در پاسخ این مطلب لازم است ابتدا، عرفان شیعی و عرفان هندی مورد بحث قرار گیرد و سپس وجه تمایز این دو بیان گردد، آن گاه از ارتباط و عدم ارتباط عرفان شیعه با عرفان هندی و تصوّف سخن به میان آید. عرفان شیعه: در مذهب شیعه گروه خاصی به نام (عرفا) که دارای فرهنگ و آداب خاص و مخالف عامه مسلمین باشد دیده و همواره در میان شیعه کسانی بوده و هستند که هیچ امتیاز ظاهری با دیگران ندارند. و در عین حال عمیقاً خداترس و اهل سیر و سلوک عرفانی میباشند که بیشتر فقها و مراجع معظم تقلید با پیروی از مکتب اهل بیت علیهم السلام چنین میباشند. ولکن برخی از آنها در این رابطه از دیگران پیشی گرفته و در اوج عرفان به معنی دقیق آن قرار دارند. در این راستا میتوان به بزرگان ذیل اشاره نمود: علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان، حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، آیت الله شاهآبادی، میرزا مهدی آشتیانی، میزرا جواد ملکی تبریزی، مرحوم آقا سیدعلی قاضی، آقا محمدرضا قمشهای، میرزا ابوالحسن جلوه، بهاری همدانی، ملا حسینعلی همدانی، سید احمد کربلایی، و سید علی شوشتری، هر کدام از این بزرگان در قله زهد و پاکی نفس بوده و سراسر زندگیشان اُنس با خدا و معنویت بوده و هیچ نقطه ضعفی را کسی در آنان سراغ نداشته و ندارند. از نظر علمی نیز هر کدام در فقه و اصول مجتهد و در تفسیر و فلسفه و کلام یدبیضا داشته اند. ریشه اینگونه عرفان در تعالیم اسلام و قرآن کریم و حدیث میباشد، مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی روایتی به این مضمون نقل کرده است: رسول خدا روزی پس از اداء نماز صبح چشمش به جوانی افتاد رنگ پریده، از او پرسید: کیف اصبحت؟ حالت چگونه است؟ گفت: اصبحت موقِناً، در حال یقین به سر میبرم. فرمود علامت یقینت چیست؟ عرض کرد یقین من این است که مرا در اندوه فرو برده و شبها مرا بیدار و روزها مرا تشنه (در حال روزه) قرار داده است. گویا عرش خدا را میبینم که برای رسیدن به حساب مردم نصب شده و مردم همه محشور شدهاند... رسول خدا به اصحاب خود رو کرد و فرمود: این شخص بندهای است که خداوند دل او را به نور ایمان منور گردانیده است. آنگاه به جوان فرمود: حالت خود را حفظ کن که از تو سلب نشود. جوان گفت دعا کن خداوند مرا شهادت روزی فرماید: طولی نکشید که غزوهای پیش آمد و جوان شرکت کرد و شهید شد.[1] عرفان هندی محورهای اصلی عرفان هندی دو چیز است یکی اشراق از طریق ریاضت و دیگری وحدت وجود. اشراق از طریق ریاضت از عقاید قدیمه و مشهور هندیست و همه کس کم و بیش از ریاضتهای بدنی هندوان اطلاع دارند. اما وحدت وجود در عرفان هندی خیلی مهم و قابل توجه است تا جایی که با دیانت آنان مخلوط شده است. در کتاب مذهبی (ویدا) نوشته شده که بر همه یعنی خدا در موقع خلقت فرموده است: (من واحدم و لیکن بسیار خواهم شد) و در جای دیگر از همان کتاب ذکر شده که همان یک خداست که گاهی به شکل زارع در آمده در زمین زراعت میکند و آب شده، زمین را سیراب میسازد و غلّه کشته همه مخلوق را سیر مینماید.)[2] و از عقاید دیگر آنان میتوان به (فنا) و مقامات هشتگانه اشاره نمود.[3] از مقایسه بین عرفان شیعه و عرفان هندی به دست میآید که هیچ ارتباطی میان عرفان شیعی و عرفان هندی وجود ندارد. زیرا اعتقاد به (وحدت وجود) و ریاضتهای آنچنانی که از محورهای اصلی عرفان هندی میباشد. از دیدگاه شیعه کفر و نامشروع به شمار میآید. تنها چیزی که باعث توهم ارتباط عرفان شیعه و عرفان هندی شده، جریان تصوف در جامعه اسلامی است. و شباهتهایی که در باورها و اعمال صوفیه و مرتاضان هندی وجود دارد. البته ما هم قبول داریم که تصوف ریشه (عرفان هندی دارد و برخی از باورهای آنان مانند وحدت وجود و ریاضتهای سخت بدنی از آنجا نشأت گرفته است. ولکن باید دانست که تصوف هیچ ارتباطی با شیعه ندارد. و در طول تاریخ و حتی در قرن اخیر فقهای عظیمالشأن شیعه سر سازش با صوفیه نداشتهاند. و مبارزات سرسختانه علمای شیعه با جریان تصوف و متصوفه به گونه ای بوده است که هیچ یک از مذاهب مخالف به این شدت دنبال نکرده است. علامه حلّی گفته است: برخی از صوفیان را در کربلا دیدم که نماز نمیخواند و میگفتند: اینان واصل شدهاند. در حالی که اینان جاهلترین جاهلان میباشد و عقایدشان شبیه به عقاید کفار است.[4] شیخ حرعاملی نویسنده کتاب وسائلالشیعه در کتاب اثنی عشریه میگوید: تمام شیعیان فرقه صوفیه را انکار مینمودهاند).[5] نتیجه این که بین تصوف و عرفان هندی شباهتهای اساسی و مهم وجود دارد که بیانگر تأثیرپذیری این جریان از عرفان هندی است ولکن بین عرفان شیعی و عرفان هندی و تصوف به اصطلاح اسلامی هیچ گونه ارتباط و هماهنگی وجود ندارد. و کاملاً در تضاد هماند. [1] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ص 53، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1365 ه. [2] . سمعی، کیوان، مقدمه مفاتیحالاعجاز فی شرح گلشن راز، ص 36، کتابفروشی محمودی، بیتا، بیجا. [3] . دکتر غنی، قاسم، تاریخ تصوف، ص 165، تهران، زوار، دوم، 1340 ه.ش. [4] . حلی، ابویوسف حسن بن مطهر، نهجالحق و کشفالصدق، ص 58، دارالهجره، مطبعه صدر، بیتا. [5] . حرعاملی، الاثنیعشریه، ص 44، قم، دارالکتب العلمیه، بیتا. www.andisheqom.com
در پاسخ این مطلب لازم است ابتدا، عرفان شیعی و عرفان هندی مورد بحث قرار گیرد و سپس وجه تمایز این دو بیان گردد، آن گاه از ارتباط و عدم ارتباط عرفان شیعه با عرفان هندی و تصوّف سخن به میان آید.
عرفان شیعه:
در مذهب شیعه گروه خاصی به نام (عرفا) که دارای فرهنگ و آداب خاص و مخالف عامه مسلمین باشد دیده و همواره در میان شیعه کسانی بوده و هستند که هیچ امتیاز ظاهری با دیگران ندارند. و در عین حال عمیقاً خداترس و اهل سیر و سلوک عرفانی میباشند که بیشتر فقها و مراجع معظم تقلید با پیروی از مکتب اهل بیت علیهم السلام چنین میباشند. ولکن برخی از آنها در این رابطه از دیگران پیشی گرفته و در اوج عرفان به معنی دقیق آن قرار دارند. در این راستا میتوان به بزرگان ذیل اشاره نمود: علامه طباطبائی صاحب تفسیر المیزان، حضرت امام خمینی رهبر کبیر انقلاب اسلامی، آیت الله شاهآبادی، میرزا مهدی آشتیانی، میزرا جواد ملکی تبریزی، مرحوم آقا سیدعلی قاضی، آقا محمدرضا قمشهای، میرزا ابوالحسن جلوه، بهاری همدانی، ملا حسینعلی همدانی، سید احمد کربلایی، و سید علی شوشتری، هر کدام از این بزرگان در قله زهد و پاکی نفس بوده و سراسر زندگیشان اُنس با خدا و معنویت بوده و هیچ نقطه ضعفی را کسی در آنان سراغ نداشته و ندارند.
از نظر علمی نیز هر کدام در فقه و اصول مجتهد و در تفسیر و فلسفه و کلام یدبیضا داشته اند.
