چگونه کشور باستانی ایران با فرهنگ ملّی و اسلامی قدرتمند، دستخوشِ هجوم فرهنگی شده، و چه زمینه ها و عواملی باعث آن گردیده است؟
تهاجم فرهنگی، معمولا مخفیانه صورت می گیرد. در ایران نیز این تهاجماتِ ناپیدا، کم نبوده اند. استاد علی دوانی معتقد است که خط سیر هجوم فرهنگی غرب علیه ایران و فرهنگ اسلامی را، باید از ابتدای قاجاریه و حتی قبل از آن پیدا کرد. ایشان نمونه هایی از این تهاجمات را شمارش، و به ریشه ها و کارگردانان پشت صحنه ی آن نیز اشاره می کنند: وهابی گری که توسط محمد بن عبدالوهاب نجدی در حجاز شروع شد، تا آن جا پیش رفت که اماکن مقدسه، حرم ها و قبور ائمه(علیهم السلام) را تخریب کامل کردند; حتی تصمیم به تخریب مرقد منوّر حضرت رسول (ص) نیز داشتند، که با تهدید علمای مسلمان هندی به حکم جهاد، از این اقدام منصرف شدند و وهابی گری در حجاز متوقف ماند; والاّ، قصد انتشار در تمام کشورهای اسلامی را داشتند. احیای صوفی گری توسط معصومعلی شاه دکنی که می گفتند از شاگردان و مریدان شاه علیرضا دکنی است نیز در همین ردیف قرار می گیرد. شیوخ صوفیه از کربلا به ایران آمدند و نفراتی را جذب کردند; حدود سه هزار درویش با کشکول و تبرزین به دنبال آنها به راه افتادند و در شهرهای ایران حرکت می کردند و برای خود شعری ساخته بودند و می خواندند: معصومعلی است شاهِ درویش / سلطانِ همه سپاهِ درویش; وقتی آنها از عتبات به حدود کرمانشاه رسیدند، توسط مرحوم آقا محمد علی کرمانشاهی که مردی فقیه و مدبر بود و امامت داشت، قلع و قمع شدند; او سران آنها را محاکمه کرد و بعضی از آنها را کشت و به فتح علیشاه و صدر اعظم او نامه نوشت که برخورد با دراویشِ نوظهور، مربوط به حکام شرع است. ماجراهای شیخی گری و بابی گری نیز در همین ردیف قرار می گیرد (که به آنها نمی پردازیم) و حرکات سید جمال الدین در دفع این تهاجم فرهنگی بوده است. عهدنامه ی رویتر، امتیازنامه ی رژی، ورود زنان انگلیسی با آن سر و وضع خاص ، بلوای مشروطه و دنباله های آن، رضا خان و کارهای او، احزاب وابسته به روس و انگلیس در جنگ دوم و بعد از آن، کسروی و سخنانش، کتاب اسرار هزارساله که امام خمینی(ره)، به آن پاسخ دادند: کاپیتولاسیون و ... همه در همین ردیف قرار می گیرند.[1] فراماسونری نیز که یک سازمان متکی بر پنهان کاری است، در همین ردیف است; این سازمان برای رسیدن به اهداف سیاسی - اقتصادی خود، از همه ی ابزارها، مثل ترویج لیبرالیسم، رفرمیسم، صهیونیسم، اومانیسم، و سازمان های مخفی و علنی مثل باشگاه جهانی روتاری، لاینز، جمعیت تسلیح اخلاقی، و حتی سازمان ملل استفاده می کند; و بزرگ ترین مانعی را که برای خود می شناسد، فرهنگ غنی بعضی از کشورها، از جمله اسلام است.[2] رضا خان نیز در فرهنگ ستیزی ،بسیار جدی بود و به صورت تشکیلاتی کار می کرد; او سازمانی به نام (سازمان پرورش افکار درست کرده بود); (چارچوب تشکیلاتی سازمان پرورش افکار چنین می نماید که گستره ی فعالیت آن بسیار وسیع در نظر گرفته شده بود. بدنه ی اصلی این سازمان را یک هیئت مرکزی و کمیسیون های ششگانه تشکیل می داد. تعیین خط مشی کلی سازمان و گنجاندن نظریات و سیاست های حکومت در برنامه های آن، هماهنگ نمودن و نظارت بر عملکرد کمیسیون ها و گزارش آن به نخست وزیر، از وظایف اصلی هیأت مرکزی به شمار می رفت. کمیسیون های ششگانه ی سازمان پرورش افکار عبارت بودند از: 1. کمیسیون سخنرانی; 2. کمسیسیون رادیو; 3. کمیسیون