانند شما پیش خواهد گرفت.
در حال حاضر بهترین راه حل برای خروج از عصبانیت و شرایط سخت روحی، عمل کردن به شیوه ای است که اسلام آن را پیشنهاد کرده و آن تغافل و چشم پوشی است. تغافل یعنی خود را به غفلت زدن و نادیده گرفتن. البته انسان نمی تواند از خاطرات گذشته غافل بماند و به طور کلی آن را از صفحة ذهن خود پاک نماید، ولی می تواند طوری وانمود کند که انگار آن را فراموش کرده و این امر شدنی است. آن چه آدمی را از پا در می آورد، ادامه و استمرار فشارهای روانی پس از وقوع حوادث است که حالت خود خوری و غصه خوردن به وجود می آورد و می توان آن را شکنجة روانی نامید. مرور کردن تاریخ پر درد گذشته، حاصلی جز افسردگی و اضطراب ندارد.
به همین منظور، اسلام تغافل و نادیده انگاشتن را مطرح کرده است. در امور زندگی و برخوردهای اجتماعی نباید کور باشیم، ولی در بعضی از مواقع باید چشم های خود را ببندیم. امام صادق(ع) می فرماید: "صلاح زندگی و معاشرت با مردم محتوای پیمانه پُری است که دو سومش فهم و یک سومش تغافل است".
با اتخاذ این روش، هم آرامش روحی و روانی تأمین می شود و هم قدر و منزلت آدمی محفوظ می ماند. امام علی(ع) می فرماید: "با تغافل کردن از چیزهای کوچک، خود را بزرگ کنید و بر قدر و منزلت خویش بیفزایید".
البته واپس زدن و تغافل کردن، یک عمل غیر عادی است و برای انجام آن نیرویی لازم است که شخص را در فشار بگذارد و او را به تغافل وادار نماید، چون انسان، در پی انتقام گیری و تلافی کردن است و به آسانی نمی خواهد گذشته را نادیده بگیرد. کسانی که تغافل نمی کنند و نمی خواهند حوادث گذشته را فراموش کنند، همواره در رنج و عذاب به سر می برند. امام علی(ع) می فرماید: "کسی که تغافل نکند و از بسیاری از امور چشم پوشی ننماید، زندگی اش تیره و تار خواهد بود".
دیل کارنگی می گوید: "ما صاحب آن خُلق سلیم و روح پاک پیامبری نیستیم که بتوانیم دشمن خود را دوست بداریم اما برای سلامت و خوشی خود باید آن ها را ببخشیم و فراموششان کنیم. اگر کسی بدی کند یا مال شما را برباید، اهمیّتی ندارد، بلکه فراموش نکردن و دائماً به خاطر آوردن آن است که شما را ناراحت می کند".
ایشان در جای دیگر می گوید: "اگر شما نمی توانید دشمنانتان را دوست بدارید، اقلاً خودتان را دوست داشته باشید. خود را آن قدر دوست بدارید که نگذارید دشمنان شما بر خوشی و سعادت و زیبایی شما مسلط گردند و آن را تحت قدرت خود گیرند. شکسپیر در اینباره می گوید: "کوره را برای دشمنان خود آن قدر گرم مکن که حرارت آن خودت را بسوزاند".
سعدیا، دی رفت و فردا همچنان معلوم نیست
در میان این و آن فرصت شمار امروز را
شما که نمی خواهید با مادر شوهرتان زندگی کنید، بلکه با همسرتان پیوند زناشویی برقرار کرده اید و با همسرتان مشکلی ندارید و او را دوست می دارید. قدر این دوستی را بدانید و با توکل بر خداوند و استعانت از پروردگار به زندگی خود ادامه دهید و به جدایی اصلاً فکر نکنید. به مرور زمان مشکلات بر طرف خواهد شد.
www.morsalat.com
- [سایر] تاثیرات اختلاف پدر و مادر در تربیت فرزندان چیست؟
- [سایر] زندگی با مادر شوهر چه صورتی دارد ؟
- [آیت الله خامنه ای] آیا از نظر شرعی پدر و مادر زوج یا زوجه می توانند در امور زندگی دختر یا پسرشان بعد از ازدواج (عروسی) دخالت داشته باشند؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] آیا زن حق دارد از زندگی در خانه ای که در آنجا پدر شوهر و مادر شوهر زندگی می کنند امتناع و درخواست منزل جداگانه بکند؟
- [سایر] چگونه از دخالت خانواده همسر در زندگی جلوگیری کنیم؟
- [سایر] غیبت کردن و شنیدن آن جزء زندگی من شده است،برای رهایی از این گناه چه کنم؟
- [سایر] با سلام اگه میشه در برنامه هاتون در مورد دخالت های بیجای مادر شوهر ها صحبت کنید برای خواهرم که بچه دار نمیشود دعا کنید پس خدا کی جواب این ادم ها را می دهد دیگه خسته شدیم
- [سایر] آیا رهبر میتواند با «ولایت مطلقه» اش، در زندگی شخصی افراد جامعه دخالت کند؟
- [سایر] برای جلوگیری و کاهش تنش و اختلافات در زندگی باید چه کرد؟
- [سایر] آیا امر به معروف و نهی از منکر، دخالت در زندگی خصوصی افراد نیست؟
- [آیت الله اردبیلی] ولیّ زن که در غسل، کفن، نماز و دفن او دخالت میکند، شوهر اوست و اگر شوهر نداشته باشد، کسی که در زمان حیات او سرپرستی او را به عهده داشته بر دیگران در این امر مقدم است.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] برای شیر دادن بچه بهتر از هر کس مادر او است و سزاوار است که مادر برای شیر دادن از شوهر خود مزد نگیرد و خوب است که شوهر مزد بدهد. و مادر می تواند برای شیر دادن بچه خود از شوهر طلب مزد کند و اگر زن دیگری که راضی باشد به کمتر از آن مبلغ به کودک شیر بدهد، نباشد شوهر باید مزد مادر را بدهد تا کودک خود را شیر بدهد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر همراه افراد فرضبر طبقه اوّل، شوهر یا زن هم باشند، در اینجا گاه مجموع فرضها از کلّ ترکه بیشتر میشود که در این صورت از سهم دختر یا دختران کم میشود و سهم پدر و مادر و شوهر و زن تغییری نمیکند و گاه مجموع فرضها از کلّ ترکه کمتر میگردد که در این صورت مقدار باقی مانده به پدر و مادر و دختر یا دختران به نسبت سهام داده میشود و به سهم زن و شوهر اضافه نمیگردد. چند مثال از بیشتر شدن مجموع فرضها از کلّ ترکه: 1 - شوهر و پدر و چند دختر با هم باشند، فرض شوهر 14، فرض پدر 16 و فرض دختران 23 بوده که مجموعا1312 شده و 112 از کلّ ترکه بیشتر میگردد این 112 از سهم دختران کم میشود، در نتیجه سهم شوهر 312 و سهم پدر 212 باقی مانده و سهم دختران از 812 به 712 کاهش مییابد. 2 - شوهر و پدر و مادر و یک دختر با هم باشند، در این صورت فرض شوهر 14 و فرض پدر 16 و فرض مادر 16 و فرض یک دختر 12 میگردد که مجموع آن 1312 و 112 از کلّ ترکه بیشتر است، در اینجا هم سهم شوهر همان 312 و سهم پدر و مادر هر یک 212 بوده و سهم دختر از 612 به 512 کاهش مییابد. 3 - زن و پدر و مادر و دختران با هم باشند، در این صورت فرض زن 18 (با توضیحی که بعداً خواهد آمد) و فرض هر یک از پدر و مادر 16 و سهم دختران 23 میباشد که مجموع آنها 2724 میباشد، در اینجا سهم زن همان 324 و سهم هر یک از پدر و مادر 424 بوده و سهم دختران از 1624 به 1324 کاهش مییابد. چند مثال از کم آمدن مجموع فرضها از کلّ ترکه: 1 - شوهر و پدر یا مادر و یک دختر با هم باشند، فرض شوهر 14 و فرض پدر یا مادر16 و فرض دختر 12 بوده که مجموعا 1112 بوده که 112 از ترکه باقی میماند که به نسبت سهام بین پدر (یا مادر) و دختر تقسیم میگردد، در نتیجه سهم نهایی شوهر همان 416 بوده و سهم پدر یا مادر به 316 و سهم دختر به 916 افزایش مییابد. 2 - زن و پدر یا مادر و یک دختر با هم باشند، فرض زن 18 و فرض پدر یا مادر 16 و فرض دختر 12 بوده که مجموعا 1924 گردیده که 524 از ترکه باقی مانده که به نسبت سهام پدر (یا مادر) و دختر بین آنها تقسیم میگردد، در نتیجه سهم زن همان 432 باقی مانده و سهم پدر یا مادر به 732 و سهم دختر به 2132 افزایش مییابد. 3 - زن و پدر یا مادر و دختران با هم باشند، فرض زن 18 و فرض پدر یا مادر16 و فرض دختران 23 خواهد بود که مجموعا 2324 گردیده و 124 باقی میماند که به نسبت سهام بین پدر (یا مادر) و دختران قسمت میشود، در نتیجه سهم زن همان 540 بوده و سهم پدر یا مادر به 740 و سهم دختران به 2840 افزایش مییابد.
- [آیت الله علوی گرگانی] برای شیر دادن بچه بهتر از هرکس مادر او است وسزاوار است که مادر برای شیر دادن از شوهر خود مزد نگیرد و خوب است که شوهر مزد بدهد، واگر مادر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد، شوهر میتواند بچه را از او گرفته وبه دایه بدهد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . برای شیر دادن بچه بهتر از هر کس مادر اوست، و سزاوار است که مادر برای شیردادن از شوهر خود مزد نگیرد، و خوب است که شوهر مزد بدهد، و اگر مادر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد، شوهر میتواند بچه را از او گرفته و به دایه بدهد.
- [آیت الله سبحانی] برای شیر دادن بچه بهتر از هر کس مادر او است و سزاوار است که مادر برای شیر دادن از شوهر خود مزد نگیرد و خوب است که شوهر مزد بدهد. و اگر مادر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد، شوهر می تواند بچه را از او گرفته و به دایه بدهد.
- [آیت الله سبحانی] برای شیر دادن بچه بهتر از هر کس مادر او است و سزاوار است که مادر برای شیر دادن از شوهر خود مزد نگیرد و خوب است که شوهر مزد بدهد. و اگر مادر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد، شوهر می تواند بچه را از او گرفته و به دایه بدهد.
- [آیت الله وحید خراسانی] برای شیر دادن بچه بهتر از هرکس مادر اوست و سزاوار است که مادر برای شیر دادن فرزند از شوهر خود مزد نگیرد و خوب است که شوهر مزد بدهد و اگر مادر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد شوهر می تواند بچه را از او گرفته و به دایه بدهد
- [آیت الله نوری همدانی] برای شیر دادن بچّه بهتر از هر کس مادر او است و سزاوار است که مادر برای شیردادن از شوهر خود مزد نگیرد و خوب است که شوهر مزد بدهد . و اگر مادر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد ، شوهر می تواند بچّه را از او گرفته و به دایه بدهد .
- [امام خمینی] برای شیر دادن بچه بهتر از هر کس مادر اوست و سزاوار است که مادر برای شیر دادن از شوهر خود مزد نگیرد و خوب است که شوهر مزد بدهد و اگر مادر بخواهد بیشتر از دایه مزد بگیرد شوهر می تواند بچه را از او گرفته و به دایه بدهد.