جواب اجمالی: با تأمل در روایات ولایت فقیه و تعابیری نظیر (مَنْ کانَ منکُم...) (اللّهم ارْحَمْ خُلَفای) (فَارْجِعُوا اِلی رُواة حدیثنا...) روشن میشود که تمام ملاک و معیار شرایط و خصوصیات یاد شده است و در اسلام شخص فقیه عادل نیست که حاکمیت دارد بلکه فقه و عدالت است که حکومت میکند، پس انتصاب الهی نه به نصب یک فرد معیّن است و نه به نصب مجموع من حیث المجموع بلکه به نصب جمیع فقهاء است. به این معنا که فقهای واجد شرایط منصوب به ولایت هستند و عهدهداری این منصب بر آنها واجب کفائی است و تعیین فرد معیّن بر عهده مردم است که از طریق مجلس خبرگان که کارشناسان دینی هستند بهترین فرد از میان فقهاء جامع الشرایط برای عهدهداری این منصب مشخص میشود. جواب تفصیلی: لازم است برای تبیین بهتر مطلب در روایات و ادله ولایت فقیه تأمل کنیم تا روشن شود که روایات، دلالت بر نصب فرد معینی از میان فقهاء برای عهدهدار شدن این منصب دارند یا دال بر نصب عام فقها هستند؟ با اندکی تأمل در روایات ادله فقیه روشن میشود که نصب فقیه جامع الشرایط به نصب عام است نه نصب خاص زیرا شخص معین از طرف امام معصوم منصوب نشده است. تعابیر (مَن کانَ مِنْکُم قَد رَوی حَدیثُنا وَ نَظَرَ فی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْکامِنا فَلْیَرضُوا بِهِ حَکَماً فَانّی قَد جَعَلْتُهُ حاکِماً عَلیْکُم...)[1] (هر کس از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد و او را به عنوان داور بپذیرد همانا من او را بر شما حاکم قرار دادم) و (اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَةْ فَارْجَعُوا اِلی رَواةِ حَدیثُنا فَانّهُمْ حُجَّتی عَلَیکُم وَ اَنَا حُجّةُ الله عَلَیهِم...)[2] (در رخدادهایی که اتفاق میافتد به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم) همچنین (اَللّهُمَّ ارْحَم خُلَفائی قیلُ یا رَسُولَ اللهِ وَ مِنْ خُلَفائُک؟ قالَ الّذینَ یَأتُونَ بَعْدی وَ یَهدوُنَ عَنّی حَدیثی وَ سُنّتی)[3] (خدایا بر جانشینان من رحمت فرست. پرسیدند ای رسول خدا جانشینان شما کیانند؟ فرمود: آنان که بعد از من میآیند و حدیث و سنّت مرا نقل میکنند. این تعابیر و تعابیر نظیر آن نشانگر این است که امام علیه السّلام شخص معینی را به حاکمیت نصب نکرده بلکه به صورت عام نصب نموده است و تمام ملاک را روی شرایط و خصوصیات قرار داده است یعنی هر کسی که دارای این شرایط باشد از جانب امام معصوم علیه السّلام منصوب است و تمام ملاک و معیار این خصوصیات و شرایط است نه شخص خاصی در واقع (در اسلام شخص فقیه عادل نیست که حاکمیت دارد، بلکه فقه و عدالت است که حکومت میکند)[4] ولایت فقیه به مثابة ولایت فقه است، چنان چه زعامت پیامبر صلّی الله علیه و آله برآمده از نبوت در شعاع اذن و ولایت الهی است و زعامت امامان معصوم علیهم السّلام نشأت گرفته از منصب امامت است). در مورد فقیهان یک عصر دو فرض احتمال دارد. فرض اوّل آن است که یک فقیه اعلم از دیگران است. در رهبری و ملکاتی که مربوط به رهبری است در این فرض برابر ضوابط اسلامی او در عصر غیبت به نحو تعیین برای رهبری منصوب گردیده است، البته به نصب عام فرض دوّم آن است که هیچ یک از فقیهان عصر، اعلم و افقه و اعدل از دیگران نباشد و همگی همتای هم باشند. در این صورت پذیرش ولایت یکی از این فقیهان بر مردم واجب تخییری است. بنابراین با تصدّی یک فقیه از دیگران ساقط است چه اینکه با رجوع به یک فقیه به دیگری رجوع نخواهند کرد. زیرا هرج و مرج باطل است)[5]. پس (انتصاب الهی نه به نصب یک فرد معین است، چرا که از روایات واردة د راین خصوص هرگز نمیتوان استفاده انتصاب یک شخص معین را نمود و نه به نصب مجموع من حیث المجموع، چرا که نمیتوان مجموع فقها را به منزلة واحد تصور کرد، زیرا هر یک از فقهاء دارای شرایط دارای نظریه خاصی هستند و نمیتوان یک نظر برای تمامی فقهاء متصور شد، بلکه به نصب جمیع است. به این صورت که همة فقهای جامع الشرایط منصوب به ولایت هستند و لذا عهدهداری این منصب بر آنها واجب کفایی است)[6]. با روشن شدن این نکته که فقهاء جامع الشرایط به نصب عام از سوی امام معصوم عهدهدار این وظیفه شدهاند. لازم است مکانیزمی برای تعیین یک نفر از میان فقهاء جامع الشرایط برای عهدهدار شدن این منصب مشخص شود. بهترین روشن تعیین رهبر (ولی فقیه) توسط مجلس خبرگان است که در قانون اساسی[7] مطرح شده است. چرا که اعضای مجلس خبرگان که خود از میان فقهاء هستند، در واقع کارشناسان فقاهت و عدالت و تدبیر و سیاست میباشند و توانایی این را دارند که از میان فقهاء واجد شرایط بهترین فرد را مشخص نمایند، در حالی که اگر بخواهیم تعیین ولی فقیه را بلاواسطه بر عهده مردم بگذاریم، اولاً مستلزم هرج و مرج و اختلاف خواهد شد. ثانیاً اتفاق نظر روی فرد خاصی کمتر حاصل میشود. ثالثاً الزاما بهترین و مناسبتترین فرد مشخص نخواهد شد. در واقع (مردم با انتخاب مجلس خبرگان رجوع به بینه کردهاند، یعنی کارشناسان دینی را برگزیدهاند تا سخن آنان به عنوان حجت شرعی اعتبار داشته باشد).[8] منابع جهت مطالعه بیشتر: 1. جوادی آملی، ولایت فقیه، رهبری در اسلام، نشر رجاء، 72، از ص 81 تا 189. 2. جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، مرکز نشر اسراء قم، 78، از ص 391 تا 393. 3. محمد رضا اکبری، تحلیلی نو و عملی از ولایت فقیه، پیام عترت 77، از ص 66 تا 76. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . وسائل الشیعه، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، ج 18، ص 98، ح 1. [2] . همان، ص 101، ح 9. [3] . همان، ج 18، ص 65، ح 50. [4] . محمد رضا اکبری، تحلیلی نو و عملی از ولایت فقیه، پیام عترت، 77، ص 188. [5] . عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، مرکز نشر اسراء قم، 78، ص 391 و 392. [6] . عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه رهبری در اسلام، نشر رجاء 72، ص 186. [7] . قانون اساسی، اصل 107. [8] . محمد تقی مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 79، ج 1، ص 25.
آیا تمام مجتهدان نائبان امام علیه السّلام هستند یا معیناً فردی از آنها چنین منصبی را دارا است؟
جواب اجمالی:
با تأمل در روایات ولایت فقیه و تعابیری نظیر (مَنْ کانَ منکُم...) (اللّهم ارْحَمْ خُلَفای) (فَارْجِعُوا اِلی رُواة حدیثنا...) روشن میشود که تمام ملاک و معیار شرایط و خصوصیات یاد شده است و در اسلام شخص فقیه عادل نیست که حاکمیت دارد بلکه فقه و عدالت است که حکومت میکند، پس انتصاب الهی نه به نصب یک فرد معیّن است و نه به نصب مجموع من حیث المجموع بلکه به نصب جمیع فقهاء است. به این معنا که فقهای واجد شرایط منصوب به ولایت هستند و عهدهداری این منصب بر آنها واجب کفائی است و تعیین فرد معیّن بر عهده مردم است که از طریق مجلس خبرگان که کارشناسان دینی هستند بهترین فرد از میان فقهاء جامع الشرایط برای عهدهداری این منصب مشخص میشود.