تدوین کتب درسی (کمیسیون کتب کلاسیک); 4. کمیسیون هنرپیشگی (کمیسیون نمایش); 5. کمیسیون موسیقی; 6. کمیسیون مطبوعات. کمیسیون های مزبور، بنابر آیین نامه های جداگانه، مسئولیت های مستقلی داشتند و تمام عرصه های فعالیت های فرهنگی کشور را تحت پوشش قرار می دادند. سازمان پرورش افکار، در هر یک از شهرها و شهرستان ها، دارای شعبه ای مستقل بود که با نظارت دبیرخانه ی هیأت مرکزی فعالیت می نمود. هر یک از کمیسیون های مزبور در تهران، و شعب آنها در شهرستان ها، موظف بودند که ماهانه گزارش اقدامات خود را به دبیرخانه ی سازمان بفرستند. کمیسیون سخنرانی، با برپایی مجالس سخنرانی با موضوعات فرستاده شده از مرکز، و کمیسیون نمایش، با اجرای نمایش های متنوع در این مجالس، از کمیسیون های فعال این سازمان به شمار می رفتند. کمیسیون مطبوعات ضمن نظارت بر چاپ روزنامه ها و مجلات، در جهت بالا بردن کیفیت چاپ و محتوای مطالب، فعالیت می نمود و در این میان، کمیسیون موسیقی، با هدف احیای موسیقی ملی و ایجاد شور و هیجان، به اجرای برنامه می پرداخت. کمیسیون تدوین کتب درسی نیز در بخش حساس آموزش همگانی نقش بسیار مؤثری داشت. کمیسیون رادیو نیز به عنوان رسانه ی همگانی بسیار کارآمد، گزارش مجموعه ی اقدامات کمیسیون های مزبور را به گونه ای فراگیر ارائه می داد. نخست وزیر وقت، به عنوان ریاست سازمان پرورش افکار، وظیفه ی تعیین خطوط کلی فعالیت این سازمان را به عهده داشت و رؤسای فرهنگ هر شهرستان، مسئولیت شعب مختلف را بر عهده داشتند. بودجه ی این سازمان، از محل اعتبارات وزارت فرهنگ تأمین می گردید; ولی چون این مبلغ کم بود، برای رفع کسر بودجه، به ویژه در شهرستان ها از محل های دیگر، مانند شهرداری، انجمن تربیت بدنی، عوارض سینماها و کمک های مردمی نیز استفاده می شد.)[3] با ذکر این نمونه ها، به خوبی دریافتیم که هجوم فرهنگی، به طور پنهان و آشکار، سابقه ی دیرینه دارد و اکنون نیز بسیار ساده اندیشی است که تصور کنیم بیگانگان با فرهنگ ما کاری ندارند، و یا در صورت لزوم، خود را با ما هماهنگ می کنند. عوامل و ریشه های تهاجم فرهنگی 1. عوامل خارجی. گاهی این عوامل کل جهان را هدف قرار می دهد. نیل پستمن، جامعه شناس آمریکایی و متخصص مسائل ارتباط جمعی، آمریکا را اولین جامعه ای می داند که قربانی تکنولوژی فوق مدرن و بدون اخلاق شده است. در این نظام، این انسان و اجتماع انسانی نیست که حکم می راند، بلکه ماشین و کامپیوتر است که جامعه را اسیر توقعات و ایجابات خود کرده است; و از این رهگذر، جامعه، عنان اندیشه و اخلاق و فرهنگ را از دست داده و آن را در انحصار ماشین گذارده و به ایدز فرهنگی مبتلا شده است.[4] اصولا برای انسان متجدد در غرب، ویژگی هایی شمارش می شود که همه ی آنها جنبه ی فرهنگی دارد، نه جنبه ی انسان شناختی; این ویژگی ها عبارت اند از: (گرایش به علم تجربی[5]، فن آوری[6]، صنعتی شدن[7]، سطح زندگی بالا و بی سابقه، سرمایه داری[8]، سکولاریزم[9]، انسان گرایی[10]، فردگرایی[11]، عقل گرایی[12]، لیبرالیزم[13]).