چرا امام حسین علیه السلام با اینکه معجزۀ به وجود آوردن آب و نفرین کافران را داشت این کارها را در روز عاشورا انجام نداد؟
جواب سئوال در دو قسمت قابل طرح است. امّا بخش اوّل سئوال: می دانیم یکی از افتخارات هر مسلمانی شهادت و یکی از مهم ترین دستورات اسلام جهاد است و برای دفاع از دین و توسعۀ آن بصورت یک وظیفه بر مسلمانان تشریع شده است و امام علیه السلام که علت مبقیۀ اسلام است نیز مشمول این تکلیف است و طبیعی است انجام این دستور مهم که در قرآن دهها آیه در فضیلت آن و عظمت مجاهدین آمده است، زحمات و سختی هائی را دارد، حال اگر امام علیه السلام این تکلیف الهی را انجام بدهد ولی مشکلات آن را از قبیل جراحات و گرسنگی و تشنگی به صورت معجزه و خارق العاده برطرف نماید و یا در جهاد همیشه پیروزی ظاهری نیز نصیب امام و لشکریانش بشود دیگر جهاد و شهادت مفهوم واقعی خود را از دست خواهد داد، بنابراین تحمل جهاد و مشکلات آن برای امام علیه السلام و غیر او باید یکسان باشد و اداء این تکلیف به طور طبیعی صورت بگیرد زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام علیه السلام نیز بشر است و وظائف خود را از هدایت و طاعت از راههای طبیعی انجام می دهد. اما بخش دیگر سئوال و مسأله نفرین امام علیه السلام دو صورت می تواند داشته باشد: الف: اینکه امام علیه السلام نفرین کرده باشد به گونه ای که در همان صحنۀ کربلا دشمن به طور دسته جمعی مستأصل و به طور کلی نابود و پیروزی ظاهری نیز نصیب امام شده باشد، می دانیم چنین نفرینی صورت نگرفته و دلائلی می تواند داشته باشد. اولاً قرآن کریم می فرماید: (در حالی که امت استغفار کنند و یا پیامبر در میان شان باشد خدا آنها را عذاب نمی کند)[1]و می دانیم همان گونه که پیامبر رحمۀ للعالمین و هادی به سوی حق و مایۀ نجات امت است و عذابهای امت های پیشین به سبب وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این امت برداشته شده است، اوصیاء آن حضرت نیز چنین اند و به جز مقام نبوت همۀ مقامات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دارند و به همین جهت امام حسین علیه السلام تا آخرین لحظه در روز عاشورا سعی کرده است دشمن را از هلاکت نجات بدهد تا مبادا کسی بدون آگاهی از حقیقت در ورطۀ سقوط قرار بگیرد و چون امام علیه السلام عناد شخصی با دشمن ندارد حرّ بن یزید ریاحی را که تا چند لحظه قبل دشمن و سد محکم سر راه امام علیه السلام بود می پذیرد و از او استقبال می نماید و وقتی شهید می شود طبیبانه به بالین سرش رفته و برایش دعا می کند. بنابراین امام علیه السلام که خود ناجی است و امان اهل زمین است هیچ گاه در حق امت به گونه ای نفرین نمی کند که مستأصل و ریشه کن شوند زیرا امام علیه السلام خود علت مبقیه عالم است. از امام باقر علیه السلام سوال شده است که دلیل احتیاج مردم به امام و نبی چه چیز است؟ فرموده است: (وجود آن ها برای بقاء عالم لازم است)[2] و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم می فرماید: (ستارگان امان اهل آسمان اند و اهل بیت من امان اهل زمین)[3] ثانیاً؛ نتیجه ای که از شهادت امام علیه السلام و شهدا کربلا نصیب اسلام شد، معلوم نبود از راه (نفرین) نصیب اسلام بشود زیرا هدف امام اصلاح امت جدش و امر به معروف و نهی از منکر و معرفی اسلام، برداشتن پرده نفاق از چهره یزیدیان بود و با شهادت امام این هدف بخوبی برآورده شد چون مسأله شهادت امام علیه السلام و اسارت اهل بیت نهایت قساوت دشمن و مخالفتشان را با قرآن و اسلام و ندای وجدان و سفارش پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد اهل بیت نشان داده و معلوم کرد که آن ها برای بدست آوردن پول، پست و مقام چند روزه دنیا تا چه اندازه حاضرند تن به ذلت داده حکم وجدان خویش را زیر پا بگذارند و خود را مستوجب عذاب الهی نمایند. همان گونه که امام حسین علیه السلام فرموده است: (خشم خدا بر یهودیان آنگاه سخت گردید که برای او فرزندی قائل شدند و خشم خدا بر مسیحیان آنگاه شدید شد که خدایان سه گانه قائل شدند و خشم خدا بر آتش پرستان وقتی بیشتر شد که به جای خدا، آفتاب و ماه را پرستیدند و غضب خدا بر قوم دیگری (که خود را امت پیامبر خاتم می دانند) آنگاه شدیدتر شد که بر کشتن پسر پیامبرشان هماهنگ گردیدند)[4] ولی اگر امام لشکر دشمن را نفرین می کرد و آن ها یکسره نابود می شدند، فقط برای مدت موقتی از چنگ دشمن رهائی می یافت اما زمینه تبلیغ اسلام، معرفی حقیقت و دریدن پرده های تاریکی که تبلیغات دروغین ایجاد کرده بود، با وجود حکومت شام فراهم نمی شد در حالی که می دانیم امام علیه السلام از طریق تحمل شکست ظاهری و بهره مند شدن از نعمت شهادت این زمینه را با اسارت اهل بیت علهیم السلام فراهم کرد و مبلغین خود را به خانه دشمن فرستاد و به اهداف خویش (که حفظ اسلام، رسوائی همیشگی دشمن و پرده برداشتن از چهره حکومت زور، تزویر و دروغ بود) به آسانی دست یافت زیرا: زمینه تبلیغ پس از شهادت امام علیه السلام و وقوع فاجعه و خاموش شدن احساسات کینه توزانه و طمعکارانه و جانشین شدن احساسات رقت انگیز و پیدا شدن جنبه مظلومیت طبعاً فراهم شد و در حقیقت مرحله بهره برداری از قیام امام علیه السلام به وسیله اهل بیت بعد از شهادت امام علیه السلام انجام یافت و آن ها از فرصت به گونه ای استفاده کردند که در کوفه قیام توّابین را به وجود آوردند و بعد همین کوفه علیه شام و ابن زیاد قیام کرد. ب: نفرین دشمن به گونه ای که گرفتار ذلت شود و نیز نفرین بعضی از افراد آن ها به طور خاص در روز عاشورا توسط امام علیه السلام صورت گرفته است که خود به دو صورت تحقق یافته است. اول: در یکی از سخنرانی های روز عاشورا حضرت دست های خود را بسوی آسمان بلند کرده و لشکر دشمن را به طور عام چنین نفرین کرد: (خدایا قطرات باران را از آنان قطع کن و سال هایی مانند سال های یوسف بر آن ها بفرست و غلام ثقفی را بر آنان مسلط گردان تا با کاسه تلخ ذلت، سیراب شان سازد.... و از آنان انتقام من و خاندان و پیروانم را بگیرد زیرا اینان ما را تکذیب نمودند و در مقابل دشمن از یاری ما دست برداشتند....)[5] دوم: در روز عاشورا پس از آن همه هدایت های امام علیه السلام چند نفر در انکار حقیقت لجاجت را به آخرین مرحله رسانیدند و لذا حضرت آن ها را به طور خاص و به نام نفرین نموده است. 1 امام علیه السلام محمد بن اشعث را که قرابت امام علیه السلام را با پیامبر صریحاً انکار کرد این گونه نفرین نمودند (خدایا همین امروز ذلت زودرس او را بر من بنمایان). 2 عبدالله بن حوزه را این گونه نفرین نمود: (خدایا او را به سوی آتش بکشان) نفرین امام علیه السلام در مورد این دو در همان روز به اجابت رسید. 3 عبدالله بن حصین را این گونه نفرین نمود: (خدایا او را با تشنگی بکش و هیچ گاه نبخش). 4 و به عمر بن سعد فرمود: (خدا کسی را بر تو مسلط کند که در رختخواب سر از تنت جدا کند و امیدوارم از گندم عراق جز اندکی نخوری)[6] نفرین امام علیه السلام در مورد این دو نفر بعد از عاشورا به اجابت رسید. معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 حماسه حسینی، شهیدمرتضی مطهری 2 نفس المهموم، شیخ عباس قمی پی نوشتها: [1] . انفال/ 33 [2] . قمی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنزالدقایق، ج5، ص 334، سازمان و چاپ انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران 1368. [3] . همان. [4] . رضی الدین، علی بن طاوس، لهوف، تهران، انتشارات جهان، بی تا، ص 101. [5] . لهوف، ص99. [6] . نجمی، محمد صادق، سخنان حسین بن علی علیه السلام ، دفتر انتشارات اسلامی، هشتم، 1378، ص 139 و 182. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

چرا امام حسین علیه السلام با اینکه معجزۀ به وجود آوردن آب و نفرین کافران را داشت این کارها را در روز عاشورا انجام نداد؟


پاسخ:

جواب سئوال در دو قسمت قابل طرح است. امّا بخش اوّل سئوال: می دانیم یکی از افتخارات هر مسلمانی شهادت و یکی از مهم ترین دستورات اسلام جهاد است و برای دفاع از دین و توسعۀ آن بصورت یک وظیفه بر مسلمانان تشریع شده است و امام علیه السلام که علت مبقیۀ اسلام است نیز مشمول این تکلیف است و طبیعی است انجام این دستور مهم که در قرآن دهها آیه در فضیلت آن و عظمت مجاهدین آمده است، زحمات و سختی هائی را دارد، حال اگر امام علیه السلام این تکلیف الهی را انجام بدهد ولی مشکلات آن را از قبیل جراحات و گرسنگی و تشنگی به صورت معجزه و خارق العاده برطرف نماید و یا در جهاد همیشه پیروزی ظاهری نیز نصیب امام و لشکریانش بشود دیگر جهاد و شهادت مفهوم واقعی خود را از دست خواهد داد، بنابراین تحمل جهاد و مشکلات آن برای امام علیه السلام و غیر او باید یکسان باشد و اداء این تکلیف به طور طبیعی صورت بگیرد زیرا پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم و امام علیه السلام نیز بشر است و وظائف خود را از هدایت و طاعت از راههای طبیعی انجام می دهد.
اما بخش دیگر سئوال و مسأله نفرین امام علیه السلام دو صورت می تواند داشته باشد:
الف: اینکه امام علیه السلام نفرین کرده باشد به گونه ای که در همان صحنۀ کربلا دشمن به طور دسته جمعی مستأصل و به طور کلی نابود و پیروزی ظاهری نیز نصیب امام شده باشد، می دانیم چنین نفرینی صورت نگرفته و دلائلی می تواند داشته باشد. اولاً قرآن کریم می فرماید: (در حالی که امت استغفار کنند و یا پیامبر در میان شان باشد خدا آنها را عذاب نمی کند)[1]و می دانیم همان گونه که پیامبر رحمۀ للعالمین و هادی به سوی حق و مایۀ نجات امت است و عذابهای امت های پیشین به سبب وجود پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم از این امت برداشته شده است، اوصیاء آن حضرت نیز چنین اند و به جز مقام نبوت همۀ مقامات پیامبر صلی الله علیه و آله و سلم را دارند و به همین جهت امام حسین علیه السلام تا آخرین لحظه در روز عاشورا سعی کرده است دشمن را از هلاکت نجات بدهد تا مبادا کسی بدون آگاهی از حقیقت در ورطۀ سقوط قرار بگیرد و چون امام علیه السلام عناد شخصی با دشمن ندارد حرّ بن یزید ریاحی را که تا چند لحظه قبل دشمن و سد محکم سر راه امام علیه السلام بود می پذیرد و از او استقبال می نماید و وقتی شهید می شود طبیبانه به بالین سرش رفته و برایش دعا می کند.
بنابراین امام علیه السلام که خود ناجی است و امان اهل زمین است هیچ گاه در حق امت به گونه ای نفرین نمی کند که مستأصل و ریشه کن شوند زیرا امام علیه السلام خود علت مبقیه عالم است.
از امام باقر علیه السلام سوال شده است که دلیل احتیاج مردم به امام و نبی چه چیز است؟ فرموده است: (وجود آن ها برای بقاء عالم لازم است)[2] و پیامبر صلی الله علیه و اله و سلم می فرماید: (ستارگان امان اهل آسمان اند و اهل بیت من امان اهل زمین)[3]
ثانیاً؛ نتیجه ای که از شهادت امام علیه السلام و شهدا کربلا نصیب اسلام شد، معلوم نبود از راه (نفرین) نصیب اسلام بشود زیرا هدف امام اصلاح امت جدش و امر به معروف و نهی از منکر و معرفی اسلام، برداشتن پرده نفاق از چهره یزیدیان بود و با شهادت امام این هدف بخوبی برآورده شد چون مسأله شهادت امام علیه السلام و اسارت اهل بیت نهایت قساوت دشمن و مخالفتشان را با قرآن و اسلام و ندای وجدان و سفارش پیغمبر صلی الله علیه و آله و سلم در مورد اهل بیت نشان داده و معلوم کرد که آن ها برای بدست آوردن پول، پست و مقام چند روزه دنیا تا چه اندازه حاضرند تن به ذلت داده حکم وجدان خویش را زیر پا بگذارند و خود را مستوجب عذاب الهی نمایند.
همان گونه که امام حسین علیه السلام فرموده است: (خشم خدا بر یهودیان آنگاه سخت گردید که برای او فرزندی قائل شدند و خشم خدا بر مسیحیان آنگاه شدید شد که خدایان سه گانه قائل شدند و خشم خدا بر آتش پرستان وقتی بیشتر شد که به جای خدا، آفتاب و ماه را پرستیدند و غضب خدا بر قوم دیگری (که خود را امت پیامبر خاتم می دانند) آنگاه شدیدتر شد که بر کشتن پسر پیامبرشان هماهنگ گردیدند)[4] ولی اگر امام لشکر دشمن را نفرین می کرد و آن ها یکسره نابود می شدند، فقط برای مدت موقتی از چنگ دشمن رهائی می یافت اما زمینه تبلیغ اسلام، معرفی حقیقت و دریدن پرده های تاریکی که تبلیغات دروغین ایجاد کرده بود، با وجود حکومت شام فراهم نمی شد در حالی که می دانیم امام علیه السلام از طریق تحمل شکست ظاهری و بهره مند شدن از نعمت شهادت این زمینه را با اسارت اهل بیت علهیم السلام فراهم کرد و مبلغین خود را به خانه دشمن فرستاد و به اهداف خویش (که حفظ اسلام، رسوائی همیشگی دشمن و پرده برداشتن از چهره حکومت زور، تزویر و دروغ بود) به آسانی دست یافت زیرا:
زمینه تبلیغ پس از شهادت امام علیه السلام و وقوع فاجعه و خاموش شدن احساسات کینه توزانه و طمعکارانه و جانشین شدن احساسات رقت انگیز و پیدا شدن جنبه مظلومیت طبعاً فراهم شد و در حقیقت مرحله بهره برداری از قیام امام علیه السلام به وسیله اهل بیت بعد از شهادت امام علیه السلام انجام یافت و آن ها از فرصت به گونه ای استفاده کردند که در کوفه قیام توّابین را به وجود آوردند و بعد همین کوفه علیه شام و ابن زیاد قیام کرد.
ب: نفرین دشمن به گونه ای که گرفتار ذلت شود و نیز نفرین بعضی از افراد آن ها به طور خاص در روز عاشورا توسط امام علیه السلام صورت گرفته است که خود به دو صورت تحقق یافته است.
اول: در یکی از سخنرانی های روز عاشورا حضرت دست های خود را بسوی آسمان بلند کرده و لشکر دشمن را به طور عام چنین نفرین کرد: (خدایا قطرات باران را از آنان قطع کن و سال هایی مانند سال های یوسف بر آن ها بفرست و غلام ثقفی را بر آنان مسلط گردان تا با کاسه تلخ ذلت، سیراب شان سازد.... و از آنان انتقام من و خاندان و پیروانم را بگیرد زیرا اینان ما را تکذیب نمودند و در مقابل دشمن از یاری ما دست برداشتند....)[5]
دوم: در روز عاشورا پس از آن همه هدایت های امام علیه السلام چند نفر در انکار حقیقت لجاجت را به آخرین مرحله رسانیدند و لذا حضرت آن ها را به طور خاص و به نام نفرین نموده است.
1 امام علیه السلام محمد بن اشعث را که قرابت امام علیه السلام را با پیامبر صریحاً انکار کرد این گونه نفرین نمودند (خدایا همین امروز ذلت زودرس او را بر من بنمایان).
2 عبدالله بن حوزه را این گونه نفرین نمود: (خدایا او را به سوی آتش بکشان) نفرین امام علیه السلام در مورد این دو در همان روز به اجابت رسید.
3 عبدالله بن حصین را این گونه نفرین نمود: (خدایا او را با تشنگی بکش و هیچ گاه نبخش).
4 و به عمر بن سعد فرمود: (خدا کسی را بر تو مسلط کند که در رختخواب سر از تنت جدا کند و امیدوارم از گندم عراق جز اندکی نخوری)[6]
نفرین امام علیه السلام در مورد این دو نفر بعد از عاشورا به اجابت رسید.

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 حماسه حسینی، شهیدمرتضی مطهری
2 نفس المهموم، شیخ عباس قمی

پی نوشتها:
[1] . انفال/ 33
[2] . قمی، محمد بن محمدرضا، تفسیر کنزالدقایق، ج5، ص 334، سازمان و چاپ انتشارات وزارت ارشاد اسلامی، تهران 1368.
[3] . همان.
[4] . رضی الدین، علی بن طاوس، لهوف، تهران، انتشارات جهان، بی تا، ص 101.
[5] . لهوف، ص99.
[6] . نجمی، محمد صادق، سخنان حسین بن علی علیه السلام ، دفتر انتشارات اسلامی، هشتم، 1378، ص 139 و 182.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین