حقیقت هستی دارای دو طرف است. از یک طرف به فعلیت محض و کمال مطلق می‌رسد و از طرف دیگر به قوه محض و پذیرش صرف منتهی می‌گردد و فاصله بین این دو طرف را مراحل متوسط وجود تشکیل می‌دهد. نور وجود از مبدء وجود به مرحله قوه محض نمی‌رسد مگر از طریق مرور و عبور از جمیع مراحل متوسط وجود که آنرا "قوس نزول" می‌خوانند. چنان که وجود در مراحل استکمال ازمقام پذیرش صرف (هیولی) به مقام قرب واجب الوجود نمی‌رسد مگر از طریق مرور و عبور از جمیع مراحل متوسطه وجود که آن را "قوس صعود" می‌خوانند. از این رو، سیر حقیقت وجود را به دایره‌ای که مشتمل بر دو قوس نزول و صعود است تشبیه کرده‌اند. از دیدگاه عرفان در قوس نزول، انسان تمام مراتب به ودیعت گرفته را تا نشأه عنصری همراه خود می‌آورد و از آن پس در قوس صعود همه آنچه را که در قوس نزول گرفته است شکوفا می‌نماید و به نهایت درجه‌ی کمال خویش می‌رسد و با رسیدن به ثبات و قرار، دایره‌ی وجود تتمیم می‌گردد و از تمام حدود و تعینات وارسته می‌گردد. چنان که پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه وآله به این مقام شامخ نایل آمده و قرآن کریم از آن خبر داده است. "... ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین اوادنی": سپس نزدیک‌تر و نزدیک‌تر شد تا آن که فاصله‌ی او به اندازه‌ی فاصله دو کمان یا کمتر بود. منبع: http://farsi.islamquest.net
در کتب عرفانی و فلسفی قوس نزول و صعود مطرح میشود. توضیح فرمایید که مراد چیست؟ و چه فرقی با هم دارند؟
حقیقت هستی دارای دو طرف است. از یک طرف به فعلیت محض و کمال مطلق میرسد و از طرف دیگر به قوه محض و پذیرش صرف منتهی میگردد و فاصله بین این دو طرف را مراحل متوسط وجود تشکیل میدهد.
نور وجود از مبدء وجود به مرحله قوه محض نمیرسد مگر از طریق مرور و عبور از جمیع مراحل متوسط وجود که آنرا "قوس نزول" میخوانند. چنان که وجود در مراحل استکمال ازمقام پذیرش صرف (هیولی) به مقام قرب واجب الوجود نمیرسد مگر از طریق مرور و عبور از جمیع مراحل متوسطه وجود که آن را "قوس صعود" میخوانند.
از این رو، سیر حقیقت وجود را به دایرهای که مشتمل بر دو قوس نزول و صعود است تشبیه کردهاند.
از دیدگاه عرفان در قوس نزول، انسان تمام مراتب به ودیعت گرفته را تا نشأه عنصری همراه خود میآورد و از آن پس در قوس صعود همه آنچه را که در قوس نزول گرفته است شکوفا مینماید و به نهایت درجهی کمال خویش میرسد و با رسیدن به ثبات و قرار، دایرهی وجود تتمیم میگردد و از تمام حدود و تعینات وارسته میگردد. چنان که پیامبر عظیم الشأن اسلام صلی الله علیه وآله به این مقام شامخ نایل آمده و قرآن کریم از آن خبر داده است. "... ثم دنی فتدلی فکان قاب قوسین اوادنی": سپس نزدیکتر و نزدیکتر شد تا آن که فاصلهی او به اندازهی فاصله دو کمان یا کمتر بود.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] در کتب عرفانی و فلسفی قوس نزول و صعود مطرح میشود. توضیح فرمایید که مراد چیست؟ و چه فرقی با هم دارند؟
- [سایر] مقام محمود برای پیامبر اکرم(ص) و ائمه (ع) را به صورت مفصل، عرفانی و فلسفی برایم بیان کنید. و مقام محمود برای شیعیان به تبعیت از مقام محمود اهل بیت (ع) چیست؟ چنان که در زیارت عاشورا آمده است: "و اسئله ان یبلغنی المقام المحمود لکم عند الله" معنا و مراد حقیقی از اینها چیست؟
- [سایر] در مورد منصوص بودن امامت حضرت علی (علیه السلام) از طرف خدا و رسول ، یکی از شبهاتی که مطرح میشود اینست که خود حضرت علی چنین ادعایی را مطرح نکرده است و شما کاسه داغتر از آش هستید، خواهشمند چند روایت در این موضوع که راوی آن خود حضرت علی است، از کتب معتبر شیعه یا سنی ارائه فرمایید. با تشکر فراوان
- [سایر] با سلام. منظور این که همه تمثّلها در صُقع ذات نفس تمثّل مییابد، چیست؟ ابتدا بفرمائید منظور از کلمه صقع چیست و سپس این عبارت را تشریح فرمائید. در مورد احضار و ارتباط با ارواح هم گفته میشود که اینطور نیست که روح از برزخ بیاید به عالم دنیا و در اتاق را باز کند بیاید با ما ارتباط بگیرد، بلکه در صقع ذاتمان با او ارتباط میگیریم. کیفیت و تشریح فلسفی و عرفانی این امر چگونه است که روح با آنکه در برزخ است، و ما با اینکه در این دنیائیم با او ارتباط میگیریم. با تشکر.
- [آیت الله جوادی آملی] با عرض سلام و تحیت با توجه به این که مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران در زمینه مسائل مربوط به چاپ و نشر قرآن کریم فعالیت تحقیقاتی مینماید، مستدعی است ما را از نظر شریف خویش درباره روایت ذیل و سؤالات مطرح شده بهرهمند فرمائید. (علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن صفوان، عن ابن مسکان، عن محمّد بن الورّاق، ال: عرضت علی بن أبیعبدالله (علیهالسّلام) کتاباً فیه قرآن مختّم معشّر بالذهب و کتب فی آخره سوره بالذهب و اریته إیّاه فلم یعب فیه شیئاً إلاّ کتابه القرآن بالذهب، و قال: لایعجبنی أن یکتب القرآن إلاّ بالسواد کما کتب أوّل مرّه) (اصول کافی، جلد 2، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ص 621). 1. با توجه به استنباط حضرت عالی از روایت یادشده، آیا چاپ کل متن قرآن کریم با رنگی غیر از رنگ مشکی را مجاز میدانید یا خیر؟ 2. با توجه به این که در مصاحف چاپ شده در برخی از بلاد اسلامی لفظ جلاله (الله) یا بعضی از حروف به منظور آموزش قرآن، به رنگی غیر از مشکی ملاحظه میشود، آیا این کار را از نظر حضرت عالی مجاز است یا خیر؟
- [آیت الله جوادی آملی] با توجه به این که مرکز طبع و نشر قرآن جمهوری اسلامی ایران در زمینه مسائل مربوط به چاپ و نشر قرآن کریم فعالیت تحقیقاتی مینماید، مستدعیست ما را از نظر شریف خویش دربارهی روایت ذیل و سؤالات مطرح شده بهرهمند فرمائید. (علی بن ابراهیم، عن أبیه، عن صفوان، عن ابن مسکان، عن محمّد بن الورّاق،ال: عرضت علی بن أبی عبدالله (علیه السّلام) کتاباً فیه قرآن مختّم معشّر بالذهب و کتب فی آخره سوره بالذهب و اریته إیّاه فلم یعب فیه شیئاً إلا کتابه القرآن بالذهب و قال: لایعجبنی أن یکتب القرآن إلا بالسواد کما کتب أوّل مرّه) (اصول کافی، جلد 2، کتاب فضل القرآن، باب النوادر، ص 621). 1. با توجه به استنباط حضرت عالی از روایت یاد شده، آیا چاپ کل متن قرآن کریم با رنگی غیر از رنگ مشکی را مجاز میدانید یا خیر؟ 2. با توجه به این که در مصاحف چاپ شده در برخی از بلاد اسلامی لفظ جلاله (الله) یا بعضی از حروف به منظور آموزش قرآن، به رنگی غیر از مشکی ملاحظه میشود، آیا این کار را از نظر حضرت عالی مجاز است یا خیر؟