لازم است بحث پیرامون اصل مجلس خبرگان را از مبحث اعضای مجلس مزبور تفکیک کرد؛ چه اینکه ‌لازم است مبحث حقّ رهبری را از حق جمهور و توده مردم جدا نمود.‌ اما مطلب اول یعنی خود مجلس خبرگان؛ انحلال آن در اختیار ملّت نیست؛ مگر آنکه در بازنگری مجدّد قانون ‌اساسی، پیشبینی شود.‌ اما مطلب دوم یعنی اعضای مجلس خبرگان؛ در این باره میتوان گفت که چون اعضای یاد شده، وکلای ملت ‌هستند و هر موکّلی میتواند وکیل خود را عزل نماید، لذا ملت میتواند وکالت نمایندگان مجلس مزبور را از ‌آنان سلب کند، لیکن وکالت مجلس خبرگان همانند نمایندگی مجلس شورای اسلامی، برابر تعاهد متقابل ‌وکیل و موکّل، جزء امور لازم محسوب میگردد نه جائز. بنابراین، موکل یا موکّلان، حق عزلِ وکیل یا وکلای خود ‌را ندارد؛ مگر آنکه این امر، در قانون پیشبینی شود.‌ اما مطلب سوم یعنی حق مقام رهبری؛ در این باره ثبوتاً وجود چنین حقی برای فقیه جامع شرایط که نائب ‌امام زمان (عج) است، محذوری ندارد و لیکن اثباتاً، دخالت او در عزل نماینده یا نمایندگان مجلس خبرگان، ‌محذور قانونی دارد؛ چه رسد به انحلال اصل مجلس؛ زیرا مشروعیّت ولایت فقیه، در صورتی که فقط از راه ‌مجلس خبرگان باشد نه آراء عمومی و بدون واسطه، مرتبط به مجلس مزبور است و با انحلال آن، اصل ولایت ‌فقیهِ یاد شده، زیر سؤال قرار میگیرد.‌ و بالاخره مطلب چهارم این است که ممکن است اثبات ولایت فقیه از راه مجلس خبرگان با وضع کنونی آن، ‌مطابق با مصالح عالی نظام اسلامی نباشد و شیوه بهتری ارائه گردد که در این حال، قانون اساسی میتواند ‌با بازنگری مجدّد، روشهای محتمل را بررسی نماید و بهترین راه را انتخاب کند؛ مانند اینکه قبلا ً سِمَت ‌نخست وزیری، در کنار ریاست جمهوری، رکنی خاص از ارکان نظام جمهوری اسلامی محسوب میشد، ولی ‌در تجربه عملی چند ساله معلوم شد که اصل چنین سمتی، به مصلحت نظام نیست؛ لذا وظائف آن نهاد و ‌رکنِ محذوف، بر عهده نهاد و رکن ریاست جمهوری قرار داده شد.‌ غرض آنکه؛ تبدیل نهاد مجلس خبرگان به نهاد مشابه یا برتر، ممکن است لیکن، اصل چنین برنامهای که برای ‌اثبات و نیز نظارت مستمر بر ولایت فقیه منعقد شود لازم است و به هر تقدیر، باید به آراء ملت واگذار گردد و در ‌این حال، محذور (دور) و مانند آن، در پیش نیست، بلکه همانند برخی از کشورهای راقی دیگر، با تصویب ‌ملت، حق انحلال مجلس، در اختیار رهبر آن کشور است، لیکن آنان فقط دارای مجلس شورا و مانند آن ‌هستند نه مجلس خبرگان.‌ ‌ ‌مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ص 457 459)‌
لازم است بحث پیرامون اصل مجلس خبرگان را از مبحث اعضای مجلس مزبور تفکیک کرد؛ چه اینکه لازم است مبحث حقّ رهبری را از حق جمهور و توده مردم جدا نمود. اما مطلب اول یعنی خود مجلس خبرگان؛ انحلال آن در اختیار ملّت نیست؛ مگر آنکه در بازنگری مجدّد قانون اساسی، پیشبینی شود. اما مطلب دوم یعنی اعضای مجلس خبرگان؛ در این باره میتوان گفت که چون اعضای یاد شده، وکلای ملت هستند و هر موکّلی میتواند وکیل خود را عزل نماید، لذا ملت میتواند وکالت نمایندگان مجلس مزبور را از آنان سلب کند، لیکن وکالت مجلس خبرگان همانند نمایندگی مجلس شورای اسلامی، برابر تعاهد متقابل وکیل و موکّل، جزء امور لازم محسوب میگردد نه جائز. بنابراین، موکل یا موکّلان، حق عزلِ وکیل یا وکلای خود را ندارد؛ مگر آنکه این امر، در قانون پیشبینی شود. اما مطلب سوم یعنی حق مقام رهبری؛ در این باره ثبوتاً وجود چنین حقی برای فقیه جامع شرایط که نائب امام زمان (عج) است، محذوری ندارد و لیکن اثباتاً، دخالت او در عزل نماینده یا نمایندگان مجلس خبرگان، محذور قانونی دارد؛ چه رسد به انحلال اصل مجلس؛ زیرا مشروعیّت ولایت فقیه، در صورتی که فقط از راه مجلس خبرگان باشد نه آراء عمومی و بدون واسطه، مرتبط به مجلس مزبور است و با انحلال آن، اصل ولایت فقیهِ یاد شده، زیر سؤال قرار میگیرد. و بالاخره مطلب چهارم این است که ممکن است اثبات ولایت فقیه از راه مجلس خبرگان با وضع کنونی آن، مطابق با مصالح عالی نظام اسلامی نباشد و شیوه بهتری ارائه گردد که در این حال، قانون اساسی میتواند با بازنگری مجدّد، روشهای محتمل را بررسی نماید و بهترین راه را انتخاب کند؛ مانند اینکه قبلا ً سِمَت نخست وزیری، در کنار ریاست جمهوری، رکنی خاص از ارکان نظام جمهوری اسلامی محسوب میشد، ولی در تجربه عملی چند ساله معلوم شد که اصل چنین سمتی، به مصلحت نظام نیست؛ لذا وظائف آن نهاد و رکنِ محذوف، بر عهده نهاد و رکن ریاست جمهوری قرار داده شد. غرض آنکه؛ تبدیل نهاد مجلس خبرگان به نهاد مشابه یا برتر، ممکن است لیکن، اصل چنین برنامهای که برای اثبات و نیز نظارت مستمر بر ولایت فقیه منعقد شود لازم است و به هر تقدیر، باید به آراء ملت واگذار گردد و در این حال، محذور (دور) و مانند آن، در پیش نیست، بلکه همانند برخی از کشورهای راقی دیگر، با تصویب ملت، حق انحلال مجلس، در اختیار رهبر آن کشور است، لیکن آنان فقط دارای مجلس شورا و مانند آن هستند نه مجلس خبرگان.
مأخذ: ( آیةالله جوادی آملی ، ولایت فقیه ، ص 457 459)
- [سایر] آیا رهبر می تواند مجلس خبرگان را منحل کند؟
- [سایر] اگر همزمان ولی فقیه مجلس خبرگان را منحل کند و خبرگان نیز رهبری را فاقد صلاحیت اعلام کنند تکلیف چیست؟
- [سایر] در فرض وقوع هم زمان عزل رهبری از سوی مجلس خبرگان و انحلال مجلس خبرگان به وسیله رهبر، کدام یک مقدم است؟
- [سایر] در فرض وقوع همزمان عزل رهبری از سوی مجلس خبرگان و انحلال مجلس خبرگان به وسیله رهبر، کدام یک مقدم است؟
- [سایر] در فرض وقوع هم زمان عزل رهبری از سوی مجلس خبرگان وانحلال مجلس خبرگان به وسیله رهبر، کدام یک مقدم است؟
- [سایر] چرا مجلس خبرگان، رهبر را برای مدت معلوم انتخاب نمیکنند؟
- [سایر] کیفیت «نظارت» مجلس خبرگان بر رهبر چگونه است؟
- [سایر] چرا مجلس خبرگان، رهبر را برای مدت معلوم انتخاب نمیکنند؟
- [سایر] از دیدگاه حقوقی رابطه مجلس خبرگان و رهبری چگونه است و آیا خبرگان به دلیل عزل و نصب رهبر این مجلس جایگاه رفیعتری ندارد؟
- [سایر] از دیدگاه حقوقی رابطه مجلس خبرگان و رهبری چگونه است؟ آیا به دلیل عزل و نصب رهبر از سوی خبرگان، این مجلس جایگاه رفیعتری ندارد؟
- [آیت الله نوری همدانی] اگر فرزند بدون اجازة پدر یا اجازة او نذر کند باید به آن نذر عمل نماید ولی اگر پدر از عملی که نذر کرده تو را منع کند نذرش مُنْحلّ می شود .
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر فرزند بدون اجازه پدر یا با اجازه او نذر کند؛ باید به آن نذر عمل نماید. ولی اگر پدر یا مادر از عملی که نذر کرده منعش کنند؛ ظاهر این است که نذرش منحل می شود.
- [آیت الله خوئی] اگر فرزند بدون اجازه پدر یا با اجازة او نذر کند، باید به آن نذر عمل نماید. ولی اگر پدر یا مادر از عملی که نذر کرده منعش کنند ظاهر این است که نذرش منحل است.
- [آیت الله وحید خراسانی] اول ان که خریدار و فروشنده بعد از معامله از یکدیگر جدا نشده باشند هر چند از مجلس عقد بیرون امده باشند و این خیار را خیار مجلس می گویند
- [آیت الله اردبیلی] شرکت در مجالس گناه از هر قبیل و به هر شکل که باشد حرام است، مگر این که به نحوی بتواند اهل مجلس را نیز از گناه بازدارد یا واجب مسلّمتری را انجام دهد و یا مانع گناه بزرگتری شود و اگر انسان احتمال ندهد که مجلس گناه باشد و پس از شرکت متوجّه گناه بودن آن شود، چنانچه نتواند نهی از منکر نماید یا نهی او مؤثر نباشد، باید مجلس را ترک کند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] اگر کسی وارد مجلس شود و به جمعیت سلام کند جواب او بر همه واجب است، ولی اگر یک نفر جواب دهد کافی است.
- [آیت الله بروجردی] تا وقتی خریدار و فروشنده از مجلس معامله متفرق نشدهاند، میتوانند معامله را به هم بزنند و نیز اگر مشتری حیوانی را بخرد، تا سه روز حق به هم زدن معامله را دارد و همچنین است اگر پول جنسی را که نقد خریده تا سه روز ندهد و جنس را تحویل نگیرد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند، ولی کسی که مالی را صلح میکند در این سه روز حق به هم زدن صلح را ندارد و در هشت صورت دیگر که در احکام خرید و فروش گفته شد میتواند صلح را به هم بزند.
- [آیت الله علوی گرگانی] تا وقتی خریدار وفروشنده از مجلس معامله متفرّق نشدهاند میتوانند معامله را به هم بزنند و نیز اگر مشتری حیوانی را بخرد، تا سه روز حقّ به هم زدن معامله را دارد و همچنین اگر پول جنسی را که نقد خریده تا سه روز ندهد وجنس را تحویل نگیرد، فروشنده میتواند معامله را به هم بزند، ولی کسی که مالیرا صلح میکند در این سه صورت حقّ به هم زدن صلح را ندارد و در هشت صورت دیگر از موارد خیارات که در احکام خرید وفروش گفته شد میتواند صلح را به هم بزند.
- [آیت الله مظاهری] چنانکه غیبت نمودن حرام و از گناهان بزرگ در اسلام است، شنیدن غیبت نیز حرام و از گناهان بزرگ است، و اگر شنونده میتواند باید دفاع از کسی که غیبت او میشود بنماید، و اگر نمیتواند باید از مجلس غیبت بیرون رود، و اگر نمیتواند باید توجّه به گفتار غیبتکننده نداشته باشد، و اگر گفتار او را به طور ناخواسته شنید، باید ترتیب اثر ندهد.
- [آیت الله اردبیلی] اگر نذر کننده از انجام نذر خود در وقت آن عاجز شود، نذر او منحل شده و از او ساقط میگردد؛ ولی اگر از انجام روزه نذری عاجز باشد، بنابر احتیاط واجب برای هر روزه دو مُدّ طعام (تقریبا 1500 گرم) به فقیری صدقه دهد تا آن فقیر به نیابت او روزه بگیرد و اگر میسّر نشد، برای هر روزه یک مدّ طعام صدقه دهد.