ریشه اینگونه عرفان در تعالیم اسلام و قرآن کریم و حدیث میباشد، مرحوم کلینی در کتاب شریف کافی روایتی به این مضمون نقل کرده است: رسول خدا روزی پس از اداء نماز صبح چشمش به جوانی افتاد رنگ پریده، از او پرسید: کیف اصبحت؟ حالت چگونه است؟ گفت: اصبحت موقِناً، در حال یقین به سر میبرم. فرمود علامت یقینت چیست؟ عرض کرد یقین من این است که مرا در اندوه فرو برده و شبها مرا بیدار و روزها مرا تشنه (در حال روزه) قرار داده است. گویا عرش خدا را میبینم که برای رسیدن به حساب مردم نصب شده و مردم همه محشور شدهاند... رسول خدا به اصحاب خود رو کرد و فرمود: این شخص بندهای است که خداوند دل او را به نور ایمان منور گردانیده است. آنگاه به جوان فرمود: حالت خود را حفظ کن که از تو سلب نشود. جوان گفت دعا کن خداوند مرا شهادت روزی فرماید: طولی نکشید که غزوهای پیش آمد و جوان شرکت کرد و شهید شد.[1]
عرفان هندی
محورهای اصلی عرفان هندی دو چیز است یکی اشراق از طریق ریاضت و دیگری وحدت وجود.
اشراق از طریق ریاضت از عقاید قدیمه و مشهور هندیست و همه کس کم و بیش از ریاضتهای بدنی هندوان اطلاع دارند. اما وحدت وجود در عرفان هندی خیلی مهم و قابل توجه است تا جایی که با دیانت آنان مخلوط شده است. در کتاب مذهبی (ویدا) نوشته شده که بر همه یعنی خدا در موقع خلقت فرموده است: (من واحدم و لیکن بسیار خواهم شد) و در جای دیگر از همان کتاب ذکر شده که همان یک خداست که گاهی به شکل زارع در آمده در زمین زراعت میکند و آب شده، زمین را سیراب میسازد و غلّه کشته همه مخلوق را سیر مینماید.)[2] و از عقاید دیگر آنان میتوان به (فنا) و مقامات هشتگانه اشاره نمود.[3]
از مقایسه بین عرفان شیعه و عرفان هندی به دست میآید که هیچ ارتباطی میان عرفان شیعی و عرفان هندی وجود ندارد. زیرا اعتقاد به (وحدت وجود) و ریاضتهای آنچنانی که از محورهای اصلی عرفان هندی میباشد. از دیدگاه شیعه کفر و نامشروع به شمار میآید. تنها چیزی که باعث توهم ارتباط عرفان شیعه و عرفان هندی شده، جریان تصوف در جامعه اسلامی است. و شباهتهایی که در باورها و اعمال صوفیه و مرتاضان هندی وجود دارد. البته ما هم قبول داریم که تصوف ریشه (عرفان هندی دارد و برخی از باورهای آنان مانند وحدت وجود و ریاضتهای سخت بدنی از آنجا نشأت گرفته است.
ولکن باید دانست که تصوف هیچ ارتباطی با شیعه ندارد. و در طول تاریخ و حتی در قرن اخیر فقهای عظیمالشأن شیعه سر سازش با صوفیه نداشتهاند. و مبارزات سرسختانه علمای شیعه با جریان تصوف و متصوفه به گونه ای بوده است که هیچ یک از مذاهب مخالف به این شدت دنبال نکرده است.
علامه حلّی گفته است: برخی از صوفیان را در کربلا دیدم که نماز نمیخواند و میگفتند: اینان واصل شدهاند. در حالی که اینان جاهلترین جاهلان میباشد و عقایدشان شبیه به عقاید کفار است.[4]
شیخ حرعاملی نویسنده کتاب وسائلالشیعه در کتاب اثنی عشریه میگوید: تمام شیعیان فرقه صوفیه را انکار مینمودهاند).[5]
نتیجه این که بین تصوف و عرفان هندی شباهتهای اساسی و مهم وجود دارد که بیانگر تأثیرپذیری این جریان از عرفان هندی است ولکن بین عرفان شیعی و عرفان هندی و تصوف به اصطلاح اسلامی هیچ گونه ارتباط و هماهنگی وجود ندارد. و کاملاً در تضاد هماند.
[1] . کلینی، محمد بن یعقوب، کافی، ص 53، دارالکتب الاسلامیه، چهارم، 1365 ه.
[2] . سمعی، کیوان، مقدمه مفاتیحالاعجاز فی شرح گلشن راز، ص 36، کتابفروشی محمودی، بیتا، بیجا.
[3] . دکتر غنی، قاسم، تاریخ تصوف، ص 165، تهران، زوار، دوم، 1340 ه.ش.
[4] . حلی، ابویوسف حسن بن مطهر، نهجالحق و کشفالصدق، ص 58، دارالهجره، مطبعه صدر، بیتا.
[5] . حرعاملی، الاثنیعشریه، ص 44، قم، دارالکتب العلمیه، بیتا.
www.andisheqom.com
- [سایر] ریشه و تاریخ شیعه چیست؟
- [سایر] شبهه: عرفان عملی هیچ مقدمهای نمیخواهد و اصولا با اخلاق هیچ فرقی ندارد.
- [سایر] چند شبهه: شبهه اول: چرا شیعیان به کعبه اهمیت نمیدهند؟ شبهه دوم: چرا شیعیان به کربلا (قبلةالاسلام) میگویند؟ شبهه سوم: چرا از دیدگاه شیعیان کربلا برتر از کعبه است؟
- [سایر] ریشه پیدایش دو مذهب تسنن و تشیع کجاست
- [سایر] شبهه: جایگاه و اعتبار احادیث امامان شیعه، برای شیعیان از قرآن بیشتر است.
- [سایر] شبهه: جایگاه و اعتبار احادیث امامان شیعه، برای شیعیان از قرآن بیشتر است.
- [سایر] شبهه: تصوّف مخالف شیعه نیست چون علمای شیعه، بر علیه آنها کتابی ننوشتهاند.
- [سایر] شبهه: شیعه معیار قابل قبولی برای حجیت احادیث ندارد.
- [سایر] بین عرفان تشیع و دیگر مکتبهای عرفانی و تصوف اعم از مسلمان و غیر مسلمان چه فرق اساسی وجود دارد؟
- [سایر] قُسط هندی چه فایده ای دارد؟
- [آیت الله میرزا جواد تبریزی] اگر ریشه درخت همسایه در ملک انسان بیاید؛ می تواند از آن جلوگیری کند و چنانچه ضرری هم از ریشه درخت به او برسد؛ می تواند از صاحب درخت بگیرد.
- [آیت الله شبیری زنجانی] اگر بعد از جمعکردن حاصل و تمام شدن مدّت مزارعه، ریشه زراعت در زمین بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد، چنانچه مالک با زارع شرط اشتراک در ریشه نکرده باشد، حاصل سال دوم مال مالک بذر است.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . اگر ریشه درخت همسایه در ملک انسان بیاید، می تواند از آن جلوگیری کند وچنان چه ضرری هم از ریشه درخت به او برسد، می تواند از صاحب درخت بگیرد.
- [آیت الله سیستانی] اگر بعد از جمع کردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ، ریشه زراعت در زمین بماند ، و سال بعد دو مرتبه سبز شود و حاصل دهد ، چنانچه شرط اشتراک در ریشه نکرده باشند ، حاصل سال دوم مال مالک بذر است .
- [آیت الله وحید خراسانی] صحت معامله مساقات در میوه هایی که ریشه ثابت ندارند مانند بوته خربزه و خیار محل اشکال است
- [آیت الله بهجت] اگر زنی علم پیدا کرد که شوهرش مرده است و شوهر کرد و بعداً شوهر اولش پیدا شد، آن زن زوجه شوهر اول است و نسبت به دومی شبهه است و باید عدّه وطی به شبهه نگه دارد.
- [آیت الله وحید خراسانی] اگر بعد از جمع کردن حاصل و تمام شدن مدت مزارعه ریشه زراعت در زمین بماند و سال بعد دو مرتبه حاصل دهد چنانچه مالک یا زارع شرط اشتراک در ریشه نکرده باشد هر چند مالکیت مالک زمین نسبت به حاصل سال دوم خالی از وجه نیست ولی احوط ان است که در صورتی که زارع مالک بذر باشد مصالحه شود
- [آیت الله سیستانی] اگر با زنی که در عدّه طلاق رجعی است زنا کند ، آن زن بنابر احتیاط واجب بر او حرام میشود ، و اگر در عدّه متعه یا طلاق بائن ، یا عدّه وفات یا عدّه وطی شبهه باشد ، بعداً میتواند او را عقد نماید ، و معنای طلاق رجعی ، و طلاق بائن ، وعدّه متعه ، و عدّه وفات ، و عدّه وطی شبهه ، در احکام طلاق گفته خواهد شد .
- [آیت الله سبحانی] معامله جنس های مختلفی که از یک ریشه گرفته شده است با تفاوت، اشکال دارد، مثل این که ده کیلو روغن را به بیست کیلو پنیر بفروشند، یا به پنجاه کیلو شیر، یا پانزده کیلو کره.
- [آیت الله خوئی] اگ- ر ریش درخت همسایه در ملک انسان بیاید، میتواند از آن جلوگیری کند و چنانچه ضرری هم از ریشه درخت به او برسد، میتواند از صاحب درخت بگیرد.