روایت مورد پرسش در منابع روایی این گونه نقل شده است: (... قَالَ ثُمَّ مَدَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَدَهُ الْیُسْرَی فَقَبَضَ عَلَی لِحْیَتِهِ وَ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ هُوَ یَلُوذُ بِسَبَّابَتِهِ الْیُمْنَی، ثُمَّ قَالَ بَعْدَ ذَلِکَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَام...)؛[1] راوی می گوید؛ پس امام صادق (ع) با دست چپش، ریش خود را گرفت و این دعا را می خواند، در حالی که درخواست پناهندگی می کرد، با انگشت سبابه راست خود ... . (یلوذ) در این جا به معنای درخواست پناهندگی است؛ یعنی با انگشت راست خود در این هنگام درخواست پناه می کرد. با توجه به این متن، به احتمال قوی، قرار دادن دست ها و انگشتان در این وضعیت در آن زمان، نشانی از پناه خواستن و نوعی تضرع و زاری به شمار می آمد و به معنای تسلیم بود؛ چنان که اکنون بلند کردن دست ها علامت تسلیم است؛ به همین دلیل امام (ع) هنگام خواندن این دعا، خود را با این وضعیت به پروردگار پناهنده می کرد، اگر چه امروزه این گونه عرفی وجود ندارد. اما چون این حالت به صورت نمادی در آمده است، نه تنها هیچ اشکالی در انجام آن نیست، بلکه ثواب نیز بر آن مترتب است؛ چون یکی از حجت های ما در انجام اعمال دینی، سیره و روش معصومان است. [1] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 95، ص 390، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
چرا در یکی از دعاهای ماه رجب مردها باید هنگام خواندن قسمت آخر دعا، محاسن خود را با دست چپ گرفته و انگشت اشاره دست راست را تکان دهند؟
روایت مورد پرسش در منابع روایی این گونه نقل شده است: (... قَالَ ثُمَّ مَدَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ (ع) یَدَهُ الْیُسْرَی فَقَبَضَ عَلَی لِحْیَتِهِ وَ دَعَا بِهَذَا الدُّعَاءِ وَ هُوَ یَلُوذُ بِسَبَّابَتِهِ الْیُمْنَی، ثُمَّ قَالَ بَعْدَ ذَلِکَ یَا ذَا الْجَلَالِ وَ الْإِکْرَام...)؛[1] راوی می گوید؛ پس امام صادق (ع) با دست چپش، ریش خود را گرفت و این دعا را می خواند، در حالی که درخواست پناهندگی می کرد، با انگشت سبابه راست خود ... . (یلوذ) در این جا به معنای درخواست پناهندگی است؛ یعنی با انگشت راست خود در این هنگام درخواست پناه می کرد. با توجه به این متن، به احتمال قوی، قرار دادن دست ها و انگشتان در این وضعیت در آن زمان، نشانی از پناه خواستن و نوعی تضرع و زاری به شمار می آمد و به معنای تسلیم بود؛ چنان که اکنون بلند کردن دست ها علامت تسلیم است؛ به همین دلیل امام (ع) هنگام خواندن این دعا، خود را با این وضعیت به پروردگار پناهنده می کرد، اگر چه امروزه این گونه عرفی وجود ندارد. اما چون این حالت به صورت نمادی در آمده است، نه تنها هیچ اشکالی در انجام آن نیست، بلکه ثواب نیز بر آن مترتب است؛ چون یکی از حجت های ما در انجام اعمال دینی، سیره و روش معصومان است. [1] . مجلسی، محمد باقر، بحار الانوار، ج 95، ص 390، مؤسسة الوفاء، بیروت، 1404ق.
- [آیت الله مظاهری] در انتهای دعای ماه رجب شاهد هستیم که مؤمنین با دست چپ ریش خود را گرفته و انگشت اشاره دست راست را رو به قبله تکان میدهند، سوال بنده این است که:
- [آیت الله مکارم شیرازی] در انتهای دعای ماه رجب شاهد هستیم که مومنین با دست چپ ریش خود را گرفته و انگشت اشاره ی دست راست را رو به قبله تکان می دهند، سوال بنده اینست که 1- این تکان دادن انگشت چه دلیلی دارد و به چه معناست ؟ 2- آیا حتما لازم است که در انتهای دعا این عمل را انجام داد ؟ 3- کسانی که ریش خود را زده اند و یا اصلا در کل ریش ندارند ، آیا درست است که این عمل را ( گرفتن ریش با دست چپ ) انجام دهند؟
- [سایر] سلام و خدا قوت. این یادداشت زیباتون مثل نسیم خوش رجب دل ها رو نوازش میده. راستی لطفا لیله الرغائب بین همه دعاهای خوبتون برای فرج آقا و عاقبت به خیری همه از جمله جوونا دعاکنید. یه خواهش ؛ ظاهرا داره تغییراتی توی زندگیم ایجاد میشه ازتون خواهش می کنم دعا کنید تا هر آنچه خیر و صلاح من و البته طرف مقابلم هست پیش بیاد. موفق باشید و همچنان بنده خدا التماس دعای مخصوص مخصوص مخصوص
- [سایر] در دعای ماه رجب میخوانیم: حرّم شیبتی علی النار یعنی ریش سفیدم را بر آتش حرام کن. حال همهی افرادی که این دعا را میخوانند ریش سفید نیستند، یا برخی اصلاً ریش ندارند، تکلیف چیست؟ مثلاً جوانان ما به اشتباه باید این جمله را بگویند؟ اگر بگوید دعا را تغییر دهید و بگویید مثلاً حرم شعری علی النار، آیا این دست بردن در دعا نیست؟
- [سایر] سلام حاج آقا آنقدر گفتید کوتاه بنویسید که مجبورم همه اش را فاکتور بگیرم ولی 1- حتما لطف خاص خدا همراهتان است که افرادی که همواره از روحانیت فراری بوده اند و آنها را قبول نداشته اند(از اقوام نزدیک) حالا شما را آقا شهاب گل می خوانند و مشتاقانه برنامه هایتان را می بینند، پس لطفا مهمات امور دین را هم تذکر دهید نماز خواندن و دروغ نگفت و... 2- در مورد مسجد: من از بچگی به خاطر اهمیتی که پدرم به مسجد می داد خیلی به مسجد علاقه مند بوده ام و خواندن نماز فرادی برایم کاری سخت بود، اما پس از ازدواج همسرم که به نماز اول وقت خیلی اهمیت می دهد، از مسجد گریزان است و با اکراه و با درخواست دخترم به مسجد می آید. او می گوید مسجد برای بیکارها خوب است نه من و تو که دانشجوی دکتری هستیم، وسط نماز بسیار طول می کشد، ... خلاصه .. 3- سمت راست امام جماعت بیشترین ثواب را دارد ولی قسمت نماز خواهران اغلب سمت چپ محل امام جماعت است. فرشهای قسمت بانوان تفاوت زیادی با قسمت آقایان دارد. خانمها اکثرا پادرد دارند ولی محل نماز بانوان در طبقات دوم با پله های با طول و عرض کم است و در برخی مساجد برای خانمهایی که پادرد دارند در طبقه دوم میز و صندلی گذاشته اند. اکثر طبقات مساجد، حسینیه است و لذا ثواب مسجد را ندارد. دربهای مساجد بسیار کوچک است و به سختی دو نفر باهم می توانند باهم وارد شوند خلاصه اینها را هم من گفتم تا اگر خواستید در برنامه مردم ایران سلام مطرح کنید. در پایان حاج آقا خیلی برای همه دعا کنید برای من هم دعا کنید که بتوانم در انجام پروژه دکترایم موفق باشم. راستی به طور مخصوص این را بگویم که اگر توانستید جایی مطرح کنید. متاسفانه تعداد دختران مجرد دانشجوی دکترا در دانشکده های فنی _مهندسی (مثالهایش دوستانم در دانشگاه امیرکبیر) رو به ازدیاد است و با توجه به پر مشقت بودن این دوره اگر کسی قبل از دوره ازدواج نکرده باشد، باید حداقل تا حدود 30 سالگی صبر کند. (4 سال کارشناسی + 2 سال ارشد + حداقل 4 تا 6 سال برای دکترا ) و نتیجه اینکه قشر تحصیل کرده زندگی بهم ریخته خانوادگی خواهند داشت. ببخشید طولانی شد بسیار بسیار التماس دعا. امیدوارم این برنامه تان مثل برنامه تانیایش که در اوجش تمام شد نباشد و همیشه ما مذکِری (تذکر دهنده ای) مثل شما را داشته باشیم.
- [سایر] [اللهم عجل لولیک الفرج ] سلام آقای مرادی .فرارسیدن ماه شوال را به شما تبریک عرض می کنم و امیدوارم همگی از ماه پر فضیلت رمضان دست پر بیرون آمده باشیم ، خوشبختانه ماه رمضون امسال برای من یک فرق عمده داشت و اون این بود که خدا منو به یه جای خوبی دعوت کرد که خیلی خیلی عالی بود ، خدا منو دعوت کرد به یه اعتکاف توی 3 روز آخر ماه رمضون که اعتکاف دانشجویی بود و توی حرم امام خوبیها ( امام رضا (ع))در مسجد گوهرشاد برگزار شد من اصلا تصور اینکه یه روز برم اعتکاف اونم توی ماه رمضون (چون فکر می کردم فقط اعتکاف در ماه رجب برگزار می شه )بالاخره رفتم و جاتون خالی چه محیطی بود هرچی بگم کم گفتم چقدر تونستم با خدا درد و دل کنم بماند ولی فقط همین که خیلی کمکم کرد تا خدا رو بهتر بشناسم فقط از این می ترسم که باز با برگشتن به جامعه و محیط زندگی مادی دوباره منو برگردونه به زندگیه سابقم و این داره عذابم می ده خیلی دوست دارم که تا آخر عمرم توی همون حال و هوای اعتکاف باقی بمونم و شیطون و هوای نفسم دیگه نتونن بر من تسلط پیدا کنند ، برای همین از شما خواهش می کنم که منو راهنمایی کنم تا بتونم به هر طریقی که شده به خدا نزدیک و نزدیک تر بشوم (البته می دونم که خیلی سخته ولی هرچی باشه با توکل بر خدا و با کمک خود خدا انجام می دهم ) . ومی خواهم بدانم گفتن (( اعوذ بالله من النفسی و شیطان الرجیم ))چقدر در دوری از شیطان موثر است. از شما ممنونم که این فرصت را برقرار کردید تا بی واسطه با شما سخن بگویم . ان شاءالله خداوند بهترین اجرها را در دنیا و آخرت برای شما قرار دهد . خدا نگهدارتان باشد
- [سایر] سلام من آگاه به این هستم که در مسایل دینی دارای اطلاعات کمی می باشم، اما به طور کلی، به عنوان یک انسان دارای فهم با این موضوع روبرو بوده ام که در جواب بیشتر شبهات و سؤالات مربوط به موضوع عصمت امامان و پیامبران، فقه شیعه دچار نوعی فرافکنی و مغلطه است. در جاهای فراوانی از قرآن کریم به صراحت هرچه تمام تر به ارتکاب گناه توسط پیامبران اشاره شده است یا در ادعیه منسوب به امامان، آنان خود معترف به ذنب و گناه خود بوده اند، اما عالم شیعی با یک فرافکنی وصف ناپذیر، توجیهاتی از این قبیل را به میان می آورد: "در این جا منظور از ذنب، ترک اولی است" یا "امام برای خودش دعا را نمی خوانده و آن دعا مشمول ما انسان های خطا کار می شود." در جایی (همین سایت) دیدم که حتی کشته شدن فردی توسط حضرت موسی یا داستان خوردن میوه ممنوعه توسط حضرت آدم به ترک اولی تفسیر شده و گویا آن قسمت از قرآن که سخن از استغفار پیامبر و بخشیده شدن وی توسط باری تعالی را به میان آورده بیهوده است، و تمام این توجیهات و چشم پوشی ها در حالی اتفاق می افتد که فقه شیعه در جایی دیگر از یک حرف اضافه یا اعراب کلمات در قران برای اثبات ادعای خود استفاده می کند. من خود به صورت شناسنامه ای یک جوان شیعه هستم، اما برای من این طور استنباط شده که گویا فقه شیعه در ابتدا به صورت عقلی و استدلالی! به عصمت پیامبران و امامان رسیده و پس از آن و برای توجیه آن از هیچ ترفندی فرو گذار نکرده است. در آخر باید اضافه کنم که صراحت لهجه من تنها به علت منتقل کردن کامل سؤالم بوده است و در این زمینه خود را محتاج جواب (منطقی) شما می بینم.
- [سایر] سلام. روزگارتان خوش. نمی دانم مرا یادتان هست یا نه. ننوشتنم دلیل نخواندم نیست که این مدت مثل همیشه از خواندن پیام های دوستان و پاسخ های شما درس گرفته ام. اما پیام خانم ستاره ب.ح بهانه ای شد تا نکاتی را اشاره کنم. با پیگیری یادداشت هاو پاسخ هایتان به افراد متوجه شده ام که هدف شما از انتشار سوال ها و پاسخ ها به صورت آشکار و علنی, استفاده افراد دیگر و کسب تجربه برای عموم کسانی است که به سایت شما مراجعه می کنند. اما متأسفانه افراد کمی به این موضوع توجه می کنند. احساس می کنم ما جوانها از مهربانی شما سوءاستفاده می کنیم. به این صورت که آنقدر لوس شده ایم که فقط وقتی مشکل داریم به شما مراجعه می کنیم و منتظریم تا شما راهکاری بگویید که اگر خوشمان آمد به آن عمل کنیم و اگر خوشمان نیامد از آن می گذریم و تمام. بارها و بارها خطرات و مضرات چت را در سخنرانی ها, یادداشت و پاسخ هایتان توضیح داده اید و باز ... یا از چت که بگذریم همین توهم عاشقی که بارها تأکید کرده اید. چرا به خودمان زحمت نمی دهیم و روی لینک خطاهای راهبردی یک دختر که در کنار سایتتان است کلیک نمی کنیم؟ چرا انقدر راحت طلب شده ایم که فقط به غر زدن اکتفا می کنیم. بهتر نبود که همین دختر خانم قبل از اینکه برای شما پیام بگذارد, کمی وقت می گذاشت و پیام ها و پاسخ ها و یادداشت های شما را مطالعه می کرد و خودش دنبال راه چاره می گشت؟ بهتر نبود که ذهن خلاق خودش این راه ها را پیدا می کرد؟ قشنگ تر نبود که چند ماه بعد با مطالعه فرمایشات و نصایح شما بیاید و بنویسد که این مشکل بود و من با کمک سایت شما و خواندن آن, توانستم آن را حل کنم؟ استاد گرامی! معذرت می خواهم اما باور کنید ناراحت و دلخور می شوم از اینگونه جوانی کردن. یادم هست در (تا نیایش) از درست جوانی کردن می گفتید. کاش باز هم برایمان توضیح بدهید. فکر می کنم واقعاً نیاز داریم تا بازنگری کلی روی رفتار جوانیمان بکنیم و دست از لجبازی ها و کودکانه نگاه کردن ها برداریم. نکته دوم امکانات سایت و امتیازدهی است. این پیام خاص و پاسخ شما یک راهکار عملی است. اما همیشه فراموش می کنیم بعد از اینکه از یک پیام و پاسخ آن استفاده کردیم, جهت استفاده راحت تر بقیه کار کوچکی انجام دهیم که شاید یک ثانیه هم زمان نبرد: فشردن دکمه مثبت سبز امتیاز دهی تا دیگران در قسمت بالاترین امتیاز پاسخ های کلیدی را راحت تر پیدا کنند. این هم از همان خصوصیت های غریب جوانی است: بی مسئولیتی در برابر دیگران. طولانی شد. معذرت می خواهم. همین. یا علی
- [سایر] سلام. در سوره طارق میخوانیم: پس انسان باید بنگرد که از چه آفریده شده است: فَلْیَنظُرِ الْإِنسَانُ مِمَّ خُلِقَ ﴿5﴾ از آب جهندهای خلق شده: خُلِقَ مِن مَّاء دَافِقٍ ﴿6﴾[که] از صلب مرد و میان استخوانهای سینه زن بیرون میآید: یَخْرُجُ مِن بَیْنِ الصُّلْبِ وَالتَّرَائِبِ ﴿7﴾. تولید اسپرماتوزوم (منی) توقفی ندارد. امّا در عضو کوچک بالای هر بیضه و مجاری اسپرم (اپیدیدیم) جمع میشود و ممکن است تا ماهها همانجا بماند بدون آنکه قدرت باروری خود را کاملاً از دست بدهد و تنها با انجام نزدیکی، خود ارضائی و یا احتلام در خواب به بیرون از بدن منتقل میشوند. یکی از جاهایی که منی در آن ساخته میشود، غده وزیکولی است. این غده در لگن خاصره قرار دارد. فرایند جنسی که به بیرون ریخته شدن منی از بدن منتهی میشود انزال میگویند. این آیهها محل بارآمدن منی مرد را قفسه سینه مرد معرفی میکنند. در حالیکه انسان امروزی از مدتها پیش، محل بارآمدن منی مرد را نه قفسه سینه، بلکه خیلی پایینتر در جایی در لگن خاصره میداند. بهاءالدین خرمشاهی مترجم و مفسر قرآن، در پایان قرآن ترجمه خود به این آیهها اشاره میکند. و میگوید: (این آیات، به ویژه آخرین کلمه آیه آخر، معرکه آراء مفسران، خصوصاً مفسران جدیدی است که میکوشند آنرا با علم امروز تطبیق دهند.... ترائب جمع است و مفرد آن تریبه به معنای استخوان سینه یا ترقوه است. [اما] بعضی از مفسران آنرا قفسه سینه و توسعاً قسمت پیشین بدن زن گرفتهاند و بعضی دیگر از جمله محمد اسد (یکی از مترجمان قرآن کریم به انگلیسی) آنرا به لگن خاصره ترجمه کردهاند. خرمشاهی با این توضیح نتیجه میگیرد: (باری اگر مترجم به لغت [لغت قرآن] وفادار باشد، ترائب را سینهها یا استخوانهای سینه ترجمه میکند. اما اگر به علم وفادار باشد، آنرا به چیزی دیگر باید ترجمه کند. این اشکالات علمی در این آیات چگونه پاسخ داده میشود؟
- [سایر] من یک شهروند تهرانی هستم. امروز پنجم فروردین 89 ایمیلی را دریافت کردم که در آن به یکی از اصلی ترین عقاید شیعیان، یعنی موضوع کربلا، شبهه وارد نموده اند. با توجه به این که مرکز شما دارای محقّقین و متخصّصین علوم اسلامی است و پاسخ دادن به این انحرافات فکری جزو رسالت شما می باشد، خواهشمندم به این موضوع رسیدگی فرمایید و اطلاع رسانی مناسب را منظور نمایید. توفیق شما را از خداوند متعال خواستارم متن ایمیل ارسال شده به شرح زیر می باشد: فارغ از حب و بغض بخوانید تا بتوان آن را نقد کرد در این پست می خواهم به بیان چند نمونه از افسانه های معروف و البته تأمل برانگیز روز عاشورا بپردازم. نخست در مورد بی آبی، وضعیت بیابانی و عطش حسین و یارانش: همان طور که می دانید جنگی که در روز عاشورا رخ داده در نزدیکی رود فرات بوده. در هیچ کجای کره زمین نمی توانید سرزمینی در کنار یک رود را بیابید که صحرا و بیابان بی آب و علف باشد، مگر رودی که از میان کوهستان می گذرد. همه در درازای تحصیلمان خوانده ایم که در کنار رودخانه ها جلگه و زمین های حاصل خیز به وجود می آید. واقعیت این است که اطراف فرات را نیز مانند سایر رودخانه ها، جلگه ها و زمین های حاصل خیز تشکیل می دهد و کربلا نیز سرزمینی سرسبز است. از آن گذشته در چنین مناطقی به دلیل نزدیکی به رودخانه بستر زیرین زمین را سفره های پهناور آبی تشکیل می دهد و دست رسی به آب آسان تر از آن چیزی است که به ذهن می رسد. تنها با کندن 4 یا 5 متر از زمین می توان به آب رسید. در منطقه اهواز یکی از مشکلات ساخت و ساز همین سفره های زیرزمینی است که کاملاً زیر شهر را فرا گرفته اند. 72 نفر نتوانسته اند یک گودال 4 متری حفر کنند؟ از طرفی بر طبق گفتار شیعیان این رویداد در تابستان و هوای گرم و جهنمی رخ داده، ولی با مراجعه به این سایت و وارد کردن تاریخ دهم محرم سال 61 هجری قمری در قسمت Islamic Calendar درمی یابید که عاشورا در روز چهارشنیه 21 مهر ماه بوده است. البته 21 مهر نیز هوای کربلا آن چنان خنک نیست، ولی آن تابستان جهنمی هم که شیعیان می گویند نیست. اکنون می گویند شرایط آب و هوایی 1400 سال پیش با امروز فرق دارد. نخست این که در یک پریود 1400 ساله آن تغییر آب و هوایی که در ذهن مسلمانان است نمی تواند رخ دهد و دوّم این که اگر هم تغییری باشد مطمئناً هوا خنک تر نشده، بلکه دما بالاتر هم رفته است؛ یعنی 1400 سال پیش نسبت به امروز خنک تر بوده. اما یک نکته جالب دیگر در داستان هایی که از واقعه عاشورا گفته شده اشاره ای به گرسنگی نگردیده؛ یعنی کاروان حسین مشکل گرسنگی نداشته است. این کاروان نیز مانند سایر کاروان ها حیوانات اهلی به همراه خود داشته که با مشکل گرسنگی مواجه نشود؛ مثلاً گوسفند یا بز، برای رفع تشنگی نیز می توانستند از شیر همین حیوانات اهلی استفاده کنند. در ضمن شتر نیز همراه آنها بوده، عرب ها که به خوردن شیر شتر علاقه بسیار دارند، می توانستند از شیر شتر ها نیز استفاده کنند .باز هم نکته ای دیگر، سه نقل قول در مورد مقبره حسین: هارون الرشید را در حالی پشت سر گذاشتم که قبر حسین (علیه السلام) را خراب کرده و دستور داده بود که درخت سدری را که آن جا بود به عنوان نشانه قبر برای زوار، و سایهبانی برای آنان قطع کنند. (تاریخالشیعه، محمد حسین المظفری، ص 89، بحار الانوار، ج 45، ص 39 8) قبر شریف آن حضرت مورد تعرض و دشمنی متوکل عباسی قرار گرفت. او توسط گروهی از لشکریانش قبر را احاطه کرد تا زائران به آن دست رسی نداشته باشند و به تخریب قبر و کشت و کار در زمین آن جا دستور داد... ) اعیان الشیعه،ج 1، ص 628، تراث کربلا، ص 34; بحارالانوار،ج 45، ص 397) سال 236 متوکل دستور داد که قبر حسین بن علی و خانههای اطراف آن و ساختمان های مجاور را ویران کردند و امر کرد که جای قبر را شخم زدند و بذر افشاندند و آب بستند و از آمدن مردم به آن جا جلوگیری کردند. (همان) از این دست نقل قول ها بسیار است که تنها به سه مورد اشاره کردم. در بیابان بی آب علف و صحرای جهنمی کشت و کار کرده اند و بذر افشانده اند؟ پس با این همه موارد، چگونه حسین و کاروانش از تشنگی و گرمای هوا رنج دیده اند؟ دوم حرمله و گردن علی اصغر :این داستان علی اصغر هم از آن افسانه های جالب عاشوراست. داستان از این قرار است: حسین به علت عطش فراوان که در پست قبلی اشاره کردم عطشی در کار نبوده، فرزند شیرخوارش را در بغل گرفته و جلوی سپاه می رود و می گوید دست کم به این طفل آب بدهید. از آن طرف (سپاه یزید) شخصی به نام حرمله که گویا تیرانداز قابلی بوده تیری را به قصد گلوی نوزاد رها کرده و او را می کشد، یا شهید می کند یا هر چه شما بگویید. در ظاهر تراژدی واقعاً دردناکی است، ولی با کمی تأمل مطالبی دال بر خرافی و غیر واقعی بودن این داستان می یابیم. نخست آن که نوزاد شیرخوار و چندین ماهه اصلاً گردنی به آن صورت که ما تصور می کنیم ندارد. اگر دقت کنید سر نوزاد به بدنش چسبیده است، دلیلش هم آن است که هنوز استخوان و عضلات گردن چنان رشد نکرده اند که وزن سر را تحمل کنند. تنها در یک صورت می توان گردن نوزاد را تا حدودی دید، در صورتی که سر کودک به پشت برگشته و به سمت زمین آویزان شود. دوم آن که فاصله دو سپاه در هنگام نبرد معمولاً 200 یا 300 متر بوده است. اگر قهرمان تیراندازی المپیک با آن کمان های مجهز و مدرن را نیز بیاوریم نمی تواند از آن فاصله گردن کودک که هیچ حتی پدر کودک را نشانه بگیرد و به هدف بزند. شاید با دراگانوف نیز چنین کاری دشوار باشد چه رسد به تیر و کمان. سوم آن که برای چه حرمله نوزاد را نشانه گرفته؟ در تمام جنگ ها مهمترین شخص فرمانده سپاه است. حرمله باید حسین را می زده نه نوزاد را. کدام عقل سالمی چنین چیزی را می پذیرد؟ حرمله فرمانده سپاه را ول کرده و نوزاد را از پای درآورده؟ اگر به قول مسلمانان واقعاً هوا جهنمی بوده مگر این حرمله مازوخیسم داشته که در آن شرایط، جنگ را کش بدهد و خودش را بیشتر اذیت کند؟ در جایی مسلمانی گفت حضرت کودک را در دست گرفته و نزدیک سپاه رفته تا صدای او را بشنوند، او که فک و فامیل وحشی خود را بهتر می شناخته .چهارم که از همه نیز جالب تر است آن که اصلاً کودک چند ماهه چه نیازی به آب دارد؟ نوزاد چندین ماهه شیر می نوشد و نه آب و مادرش می تواند به نوزاد شیر بدهد و تشنگی او را بر طرف سازد. در ضمن شیر آن حیوانات اهلی که پیشتر گفتم نیز موجود بوده. سوم، ابوالفضل رفته آب بیاره: داستان از این قرار است که آقا ابوالفضل که مسلمانان ماشین شان را بیمه ایشان می کنند برای رفع تشنگی لشگر حسین به دل دشمن زده و مشکی را از آب رودخانه پر کرده و در مسیر برگشت شخصی آن دستش را که مشک را گرفته بوده قطع می کند. حضرت مشک را با دست دیگرش می گیرد و به راهش ادامه می دهد. دوباره یک از خدا بی خبری آن دست دیگر را هم قطع می کند. حضرت اکنون مشک را با دندانش می گیرد و در آخر چند از خدا بی خبر دیگر وی را به شهادت می رسانند. لطفاً یکی برای من توضیح بدهد که حضرت چگونه مشک را از دستی که قطع شده می گیرد؟ آیا حضرت از اسب پیاده شده و می رود مشک را که همراه دست قطع شده اش روی زمین افتاده بر می دارد و دوباره سوار اسب می شود و می رود؟ دوباره که آن یکی دستش قطع می شود چه کار می کند؟ آیا حضرت باز از اسب پیاده شده و می رود به سراغ دست افتاده و دولا شده و مشک را با دندان می گیرد؟ آیا در این میان که هی حضرت از اسب پیاده و دوباره سوار می شده اند کسی نبوده ایشان را بکشد؟ یا اصلاً هیچ کدام از اینها رخ نداده و پیش از آن که دست مبارکشان را قطع کنند، حضرت بر اساس مهارت هایشان مشک را به هوا پرتاب کرده اند با آن یکی دست گرفته اند و به دنبال آن دوباره مشک را به هوا پرتاب کرده و این بار با دندان می گیرند؟ اصلاً دست حضرت چگونه قطع شده؟ از مچ؟ از آرنج؟ از کتف؟ با چه چیز قطع شده؟ شمشیر؟ خاطرم هست در یک مراسم مذهبی در محرم روضه خوان گفت با کمان به سوی دست حضرت نشانه رفته اند و دست را قطع کرده اند. مگر کمان های آن ها تبر پرتاب می کرده است؟ خون ریزی شدید ناشی از قطع شدن دست در این میان کشک بوده؟ این تنها سه نمونه از افسانه های عاشورا بود. به داستان غسل کردن قاسم نیز اشاره ای نکردم؛ زیرا برخی از مسلمانان خود این داستان رو قبول ندارند. از این دست افسانه ها بسیار است. امیدوارم بیاموزیم که تنها عقل و اندیشه خود را میزان قرار دهیم.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشت ها بشوید.
- [آیت الله بهجت] بعد از شستن صورت باید دست راست و بعد از آن دست چپ را از آرنج تا سر انگشت ها بشوید به طوری که دست ها کاملاً شسته شود .
- [آیت الله خوئی] هرگاه از روی فراموشی یا ناچاری یا تقیه یا برای کار دیگری مثل خاراندن دست و مانند آن، دستها را روی هم بگذارد اشکال ندارد. چهارم- از مبطلات نماز آن است که بعد از خواندن حمد درصورتی که قصد دعا ننماید، و یا قصد جزء نماز باشد آمین بگوید ولی اگر فقط به قصد دعا یا اشتباهاً از روی تقیه بگوید، نمازش باطل نمیشود. پنجم- از مبطلات نماز آن است که عمداً یا از روی فراموشی پشت به قبله کند، یا به طرف راست یا چپ قبله برگردد، بلکه اگر عمداً به قدری برگردد، که نگویند رو به قبله است، اگرچه به طرف راست یا چپ نرسد نمازش باطل است.
- [آیت الله سبحانی] مکروه است در نماز صورت را کمی به طرف راست یا چپ بگرداند و چشم ها را هم بگذارد، یا به طرف راست و چپ بگرداند و با ریش و دست خود بازی کند و انگشت ها را داخل هم نماید و آب دهان بیندازد و به خط قرآن یا کتاب یا خط انگشتر نگاه کند و نیز مکروه است، موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذکر; برای شنیدن حرف کسی ساکت شود، بلکه هر کاری که خضوع و خشوع را از بین ببرد مکروه می باشد.
- [آیت الله صافی گلپایگانی] . مکروه است در نماز صورت را کمی بطرف راست یا چپ بگرداند، و چشم ها را به هم بگذارد، یا بطرف راست و چپ بگرداند، و با ریش و دست خود بازی کند و انگشت ها را داخل هم نماید، و آب دهان بیندازد، و به خط قرآن یا کتاب یا خط انگشتر نگاه کند، و نیز مکروه است، موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذکر، برای شنیدن حرف کسی ساکت شود، بلکه هر کاری که خضوع وخشوع را از بین ببرد، مکروه می باشد.
- [آیت الله بهجت] چند چیز در غذا خوردن مستحب است: 1 هر دو دست را پیش از غذا بشوید؛ 2 بعد از غذا دست خود را بشوید و با دستمال خشک کند؛ 3 میزبان پیش از همه شروع به غذا خوردن کند و بعد از همه دست بکشد، و پیش از غذا اول میزبان دست خود را بشوید، بعد کسی که طرف راست او نشسته و همینطور تا برسد به کسی که طرف چپ او نشسته، و بعد از غذا اول کسی که طرف چپ میزبان نشسته دست خود را بشوید و همینطور تا به طرف راست میزبان برسد؛ 4 در اول غذا (بِسم اللّه) بگوید، و اگر سر یک سفره چند جور غذا باشد، در وقت خوردن هر یک از آنها، نیز (بسم اللّه) بگوید؛ 5 با دست راست غذا بخورد؛ 6 با سه انگشت یا بیشتر غذا بخورد و با دو انگشت نخورد؛ 7 اگر چند نفر سر یک سفره نشستهاند هر کسی از غذای جلو خودش بخورد؛ 8 سر سفره زیاد بنشیند و غذا خوردن را طول بدهد؛ 9 بعد از غذا، خداوند عالم را حمد کند؛ 10 آنچه بیرون سفره میریزد جمع کند و بخورد، ولی اگر در بیابان غذا بخورد، مستحب است آنچه بیرون میریزد، برای پرندگان و حیوانات بگذارد؛ 11 بعد از خوردن غذا به پشت بخوابد و پای راست را روی پای چپ بیندازد؛ 12 اول غذا و آخر آن نمک بخورد؛ 13 مستحب است یک سوم معده را برای غذا و یک سوم برای آب و یک سوم برای راحت تنفس کردن قرار دهد؛
- [آیت الله مکارم شیرازی] روزه تمام روزهای سال، غیر از روزه های حرام و مکروه که دربالا گفته شد، مستحبّ است، ولی بعضی از روزها تأکید بیشتری دارد از جمله: 1 پنجشنبه اوّل و آخر هر ماه و اوّلین چهارشنبه بعد از روز دهم ماه، حتّی اگر کسی اینها را به جا نیاورد مستحبّ است قضا کند. 2 سیزدهم و چهاردهم و پانزدهم هر ماه. 3 تمام ماه رجب و شعبان و اگر نتواند قسمتی از آن را روزه بگیرد، هر چند یک روز باشد. 4 روز بیست و چهارم ذی الحجّه و بیست و نهم ذی القعده. 5 روز اوّل ذی الحجّه تا روز نهم، ولی اگر به واسطه ضعف روزه نتواند دعاهای روز عرفه را بخواند روزه آن روز مکروه است. 6 عید سعید غدیر (هیجده ذی الحجّه). 7 روز اوّل و سوم و هفتم محرم. 8 روز تولّد پیغمبر اکرم(صلی الله علیه وآله)(17 ربیع الاول). 9 روز مبعث رسول خدا(صلی الله علیه وآله)(27 رجب). 10 روز عید نوروز.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] استبراء عمل مستحبی است که مردها بعد از بیرون آمدن بول انجام می دهند، و آن دارای اقسامی است، و بهترین آنها این است که بعد از قطع شدن بول، اگر مخرج غائط نجس شده، اول آن را تطهیر کنند، بعد سه دفعه با انگشت میانه دست چپ از مخرج غائط تا بیخ آلت بکشند و بعد انگشت شست را روی آلت و انگشت پهلوی شست را زیر آن گذاشته و سه مرتبه تا ختنه گاه بکشند و پس از آن سه مرتبه سر آلت را فشار دهند.
- [آیت الله وحید خراسانی] استبراء عملی است که مردها بعد از بیرون امدن بول انجام می دهند برای ان که رطوبتی که بعد از مجری خارج می شود محکوم به بول نباشد و ان دارای اقسامی است و بهترین انها این است که بعد از قطع شدن بول سه دفعه با انگشت میانه دست چپ از مخرج غایط تا بیخ الت بکشند و بعد انگشت شست را روی الت و انگشت پهلوی شست را زیر ان بگذارند و سه مرتبه تا ختنه گاه بکشند و پس از ان سه مرتبه سر الت را فشار دهند
- [آیت الله نوری همدانی] مکروه است در نماز صورت را کمی به طرف راست یا چپ بگرداند و چشمها را هم بگذارد ، یا به طرف راست و چپ بگرداند و با ریش و دست خود بازی کند و انگشتها راداخل هم نماید و آب دهان بیندازد و به خط قرآن یا کتاب یا خط انگشتری نگاه کند و نیز مکروه است ، موقع خواندن حمد و سوره و گفتن ذکر ، برای شنیدن حرف کسی ساکت شود ، بلکه هر کاری که خضوع و خشوع از بین ببرد ، مکروه میباشد .