چرا مسلمانان در صدر اسلام به کاروان مشرکین حمله می کردند و این کار چه توجیهی می تواند داشته باشد ؟
رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وقتی مدینه را زمینه ای مناسب برای تبلیغ دین و معارف هدایت گر و نجات بخش بشریت از جهل و گمراهی دید، دستور هجرت مسلمانان به مدینه را صادر کرد.[1] مسلمانان مدینه با آغوش باز از مهاجران استقبال کردند، و آن حضرت میان مهاجر و انصار پیوند برادری بر قرار ساخت.[2] با این ابتکار زمینه تشکیل حکومت اسلامی فراهم گشت و این پیوند برادری بدین معنی بود که همگان فقط برای پیشبرد اسلام تعصب ورزیده و در مقابل هر هجمه ای به آرمان های بلند دینی با تمام قوا آماده ایثار و جانفشانی بودند .این امر برای مشرکان خوشایند نبود چرا که دیگر توان ایستادگی در مقابل حق را از دست داده و لذا همواره در فکر توطئه و ایجاد مانع برای تبلیغ دین مقدس اسلام بودند. این بود که رسول گرامی اسلام از بدو ورود به مدینه و تشکیل جامعه ای دینی، با اعزام نیروهای شناسایی به اطراف مدینه و رصد و تحرکات مشرکان و قبایل غیر اسلامی و نیز ارتباط با قبیله هایی که سر جنگ با مسلمانان را نداشتند، جامعه نوپای دینی را از خطرات و غافل گیری های اجتماعی حفظ می کرد و تنها مقوله ای که در این حکومت اسلامی جایگاه نداشت، غارت گری، حمله و کشتار حتی با مشرکان سرسخت بود.[3] با این نگاه مهم ترین اهدافی که حکومت اسلامی به رهبری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این تعقیب و گریز داشت را می توان چنین ترسیم کرد: 1. شناسایی استراتژیک منطقه ای: هر حکومتی که دشمنان سرسختی دارد، بایستی شناخت کافی از دشمن و منطقه ای که در آن زندگی می کند داشته باشد و به عبارتی باید راه های نفوذ دشمن بر کشور اسلامی شناسایی شود و منطقه ای که ممکن است در اثر حمله دشمن در آن جنگی رخ دهد از همه جوانب بررسی گردد تا نیازهای لازم در موقع رخداد جنگ برطرف گردد. لذا مسلمانان با گشت زنی های نظامی خود در اطراف مدینه و راه های پر رفت و آمد مکّیان به این امر مهم دست می یافتند.[4] 2. رزمایش نظامی: امروزه یکی از راه های آماده سازی نظامیان، رزمایش های نظامی است که هر چند ممکن است در آینده نزدیک جنگی رخ ندهد ولی برای حفظ آمادگی نظامی و با فرض دشمن در مقابل و با حمله به این دشمن فرضی نکات قوت و ضعف نیروها بررسی می گردد؛ اعزام نیرو توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای رصد دشمنان، خود حضرت یا فرماندهان برگزیده از طرف حضرت برای این بود که مسلمانان با دشواری های جنگ آشنا شوند، برای همین با نگاهی به این اعزام ها و گشت زنی ها مشاهده می شود که مسلمانان تا کنار قریش می روند و بدون درگیری بر می گردند و در اینجا به دو نمونه اشاره می شود: الف: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در سال دوم هجری با دویست نفر از مدینه به سمت کاروان تجاری قریش خارج می شود و تا بواط (کوهی تقریبا در 90 کیلومتری مدینه) حرکت می کند و سپس بدون هیچ درگیری به مدینه باز می گردد.[5] ب: باز به مناسبتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم سعد بن عباده را جانشین خود در مدینه کرد و با عده ای از مهاجران به عنوان تعقیب کاروان تجاری قریش از مدینه خارج می شود و تا منطقه ای ابواء می رسد ولی به جای درگیری با قریش، با قبیله بنی ضمره پیمان صلح می بندد و به مدینه بر می گردد.