اهل عرفان انسان را موجودی می‌دانند که با قدم سیر و سلوک به اصلی که از آن جا آمده است باز می‌گردد و دوری و فاصله با ذات حق از بین رفته و در بساط قرب، از خود فانی و به او باقی می‌گردد. بنابراین، سیر و سلوک عرفانی، پویا و متحرک است (نه ساکن) و این حرکت و سیر، آغاز و پایان و مسیر و مراحلی دارد که باید پیموده شود. از این رو، رسیدن به "حقیقت" کمال انسانی و مقام قرب الاهی، با دست‌یابی به باطن "شریعت" که همان "طریقت" است، ممکن خواهد شد. شریعت: از "شرع" به معنای "راه و روش" گرفته شده است و در اصطلاح به معنای "مجموعه ی تعالیم انسان ساز است که از طرف خداوند در اختیار بشر نهاده شده و توسط انبیا و اوصیا (ع) تبیین گشته و تفصیل داده شده و به مرحله ی اجرا و عمل گذاشته شده است". به عبارت دیگر "شریعت مجموعه ی کتاب و سنت نبوی (‌ص) و امامان معصوم (‌ع) می‌باشد که با تعلم و به کارگیری آنها انسان به هدف نهاییش می‌رسد." طریقت: از "طریق" (راه) اخذ شده و به معنای "پیمودن راه" است و در اصطلاح عرفان به معنای "پیمودن مراتب انسانیت و طی منازل تعالی و ترقی و صعود به کمال نهایی، انسان است." حقیقت: از "حق" مأخوذ است و به معنای "مطابق با واقع و خارج" می‌باشد و در اصطلاح به معنای "کشف حقایق هستی و رسیدن به حق الیقین" است. عمل به شریعت در واقع چیزی جز پیمودن مدارج کمال انسانی نیست و پیمودن مدارج کمال، سبب ارتقای معارف و ایمان انسان می‌گردد و به تعبیر دیگر حقیقت، باطنِ طریقت و طریقت، باطنِ شریعت است. منبع: http://farsi.islamquest.net
در مطالعه ی کتاب های اخلاقی - عرفانی، به اصطلاحات "شریعت"، "طریقت" و "حقیقت" برخورد کردم. لطفاً این اصطلاحات را توضیح دهید.
اهل عرفان انسان را موجودی میدانند که با قدم سیر و سلوک به اصلی که از آن جا آمده است باز میگردد و دوری و فاصله با ذات حق از بین رفته و در بساط قرب، از خود فانی و به او باقی میگردد. بنابراین، سیر و سلوک عرفانی، پویا و متحرک است (نه ساکن) و این حرکت و سیر، آغاز و پایان و مسیر و مراحلی دارد که باید پیموده شود. از این رو، رسیدن به "حقیقت" کمال انسانی و مقام قرب الاهی، با دستیابی به باطن "شریعت" که همان "طریقت" است، ممکن خواهد شد.
شریعت: از "شرع" به معنای "راه و روش" گرفته شده است و در اصطلاح به معنای "مجموعه ی تعالیم انسان ساز است که از طرف خداوند در اختیار بشر نهاده شده و توسط انبیا و اوصیا (ع) تبیین گشته و تفصیل داده شده و به مرحله ی اجرا و عمل گذاشته شده است". به عبارت دیگر "شریعت مجموعه ی کتاب و سنت نبوی (ص) و امامان معصوم (ع) میباشد که با تعلم و به کارگیری آنها انسان به هدف نهاییش میرسد."
طریقت: از "طریق" (راه) اخذ شده و به معنای "پیمودن راه" است و در اصطلاح عرفان به معنای "پیمودن مراتب انسانیت و طی منازل تعالی و ترقی و صعود به کمال نهایی، انسان است."
حقیقت: از "حق" مأخوذ است و به معنای "مطابق با واقع و خارج" میباشد و در اصطلاح به معنای "کشف حقایق هستی و رسیدن به حق الیقین" است. عمل به شریعت در واقع چیزی جز پیمودن مدارج کمال انسانی نیست و پیمودن مدارج کمال، سبب ارتقای معارف و ایمان انسان میگردد و به تعبیر دیگر حقیقت، باطنِ طریقت و طریقت، باطنِ شریعت است.
منبع: http://farsi.islamquest.net
- [سایر] آیا هفت مرحله عرفان را بدون آنکه عارف بود، می توان تجربه کرد؟ منظور از هفت مرحله عرفان چیست؟ منظور از شریعت، طریقت و حقیقت چیست؟
- [سایر] سلام. خسته نباشین. مرسی از اینکه کمکم کردین. می خواستم یه کتاب برام در مورد چگونگی شناخت و برخورد با طرف مقابل( برا مطالعه قبل ازدواج).مرسی
- [سایر] درباره توحید اشکالاتی داشتم که به عرض می رسانم؛ در مطالعه کتاب آموزش عقاید جناب مصباح یزدی به سؤالاتی بر خوردم که برایم قابل فهم نبود: "علت هستی بخش علتی است حقیقی، و از این روی وجود او برای بقاء معلول ضرورت دارد ... " (ص 69 آموزش عقاید مصباح یزدی - شرکت چاپ و نشر بین الملل) سؤال: متأسفانه در این کتاب اصلاً عنوان نشده که چرا علت هستی بخش را باید علتی حقیقی دانست، فقط مستقلاً به توضیح علت حقیقی پرداخته شده و توضیح علت هستی بخش.
- [سایر] مقصود از (حکمت) در فرمایش حضرت امیر(ع)چیست؟ همان گونه که بدنها خسته می شوند، دلهاهم ملول می گردند پس برای آنها حکمتهای تازه بجوئید( امالی) . فکرمی کنم با فتحه حرف اول تلفظ می شود، یعنی چه؟( مثلا امالی شیخ مفید) لطفا بفرمایید در مجموع کدامیک از کتب ذیل جامعتر، موثق تر و مورد تأیید و استفاده اهل فن است؟ إکمال الدین، غیبت طوسی، غیبت نعمانی، ج13بحارالانوار اگربخواهم با عرفان و تاریخش و اصطلاحات مربوطه و سایر موارد مرتبط به آن مطالعاتی داشته باشم، مطالعه چه کتبی را پیشنهاد می فرمایید؟
- [سایر] بنده جوان 14 ساله ای تشنه حقیقت هستم.ذهنم پر از شبهات و سؤالات درباره حمله اعراب مسلمان به ایران است.در تحقیق و مطالعه ای که تاکنون داشته ام به این نتیجه رسیده ام که پذیرش اسلام توسط ایرانیان اجباری نبوده است و همچنین فواید فراوان اسلام برای ایرانیان را با مراجعه به کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران شهید مطهری یافتم.اکنون سؤال دارم که ممنون میشوم به آن پاسخ کامل با منبع معتبر و درست بدهید:آیا امام علی و حسنین در نبرد با ایرانیان حضور داشتند؟آیا درست است که در تاریخ داریم حسنین در کشتار ایرانیان تقش داشته اند؟
- [سایر] یکی از دوستان صمیمی من سنی است اما نه خیلی متعصب. حتی تمایلاتی به اعمال عبادی شیعه ها هم دارند. چگونه می توانم محبت ایشان را نسبت به اهل بیت(ع) و شیعه شدن بیشتر نمایم؟ چه کتابهایی برای روشن تر شدن حقیقت به ایشان می توانم هدیه بدهم؟ (به گونه ای که در ابتدا جبهه گیری در مقابل اهل سنن نباشد.) خودم برای این که همیشه برای دفاع عادلانه و منطقی از تشییع اطلاعات خوبی داشته باشم چه کتاب هایی باید مطالعه نمایم؟
- [سایر] با سلام؛ همسر من مردی عصبی است. البته آدم خوب و سالمی است و به قول معروف چیزی توی دلش نیست(متشرع هم هستیم) اما در عکس العملهای آنی مثلاً برخورد با مغازه داری که حرف ناحساب می زند یا رانندگانی که بد رانندگی می کنند یا خود ما اگر مواظب سلامتی مان نباشیم یا ... زود عصبانی میشود و فریاد میزند و بعد هم فراموش میکند. اما در مقابل مردم (و حتی خانواده من)باعث سوء تفاهم میشود و فکر میکننداو واقعاً آدم عصبی بد اخلاقی است(البته در برابر درخواستهای درون خانواده هم (نه) زیاد می گوید). خودم هم برایش توضیح داده ام اما نتیجه نداده و شاید از پس خودش بر نمی آید.چگونه او را راضی به تلاش و تمرکز برای اصلاح برخوردهایش کنم؟ لطفاً یکی دو کتاب نیز مناسب هم برای من و هم برای او معرفی کنید
- [سایر] با سلام میخواستم بدانم طرز برخورد با فکرهای وسواسی و مزاحم منفی چیست شما در راهنمایی هاتون به افراد دیگر که از این فکرها دارند روش بی توجهی کردن و به اصطلاح محل ندادن را بیشنهاد دادید ولی به یک مشاور که یکی دو جلسه مراجعه کردم میگفت نباید در برابر این فکرها مقاومت کنی و بذاری هر چه قدر میخواد بیاد اخه این طوری هم که ادم اعصابش خورد میشه و ناراحت میشه و از کار و زندگی میفته از طرفی هم اگه بخوایم کم محلی کنیم بازم اخرش در جاهای مختلف این فکرها میاد(در مورد یه موضوع خاص) و یه جورایی سمجند حالا من چی کار کنم لطفا مرا راهنمایی کنید . ایا مطالعه کتاب موثر است. با تشکر
- [سایر] در کتاب های فلسفی و عرفانی و کتاب های مشابه در حین بحث از عوالم وجود و تقسیمات آن مثلا عالم لاهوت و جبروت و ملکوت، ملک و ناسوت یا تقسیم های دیگر مانند عالم عقل و عالم مثال، یا به زبان شرع؛ عالم آخرت و عالم برزخ و عالم دنیا و این گونه از تقسیمات. در حقیقت من معنای عالم آخرت و برزخ و دنیا را چون در آیات و روایات توضیح و تبین شده است را می فهم، اما اکنون دوست دارم بر طبق یک استدلال روشن و آسان و متین چگونگی تقسیم عوالم و استدلال بر وجود خارجی آنها را بدانم. به طور مثال چگونه ثابت می کنیم که اکنون عالم جبروتی وجود دارد و در همان حال برخی از خصوصیات را به آن عالم نسبت می دهیم. لذا از شما تقاضا دارم که دلیل بر وجود عالم لاهوت، جبروت، ملکوت، ناسوت، عقل و مثال بیاوریدو بفرمائید که چرا در این عوالم منحصر شد و از کجا ویژگی های آن شناخته شد؟ و چگونه این عوالم با یکدیگر رابطه دارند و وسیله ارتباطی بین این عوالم چیست؟ مثلا مرگ وسیله انتقال از عالم دنیا به عالم برزخ است، آیا چنین انتقالی بین دیگر عوالم نیز وجود دارد؟ تقاضا دارم در استدلال خود از آیات وروایات نیز استفاده کنید.
- [سایر] 1) سلام. 2) دوستتون دارم. 3) (پیگیری) پیام فردی به نام \"علی گودرزی\" . 4) با اشتیاق وارد سایتتون شدم و در قسمت جستجو دنبال ردی از مرحوم استاد علی صفایی حائری گشتم، میخواستم ببینم نظر شما راجع به استاد چیه. فقط یک پیام پیدا شد که همین آقای \"علی گودرزی\" فرستاده بود و سعی کرده بود استاد صفایی رو به شما معرفی کنه و شما در پاسخ از ایشون پرسیده بودین: \"از چه طریق آشنا شوم؟ آدرس؟ کتاب یا...\" 5) بخشی از اندیشه ی استاد: ( بیچارگی ما، در این است که، میخواهیم از استدلال و اشراق و عرفان و شریعت و طریقت، به خدا برسیم. اینها، ما را جز به خودشان، نمیرسانند! و این است که پس از یک عمر، جز خستگی، جز غرور، جز نخوت و نمایش، حاصلی نداریم. نه فقه و اصول، نه تفسیر و کلام، نه حکمت و اشراق و نه عرفان و سلوک، هیچکدام ما را نمیرسانند. آنچه ما را به (او) میرساند، (عبودیّت) است و اطاعت!) 6) این لینک یکی از کتابهای کوتاه، اما کم نظیر ایشون هست که تا حالا خیلی ها رو تکان داده. خوندنش یک ساعت وقت میخواد. نام این کتاب سی صفحه ای \"رشد\" هست و نگاهی به سوره ی عصر داره: http://hosseinian.googlepages.com/Roshd-AliSafaee.pdf 7) این هم لینک یک گفتگوی سی دقیقه ای هست از استاد در مورد غرورها و غفلت های انسان. اگر سی دقیقه زمان ندارید، ده دقیقه اولش رو از دست ندید: http://radiomaaref.ir/items/programs/safa/04106.mp3 8) سایت معرفی ایشون و نشر آثارشون: http://www.alisafaee.ir/fa/Default.asp 9) من سالها دچار گزافه گویی و غرور و تنبلی و بهانه گیری و مفت خوری و بی ظرفیتی و بی انگیزگی بودم که خدا به واسطه ی استاد صفایی از این منجلابها نجاتم داد. و حجت رو یک بار دیگه بر من تمام کرد. 10) منتظر نظرات ارزشمند شما در مورد استاد هستم.