سلام دوست عزیز برای اینکه بدانید ایشان برای شما مناسب هستند یا نه بایستی بدانید ایشان از لحاظ فرهنگی، اخلاقی و اقتصادی آدم ایده آل شما هستند یا نه. از لحظا فرهنگی می تونید با ایشون در مورد علایقشون صحبت کنید. درباره فیلم، سینما، موسیقی، مسائل دینی و . . . باهاشون صحبت کنید. البته لازم نیست که مستقیم از ایشون بپرسید که مثلا چه فیلمی دوست داره. کافیه شما از یک فیلم مورد علاقه خودتون حرف بزنید و ببینید اون چه اظهار نظری می کنه. اما اگر لازم شد ازشون بپرسید. در مورد مسائل اخلاقی همون پرس و جو از اقوام و . . . تا حد زیادی کافیه. در مورد مسائل اقتصادی بایستی بدونید ایشون از طریق رشته ای که خونده کار خاصی نمی تونه انجام بده، مگر اینکه بتونه به عنوان کارمند جایی استخدام بشه. اون هم که فعلا عملا دولت تعداد استخدامهاشو کم کرده و خیلی سخت شده. اما اگر خودش آدم باجربزه ای هست و شواهد و قرائن نشون می ده می تونه از پس خودش بر بیاد می تونید روش حساب کنید. همه اینها مستلزم این هست که شما با ایشون هم کلام بشید و باهاش چند جلسه صحبت کنید. اون چیزهایی که شما اینجا نوشتید به نظر می رسه ایشون آدم مناسبی باشه، بنابراین توصیه من به شما اینه که در عین حال که احتیاط می کنید، خوشبینانه باهاش وارد رابطه بشید و یک زمان معین مثلا 6 ماه به خودتون بدید که بتونید توی این مدت تصمیم نهایی رو بگیرید. لازم نیست به ایشون بگید که من به خودم 6 ماه زمان دادم. کافیه این زمان معین توی ذهن خودتون باشه و سر اون مدت تعیین شده تصمیم نهایی رو بگیرید. در ازدواجهای فامیلی مخصوصا پسرعمو و دختر عمو هم مسائل ژنتیکی وجود داره که در صورت لزوم بایستی آزمایشهای لازم رو بدید و هم اینکه بایستی روابط قدیمی دو خانواد مدنظرتون باشه. اگر دو خانواده رابطه بدی باهم داشته باشن، مسائلی که مدتها بین دو خانواده مسکوت مونده ناخواسته وارد زندگی شما هم ممکنه بشه و زندگی رو به کامتون زهرآلود می کنه. راه حل این مسائل اینه که پسر آدم مقتدری باشه و بتونه جلوی دخالتهای هر دو طرف رو بگیره. پیروز باشید
با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما آقای دکتر غریبی
غرض از مزاحمت من از شما میخوام که منو راهنمایی کنین
من پسرعموم از من خواستگاری کرده ویژگی هایی که داره از لحاظ اخلاقی خیلی خوب هست البته من تا حالا باهاش صحبتی نداشتم ولی همه میگن که از لحاظ اخلاقی و رفتاری خیلی خوب هست از لحاظ ظاهری متوسط هست لیسانس علوم اجتماعی داره کار ثابت و رسمی نداره و اهل کار هست هر جایی کاری باشه انجام میده از کارگری ساختمان گرفته تا هر کار دیگه ای ویژگی های خودم لیسانس کامپیوتر دارم از لحاظ ظاهری متوسط خیلی معتقد به اعتقادات دینی هستم و محجب هستم، از لحاظ رفتاری دختری ساکت و آروم هستم و سعی میکنم سرم تو لاک خودم باشه و کاری به کسی ندارم
سلام دوست عزیز برای اینکه بدانید ایشان برای شما مناسب هستند یا نه بایستی بدانید ایشان از لحاظ فرهنگی، اخلاقی و اقتصادی آدم ایده آل شما هستند یا نه. از لحظا فرهنگی می تونید با ایشون در مورد علایقشون صحبت کنید. درباره فیلم، سینما، موسیقی، مسائل دینی و . . . باهاشون صحبت کنید. البته لازم نیست که مستقیم از ایشون بپرسید که مثلا چه فیلمی دوست داره. کافیه شما از یک فیلم مورد علاقه خودتون حرف بزنید و ببینید اون چه اظهار نظری می کنه. اما اگر لازم شد ازشون بپرسید. در مورد مسائل اخلاقی همون پرس و جو از اقوام و . . . تا حد زیادی کافیه. در مورد مسائل اقتصادی بایستی بدونید ایشون از طریق رشته ای که خونده کار خاصی