معنی عدالت این نیست که همه مردم از هر نظر در یک حد و یک مرتبه و یک درجه باشند. جامعه، مقامات و درجات دارد و از این جهت مثل پیکر است؛ [چون] مقامات و درجات دارد، باید تقسیم بندی و درجه بندی بشود. راه منحصر، آزاد گذاشتن افراد و فراهم کردن زمینه مسابقه است. همین که پای مسابقه به میان آمد، خود به خود به موجب اینکه استعدادها در همه یکسان نیست و [نیز] مقدار فعالیت ها و کوشش ها یکسان نیست، اختلاف و تفاوت به میان می آید. یکی جلو می افتد و یکی عقب می ماند. یکی جلوتر می رود و یکی عقب تر. مقتضای عدالت این است که تفاوت هایی که خواه ناخواه در اجتماع هست، تابع استعدادها و لیاقت ها باشد. مقتضای عدالت این است که دانشجویانی که در یک امتحان شرکت می کنند، به هرکدام همان نمره ای داده می شود که مستحق آن نمره است. مقتضای عدالت این نیست که به همه مساوی نمره داده شود و گفته شود باید به همه یک جور نمره داده شود، و الا تبعیض می شود و تبعیض، ظلم است. برعکس، اگر به همه مساوی نمره داده شود، حق ذی حق پامال شده و این ظلم است. مقتضای عدالت این است که در مسابقات قهرمانی، استعداد و لیاقت و هنرنمایی ملاک تقدم و تأخر قرار گیرد. مقتضای عدالت این نیست که هنرمند و بی هنر را به یک چشم ببینند و فرقی [میان] با استعداد و بی استعداد نگذارند. این جور مساوات ها عین ظلم و بی عدالتی است و آن جور تفاوت ها که بر مبنای لیاقت و استعداد یا فعالیت و کار است، عین عدالت و دادگستری است. منبع: بیست گفتار، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص 108 و 109.
معنی عدالت این نیست که همه مردم از هر نظر در یک حد و یک مرتبه و یک درجه باشند. جامعه، مقامات و درجات دارد و از این جهت مثل پیکر است؛ [چون] مقامات و درجات دارد، باید تقسیم بندی و درجه بندی بشود. راه منحصر، آزاد گذاشتن افراد و فراهم کردن زمینه مسابقه است. همین که پای مسابقه به میان آمد، خود به خود به موجب اینکه استعدادها در همه یکسان نیست و [نیز] مقدار فعالیت ها و کوشش ها یکسان نیست، اختلاف و تفاوت به میان می آید. یکی جلو می افتد و یکی عقب می ماند. یکی جلوتر می رود و یکی عقب تر. مقتضای عدالت این است که تفاوت هایی که خواه ناخواه در اجتماع هست، تابع استعدادها و لیاقت ها باشد. مقتضای عدالت این است که دانشجویانی که در یک امتحان شرکت می کنند، به هرکدام همان نمره ای داده می شود که مستحق آن نمره است. مقتضای عدالت این نیست که به همه مساوی نمره داده شود و گفته شود باید به همه یک جور نمره داده شود، و الا تبعیض می شود و تبعیض، ظلم است. برعکس، اگر به همه مساوی نمره داده شود، حق ذی حق پامال شده و این ظلم است. مقتضای عدالت این است که در مسابقات قهرمانی، استعداد و لیاقت و هنرنمایی ملاک تقدم و تأخر قرار گیرد. مقتضای عدالت این نیست که هنرمند و بی هنر را به یک چشم ببینند و فرقی [میان] با استعداد و بی استعداد نگذارند. این جور مساوات ها عین ظلم و بی عدالتی است و آن جور تفاوت ها که بر مبنای لیاقت و استعداد یا فعالیت و کار است، عین عدالت و دادگستری است.
منبع: بیست گفتار، علامه شهید مرتضی مطهری(ره)، صص 108 و 109.
- [سایر] آیا عدالت به معنی مساوات است؟
- [سایر] قرآن درباره عدالت پروردگار و نفی ظلم از ساحت مقدّس او چه می گوید؟
- [سایر] مگر ولایت مطلق تعلق به خدا ندارد پس چرا ولایت مطلقه فقیه می گویند چرا مطلق؟ آیا ولایت در نبود امام معصوم را می توان به انسانی واگذارد که امکان اشتباه دارد و قادر به ایجاد عدالت نیست؟ آیا عادل بودن اما
- [سایر] آیا "لا مبدّل لکلمات ربّک" هرگونه نسخ، تخصیص و تبدیل آیات را به وسیله روایات حتی روایات قطعی نفی نمیکند؟
- [آیت الله بهجت] در عدالت عادل هایی که شاهِد طلاق می شوند، آیا حسن ظاهر کافی است یا احراز عدالت واقعی لازم است؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] آیا احراز عدالت در قسامه، همانند عدالت شهود، شرط است؟
- [سایر] آیا عدالت معتبر در مرجع تقلید با عدالت امام جماعت، تفاوت دارد؟
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر دو عالم عادل خبره بگویند: (زید اعلم است) و یک عالم عادل خبره بگوید: (عمرو اعلم است) و یک عالم عادل خبره دیگر بگوید: (بکر اعلم است) در این صورت آیا حتماً باید از زید تقلید کرد، یا چون یک عالم عادل خبره گفته عمرو اعلم است و عالم عادل خبره دیگر بکر را اعلم میداند، اینها روی هم میشوند دو عالم عادل خبره، و در نتیجه بین نظر این دو عالم عادل خبره و نظر دو عالم عادل خبرهای که زید را اعلم میدانند تعارض پیش میآید، و شخص مخیّر است که از هر کدام از این سه نفر تقلید نماید؟
- [آیت الله بهجت] آیا بین عدالت لازم در تقلید، با عدالت قاضی و یا امام جماعت تفاوت مرتبه وجود دارد؟
- [آیت الله خامنه ای] این که گفته می شود باید از مجتهدی تقلید نمود که عادل باشد، مقصود از عادل چه کسی است؟
- [آیت الله شبیری زنجانی] امامی را که عادل بوده، اگر شک کند که هنوز عادل است یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله مظاهری] امامی را که عادل میدانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله اردبیلی] اگر شک کند امامی که عادل میدانسته به عدالت خود باقی است یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله بروجردی] امامی را که عادل میدانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقیست یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله علوی گرگانی] امامی را که عادل میدانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقیاست یا نه، میتواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] عدالت امام جماعت باید برای مأموم محرز باشد و با شک در اصل عدالت نمی توان به او اقتدا کرد و در صورتی که امامی را که عادل می دانسته، اگر شک کند به عدالت خود باقی است یا نه، می تواند به او اقتدا نماید.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر کسی بگوید که میت وصیت کرده فلان مبلغ به من بدهند چنانچه دو مرد عادل گفته او را تصدیق کنند یا قسم بخورد و یک مرد عادل هم گفته او را تصدیق نماید یا یک مرد عادل و دو زن عادل یا چهار زن عادل به گفته او شهادت دهند باید مقداری را که می گوید به او بدهند و اگر یک زن عادل شهادت دهد باید یک چهارم چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند و اگر دو زن عادل شهادت دهند نصف ان را و اگر سه زن عادل شهادت دهند سه چهارم ان را به او بدهند و نیز اگر دو مرد کافر کتابی که در دین خود عادل باشند گفته او را تصدیق کنند در صورتی که میت ناچار بوده است که وصیت کند و مرد و زن عادلی هم در موقع وصیت نبوده باید چیزی را که مطالبه می کند به او بدهند
- [آیت الله سبحانی] هرگاه بر اثر شیاع یا شهادت دو عادل یا یک عادل، ثابت شود که نقطه مورد نظر مسجد است، اعتکاف در آن جایز است.
- [آیت الله وحید خراسانی] امامی را که عادل می دانسته اگر شک کند که به عدالت خود باقی است یا نه می تواند به او اقتدا نماید
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] امامی را که عادل می دانسته؛ اگر شک کند که به عدالت خود باقی است یا نه؛ می تواند به او اقتدا نماید.