جواب تفصیلی:
لازم است برای تبیین بهتر مطلب در روایات و ادله ولایت فقیه تأمل کنیم تا روشن شود که روایات، دلالت بر نصب فرد معینی از میان فقهاء برای عهدهدار شدن این منصب دارند یا دال بر نصب عام فقها هستند؟ با اندکی تأمل در روایات ادله فقیه روشن میشود که نصب فقیه جامع الشرایط به نصب عام است نه نصب خاص زیرا شخص معین از طرف امام معصوم منصوب نشده است. تعابیر (مَن کانَ مِنْکُم قَد رَوی حَدیثُنا وَ نَظَرَ فی حَلالِنا وَ حَرامِنا وَ عَرَفَ اَحْکامِنا فَلْیَرضُوا بِهِ حَکَماً فَانّی قَد جَعَلْتُهُ حاکِماً عَلیْکُم...)[1] (هر کس از شما که راوی حدیث ما باشد و در حلال و حرام ما بنگرد و صاحب نظر باشد و احکام ما را بشناسد و او را به عنوان داور بپذیرد همانا من او را بر شما حاکم قرار دادم) و (اَمّا الحَوادِثُ الواقِعَةْ فَارْجَعُوا اِلی رَواةِ حَدیثُنا فَانّهُمْ حُجَّتی عَلَیکُم وَ اَنَا حُجّةُ الله عَلَیهِم...)[2] (در رخدادهایی که اتفاق میافتد به راویان حدیث ما مراجعه کنید، زیرا آنان حجت من بر شمایند و من حجت خدا بر آنان هستم) همچنین (اَللّهُمَّ ارْحَم خُلَفائی قیلُ یا رَسُولَ اللهِ وَ مِنْ خُلَفائُک؟ قالَ الّذینَ یَأتُونَ بَعْدی وَ یَهدوُنَ عَنّی حَدیثی وَ سُنّتی)[3] (خدایا بر جانشینان من رحمت فرست. پرسیدند ای رسول خدا جانشینان شما کیانند؟ فرمود: آنان که بعد از من میآیند و حدیث و سنّت مرا نقل میکنند.
این تعابیر و تعابیر نظیر آن نشانگر این است که امام علیه السّلام شخص معینی را به حاکمیت نصب نکرده بلکه به صورت عام نصب نموده است و تمام ملاک را روی شرایط و خصوصیات قرار داده است یعنی هر کسی که دارای این شرایط باشد از جانب امام معصوم علیه السّلام منصوب است و تمام ملاک و معیار این خصوصیات و شرایط است نه شخص خاصی در واقع (در اسلام شخص فقیه عادل نیست که حاکمیت دارد، بلکه فقه و عدالت است که حکومت میکند)[4] ولایت فقیه به مثابة ولایت فقه است، چنان چه زعامت پیامبر صلّی الله علیه و آله برآمده از نبوت در شعاع اذن و ولایت الهی است و زعامت امامان معصوم علیهم السّلام نشأت گرفته از منصب امامت است). در مورد فقیهان یک عصر دو فرض احتمال دارد. فرض اوّل آن است که یک فقیه اعلم از دیگران است. در رهبری و ملکاتی که مربوط به رهبری است در این فرض برابر ضوابط اسلامی او در عصر غیبت به نحو تعیین برای رهبری منصوب گردیده است، البته به نصب عام فرض دوّم آن است که هیچ یک از فقیهان عصر، اعلم و افقه و اعدل از دیگران نباشد و همگی همتای هم باشند. در این صورت پذیرش ولایت یکی از این فقیهان بر مردم واجب تخییری است. بنابراین با تصدّی یک فقیه از دیگران ساقط است چه اینکه با رجوع به یک فقیه به دیگری رجوع نخواهند کرد. زیرا هرج و مرج باطل است)[5]. پس (انتصاب الهی نه به نصب یک فرد معین است، چرا که از روایات واردة د راین خصوص هرگز نمیتوان استفاده انتصاب یک شخص معین را نمود و نه به نصب مجموع من حیث المجموع، چرا که نمیتوان مجموع فقها را به منزلة واحد تصور کرد، زیرا هر یک از فقهاء دارای شرایط دارای نظریه خاصی هستند و نمیتوان یک نظر برای تمامی فقهاء متصور شد، بلکه به نصب جمیع است. به این صورت که همة فقهای جامع الشرایط منصوب به ولایت هستند و لذا عهدهداری این منصب بر آنها واجب کفایی است)[6].
با روشن شدن این نکته که فقهاء جامع الشرایط به نصب عام از سوی امام معصوم عهدهدار این وظیفه شدهاند. لازم است مکانیزمی برای تعیین یک نفر از میان فقهاء جامع الشرایط برای عهدهدار شدن این منصب مشخص شود. بهترین روشن تعیین رهبر (ولی فقیه) توسط مجلس خبرگان است که در قانون اساسی[7] مطرح شده است. چرا که اعضای مجلس خبرگان که خود از میان فقهاء هستند، در واقع کارشناسان فقاهت و عدالت و تدبیر و سیاست میباشند و توانایی این را دارند که از میان فقهاء واجد شرایط بهترین فرد را مشخص نمایند، در حالی که اگر بخواهیم تعیین ولی فقیه را بلاواسطه بر عهده مردم بگذاریم، اولاً مستلزم هرج و مرج و اختلاف خواهد شد. ثانیاً اتفاق نظر روی فرد خاصی کمتر حاصل میشود. ثالثاً الزاما بهترین و مناسبتترین فرد مشخص نخواهد شد. در واقع (مردم با انتخاب مجلس خبرگان رجوع به بینه کردهاند، یعنی کارشناسان دینی را برگزیدهاند تا سخن آنان به عنوان حجت شرعی اعتبار داشته باشد).[8]
منابع جهت مطالعه بیشتر:
1. جوادی آملی، ولایت فقیه، رهبری در اسلام، نشر رجاء، 72، از ص 81 تا 189.
2. جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، مرکز نشر اسراء قم، 78، از ص 391 تا 393.
3. محمد رضا اکبری، تحلیلی نو و عملی از ولایت فقیه، پیام عترت 77، از ص 66 تا 76.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . وسائل الشیعه، دار الاحیاء التراث العربی، بیروت، ج 18، ص 98، ح 1.
[2] . همان، ص 101، ح 9.
[3] . همان، ج 18، ص 65، ح 50.
[4] . محمد رضا اکبری، تحلیلی نو و عملی از ولایت فقیه، پیام عترت، 77، ص 188.
[5] . عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه، ولایت فقاهت و عدالت، مرکز نشر اسراء قم، 78، ص 391 و 392.
[6] . عبدالله جوادی آملی، ولایت فقیه رهبری در اسلام، نشر رجاء 72، ص 186.
[7] . قانون اساسی، اصل 107.
[8] . محمد تقی مصباح یزدی، پرسشها و پاسخها، موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره)، 79، ج 1، ص 25.
- [سایر] آیا تمام مجتهدان نائبان امام علیه السّلام هستند یا فرد معینی از آنها چنین منصبی را دارا است؟
- [آیت الله بهجت] اگر فردی برای گرفتن وضو، نایب بگیرد، صلاحیّت امام جماعت شدن را دارا است یا خیر؟
- [سایر] آیا علی علیه السّلام خلافت خلفا را پذیرفت و آنها را تأیید کرد و با آنها بیعت نمود؟
- [سایر] نظر مشهور فقها راجع به تشکیل حکومت اسلامی در زمان غیبت امام علیه السّلام چیست؟ آیا تشکیل حکومت را واجب میدانند یا خیر؟ چرا؟
- [آیت الله سبحانی] آیا پرداخت سهم سادات و امام (علیه السلام) باید با اجازه ی مجتهد جامع الشرایط باشد؟ آیا می توان به صورت اقساط پرداخت؟
- [سایر] تعداد فرزندان امام حسین(علیه السلام) و حضور آنها در واقعهی کربلا چگونه بود؟
- [سایر] می گوئید ولایت فقیه امتداد امامت ائمه است ، چگونه و با چه استدلالی این زنجیر یا سلسله ولایت فقیه را به زنجیر یا سلسله امامت متصل می کنید؟
- [آیت الله بهجت] فردی در مسأله ای که می بایست از مجتهد زنده تقلید نماید، مطابق با فتوای مجتهد میّت عمل کرده است، تکلیفش چیست؟
- [سایر] چرا امام(ره) میگویند ولایت فقیه همان ولایت رسولالله است؟
- [آیت الله بهجت] آیا مقلّد حضرتعالی می تواند سهم مبارک امام و سادات را به مجتهد دیگر یا وکلای مجتهد دیگر پرداخت نماید؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] خمس را باید دو قسمت کرد: یک قسمت آن سهم مبارک امام(علیه السلام)است و نیم دیگر سهم سادات. سهم سادات را باید بنابر احتیاط واجب به مجتهد داد، یا با اجازه¬ی مجتهدی که از او تقلید می¬کند سادات فقیر یا یتیم نیازمند، یا ساداتی که در سفر وامانده اند و نیازمند هستند، بدهد (هرچند در محلّ خود فقیر نباشند) ولی سهم امام(علیه السلام) را در زمان ما باید به مجتهد عادل که از او تقلید می¬کند یا نماینده او تحویل داد، تا در مصارفی که مورد رضای امام(علیه السلام) است از مصالح مسلمین و مخصوصاً اداره حوزه های علمیّه و مانند آن مصرف کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] سهم سادات را بدون اجازه مجتهد نمی توان به ساداتی که در بالا گفته شد پرداخت (بنابر احتیاط واجب)، و سهم امام(علیه السلام) را نیز اگر بدون اجازه مجتهد بپردازد قبول نیست، مگر این که مجتهد بعداً بپذیرد و اجازه دهد.
- [آیت الله خوئی] مستحب است انسان در عید قربان بعد از ده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز دوازدهم است تکبیرهایی را که در مسأله پیش گفته شد بگوید و بعد از آن بگوید: (اللهُ اکْبَرُ عَلی ما رَزَقْنا مِنْ بَهِیْمَةِ الانْعامِ وَ الْحَمْدُ لله عَلَی ما ابْلانا) ولی اگر عید قربان را در منی باشد مستحب است بعداز پانزده نماز که اول آنها نماز ظهر روز عید و آخر آنها نماز صبح روز سیزدهم ذی حجه است، این تکبیرها را بگوید.
- [آیت الله اردبیلی] امام جمعه باید بالغ، عاقل، مرد، شیعه دوازده امامی و عادل باشد و توانایی خواندن خطبهها را در حال ایستاده داشته باشد و بنابر احتیاط واجب بیماری خوره و یا پیسی نمایان نداشته و نیز حدّ شرعی نخورده باشد و باید امام جمعه از طرف مجتهد جامع الشرایط منصوب باشد و اگر چند مجتهد واجد الشرایط باشند، هر کدام قبلاً اجازه داده باشند کافی است و در صورت تعارض، نظر مجتهد اعلم و اعدل مقدّم است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر برای خود امام علیه السلام چیزی نذر کند چنانچه مصرف معینی را قصد کرده باید به همان مصرف برساند و اگر مصرف معینی را قصد نکرده باید به مصرفی برساند که نسبتی با امام علیه السلام داشته باشد مانند زوار فقیر یا مصارف حرم ان امام علیه السلام از قبیل تعمیر و مانند ان و یا انچه موجب تکریم و تعظیم ان امام علیه السلام است و احتیاط مستحب ان است که ثواب ان را هم هدیه برای ان امام علیه السلام کند و همچنین است اگر چیزی را برای امام زاده ای نذر کند
- [آیت الله اردبیلی] اگر میّت هیچ وارثی نداشته باشد، همه مال او متعلّق به امام مسلمین است که در زمان غیبت باید به فقیه جامعالشرایط پرداخت شود.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام علیه السلام واجب است و باید بجماعت خوانده شود و در زمان ما که امام علیه السلام غائب است، مستحب می باشد. و می شود آنرا بجماعت یا فرادی خواند.
- [آیت الله خوئی] نماز عید فطر و قربان در زمان حضور امام (علیه السلام) واجب است و باید به جماعت خوانده شود، و در زمان ما که امام (علیه السلام) غایب است مستحب میباشد و میشود آن را به جماعت یا فرادی خواند.
- [آیت الله جوادی آملی] .دریافت کننده خمس، امام ( ع)و در غیبت آن , فقیه جامع الشرایط و حاکم شرع است و مکلف , بدون اجازه از آنان نمی تواند آن را به موارد مصرف برساند . به تعبیر دیگر , همه خمس , اعم از سهم امام ( ع) و سهم سادات, در اختیار منصب امامت (شخصیت حقوقی) است. در زمان غیبت حضرت ولیّ عصر (عج) ،فقیه جامع الشرایط, جانشین شخصیت حقوقیِ امامت است، بنابراین در زمان غیبت باید تمام خمس را به فقیه جامع الشرای ط تحویل داد و هرگونه دخل و ت صرف در خمس (سهم امام( ع) و سهم سادات) باید با اجازه او باشد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] صرف کردن قسمتی از سهم مبارک امام(علیه السلام) برای ساختن مساجد یا حسینیه ها یا بیمارستان و درمانگاه و مدارس، تنها در صورتی مجاز است که با اجازه مجتهد عادل و مطابق با فتوای او و رعایت اولویّت باشد، ولی سهم سادات را جز در مورد ساداتی که گفته شد نمی توان مصرف کرد.