سلام.سوال من اینه که آیا ذوالقرنین پیامبر بوده؟اگر نه دلیلش رو هم بگید.اصلا خدا در قرآن چگونه پیامبر هاشو معرفی می کنه؟وحی به ذوالقرنین چگونه وحی ای است؟چرا همه با قاطعیت می گویند که ذوالقرنین پیامبر نبوده؟ممنون میشم جواب منو زودتر بدید
با عرض سلام الف) در پیامبر بودن ذوالقرنین اختلاف است. بسیاری از روایات رسیده از معصومین (ع) دلالت دارد بر این که او پیامبر نبود بلکه بنده صالحی از بندگان خدا و حجت او بر مردم بوده است. از مجموع آیات قرآن کریم در مورد ذوالقرنین هم استفاده می‌شود که او صاحب مقاماتی بوده است.(1). ب) هدف ذوالقرنین از لشکرکشی، کشورگشایی نبوده است بلکه هدف او دعوت به توحید و مبارزه با شرک و دفاع از مظلومین بوده است. این مطلب از آیات قرآن به روشنی استفاده می‌شود. در آیه 88 سوره (کهف) به نقل از ذوالقرنین آمده است: (و اما کسانی که ستم کرده‌اند آنها را مجازات خواهیم کرد و سپس به سوی پروردگارشان بازمی‌گردند و خدا آنان را مجازات شدیدی خواهد نمود اما کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد پاداش نیکو خواهد دید). در آیات 92 تا 98 همین سوره ذوالقرنین در جواب مردی که از قوم یأجوج و مأجوج به ستوه آمده بودند و می‌گویند ما هزینه‌ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی، می‌گوید: (آنچه را خدا در اختیار من گذاشته، بهتر است [از آنچه شما پیشنهاد می‌کنید] مرا با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آنها سد محکمی ایجاد کنم). از این آیات بی‌اعتنایی ذوالقرنین به مادیات و تکیه او به قدرت الهی استفاده می‌شود. ج) در این که ذوالقرنین از نظر تاریخی چه کسی بوده است و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق می‌شود، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد: 1- برخی معتقدند او کسی جز اسکندر مقدونی نیست. 2- جمعی معتقدند یکی از پادشاهان یمن بوده است. 3- جدیدترین دیدگاه این است که همان کورش کبیر پادشاه هخامنشی است. در تفسیر (نمونه) همین نظریه تأیید شده است. (تفسیر نمونه، جلد 12، ص 542 )مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر (المیزان) این دیدگاه را از سایر نظریات منطبق‌تر بر آیات می‌داند. در این باره نظر قطعی نداده است. یأجوح و مأجوج، همان مغول و تاتار و دیگر اقوامی بودند که در قسمت‌های شمالی آسیا به صورت بیابان گردی زندگی می‌کرده‌اند. این دو کلمه به زبان چینی (منگوک و یا منچوک) است، که در زبان عربی و عربی یأجوج و مأجوج خوانده شده است. در ترجمه‌های یونانی نیز به (گوگ و مأگوک) برگردانده شده است. کلمه منغول و مغول نیز برگرفته شده از همان مأجوج است. این اقوام در برهه‌ای از تاریخ از لاک خود بیرون آمده و تقریاً تمام قسمت‌های متمدن زمین- از قبیل چین، ایران، روم و دیگر بلاد را- در نور دیدند و بیشتر آثار تمدن را نابود کرده و قتل و غارت بی‌اندازه‌ای به راه انداختند. البته پس از چندی در داخل ملل دیگر هضم شده و رو به اضمحلال رفتند. البته اکنون نیز نژاد مغول و تاتار، در آسیای مرکزی وجود دارند. پی‌نوشت‌ (1) ر. ک: تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 294 موفق باشید
عنوان سوال:

سلام.سوال من اینه که آیا ذوالقرنین پیامبر بوده؟اگر نه دلیلش رو هم بگید.اصلا خدا در قرآن چگونه پیامبر هاشو معرفی می کنه؟وحی به ذوالقرنین چگونه وحی ای است؟چرا همه با قاطعیت می گویند که ذوالقرنین پیامبر نبوده؟ممنون میشم جواب منو زودتر بدید


پاسخ:

با عرض سلام الف) در پیامبر بودن ذوالقرنین اختلاف است. بسیاری از روایات رسیده از معصومین (ع) دلالت دارد بر این که او پیامبر نبود بلکه بنده صالحی از بندگان خدا و حجت او بر مردم بوده است. از مجموع آیات قرآن کریم در مورد ذوالقرنین هم استفاده می‌شود که او صاحب مقاماتی بوده است.(1). ب) هدف ذوالقرنین از لشکرکشی، کشورگشایی نبوده است بلکه هدف او دعوت به توحید و مبارزه با شرک و دفاع از مظلومین بوده است. این مطلب از آیات قرآن به روشنی استفاده می‌شود. در آیه 88 سوره (کهف) به نقل از ذوالقرنین آمده است: (و اما کسانی که ستم کرده‌اند آنها را مجازات خواهیم کرد و سپس به سوی پروردگارشان بازمی‌گردند و خدا آنان را مجازات شدیدی خواهد نمود اما کسی که ایمان بیاورد و عمل صالح انجام دهد پاداش نیکو خواهد دید). در آیات 92 تا 98 همین سوره ذوالقرنین در جواب مردی که از قوم یأجوج و مأجوج به ستوه آمده بودند و می‌گویند ما هزینه‌ای برای تو قرار دهیم که میان ما و آنها سدّی ایجاد کنی، می‌گوید: (آنچه را خدا در اختیار من گذاشته، بهتر است [از آنچه شما پیشنهاد می‌کنید] مرا با نیرویی یاری کنید تا میان شما و آنها سد محکمی ایجاد کنم). از این آیات بی‌اعتنایی ذوالقرنین به مادیات و تکیه او به قدرت الهی استفاده می‌شود. ج) در این که ذوالقرنین از نظر تاریخی چه کسی بوده است و بر کدام یک از مردان معروف تاریخ منطبق می‌شود، دیدگاه‌های مختلفی وجود دارد: 1- برخی معتقدند او کسی جز اسکندر مقدونی نیست. 2- جمعی معتقدند یکی از پادشاهان یمن بوده است. 3- جدیدترین دیدگاه این است که همان کورش کبیر پادشاه هخامنشی است. در تفسیر (نمونه) همین نظریه تأیید شده است. (تفسیر نمونه، جلد 12، ص 542 )مرحوم علامه طباطبائی در تفسیر (المیزان) این دیدگاه را از سایر نظریات منطبق‌تر بر آیات می‌داند. در این باره نظر قطعی نداده است. یأجوح و مأجوج، همان مغول و تاتار و دیگر اقوامی بودند که در قسمت‌های شمالی آسیا به صورت بیابان گردی زندگی می‌کرده‌اند. این دو کلمه به زبان چینی (منگوک و یا منچوک) است، که در زبان عربی و عربی یأجوج و مأجوج خوانده شده است. در ترجمه‌های یونانی نیز به (گوگ و مأگوک) برگردانده شده است. کلمه منغول و مغول نیز برگرفته شده از همان مأجوج است. این اقوام در برهه‌ای از تاریخ از لاک خود بیرون آمده و تقریاً تمام قسمت‌های متمدن زمین- از قبیل چین، ایران، روم و دیگر بلاد را- در نور دیدند و بیشتر آثار تمدن را نابود کرده و قتل و غارت بی‌اندازه‌ای به راه انداختند. البته پس از چندی در داخل ملل دیگر هضم شده و رو به اضمحلال رفتند. البته اکنون نیز نژاد مغول و تاتار، در آسیای مرکزی وجود دارند. پی‌نوشت‌ (1) ر. ک: تفسیر نورالثقلین، ج 3، ص 294 موفق باشید





مسئله مرتبط یافت نشد
1396@ - موتور جستجوی پرسش و پاسخ امین