قبل از پاسخ به سؤال، ابتدا شما پاسخ دهید که اگر قرار باشد در یک نظرسنجی بپرسند: به نظر شما چه کسی یا کسانی عهدهدار بار سنگین انحلال خانواده و جدایی زن و مرد شوند، پیشنهاد شما چیست و کدامیک را انتخاب میکنید؟ آیا ابتدا سراغ بررسی و تحلیل پیرامون توانائیها و حالات روحی و صفات ویژه هر کدام از مردان و زنان نمیروید؟ آیا آمار و نمودار و نمونهگیری نمیکنید؟ روانشناسان و محققین برخی از کشورهای پیشرفته به این نتیجه رسیدهاند که اگر زنان از لحاظ تأمین هزینههای زندگی وابسته به مرد نباشند، جز در شرایط خاص، شاید اصراری بر حفظ پیمان زناشویی نداشته باشند، برای مثال برخی از زنان در دوران بارداری از مرد خود متنفر می شوند و گسستن رشته زناشویی برایشان مهم نیست نیز برخی از آنان در ایام عادت یا شیردادن به طفل، یک نوع عصبانیت، ناراحتی و نگرانی روحی در خود احساس میکنند.[1] به هر حال تصمیم عجولانه و رنجش سریع از صفاتی است که در خانمها بیشتر دیده میشد. در مقابل مردان به لحاظ ساختار روحی سعی دارند کارها را از طریق عقلانیت[2] و دوراندیشی پیش ببرند. از آنجا که منشأ پارهای از طلاقها بر سر مسائل کوچک و جزئی است و برخی در دامن زدن به مسائل جزئی مهارت خاصی دارند، اگر قرار بود اختیار طلاق به دست زنان بیافتد، آمار طلاق به مراتب بیشتر از امروز بود زیرا با اندکی تفحص در اطراف خود پی میبریم که تحمل و بردباری مردان در مقابل مسائل جزئی بیش از زنان است.[3] با وجود این، نگرش منصفانه به احکام اسلام، بسیاری از شبهات و نگرانیها را خنثی میکند. نیز وظایفی که مرد دارد در مقایسه با وظایف زن، نشانگر برقراری تناسب احکام با روحیات و توانمندیهای هر کدام است. نمونههای زیر مؤید مطلب فوق است. جهاد در جبهههای جنگ، در مقابل گرم نگه داشتن کانون خانواده، بدوش کشیدن بار معاش و نفقه در مقابل حمل و حضانت. در جایی که زن حق انتخاب همسر از میان خواستگاران دارد آیا بهتر نیست انحلال آن به عهدة کسی دیگر باشد؟ زیرا انتخاب مرد زمانی تحقق پیدا میکند که زن به او (بله) بگوید و انتخاب مرد در بررسی تاریخچه طلاق در مییابیم که ظهور اسلام در جوّی که زن کالا بود و جایگاهی حقوقی نداشت، کاری معجزهآسا بود و بر زن ارزش نهاده و در وحی او را در کنار مرد ذکر نمود و بهشت را زیر پای مادران قرار داد و بسیاری از حقوق پایمال شدهاش را به او بازگرداند. با نگاه به آیات[4] و سخنان فرستادگان خدا در مییابیم که طلاق بسی منفور است و زشتترین حلال خداست و شرایط سختی برای آن قرار داده است. به این صورت که مرد به طور مطلقالعنان نمیتواند زنش را رها کند. شرائط به گونهای سخت بود (نسبت به قبل از اسلام) که مردان سالهای ظهور اسلام دیدند که در اجرای طلاق موانع سنگینی بر سر راه آنان است. تبعات طلاق از جمله پرداخت مهریه، نفقه ایام عده، نفقه شیردادن به فرزند، حق سرپرستی و... سبب شد که جلوی ظلم به زنان گرفته شود. از اینرو اسلام برای محدود کردن اختیار مردان از دو طریق مؤثر و نافذ اقدام نمود یکی از راه تربیت اخلاقی و تحکیم پایههای ایمان به خداوند و دیگر بوسیله جعل موانع و شرایط فوقالعاده مشکل[5] برای طلاق افزون بر این باید گفت علاقة زن به مرد، معلول علاقهای است که ابتدا مرد به زن پیدا میکند.[6] اگر عشق و علاقه از مرد بوجود نیاید، علقة زوجیت نیز سر نمیگیرد. زیرا رابطة زوجیت بر پایة علقة طبیعی است،[7] و آغازگر علقه مرد است. این مرد است که اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نیز او را دوست میدارد، بیوفائی زن عکسالعمل بیوفائی مرد است. بنابراین کلید استحکام بخشیدن (به ازدواج) را خلقت به مرد داده است.[8] طلاق که آن روی سکه ازدواج است، قبل از اینکه جایگاهی حقوقی، مدنی داشته باشد، ریشه در طبیعت دارد و هر زمان که شعلة محبت و علاقه مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبیعی مرده است.[9] بنابراین همانگونه که مرد آغازگر یک زندگی در طبیعت است، پایاندهنده نیز اوست و این طبیعت است که کلید فسخ طبیعی را به مرد داده است و اصولاً چیزی که طبیعت به کسی بدهد، قابل واگذاری نیست. لذا مکانیسم طبیعی ازدواج این است که زن محبوب و محترم باشد و اگر به عللی زن از این مقام سقوط کرد و شعلة محبت مرد نسبت به او خاموش شد یک اجتماع طبیعی به حکم طبیعت از هم پاشیده است.[10] دلیل دیگر اینکه حکم طلاق تأسیس اسلام نیست بلکه روال زندگی مردم بر آن بوده و اسلام آنرا با شرایطی سخت امضاء کرده است. پس اسلام حق طلاق را واگذار نکرده است بلکه مردها زنانشان را طلاق میدادند و اسلام آنرا طبق احکامی خاص تأیید کرد. مردم به مرور زمان عادت کردند که حقوق همسرشان را در هر حالت حتی طلاق بپردازند. تا اینکه در عصر ما به گونهای جلوه کرد که زنان احساس کردند وجودشان در منزل معلّق است و مرد هرگاه بخواهد بدون هیچ بهانه و دلیلی میتواند همسرش را رها سازد. این نگرانی باعث شد که قانونگذار برای حمایت از خانواده قانونی تصویب کند. از حضرت امام خمینی (ره) سؤال کردند: مسأله اختیار طلاق به دست مرد، موجب ناراحتی و تشویش خاطر گروهی از زنان مبارز ایران شده است و گمان میکنند که دیگر به هیچ وجه حق طلاق ندارند و از این موضوع افرادی سوءاستفاده کرده و میکنند. امام (ره) پاسخ دادند: برای زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معین فرموده است تا خودشان زمام طلاق را بدست گیرند به این معنی که ضمن عقد نکاح اگر شرط کنند که وکیل باشند در طلاق (مطلق یا مشروط)، زن وکیل باشد که خود را طلاق دهد. دیگر هیچ اشکالی برای خانمها پیش نمیآید و میتوانند خود را طلاق دهند.[11] با بروز مشکلاتی در نظام خانواده، هم فقه و هم قوانین عرفی راهی جدید برای حمایت از زنان باز کرد. زن با ارائه ادلة محکمه پسند در مواردی میتواند به دادگاه رفته و درخواست طلاق کند. برای نمونه، در جایی که مرد توانائی عمل زناشویی را ندارد. یا مفقود الاثر شده و یا نسبت ناروایی به زنش زده و یا دوام زوجیت موجب عُسر و حرج زوجه است، دادگاه مرد را احضار کرده تا اینکه زنش را طلاق دهد. و اگر مرد از این کار سر باز زد، دادگاه (حاکم شرع) او را طلاق میدهد.[12] نیز باید خاطر نشان کرد که سوءاستفاده برخی از اختیاراتی که دارند به منزلة ضعف نظام اسلام نیست و مختار بودن مرد در شرائط عادی، نه کاشف از بیتوجهی به زنان است و نه طرفداری از مردان، بلکه به لحاظ خانواده، و نیز در راستای رعایت سایر قوانین فقهی است. هرگاه زن از بودن در کنار مردی ناراحت باشد با بخشیدن مبلغی میتواند خود را طلاق دهد که در اصطلاح طلاق خُلع[13] گویند. با این بیان جای هیچگونه نگرانی برای زنان نیست. -------------------------------------------------------------------------------- [1] . حقانی زنجانی، حسین، طلاق یا فاجعه انحلال خانواده، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ص 27. [2] . مهرپور، مباحثی از حقوق زن، انتشارات اطلاعات، ص 167. [3] . با مراجعه به کتب روانشناسی و بررسی نتایج تحقیقات به این مسأله پی میبریم که زن در مقابل مرد از توان کمتر برخوردار است. به عنوان نمونه، افسردگی یکی از ثمرات عدم تحمل در زندگی است و یک محقق بزرگ به نام (مایرا وایزمن) و همکارانش تحقیقی در زمینه افسردگی انجام دادند که نشان میدهد زنان در 20 تا 26% مدت عمر خود در خطر افسردگیاند در حالی که مردان فقط 8 تا 12% مدت عمر خود را در خطر افسردگیاند. (لوئیس فرانکل، روانشناسی زن، مترجم شکوه السادات خوانساری نژاد، نشر شکوه دانش.) [4] . بقره/231، 232، 237، 238، طلاق/1. وسایل الشیعه، ج 15، کتاب الطلاق، باب 1، مقدمات طلاق. [5] . رجوع شود به کتاب: حجازی، بنفشة، زن به ظن تاریخ، نشر شهرآب، چاپ اول، 1370. [6] . مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، چاپ بیست و نهم، 1379، ص 248. [7] . همان، ص 267. [8] . همان، ص 267، 248. [9] . همان، ص 248. [10] . همان، ص 247. [11] . مهرپور، پیشین، ص 189، (استفتاء از امام خمینی (ره)، انتشارات اطلاعات.) [12] . قانون مدنی ماده، 122، 1130، 1129، (در موارد امکان فسخ نکاح، مجموعه کامل قوانینی 79). [13] . رساله عملیه مراجع مبحث طلاق، طلاق خُلع.
قبل از پاسخ به سؤال، ابتدا شما پاسخ دهید که اگر قرار باشد در یک نظرسنجی بپرسند: به نظر شما چه کسی یا کسانی عهدهدار بار سنگین انحلال خانواده و جدایی زن و مرد شوند، پیشنهاد شما چیست و کدامیک را انتخاب میکنید؟ آیا ابتدا سراغ بررسی و تحلیل پیرامون توانائیها و حالات روحی و صفات ویژه هر کدام از مردان و زنان نمیروید؟ آیا آمار و نمودار و نمونهگیری نمیکنید؟
روانشناسان و محققین برخی از کشورهای پیشرفته به این نتیجه رسیدهاند که اگر زنان از لحاظ تأمین هزینههای زندگی وابسته به مرد نباشند، جز در شرایط خاص، شاید اصراری بر حفظ پیمان زناشویی نداشته باشند، برای مثال برخی از زنان در دوران بارداری از مرد خود متنفر می شوند و گسستن رشته زناشویی برایشان مهم نیست نیز برخی از آنان در ایام عادت یا شیردادن به طفل، یک نوع عصبانیت، ناراحتی و نگرانی روحی در خود احساس میکنند.[1] به هر حال تصمیم عجولانه و رنجش سریع از صفاتی است که در خانمها بیشتر دیده میشد. در مقابل مردان به لحاظ ساختار روحی سعی دارند کارها را از طریق عقلانیت[2] و دوراندیشی پیش ببرند. از آنجا که منشأ پارهای از طلاقها بر سر مسائل کوچک و جزئی است و برخی در دامن زدن به مسائل جزئی مهارت خاصی دارند، اگر قرار بود اختیار طلاق به دست زنان بیافتد، آمار طلاق به مراتب بیشتر از امروز بود زیرا با اندکی تفحص در اطراف خود پی میبریم که تحمل و بردباری مردان در مقابل مسائل جزئی بیش از زنان است.[3] با وجود این، نگرش منصفانه به احکام اسلام، بسیاری از شبهات و نگرانیها را خنثی میکند.
نیز وظایفی که مرد دارد در مقایسه با وظایف زن، نشانگر برقراری تناسب احکام با روحیات و توانمندیهای هر کدام است. نمونههای زیر مؤید مطلب فوق است. جهاد در جبهههای جنگ، در مقابل گرم نگه داشتن کانون خانواده، بدوش کشیدن بار معاش و نفقه در مقابل حمل و حضانت.
در جایی که زن حق انتخاب همسر از میان خواستگاران دارد آیا بهتر نیست انحلال آن به عهدة کسی دیگر باشد؟ زیرا انتخاب مرد زمانی تحقق پیدا میکند که زن به او (بله) بگوید و انتخاب مرد در بررسی تاریخچه طلاق در مییابیم که ظهور اسلام در جوّی که زن کالا بود و جایگاهی حقوقی نداشت، کاری معجزهآسا بود و بر زن ارزش نهاده و در وحی او را در کنار مرد ذکر نمود و بهشت را زیر پای مادران قرار داد و بسیاری از حقوق پایمال شدهاش را به او بازگرداند. با نگاه به آیات[4] و سخنان فرستادگان خدا در مییابیم که طلاق بسی منفور است و زشتترین حلال خداست و شرایط سختی برای آن قرار داده است. به این صورت که مرد به طور مطلقالعنان نمیتواند زنش را رها کند. شرائط به گونهای سخت بود (نسبت به قبل از اسلام) که مردان سالهای ظهور اسلام دیدند که در اجرای طلاق موانع سنگینی بر سر راه آنان است. تبعات طلاق از جمله پرداخت مهریه، نفقه ایام عده، نفقه شیردادن به فرزند، حق سرپرستی و... سبب شد که جلوی ظلم به زنان گرفته شود.
از اینرو اسلام برای محدود کردن اختیار مردان از دو طریق مؤثر و نافذ اقدام نمود یکی از راه تربیت اخلاقی و تحکیم پایههای ایمان به خداوند و دیگر بوسیله جعل موانع و شرایط فوقالعاده مشکل[5] برای طلاق افزون بر این باید گفت علاقة زن به مرد، معلول علاقهای است که ابتدا مرد به زن پیدا میکند.[6] اگر عشق و علاقه از مرد بوجود نیاید، علقة زوجیت نیز سر نمیگیرد. زیرا رابطة زوجیت بر پایة علقة طبیعی است،[7] و آغازگر علقه مرد است. این مرد است که اگر زن را دوست بدارد و نسبت به او وفادار بماند، زن نیز او را دوست میدارد، بیوفائی زن عکسالعمل بیوفائی مرد است. بنابراین کلید استحکام بخشیدن (به ازدواج) را خلقت به مرد داده است.[8] طلاق که آن روی سکه ازدواج است، قبل از اینکه جایگاهی حقوقی، مدنی داشته باشد، ریشه در طبیعت دارد و هر زمان که شعلة محبت و علاقه مرد خاموش شود ازدواج از نظر طبیعی مرده است.[9] بنابراین همانگونه که مرد آغازگر یک زندگی در طبیعت است، پایاندهنده نیز اوست و این طبیعت است که کلید فسخ طبیعی را به مرد داده است و اصولاً چیزی که طبیعت به کسی بدهد، قابل واگذاری نیست.
لذا مکانیسم طبیعی ازدواج این است که زن محبوب و محترم باشد و اگر به عللی زن از این مقام سقوط کرد و شعلة محبت مرد نسبت به او خاموش شد یک اجتماع طبیعی به حکم طبیعت از هم پاشیده است.[10] دلیل دیگر اینکه حکم طلاق تأسیس اسلام نیست بلکه روال زندگی مردم بر آن بوده و اسلام آنرا با شرایطی سخت امضاء کرده است. پس اسلام حق طلاق را واگذار نکرده است بلکه مردها زنانشان را طلاق میدادند و اسلام آنرا طبق احکامی خاص تأیید کرد. مردم به مرور زمان عادت کردند که حقوق همسرشان را در هر حالت حتی طلاق بپردازند. تا اینکه در عصر ما به گونهای جلوه کرد که زنان احساس کردند وجودشان در منزل معلّق است و مرد هرگاه بخواهد بدون هیچ بهانه و دلیلی میتواند همسرش را رها سازد. این نگرانی باعث شد که قانونگذار برای حمایت از خانواده قانونی تصویب کند.
از حضرت امام خمینی (ره) سؤال کردند: مسأله اختیار طلاق به دست مرد، موجب ناراحتی و تشویش خاطر گروهی از زنان مبارز ایران شده است و گمان میکنند که دیگر به هیچ وجه حق طلاق ندارند و از این موضوع افرادی سوءاستفاده کرده و میکنند. امام (ره) پاسخ دادند: برای زنان محترم، شارع مقدس راه سهل معین فرموده است تا خودشان زمام طلاق را بدست گیرند به این معنی که ضمن عقد نکاح اگر شرط کنند که وکیل باشند در طلاق (مطلق یا مشروط)، زن وکیل باشد که خود را طلاق دهد. دیگر هیچ اشکالی برای خانمها پیش نمیآید و میتوانند خود را طلاق دهند.[11] با بروز مشکلاتی در نظام خانواده، هم فقه و هم قوانین عرفی راهی جدید برای حمایت از زنان باز کرد. زن با ارائه ادلة محکمه پسند در مواردی میتواند به دادگاه رفته و درخواست طلاق کند. برای نمونه، در جایی که مرد توانائی عمل زناشویی را ندارد. یا مفقود الاثر شده و یا نسبت ناروایی به زنش زده و یا دوام زوجیت موجب عُسر و حرج زوجه است، دادگاه مرد را احضار کرده تا اینکه زنش را طلاق دهد. و اگر مرد از این کار سر باز زد، دادگاه (حاکم شرع) او را طلاق میدهد.[12]
نیز باید خاطر نشان کرد که سوءاستفاده برخی از اختیاراتی که دارند به منزلة ضعف نظام اسلام نیست و مختار بودن مرد در شرائط عادی، نه کاشف از بیتوجهی به زنان است و نه طرفداری از مردان، بلکه به لحاظ خانواده، و نیز در راستای رعایت سایر قوانین فقهی است. هرگاه زن از بودن در کنار مردی ناراحت باشد با بخشیدن مبلغی میتواند خود را طلاق دهد که در اصطلاح طلاق خُلع[13] گویند. با این بیان جای هیچگونه نگرانی برای زنان نیست.
--------------------------------------------------------------------------------
[1] . حقانی زنجانی، حسین، طلاق یا فاجعه انحلال خانواده، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، چاپ چهارم، ص 27.
[2] . مهرپور، مباحثی از حقوق زن، انتشارات اطلاعات، ص 167.
[3] . با مراجعه به کتب روانشناسی و بررسی نتایج تحقیقات به این مسأله پی میبریم که زن در مقابل مرد از توان کمتر برخوردار است. به عنوان نمونه، افسردگی یکی از ثمرات عدم تحمل در زندگی است و یک محقق بزرگ به نام (مایرا وایزمن) و همکارانش تحقیقی در زمینه افسردگی انجام دادند که نشان میدهد زنان در 20 تا 26% مدت عمر خود در خطر افسردگیاند در حالی که مردان فقط 8 تا 12% مدت عمر خود را در خطر افسردگیاند. (لوئیس فرانکل، روانشناسی زن، مترجم شکوه السادات خوانساری نژاد، نشر شکوه دانش.)
[4] . بقره/231، 232، 237، 238، طلاق/1. وسایل الشیعه، ج 15، کتاب الطلاق، باب 1، مقدمات طلاق.
[5] . رجوع شود به کتاب: حجازی، بنفشة، زن به ظن تاریخ، نشر شهرآب، چاپ اول، 1370.
[6] . مطهری، مرتضی، نظام حقوق زن در اسلام، انتشارات صدرا، چاپ بیست و نهم، 1379، ص 248.
[7] . همان، ص 267.
[8] . همان، ص 267، 248.
[9] . همان، ص 248.
[10] . همان، ص 247.
[11] . مهرپور، پیشین، ص 189، (استفتاء از امام خمینی (ره)، انتشارات اطلاعات.)
[12] . قانون مدنی ماده، 122، 1130، 1129، (در موارد امکان فسخ نکاح، مجموعه کامل قوانینی 79).
[13] . رساله عملیه مراجع مبحث طلاق، طلاق خُلع.
- [آیت الله سیستانی] دست زدن مردها و زن ها در عروسی به طوری که از همدیگر جدا باشند و صدای دست زدن را بشنوند چه حکمی دارد؟
- [سایر] آیا بهتر نیست طلاق نیز مانند ازدواج با توافق طرفین صورت گیرد، نه به طور یک طرفه تا مورد سوء استفاده مردها قرار نگیرد؟
- [سایر] چرا در یکی از دعاهای ماه رجب مردها باید هنگام خواندن قسمت آخر دعا، محاسن خود را با دست چپ گرفته و انگشت اشاره دست راست را تکان دهند؟
- [سایر] علت این که زن ها نمی توانند لباس مردها و مردها لباس زنها را بپوشند، چیست با این که محرمند مثل همسران؟
- [سایر] علت این که زن ها نمی توانند لباس مردها و مردها لباس زنها را بپوشند، چیست با این که محرمند مثل همسران؟
- [آیت الله نوری همدانی] نوحه گری، قرآن خوانی، دعا خوانی خانمها بصورت دست جمعی یا فردی به صدای بلند بطوری که مردها بشنوند و موجب تَلّذذ باشد که صد در صد هم چنین است چه صورت دارد؟
- [سایر] آیا استفاده از طلای سفید برای مردها حرام است؟
- [آیت الله بهجت] آیا ریختن آب از پشت آرنج برای مردها، استحباب دارد؟
- [آیت الله خوئی] در مجالس عروسیهای مذهبی گاهی دایره میزنند یا کف میزنند در زنها زنها میرقصند و در مردها مردها میرقصند یا گاهی به قابلمه یا ته دلو میزنند، چگونه است؟
- [آیت الله بروجردی] زنی نشوز را اختیار کرده و شوهر او میخواهد او را طلاق بدهد و زن حال خود را از طُهر و غیر طُهر به شوهر اظهار نمیکند و مخصوصاً از شوهر دوری میکند که شوهر حال او را به دست نیاورد، چنان چه شوهر او را دو طلاق بگوید که طلاق دوّم بعد از مُضیِ ده روز از طلاق اوّل باشد کافیست یا خیر؟
- [آیت الله مظاهری] لباس زنانه نظیر پیراهن و دامن زنانه که مختصّ به زنهاست، برای مردها حرام است، و لباس مردانه نظیر کت و شلوار مردانه که اختصاص به مردها دارد، برای زنها حرام است، و اصلاح زنانه به گونهای که مختصّ به زنهاست، برای مردها حرام است، و اصلاح مردانه به گونهای که اختصاص به مردها دارد، برای زنها حرام میباشد.
- [آیت الله اردبیلی] پوشیدن لباس طلاباف و ابریشم خالص برای مردها حرام است، ولی برای زنها اشکال ندارد.
- [آیت الله مکارم شیرازی] استبراء عمل مستحبی است که مردها بعد از بیرون آمدن بول انجام می دهند، به این ترتیب که چند مرتبه از بیخ آلت تا بالا دست می کشند و قسمت بالا را چند مرتبه فشار می دهند، تا باقیمانده قطرات بول خارج شود، اما استبراء از منی آن است که بعد از خروج منی بول کنند تا ذرات باقی مانده خارج شود.
- [آیت الله اردبیلی] مردها میتوانند هنگام سینه زدن برای عزاداری، سینه خود را برهنه کنند، ولی نگاه کردن زنان به سینه آنان حرام است و اگر مردها بدانند که زنها عمدا به بدن آنها نگاه میکنند، احوط آن است که سینه خود را برهنه نکنند.
- [آیت الله اردبیلی] زینت کردن مردها با طلا نظیر استفاده از زنجیر و انگشتر و ساعت مچی طلا و بنابر احتیاط واجب، عینک طلا حرام است امّا اگر مقدار کمی طلا در آن به کار رفته باشد به گونهای که چیزی محسوب نشود، اشکال ندارد و زینت کردن مردها با (پلاتین) جایز است.
- [آیت الله مظاهری] مردها باید بدن خود را به غیر از جاهایی که معمولاً نمیپوشانند نظیر صورت و سر و گردن، از نامحرم بپوشانند.
- [آیت الله اردبیلی] طلاق دارای دو قسم است: 1 طلاق بائن 2 طلاق رِجعی.
- [آیت الله علوی گرگانی] اگر مأموم یک مرد باشد، مستحبّ است طرف راست امام بایستد و اگر یک زن باشد، مستحبّ است پشت سر او بایستد، و اگر یک مرد ویک زن یا یک مرد و چند زن باشند مستحبّ است مرد طرف راست امام وباقی پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد یا چند زن باشند، مستحبّ است پشت سر امام بایستند، و اگر چند مرد وچند زن باشند، مستحبّ است مردها عقب امام و زنها پشت مردها بایستند.
- [آیت الله شبیری زنجانی] بنا بر احتیاط، اگر مأموم یک مرد باشد، قدری عقبتر طرف راست امام بایستد و اگر یک یا چند زن باشد، پشت سر امام بایستد و اگر یک مرد و یک زن یا یک مرد و چند زن باشد، مرد طرف راست امام، قدری عقبتر بایستد و یک یا چند زن پشت سر امام بایستند و اگر چند مرد و یک یا چند زن باشند، مردها عقب امام و یک زن یا زنها پشت مردها بایستند. چیزهایی که در نماز جماعت مستحب است
- [آیت الله نوری همدانی] طلاق بائن آن است که بعد از طلاق ، مرد حقّندارد به زن خود رجوع کند ، یعنی بدون عقد او را به زنی قبول نماید و آن بر پنج قِسم است : اوّل : طلاق زنی که نُه سالش تمام نشده باشد . دوّم : طلاق زنی که یائسه باشد و مراد از یائسه در مسأله 463 گذشت . سوّم : طلاق زنی که شوهرش بعد از عقد با او نزدیکی نکرده باشد . چهارم : طلاق زنی که او را سه دفعه طلاق داده اند . پنجم : طلاق خُلع و مُبارات و احکام اینها بعداً گفته خواهد شد و غیر اینها طلاق رجعی است که بعد از طلاق تا وقتی زن در عدّه است مرد می تواند به او رجوع نماید .