رسیدن به آرامش و درک زندگی پاک، یکی از مهمترین اهداف آفرینش انسان است. خدای رحمان به ما عقل و چشم و گوش و مهمتر از همه، پیام‌هایش را به ما عنایت فرمود تا (آرامش و زندگی پاک) را تجربه کنیم؛ (ألا بذکر الله تطمئن القلوب).1 بدون خدا، زندگی رنجی است بی پایان؛ (وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَه ضَنْکاًً).2 (کسانی که به خدا ایمان آورده و ایمان خود را به ظلم نیالودهاند، دارای ایمنی و مصونیتند و آنان هدایت یافتگان واقعی هستند).3 بنیامین راش، پدر روانپزشکی آمریکا میگوید: (دین آن قدر برای پرورش و سلامت روح آدمی ‌اهمیت دارد که هوا برای تنفس).4 یونگ، روانکاو میگوید: (در مورد بیماران روحی که از 35 سال به بالا داشتند، حتی یک نفر یافت نمی‌شود که مشکل روانی او در آخرین مرحله تحلیل، به ایمان مذهبی مربوط نگردد و بهتر است بگوییم که هر فرد از آنان، به علت فقدان آن چه که دین زنده به اشخاص می‌دهد، بیمار شده‌اند و هیچ کس از آنها که نظر دینی و مذهبی خویش را باز نیافتند، واقعاً درمان نشده‌اند).5 امام علی علیه السلام میفرماید: (تقوا، داروی بیماری دل‌های شما و شفای مرض بدن‌های شماست).6 امام کاظم علیه السلام میفرماید: (لقمان به پسرش گفت: دنیا، دریای ژرفی است که افراد بسیاری در آن غرق شده‌اند و تقوا و پرهیزکاری، کشتی توست. آن کشتیای که آکنده از ایمان باشد، بادبان‌های آن، توکل به خدا و پاسدارش، عقل و ناخدایش، علم و فرمان آن، بردباری و تحمل است).7 زندگی، قانون دارد. خوشبختی، با فهم و رعایت قانون زندگی و سیهروزی، با نادیده انگاشتن قانون زندگی، حاصل میشود. موفقیت‌ها به بخت و اقبال وابسته نیست؛ بلکه زندگی پاک را با احترام به قوانین، میتوان در آغوش کشید. جوانان، دانشجویان و استادان بزرگوار، باید بدانند که دنیای بیخدای امروز، برای کسب موفقیت کامل و آرامش واقعی، حرف زیادی ندارد و طی دو یا سه قرن گذشته، برخی از دانشمندان تربیتی و روانشناسان غربی توانسته‌اند به برخی از قوانین آن – به گونهای ناقص – پی ببرند؛ اما (قرآن و عترت)، 1500 سال قبل، آن هم با رعایت همه عرصه‌های زندگی و باور به سرای ابدی، دقیقترین قواعد را برای درک یک زندگی پاک، بیان کردند؛ (من عمل صالحاً من ذکر و أنثی فهو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه).8 اینک برای این که دچار (روابط و دوستی‌های ویرانگر) نشویم، چند قاعده را به اختصار بیان میکنیم: 1. تقویت اراده در انجام برنامه‌ها شخص با اراده؛ کسی است که وقتی درباره کاری، به خوبی تأمل کرد و آن را نافع دانست، تصمیم به انجام آن می‌گیرد و با فعالیت و ثبات قدم، آن را به اجرا در می‌آورد9 و در مقابل، فرد سست اراده، با کمترین مشکلی، از انجام دادن کار، دلسرد شده، دست از تلاش برمی‌دارد. کسی که ارادهای قوی دارد، آن چه را خواسته است، با کوشش و ثبات قدم، به دست می‌آورد. شخص با اراده، کسی است که دارای هدفی معقول است و تا موقعی که به آن نرسیده، از تعقیب آن باز نمی‌ایستد و مشکلات و موانع روانی یا مادی، به اراده و عزم او لطمه نمی‌زند و از پیشرفتش، جلوگیری نمی‌کند. راهکارهای تقویت اراده الف) تعیین هدف یا اهداف؛ انسان باید ابتدا هدف و یا اهداف خود را در زندگی و یا کاری را که می‌خواهد انجام دهد، به طور دقیق و مشخص، ترسیم کند. طبیعی است که این هدف، باید شفاف، معقول، قابل دستیابی، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد خود و واقعبینانه باشد؛ نه بلندپروازانه و خارج از توانایی‌های شخص؛ در غیر این صورت، وقتی با مشکلات و موانع سختی روبهرو شود، ناامید و دلسرد شده، از ادامه کار، منصرف می‌‌شود و خود را ناتوان و بی‌اراده می‌بینید. ب) شناخت توانایی‌ها و استعدادها؛ همه ما در وجود خود، از استعدادهایی برخورداریم؛ کافی است این نیروها را بشناسیم و برای رسیدن به هدف، آنها را به کار گیریم. ج) برنامه‌ریزی؛ باید برای تمام کارها و فعالیت‌های شبانهروزی، برنامهای مدون و منظّم داشته باشید؛ بدین منظور از جدولی استفاده کنید که در ستون افقی آن، ساعات شبانهروز و در ستون عمودی، ایام هفته را یادداشت و تمام کارهای روزانه – خواب، استراحت، ورزش، مطالعه - را در آن درج کنید و هر فعالیتی را در زمان خاص خود، در جدول بنویسید و هیچ زمانی را بدون کار خالی نگذارید. هر روز صبح با نگاهی به آن برنامه، به اجرای دقیق آن بپردازید و شب‌ها، قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزیابی کنید. شایسته است همچون یک محاسبه‌گر جدی و قاطع، فعالیت‌های روزانه و میزان موفقیت خود در انجام دادن آنها را بررسی کنید و در صورت موفقیت، خود را تشویق و در صورت تخلّف و سهل‌انگاری در اجرا، خود را تنبیه کنید. د) اصل تلقین یا خودگویی‌های مثبت؛ گفتن، باور داشتن است. وقتی می‌گوییم من آدم شکست خوردهای هستم، بیاستعدادم و عوض شدنی نیستم، در واقع، حکم محکومیت خود را صادر می‌کنیم. روانشناسی شناخت، به ما چنین می‌گوید: دستور دادن، فرایند شدن است و ما را دستورات می‌سازند. ما همواره با خودمان حرف می‌زنیم و هفتاد درصد (70%) وقتمان با گفتوگو سپری می‌شود؛ حتی زمان خواب و ما همان می‌شویم که با خود حرف می‌زنیم. سعی کنید دستورات خوبی به خودتان بدهید. شما با خودتان چه می‌گویید؟ فرهنگ ذهن و زبان شما، مثبت است و نیروزا و یا منفی است و نیروبر. آجر‌های بنای هستیمان را، طرز تفکرمان می‌سازد و اگر بخواهیم در دنیایمان اتفاق زیبایی بیفتد، گام اول، تغییر در نگاه و بینش ماست. با تغییر نگاه، ایدهآل‌ها و اهداف زندگیمان به درستی شکل می‌گیرند و آن گاه گام دوم، یعنی تلاش مستمر و انتخاب‌های عالی و فرداساز، در دنیای ما رخ خواهد داد؛ (إن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم). نگرش‌ها و اندیشه‌های ما، مهمترین عامل تغییر به شمار می‌آیند. نود درصد (90%) تغییرات خوب و بد زندگیمان، به نوع نگرش ما به رخدادهای زندگی بستگی دارد و ده درصد (10%) آن به وقایع بیرونی وابسته است. ادیسون می‌گوید: (مشکل افرادی که شکست خورده‌اند و دست از تلاش برداشتند، این بود که نمی‌دانستند که در یک قدمی ‌پیروزی‌اند) و می‌گفت: راز توفیقم این بود که هرگاه برای باز کردن دری تلاش می‌کردم و باز نمی‌شد، بارها و بارها تلاش می‌کردم و با خود می‌گفتم: حتماً این کلید، درب را در صدمین بار، باز خواهد کرد. نکات تأکیدی مثبت زیر را که هم روحیهسازند و هم باورساز، حداقل روزی ده بار تکرار کنید: - من با اطمینان، به استقبال تجربه‌های تازه میروم. - من با بهرهگیری از اطلاعات و تجربههای دیگران، برای خودم فکر میکنم و برای خودم تصمیم میگیرم. - من دانشجویی هستم که قادرم عضو ارزنده جامعه خویش باشم. - من سرشار از احساس آرامش و اعتماد به نفس هستم. من قادرم عادات غذایی و رفتاری خودم را کنترل کنم. - من برای زندگی خود، برنامه‌های درازمدّت و کوتاهمدّت دارم و همه آنها را اجرا میکنم. - من از توانایی‌های خودم آگاهم و بدون احساس حقارت، ضعف‌های خود را میپذیرم. - من به وعده خدا ایمان دارم که فرمود: (أدعونی استجب لکم). - من به لطف خدا آیندهای زیبا برای خود خلق می‌کنم. - من اراده لازم برای انجام کارهایم را دارم و هیچ چیز نمی‌‌تواند ارادهام را متزلزل کند. همواره در کارهای سخت و دشوار، به خود تلقین کنید و این عبارات را بگویید: (من به خوبی می‌توانم این عمل را انجام دهم). ه) تدریجی بودن تقویت اراده؛ برای به دست آوردن اراده‌ای قوی و محکم، باید به تدریجی بودن آن و نیاز آن به تمرین، توجه داشت. گمان نکنید می‌توانید به طور دفعی و بدون تلاشی درخور، به آن دست یابید. بنابراین، به راهکارهای عملی زیر توجه کرده، به آنها پای‌بند باشید: - هر روز صبح حداقل بیست دقیقه، به طور مرتب و در ساعتی معین، ورزش کنید. - صبح‌گاهان، هر زمان که بیدار شدید، بی‌درنگ برخیزید و از رختخواب بیرون روید؛ حتی اگر خوابآلودگی مزاحمتان است، از اتاق بیرون روید و قدری نرمش کنید؛ تا خوابآلودگی از بین برود. - در صورت امکان، چند دقیقه قبل از اذان صبح از خواب بیدار شده، نماز شب بخوانید و اگر در آن وقت بیدار نشدید، قضای آن را به جا آورید. - مقید باشید هر روز تعداد آیات معینی از قرآن را تلاوت کنید (حداقل 30 تا 50 آیه) و در صورت تمایل، در هفته‌های بعد، بر میزان آن بیفزایید. - ترک گناه و مخالفت با هواهای نفسانی، نقش بسیار مؤثری در تقویت اراده و نهادینه کردن آن در درون انسان دارد. - هرگز در کارها، ناامید نشوید و با حالتی تهاجمی، برای پیگیری و به انجام رساندن کارهای ناقص و ناموفق، تلاش کنید. - کارهایی را که به عهده می‌گیرید، ناتمام رها نکنید و آنها را به نحو احسن و تا رسیدن به نتیجه مطلوب، ادامه دهید و از پراکنده کاری و آشفتگی در کارها که موجب به هم ریختگی نظام فکری می‌شود، بپرهیزید و به فعالیت‌های خود، تمرکز و انسجام ببخشید. - همواره بر خداوند، توکل کرده و در همه امور، از او استمداد جویید.10 2. ترک زمینه گناه الف) کنترل چشم؛ باید مواظب چشم خود بود تا مبادا به نامحرم و هر چیزی که شهوتانگیز است، نگاه شود و تا حد امکان، انسان باید از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز کند. امام صادق علیه السلام میفرماید: نظر دوختن تیری مسموم از تیرهای ابلیس است و چه بسا نگاهی که حسرت درازمدتی را (در دل) به ارث بگذارد).11 ب) کنترل گوش؛ باید از شنیدنی‌هایی که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینهساز حرام هستند، پرهیز شود؛ مانند نوار موسیقی، صدای شهوتانگیز نامحرم و... . ج) کنترل رفتار و گفتار؛ شنیدن صدای دختر برای پسر، در صورتی که قصد لذت بردن و خوش آمدن در کار نباشد، اشکالی ندارد؛ امّا در عین حال، بر اساس همان اصل روابط حداقلی که گفتیم، مادام که ضرورتی در کار نباشد، ترک آن، عاقلانهتر است. برای دختر، شایسته نیست که در سخن گفتن با پسری، صدای خود را نازک کند و با عشوه و ناز، سخن بگوید. خدای متعال در قرآن، خطاب به زنان می فرماید: (در حرف زدن، صدا را نازک و مهیج نکنید که موجب طمع بیماردلان گردد) و امام علی علیه السلام میفرماید: (به دختران جوان، سلام نمیکنم؛ تا مبادا پاسخ آنها، دلم را به لغزش افکند). روح جوان، فوقالعاده تحریکپذیر است. همچنان که روح انسان، از رسیدن به جاه و مقام و ثروت سیر نمیشود، در میل جنسی (سکس) نیز چنین است. از این رو، اگر رفتارهای دختران و پسران در دوستی‌ها و اظهار محبت‌ها، کنترل نشود و مرز‌های اخلاقی و مکتبی شکسته شود، تمام ذهن و زبان نوجوان و جوان را اشغال می‌کند و جوان دچار آسیب‌های اخلاقی، اجتماعی و رفتاری خواهد شد. رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: بین مردان و زنان، حریم ایجاد کنید؛ زیرا شکستن این حریم‌ها، آسیب‌های جبران‌ناپذیری دارد12 و همچنین میفرماید: از خلوت کردن با زنان پرهیزید! قسم به خدایی که جانم در دست اوست! مردی با زنی خلوت نمی‌کند؛ مگر این که شیطان وارد می‌شود و اگر خوکی آلوده به کثافت، به انسان اصابت کند، بهتر است از این که شانه زن بیگانه‌ای با مرد نامحرم برخورد کند.13 (کارِن هورنای) میگوید: ارتباط زیادی بین محبّت و تمایلاتِ جنسی وجود دارد; مثلا بسیاری از تمایلات و کشش‌های جنسی، اوّلش با مهربانی و دوستی صاف و ساده شروع میشود، گاهی هم شخص ممکن است دارای تمایلات جنسی باشد؛ ولی خودش آن را با تمایل به مهرورزی اشتباه کند؛ چنان که کشش‌های جنسی هم ممکن است انگیزه احساسات محبّتآمیز باشد یا کم کم مبدّل به احساسات محبّتآمیز گردد. پس ارتباط نزدیکی بین تمایلات جنسی و احساسات محبتآمیز وجود دارد (هر چند اینها دو نوع احساس متفاوت میباشند).14 د) ترک مصاحبت با دوستان ناباب؛ دوستانی که باعث میشوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع، دشمنانی‌اند که باید از آنها پرهیز کرد. امام سجاد علیه السلام میفرماید: حضرت از همراهی و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهی فرموده؛ کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسی که قطع رحم کرده است.15 البته اینها از مهمترین زمینه‌های گناه هستند که باید ترک شوند؛ ولی به طور کلی، هر چیزی که زمینه گناه را فراهم میکند، باید ترک شود. ه) حیا در خلوت؛ شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان) از اولیای خوب خداوند بود که به خاطر دوری از گناه وپاکدامنی در جوانی، به مراتب و مقامات بالایی رسید. وی میگوید: من استاد نداشتم؛ ولی گفتم: خدایا! این را برای رضایت خودت ترک میکنم و از آن چشم میپوشم؛ تو هم مرا برای خودت درست کن. آیه الله میلانی(ره) درباره این داستان فرمود: به شیخ عنایتی شد و آن، به خاطر دوری از گناهی بود که در ایام جوانی برایش پیش آمد. شیخ میگوید: در ایام جوانی، دختری رعنا و زیبا، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت، مرا به دام انداخت. با خود گفتم: رجبعلی! خدا میتواند تو را خیلی امتحان کند؛ بیا یک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذتبخش، به خاطر خدا، چشمپوشی کن. سپس به خدا گفتم: خدایا! من به خاطر تو، این گناه را ترک میکنم و تو هم بیا و مرا برای خودت تربیت کن. آن گاه مثل یوسف علیه السلام، در برابر گناه مقاومت میکرد و از آلوده شدن دامن به گناه، اجتناب کرد و از دام گناه گریخت. بعد از این ماجرا، به عنایت خداوند، دیده برزخی وی روشن شد و آن چه را که دیگران نمیدیدند و نمیشنیدند، او میدید و میشنید و از آن موقع به بعد در ملاقات‌ با امام زمان علیه السلام به روی او گشوده شد و بسیار به دیدار مولایش مشرف شد؛ تا جایی که حضرت به مغازه ایشان تشریف میآورد. مقبره جناب شیخ، در شهرری (ابن بابویه) قرار دارد و زیارتگاه عاشقان است. درباره محمد ابن سیرین نیز گفته شده که او همیشه پاکیزه بود و بوی خوش میداد. روزی شخصی از او پرسید: علت چیست که از تو همیشه بوی خوش میآید؟ ابن سیرین گفت: من در جوانی بسیار زیبا و خوش صورت و صاحب حسن و جمال بودم و شغلم بزازی بود. روزی زنی به دکانم آمد و مقداری پارچه خرید و چون قیمت آن معین شد، گفت: همراه ما بیا تا قیمت آن را به تو پرداخت کنم. من هم در دکان را بستم و همراه وی به خانهاش رفتم. چون داخل شدم، خانهای دیدم که از فرشها و ظروف عالی، آراسته بود; سپس زن چادر از سر بر گرفت. او را در نهایت حسن و جمال دیدم و بعد در کنارم نشست و با ناز و عشوه و خوش طبعی، با من سخن گفت. طولی نکشید که غذایی مفصل و لذیذ آماده شد و بعد از صرف غذا، آن زن به من گفت: ای جوان میبینی من پارچه و قماش زیاد دارم; قصد من از آوردن تو به این جا، چیز دیگری است و من میخواهم با تو همبستر شوم و کام دل برآرم. من چون مهربانی‌ها و عشوه بازی‌های او را دیدم، نفس امارهام به سوی او میل کرد؛ امّا ناگاه الهامی به من رسید و گویی کسی این آیه از سوره (والنازعات) را تلاوت کرد که (و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی؛ اما هر کس بترسد از مقام پروردگار خود و نفس خود را از پیروی هوای نفس باز دارد، به درستی که منزل و جایگاه او، بهشت خواهد بود). وقتی به یاد این آیه افتادم، عزم خود را جزم کردم تا دامن پاک خود را به گناه آلوده نکنم و چون آن زن مرا به خود مایل ندید، به من گفت: یا مراد مرا حاصل کن یا تو را به هلاکت میرسانم. به او گفتم: اگر ذره ذرهام کنی، مرتکب این عمل شنیع نخواهم شد. مرا بسیار با چوب زدند؛ به طوری که خون از بدنم جاری شد. با خود گفتم که باید نقشهای به کار بندم تا رهایی یابم؛ گفتم: مرا نزنید که راضی شدم و دست و پایم را باز کردند و بعد از رهایی، به بهانه قضای حاجت، به مستراح رفتم و تمام لباسهایم را به نجاست آلوده کردم و بیرون آمدم. چون آن زن به من نزدیک شد و مرا آلوده به نجاست دید، از من روی برگرداند. در این هنگام، من فرصت را غنیمت شمردم و به طرف بیرون شتافتم و چون به در خانه رسیدم، در را قفل شده یافتم، امّا وقتی دست به قفل زدم، به لطف الهی، گشوده شد و من از خانه بیرون آمدم و خود را به کنار جوی آب رساندم و لباسهایم را شسته، غسل کردم و ناگهان دیدم که شخصی پیدا شد و لباس‌های نیکویی برایم آورد و بر تنم پوشانید و بوی خوش به من مالید و گفت: ای مرد پرهیزگار! تو بر نفس خود غلبه کردی و از روز جزا، ترسیدی و خلاف فرمان خدا انجام ندادی و نهی او را نهی داشتی و این، وسیلهای بود برای امتحان تو و ما تو را از آن خلاص کردیم. اینک، این لباس تو، هرگز چرکین و این بوی خوش، هرگز از تو زایل نشود. پس از آن روز، بوی خوش از بدنم برطرف نگردیده است و به همین خاطر، خداوند، علم تعبیر خواب به او عطا فرمود و در زمان او، کسی مثل او تعبیرخواب نمیکرد. 3. ترک فکر گناه (کنترل فکر و خیال) ترک زمینه گناه، سهم به سزایی در ترک فکر گناه دارد از این رو، هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود، فکر گناه کمتر به سراغ انسان میآید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد میکند و بعد از شوق، اراده عمل و سپس خود گناه محقق می شود، به یقین تا اراده و شوق و میل نسبت به کاری نباشد، انسان، مرتکب آن کار نمیشود. غریزه جنسی، غریزهای نیرومند، عمیق و پردامنه است که هرچه انسان به آن میدان بیشتری بدهد، آتش آن، شعلهورتر میگردد و نه خاموشتر؛ مثل افراد آزمندی که هرچه پول بیشتری به دست بیاورند، حریصتر میشوند. قرآن کریم میفرماید: (به مردان بگو چشم‌ها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشیده دارند و به زنان نیز بگو تا چشم‌ها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند).16 ادامه دارد... پینوشت: 1. رعد، آیه 28. 2. طه، آیه 124. 3. انعام، آیه 82. 4. مجله پیوند، ش 257، ص 34. 5. موسوی لاری، رسالت اخلاق در تکامل انسان، ص 170. 6. نهج البلاغه، خ 198. 7. کلینی، اصول کافی، 1، 19. 8. نحل، آیه 97. 9. نیروی اراده نیرویی باطنی برای اتخاذ تصمیمات، اقدام به کار، اداره و انجام اهداف و وظایف است. 10. محمدرضا احمدی، پرسش‌ها و پاسخ‌ها، دفتر هفتم . 11. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ماده نظر، (النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظره اورثت حسره طویله). 12. نوری، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 264 13. مرآه النساء، ص‌117. 14. کارون هورنای، عصبانی‌های عصر ما، ترجمه ابراهیم خواجه نوری، ص 191. 15. سفینه البحار، ماده صحب (النهی عن مصاحبه خمسه و محادثتهم و مرافقتهم فی طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه). 16. نور، آیه 31.
چه کنیم تا گرفتار روابط و دوستیهای ویرانگر نشویم؟
رسیدن به آرامش و درک زندگی پاک، یکی از مهمترین اهداف آفرینش انسان است. خدای رحمان به ما عقل و چشم و گوش و مهمتر از همه، پیامهایش را به ما عنایت فرمود تا (آرامش و زندگی پاک) را تجربه کنیم؛ (ألا بذکر الله تطمئن القلوب).1
بدون خدا، زندگی رنجی است بی پایان؛ (وَ مَنْ أعْرَضَ عَنْ ذِکْری فَإِنَّ لَهُ مَعیشَه ضَنْکاًً).2
(کسانی که به خدا ایمان آورده و ایمان خود را به ظلم نیالودهاند، دارای ایمنی و مصونیتند و آنان هدایت یافتگان واقعی هستند).3
بنیامین راش، پدر روانپزشکی آمریکا میگوید: (دین آن قدر برای پرورش و سلامت روح آدمی اهمیت دارد که هوا برای تنفس).4
یونگ، روانکاو میگوید: (در مورد بیماران روحی که از 35 سال به بالا داشتند، حتی یک نفر یافت نمیشود که مشکل روانی او در آخرین مرحله تحلیل، به ایمان مذهبی مربوط نگردد و بهتر است بگوییم که هر فرد از آنان، به علت فقدان آن چه که دین زنده به اشخاص میدهد، بیمار شدهاند و هیچ کس از آنها که نظر دینی و مذهبی خویش را باز نیافتند، واقعاً درمان نشدهاند).5
امام علی علیه السلام میفرماید: (تقوا، داروی بیماری دلهای شما و شفای مرض بدنهای شماست).6
امام کاظم علیه السلام میفرماید: (لقمان به پسرش گفت: دنیا، دریای ژرفی است که افراد بسیاری در آن غرق شدهاند و تقوا و پرهیزکاری، کشتی توست. آن کشتیای که آکنده از ایمان باشد، بادبانهای آن، توکل به خدا و پاسدارش، عقل و ناخدایش، علم و فرمان آن، بردباری و تحمل است).7
زندگی، قانون دارد. خوشبختی، با فهم و رعایت قانون زندگی و سیهروزی، با نادیده انگاشتن قانون زندگی، حاصل میشود. موفقیتها به بخت و اقبال وابسته نیست؛ بلکه زندگی پاک را با احترام به قوانین، میتوان در آغوش کشید.
جوانان، دانشجویان و استادان بزرگوار، باید بدانند که دنیای بیخدای امروز، برای کسب موفقیت کامل و آرامش واقعی، حرف زیادی ندارد و طی دو یا سه قرن گذشته، برخی از دانشمندان تربیتی و روانشناسان غربی توانستهاند به برخی از قوانین آن – به گونهای ناقص – پی ببرند؛ اما (قرآن و عترت)، 1500 سال قبل، آن هم با رعایت همه عرصههای زندگی و باور به سرای ابدی، دقیقترین قواعد را برای درک یک زندگی پاک، بیان کردند؛ (من عمل صالحاً من ذکر و أنثی فهو مؤمن فلنحیینه حیاه طیبه).8
اینک برای این که دچار (روابط و دوستیهای ویرانگر) نشویم، چند قاعده را به اختصار بیان میکنیم:
1. تقویت اراده در انجام برنامهها
شخص با اراده؛ کسی است که وقتی درباره کاری، به خوبی تأمل کرد و آن را نافع دانست، تصمیم به انجام آن میگیرد و با فعالیت و ثبات قدم، آن را به اجرا در میآورد9 و در مقابل، فرد سست اراده، با کمترین مشکلی، از انجام دادن کار، دلسرد شده، دست از تلاش برمیدارد.
کسی که ارادهای قوی دارد، آن چه را خواسته است، با کوشش و ثبات قدم، به دست میآورد. شخص با اراده، کسی است که دارای هدفی معقول است و تا موقعی که به آن نرسیده، از تعقیب آن باز نمیایستد و مشکلات و موانع روانی یا مادی، به اراده و عزم او لطمه نمیزند و از پیشرفتش، جلوگیری نمیکند.
راهکارهای تقویت اراده
الف) تعیین هدف یا اهداف؛
انسان باید ابتدا هدف و یا اهداف خود را در زندگی و یا کاری را که میخواهد انجام دهد، به طور دقیق و مشخص، ترسیم کند. طبیعی است که این هدف، باید شفاف، معقول، قابل دستیابی، بدون افراط و تفریط، مطابق توان و استعداد خود و واقعبینانه باشد؛ نه بلندپروازانه و خارج از تواناییهای شخص؛ در غیر این صورت، وقتی با مشکلات و موانع سختی روبهرو شود، ناامید و دلسرد شده، از ادامه کار، منصرف میشود و خود را ناتوان و بیاراده میبینید.
ب) شناخت تواناییها و استعدادها؛
همه ما در وجود خود، از استعدادهایی برخورداریم؛ کافی است این نیروها را بشناسیم و برای رسیدن به هدف، آنها را به کار گیریم.
ج) برنامهریزی؛
باید برای تمام کارها و فعالیتهای شبانهروزی، برنامهای مدون و منظّم داشته باشید؛ بدین منظور از جدولی استفاده کنید که در ستون افقی آن، ساعات شبانهروز و در ستون عمودی، ایام هفته را یادداشت و تمام کارهای روزانه – خواب، استراحت، ورزش، مطالعه - را در آن درج کنید و هر فعالیتی را در زمان خاص خود، در جدول بنویسید و هیچ زمانی را بدون کار خالی نگذارید. هر روز صبح با نگاهی به آن برنامه، به اجرای دقیق آن بپردازید و شبها، قبل از خواب، آن را محاسبه و ارزیابی کنید. شایسته است همچون یک محاسبهگر جدی و قاطع، فعالیتهای روزانه و میزان موفقیت خود در انجام دادن آنها را بررسی کنید و در صورت موفقیت، خود را تشویق و در صورت تخلّف و سهلانگاری در اجرا، خود را تنبیه کنید.
د) اصل تلقین یا خودگوییهای مثبت؛
گفتن، باور داشتن است. وقتی میگوییم من آدم شکست خوردهای هستم، بیاستعدادم و عوض شدنی نیستم، در واقع، حکم محکومیت خود را صادر میکنیم. روانشناسی شناخت، به ما چنین میگوید: دستور دادن، فرایند شدن است و ما را دستورات میسازند. ما همواره با خودمان حرف میزنیم و هفتاد درصد (70%) وقتمان با گفتوگو سپری میشود؛ حتی زمان خواب و ما همان میشویم که با خود حرف میزنیم. سعی کنید دستورات خوبی به خودتان بدهید. شما با خودتان چه میگویید؟ فرهنگ ذهن و زبان شما، مثبت است و نیروزا و یا منفی است و نیروبر.
آجرهای بنای هستیمان را، طرز تفکرمان میسازد و اگر بخواهیم در دنیایمان اتفاق زیبایی بیفتد، گام اول، تغییر در نگاه و بینش ماست. با تغییر نگاه، ایدهآلها و اهداف زندگیمان به درستی شکل میگیرند و آن گاه گام دوم، یعنی تلاش مستمر و انتخابهای عالی و فرداساز، در دنیای ما رخ خواهد داد؛ (إن الله لا یغیر ما بقوم حتی یغیروا ما بأنفسهم).
نگرشها و اندیشههای ما، مهمترین عامل تغییر به شمار میآیند. نود درصد (90%) تغییرات خوب و بد زندگیمان، به نوع نگرش ما به رخدادهای زندگی بستگی دارد و ده درصد (10%) آن به وقایع بیرونی وابسته است.
ادیسون میگوید: (مشکل افرادی که شکست خوردهاند و دست از تلاش برداشتند، این بود که نمیدانستند که در یک قدمی پیروزیاند) و میگفت: راز توفیقم این بود که هرگاه برای باز کردن دری تلاش میکردم و باز نمیشد، بارها و بارها تلاش میکردم و با خود میگفتم: حتماً این کلید، درب را در صدمین بار، باز خواهد کرد.
نکات تأکیدی مثبت زیر را که هم روحیهسازند و هم باورساز، حداقل روزی ده بار تکرار کنید:
- من با اطمینان، به استقبال تجربههای تازه میروم.
- من با بهرهگیری از اطلاعات و تجربههای دیگران، برای خودم فکر میکنم و برای خودم تصمیم میگیرم.
- من دانشجویی هستم که قادرم عضو ارزنده جامعه خویش باشم.
- من سرشار از احساس آرامش و اعتماد به نفس هستم. من قادرم عادات غذایی و رفتاری خودم را کنترل کنم.
- من برای زندگی خود، برنامههای درازمدّت و کوتاهمدّت دارم و همه آنها را اجرا میکنم.
- من از تواناییهای خودم آگاهم و بدون احساس حقارت، ضعفهای خود را میپذیرم.
- من به وعده خدا ایمان دارم که فرمود: (أدعونی استجب لکم).
- من به لطف خدا آیندهای زیبا برای خود خلق میکنم.
- من اراده لازم برای انجام کارهایم را دارم و هیچ چیز نمیتواند ارادهام را متزلزل کند.
همواره در کارهای سخت و دشوار، به خود تلقین کنید و این عبارات را بگویید: (من به خوبی میتوانم این عمل را انجام دهم).
ه) تدریجی بودن تقویت اراده؛
برای به دست آوردن ارادهای قوی و محکم، باید به تدریجی بودن آن و نیاز آن به تمرین، توجه داشت. گمان نکنید میتوانید به طور دفعی و بدون تلاشی درخور، به آن دست یابید. بنابراین، به راهکارهای عملی زیر توجه کرده، به آنها پایبند باشید:
- هر روز صبح حداقل بیست دقیقه، به طور مرتب و در ساعتی معین، ورزش کنید.
- صبحگاهان، هر زمان که بیدار شدید، بیدرنگ برخیزید و از رختخواب بیرون روید؛ حتی اگر خوابآلودگی مزاحمتان است، از اتاق بیرون روید و قدری نرمش کنید؛ تا خوابآلودگی از بین برود.
- در صورت امکان، چند دقیقه قبل از اذان صبح از خواب بیدار شده، نماز شب بخوانید و اگر در آن وقت بیدار نشدید، قضای آن را به جا آورید.
- مقید باشید هر روز تعداد آیات معینی از قرآن را تلاوت کنید (حداقل 30 تا 50 آیه) و در صورت تمایل، در هفتههای بعد، بر میزان آن بیفزایید.
- ترک گناه و مخالفت با هواهای نفسانی، نقش بسیار مؤثری در تقویت اراده و نهادینه کردن آن در درون انسان دارد.
- هرگز در کارها، ناامید نشوید و با حالتی تهاجمی، برای پیگیری و به انجام رساندن کارهای ناقص و ناموفق، تلاش کنید.
- کارهایی را که به عهده میگیرید، ناتمام رها نکنید و آنها را به نحو احسن و تا رسیدن به نتیجه مطلوب، ادامه دهید و از پراکنده کاری و آشفتگی در کارها که موجب به هم ریختگی نظام فکری میشود، بپرهیزید و به فعالیتهای خود، تمرکز و انسجام ببخشید.
- همواره بر خداوند، توکل کرده و در همه امور، از او استمداد جویید.10
2. ترک زمینه گناه
الف) کنترل چشم؛
باید مواظب چشم خود بود تا مبادا به نامحرم و هر چیزی که شهوتانگیز است، نگاه شود و تا حد امکان، انسان باید از حضور در مجالس مختلط یا برخورد با نامحرم پرهیز کند.
امام صادق علیه السلام میفرماید: نظر دوختن تیری مسموم از تیرهای ابلیس است و چه بسا نگاهی که حسرت درازمدتی را (در دل) به ارث بگذارد).11
ب) کنترل گوش؛
باید از شنیدنیهایی که ممکن است به حرام منجر شوند و زمینهساز حرام هستند، پرهیز شود؛ مانند نوار موسیقی، صدای شهوتانگیز نامحرم و... .
ج) کنترل رفتار و گفتار؛
شنیدن صدای دختر برای پسر، در صورتی که قصد لذت بردن و خوش آمدن در کار نباشد، اشکالی ندارد؛ امّا در عین حال، بر اساس همان اصل روابط حداقلی که گفتیم، مادام که ضرورتی در کار نباشد، ترک آن، عاقلانهتر است.
برای دختر، شایسته نیست که در سخن گفتن با پسری، صدای خود را نازک کند و با عشوه و ناز، سخن بگوید. خدای متعال در قرآن، خطاب به زنان می فرماید: (در حرف زدن، صدا را نازک و مهیج نکنید که موجب طمع بیماردلان گردد) و امام علی علیه السلام میفرماید: (به دختران جوان، سلام نمیکنم؛ تا مبادا پاسخ آنها، دلم را به لغزش افکند).
روح جوان، فوقالعاده تحریکپذیر است. همچنان که روح انسان، از رسیدن به جاه و مقام و ثروت سیر نمیشود، در میل جنسی (سکس) نیز چنین است. از این رو، اگر رفتارهای دختران و پسران در دوستیها و اظهار محبتها، کنترل نشود و مرزهای اخلاقی و مکتبی شکسته شود، تمام ذهن و زبان نوجوان و جوان را اشغال میکند و جوان دچار آسیبهای اخلاقی، اجتماعی و رفتاری خواهد شد.
رسول خدا صلی الله علیه و آله میفرماید: بین مردان و زنان، حریم ایجاد کنید؛ زیرا شکستن این حریمها، آسیبهای جبرانناپذیری دارد12 و همچنین میفرماید: از خلوت کردن با زنان پرهیزید! قسم به خدایی که جانم در دست اوست! مردی با زنی خلوت نمیکند؛ مگر این که شیطان وارد میشود و اگر خوکی آلوده به کثافت، به انسان اصابت کند، بهتر است از این که شانه زن بیگانهای با مرد نامحرم برخورد کند.13
(کارِن هورنای) میگوید: ارتباط زیادی بین محبّت و تمایلاتِ جنسی وجود دارد; مثلا بسیاری از تمایلات و کششهای جنسی، اوّلش با مهربانی و دوستی صاف و ساده شروع میشود، گاهی هم شخص ممکن است دارای تمایلات جنسی باشد؛ ولی خودش آن را با تمایل به مهرورزی اشتباه کند؛ چنان که کششهای جنسی هم ممکن است انگیزه احساسات محبّتآمیز باشد یا کم کم مبدّل به احساسات محبّتآمیز گردد. پس ارتباط نزدیکی بین تمایلات جنسی و احساسات محبتآمیز وجود دارد (هر چند اینها دو نوع احساس متفاوت میباشند).14
د) ترک مصاحبت با دوستان ناباب؛
دوستانی که باعث میشوند انسان مزه گناه را مزمزه کند، در واقع، دشمنانیاند که باید از آنها پرهیز کرد.
امام سجاد علیه السلام میفرماید: حضرت از همراهی و سخن گفتن و رفیق بودن با پنج کس را نهی فرموده؛ کذاب، گناهکار، بخیل، احمق و کسی که قطع رحم کرده است.15 البته اینها از مهمترین زمینههای گناه هستند که باید ترک شوند؛ ولی به طور کلی، هر چیزی که زمینه گناه را فراهم میکند، باید ترک شود.
ه) حیا در خلوت؛
شیخ رجبعلی خیاط (نکوگویان) از اولیای خوب خداوند بود که به خاطر دوری از گناه وپاکدامنی در جوانی، به مراتب و مقامات بالایی رسید. وی میگوید: من استاد نداشتم؛ ولی گفتم: خدایا! این را برای رضایت خودت ترک میکنم و از آن چشم میپوشم؛ تو هم مرا برای خودت درست کن.
آیه الله میلانی(ره) درباره این داستان فرمود: به شیخ عنایتی شد و آن، به خاطر دوری از گناهی بود که در ایام جوانی برایش پیش آمد. شیخ میگوید: در ایام جوانی، دختری رعنا و زیبا، دلباخته من شد و سرانجام در خانهای خلوت، مرا به دام انداخت. با خود گفتم: رجبعلی! خدا میتواند تو را خیلی امتحان کند؛ بیا یک بار تو خدا را امتحان کن و از این حرام آماده و لذتبخش، به خاطر خدا، چشمپوشی کن. سپس به خدا گفتم: خدایا! من به خاطر تو، این گناه را ترک میکنم و تو هم بیا و مرا برای خودت تربیت کن.
آن گاه مثل یوسف علیه السلام، در برابر گناه مقاومت میکرد و از آلوده شدن دامن به گناه، اجتناب کرد و از دام گناه گریخت. بعد از این ماجرا، به عنایت خداوند، دیده برزخی وی روشن شد و آن چه را که دیگران نمیدیدند و نمیشنیدند، او میدید و میشنید و از آن موقع به بعد در ملاقات با امام زمان علیه السلام به روی او گشوده شد و بسیار به دیدار مولایش مشرف شد؛ تا جایی که حضرت به مغازه ایشان تشریف میآورد. مقبره جناب شیخ، در شهرری (ابن بابویه) قرار دارد و زیارتگاه عاشقان است.
درباره محمد ابن سیرین نیز گفته شده که او همیشه پاکیزه بود و بوی خوش میداد. روزی شخصی از او پرسید: علت چیست که از تو همیشه بوی خوش میآید؟ ابن سیرین گفت: من در جوانی بسیار زیبا و خوش صورت و صاحب حسن و جمال بودم و شغلم بزازی بود. روزی زنی به دکانم آمد و مقداری پارچه خرید و چون قیمت آن معین شد، گفت: همراه ما بیا تا قیمت آن را به تو پرداخت کنم. من هم در دکان را بستم و همراه وی به خانهاش رفتم. چون داخل شدم، خانهای دیدم که از فرشها و ظروف عالی، آراسته بود; سپس زن چادر از سر بر گرفت. او را در نهایت حسن و جمال دیدم و بعد در کنارم نشست و با ناز و عشوه و خوش طبعی، با من سخن گفت. طولی نکشید که غذایی مفصل و لذیذ آماده شد و بعد از صرف غذا، آن زن به من گفت: ای جوان میبینی من پارچه و قماش زیاد دارم; قصد من از آوردن تو به این جا، چیز دیگری است و من میخواهم با تو همبستر شوم و کام دل برآرم. من چون مهربانیها و عشوه بازیهای او را دیدم، نفس امارهام به سوی او میل کرد؛ امّا ناگاه الهامی به من رسید و گویی کسی این آیه از سوره (والنازعات) را تلاوت کرد که (و اما من خاف مقام ربه و نهی النفس عن الهوی فان الجنه هی الماوی؛ اما هر کس بترسد از مقام پروردگار خود و نفس خود را از پیروی هوای نفس باز دارد، به درستی که منزل و جایگاه او، بهشت خواهد بود).
وقتی به یاد این آیه افتادم، عزم خود را جزم کردم تا دامن پاک خود را به گناه آلوده نکنم و چون آن زن مرا به خود مایل ندید، به من گفت: یا مراد مرا حاصل کن یا تو را به هلاکت میرسانم. به او گفتم: اگر ذره ذرهام کنی، مرتکب این عمل شنیع نخواهم شد. مرا بسیار با چوب زدند؛ به طوری که خون از بدنم جاری شد. با خود گفتم که باید نقشهای به کار بندم تا رهایی یابم؛ گفتم: مرا نزنید که راضی شدم و دست و پایم را باز کردند و بعد از رهایی، به بهانه قضای حاجت، به مستراح رفتم و تمام لباسهایم را به نجاست آلوده کردم و بیرون آمدم. چون آن زن به من نزدیک شد و مرا آلوده به نجاست دید، از من روی برگرداند.
در این هنگام، من فرصت را غنیمت شمردم و به طرف بیرون شتافتم و چون به در خانه رسیدم، در را قفل شده یافتم، امّا وقتی دست به قفل زدم، به لطف الهی، گشوده شد و من از خانه بیرون آمدم و خود را به کنار جوی آب رساندم و لباسهایم را شسته، غسل کردم و ناگهان دیدم که شخصی پیدا شد و لباسهای نیکویی برایم آورد و بر تنم پوشانید و بوی خوش به من مالید و گفت: ای مرد پرهیزگار! تو بر نفس خود غلبه کردی و از روز جزا، ترسیدی و خلاف فرمان خدا انجام ندادی و نهی او را نهی داشتی و این، وسیلهای بود برای امتحان تو و ما تو را از آن خلاص کردیم. اینک، این لباس تو، هرگز چرکین و این بوی خوش، هرگز از تو زایل نشود. پس از آن روز، بوی خوش از بدنم برطرف نگردیده است و به همین خاطر، خداوند، علم تعبیر خواب به او عطا فرمود و در زمان او، کسی مثل او تعبیرخواب نمیکرد.
3. ترک فکر گناه (کنترل فکر و خیال)
ترک زمینه گناه، سهم به سزایی در ترک فکر گناه دارد از این رو، هر چه بیشتر و دقیقتر زمینه گناه ترک شود، فکر گناه کمتر به سراغ انسان میآید. این فکر گناه است که شوق در انسان ایجاد میکند و بعد از شوق، اراده عمل و سپس خود گناه محقق می شود، به یقین تا اراده و شوق و میل نسبت به کاری نباشد، انسان، مرتکب آن کار نمیشود.
غریزه جنسی، غریزهای نیرومند، عمیق و پردامنه است که هرچه انسان به آن میدان بیشتری بدهد، آتش آن، شعلهورتر میگردد و نه خاموشتر؛ مثل افراد آزمندی که هرچه پول بیشتری به دست بیاورند، حریصتر میشوند.
قرآن کریم میفرماید: (به مردان بگو چشمها از نگاه ناروا بپوشند و اندام خود را پوشیده دارند و به زنان نیز بگو تا چشمها از نگاه ناروا باز دارند و اندام خود را بپوشند).16
ادامه دارد...
پینوشت:
1. رعد، آیه 28.
2. طه، آیه 124.
3. انعام، آیه 82.
4. مجله پیوند، ش 257، ص 34.
5. موسوی لاری، رسالت اخلاق در تکامل انسان، ص 170.
6. نهج البلاغه، خ 198.
7. کلینی، اصول کافی، 1، 19.
8. نحل، آیه 97.
9. نیروی اراده نیرویی باطنی برای اتخاذ تصمیمات، اقدام به کار، اداره و انجام اهداف و وظایف است.
10. محمدرضا احمدی، پرسشها و پاسخها، دفتر هفتم .
11. شیخ عباس قمی، سفینه البحار، ماده نظر، (النظر سهم من سهام ابلیس مسموم و کم من نظره اورثت حسره طویله).
12. نوری، مستدرک الوسائل، ج 14، ص 264
13. مرآه النساء، ص117.
14. کارون هورنای، عصبانیهای عصر ما، ترجمه ابراهیم خواجه نوری، ص 191.
15. سفینه البحار، ماده صحب (النهی عن مصاحبه خمسه و محادثتهم و مرافقتهم فی طریق و هم الکذاب والفاسق والبخیل والاحمق والقاطع لرحمه).
16. نور، آیه 31.
- [سایر] آیا دوستیهای قبل از ازدواج برای شناخت بیشتر یکدیگر اشکالی دارد؟
- [سایر] چه کنیم تا مرتکب گناه نشویم؟
- [سایر] چگونه از حفظ قرآن خسته نشویم؟
- [سایر] برای رهن خانه چه کنیم تا دچار ربا نشویم؟
- [سایر] چه کنیم که دچار هوس های نفسانی و شیطانی نشویم؟
- [سایر] چه کنیم که بعد از توبه مجدّداً آلوده نشویم؟
- [سایر] برای این که در خواندن نماز صبح سست نشویم و مرتب بخوانیم چه باید کرد؟
- [سایر] چگونه میتوان بر عصبانیت غلبه کرد تا بعدا از رفتار خود پشیمان نشویم؟
- [سایر] طمع کار گرفتار چیست؟
- [آیت الله بهجت] اگر موفّق به شرکت درنماز جمعه نشویم؛ وقت نماز ظهر چه موقع است؟
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر عقد روابط چه سیاسی و چه تجاری بین یکی از دوَل اسلامی و اجانب ، مخالف مصلحت اسلام و مسلمانان باشد ، جایز نیست این گونه روابط ، و اگر دولتی اقدام به آن نمود ، بر سایر دوَل اسلامی واجب است آن را الزام کنند به قطع روابط به هر نحو ممکن است .
- [امام خمینی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و دول اجانب، خوف آن باشد که اجانب بر ممالک اسلامی، تسلط پیدا کنند اگر چه تسلط سیاسی و اقتصادی باشد، لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند، و دول اسلامی را الزام کنند به قطع این گونه روابط.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در روابط سیاسی بین دولتهای اسلامی و سایر دولتها، خوف آن باشد که بیگانگان بر ممالک اسلامی تسلّط پیدا کنند چه تسلّط سیاسی و چه اقتصادی باشد لازم است بر مسلمانان که با این نحو روابط مخالفت کنند و دول اسلامی را به قطع این گونه روابط الزام کنند.
- [آیت الله اردبیلی] اگر در روابط تجاری با بیگانگان خوف آن باشد که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب استثمار تجاری و اقتصادی گردد، قطع این گونه روابط واجب است و این نحو تجارت حرام است.
- [آیت الله مظاهری] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، قطع اینگونه روابط واجب است و اینگونه تجارت حرام میباشد.
- [امام خمینی] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، واجب است قطع این گونه روابط و حرام است این نحو تجارت.
- [آیت الله فاضل لنکرانی] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمه اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصادی شود، واجب است قطع این گونه روابط و حرام است این نحو تجارت.
- [آیت الله نوری همدانی] اگر در روابط تجاری با اجانب خوف آن است که به بازار مسلمین صدمة اقتصادی وارد شود و موجب اسارت تجاری و اقتصلدی شود ، واجب است قطع این گونه روابط و حرام است این نحو تجارت .
- [آیت الله اردبیلی] روابط تجاری و سیاسی با دولتهایی که در حال جنگ با اسلام و مسلمانان هستند، در صورتی که موجب تقویت آنان گردد، جایز نیست و بر مسلمانان لازم است که به هر نحو ممکن است، با این نحو روابط مخالفت کنند و بازرگانانی که با آنان و عمّال آنان روابط تجاری دارند، خائن به اسلام و مسلمانان و معاون و شریک در نابودی احکام هستند و بر مسلمانان لازم است با این خیانتکاران چه دولتها و چه تجّار قطع رابطه کنند و آنها را ملزم به توبه و ترک روابط با این گونه دولتها کنند.