[14] البته باید توجه داشت که لازمه ی منطقیِ متجدد شدن در بعضی ابعاد، پذیرش همه ی ابعاد یاد شده ی دیگر نیست. این امکان منطقی وجود دارد که جامعه ای از تکنولوژی استفاده کند و صنعتی شود; اما تسلیم سکولاریزم یا اومانیزم و امثال این ها نشود. البته در نظام کنونی جهان غرب، این کار امری مشکل است; اما به اقتضای فرهنگ اسلامی، فقط بعضی از این ویژگی ها پذیرفته، و بقیه اش منفی و مطرود است. گاهی نیز این هجوم فرهنگی عمومیت ندارد; بلکه به دلایلی اختصاص به مسلمانان و جوامع اسلامی، به ویژه جمهوری اسلامی ایران دارد، از جمله: الف) انقلاب اسلامی ایران، نزاع ماهوی با سلطه ی جهانی دارد. ب) ایران ام القرای کشورهای اسلامی شناخته شده است; و هر قدر این نظام توفیق بیش تری حاصل کند، بیش تر سرمشق دیگران قرار می گیرد و در فرهنگ جهانی، نمونه ای مثبت و معقول ارزیابی می شود. ج) بسیاری از خیزش های اسلامی در سراسر جهان، در طول دو دهه ی گذشته، به طور صریح، خود را پیرو انقلاب اسلامی معرفی کرده اند; این ها از دیدگاه نظام استکبار جهانی، گناه نابخشودنیِ این نظام است; بنابراین، از هر گونه سرمایه گذاری برای تضعیف یا انهدام این نظام، دریغ نخواهند کرد;[15] ما مرتب خوانده ایم و شنیده ایم که رسانه های غربی، هر کدام یک ماشین تبلیغاتیِ کاملا هدایت شده هستند، انعکاس دهنده ی واقعیات نیستند، آزادی برای آنها یک ابزار است، حقوق بشر یک وسیله است، قربانیان از دیدگاه آنها به دو گروه باارزش و بی ارزش تقسیم می شوند و بالاخره، تهاجم به همه ی فرهنگ ها، به ویژه فرهنگ غنی اسلامی در سرلوحه ی تمام فعالیت های آنها قرار گرفته است. چامسکی با تفصیل به الگوهای تبلیغاتی آنها می پردازد.[16] 2. عوامل داخلی. مهاجمان فرهنگی، برای این که توفیق بیش تری به دست آورند، از امکانات و زمینه های داخلی به خوبی استفاده می کنند; یکی از زمینه های داخلی، ناهماهنگی فرهنگی است; برای ناهماهنگی عناصر فرهنگی، عوامل مختلفی را می توان در نظر گرفت. عوامل داخلی ناهماهنگی فرهنگی مربوط به تمام جوامع الف) خود خواهی قدرتمندانی که اعتراف می کنند که ( قانون، مانند تار عنکبوتی است که فقط انسان های ضعیف را به دام می اندازد). ب) لذت گرایی که از خم شدن به روی خودِ طبیعی شروع می شود و در قهوه خانه ی پوچ گرایی سربلند می کند و همه ی اصول و قوانین را زیر پای خود می بیند. ج) سلطه گری در هر شکلی که باشد، و به وسیله ی هر کسی که به فعالیت برسد، همه ی ارزش های فرهنگی را می سوزاند و با مهارت زیاد، خاکستر آنها را با رنگ آمیزی های زیبای تصنعی به روی انسان های جوامع می پاشد که من فرهنگ محبوب و مطلوب شما را هدیه فرستاده ام. راه هموار است و زیرش دام ها قحط معنی در میان نام ها لفظ ها و نام ها، چون دام هاست لفظ شیرین ریگ، آب عمر ماست[17] عوامل داخلی ناهماهنگی فرهنگی مربوط به ایران متأسفانه در کشور ما هم، علاوه بر عوامل فوق، که بعضی بیش تر و بعضی کم تر خودنمایی می کند، زمینه های دیگری نیز وجود داشته است، از جمله: الف) غفلت از لزوم برنامه های بنیادین و استراتژی فرهنگی; ب) در اقلیت بودن هنرمندانی که درد دین دارند;[18] ج) کم بودن رشد اخلاقی در بخشی از مردم و مسئولان; د) ازدیاد مشکلات اقتصادی مردم; ه) کم فهمی بعضی مسؤلان فرهنگی، نسبت به فرهنگ اسلامی; و) استفاده نکردن از علوم انسانی، در جهت پیش برد اهداف فرهنگی دینی. بعضی از متفکران، عوامل داخلی تهاجم فرهنگی را چنین برشمرده اند: 1. تلقی غیر واقعی وپذیرش مطلق نسبت به غرب; 2. غرب را منبع اندیشه، و رجوع به فرهنگ اسلامی - ملی را کهنه پرستی دانستن; 3. مطرح کردن مفهوم توسعه به طور نارسا; 4. جریان روشن فکریِ بیمارگونه; 5. داشتن تعریف خاص از نظام آموزشی; 6. ارائه نشدن یا ناقص ارائه شدن فرهنگ خودی; 7. القای فرهنگ غرب، با استناد به این اصل که فایده و مصلحت را از هر جا و هر تاریخ و هر فرهنگی باید گرفت.[19] مهاجمان فرهنگی از شیوه های مختلفی بهره می گیرند; برای اهداف خود، مراتب و مراحلی را تنظیم و گام به گام آن را دنبال می کنند; آنان چنین القا می کنند که هر انقلابی یک عمر معمولی دارد و عمر انقلاب اسلامی ایران هم سپری شده است. تلاش در انزوای نیروهای مؤمن، ایجاد یأس در مردم، سوق دادن جوانان به سوی فساد، توزیع عکس های مبتذل و مواد مخدر، تضعیف اراده و همت جوانان، تحقیر و بمباران جریان فرهنگ و ادب و هنر دینی، استفاده از ابزارهای هنری، مثل فیلم، ویدئو، مطبوعات، شعر و غیره، ایجاد تفرقه بین بخش های مختلف و مهم جامعه، مثل حوزه و دانشگاه، حوزه و نظام اسلامی، دانشجویان و مسئولان، بزرگ نمایی در خصوص اشکالات مسئولان و ایجاد شبهه و تردید در موضوعات بسیار اساسی، مثل تفکر دینی، تفکیک بین دین و سیاست، ولایت فقیه، کارایی نظام اسلامی، آزادی، و مواردی از این قبیل نیز از شیوه های گوناگون مهاجمان فرهنگی است.[20] [1]. ر.ک: علی دوانی، کتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375. [2]. ر.ک. موسی فقیه حقانی، کتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375. [3]. محمود دلفانی، فرهنگ ستیزی در دوره ی رضا شاه، ص 1 11. [4]. نیل پستمن، تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی، ترجمه ی صادق طباطبایی، ص 2. [5]. science [6]. Technology [7]. Indusrialism [8]. Capitalism [9]. Secularism [10]. Humanism [11]. Individualism [12]. Rationalism [13]. Liberalism [14]. ر.ک. مصطفی ملکیان، سنت گرایی، تجدد گرایی، پسا تجدد گرایی. [15]. سید علی خامنه ای، (فرهنگ و تهاجم فرهنگی) برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، ص 142 151. [16]. ر.ک: اس، هرمن، نوام چامسکی، فیلترهای خبری، ترجمه ی میر فخرایی، ص 17 69. [17]. محمدتقی جعفری(رحمهم الله)، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، ص 86-88. [18].ر.ک: اسماعیل شفیعی سروستانی، تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفکران، wxص127 129. [19]. ر.ک: تقی آزاد ارمکی، کتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375. [20]. دفتر سیاسی لشکر امام حسین، مقابله با شبیخون فرهنگی; سید علی خامنه ای، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، ص 52 67. ( اندیشه قم )
عنوان سوال:

چگونه کشور باستانی ایران با فرهنگ ملّی و اسلامی قدرتمند، دستخوشِ هجوم فرهنگی شده، و چه زمینه ها و عواملی باعث آن گردیده است؟


پاسخ:

تهاجم فرهنگی، معمولا مخفیانه صورت می گیرد. در ایران نیز این تهاجماتِ ناپیدا، کم نبوده اند. استاد علی دوانی معتقد است که خط سیر هجوم فرهنگی غرب علیه ایران و فرهنگ اسلامی را، باید از ابتدای قاجاریه و حتی قبل از آن پیدا کرد. ایشان نمونه هایی از این تهاجمات را شمارش، و به ریشه ها و کارگردانان پشت صحنه ی آن نیز اشاره می کنند:
وهابی گری که توسط محمد بن عبدالوهاب نجدی در حجاز شروع شد، تا آن جا پیش رفت که اماکن مقدسه، حرم ها و قبور ائمه(علیهم السلام) را تخریب کامل کردند; حتی تصمیم به تخریب مرقد منوّر حضرت رسول (ص) نیز داشتند، که با تهدید علمای مسلمان هندی به حکم جهاد، از این اقدام منصرف شدند و وهابی گری در حجاز متوقف ماند; والاّ، قصد انتشار در تمام کشورهای اسلامی را داشتند.
احیای صوفی گری توسط معصومعلی شاه دکنی که می گفتند از شاگردان و مریدان شاه علیرضا دکنی است نیز در همین ردیف قرار می گیرد. شیوخ صوفیه از کربلا به ایران آمدند و نفراتی را جذب کردند; حدود سه هزار درویش با کشکول و تبرزین به دنبال آنها به راه افتادند و در شهرهای ایران حرکت می کردند و برای خود شعری ساخته بودند و می خواندند: معصومعلی است شاهِ درویش / سلطانِ همه سپاهِ درویش; وقتی آنها از عتبات به حدود کرمانشاه رسیدند، توسط مرحوم آقا محمد علی کرمانشاهی که مردی فقیه و مدبر بود و امامت داشت، قلع و قمع شدند; او سران آنها را محاکمه کرد و بعضی از آنها را کشت و به فتح علیشاه و صدر اعظم او نامه نوشت که برخورد با دراویشِ نوظهور، مربوط به حکام شرع است.
ماجراهای شیخی گری و بابی گری نیز در همین ردیف قرار می گیرد (که به آنها نمی پردازیم) و حرکات سید جمال الدین در دفع این تهاجم فرهنگی بوده است.
عهدنامه ی رویتر، امتیازنامه ی رژی، ورود زنان انگلیسی با آن سر و وضع خاص ، بلوای مشروطه و دنباله های آن، رضا خان و کارهای او، احزاب وابسته به روس و انگلیس در جنگ دوم و بعد از آن، کسروی و سخنانش، کتاب اسرار هزارساله که امام خمینی(ره)، به آن پاسخ دادند:
کاپیتولاسیون و ... همه در همین ردیف قرار می گیرند.[1]
فراماسونری نیز که یک سازمان متکی بر پنهان کاری است، در همین ردیف است; این سازمان برای رسیدن به اهداف سیاسی - اقتصادی خود، از همه ی ابزارها، مثل ترویج لیبرالیسم، رفرمیسم، صهیونیسم، اومانیسم، و سازمان های مخفی و علنی مثل باشگاه جهانی روتاری، لاینز، جمعیت تسلیح اخلاقی، و حتی سازمان ملل استفاده می کند; و بزرگ ترین مانعی را که برای خود می شناسد، فرهنگ غنی بعضی از کشورها، از جمله اسلام است.[2]
رضا خان نیز در فرهنگ ستیزی ،بسیار جدی بود و به صورت تشکیلاتی کار می کرد; او سازمانی به نام (سازمان پرورش افکار درست کرده بود);
(چارچوب تشکیلاتی سازمان پرورش افکار چنین می نماید که گستره ی فعالیت آن بسیار وسیع در نظر گرفته شده بود. بدنه ی اصلی این سازمان را یک هیئت مرکزی و کمیسیون های ششگانه تشکیل می داد. تعیین خط مشی کلی سازمان و گنجاندن نظریات و سیاست های حکومت در برنامه های آن، هماهنگ نمودن و نظارت بر عملکرد کمیسیون ها و گزارش آن به نخست وزیر، از وظایف اصلی هیأت مرکزی به شمار می رفت. کمیسیون های ششگانه ی سازمان پرورش افکار عبارت بودند از:
1. کمیسیون سخنرانی; 2. کمسیسیون رادیو; 3. کمیسیون تدوین کتب درسی (کمیسیون کتب کلاسیک); 4. کمیسیون هنرپیشگی (کمیسیون نمایش); 5. کمیسیون موسیقی; 6. کمیسیون مطبوعات.
کمیسیون های مزبور، بنابر آیین نامه های جداگانه، مسئولیت های مستقلی داشتند و تمام عرصه های فعالیت های فرهنگی کشور را تحت پوشش قرار می دادند. سازمان پرورش افکار، در هر یک از شهرها و شهرستان ها، دارای شعبه ای مستقل بود که با نظارت دبیرخانه ی هیأت مرکزی فعالیت می نمود.
هر یک از کمیسیون های مزبور در تهران، و شعب آنها در شهرستان ها، موظف بودند که ماهانه گزارش اقدامات خود را به دبیرخانه ی سازمان بفرستند.
کمیسیون سخنرانی، با برپایی مجالس سخنرانی با موضوعات فرستاده شده از مرکز، و کمیسیون نمایش، با اجرای نمایش های متنوع در این مجالس، از کمیسیون های فعال این سازمان به شمار می رفتند.
کمیسیون مطبوعات ضمن نظارت بر چاپ روزنامه ها و مجلات، در جهت بالا بردن کیفیت چاپ و محتوای مطالب، فعالیت می نمود و در این میان، کمیسیون موسیقی، با هدف احیای موسیقی ملی و ایجاد شور و هیجان، به اجرای برنامه می پرداخت.
کمیسیون تدوین کتب درسی نیز در بخش حساس آموزش همگانی نقش بسیار مؤثری داشت. کمیسیون رادیو نیز به عنوان رسانه ی همگانی بسیار کارآمد، گزارش مجموعه ی اقدامات کمیسیون های مزبور را به گونه ای فراگیر ارائه می داد.
نخست وزیر وقت، به عنوان ریاست سازمان پرورش افکار، وظیفه ی تعیین خطوط کلی فعالیت این سازمان را به عهده داشت و رؤسای فرهنگ هر شهرستان، مسئولیت شعب مختلف را بر عهده داشتند.
بودجه ی این سازمان، از محل اعتبارات وزارت فرهنگ تأمین می گردید; ولی چون این مبلغ کم بود، برای رفع کسر بودجه، به ویژه در شهرستان ها از محل های دیگر، مانند شهرداری، انجمن تربیت بدنی، عوارض سینماها و کمک های مردمی نیز استفاده می شد.)[3]
با ذکر این نمونه ها، به خوبی دریافتیم که هجوم فرهنگی، به طور پنهان و آشکار، سابقه ی دیرینه دارد و اکنون نیز بسیار ساده اندیشی است که تصور کنیم بیگانگان با فرهنگ ما کاری ندارند، و یا در صورت لزوم، خود را با ما هماهنگ می کنند.
عوامل و ریشه های تهاجم فرهنگی
1. عوامل خارجی. گاهی این عوامل کل جهان را هدف قرار می دهد. نیل پستمن، جامعه شناس آمریکایی و متخصص مسائل ارتباط جمعی، آمریکا را اولین جامعه ای می داند که قربانی تکنولوژی فوق مدرن و بدون اخلاق شده است. در این نظام، این انسان و اجتماع انسانی نیست که حکم می راند، بلکه ماشین و کامپیوتر است که جامعه را اسیر توقعات و ایجابات خود کرده است; و از این رهگذر، جامعه، عنان اندیشه و اخلاق و فرهنگ را از دست داده و آن را در انحصار ماشین گذارده و به ایدز فرهنگی مبتلا شده است.[4]
اصولا برای انسان متجدد در غرب، ویژگی هایی شمارش می شود که همه ی آنها جنبه ی فرهنگی دارد، نه جنبه ی انسان شناختی; این ویژگی ها عبارت اند از: (گرایش به علم تجربی[5]، فن آوری[6]، صنعتی شدن[7]، سطح زندگی بالا و بی سابقه، سرمایه داری[8]، سکولاریزم[9]، انسان گرایی[10]، فردگرایی[11]، عقل گرایی[12]، لیبرالیزم[13]).[14]
البته باید توجه داشت که لازمه ی منطقیِ متجدد شدن در بعضی ابعاد، پذیرش همه ی ابعاد یاد شده ی دیگر نیست. این امکان منطقی وجود دارد که جامعه ای از تکنولوژی استفاده کند و صنعتی شود; اما تسلیم سکولاریزم یا اومانیزم و امثال این ها نشود. البته در نظام کنونی جهان غرب، این کار امری مشکل است; اما به اقتضای فرهنگ اسلامی، فقط بعضی از این ویژگی ها پذیرفته، و بقیه اش منفی و مطرود است.
گاهی نیز این هجوم فرهنگی عمومیت ندارد; بلکه به دلایلی اختصاص به مسلمانان و جوامع اسلامی، به ویژه جمهوری اسلامی ایران دارد، از جمله:
الف) انقلاب اسلامی ایران، نزاع ماهوی با سلطه ی جهانی دارد.
ب) ایران ام القرای کشورهای اسلامی شناخته شده است; و هر قدر این نظام توفیق بیش تری حاصل کند، بیش تر سرمشق دیگران قرار می گیرد و در فرهنگ جهانی، نمونه ای مثبت و معقول ارزیابی می شود.
ج) بسیاری از خیزش های اسلامی در سراسر جهان، در طول دو دهه ی گذشته، به طور صریح، خود را پیرو انقلاب اسلامی معرفی کرده اند; این ها از دیدگاه نظام استکبار جهانی، گناه نابخشودنیِ این نظام است; بنابراین، از هر گونه سرمایه گذاری برای تضعیف یا انهدام این نظام، دریغ نخواهند کرد;[15] ما مرتب خوانده ایم و شنیده ایم که رسانه های غربی، هر کدام یک ماشین تبلیغاتیِ کاملا هدایت شده هستند، انعکاس دهنده ی واقعیات نیستند، آزادی برای آنها یک ابزار است، حقوق بشر یک وسیله است، قربانیان از دیدگاه آنها به دو گروه باارزش و بی ارزش تقسیم می شوند و بالاخره، تهاجم به همه ی فرهنگ ها، به ویژه فرهنگ غنی اسلامی در سرلوحه ی تمام فعالیت های آنها قرار گرفته است. چامسکی با تفصیل به الگوهای تبلیغاتی آنها می پردازد.[16]
2. عوامل داخلی. مهاجمان فرهنگی، برای این که توفیق بیش تری به دست آورند، از امکانات و زمینه های داخلی به خوبی استفاده می کنند; یکی از زمینه های داخلی، ناهماهنگی فرهنگی است; برای ناهماهنگی عناصر فرهنگی، عوامل مختلفی را می توان در نظر گرفت.
عوامل داخلی ناهماهنگی فرهنگی مربوط به تمام جوامع
الف) خود خواهی قدرتمندانی که اعتراف می کنند که ( قانون، مانند تار عنکبوتی است که فقط انسان های ضعیف را به دام می اندازد).
ب) لذت گرایی که از خم شدن به روی خودِ طبیعی شروع می شود و در قهوه خانه ی پوچ گرایی سربلند می کند و همه ی اصول و قوانین را زیر پای خود می بیند.
ج) سلطه گری در هر شکلی که باشد، و به وسیله ی هر کسی که به فعالیت برسد، همه ی ارزش های فرهنگی را می سوزاند و با مهارت زیاد، خاکستر آنها را با رنگ آمیزی های زیبای تصنعی به روی انسان های جوامع می پاشد که من فرهنگ محبوب و مطلوب شما را هدیه فرستاده ام.
راه هموار است و زیرش دام ها قحط معنی در میان نام ها
لفظ ها و نام ها، چون دام هاست لفظ شیرین ریگ، آب عمر ماست[17]
عوامل داخلی ناهماهنگی فرهنگی مربوط به ایران
متأسفانه در کشور ما هم، علاوه بر عوامل فوق، که بعضی بیش تر و بعضی کم تر خودنمایی می کند، زمینه های دیگری نیز وجود داشته است، از جمله:
الف) غفلت از لزوم برنامه های بنیادین و استراتژی فرهنگی;
ب) در اقلیت بودن هنرمندانی که درد دین دارند;[18]
ج) کم بودن رشد اخلاقی در بخشی از مردم و مسئولان;
د) ازدیاد مشکلات اقتصادی مردم;
ه) کم فهمی بعضی مسؤلان فرهنگی، نسبت به فرهنگ اسلامی;
و) استفاده نکردن از علوم انسانی، در جهت پیش برد اهداف فرهنگی دینی.
بعضی از متفکران، عوامل داخلی تهاجم فرهنگی را چنین برشمرده اند:
1. تلقی غیر واقعی وپذیرش مطلق نسبت به غرب;
2. غرب را منبع اندیشه، و رجوع به فرهنگ اسلامی - ملی را کهنه پرستی دانستن;
3. مطرح کردن مفهوم توسعه به طور نارسا;
4. جریان روشن فکریِ بیمارگونه;
5. داشتن تعریف خاص از نظام آموزشی;
6. ارائه نشدن یا ناقص ارائه شدن فرهنگ خودی;
7. القای فرهنگ غرب، با استناد به این اصل که فایده و مصلحت را از هر جا و هر تاریخ و هر فرهنگی باید گرفت.[19]
مهاجمان فرهنگی از شیوه های مختلفی بهره می گیرند; برای اهداف خود، مراتب و مراحلی را تنظیم و گام به گام آن را دنبال می کنند; آنان چنین القا می کنند که هر انقلابی یک عمر معمولی دارد و عمر انقلاب اسلامی ایران هم سپری شده است. تلاش در انزوای نیروهای مؤمن، ایجاد یأس در مردم، سوق دادن جوانان به سوی فساد، توزیع عکس های مبتذل و مواد مخدر، تضعیف اراده و همت جوانان، تحقیر و بمباران جریان فرهنگ و ادب و هنر دینی، استفاده از ابزارهای هنری، مثل فیلم، ویدئو، مطبوعات، شعر و غیره، ایجاد تفرقه بین بخش های مختلف و مهم جامعه، مثل حوزه و دانشگاه، حوزه و نظام اسلامی، دانشجویان و مسئولان، بزرگ نمایی در خصوص اشکالات مسئولان و ایجاد شبهه و تردید در موضوعات بسیار اساسی، مثل تفکر دینی، تفکیک بین دین و سیاست، ولایت فقیه، کارایی نظام اسلامی، آزادی، و مواردی از این قبیل نیز از شیوه های گوناگون مهاجمان فرهنگی است.[20]


[1]. ر.ک: علی دوانی، کتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375.
[2]. ر.ک. موسی فقیه حقانی، کتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375.
[3]. محمود دلفانی، فرهنگ ستیزی در دوره ی رضا شاه، ص 1 11.
[4]. نیل پستمن، تکنوپولی، تسلیم فرهنگ به تکنولوژی، ترجمه ی صادق طباطبایی، ص 2.
[5]. science
[6]. Technology
[7]. Indusrialism
[8]. Capitalism
[9]. Secularism
[10]. Humanism
[11]. Individualism
[12]. Rationalism
[13]. Liberalism
[14]. ر.ک. مصطفی ملکیان، سنت گرایی، تجدد گرایی، پسا تجدد گرایی.
[15]. سید علی خامنه ای، (فرهنگ و تهاجم فرهنگی) برگرفته از سخنان مقام معظم رهبری، ص 142 151.
[16]. ر.ک: اس، هرمن، نوام چامسکی، فیلترهای خبری، ترجمه ی میر فخرایی، ص 17 69.
[17]. محمدتقی جعفری(رحمهم الله)، فرهنگ پیرو، فرهنگ پیشرو، ص 86-88.
[18].ر.ک: اسماعیل شفیعی سروستانی، تهاجم فرهنگی و نقش تاریخی روشنفکران، wxص127 129.
[19]. ر.ک: تقی آزاد ارمکی، کتاب سروش، مجموعه مقالات(1)، 1375.
[20]. دفتر سیاسی لشکر امام حسین، مقابله با شبیخون فرهنگی; سید علی خامنه ای، فرهنگ و تهاجم فرهنگی، ص 52 67.
( اندیشه قم )





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین