شبهه: عرفان عملی هیچ مقدمه‌ای نمی‌خواهد و اصولا با اخلاق هیچ فرقی ندارد.
ابتدا مقدمه ای درباره عرفان و مراحل آن بیان می کنیم و سپس به تفاوت های عرفان عملی و اخلاق می پردازیم. عرفان در لغت به معنای شناختن است، و در اصطلاح به ادراک خاصی اطلاق می‌شود که از راه متمرکز کردن توجه به باطن نفس (نه از راه تجربه حسی و تحلیلی عقلی) به دست می‌آید و در جریان این سیر و سلوک معمولاً مکاشفاتی حاصل می‌شود که شبیه به (رؤیا) است و گاهی عیناً از وقایع گذشته یا حال یا آینده حکایت می‌کند و گاهی نیازمند به تعبیر است، مطالبی که عرفا به عنوان تفسیر و مکاشفات و یافته‌های وجدانی خویش بیان می‌کند (عرفان علمی) نامیده می‌شود. عرفان واقعی تنها از راه بندگی خدا و اطاعت از دستورات او حاصل می‌شود.[1] امام خمینی(ره) در تعریف عارف گفته است: چون عرفان به علمی گفته می‌شود که به مراتب احدیت و واحدیت و تجلیات به گونه‌ای که ذوق مقتضی آن است، پرداخته و از این که عالم و سلسله هستی جمال جمیل مطلق است، بحث می‌کند، هر کسی که این علم را بداند عارف گفته می‌شود.[2] و بهترین کلامی که از هر کلامی دیگر جامع‌تر و زیباتر است، سخن وحی است که در وصف عارفان الهی گفته است: (رجالٌ لا تلهیهم تجاره و لا بیعٌ عن ذکر الله)[3] یعنی پاک مردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند. این گونه افراد عارفان راستین‌اند. امّا مقدمات و شرایط فراگیری عرفان و عارف شدن: عرفان به دو بخش نظری و عملی تقسیم می‌شود، در عرفان نظری همانند فلسفه از هستی شناسی بحث می‌شود، که می توان به کتاب‌های فلسفی مانند بدایه الحکمه، نهایه الحکمه، اسفار ج 1 و 2، کتاب‌های عرفان نظری مانند: (تمهید القواعد، فصوص الحکم، مصباح الانس، و فتوحات مکیه) در حوزه‌های علمیه و یا در دانشگاه نزد اساتید رشته عرفانی فراگرفت. امّا در عرفان عملی که آن را علم سیر و سلوک می‌نامند، از این بحث می‌شود که سالک راه خدا برای رسیدن به قله منیع انسانیت یعنی توحید از کجا باید آغاز کند و چه منازل را باید به ترتیب طی کند تا به مقصد نهائی برسد.[4] عرفان عملی که مسیر بسیار شیرین ولی صعب العبور است، مراتب و مراحل متعددی دارد. در این جا مناسب و مفید است به طور خلاصه به بعضی مقدمات و مراتب عرفان اشاره شود: 1. مرتبه تجلیه: سالک کوی دوست (حق سبحانه) در مرحله اول با مراقبت کامل و عمل به ظواهر شرع مقدس و انجام بایدها (واجبات و مستحبات) و پرهیز از نبایدها (محرمات و مکروهات) شرعی، طهارت ظاهری و روحی و تسلیم در برابر خواست‌های حق را در خود ایجاد می‌کند. 2. مرتبه تخلیه: در مرحله دوم، تلاش می‌کند که تمام صفات ناپسند فردی و اجتماعی مانند حسادت، تکبر، حرص، غیبت، عجب، دروغ، بد زبانی، و سایر صفات ناپسند که در کتاب‌ها اخلاقی مانند معراج سعادت، به طور مبسوط آمده و هر کدام مانع بزرگ بر سر راه تکامل انسانی است باید خود را از آنها پاکیزه کند. 3. مرتبه تحلیه: پس از رفع موانع و تخلیّه کامل نفوس از رذایل اخلاقی سعی باید کرد که خود را به زیور صفات پسندیده و اخلاق فردی و اجتماعی اسلام آراسته نموده، و این کار در درمان روح، نقش غذا و داروی تقویت را در درمان بیماری جسمانی دارد که باعث سرعت و بازگشت سلامت می‌شود. بعد از عبور از این مراحل صفای باطن و نورانیت قلب برای انسان سالک پدید می‌آید و او در وجود خویش جذبه محبت حق را احساس می‌کند و باعث گرایش‌های شدید به عالم حقیقت و کم شدن تمایلات نشئه دنیا می‌شود، و به تدریج این محبت بیشتر می‌گردد، آتش عشق الهی در روح انسان روشن می‌شود و سالک به مقام فنای الهی بار می‌یابد که آن ینز سه درجه دارد: الف. فنای در افعال: سالک در این مقام همه ‌قدرت‌ها و علل و عوامل موثر را در برابر اراده حق سبحانه بی‌تأثیر دیده و حقیقت معنای لا حول و لا قوه الا بالله، برای او تجلی می‌کند به گونه‌ای که از هیچ کس جز حق پروا نداشته و به هیچ چیزی جز حق امیدوار نیست. ب. فنای در صفات: سالک در این مقام عالم را با تمام اوصاف و کمالات و آثار و جلوه‌های وجودی که دارد، مظهر حق دانسته و تجلی جمال زیبای دوست می‌بیند، ‌لذا گفته‌اند: بدریا بنگرم دریا تو بینم به صحرا بنگرم صحرا تو بینم به هر جا بنگرم کوه و در و دشت جمال چهره زیبا تو بینم[5] ج. فنای در ذات: سالک در این مقام همه اسماء و صفات حق را مستهلک در غیبت ذات احدیت یافته و به جز ذات احدی، هیچ گونه هستی‌ای در روح او باقی نمی‌ماند و حقیقت آیه: (لمن الملک الیوم، لله الواحد القهّار)[6] برای او تجلی می‌کند. عرفان عملی و اخلاق عرفان عملی به ما نشان می دهد که از چه راهی می توانیم به قله منیع انسانیت(توحید) برسیم و رد بین راه چه منازل و احوالی را شاهد خواهیم بود ولی در اخلاق هیچ گونه ترتیب و نظامی ملاحظه نمی شود در عرفان عملی منازل و مقامات سلوک اخلاقی یک به یک مشخص می شود ولی در اخلاق طی این مراحل نظری مستقلا وجود ندارد یعنی از نظر عارف روند رشد شکوفایی روح آدمی یک گیاه و یا یک جنین است که طبق نظام مخصوص به پیش می رود ولی از نظر اخلاق روح انسان مانند خانه ای است که باید با یک سلسله زیور، زینت و نقاشی گردد بدون این که مشخص شود از کجا آغاز و به کجا پایان می یابد[7]. پی نوشتها: [1] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، درس 9، ص 126، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1379 ش. [2] . تقریرات فلسفه امام خمینی، شرح منظومه، ج 2، ص 156، انتشارات مؤسسه نشر آثار امام خمینی، 1381 ش. [3] . سوره نور، 37. [4] . مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، بخش عرفان، درس اول، ص 189، نشر جامعه مدرسین قم. [5] . بابا طاهر عریان، دو بیتی‌ها، ص 6، انتشارات گنجینه، تهران. [6] . رفیعی قزوینی، رساله مقامات اربعه، (این رساله ضمن یازده رساله تألیف حسن زاده آملی، ص 254، نشر مطالعات و تحقیقات فرهنگی چاپ شده). [7] . متقیان محمدرضا، جوانان و پرسش های عرفانیف تهیه مرکز مطالعات و پژهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، نشر مرکز مدیریت حوزه علمیه قم،1382،ص 10. www.andisheqom.com
عنوان سوال:

شبهه: عرفان عملی هیچ مقدمه‌ای نمی‌خواهد و اصولا با اخلاق هیچ فرقی ندارد.


پاسخ:

ابتدا مقدمه ای درباره عرفان و مراحل آن بیان می کنیم و سپس به تفاوت های عرفان عملی و اخلاق می پردازیم.
عرفان در لغت به معنای شناختن است، و در اصطلاح به ادراک خاصی اطلاق می‌شود که از راه متمرکز کردن توجه به باطن نفس (نه از راه تجربه حسی و تحلیلی عقلی) به دست می‌آید و در جریان این سیر و سلوک معمولاً مکاشفاتی حاصل می‌شود که شبیه به (رؤیا) است و گاهی عیناً از وقایع گذشته یا حال یا آینده حکایت می‌کند و گاهی نیازمند به تعبیر است، مطالبی که عرفا به عنوان تفسیر و مکاشفات و یافته‌های وجدانی خویش بیان می‌کند (عرفان علمی) نامیده می‌شود.
عرفان واقعی تنها از راه بندگی خدا و اطاعت از دستورات او حاصل می‌شود.[1]
امام خمینی(ره) در تعریف عارف گفته است: چون عرفان به علمی گفته می‌شود که به مراتب احدیت و واحدیت و تجلیات به گونه‌ای که ذوق مقتضی آن است، پرداخته و از این که عالم و سلسله هستی جمال جمیل مطلق است، بحث می‌کند، هر کسی که این علم را بداند عارف گفته می‌شود.[2] و بهترین کلامی که از هر کلامی دیگر جامع‌تر و زیباتر است، سخن وحی است که در وصف عارفان الهی گفته است: (رجالٌ لا تلهیهم تجاره و لا بیعٌ عن ذکر الله)[3] یعنی پاک مردانی که هیچ کسب و تجارت آنان را از یاد خدا غافل نگرداند. این گونه افراد عارفان راستین‌اند.
امّا مقدمات و شرایط فراگیری عرفان و عارف شدن: عرفان به دو بخش نظری و عملی تقسیم می‌شود، در عرفان نظری همانند فلسفه از هستی شناسی بحث می‌شود، که می توان به کتاب‌های فلسفی مانند بدایه الحکمه، نهایه الحکمه، اسفار ج 1 و 2، کتاب‌های عرفان نظری مانند: (تمهید القواعد، فصوص الحکم، مصباح الانس، و فتوحات مکیه) در حوزه‌های علمیه و یا در دانشگاه نزد اساتید رشته عرفانی فراگرفت.
امّا در عرفان عملی که آن را علم سیر و سلوک می‌نامند، از این بحث می‌شود که سالک راه خدا برای رسیدن به قله منیع انسانیت یعنی توحید از کجا باید آغاز کند و چه منازل را باید به ترتیب طی کند تا به مقصد نهائی برسد.[4] عرفان عملی که مسیر بسیار شیرین ولی صعب العبور است، مراتب و مراحل متعددی دارد.
در این جا مناسب و مفید است به طور خلاصه به بعضی مقدمات و مراتب عرفان اشاره شود:
1. مرتبه تجلیه: سالک کوی دوست (حق سبحانه) در مرحله اول با مراقبت کامل و عمل به ظواهر شرع مقدس و انجام بایدها (واجبات و مستحبات) و پرهیز از نبایدها (محرمات و مکروهات) شرعی، طهارت ظاهری و روحی و تسلیم در برابر خواست‌های حق را در خود ایجاد می‌کند.
2. مرتبه تخلیه: در مرحله دوم، تلاش می‌کند که تمام صفات ناپسند فردی و اجتماعی مانند حسادت، تکبر، حرص، غیبت، عجب، دروغ، بد زبانی، و سایر صفات ناپسند که در کتاب‌ها اخلاقی مانند معراج سعادت، به طور مبسوط آمده و هر کدام مانع بزرگ بر سر راه تکامل انسانی است باید خود را از آنها پاکیزه کند.
3. مرتبه تحلیه: پس از رفع موانع و تخلیّه کامل نفوس از رذایل اخلاقی سعی باید کرد که خود را به زیور صفات پسندیده و اخلاق فردی و اجتماعی اسلام آراسته نموده، و این کار در درمان روح، نقش غذا و داروی تقویت را در درمان بیماری جسمانی دارد که باعث سرعت و بازگشت سلامت می‌شود. بعد از عبور از این مراحل صفای باطن و نورانیت قلب برای انسان سالک پدید می‌آید و او در وجود خویش جذبه محبت حق را احساس می‌کند و باعث گرایش‌های شدید به عالم حقیقت و کم شدن تمایلات نشئه دنیا می‌شود، و به تدریج این محبت بیشتر می‌گردد، آتش عشق الهی در روح انسان روشن می‌شود و سالک به مقام فنای الهی بار می‌یابد که آن ینز سه درجه دارد:
الف. فنای در افعال: سالک در این مقام همه ‌قدرت‌ها و علل و عوامل موثر را در برابر اراده حق سبحانه بی‌تأثیر دیده و حقیقت معنای لا حول و لا قوه الا بالله، برای او تجلی می‌کند به گونه‌ای که از هیچ کس جز حق پروا نداشته و به هیچ چیزی جز حق امیدوار نیست.
ب. فنای در صفات: سالک در این مقام عالم را با تمام اوصاف و کمالات و آثار و جلوه‌های وجودی که دارد، مظهر حق دانسته و تجلی جمال زیبای دوست می‌بیند، ‌لذا گفته‌اند:
بدریا بنگرم دریا تو بینم
به صحرا بنگرم صحرا تو بینم
به هر جا بنگرم کوه و در و دشت
جمال چهره زیبا تو بینم[5]
ج. فنای در ذات: سالک در این مقام همه اسماء و صفات حق را مستهلک در غیبت ذات احدیت یافته و به جز ذات احدی، هیچ گونه هستی‌ای در روح او باقی نمی‌ماند و حقیقت آیه: (لمن الملک الیوم، لله الواحد القهّار)[6] برای او تجلی می‌کند.
عرفان عملی و اخلاق
عرفان عملی به ما نشان می دهد که از چه راهی می توانیم به قله منیع انسانیت(توحید) برسیم و رد بین راه چه منازل و احوالی را شاهد خواهیم بود ولی در اخلاق هیچ گونه ترتیب و نظامی ملاحظه نمی شود در عرفان عملی منازل و مقامات سلوک اخلاقی یک به یک مشخص می شود ولی در اخلاق طی این مراحل نظری مستقلا وجود ندارد یعنی از نظر عارف روند رشد شکوفایی روح آدمی یک گیاه و یا یک جنین است که طبق نظام مخصوص به پیش می رود ولی از نظر اخلاق روح انسان مانند خانه ای است که باید با یک سلسله زیور، زینت و نقاشی گردد بدون این که مشخص شود از کجا آغاز و به کجا پایان می یابد[7].
پی نوشتها:
[1] . مصباح یزدی، محمد تقی، آموزش فلسفه، ج 1، درس 9، ص 126، نشر سازمان تبلیغات اسلامی، 1379 ش.
[2] . تقریرات فلسفه امام خمینی، شرح منظومه، ج 2، ص 156، انتشارات مؤسسه نشر آثار امام خمینی، 1381 ش.
[3] . سوره نور، 37.
[4] . مطهری، مرتضی، آشنایی با علوم اسلامی، بخش عرفان، درس اول، ص 189، نشر جامعه مدرسین قم.
[5] . بابا طاهر عریان، دو بیتی‌ها، ص 6، انتشارات گنجینه، تهران.
[6] . رفیعی قزوینی، رساله مقامات اربعه، (این رساله ضمن یازده رساله تألیف حسن زاده آملی، ص 254، نشر مطالعات و تحقیقات فرهنگی چاپ شده).
[7] . متقیان محمدرضا، جوانان و پرسش های عرفانیف تهیه مرکز مطالعات و پژهش های فرهنگی حوزه علمیه قم، نشر مرکز مدیریت حوزه علمیه قم،1382،ص 10.
www.andisheqom.com





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین