باسلام. این داستان داستان ساختگی است و حقیقت ندارد. علامه مجلسی درباره این داستان میگوید: (لم اظفر به فی الاصول المعتبره) (بحارالانوار ج 52 ص 159). این حکایت را در کتابهای مورد اعتماد و معتبر نیافتیم. آیهالله شعرانی میگوید: حکایت جزیره خضرأ جعلی است و هیچ شکی در جعلی بودن آن نیست (جزیره خضرأ افسانه یا واقعیت به نقل از هشت رسالهی عربی آیهالله حسنزاده). آیهالله حسنزاده آملی میگوید: این داستان ساختگی است و در ساختگی بودن آن هیچ شکی نیست و اصل قضیه چنین است که مردی از مشرق به مغرب رفته است و حاکم آن دیار مهدی فاطمی بود و پس از او فرزندان او بودند و نام یکی از سرزمینهای آنان جزیره خضرأ بود این مسافر پس از بازگشت حکایت دولت اولاد مهدی فاطمی نقل کرده است. بعدها مردم به خاطر تشابه اسمی او را امام زمان پنداشتهاند. و حقیقت آن مسافرت به این صورت تحریف شده است (جزیره خضرأ افسانه یا واقعیت نوشته ابوالفضل طریقهدار به نقل از هزار و یک نکته نکته 990). یکی از دلایل ساختگی بودن این داستان این است که میگوید: این قرآن که در دست مردم است تحریف شده است. در حالی که قرآن تحریف نشده است و علمای شیعه و سنی به تحریف قرآن معتقد نیستند. قرآنی که همین الاَّن در دست مسلمانان است همان است که بر پیامبر اکرم نازل شده است. برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک.به: کتاب (جزیره خضرا افسانه یا واقعیت) ترجمه و تحقیق ابوالفضل طریقهدار، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم که در آن نظر 5 نفر از علما و دانشمندان جمع آوری گردیده است. همچنین کتاب جزیره خضراء در ترازوی نقد، علامه سید جعفر مرتضی، ترجمه: محمد سپهری در این زمینه مفید است.
باسلام خدمت شما و همکاران عزیزتان:می خواستم درمورد جزیره خضرا توضیحاتی بدهید ایا این جزیره واقعیت داردوبا مثلث برمودا ارتباط دارد وامام زمان(عج9درانجا زندگی می کنندو ...؟باتشکر از شما.
باسلام. این داستان داستان ساختگی است و حقیقت ندارد. علامه مجلسی درباره این داستان میگوید: (لم اظفر به فی الاصول المعتبره) (بحارالانوار ج 52 ص 159). این حکایت را در کتابهای مورد اعتماد و معتبر نیافتیم. آیهالله شعرانی میگوید: حکایت جزیره خضرأ جعلی است و هیچ شکی در جعلی بودن آن نیست (جزیره خضرأ افسانه یا واقعیت به نقل از هشت رسالهی عربی آیهالله حسنزاده). آیهالله حسنزاده آملی میگوید: این داستان ساختگی است و در ساختگی بودن آن هیچ شکی نیست و اصل قضیه چنین است که مردی از مشرق به مغرب رفته است و حاکم آن دیار مهدی فاطمی بود و پس از او فرزندان او بودند و نام یکی از سرزمینهای آنان جزیره خضرأ بود این مسافر پس از بازگشت حکایت دولت اولاد مهدی فاطمی نقل کرده است. بعدها مردم به خاطر تشابه اسمی او را امام زمان پنداشتهاند. و حقیقت آن مسافرت به این صورت تحریف شده است (جزیره خضرأ افسانه یا واقعیت نوشته ابوالفضل طریقهدار به نقل از هزار و یک نکته نکته 990). یکی از دلایل ساختگی بودن این داستان این است که میگوید: این قرآن که در دست مردم است تحریف شده است. در حالی که قرآن تحریف نشده است و علمای شیعه و سنی به تحریف قرآن معتقد نیستند. قرآنی که همین الاَّن در دست مسلمانان است همان است که بر پیامبر اکرم نازل شده است. برای آگاهی بیشتر در این زمینه ر.ک.به: کتاب (جزیره خضرا افسانه یا واقعیت) ترجمه و تحقیق ابوالفضل طریقهدار، انتشارات دفتر تبلیغات اسلامی قم که در آن نظر 5 نفر از علما و دانشمندان جمع آوری گردیده است. همچنین کتاب جزیره خضراء در ترازوی نقد، علامه سید جعفر مرتضی، ترجمه: محمد سپهری در این زمینه مفید است.
- [سایر] آیا مثلث برمودا همان جزیره خضرا و محل زندگی امام زمان علیه السلام است؟
- [سایر] با عرض سلام خدمت جناب عالی میخواستم ازشما سوال کنم نماز امام زمان(عج) به چه صورت خوانده میشود؟ واگر ممکنه توضیحی درمورد این نماز بدهید که درچه روزی خوانده میشود وآیا شرایطی قبل وبعد از نماز دارد یا خیر؟ باتشکر از شما
- [سایر] باسلام خدمت شما مشاور محترم دیگه خسته شدم اینقدر که بخاطر دیگران زندگی کردم خسته شدم از اینکه تو زندگیم حرف دیگران برام مهم بوده نمیدونم چجوری خودمو اصلاح کنم توروخدا راهنماییم کنید به هر مهمونی که دعوت میشم همش تواین فکرم که دیگران در موردم چی میگن برا همین هیچ لذتی از دور هم بودن نمیبرم دوست دارم همش تنها باشم تا اینهمه فکروخیال های آزاردهنده نداشته باشم خواهش میکنم کمکم کنید باتشکر
- [سایر] باسلام خدمت شمامن چندین بارمشکلم روتوی سایت های مشاوره مطرح کردم اماپاسخی دریافت نکردم امیدوارم شماسوالم روبی پاسخ نزارین.من حدودیک ساله که عقدکردم اماهنوزباشوهرم زیریک سقف نرفتم شوهرم اخلاق خوبی باهام داره خیلی مهربونه اماتنهامشکلی که داره اجتماعی نیست وباهیچ کدوم ازاقوام رفت وآمدنمیکنه به طوریکه تابه حال حتی برای یک بارهم خونه ی خاله وعمه وداییش نرفته ووقتی مهمان هم خونشون میاد یاحضورپیدانمیکنه یااگربیادهم یک کلام باکسی ارتباط برقرارنمیکنه قراره تادوسه ماه دیگه ازدواج کنیم ومن بایدباخانواده شوهرم(مادرشوهر،پدرشوهر،خواهرشوهر،جاری،وبرادرشوهرم)توی یک اتاق 12متری زندگی کنم تمام این مشکلات روتحمل میکنم چون عاشقانه دوستش دارم ودوست ندارم اطرافیانم بگن شوهرت آدم سردوغیراجتماعی چندین بارخواسته تغییربکنه امابازم فایده نداشته شوهرم 23سال داره وتامقطع فوق دیپلم هم درس خونده ودریک اداره کارمنده توروخداکمکم کنیدتابتونم شوهرم روباخودم تومجالس همراه بکنم مرتب به خاطراین موضوع باهم قهرهستیم ولی چون طاقت قهرباهم رونداریم زودبه طرفم میادوقول میده درست بشه امافایده نداره باتشکر.
- [سایر] .1سلام وخسته نباشید از سایت خوب شما ممنونم لطف\"اگر امکان داره بیشتر در برنامه های تلویزیون شرکت کنید باتشکر 2.دختر 34ساله مجرد دکترای تخصصی 3.با توجه به خانه ما وتجربه ای که من دارم ما به توضیح در مورد هرسه نوع اداب احتیاج داریم چون نه رفتار پدرومادرها باهم خوبه نه ارتباط انها با فرزندان ونه رفتار فرزندان با پدر ومادرها 3.درمورد تبعیض بین فرزندان هم به والدین تذکر بدهید چون باعث عقدهای شدن بچه ها میشن مثل من که بعدازاین همه سال هنوز پرازکینه وتنفرم نسبت به والدینم پدرم بسیار پسر دوست است پسر را خدا ودختر مایه خفت وننگ 4.از تبعیض وبی عدالتیش دیوانه شدم خیلی تلاش کردم بی خیال بشم ولی نشده حتی پیش روانشناس وکارشناش دینی هم رفتم 5.الانم که دیگه پیروفرتوت شده بخاطر اینکه به من وخوهرانم ارث تعلق نگیره تمام اموالش را بنام برادرانم کرده 6.در گذشته خیلی باهاشون بدرفتاری میکردم از 4سال پیش توبه کردم ولی درظاهرباهوشون خوبم قلب\" ازشون متنفرم ایا این نفاق نیست نمی توانم ببخشمشون برام دعا کنید از این وضیعت روحی نجات پیداکنم 7. با ازدواجم مخالف هستند ودعا میکنند تا اخرعمرشون من کنارشون باشم وقتی به دعاها فکر میکنم دلم میخواهد کتکشون بزنم واقع\"خدا این دعا را مستجاب میکند 8.خواهش میکنم جواب بدهید تا بلکه کمی ارام شوم
- [سایر] با عرض سلام خدمت شما حاج آقامن چند بار نامه فرستادم ولی جوابی دریافت نکردم اما دوباره مطرح میکنم من حدود 11 سال پیش ازدواج کردم خانواده ما اصلا با خانواده شوهرم همخوانی ندارد من در خانواده ای بزرگ شدم که به روابط فامیلی وصله رحم اهمیت میدهند ما چندین سال با عمه هایم همسایه بودیم روابط بسیار خوبی بین مادرم وآنها برقرار بود من با این دیدگاه خوشبینانه ازدواج کردم ولی وقتی با خانواده شوهرم مواجه شدم تا مدتها از برخوردهایشان گیج بودم شوهرم مرد خوب وبا ایمانی است ولی خواهر شوهرهایم بخصوص بزرگترین آنها همیشه میخواستند کاری کنند که برادرشان فقط در حد کنیز زنش را دوست بدارد و علاقه واقعی برای خانواده آنهاباشد بنا بر این به بهانه های مختلف فتنه گری میکردند تا این فاصله را ایجاد کنند بسیار اهل حرف و حدیث اند با توجه به این که برادرشان از بچگی با آنها بزرگ شده بود روی او نفوذ دارند من دو برادر شوهر دیگر دارم که آنها هم خانم هایشان وضعی مشابه با من دارند ما از 4 سال پیش تا اکنون باهم قطع ارتباط کردیم از آن موقع تا بحال زندگی من بهتر شده دخالت آنها وجود ندارد و علاقه شوهرم به من و بچه هایم بیشتر شده . اما مادرشوهر وپدرشوهرم بسیار به من علاقمند ند و من وشوهرم از نظر مالی بسیار به آنها کمک میکنیم من از آنها بدی ندیدم و همیشه به آنها سر میزنیم ولی من از بابت قطع ارتباط با خواهرهایش ناراحتم ازطرفی برایم مثل روز روشن است اگر ارتباط برقرار کنم همان آش وهمان کاسه است چون آنها چنان ماهرانه عمل میکنند که حتی برادرانشان با وجود شناخت آنها باز تحت تاثیر قرار میگیرند آنها چنان ماهرانه ریشه را قطع میکنند که تنه کاملا سالم میگذارند فقط زمانی متوجه میشویم که کار از کار میگذرد من فقط میخواهم بدانم آیا از لحاظ شرعی گناه متوجه ماست یا نه ؟ ما باید چکار کنیم ؟ باتشکر از شما
- [سایر] باسلام خدمت اقا ی مرادی من تقریبا یکماه پیش برایتان مشکلم را نوشته بودم معذرت می خواهم که نوشته ام ازحد مجاز طولانی شد.امشب برایتان مشکلم را دوباره می نویسم ولی خیلی خلاصه از شما می خواهم لطف کنیدو پاسخ دهید .متشکرم . ...من 24ساله هستم تقریبا 6 سال پیش با اقایی اشنا شدم و قصد ازدواج داشتیم ولی هم ایشون دانشجو بودند و هم من میدانستم پدرم با ازدواج ما مخالفت میکردند تقریبا سال سوم دانشگاهم قضیه ازدواج را جدی تر گرفتیم و من نیز مانع خواستگاری امدن ایشون نشدم.در مرحله اول با خواهرشان ملاقات داشتم ولی اینطور که مشخص شدخواهر ایشون برداشتهایی که از من کردند برخلاف واقعیت بود...وخانواده[اش] را برای مخالفت بامن تحریک کردن نمیدونم چرا ولی درست نبود برداشتهایشان .در مرحله بعدی به اجباراقا مادرشان برای دیدن من وخانوادهام امدند وبرداشتهای مادرشان نیز از خانواده ما به این برداشتها اضافه شد که مادرم خودش را میگیرد و هیچ دامادی نمیتواند با مادرم کنار بیاید .نمی دونم چرا ایا با یک نگاه دارند این همه برداشت می کنند ناگفته نماند مادر اقا ... به توصیه بزرگان فامیلشان تحقیق مفصلی از خانواده و من کرده بودند که جواب همه مثبت بودولی باز مخالفت می کنند چون من فامیلشان نیستم. الان من 24 ساله هستم وایشون27 ساله من لیسانسم را گرفته ام و ایشان فوق لیسا نس .بعد از مخالفت مادرشان اقا کلا به بهانه کاراز شهرمان رفته اندو تنها زندگی میکنند و ماهی یکبار به خانه سر نمی زنند .سیگاری هم شده اند . من موندم واقا و مخالفت خانواده شان. 1 چیکار کنیم که موافقتشان را جلب کنیم؟ 2از نظر روانی در وضعیت بدی به سر می بریم بیشتر اقا چیکار کنیم؟