باسخ اجمالی: 1. در برخورد با افراد مغرور و متکبر باید رفتار بزرگوارانه از خود نشان دهید. 2. سعی کنید به آنها در زمینة اصلاح رفتار ایشان کمک کنید، اخلاق شایسته و برخورد مناسب شما با ایشان یکی از عوامل مهم میتواند در اصلاح رفتار ایشان باشد. پاسخ تفصیلی: آداب معاشرت یکی از مسایل مهم در زندگی انسان است، زیرا ما در جامعهای زندگی میکنیم و با افرادی سر و کار داریم که اخلاق گوناگون و درکهای متفاوت از همدیگر دارند. بنابراین چگونه میتوان در میان چنین انسانهایی بدون صبر و روحیة گذشت زندگی کرد؟ کدام یک از ما عیبی نداریم و کدام یک از ما دوست نداریم که عیب ما مورد گذشت قرار گیرد؟ با توجه به این مقدمه لازم است به این نکته اشاره کنم که غرور و متکبر از بزرگترین گناهان است. علی علیه السّلام میفرماید: (ایّاک و الکبر فاِنّهُ اعظَمُ الذنوب؛[1] از تکبر و خودبزرگ بینی دوری کن، زیرا که آن از گناهان بزرگ است). عوامل متعددی ممکن است باعث غرور و تکبر در افراد شود. در پارة موارد جهالت و نادانی باعث تکبر میشود. یعنی فرد نمیداند که تکبر صفت ناپسندی است. و یا اینکه متوجه نیست این رفتار او رفتار متکبرانه است. بهرحال علت تکبر در دیگران هر چه باشد وظیفه ما این است که عیوب دیگران را نادیده گرفته و رفتار شایسته و مناسب از خود نشان دهیم، زیرا پیامبر خدا فرمود: حسنُ الاخلاقِ نصفُ الدین)[2] اخلاق شایسته نصف دین است. بنابراین در برابر افراد متکبر و مغرور نباید آن چنان بیتفاوت باشیم که آنها هر کاری خواستند انجام دهند و فکر کنند که کارشان درست بوده است. یعنی با سکوت خود باعث تشویق فرد متکبر نشویم. از سوی دیگر ما نیز حق نداریم که در برابر رفتار و برخوردهای نادرست دیگران رفتار و پاسخ نادرست از خود نشان دهیم، یعنی نمیتوانیم با افرادی که مغرور و متکبر هستند، برخورد منفی از خود نشان دهیم. زیرا همانگونه که غرور تکبر اخلاق زشت و ناپسند هستند، برخورد منفی با دیگران و مقابله به مثل نمودن نیز در اینگونه موارد نتیجة منفی بدنبال دارد. به طور کلی وظیفه ما این است که در تعامل و برخورد با دیگران حتی افرادی که مشکل اخلاقی دارند، رفتار بزرگوارانه از خود نشان دهیم، خداوند در مورد پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله میفرماید: و لو کُنت فظّاً غلیظ القلب لا نفضوا من حولک فاعفُ عنهم و استغفرلهم)[3] اگر بداخلاق و سخت دل بودی (یعنی اگر با مردم رفتار نادرست از خود نشان میدادی و یا حتی رفتارهای نادرست دیگران را پاسخ منفی میدادی) مردم از اطراف تو پراکنده میشدند. در سیرة عملی ائمه اطهار موارد بسیاری مشاهده میشود که نشانة بارز سعه صدر و رحمت و محبت آنان است.[4] حتی در برابر افراد متکبر ومغرور نیز اینگونه رفتار مینمودند و همین برخورد شایسته باعث میشد که افراد مغرور و متکبر متوجه رفتار نادرست خود شده و پشیمان شوند. علی علیه السّلام در توصیف پیامبر اسلام میفرماید: (کان الینهُم عریکتة)[5] پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله نرمخوترین مردمان بود. هر توصیفی که از خلق و خوی و رفتار پیامبر اکرم شده است، در عین حال سفارشی است که به همه مؤمنان میشود تا رفتار خود را مشابه رفتار پیامبرشان قرار دهند و در برخورد با افراد حتی افراد مغرور و متکبر مانند ایشان عمل کنند. با توجه به این مطالب باید شما در برخورد با افراد مغرور و متکبر این نکات را رعایت نمایید: 1. اخلاق زشت و برخورد نادرست دیگران دلیل نمیشود که ما هم برخورد نادرست از خود نشان دهیم. 2. در اسلام اخلاق شایسته، عفو و گذشت و تواضع جایگاهی ویژهای دارد. بنابراین در تعامل با دیگران این اصول را باید رعایت نمایید.