[6] 3. ارتباط با مردم بیرون مدینه و بستن پیمان های صلح: با نگرشی عمیق به مانورهای نظامی مسلمانان در قبال کاروان های قریش، نتیجه این اعزام ها بستن قرار دادهای صلح با قبایل اطراف مدینه می شود و با این پیمان ها از سویی اعلام می کند که دین اسلام دین صلح و صفا و آزادی است و با هر کسی حتی بت پرست و... آماده است در صلح باشد؛ مگر این که کسی قصد حمله به دین اسلام را داشته باشد که چاره ای جز دفاع از خود ندارد. از سویی دیگر می خواستند با این عهد و پیمان ها زمینه رفت و آمد مشرکان و اهل کتاب با مسلمانان فراهم گشته و معارف الهی در فضایی آزاد و صمیمی مورد بحث و استدلال قرار گیرد تا هر کسی که خواست مسلمان گردد با کمال آزادی و در فضای کاملا استدلالی و برهانی تصمیم خود را بگیرد. از این معاهده ها می توان به معاهده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با قبیله بنی ضمره که در تعقیب کاروان اقتصادی قریش اتفاق داد، اشاره کرد.[7] باز در تاریخ آمده که حضرت با دویست نفر به تعقیب کاروان قریش به سرپرستی ابوسفیان از مدینه تا عشیره در منطقه ینبع حرکت می کند و مدت یک ماه در آنجا می ماند و این در حالی بود که کاروان قریش گذشته بود و در این مدت با قبایلی همانند بنی مدلج پیمان صلح می بندد که بر ضد همدیگر اقدامی نکنند.[8] اگر در این تعقیب ها هدف غارت اموال قریش بود، نباید بعد از گذشتن کاروان از آن مسیر، یک ماه در آنجا می ماندند و به جای غارت اموال قبایل با آنها پیمان صلح می بستند و بنابراین حضرت به هر بهانه ای به فکر ترویج دین مقدس اسلام بود و تمام تلاش خود را کرد تا کوچک ترین درگیری اتفاق نیفتد. 4. مقابله با تهاجمات احتمالی دشمن: حکومت نوپای اسلامی در مدینه از عناد ورزی های مشرکان همواره در واهمه و هراس بود و بخاطر این که مبادا دشمن ناخواسته به آنها حمله کند هراز چند گاهی افرادی را برای بازرسی محیط می فرستادند و این افراد گاهی تا نزدیکی دشمن می رفتند تا اطلاعات لازم را از اوضاع دشمن به دست آورند. به طوری که در تاریخ آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ماه ذی قعده سال اول هجری به سعد بن وقاص مأموریت داد تا با هشت نفر از اطلاعاتی از قریش به دست آورد و آنها تا منطقه خرّار رفتند و چیزی را ندیده و به مدینه برگشتند.[9] از اینروی آن حضرت هیچ وقت قصد جنگ نداشت وگرنه هیچ وقت هشت نفر را به جنگ کاروان چند صد نفری نمی فرستد و لذا وقتی عبدالله بن جحش با هشت نفر مأموریت تعقیب کاروان تجاری قریش را داشتند، به آنها حمله کرده و یک نفر را کشته و اموالی را غارت می کنند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آنها اعلان ناخشنودی می کند و به اموال به دست آمده دست نمی زنند تا این که خداوند متعال با نزول آیه 217 سوره بقره می فرمایند: هر چند جنگ در ماه حرام کار خلافی است و اینها در ماه رجب آن مشرک را کشتند ولی گناه مشرکان از این بزرگتر است، زیرا شما را از خانه و کاشانه خود از مکه بیرون راندند و جلو تبلیغ دین را گرفتند و این یعنی مسلمانان نباید با دشمنان بجنگند.[10] 5. قدرت نمایی به قریش: رسول گرامی اسلام با این مانورها می خواستند به قریش بفهمانند که اگر نگذارند مسلمانان به تبلیغ دین بپردازند و یا اگر قصد حمله به مدینه را در سر بپروانند، باید بدانند که نبض اقتصادی آنها در دست مسلمانان است و حکومت اسلامی می تواند با جلوگیری از تجارت قریش با شام و... آنها را در تنگنا قرار دهد و از سوی دیگر با امضای قراردهای صلح با قبایل اطراف گذرگاه های قافله تجاری قریش، این پیام را به مشرکان می رساند که حتی غیر مسلمانان بیرون مدینه نیز حاضرند با حکومت اسلامی درصلح باشند و در جنگ به کمک مشرکان قریش نخواهند آمد.[11] 6. اقدامات دفاعی: این مانورها اقدامات دفاعی و پیشگیرانه نیز محسوب می شد؟ چون گاهی مشرکان قریش در دسته های محدودی به اطراف مدینه آمده و دست به غارت اموال مسلمانان می زدند و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وقتی این خبر را شنید با دویست نفر به دنبال آنها رفت و تا وادی صفوان آنها را تعقیب کردند که برخی این تعقیب و گریز را غزوه بدر اول می گویند زیرا تا نزدیکی بدر رفتند و البته چون به غارت گران قریش نرسیدند به مدینه بازگشتند.[12] 7. مقابله به مثل: درباره علت جنگ بدر که در سال دوم هجرت رخ داده آمده است که کاروان تجاری قریش به سرپرستی ابوسفیان به شام رفته بود و رسول گرامی اسلام منتظر برگشت این کاروان بود، لذا وقتی خبر آوردند که کاروان از شام به سوی مکه بر می گردد به مسلمانان فرمود که این کاروان قریش است که اموال شان در آن است شاید خداوند غنیمتی به شما برساند و بعد از این بود که بیش از سیصد نفر با آن حضرت به سوی کاروان تجاری قریش حرکت کردند ولی ابوسفیان وقتی از حرکت مسلمانان به رهبری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شد، آگاه کاروان را رهایی داده و از مردم مکه کمک خواست. مسلمانان وقتی به نزدیکی بدر رسیدند متوجه شدند که کاروان تجاری رفته ولی سپاهی توسط قریش به جنگ با مسلمانان آماده شده اند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از مشورت با مسلمانان تصمیم به جنگیدن با قریش نمود و جنگ پیروزمندانه و سرنوشت ساز بدر رخ داد که مسلمانان هم دشمن را شکست دادند و هم به غنایم جنگی رسیدند.[13] درباره علت این حمله مسلمانان به کاروان تجاری که منجر به جنگ بدر شد می توان گفت که نوعی مقابله به مثل بود زیرا که: 1. کرز بن جابر با چند نفر از قریش به اطراف مدینه آمد و شتر و گوسفندان مسلمانان را به غارت برد و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با عده ای، وی را تعقیب کرد ولی به او نرسید و به مدینه برگشت همین روزها بود که خبر کاروان قریش به آن حضرت آمد و آن حضرت دستور داد تا به کاروان قریش حمله ور شوند.[14] و لذا این حمله برای مقابله به مثل کردن بود تا خسارتی که قریش توسط کرز بن جابر به مسلمانان زده بود جبران شود. 2. مسلمانان مجبور شده بودند اموال خود را در مکه گذاشته و به مدینه هجرت کنند و مشرکان قریش اموال آنها را مصادره کرده بودند و مسلمانان حق داشتند جبران خسارت های مالی خود را با حمله به کاروان بزرگ تجاری به دست آورند.[15] نتیجه: این که هر حکومتی باید همواره تلاش کند تا مغلوب شبیخون دشمن نباشد اگر جنگی رخ داد به منطقه جنگی نا آشنا نباشد. هر چند عده ای که با اسلام دشمنی دارند، می خواهند شایعه پراکنی کرده و این گونه کارهای لازم را غارت گری جلوه دهند، که اگر چنین بود نبایستی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با هشت نفر، شصت نفر، دویست نفر و.. به سراغ کاروانی می رفت که برای دفاع از کاروان های تجاری خویش به تمام تجهیزات جنگی و به نیرومند ترین سربازان و جنگویان مجهز بود و از سوی دیگر اگر هدف مسلمانان غارت گری بود پس چرا به جای غارت قبایل اطراف مدینه، همواره تلاش می کردند با آنها صلح کنند و چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به فرماندهان اعزامی خویش فقط دستور تعقیب می دادند و اجازه جنگ را نمی دادند .گاهی مسلمانان تازه وارد در مکه نمی توانستند از ترس مشرکان به مدینه هجرت کنند ولی چون می دانستند سربازان اسلام همواره در تعقیب کاروان قریشند و گاهی تا نزدیکی آنها می آیند، لذا به عنوان سفر تجاری با کاروان قریش می آمدند و در راه به مسلمانان ملحق می شدند، چنان چه عبیدة بن حارث با 60 نفر مهاجر تا نزدیکی کاروان قریش آمدند ولی با آنها نجنگیدند ولی دو نفر از مسلمانان که در این کاروان بودند بدون واهمه به گروه 60 نفره عبیده بن حارث ملحق شده و به مدینه آمدند و لذا چنین اقداماتی گاهی به نجات مسلمانان می انجامید.[16] معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر: 1 تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دکترآیتی. 2 تاریخ تحقیقی اسلام، هادی یوسفی غروی، ترجمه، حسینعلی عربی. پی نوشتها: [1]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج2، ص369. [2]. مبارکفوری، صفی الرحمان، السیرة النبویه، دمشق، دارالمعاصر، چاپ اول، 1427ق، ص125. [3]. بینش، عبدالحسین، شیوه فرماندهی پیامبر، بی جا، تحقیقات سپاه، چاپ اول، 1378ش، ص95. [4]. همان، ص103. [5]. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق، ج1، ص287؛ ابن کثیر، دمشقی، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، بی تا، ج3، ص246. [6]. شیوه فرماندهی پیامبر، همان، ص97؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل، ترجمه خلیلی، عباس، تهران، انتشارات علمی، بی تا، ج7، ص125. [7]. مشاط، حسن، انارة الدجی فی مغازی خیر الوری(ص)، جده، دارالمنهاج، چاپ دوم، 1426ق، ص96؛ دیاربکری، حسین، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، بیروت، دارالصادر، بی تا، ج1، ص363. [8]. انارة الدجی فی مغازی خیرالوری(ص)، همان، ص100؛ ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ترجمه مهدوی دامغانی، محمود، تهران، فرهنگ اندیشه، بی تا، ج2، ص6. [9]. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ بیست و یکم، 1385ش، ص460؛ ابن جریر طبری، محمد، تاریخ طبری، ترجمه پاینده، ابوالقاسم، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ پنجم، 1375ش، ج3، ص934. [10]. طبری، ابن جریر، محمد، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ش، ج2، ص412؛ خضری بک، محمد، نورالیقین فی سیرة سید المرسلین، دمشق، دارالفیحاء، چاپ دوم، 1425ق، ص95. [11]. جعفر، سید المرسلین، قم، جامعه مدرسین، چاپ سوم، 1417ق، ج2، ص41. [12]. صابری، حسین، خاتم پیامبران(ص)، مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1380ش، ج2، ص235؛ سپهری، محمد، سیرت جاودانه، تهران، پژوهشگاه فرهنگ اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1384ش، ج1، ص583. [13]. ر.ک: البدایه و النهایه، همان، ج3، ص256؛ ر.ک: تاریخ الامم و الملوک، همان، ج2، ص421؛ ر.ک: ترجمه تاریخ یعقوبی، همان، ج1، ص404، و ر.ک: ترجمه کامل ابن اثیر، همان، ج7، ص131. [14]. میبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار و عده الابرار، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، 1363ش، ج4، ص7. [15]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش، ج7، ص93. [16]. ابن یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، محمد ابراهیم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1371ش، ج1، ص432. منبع: اندیشه قم
عنوان سوال:

چرا مسلمانان در صدر اسلام به کاروان مشرکین حمله می کردند و این کار چه توجیهی می تواند داشته باشد ؟


پاسخ:

رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وقتی مدینه را زمینه ای مناسب برای تبلیغ دین و معارف هدایت گر و نجات بخش بشریت از جهل و گمراهی دید، دستور هجرت مسلمانان به مدینه را صادر کرد.[1] مسلمانان مدینه با آغوش باز از مهاجران استقبال کردند، و آن حضرت میان مهاجر و انصار پیوند برادری بر قرار ساخت.[2] با این ابتکار زمینه تشکیل حکومت اسلامی فراهم گشت و این پیوند برادری بدین معنی بود که همگان فقط برای پیشبرد اسلام تعصب ورزیده و در مقابل هر هجمه ای به آرمان های بلند دینی با تمام قوا آماده ایثار و جانفشانی بودند .این امر برای مشرکان خوشایند نبود چرا که دیگر توان ایستادگی در مقابل حق را از دست داده و لذا همواره در فکر توطئه و ایجاد مانع برای تبلیغ دین مقدس اسلام بودند. این بود که رسول گرامی اسلام از بدو ورود به مدینه و تشکیل جامعه ای دینی، با اعزام نیروهای شناسایی به اطراف مدینه و رصد و تحرکات مشرکان و قبایل غیر اسلامی و نیز ارتباط با قبیله هایی که سر جنگ با مسلمانان را نداشتند، جامعه نوپای دینی را از خطرات و غافل گیری های اجتماعی حفظ می کرد و تنها مقوله ای که در این حکومت اسلامی جایگاه نداشت، غارت گری، حمله و کشتار حتی با مشرکان سرسخت بود.[3]
با این نگاه مهم ترین اهدافی که حکومت اسلامی به رهبری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از این تعقیب و گریز داشت را می توان چنین ترسیم کرد:
1. شناسایی استراتژیک منطقه ای: هر حکومتی که دشمنان سرسختی دارد، بایستی شناخت کافی از دشمن و منطقه ای که در آن زندگی می کند داشته باشد و به عبارتی باید راه های نفوذ دشمن بر کشور اسلامی شناسایی شود و منطقه ای که ممکن است در اثر حمله دشمن در آن جنگی رخ دهد از همه جوانب بررسی گردد تا نیازهای لازم در موقع رخداد جنگ برطرف گردد. لذا مسلمانان با گشت زنی های نظامی خود در اطراف مدینه و راه های پر رفت و آمد مکّیان به این امر مهم دست می یافتند.[4]
2. رزمایش نظامی: امروزه یکی از راه های آماده سازی نظامیان، رزمایش های نظامی است که هر چند ممکن است در آینده نزدیک جنگی رخ ندهد ولی برای حفظ آمادگی نظامی و با فرض دشمن در مقابل و با حمله به این دشمن فرضی نکات قوت و ضعف نیروها بررسی می گردد؛ اعزام نیرو توسط رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم برای رصد دشمنان، خود حضرت یا فرماندهان برگزیده از طرف حضرت برای این بود که مسلمانان با دشواری های جنگ آشنا شوند، برای همین با نگاهی به این اعزام ها و گشت زنی ها مشاهده می شود که مسلمانان تا کنار قریش می روند و بدون درگیری بر می گردند و در اینجا به دو نمونه اشاره می شود:
الف: رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در سال دوم هجری با دویست نفر از مدینه به سمت کاروان تجاری قریش خارج می شود و تا بواط (کوهی تقریبا در 90 کیلومتری مدینه) حرکت می کند و سپس بدون هیچ درگیری به مدینه باز می گردد.[5]
ب: باز به مناسبتی پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم سعد بن عباده را جانشین خود در مدینه کرد و با عده ای از مهاجران به عنوان تعقیب کاروان تجاری قریش از مدینه خارج می شود و تا منطقه ای ابواء می رسد ولی به جای درگیری با قریش، با قبیله بنی ضمره پیمان صلح می بندد و به مدینه بر می گردد.[6]
3. ارتباط با مردم بیرون مدینه و بستن پیمان های صلح: با نگرشی عمیق به مانورهای نظامی مسلمانان در قبال کاروان های قریش، نتیجه این اعزام ها بستن قرار دادهای صلح با قبایل اطراف مدینه می شود و با این پیمان ها از سویی اعلام می کند که دین اسلام دین صلح و صفا و آزادی است و با هر کسی حتی بت پرست و... آماده است در صلح باشد؛ مگر این که کسی قصد حمله به دین اسلام را داشته باشد که چاره ای جز دفاع از خود ندارد. از سویی دیگر می خواستند با این عهد و پیمان ها زمینه رفت و آمد مشرکان و اهل کتاب با مسلمانان فراهم گشته و معارف الهی در فضایی آزاد و صمیمی مورد بحث و استدلال قرار گیرد تا هر کسی که خواست مسلمان گردد با کمال آزادی و در فضای کاملا استدلالی و برهانی تصمیم خود را بگیرد. از این معاهده ها می توان به معاهده رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با قبیله بنی ضمره که در تعقیب کاروان اقتصادی قریش اتفاق داد، اشاره کرد.[7]
باز در تاریخ آمده که حضرت با دویست نفر به تعقیب کاروان قریش به سرپرستی ابوسفیان از مدینه تا عشیره در منطقه ینبع حرکت می کند و مدت یک ماه در آنجا می ماند و این در حالی بود که کاروان قریش گذشته بود و در این مدت با قبایلی همانند بنی مدلج پیمان صلح می بندد که بر ضد همدیگر اقدامی نکنند.[8]
اگر در این تعقیب ها هدف غارت اموال قریش بود، نباید بعد از گذشتن کاروان از آن مسیر، یک ماه در آنجا می ماندند و به جای غارت اموال قبایل با آنها پیمان صلح می بستند و بنابراین حضرت به هر بهانه ای به فکر ترویج دین مقدس اسلام بود و تمام تلاش خود را کرد تا کوچک ترین درگیری اتفاق نیفتد.
4. مقابله با تهاجمات احتمالی دشمن: حکومت نوپای اسلامی در مدینه از عناد ورزی های مشرکان همواره در واهمه و هراس بود و بخاطر این که مبادا دشمن ناخواسته به آنها حمله کند هراز چند گاهی افرادی را برای بازرسی محیط می فرستادند و این افراد گاهی تا نزدیکی دشمن می رفتند تا اطلاعات لازم را از اوضاع دشمن به دست آورند. به طوری که در تاریخ آمده است که رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم در ماه ذی قعده سال اول هجری به سعد بن وقاص مأموریت داد تا با هشت نفر از اطلاعاتی از قریش به دست آورد و آنها تا منطقه خرّار رفتند و چیزی را ندیده و به مدینه برگشتند.[9]
از اینروی آن حضرت هیچ وقت قصد جنگ نداشت وگرنه هیچ وقت هشت نفر را به جنگ کاروان چند صد نفری نمی فرستد و لذا وقتی عبدالله بن جحش با هشت نفر مأموریت تعقیب کاروان تجاری قریش را داشتند، به آنها حمله کرده و یک نفر را کشته و اموالی را غارت می کنند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم از آنها اعلان ناخشنودی می کند و به اموال به دست آمده دست نمی زنند تا این که خداوند متعال با نزول آیه 217 سوره بقره می فرمایند: هر چند جنگ در ماه حرام کار خلافی است و اینها در ماه رجب آن مشرک را کشتند ولی گناه مشرکان از این بزرگتر است، زیرا شما را از خانه و کاشانه خود از مکه بیرون راندند و جلو تبلیغ دین را گرفتند و این یعنی مسلمانان نباید با دشمنان بجنگند.[10]
5. قدرت نمایی به قریش: رسول گرامی اسلام با این مانورها می خواستند به قریش بفهمانند که اگر نگذارند مسلمانان به تبلیغ دین بپردازند و یا اگر قصد حمله به مدینه را در سر بپروانند، باید بدانند که نبض اقتصادی آنها در دست مسلمانان است و حکومت اسلامی می تواند با جلوگیری از تجارت قریش با شام و... آنها را در تنگنا قرار دهد و از سوی دیگر با امضای قراردهای صلح با قبایل اطراف گذرگاه های قافله تجاری قریش، این پیام را به مشرکان می رساند که حتی غیر مسلمانان بیرون مدینه نیز حاضرند با حکومت اسلامی درصلح باشند و در جنگ به کمک مشرکان قریش نخواهند آمد.[11]
6. اقدامات دفاعی: این مانورها اقدامات دفاعی و پیشگیرانه نیز محسوب می شد؟ چون گاهی مشرکان قریش در دسته های محدودی به اطراف مدینه آمده و دست به غارت اموال مسلمانان می زدند و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم وقتی این خبر را شنید با دویست نفر به دنبال آنها رفت و تا وادی صفوان آنها را تعقیب کردند که برخی این تعقیب و گریز را غزوه بدر اول می گویند زیرا تا نزدیکی بدر رفتند و البته چون به غارت گران قریش نرسیدند به مدینه بازگشتند.[12]
7. مقابله به مثل: درباره علت جنگ بدر که در سال دوم هجرت رخ داده آمده است که کاروان تجاری قریش به سرپرستی ابوسفیان به شام رفته بود و رسول گرامی اسلام منتظر برگشت این کاروان بود، لذا وقتی خبر آوردند که کاروان از شام به سوی مکه بر می گردد به مسلمانان فرمود که این کاروان قریش است که اموال شان در آن است شاید خداوند غنیمتی به شما برساند و بعد از این بود که بیش از سیصد نفر با آن حضرت به سوی کاروان تجاری قریش حرکت کردند ولی ابوسفیان وقتی از حرکت مسلمانان به رهبری رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم شد، آگاه کاروان را رهایی داده و از مردم مکه کمک خواست. مسلمانان وقتی به نزدیکی بدر رسیدند متوجه شدند که کاروان تجاری رفته ولی سپاهی توسط قریش به جنگ با مسلمانان آماده شده اند و رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم بعد از مشورت با مسلمانان تصمیم به جنگیدن با قریش نمود و جنگ پیروزمندانه و سرنوشت ساز بدر رخ داد که مسلمانان هم دشمن را شکست دادند و هم به غنایم جنگی رسیدند.[13]
درباره علت این حمله مسلمانان به کاروان تجاری که منجر به جنگ بدر شد می توان گفت که نوعی مقابله به مثل بود زیرا که:
1. کرز بن جابر با چند نفر از قریش به اطراف مدینه آمد و شتر و گوسفندان مسلمانان را به غارت برد و رسول گرامی اسلام صلی الله علیه و آله و سلم با عده ای، وی را تعقیب کرد ولی به او نرسید و به مدینه برگشت همین روزها بود که خبر کاروان قریش به آن حضرت آمد و آن حضرت دستور داد تا به کاروان قریش حمله ور شوند.[14] و لذا این حمله برای مقابله به مثل کردن بود تا خسارتی که قریش توسط کرز بن جابر به مسلمانان زده بود جبران شود.
2. مسلمانان مجبور شده بودند اموال خود را در مکه گذاشته و به مدینه هجرت کنند و مشرکان قریش اموال آنها را مصادره کرده بودند و مسلمانان حق داشتند جبران خسارت های مالی خود را با حمله به کاروان بزرگ تجاری به دست آورند.[15]
نتیجه: این که هر حکومتی باید همواره تلاش کند تا مغلوب شبیخون دشمن نباشد اگر جنگی رخ داد به منطقه جنگی نا آشنا نباشد. هر چند عده ای که با اسلام دشمنی دارند، می خواهند شایعه پراکنی کرده و این گونه کارهای لازم را غارت گری جلوه دهند، که اگر چنین بود نبایستی رسول خدا صلی الله علیه و آله و سلم با هشت نفر، شصت نفر، دویست نفر و.. به سراغ کاروانی می رفت که برای دفاع از کاروان های تجاری خویش به تمام تجهیزات جنگی و به نیرومند ترین سربازان و جنگویان مجهز بود و از سوی دیگر اگر هدف مسلمانان غارت گری بود پس چرا به جای غارت قبایل اطراف مدینه، همواره تلاش می کردند با آنها صلح کنند و چرا پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم به فرماندهان اعزامی خویش فقط دستور تعقیب می دادند و اجازه جنگ را نمی دادند .گاهی مسلمانان تازه وارد در مکه نمی توانستند از ترس مشرکان به مدینه هجرت کنند ولی چون می دانستند سربازان اسلام همواره در تعقیب کاروان قریشند و گاهی تا نزدیکی آنها می آیند، لذا به عنوان سفر تجاری با کاروان قریش می آمدند و در راه به مسلمانان ملحق می شدند، چنان چه عبیدة بن حارث با 60 نفر مهاجر تا نزدیکی کاروان قریش آمدند ولی با آنها نجنگیدند ولی دو نفر از مسلمانان که در این کاروان بودند بدون واهمه به گروه 60 نفره عبیده بن حارث ملحق شده و به مدینه آمدند و لذا چنین اقداماتی گاهی به نجات مسلمانان می انجامید.[16]

معرفی منابع جهت مطالعه بیشتر:
1 تاریخ پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله و سلم دکترآیتی.
2 تاریخ تحقیقی اسلام، هادی یوسفی غروی، ترجمه، حسینعلی عربی.

پی نوشتها:
[1]. طبری، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالکتب العلمیه، ج2، ص369.
[2]. مبارکفوری، صفی الرحمان، السیرة النبویه، دمشق، دارالمعاصر، چاپ اول، 1427ق، ص125.
[3]. بینش، عبدالحسین، شیوه فرماندهی پیامبر، بی جا، تحقیقات سپاه، چاپ اول، 1378ش، ص95.
[4]. همان، ص103.
[5]. بلاذری، احمد، انساب الاشراف، بیروت، دارالفکر، چاپ اول، 1417ق، ج1، ص287؛ ابن کثیر، دمشقی، البدایة و النهایة، بیروت، دارالفکر، بی تا، ج3، ص246.
[6]. شیوه فرماندهی پیامبر، همان، ص97؛ ر.ک: ابن اثیر، الکامل، ترجمه خلیلی، عباس، تهران، انتشارات علمی، بی تا، ج7، ص125.
[7]. مشاط، حسن، انارة الدجی فی مغازی خیر الوری(ص)، جده، دارالمنهاج، چاپ دوم، 1426ق، ص96؛ دیاربکری، حسین، تاریخ الخمیس فی احوال انفس النفیس، بیروت، دارالصادر، بی تا، ج1، ص363.
[8]. انارة الدجی فی مغازی خیرالوری(ص)، همان، ص100؛ ابن سعد، محمد، طبقات الکبری، ترجمه مهدوی دامغانی، محمود، تهران، فرهنگ اندیشه، بی تا، ج2، ص6.
[9]. سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، بوستان کتاب، چاپ بیست و یکم، 1385ش، ص460؛ ابن جریر طبری، محمد، تاریخ طبری، ترجمه پاینده، ابوالقاسم، تهران، انتشارات اساطیر، چاپ پنجم، 1375ش، ج3، ص934.
[10]. طبری، ابن جریر، محمد، تاریخ الامم و الملوک، بیروت، دارالتراث، چاپ دوم، 1387ش، ج2، ص412؛ خضری بک، محمد، نورالیقین فی سیرة سید المرسلین، دمشق، دارالفیحاء، چاپ دوم، 1425ق، ص95.
[11]. جعفر، سید المرسلین، قم، جامعه مدرسین، چاپ سوم، 1417ق، ج2، ص41.
[12]. صابری، حسین، خاتم پیامبران(ص)، مشهد، بنیاد پژوهش های آستان قدس رضوی، چاپ سوم، 1380ش، ج2، ص235؛ سپهری، محمد، سیرت جاودانه، تهران، پژوهشگاه فرهنگ اندیشه اسلامی، چاپ اول، 1384ش، ج1، ص583.
[13]. ر.ک: البدایه و النهایه، همان، ج3، ص256؛ ر.ک: تاریخ الامم و الملوک، همان، ج2، ص421؛ ر.ک: ترجمه تاریخ یعقوبی، همان، ج1، ص404، و ر.ک: ترجمه کامل ابن اثیر، همان، ج7، ص131.
[14]. میبدی، ابوالفضل، کشف الاسرار و عده الابرار، تهران، انتشارات امیر کبیر، چاپ اول، 1363ش، ج4، ص7.
[15]. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، تهران، دارالکتب الاسلامیه، چاپ اول، 1374ش، ج7، ص93.
[16]. ابن یعقوب، تاریخ یعقوبی، ترجمه آیتی، محمد ابراهیم، تهران، انتشارات علمی و فرهنگی، چاپ ششم، 1371ش، ج1، ص432.
منبع: اندیشه قم





1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین