یکی از آفات شکل گیری زندگی مشترک، خود محوری و خودخواهی است. سرمایه برقراری و استمرار رابطه خوشایند و موفق میان زن و شوهر، همسری و همراهی، همفکری، حقگرایی و وارستگی از تعصبات ناروای خوشاوندی است. اگر مرد خانه بر اساس خودمحوری تنها به خویشان خود اهمیت داد، همسر باید او را متوجه وظایف مشترک کند و با استفاده از محبت و احسان، دل او را به سوی خانواده خود متمایل سازد. البته لازم نیست شوهر را با زبان نصیحت کند، زیرا زیر بار نخواهد رفت، بلکه در عمل به او بفهماند همان طوری که او برای فامیل شوهر اهمیت قائل است، انتظار دارد او نیز برای فامیل همسرش احترام قائل باشد. یعنی با ایجاد صمیمیت و محبت خود در دل شوهر، خواسته های او نیز برای شوهر قابل احترام باشد . زن می تواند با هر چه نزدیکتر کردن خود به شوهر و ایجاد علاقه قلبی در شوهر نسبت به خود، وی را نسبت به خواسته های درونی که زن دارد، تشویق نماید. وقتی شوهر، زن خود را دوست داشته باشد و ناراحتی های او برای شوهر ناراحت کننده باشد، به طور طبیعی سعی خواهد کرد که خواسته های همسر خود را نیز مد نظر داشته باشد، اگر چه به زبان نیاورد. هم چنین احترام هر چه بیشتر زن به خانواده و بستگان شوهر نیز می تواند کم و بیش مؤثر باشد. و نکته دیگر آن است که پدر و مادر و فامیل خانم، با محبت او را به سوی خود بکشانند. انسان خواه ناخواه اسیر احسان دیگران است و نمی تواند در این باره بی اعتنا باشد، اگر پدر و مادر خانم به داماد خود احترام بگذارند و متناسب با روحیه او برخورد کنند، قطعا داماد را به رفت و آمد تشویق مینمایند. البته در مواردی نیز ممکن است شوهر نسبت به آیین همسرداری و وظایف مشترک آگاهی نداشته باشدِ. در این صورت یک از بهترین راهها این است که به بهانه یا مناسبتی کتابی در زمینه مسائل خانواده(مانند کتاب آیین همسرداری از ابراهیم امینی و بهشت خانواده از دکتر جواد مصطفوی یا هنر همسرداری از حسن صدری مازندرانی) به ایشان هدیه کنید . این کار چندین اثر می تواند داشته باشد . اول این که محبت خود را به همسرتان نشان داده اید و از طرفی باعث جلب محبت همسرتان به شما می شود و زمینه را برای تفاهم و صمیمیت بیشتر فراهم می کند و از طرفی نیز ایشان را نسبت به وظیفه شان آگاه کرده اید. البته توجه به چند نکته در اینجا لازم است. _ آیا برخورد همسرتان از ابتدا این گونه بوده یا پس از مدتی و در اثر رخدادی خاص و...چرا که بعضی مواقع برخورد اشتباه اطرافیان زمینه بروز چنین برخوردی را فراهم می کند. _ هیچگاه از بستگان خود نزد همسرتان بدگوئی نکنید. حتی اگر رابطه شما با آنها به هر علتی به هم خورده یا دچار مشکل شده است. چرا که این کار می تواند باعث بدبینی همسرتان نسبت به کل فامیل و بستگان شما شود و چنین برخوردهایی به همراه داشته باشد. _ شما به هر دلیلی و تحت هیچ شرایطی نسبت به بستگان و اقوام همسرتان بی احترامی نکنید و برخورد اشتباه همسرتان نباید باعث اشتباه شما شود. www.morsalat.com
همسرم به اقوام و خویشان خود بسیار احترام می گذارد ولی برای بستگان من اهمیتی قائل نیست. چگونه این رفتار را باید اصلاح کرد؟
یکی از آفات شکل گیری زندگی مشترک، خود محوری و خودخواهی است.
سرمایه برقراری و استمرار رابطه خوشایند و موفق میان زن و شوهر، همسری و همراهی، همفکری، حقگرایی و وارستگی از تعصبات ناروای خوشاوندی است.
اگر مرد خانه بر اساس خودمحوری تنها به خویشان خود اهمیت داد، همسر باید او را متوجه وظایف مشترک کند و با استفاده از محبت و احسان، دل او را به سوی خانواده خود متمایل سازد. البته لازم نیست شوهر را با زبان نصیحت کند، زیرا زیر بار نخواهد رفت، بلکه در عمل به او بفهماند همان طوری که او برای فامیل شوهر اهمیت قائل است، انتظار دارد او نیز برای فامیل همسرش احترام قائل باشد. یعنی با ایجاد صمیمیت و محبت خود در دل شوهر، خواسته های او نیز برای شوهر قابل احترام باشد . زن می تواند با هر چه نزدیکتر کردن خود به شوهر و ایجاد علاقه قلبی در شوهر نسبت به خود، وی را نسبت به خواسته های درونی که زن دارد، تشویق نماید. وقتی شوهر، زن خود را دوست داشته باشد و ناراحتی های او برای شوهر ناراحت کننده باشد، به طور طبیعی سعی خواهد کرد که خواسته های همسر خود را نیز مد نظر داشته باشد، اگر چه به زبان نیاورد. هم چنین احترام هر چه بیشتر زن به خانواده و بستگان شوهر نیز می تواند کم و بیش مؤثر باشد.
و نکته دیگر آن است که پدر و مادر و فامیل خانم، با محبت او را به سوی خود بکشانند.
انسان خواه ناخواه اسیر احسان دیگران است و نمی تواند در این باره بی اعتنا باشد، اگر پدر و مادر خانم به داماد خود احترام بگذارند و متناسب با روحیه او برخورد کنند، قطعا داماد را به رفت و آمد تشویق مینمایند. البته در مواردی نیز ممکن است شوهر نسبت به آیین همسرداری و وظایف مشترک آگاهی نداشته باشدِ. در این صورت یک از بهترین راهها این است که به بهانه یا مناسبتی کتابی در زمینه مسائل خانواده(مانند کتاب آیین همسرداری از ابراهیم امینی و بهشت خانواده از دکتر جواد مصطفوی یا هنر همسرداری از حسن صدری مازندرانی) به ایشان هدیه کنید . این کار چندین اثر می تواند داشته باشد . اول این که محبت خود را به همسرتان نشان داده اید و از طرفی باعث جلب محبت همسرتان به شما می شود و زمینه را برای تفاهم و صمیمیت بیشتر فراهم می کند و از طرفی نیز ایشان را نسبت به وظیفه شان آگاه کرده اید.
البته توجه به چند نکته در اینجا لازم است.
_ آیا برخورد همسرتان از ابتدا این گونه بوده یا پس از مدتی و در اثر رخدادی خاص و...چرا که بعضی مواقع برخورد اشتباه اطرافیان زمینه بروز چنین برخوردی را فراهم می کند.
_ هیچگاه از بستگان خود نزد همسرتان بدگوئی نکنید. حتی اگر رابطه شما با آنها به هر علتی به هم خورده یا دچار مشکل شده است. چرا که این کار می تواند باعث بدبینی همسرتان نسبت به کل فامیل و بستگان شما شود و چنین برخوردهایی به همراه داشته باشد.
_ شما به هر دلیلی و تحت هیچ شرایطی نسبت به بستگان و اقوام همسرتان بی احترامی نکنید و برخورد اشتباه همسرتان نباید باعث اشتباه شما شود.
www.morsalat.com
- [سایر] با سلام مدتی است ازدواج کردم اما متوجه همسرم بشدت گوش به حرف اطرافیانش میدهد بگونه ای که اگر کالایی را خریداری نماییم و اطرافیان بگویند زیبا نیست، ان کالا به کناری گذاشته میشود وبجای ان کالای دیگری را خریداری میکند حتی اگر ان کالا از نظر من و خودش بسیار زیبا باشد. نگرانی من از این است که این رفتار در زندگی مشترکمان تاثیرگذار باشد چگونه میتوانم این رفتار خانمم را اصلاح یا با ان کنار بیایم
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید. یک سوال داشتم آن هم این که چند سال است که ازدواج کرده ام و مشکل چندانی با همسرم نداشتم تا این که کم کم به این موضوع پی بردم که اعضای نزدیک خانواده همسرم (به دلیل فوت پدر وی در سن کودکی) کمک های بی دریغی از لحاظ مادی از زمان کودکی تا قبل از ازدواج می کرده اند. از زمانی که این مطلب را فهمیده ام تمام رفتارهای اطرافیان (خانواده همسرم) برایم غیرقابل تحمل شده و مدام فکر می کنم با تحقیر به ما نگاه می کنند و درباره ما فکر می کنند( با این که الان همسر من فوق لیسانس و دانشجوی دکتری است) . تمام رفتارها را حمل بر تحقیر می گذارم و فکر می کنم هیچ کس برای همسر من و در نتیجه برای من احترام لازم را قایل نیست. چطور با این موضوع کنار بیایم؟ این قضیه باعث شده احترام همسرم پیش خود من هم کم بشود....
- [سایر] با سلام خدمت شما. من و همسرم 3 ماه است که عروسی کردیم و خدا رو شکر روابط خوبی با هم داریم ولی متاسفانه هنگامی که به منزل بستگان شوهرم می رویم، همسرم اصلا به من توجهی نمی کند و حتی من احساس می کنم که او اصرار دارد و خیلی تلاش می کند که نسبت به من سرد برخورد کرده و بی محلی کند و از من کناره گیری می کند؛ طوری که حتی وقتی از او سوالی می کنم همینجور نگاهم می کند و بعد جوابم را نمی دهد و یا اگر نزدیکش بنشینم؛ سریع تغییر محل بدهد. این رفتار همسرم تمام شیرینی مهمانی را برای من به تلخی تبدیل می کند و باعث آزرده خاطر شدن من می شود. همسرم اوایل عقدمان اینگونه نبود ولی بعد از یک جلسۀ مهمانی که در آن یک زن و شوهر جوان از بستگانشان با هم خیلی خوش رفتاری می کردند و به هم اهمیت می دادند (البته با حفظ تمام حریم ها. مثلا برای هم میوه پوست می کندند و یا با هم صحبت می کردند و ...) که بعدا رفتار آنها مورد نکوهش بزرگترها قرار گرفت؛ تغییر رویه داد. البته همسرم در منزل پدرم و یا بستگان ما اصلا اینگونه رفتار نمی کند و خیلی با من خوشرفتاری می کند. لطفا من را راهنمایی کنید.
- [سایر] به نام خدا با سلام به اتفاق همسرم به یک مهمانی دعوت شدیم در آنجا با فامیل های همسرم آشنا شدم و یکی از بستگان همسرم که به من نامحرم می شود بعد از احوال پرسی به من دست داد ولی من دست ندادم و چیزی هم نگفتم بعد او خودش دستش را انداخت هنوز که هنوزه به این برخورد فکر می کنم و با خودم می گویم کاش لااقل چیزی می گفتم که این کارم حمل بر بی ادبی من نشود دلم نمی خواد فکر کند که من بی ادب هستم من فقط به خاطر نامحرم بودن با او دست ندادم . بهترین رفتاری که می توانستم داشته باشم به نظر شما چیست. چون قبل از ایشان هم در زمان مجردی کسانی بودند که من به آنها دست ندادم و یا اگر هم برخلاف میل باطنی دست دادم بسیار پشیمان و ناراحت بودم. لطفا مرا راهنمایی بفرمایید. خانواده همسرم برایم قابل احترام هستند.
- [سایر] سلام من 2 ماه است که عقد کرده ام با اقایی که 2سال از خودم بزرگتر است ازنظرموقعیت مالی خانواده همسرم کمی از ما پایینتر هستند ولی از نظر تحصیلات،موقعیت کاری و اجتماعی همسرم در سطح خودم است خواهرها و برادران و همسرخواهرم که ازدواج کرده اند وقتی همسرم به خانه مامی اید برخوردشایسته و خوبی با او ندارند واصلا اوراتحویل نمی گیرند خصوصا وقتی در مراسمی از فامیل خودم باهم شرکت میکنیم.من باید با برادر و خواهران خودم چطوررفتارکنم درصورتیکه من کمال ادب و احترام را در برخورد با انها و همسرانشان دارم .ما رسم داریم بعد از عقد اقوام نزدیک عروس و داماد را دعوت می کنند درصورتیکه خواهر و برادران من اصلا به روی خودشان هم نمی اورند و به کم محل کردنشان همچنان ادامه می دهند
- [سایر] با سلام و احترام من و همسرم (سن همسرم 20 سال است) می خواستیم برای ادامه تحصیل به کشور انگلستان سفر کنیم اما متاسفانه برخلاف انتظار سربازی من معاف نشدم و مجبورم این دو سال را تحمل کنم. می خواستم از شما راهنمایی بخواهم همسرم را نمیتوانم قانع کنم که منتظر اتمام سربازی من باشد ضمنا خواهر همسرم هم در لندن زندگی می کنند و از طرفی من هم دلم نمی خواهد که بخاطر من دو سال از زندگی عقب بماند و ازطرفی ترس از فراموش شدن زیبایی های دین اسلام نگرانم می کند که همسرم البته او بسیار مومن می باشد آنجا مانند خواهرش تغییر کند. از شما راهنمایی می خواهم که آیا اجازه سفر به او بدهم؟و چگونه رفتار کنم که وی اعتقادات مذهبی اش در آنجا کمرنگ نشود؟ و من را فراموش نکند؟ منظور از اعتقادات مذهبی حجاب و اسلام نه چیز دیگر . من آدم خشک مذهبی نیستم منظورم اینه خواهر زن من از وقتی رفته چندین نامزد عوض کرده و الان 29 سال سن داره و دیگه نمیخواهد ازدواج کنه من و همسرم الان نامزدیم همسرم داره از اون تقلید می کنه و این داره نگرانم میکنه. خواهر زنم با حجاب رفت و نماز می خوند و روزه می گرفت الان نه جمهوری اسلامی نه روزه نه حجاب و نه نماز هیچکدوم رو قبول نداره.
- [سایر] من در سن 18 سالگی با پسر 26 ساله ای ازدواج کردم اکنون نزدیک5 سال است که از زندگیمان می گذرد اما هرگز شیرینی زندگی را احساس نکردم . ما در خانه مادر شوهرم به طور جداگانه زندگی میکنیم اما اخلاق مادر شوهرم مرا بسیار ازار میدهد رفتار او به گونه ایست که می بایست در جریان همه امور بوده و معتقد است وظیفه عروس است که در کارها کمک مادر شوهر باشد و هر کجا که عروس می رود از ایشان اجازه گرفته شود او این کارها را احترام می داند برای مثال هنگامی که من و همسرم دو نفری به جایی می رفتیم از جمله مهمانی .خرید .تفر
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید خدمت مشاوره عزیز پیشاپیش خاطر نو ع نوشتار معذرت میخوام چون فوق العاده اعصابم بهم ریخته است و نمیتونم افکارم و جمع کنم دختری از خانواده نسبتا مذهبی حدود 5ماه عقد کردم و همون اولیل متوجه شدم همسرم سیگار میکشد اما به روی خود نیاوردم درصورتی که از روز اول اولین شرط من نبود سیگار بود.به تازگی مسافرتی رفتیم عروسی پسرخاله من بود که این بار خیلی واضح روبروی من کشید و من کاملا شکه شدم . از طرفی همسر من کاملا نسبت به خانواده من پلنگ دماغ است تا پدرم کوچکترین حرفی می زند بهش برمی خورد هرچند بگویم پدرم اخلاقی تند دارد .اما هردفعه به جون من داعما غر میزند پدرت این و گفت خواهرت این و گفت برادرت این و گفت من این چیزها رو تحمل کردم تا عروسی پسرخاله ام صبح همسرم خواب بود یکی از پسر خاله هایم گفته بود آخه مثل بچه یتیما خوابیده است این حرف و برای من کرد پیراهن اوسمان داعما گفت من نمیتونم باید بریم تهران بریم بریم تمام رفتار های بدشو تحمل کردم کلی من و خانواده ام باهاش حرف زدیم تا قبول کرد بماند خلاصه از تنم در آورد این موضوع را به تهران کشید و حی گفت تامن از کوره دررفتم وباهاش برخورد جدی کردم دوتا پدر مادرارو جمع کردم و همه چیز و گفتم اوضاع بهتر نشد فقط من و همسرم برای اولین بار 3 روز ازهم خبر نداریم من هیچ وفت به همسرم نگفتم فامیلت مادرت یا پدرت درصورتی که اونها بدتر هستن مشاور عزیز لطفا هرچه زودتر راه حلی جلوی پایم بگذارید از طرفنی نمیخواهم ترک فامیل و خانواده ام بکنم از طرف دیگر میخواهم این اخلاق زشت همسرم رو اصلاح کنم خواهشا هرچه سریعتر راهنماییم کنید باتشکر
- [سایر] باسلام وخسته نباشید خدمت آقای دکتر من دختری هستم که 7 ماه نامزد بودم و حدود 2.5 عقد هستم. در حدود 1.5 است که من و همسرم با هم مشکل داریم و در این مدت جر و بحث و قهر بودیم. از نظر فکری و رفتاری کاملا با هم تفاوت داریم ایشان ادم خودمحور و دیکتاتور هستند بسیار وابسته به خانواده هست و ریز اتفاقات بین من و خودشان را برای خانواده مطرح کرده و خانواده هم از هیچ دخالتی در زندگی ما کوتاهی نمیکنن. همسرم قبلا یک ازدواج ناموفق داشته و حاصل این ازدواج کوتاه یک فرزند است که با خود مادر زندگی میکند من به دلیل علاقه زیاد در زمان خواستگاری همسرم از من و به اصرار ایشان که از همسر سابقم تحقیق نکن که فقط از من بد میشنوی این کار را نکردم اما 2 هفته پیش با توجه به مشکلات زیاد بین خودمان تصمیم گرفتم که با همسر سابقش صحبت کنم همسر سابق ایشان می گوید در زمان ازدواج خانواده ایشان و مخصوصا مادر همسرم از هیچ دخالتی در زندگیشان دریغ نکرده و اینکه ایشان(همسرم) بسیار ادم ضعیف و وابسته و زرگویی بودند و اینکه در زمان ازدواجشان همسرم با دو زن شوهر دار رابطه جنسی داشته که یکی از دلایل طلاقشان بوده من نیز پی به چشم چرانی همسرم برده ام در زمان نامزدی هم مرا با دو خانواده اشنا کرد که می گفت این دو خانواده فقیر هستن و من کمکشان می کنم اما زنهای این دو خانواده به نظرم مشکوک امدن. آقای دکتر این مرد به خاطر اینکه من را از خانواده ام جدا کند از کلیه افراد خانواده ام بد می گوید در صورتی که من هیچ گونه اعتراضی به نحوی برخورد خانواده اش با خودم نمی توانم داشته باشم و مرتبا از من میخواهد که به کلیه افراد خانواده اش احترام بگذارم. من بی دقت ازداوج کردم اما نمی خواهم بی دقت وارد زندگی شوم خانواده ام مرتب می گویند این مرد زندگیت نمیشود اما ما تو را در تصمیم گیریت ازاد میگذاریم خوب فکر کن و تصمیم بگیر. در مشاجره ها همسرم اصلا خودش را مقصر نمی داند و من هر چه اصرار میکنم که به مشاوره برویم تا ما رو راهنمایی کنند می گوید من هیچ مشکلی ندارم تو نیاز داری خودت برو من میدانم چطور با تو و هر کسی رفتار کنم پس نیازی به مشاوره ندارم. نمی دانم سر دو راهی ماندم بسیار غمگین و افسرده و حساس شدم .همسرم از نظر مالی هم ورشکسته شده. و وضعیت مالی خوبی ندارد دوست دارم در انتخاب راه کمک شوم با تشکر از شما.
- [سایر] با سلام و احترام من خانمی 27 ساله هستم همسرم 29 سالشه،هردو شاغلیم، فرزند نداریم، 4 سال از ازدواجمون می گذره، همسرم رو از قبل از ازدواج دوس داشتم هنوزم دوسش دارم خیلی مهربونه... خیلی با هم خوبیم ما از نظر فرهنگی به هم نزدیکیم ولی تفاوتهایی هم داریم که کم نیست...تا حالا خیلی جاها با هم کنار اومدیم..ولی واقعیت اینه که یه چیزهایی واسه من یعنی ادب و متانت ولی برای اونا این طور نیست و برعکس.. و این بعضی وقتها خیلی خیلی ناراحتم میکنه و عذابم میده..راجع بهش هم که حرف میزنیم فایده ای نداره..انگار به نتیجه نمیرسیم..مثلاً همین شب قبلخونه عموش مهمونی دعوت بودیم همسرم چون با عموش اختلاف سنی شون کمه خیلی باهم راحتن، سر سفره شام یک کارایی میکرد که منو به شدت عصبی کرد خیلی آروم طوری که بقیه نفهمن بهش می گفتم این کارو نکن،این حرف و نزن..اما اون یهو سرم داد کشید و گفت بس کن دیگه.. جدیداً خیلی زود عصبی میشه، اما هیچ کدوم دلیل این نوع رفتارش نمیشه این اولین باری نیست که این رفتارو داره.. خیلی دلم شکست حس تنهایی کردم احساس کردم بعد از 4 سال زندگی این حقم نیست... شب توی خونه ازم خیلی عذرخواهی کردو گفت اشتباه کرده ولی اول من مقصر بودم که همش بهش گفتم و عصبیش کردم..اما چه فایده! میدونم شما مشاور محترم نیاز دارین خیلی بیشتر من و همسرم رو بشناسید تا مشاوره اصولی تری بدید اما واقعاً بیشتر ازین هم نمیشه اینجا نوشت. کمکم کنید چیکار کنم چطور رفتار کنم من دوسش دارم اما از بعضی رفتاراش خستم.نگرانم.