[6] 3. برخورد شایسته و مناسب شما با افراد مغرور و متکبر باعث میشود آنان به اشتباه خود متوجه شده و دست از آن کار بردارند، هر چند که طول بکشد. 4. افرادی که مغرور و متکبر هستند خودشان را برتر و بهتر از دیگران میدانند. بنابراین اگر میتوانند به ایشان تبیین نمایید که هیچ فردی بدون نقص نیست و اگر ممکن است مواردی را به ایشان نشان دهید که وی در آن زمینه توانایی و مهارت کافی را ندارد. پس (خودشناسی) عامل بسیار مهم در درمان تکبر و غرور به حساب میآید و شما میتوانید فردی را که متکبر و مغرور است در زمینة (خودشناسی) و دادن شناخت به او کمک کنید. 5. علت دیگر اینکه رفتار متکبرانه و مغرورانة دیگران را نباید پاسخ منفی داد، این است که اگر شما هم مانند ایشان عمل کنید، رفتار وی تشدید میشود و علاوه بر آن که از نظر شرعی و اخلاقی کار درستی نیست، باعث میشود که ایشان در مقابل شما موضعگیری کند. 6. اگر رفتار شایسته شما تأثیر مثبت نگذاشت و تذکرات شما هم اثر نکرد، یعنی فرد باز دست از رفتار و ناپسند خود برنداشت، دو راه را شما در پیش دارید: الف. اگر از دوستان نزدیک و اعضای خانوادهتان نیست، شما میتوانید کمتر با ایشان ارتباط و رفت و آمد برقرار کنید. این گونه برخورد ممکن است ایشان را متوجه رفتارش کند و شاید از آن دست بردار شود. اگر هم چنان این صفت زشت در وی باقی بود، برای همیشه با ایشان قطع رابطه نمایید. ب. امّا اگر این فرد از دوستان بسیار نزدیک و اعضای خانواده شما است که نمیتوانید با ایشان قطع رابطه کنید، بهتر است به هر نحوی شده با وی کنار بیایید. در این صورت یگانه راه حل شما این است که اخلاق شایسته و سعه صدر را پیشة خویش قرار داده، با متانت و بزرگواری با ایشان برخورد نمایید. چون در برخی موارد ممکن است این گونه صفات جزء شخصیت فرد شده باشد و برای اینکه بتواند آن را تغییر دهد و اصلاح نماید مدت زمان بیشتری لازم است، شما با بزرگواری و متانت بجای انتقاد و موضعگیری منفی به ایشان کمک نمایید تا بتواند این رفتار خود را اصلاح نماید. امیدوارم با بکارگیری راهکارهای یاد شده بتوانید در برخورد اجتماعی و روابط خانوادگی، مؤفق گردید. برای مطالعه بیشتر به کتابهای زیر مراجعه شود: 1. محمد نصر اصفهانی، اخلاق دینی در اندیشه شیعی، انتشارات نهاوندی، چاپ اوّل، 1378. 2. محمد مقدس نیا، آداب معاشرت، نشر افق فردا، چاپ سوّم، 1379. 3. کریس کول، کلید طلایی ارتباطات، ترجمه محمد رضا آل یاسین، نشر هامون، چاپ ششم، 1379. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . سید محمد شفیعی، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 1، چاپ اوّل، 1370، ص 480. [2] . شیخ صدوق، الخصال، ترجمه سید احمد فهری، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 1، ص 30. [3] . آل عمران، 153. [4] . مصطفی دلشاد تهرانی، سیرة نبوی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ ؟؟؟ . [5] . به نقل از همان، ص 80. [6] . برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به: محمد مقدس نیا و ...، آداب معاشرت، نشر افق فردا، چ سوّم، 1379، ص 22 28.
نحوه برخورد با افراد مغرور و متکبر که رأی کسی را هم قبول نمیکنند، و خود را خیلی برتر و عاقلتر از دیگران میدانند چگونه باید باشد؟
باسخ اجمالی:
1. در برخورد با افراد مغرور و متکبر باید رفتار بزرگوارانه از خود نشان دهید.
2. سعی کنید به آنها در زمینة اصلاح رفتار ایشان کمک کنید، اخلاق شایسته و برخورد مناسب شما با ایشان یکی از عوامل مهم میتواند در اصلاح رفتار ایشان باشد.
پاسخ تفصیلی:
آداب معاشرت یکی از مسایل مهم در زندگی انسان است، زیرا ما در جامعهای زندگی میکنیم و با افرادی سر و کار داریم که اخلاق گوناگون و درکهای متفاوت از همدیگر دارند. بنابراین چگونه میتوان در میان چنین انسانهایی بدون صبر و روحیة گذشت زندگی کرد؟ کدام یک از ما عیبی نداریم و کدام یک از ما دوست نداریم که عیب ما مورد گذشت قرار گیرد؟ با توجه به این مقدمه لازم است به این نکته اشاره کنم که غرور و متکبر از بزرگترین گناهان است. علی علیه السّلام میفرماید: (ایّاک و الکبر فاِنّهُ اعظَمُ الذنوب؛[1] از تکبر و خودبزرگ بینی دوری کن، زیرا که آن از گناهان بزرگ است). عوامل متعددی ممکن است باعث غرور و تکبر در افراد شود. در پارة موارد جهالت و نادانی باعث تکبر میشود. یعنی فرد نمیداند که تکبر صفت ناپسندی است. و یا اینکه متوجه نیست این رفتار او رفتار متکبرانه است. بهرحال علت تکبر در دیگران هر چه باشد وظیفه ما این است که عیوب دیگران را نادیده گرفته و رفتار شایسته و مناسب از خود نشان دهیم، زیرا پیامبر خدا فرمود: حسنُ الاخلاقِ نصفُ الدین)[2] اخلاق شایسته نصف دین است. بنابراین در برابر افراد متکبر و مغرور نباید آن چنان بیتفاوت باشیم که آنها هر کاری خواستند انجام دهند و فکر کنند که کارشان درست بوده است. یعنی با سکوت خود باعث تشویق فرد متکبر نشویم. از سوی دیگر ما نیز حق نداریم که در برابر رفتار و برخوردهای نادرست دیگران رفتار و پاسخ نادرست از خود نشان دهیم، یعنی نمیتوانیم با افرادی که مغرور و متکبر هستند، برخورد منفی از خود نشان دهیم. زیرا همانگونه که غرور تکبر اخلاق زشت و ناپسند هستند، برخورد منفی با دیگران و مقابله به مثل نمودن نیز در اینگونه موارد نتیجة منفی بدنبال دارد. به طور کلی وظیفه ما این است که در تعامل و برخورد با دیگران حتی افرادی که مشکل اخلاقی دارند، رفتار بزرگوارانه از خود نشان دهیم، خداوند در مورد پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله میفرماید: و لو کُنت فظّاً غلیظ القلب لا نفضوا من حولک فاعفُ عنهم و استغفرلهم)[3] اگر بداخلاق و سخت دل بودی (یعنی اگر با مردم رفتار نادرست از خود نشان میدادی و یا حتی رفتارهای نادرست دیگران را پاسخ منفی میدادی) مردم از اطراف تو پراکنده میشدند. در سیرة عملی ائمه اطهار موارد بسیاری مشاهده میشود که نشانة بارز سعه صدر و رحمت و محبت آنان است.[4] حتی در برابر افراد متکبر ومغرور نیز اینگونه رفتار مینمودند و همین برخورد شایسته باعث میشد که افراد مغرور و متکبر متوجه رفتار نادرست خود شده و پشیمان شوند. علی علیه السّلام در توصیف پیامبر اسلام میفرماید: (کان الینهُم عریکتة)[5] پیامبر اسلام صلّی الله علیه و آله نرمخوترین مردمان بود. هر توصیفی که از خلق و خوی و رفتار پیامبر اکرم شده است، در عین حال سفارشی است که به همه مؤمنان میشود تا رفتار خود را مشابه رفتار پیامبرشان قرار دهند و در برخورد با افراد حتی افراد مغرور و متکبر مانند ایشان عمل کنند.
با توجه به این مطالب باید شما در برخورد با افراد مغرور و متکبر این نکات را رعایت نمایید:
1. اخلاق زشت و برخورد نادرست دیگران دلیل نمیشود که ما هم برخورد نادرست از خود نشان دهیم.
2. در اسلام اخلاق شایسته، عفو و گذشت و تواضع جایگاهی ویژهای دارد. بنابراین در تعامل با دیگران این اصول را باید رعایت نمایید.[6]
3. برخورد شایسته و مناسب شما با افراد مغرور و متکبر باعث میشود آنان به اشتباه خود متوجه شده و دست از آن کار بردارند، هر چند که طول بکشد.
4. افرادی که مغرور و متکبر هستند خودشان را برتر و بهتر از دیگران میدانند. بنابراین اگر میتوانند به ایشان تبیین نمایید که هیچ فردی بدون نقص نیست و اگر ممکن است مواردی را به ایشان نشان دهید که وی در آن زمینه توانایی و مهارت کافی را ندارد. پس (خودشناسی) عامل بسیار مهم در درمان تکبر و غرور به حساب میآید و شما میتوانید فردی را که متکبر و مغرور است در زمینة (خودشناسی) و دادن شناخت به او کمک کنید.
5. علت دیگر اینکه رفتار متکبرانه و مغرورانة دیگران را نباید پاسخ منفی داد، این است که اگر شما هم مانند ایشان عمل کنید، رفتار وی تشدید میشود و علاوه بر آن که از نظر شرعی و اخلاقی کار درستی نیست، باعث میشود که ایشان در مقابل شما موضعگیری کند.
6. اگر رفتار شایسته شما تأثیر مثبت نگذاشت و تذکرات شما هم اثر نکرد، یعنی فرد باز دست از رفتار و ناپسند خود برنداشت، دو راه را شما در پیش دارید:
الف. اگر از دوستان نزدیک و اعضای خانوادهتان نیست، شما میتوانید کمتر با ایشان ارتباط و رفت و آمد برقرار کنید. این گونه برخورد ممکن است ایشان را متوجه رفتارش کند و شاید از آن دست بردار شود. اگر هم چنان این صفت زشت در وی باقی بود، برای همیشه با ایشان قطع رابطه نمایید.
ب. امّا اگر این فرد از دوستان بسیار نزدیک و اعضای خانواده شما است که نمیتوانید با ایشان قطع رابطه کنید، بهتر است به هر نحوی شده با وی کنار بیایید. در این صورت یگانه راه حل شما این است که اخلاق شایسته و سعه صدر را پیشة خویش قرار داده، با متانت و بزرگواری با ایشان برخورد نمایید. چون در برخی موارد ممکن است این گونه صفات جزء شخصیت فرد شده باشد و برای اینکه بتواند آن را تغییر دهد و اصلاح نماید مدت زمان بیشتری لازم است، شما با بزرگواری و متانت بجای انتقاد و موضعگیری منفی به ایشان کمک نمایید تا بتواند این رفتار خود را اصلاح نماید.
امیدوارم با بکارگیری راهکارهای یاد شده بتوانید در برخورد اجتماعی و روابط خانوادگی، مؤفق گردید.
برای مطالعه بیشتر به کتابهای زیر مراجعه شود:
1. محمد نصر اصفهانی، اخلاق دینی در اندیشه شیعی، انتشارات نهاوندی، چاپ اوّل، 1378.
2. محمد مقدس نیا، آداب معاشرت، نشر افق فردا، چاپ سوّم، 1379.
3. کریس کول، کلید طلایی ارتباطات، ترجمه محمد رضا آل یاسین، نشر هامون، چاپ ششم، 1379.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . سید محمد شفیعی، پرورش روح در پرتو چهل حدیث، دفتر تبلیغات اسلامی، ج 1، چاپ اوّل، 1370، ص 480.
[2] . شیخ صدوق، الخصال، ترجمه سید احمد فهری، انتشارات علمیه اسلامیه، ج 1، ص 30.
[3] . آل عمران، 153.
[4] . مصطفی دلشاد تهرانی، سیرة نبوی، وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، چ ؟؟؟ .
[5] . به نقل از همان، ص 80.
[6] . برای مطالعه بیشتر مراجعه شود به: محمد مقدس نیا و ...، آداب معاشرت، نشر افق فردا، چ سوّم، 1379، ص 22 28.
- [سایر] لطفا نحوه برخورد با افراد بی حجاب و مفسد را بیان کنید؟
- [آیت الله خامنه ای] بعضی از رانندگان از نوارهای موسیقی غنا و حرام استفاده می کنند و علی رغم نصیحت ها و راهنمایی ها آن را خاموش نمی کنند، خواهشمندیم نحوه برخورد مناسب با این موارد و این افراد را بیان فرمایید، آیا برخورد شدید با آنان جایز است یا خیر؟
- [سایر] از دیدگاه شیعیان جنایتی که اصحاب مرتکب شدهاند این است که به گفته آنها اصحاب از ولایت علی منحرف شدند و خلافت را به او نسپردند، بنابراین از دیدگاه شیعه عادل و درست کار نیستند. سؤال این است که شیعیان چرا در مورد فرقههای دیگر شیعه؛ مانند فطحیه و واقفیه که امامت بعضی از ائمه را قبول ندارند چنین نمیگویند؟! بلکه از افراد این فرقهها دلیل میگیرند و آنها را عادل میدانند، این تناقض دلیلش چیست؟!
- [سایر] سلام . اول بابت بی دقتی خودم و این که ناخواسته و سهوا\" به جای به کار بردن فامیلی جنابعالی در پیام قبلی نام کوچک شما رابرده بودم عذرخواهی می کنم . دوم : از تمام دوستان محترمی که در پاسخ پیام من اظهار نظر کرده سپاسگزارم . اما سئوالم از شما این است ؟ آیا واقعا\" در پیام من زشتی و بی انصافی بود . جناب آقای مرادی بنده برای شما احترام خاصی قائلم و خواهم بود و فکر می کنم وقتی شخصی برای آدم خیلی قابل احترام و ارزشمند است توقع بیشتری هم از او دارد من هم به این دلیل از شما توقع بیشتری داشتم نه فقط برای خودم برای تمام کسانی که به دنبال خیلی جواب هاهستند و در عین حال شخص قابل اعتمادی را نمی یابند که پاسخ خود را دریافت کنند حال اگر من به خاطر این که شما و عقایدتان را قبول دارم و دست یاری به سمت شما گرفتم این طور مورد اتهام قرار بگیرم که زشتی در بیانم بوده واقعا\" بی انصافی نیست ؟ این که دوستانی به شدت از من انتقاد کردند و شما هم در پاسخ واژه (تحمل) را مطرح کردید برای من بسیار جای تعجب داشت.چرا که من فقط مخلصانه درد و دلی خدمتتان کردم .جناب اقای مرادی من همیشه صحبت های دلنشین شما و نحوه برخورد متفاوت شما نسبت به مسایل در مقایسه با بعضی از روحانیون محترم دیگر ، را تحسین نموده و همواره از فرمایشات شما استفاده برده ام .حال اگر باعث کدورت خاطر دوستان محترم شده ام دیگر مزاحمتان نمی شوم و به حال تمامی این دوستان که راه خود را پیدا کرده و هیچ سئوال بی جوابی ندارند قبطه می خورم و برای آنها و جنابعالی سلامتی وموفقیت از خداوند صابر و مهربان خواستارم . التماس دعا
- [سایر] نوجوانی 14 سالهام، اگر چه از جهت سن کم سن و سالم، ولی از نظر رشد فکری گمان میکنم بزرگ باشم. در کشور قطر زندگی میکنم، جمعیت شیعه در این کشور نسبت به سنی بسیار کم است. در مدارس این کشور مسائل مذهبی اهل سنت تدریس میشود، در مدرسهای بسیار خوب درس میخوانم؛ چون میخواهم به مدارج بالای علمی برسم. مشکل من این است که چگونه با جوانان دیگر این مدرسه که سنی هستند تماس و برخورد داشته باشم، در حالی که من شیعهام. آنها به شیعه علاقه ندارند، البته نمیدانند که من شیعهام، اساساً آنان مذهب شیعه را نمیشناسند. بنده قصد دارم، شیعه و امام حسین(ع) را به آنها معرفی کنم و بگویم چرا شیعه برای امام حسین(ع) به سر و سینه میزند. نگاه آنها به شیعه، نگاه خوبی نیست. آنان شیعه را دیوانه میدانند؛ چرا که میگویند شیعه بدون دلایل با آلات آهنی و فلزی خود را مجروح میکند، یا برای امام حسین(ع) با آهن به سر و صورت خود میزند و ... البته آنها نمیدانند امام حسین(ع) چه شخصیتی است. دوست دارم همه چیز را برایشان بیان کنم، اما آنها این مسئله را درک نمیکنند. میترسم وقتی این مسئله را بیان کردم و گفتم که من شیعهام، دیگر با من حرف نزنند! به من نگویید که با دوست دیگری حرف بزن؛ چرا که در اینجا همه جوانان شبیه هم هستند. به عنوان نمونه زمانی که به آنها میگویم: میشود نماز ظهر و عصر را با هم خواند به من میخندند و میگویند این حرف شیعه است. در این لحظه به من شوک دست میدهد و نمیدانم چه بگویم! آیا به آنها بگویم بلی من شیعهام یا نه، یا این که ساکت بمانم مثل همیشه، در کارم حیرانم، چکار کنم؟ برای اینکه نه امکان دارد صریحاً اعلام کنم، و نه امکان دارد ساکت بمانم. شما میگویید چه کار کنم. با علم به اینکه اگر به آنها بگویم من شیعه هستم، مدیر مدرسه به زودی میفهمد و میترسم این سبب شود تا اینکه مرا از آنجا اخراج کنند و برای آینده من خوب نیست، به نظر شما من چکار کنم.
- [سایر] حضرت آیت الله هادوی تهرانی (دام ظله)؛ سلام علیکم: سوال هایی از محضرتان درباره نظریه شورای فقهاء و مراجع که مرحوم سید محمد شیرازی(ره) آن را مطرح کرده است دارم، چرا که برخی در عصر غیبت، ولایت و رهبری دولت اسلامی را شورایی (نه فردی) می دانند -بر خلاف آن چه که امروز در جمهوری اسلامی ایران به عنوان ولی فقیه واحد می بینیم- بر این اساس که علما بزرگ در نجف و قم و کربلا و مشهد مطالب مهم را به مراجع تقلیدی که دارای شرایط شرعی هستند ارجاع می دهند، حال اگر آنان بر شخص واحدی به عنوان مرجع اول و بالاتر برای دولت اسلامی اتفاق کردند، آن شخص به انتخاب امت مرجع و ولی فقیه می شود، و اگر حوزه های علمیه، مراجع متعددی را انتخاب کردند، همه آنان به عنوان مجلس اعلا -به عنوان شورای رهبری- امت را رهبری می کنند. صاحبان این نظریه (شورای فقها و مراجع) دلائلی بیان کرده اند که مختصرا ذکر می شود: 1. شورا عبارت است از رای گیری و آگاهی از همه نظریه ها برای نمایان شدن نظریه برتر، چنین امری از باب حکم واجب است زیرا خداوند می فرماید: "وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ" و چون (شورا) در بین صفات مومنان و دربین واجبات (مانند وجوب نماز و وجوب ترک گناه هان) ذکر شده است، سیاقاً و اتصافاً دلالت بر وجوب دارد. خداوند می فرماید: " فما أوتیتم من شیء فمتاعُ الحیاة الدنیا وَمَا عِنْدَ اللَّهِ خَیْرٌ وَأَبْقَی لِلَّذِینَ آمَنُوا وَعَلَی رَبِّهِمْ یَتَوَکَّلُونَ` وَالَّذِینَ یَجْتَنِبُونَ کَبَائِرَ الإِثْمِ وَالْفَوَاحِشَ وَإِذَا مَا غَضِبُوا هُمْ یَغْفِرُون َ`وَالَّذِینَ اسْتَجَابُوا لِرَبِّهِمْ وَأَقَامُوا الصَّلاةَ وَأَمْرُهُمْ شُورَی بَیْنَهُمْ وَمِمَّا رَزَقْنَاهُمْ یُنْفِقُونَ" ( شوری، 36،37،38). شورا و مشورت بین صفات مومنان آمده که ظهور در وجوب دارد همان طور که در ردیف اجتناب از گناهان بزرگ و وجوب برپایی نماز وارد شده است که قرابت آن را با وجوب بیشتر می کند. سیاق این آیات دلالت بر وجوب شورا و مشورت دارد. 2. وجوب گرفتن اذن در تصرفات؛ هر چیزی که مربوط به اجتماع و مردم باشد چه در اصل و چه در لوازمش باید درباره آن مشورت ومشاوره گرفته شود. از آن جمله، مدارس، دانشگاه ها، بیمارستان ها، فرودگاه ها، کارخانجات بزرگ و ... زیرا این ها با سرمایه مردم تأسیس و کار می کنند، همچنین در وظایف مدیریتی مانند ریاست، وزارت، نمایندگی مجلس، استانداری و فرمانداری و ... باید مشورت شود. برای این بخش دو استدلال ذکر شده است: اول: همه این امور تصرف در مال مردم است و کسی حق تصرف در مال غیر بدون اجازه اش را ندارد، و فرقی هم ندارد که این اموال از خمس ،زکات، معادن یا غیر این ها باشد. دوم: از طرفی این امور، تصرف در موجودیت، و هستی مردم و اجتماع است و کسی جز با اذن آنان اجازه چنین تصرفی را ندارد. و پر واضح است که رضایت مردم و اذن آنان در طول رضایت و اجازه باری تعالی است، بنابراین هرگونه تصرفی باید با جلب این دو رضایت باشد. و همچنین: رهبری جامعه و عالم اسلام، باید در ضمن شورای فقها جامع الشرایط تحقق پیدا کند زیرا آنان بعد از اقبال مردم مرجع تقلید آنان شده اند و از طرف شارع مقدس هم ولایت شرعی دارند، یعنی هم رضایت مردم را دارا می باشند و هم ولایت شرعی دارند، پس بنابراین هیچ مجتهدی حق سلب ولایت شرعی را از مجتهد دیگر ندارد. و چون فکرهای مختلف و متعدد از عقل واحد برتر و به صواب نزدیکتر است و خداوند نیز امر به مشورت کرده و سیره نبوی بر اساس مشورت بوده است؛ ولایت شورایی که اعضاء شورا همه از مجتهدین و مراجع تقلید هستند از ولایت فقیه واحد ارجح است. کلام امام معصوم (ع) نیز در حدیث "أما الحوادث الواقعة فارجعوا فیها إلی رواة حدیثنا" به صورت جمع آمده است و فرموده " رواة حدیثنا" (نه راوی حدیثنا) یعنی حجیت از آن همه آنان است نه شخص واحد، به خصوص در اموری که آثار و عواقب آن به همه مردم مربوط می شود، علاوه بر این که پیامبر گرامی اسلام(ص) فرمود: "دست خداوند با جماعت است." و "عاقل ترین افراد کسی است که عقل های همه مردم را در عقل خودش جمع کند". و " هر کس که بر ده نفر ریاست کند و در آن جمع بهتر و داناتر از او باشد،آن جمع در سراشیبی سقوط اند". پس بنابر آن چه گذشت و با توجه به احادیث پیامبر (ص) بهترین راه برای نجات از ضلالت و سقوط، تشکیل شورای فقها است زیرا در میان آنان حتما اعلم وجود دارد و در غیر این صورت، حدیث پیامبر (ص) شامل آن جامعه می شود. شورای فقهاء بهترین گزینه برای رهبری امت اسلام است زیرا در این صورت استبداد شخصی در امر رهبری پیش نمی آید و از طرفی هیچ فقیهی حق منع فقیه جامع الشرایط دیگر که نائب (عام) امام عصر (عج) است را از بکارگیری ولایت شرعی اش ندارد. در این ایام که قدرتهای مستکبر برای پاره پاره کردن امت اسلام هجوم آورده اند، بهترین راه مبارزه، ایجاد وحدت در میان صفوف شیعیان است که با جمع شده مراجع تقلید و حضور آنان در مجلس واحد این وحدت دست یافتنی است. و بدون شورای فقها یکپارچه کردن مردم ممکن نیست، علاوه بر این که یک شخص توانایی احاطه به تمام شؤنات امت را ندارد. تجارب تاریخی نیز به خوبی نشان می دهد که دیکتاتوری، زائیده حکمرانی شخص واحد بوده است لذا در روایات بر مضرات استبداد به رأی تأکید شده است. پس بنابراین، رهبری جامعه اسلامی باید رهبری شورایی (نه فردی) باشد. این مطالب و برخی دیگر از استدلا ل ها را صاحبان نظریه شورای فقهاء به جای نظریه ولایت فقیه واحد، که امروز در جمهوری اسلامی ایران به آن عمل می شود، بیان کرده اند. با توجه به این که نظریه شورای فقها از طرفی عده ای و به شدت در میان جوانان کشورهای اسلامی و کشورهای حاشیه خلیج فارس ترویج می شود و از طرفی کتاب یا منابعی برای به چالش کشاندن این نظریه وجود ندارد از شما درخواست داریم که جواب این نظریه را به ما بدهید و استدلالات خود را به تفصیل در این باره بیان کنید. خداوند به شما جزای خیر عطا کند.
- [سایر] سلام آقای مرادی عزیز . صحبت های شما بسیار آموزنده و دلنشین هست . آگاهی بخشی به اقشار جامعه کار بزرگیه و شما در این امر مهم موفق بودین و از خدا می خوام همیشه به شما سلامتی و شادی عنایت کنه . آقای مرادی من دختر 24 ساله ای هستم در رشته ی علوم تربیتی تحصیل کردم و مطالعات روان شناسی دارم و سعی بر بالا بردن سطح اطلاع و دانش خود دارم . پدر من فرد بدبین و خود رای هست . هیچگاه اجازه ی تصمیم گیری در مسائل مختلف زندگی رو به من ندادند . همیشه من رو از ارتباط با دوستانم و اقوام منع کرده . اجازه ی بیرون رفتن حتی کتابخونه رو به سختی به من می دند . تو خونه چندان رابطه ی صمیمی بین اعضای خانواده نیست . من 5 برادر دارم . مادرم همیشه از طرف پدرم تحقیر شده و در گذشته تمام خاطرات من با کتک های پدرم و دعواهایی به علت مشکلاتی که خانواده ی پدر و مادرم داشتند سرشار هست . پدرم در کودکی من به من تجاوز جنسی داشتند . به هیچ عنوان خواسته های ما براشون اهمیت نداره . خوب من در این شرایط بزرگ شدم و شاید تنها کسی که من رو تربیت کرده خودم بودم و تجربیاتم .در هر صورت زمانیکه من در سن 20 سالگی بودم روحیه ی شکننده ای داشتم . به هیچ عنوان شناختی بر مسئله ی ازدواج و زندگی زناشویی نداشتم . تعدادی خواستگار داشتم . اما پدرم به هیچکدوم رو قبول نکردند و نظر من رو هم نخواستند .حدود 2 سال من خواستگاری نداشتم تا اینکه چندی پیش پسر دایی ام که در ضمن پسر عمه ام هست به خواستگاری من اومدند . این پسر 28 سالشون هست . از نظر ژنتیکی قطعا مشکل وجود داره . ایشون از سربازی به دلیل سابقه ی بیماری روانی ( دو شخصیتی بودن ) معاف شدند. میون خانواده ی من و خانواده ی ایشون سال ها مجادله بوده و هست . من به این آقا جواب رد دادم .چون در این شرایط و ضمن اینکه در مورد مسائل فکری و اعتقادات مذهبی با هم اختلاف داریم و علاوه بر این من هیچ احساس علاقه ای نسبت به ایشون در خودم احساس نکردم به نظرم ازدواج موفقی نخواهد بود . اما پدرم بعد از این که من خواسته شون رو مبنی بر ازدواج با پسر دایی ام رد کردم هر روز به من سرکوفت می زنند که دیگه کسی نمیاد و ... علت اصلی اینکه برای من خواستگار نمیاد عدم معاشرت ما با آشنایان و اقوام هست . اما ایشون این دلیل رو نمی پذیرند و می گند خودت عیب و ایراد داری که کسی نمیاد . متاسفانه وقتی هم صحبت های شما و کارشناسان دیگه رو گوش می دند تنها اون چیزی که دوست دارند رو از صحبت های شما برداشت می کنند و پدر من شخصی نیست که اشتباهاتشون رو بپذیرند و به دیگران حق بدند و اهل گفتگوی منطقی نیستند . از طرفیd من می خوام در جامعه فعال باشم تا حتی اگر ازدواج نکردم روی پای خودم بایستم اما رفتار پدرم و محدودیت هایی که می گذارند باعث شده اعتماد به نفسم در برخورد با افراد جامعه پایین بیاد . با این حال پنهانی و دور از چشم پدرم ( البته مادر و بردارانم اطلاع دارند ) به کارهای مختلفی از جمله کارهای پژوهشی و مدیریت گروهی از دانشجویان برای فعالیت های مختلفی از جمله تشکیل گردهمایی و بازدید از مکان های تاریخی و علمی می پردازم . اما باز هم به خاطر محدودیت هام در بیرون رفتن از خونه تو این فعالیت هام اونطور که در توانم هست نمی تونم فعال باشم . گذشته از این مسائل که برای شما گفتم من در گروه دانشجویی که مدیریت و مسئولیتش رو بر عهده دارم با فردی آشنا شدم که البته بر حسب همکاری در گروه باهم در ارتباط بودیم و هستیم . ایشون فردی پاک دامن ، واقع بین ، متدین و متعهد ، مسئولیت پذیر ، باگذشت هستند . من و ایشون رابطه مون بیشتر از همکاری در گروه شده و به عنوان دو دوست مستقلا با هم در ارتباطیم . ما نسبت به هم شناخت پیدا کردیم تا حدودی در این مدت یک سال هم فکری ، رفتار و روحیه ی سازگار با هم رو در خودمون مشاهده کردیم . من و ایشون به هیچ عنوان علاقه ی شدید به هم نداریم اما همدیگه رو دوست داریم و این علاقه بعد از شناخت بیشتر شکل گرفته . ایشون 1 سال و نیم از من کوچکتر هستند اما فردی باهوش و آگاه و پخته هستند . خانواده ای مذهبی دارند . من و ایشون بعد از 1 سال آشنایی و شناخت 2 ماه پیش در مورد ازدواج با هم صحبت کردیم . من با مادرم صحبت کردم و مادرم نگران این بودند که ایشون چون دانشجو هستند سرمایه ای ندارند برای تشکیل زندگی . اما با توجه به شناختی که من از ایشون دارم ( ایشون مدیر هسته های علمی دانشگاهشون هستند و فعالیت های عمرانی هم داشتند با وجود اینکه سنشون 22 سال بیشتر نیست )و البته 1 سال دیگه فارغ التحصیل می شند مطمئن هستم با کمی قناعت و صبوری و همکاری من( شاغل بودنم)می تونیم زندگی مادی رو پیش ببریم . ایشون هم با مادرشون صحبت کردند . مادر ایشون لیسانس روان شناسی دارند اما با این حال به شدت مذهبی و سنتی فکر می کنند . مادر ایشون از نحوه ی آشنایی ما رضایت ندارند و بسیار با این مسئله که من از ایشون 1 سال و نیم بزرگتر هستم مخالفت می کنند . من و ایشون تصمیم داریم از راه منطقی و گفتگو خانواده ها رو راضی کنیم و عجولانه پیش نریم . با این حال مسئله ی سن من و ایشون بیشترین مشکل رو ایجاد کرده در حالیکه ما چون بر تصمیممون فکر کردیم و به این نتیجه رسیدیم که می تونیم زندگی خوب و موفقی در کنار هم داشته باشیم و در طول این یک سال مسئله ی سن تاثیری بر رابطمون نداشته نمی تونیم استدلال مادر و پدرشون رو قبول کنیم با این حال رضایت خانواده ی ایشون شرط هست . حالا من سوالی داشتم خدمتتون ما با به کار بردن چه روش و راهکاری می تونیم ذهنیت خانواده ی ایشون رو نسبت به سن و همچنین نحوه ی آشناییمون که خانواده ی ایشون گمان می کنند دختری که با پسری رابطه ی دوستی داشت دختر پاک و متعهدی نیست ، تغییر بدیم . به هر حال اگر شما من رو راهنمایی کنید بسیار ممنونتون می شم . فقط از شما درخواست می کنم روش درستی رو به ما بگید تا در پیش بگیریم برای کسب حمایت خانواده ها. موفق باشید و در پناه خدا .