اجتهاد، در لغت به معنای تحمل سختی ها (از ریشه ی جهد به فتح جیم )[1] و همچنین به معنای قدرت و توانایی (از ریشه ی جهد به ضم جیم)[2] است و در اصطلاح فقها به معنای به کار بردن حداکثر تلاش و کوشش علمی برای استنباط و به دست آوردن حکم شرعی از منابع و ادلّه ی آن است. اساس فتوا در فقه شیعه هر چند مبتنی بر منابع اجتهاد (قرآن، سنت، عقل، و اجماع) است، ولی برای برداشت، استفاده و استنباط از این منابع، به علوم دیگری نظیر ادبیات عرب، آشنایی با محاورات عرفی زمان معصوم(ع)، آشنایی با مبادی تصوری و تصدیقی منابع اجتهاد، منطق، علم اصول فقه، علم رجال، آگاهی به قرآن و حدیث و...[3]، نیاز است که هر فقیه باید علاوه بر آگاهی بر این دانش ها، در تمام مسائل آنها دارای مبنا باشد تا بتواند از این علوم در طریق برداشت از منابع اجتهاد بهره مند شود مثلا در استفاده از احادیث و روایات ممکن است یک مجتهد بر طبق مبنایی که در علم رجال پذیرفته است، روایتی را از نظر سند غیر قابل اعتماد بداند و به آن استناد نکند و در آن مسأله جز این روایت، روایات و دلیل دیگری نباشد، پس این فقیه نمی تواند در آن مسأله فتوا دهد. در حالی که بعضی دیگر با صحیح دانستن سند همان روایت، به آن استناد کرده و فتوا دهند. البته استعداد و قدرت تجزیه و تحلیل همه ی مجتهدان یکسان نیست بر این اساس، هر یک از مجتهدان ممکن است برداشت جداگانه ای از آیات و روایات داشته باشند. همچنین ممکن است مجتهدی یک شیء معین را موضوع و مصداق یک حکم خاص بداند، در حالی که مجتهد دیگر، این نظر را نداشته باشد. اکنون برای توضیح بیشتر به منابع اصلی صدور فتوا[4] در نزد مجتهدین که عبارت اند از: (کتاب، سنت، اجماع، و عقل) و به برخی از مبادی در هر یک از آنها )که هر مجتهدی باید در آنها دارای مبنا باشد) اشاره می کنیم: 1- کتاب (قرآن مجید)؛ قرآن اولین منبع احکام و مقررات اسلامی است و این مورد قبول همه ی مسلمانان است، ولی استنباط احکام و فتوا از قرآن مبتنی بر این است که مجتهد در مبادی تصدیقی آن مانند این که؛ آیا مفاهیم عالی وحی برای ما قابل فهم هست یا خیر؟ و آیا در کلام وحی تغییر و تحریف صورت گرفته یا خیر؟ صاحب رأی و نظریه باشد.[5] 2-سنت (گفتار یا کردار یا تأیید معصوم)؛ بدیهی است که اعتبار و حجیت سنت- اعم از قول و فعل و تقریر- رسول خدا (ص)، اگر چه نیاز به اثبات دارد ولی با توجه به نصوص قرآنی اثبات آن، کار دشواری نیست و نیاز به بحث فراوان ندارد، لذا اندیشمندان اسلامی به روشنی آن را پذیرفته‌اند.[6] و همین طور قول و فعل و تقریر ائمه اطهار نیز از سنت است، و علمای امامیه معتقدند: راه حلی که پیامبر(ص) برای امت تدارک دیده است و به آن بارها و بارها تصریح داشته (حجیت سنت امامان معصوم (ع)) است‌[7]؛ چون فرمودند دو چیز گرانبها بعد از خود برای شما بجای می گذارم که کتاب خدا و عترتم می باشند و مادام که به این دو رجوع نمائید گمراه نخواهید شد.[8] پس حتی اگر ثابت شود که رسول اکرم (ص) یا ائمه (ع) عملا وظیفه ای دینی را به نحو خاصی انجام می داده اند و یا این که دیگران برخی وظایف دینی را در حضور ایشان به گونه ای انجام دادند و مورد تقریر و تأیید و امضاء عملی ایشان قرار گرفته است یعنی عملا ایشان با سکوت خود صحه گذاشته اند، کافی است که یک فقیه بدان استناد کند[9]. مباحثی از قبیل : الف) آیا سنت می تواند مقید یا مخصص قرآن کریم باشد؟ ب) آیا (موقعیت) می تواند در سنت تأثیر گذار باشد؟[10]، از مبادی هستند که مجتهد باید در آنها دارای رأی و نظریه باشد تا بتواند احکام را از سنت استنباط کند. 3- اجماع: (اتفاق آراء فقهاء در یک مسأله) از نظر علمای شیعه، اجماع از آن نظر حجت است که کاشف از قول پیامبر (ص) و یا امام (ع) باشد. مثلا اگر معلوم گردد که در یک مسأله ای همه مسلمانان عصر پیامبر (ص) بدون استثناء یک عقیده و دیدگاهی را داشته اند و یک نوع عمل کرده اند دلیل بر این است که از پیامبر (ص) دریافت کرده اند و یا اگر همه اصحاب یکی از ائمه اطهار (ع) در یک مسأله وحدت نظر داشته باشند دلیل بر این است که از امام خود آن را فرا گرفته اند. به یقین این اجماع حجّت است لیکن نه به جهت حجیت نفس اجماع بلکه از این لحاظ که متضمّن یا کاشف از قول معصوم است.[11] 4-عقل: در تعالیم مترقی اسلام، آن مقدار که از عقل ستایش به عمل آمده، از کمتر مقوله‌ای تمجید شده است، و این ستایش به گونه‌ای است که به کاربرد و کارآیی عقل و تاثیر آن در شناخت واقعیتها و تمیز درستی از نادرستی در ابعاد مختلف اعتقادی، عبادی، فردی، اجتماعی و .. نظر دارد، و از مجموع آنها می‌توان اعتبار و اهمیت و حجیت ذاتی عقل را که مورد تصریح شرع نیز قرار گرفته است نتیجه گرفت[12]. و بهمین جهت از دیرباز حجیت و اعتبار عقل به عنوان یکی از پایه‌های شناخت احکام شرعی، میان فقها و اندیشمندان شیعه مطرح بوده است[13]. پس ‌حجیت عقل از نظر شیعه به این معنی است که اگر در موردی عقل یک حکم قطعی داشت آن حکم به حکم این که قطعی و یقینی است حجت است.[14] نتیجه این که فقیه و مجتهد بر اساس این چهار منبع و با توجه به مبانی اجتهادی خود فتوا می دهد . البته باید توجه داشت که بحث مبانی اجتهاد، منحصر به آنچه بیان شد نیست و برای آگاهی بیشتر شما را به مطالعه ی جزوات تأملات در علم اصول، استاد هادوی، توصیه می کنیم. نکته ی پایانی این که فقها برای استناد به اصولی که در پرتو آنها به استنباط حکم شرعی نایل می آیند دلایل عقل پسندی دارند که در این مقال مجال طرح آن نیست گرچه ما در لابلای بحث بدان اشاراتی داشتیم اما بحث تفصیلی این ادله را باید در کتاب های مبسوط جستجو کرد. بعبارت دیگر؛ اعتبار برخی از این اصول و منابع، مثل: حجیت قرآن، سنت و عقل، در کتابهای کلامی آمده است؛ و اعتبار بسیاری دیگر از این اصول مثل اجماع، خبر واحد و ... در کتابهای اصول فقه به طور مبسوط بحث شده است و... و لازم است برای کسب اطلاعات بیشتر به آن کتب رجوع کرد. پی نوشتها: [1]النهایه، ج1، ص 319. [2]همان. [3]نک: هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ص 19 و20. [4] در اصطلاح فقهاء از این منابع به ادله اربعه تعبیر آورده می شود. [5] محمد ابرهیم جناتی، منابع اجتهاد،ج1،ص76. برای آگاهی بیشتر، نک: هادوی تهرانی، مهدی، فلسفه ی علم اصول فقه، دفتر چهارم، مبادی صدوری قرآن کریم. [6]البته افراد اندکی آن را انکار کرده‌اند که در کتاب الام، اثر محمد بن ادریس شافعی (ج 7، ص250) مورد اشاره قرار گرفته است. همان،ص77. [7] همان،ص86. [8] بحارالانوار، ج23، ص 118. [9] برای آگاهی بیشتر، نک: هادوی تهرانی، مهدی، فلسفه ی علم اصول فقه، دفتر پنجم و ششم، مبادی صدوری و دلالی سنت. [10]همان ، ص75. [11]ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقهاء، ص68. [12] منابع اجتهاد، ج1، ص243. [13] همان، ص224 [14] شیهد مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ج 3 ص 19 منبع: http://farsi.islamquest.net
مجتهدین روی چه اصولی احکامی را تعیین می کنند؟ آیا برای اثبات این اصول، دلیل عقل پسندی دارند؟
اجتهاد، در لغت به معنای تحمل سختی ها (از ریشه ی جهد به فتح جیم )[1] و همچنین به معنای قدرت و توانایی (از ریشه ی جهد به ضم جیم)[2] است و در اصطلاح فقها به معنای به کار بردن حداکثر تلاش و کوشش علمی برای استنباط و به دست آوردن حکم شرعی از منابع و ادلّه ی آن است.
اساس فتوا در فقه شیعه هر چند مبتنی بر منابع اجتهاد (قرآن، سنت، عقل، و اجماع) است، ولی برای برداشت، استفاده و استنباط از این منابع، به علوم دیگری نظیر ادبیات عرب، آشنایی با محاورات عرفی زمان معصوم(ع)، آشنایی با مبادی تصوری و تصدیقی منابع اجتهاد، منطق، علم اصول فقه، علم رجال، آگاهی به قرآن و حدیث و...[3]، نیاز است که هر فقیه باید علاوه بر آگاهی بر این دانش ها، در تمام مسائل آنها دارای مبنا باشد تا بتواند از این علوم در طریق برداشت از منابع اجتهاد بهره مند شود مثلا در استفاده از احادیث و روایات ممکن است یک مجتهد بر طبق مبنایی که در علم رجال پذیرفته است، روایتی را از نظر سند غیر قابل اعتماد بداند و به آن استناد نکند و در آن مسأله جز این روایت، روایات و دلیل دیگری نباشد، پس این فقیه نمی تواند در آن مسأله فتوا دهد. در حالی که بعضی دیگر با صحیح دانستن سند همان روایت، به آن استناد کرده و فتوا دهند. البته استعداد و قدرت تجزیه و تحلیل همه ی مجتهدان یکسان نیست بر این اساس، هر یک از مجتهدان ممکن است برداشت جداگانه ای از آیات و روایات داشته باشند. همچنین ممکن است مجتهدی یک شیء معین را موضوع و مصداق یک حکم خاص بداند، در حالی که مجتهد دیگر، این نظر را نداشته باشد.
اکنون برای توضیح بیشتر به منابع اصلی صدور فتوا[4] در نزد مجتهدین که عبارت اند از: (کتاب، سنت، اجماع، و عقل) و به برخی از مبادی در هر یک از آنها )که هر مجتهدی باید در آنها دارای مبنا باشد) اشاره می کنیم:
1- کتاب (قرآن مجید)؛ قرآن اولین منبع احکام و مقررات اسلامی است و این مورد قبول همه ی مسلمانان است، ولی استنباط احکام و فتوا از قرآن مبتنی بر این است که مجتهد در مبادی تصدیقی آن مانند این که؛ آیا مفاهیم عالی وحی برای ما قابل فهم هست یا خیر؟ و آیا در کلام وحی تغییر و تحریف صورت گرفته یا خیر؟ صاحب رأی و نظریه باشد.[5]
2-سنت (گفتار یا کردار یا تأیید معصوم)؛ بدیهی است که اعتبار و حجیت سنت- اعم از قول و فعل و تقریر- رسول خدا (ص)، اگر چه نیاز به اثبات دارد ولی با توجه به نصوص قرآنی اثبات آن، کار دشواری نیست و نیاز به بحث فراوان ندارد، لذا اندیشمندان اسلامی به روشنی آن را پذیرفتهاند.[6] و همین طور قول و فعل و تقریر ائمه اطهار نیز از سنت است، و علمای امامیه معتقدند: راه حلی که پیامبر(ص) برای امت تدارک دیده است و به آن بارها و بارها تصریح داشته (حجیت سنت امامان معصوم (ع)) است[7]؛ چون فرمودند دو چیز گرانبها بعد از خود برای شما بجای می گذارم که کتاب خدا و عترتم می باشند و مادام که به این دو رجوع نمائید گمراه نخواهید شد.[8] پس حتی اگر ثابت شود که رسول اکرم (ص) یا ائمه (ع) عملا وظیفه ای دینی را به نحو خاصی انجام می داده اند و یا این که دیگران برخی وظایف دینی را در حضور ایشان به گونه ای انجام دادند و مورد تقریر و تأیید و امضاء عملی ایشان قرار گرفته است یعنی عملا ایشان با سکوت خود صحه گذاشته اند، کافی است که یک فقیه بدان استناد کند[9].
مباحثی از قبیل : الف) آیا سنت می تواند مقید یا مخصص قرآن کریم باشد؟ ب) آیا (موقعیت) می تواند در سنت تأثیر گذار باشد؟[10]، از مبادی هستند که مجتهد باید در آنها دارای رأی و نظریه باشد تا بتواند احکام را از سنت استنباط کند.
3- اجماع: (اتفاق آراء فقهاء در یک مسأله)
از نظر علمای شیعه، اجماع از آن نظر حجت است که کاشف از قول پیامبر (ص) و یا امام (ع) باشد. مثلا اگر معلوم گردد که در یک مسأله ای همه مسلمانان عصر پیامبر (ص) بدون استثناء یک عقیده و دیدگاهی را داشته اند و یک نوع عمل کرده اند دلیل بر این است که از پیامبر (ص) دریافت کرده اند و یا اگر همه اصحاب یکی از ائمه اطهار (ع) در یک مسأله وحدت نظر داشته باشند دلیل بر این است که از امام خود آن را فرا گرفته اند. به یقین این اجماع حجّت است لیکن نه به جهت حجیت نفس اجماع بلکه از این لحاظ که متضمّن یا کاشف از قول معصوم است.[11]
4-عقل:
در تعالیم مترقی اسلام، آن مقدار که از عقل ستایش به عمل آمده، از کمتر مقولهای تمجید شده است، و این ستایش به گونهای است که به کاربرد و کارآیی عقل و تاثیر آن در شناخت واقعیتها و تمیز درستی از نادرستی در ابعاد مختلف اعتقادی، عبادی، فردی، اجتماعی و .. نظر دارد، و از مجموع آنها میتوان اعتبار و اهمیت و حجیت ذاتی عقل را که مورد تصریح شرع نیز قرار گرفته است نتیجه گرفت[12]. و بهمین جهت از دیرباز حجیت و اعتبار عقل به عنوان یکی از پایههای شناخت احکام شرعی، میان فقها و اندیشمندان شیعه مطرح بوده است[13]. پس حجیت عقل از نظر شیعه به این معنی است که اگر در موردی عقل یک حکم قطعی داشت آن حکم به حکم این که قطعی و یقینی است حجت است.[14]
نتیجه این که فقیه و مجتهد بر اساس این چهار منبع و با توجه به مبانی اجتهادی خود فتوا می دهد .
البته باید توجه داشت که بحث مبانی اجتهاد، منحصر به آنچه بیان شد نیست و برای آگاهی بیشتر شما را به مطالعه ی جزوات تأملات در علم اصول، استاد هادوی، توصیه می کنیم.
نکته ی پایانی این که فقها برای استناد به اصولی که در پرتو آنها به استنباط حکم شرعی نایل می آیند دلایل عقل پسندی دارند که در این مقال مجال طرح آن نیست گرچه ما در لابلای بحث بدان اشاراتی داشتیم اما بحث تفصیلی این ادله را باید در کتاب های مبسوط جستجو کرد. بعبارت دیگر؛ اعتبار برخی از این اصول و منابع، مثل: حجیت قرآن، سنت و عقل، در کتابهای کلامی آمده است؛ و اعتبار بسیاری دیگر از این اصول مثل اجماع، خبر واحد و ... در کتابهای اصول فقه به طور مبسوط بحث شده است و... و لازم است برای کسب اطلاعات بیشتر به آن کتب رجوع کرد.
پی نوشتها:
[1]النهایه، ج1، ص 319.
[2]همان.
[3]نک: هادوی تهرانی، مبانی کلامی اجتهاد، ص 19 و20.
[4] در اصطلاح فقهاء از این منابع به ادله اربعه تعبیر آورده می شود.
[5] محمد ابرهیم جناتی، منابع اجتهاد،ج1،ص76. برای آگاهی بیشتر، نک: هادوی تهرانی، مهدی، فلسفه ی علم اصول فقه، دفتر چهارم، مبادی صدوری قرآن کریم.
[6]البته افراد اندکی آن را انکار کردهاند که در کتاب الام، اثر محمد بن ادریس شافعی (ج 7، ص250) مورد اشاره قرار گرفته است. همان،ص77.
[7] همان،ص86.
[8] بحارالانوار، ج23، ص 118.
[9] برای آگاهی بیشتر، نک: هادوی تهرانی، مهدی، فلسفه ی علم اصول فقه، دفتر پنجم و ششم، مبادی صدوری و دلالی سنت.
[10]همان ، ص75.
[11]ابوالقاسم گرجی، تاریخ فقه و فقهاء، ص68.
[12] منابع اجتهاد، ج1، ص243.
[13] همان، ص224
[14] شیهد مطهری، آشنایی با علوم اسلامی، ج 3 ص 19
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [آیت الله بهجت] اگر فقیهی در علومی مانند رجال، هیأت، فلسفه و اصول و... از دیگر مجتهدین مقدم باشد، آیا این تسلط می تواند وجه ترجیح او بر مجتهدین دیگر باشد؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] در رساله فرموده اید: تقلید در اصول دین جایز نیست، آیا اصول دین را با دلیل باید اثبات کرد یا اعتقاد به آن کافی است؟
- [سایر] عبارت (اشهد ان محمدا رسول الله) از اصول دین است یا از فروع دین منظور مصداق نبی است نه خود اصل نبوت ؟ اگر از اصول دین است راه اثبات عقلی آن چیست؟ و این آیا به این اصل عدم تقلیدی بودن اصول دین تناقض ندارد؟
- [سایر] تعیین مزد در قرارداد کار از چه اصولی تبعیت می کند و مأخذ کسر حق بیمه کدام مزد است؟
- [سایر] تفاوت اصول عملیه با اصول لفظیه در چیست؟ چگونه میتوان اصول عملیه را با مسائل مبتلابه تطبیق نمود؟
- [سایر] اصول دین را چگونه می توان اثبات کرد؟ چند کتاب خوب با دلایل محکم و قابل فهم در این زمینه ها معرفی کنید.
- [سایر] مراد از تقلیدی نبودن اصول دین چیست و چگونه میتوان با تحقیق به این اصول رسید؟
- [سایر] چرا موسیقی حرام است در صورتی که فطرت انسان به موسیقی تمایل دارد؟ لطفا دلایل عقل پسندی ارائه دهید.
- [سایر] اصول دین با اصول مذهب چه تفاوتی دارد و ترتیب صحیح آن کدام است؟
- [آیت الله بهجت] آیا اصول اسلام و اصول ایمان با هم فرق می کند؟
- [آیت الله وحید خراسانی] اعتقاد انسان به اصول دین اسلام باید بر پایه علم باشد و تقلید یعنی پیروی از غیر بدون حصول علم در اصول دین باطل است ولی در غیر اصول دین از احکامی که قطعی و ضروری نیست و همچنین موضوعاتی که محتاج به استنباط است باید یا مجتهد باشد که بتواند وظایف خود را از روی مدارک انها به دست اورد و یا به دستور مجتهدی که شرایط ان خواهد امد رفتار نماید و یا احتیاط کند یعنی به گونه ای عمل نماید که یقین پیدا کند تکلیف را انجام داده مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست ان عمل را ترک کند و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی جایز می دانند به جا اورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند باید تقلید نمایند
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . تحصیل اعتقاد به اصول دین و مبانی اسلام بر هر مسلمان، واجب است.
- [آیت الله علوی گرگانی] عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی در احکام دینی که علم به حکم آن از جهت ضروری بودن آن پیدا نکرده است باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّه دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را بجا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . عقیده مسلمان به اصول دین باید از روی دلیل باشد، و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفته کسی را قبول کند، ولی اگر از گفته غیر به عقاید دینی یقین پیدا کند در حکم به مسلمان بودن او کافی است، و در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند، یعنی به دستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید، که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند، و عده دیگر می گویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد، و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند، آن را به جا آورد پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله مکارم شیرازی] طرفین بیمه، باید بالغ و عاقل باشند و قرارداد بیمه را از روی اراده و اختیار انجام دهند و هیچ کدام سفیه نباشند، علاوه بر این باید تمام خصوصیات را معین کنند از جمله: 1 تعیین مورد بیمه که فلان وسیله نقلیه یا فلان ساختمان و فلان شخص است. 2 تعیین دو طرف قرارداد. 3 تعیین اقساط و مبلغی را که بیمه کننده باید بپردازد. 4 تعیین زمان بیمه که مثلاً از فلان روز تا یک سال است. 5 تعیین خطرهایی که موجب خسارت می شود، مانند خطر آتش سوزی یا بمباران یا غرق شدن یا سرقت یا وفات یا بیماری، یا هرگونه خطر دیگر. 6 تعیین سقف قیمت چیزی که بیمه شده مثلاً فلان خانه به مبلغ دومیلیون تومان یا کمتر و بیشتر بیمه شده است، یا به قیمت عادلانه روز و مانند آن و به هر حال باید اصول کلی که در بیمه در میان عرف عقلا رایج است رعایت شود.
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد پیدا کند و نمی تواند در اصول دین تقلید نماید؛ یعنی بدون سؤال از دلیل گفته کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات باید مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد؛ یا از مجتهد تقلید کند؛ یعنی به دستور او رفتار نماید؛ یا از راه احتیاط طوری به وظیفه خود عمل نماید که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است؛ مثلا اگر عده ای از مجتهدین عملی را حرام می دانند و عده دیگر می گویند حرام نیست؛ آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب می دانند؛ آن را به جا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمی توانند به احتیاط عمل کنند؛ لازم است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله بروجردی] عقیده مسلمانان به اصول دین باید از روی دلیل باشد و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون دلیل گفتهی کسی را قبول کند؛ ولی در احکام دین باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل به دست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی به دستور او رفتار نماید یا از راه احتیاط طوری به وظیفهی خود عمل نماید که یقین کند، تکلیف خود را انجام داده است، مثلاً اگر عدّهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عدّهی دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند، آن را به جا آورد، پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله خوئی] شخص مسلمان باید به اصول دین از روی دلیل اعتقاد کند و نمیتواند در اصول دین تقلید نماید، یعنی بدون سؤال از دلیل، گفتة کسی را قبول کند. ولی در احکام دین در غیر ضروریات و قطعیات باید یا مجتهد باشد که بتواند احکام را از روی دلیل بهدست آورد، یا از مجتهد تقلید کند یعنی بدون سؤال از دلیل بهدستور او رفتار نماید، یا از راه احتیاط طوری به وظیفة خود عمل نماید، که یقین کند تکلیف خود را انجام داده است مثلًا اگر عدهای از مجتهدین عملی را حرام میدانند و عده دیگر میگویند حرام نیست، آن عمل را انجام ندهد و اگر عملی را بعضی واجب و بعضی مستحب میدانند آن را بهجا آورد. پس کسانی که مجتهد نیستند و نمیتوانند به احتیاط عمل کنند، واجب است از مجتهد تقلید نمایند.
- [آیت الله وحید خراسانی] مستحب است در دادن زکات فطره خویشان فقیر خود را بر دیگران مقدم بدارد و بعد همسایگان فقیر را و مستحب است کسی را که در دین و فقه و عقل مقدم است در دادن فطره مقدم بدارد
- [آیت الله اردبیلی] در بیمه علاوه بر شرایطی از قبیل بلوغ و عقل و اختیار و غیر آنها که در سایر عقود لازم است، چند شرط معتبر است: اوّل: تعیین موضوع بیمه که شخص، مغازه، کشتی، اتومبیل یا هواپیما است. دوم: تعیین دو طرف عقد که اشخاص یا مؤسسات یا شرکتها یا دولت هستند. سوم: تعیین مبلغی که باید بپردازند.چهارم: تعیین اقساطی که باید آن را بپردازند و تعیین زمان اقساط.پنجم: تعیین زمان شروع و پایان بیمه که مثلاً از اوّل فلان ماه یا سال تا چند ماه یا چند سال است.ششم: تعیین خطرهایی که موجب خسارت میشوند مثل حریق، غرق، سرقت، وفات یا بیماری و میتوان کلّیّه آفاتی را که موجب خسارت میشوند، قرارداد کرد.