نمی تونه انجام بده، مگر اینکه بتونه به عنوان کارمند جایی استخدام بشه. اون هم که فعلا عملا دولت تعداد استخدامهاشو کم کرده و خیلی سخت شده. اما اگر خودش آدم باجربزه ای هست و شواهد و قرائن نشون می ده می تونه از پس خودش بر بیاد می تونید روش حساب کنید. همه اینها مستلزم این هست که شما با ایشون هم کلام بشید و باهاش چند جلسه صحبت کنید. اون چیزهایی که شما اینجا نوشتید به نظر می رسه ایشون آدم مناسبی باشه، بنابراین توصیه من به شما اینه که در عین حال که احتیاط می کنید، خوشبینانه باهاش وارد رابطه بشید و یک زمان معین مثلا 6 ماه به خودتون بدید که بتونید توی این مدت تصمیم نهایی رو بگیرید. لازم نیست به ایشون بگید که من به خودم 6 ماه زمان دادم. کافیه این زمان معین توی ذهن خودتون باشه و سر اون مدت تعیین شده تصمیم نهایی رو بگیرید. در ازدواجهای فامیلی مخصوصا پسرعمو و دختر عمو هم مسائل ژنتیکی وجود داره که در صورت لزوم بایستی آزمایشهای لازم رو بدید و هم اینکه بایستی روابط قدیمی دو خانواد مدنظرتون باشه. اگر دو خانواده رابطه بدی باهم داشته باشن، مسائلی که مدتها بین دو خانواده مسکوت مونده ناخواسته وارد زندگی شما هم ممکنه بشه و زندگی رو به کامتون زهرآلود می کنه. راه حل این مسائل اینه که پسر آدم مقتدری باشه و بتونه جلوی دخالتهای هر دو طرف رو بگیره. پیروز باشید
- [سایر] با سلام خدمت خانم دکتر بهرامی من خیر سرم لیسانس روانشناسی و شاغل و دارای یک دختر دو ساله هستم و همسرم (به لحاظ اخلاقی متدین و خوش خلقه)10 سال از من بزرگتر،کارمند و وضعیت اقتصادیمون تقریبا بد نیست از ماشین منزل من استفاده میکنم دخترم رو به مهد می برم و میارم و خرید منزل علاوه کار خونه هم با منه.اما مدتی است که با همسرم در هر زمینه ایی اختلاف نظر پیدا کرده ام و مشکلم تا آن اندازه حاد شده که به فکر خودکشی و طلاق افتاده ام نمی دانم باید چکار کنم همسرم مدام برای درست کردن غذای خاصی بهانه می گیرد غذای معمولی نمی خورد ولی تازگی ها یه ذره بهتر شده قبل از این به جز استرس یک مادر شاغل استرس غذا درست کردن داشتم و حتی فکر به اینکه چی درست کنم آزارم میداد و گریه ام می انداخت ولی مشکل جدید و شاید قدیمم اینه که همسرم بیشتر اوقات نظر من براش مهم نیست همیشه سعی داره مخالفت منو با عدم تمکین معنی کنه و میگه که نمی خواد منت تو روی سر منو دخترم باشه تو برای من و دخترم هیچی نکردی و منت نذار هر کاری براش میکنم به نظرش نمی آد و میگه وظیفته به خدا دیگه خسته شدم و آرزوی مرگ میکنم تو رو خدا راهنماییم کنید.
- [سایر] با عرض سلام و خسته نباشید خیلی خیلی خیلی فوری و جدی الآن عصر جمعه و انتظار منتظران ظهور اجرتان با صاحب این وقت.میدونم سرتون خیلی شلوغه ولی خواهش میکنم منو مورد لطف خودتون قرار بدید و به پیامی که چند روز پیش هم در مورد شوهرم دادم جواب بدید 1_ 21 سالمه 2_شوهرم 23 سالشه 3_خیلی متوقع،عصبی،تند،بد دهن ،بد اخلاق،مغرور وهمیشه لقمه حاضر میخواد و خیلی ویژگی های دیگه 4_نزدیک به 2 ساله عرسی کردیم 5_تا به حال 5 شغل عوض کرده! 6_با کوچکترین ناراحتی سراغ سیگار میره 7_ظاهر مذهبی داره اما فیلم مبتذل و موسیقی حرام گوش میده 8_شوهرم و خانوادش اهل آداب معاشرت و اصلا اجتماعی نیستند،تضاد فرهنگی،مذهبی،فکری و خانوادگی شدید داریم 9_پدر شوهرم 5ساله فوت شده و با مادر شوهرم در یک ساختمان زندگی میکنیم 10_صبرم تموم شده و دارم افسردگی میگیرم 11_بهم میگن بچه دار بشم درست میشه ولی نه من نه شوهرم امیدی نداریم که با بچه درست بشه 12_مدام توی دعوا میگه بیا از هم جدا بشیم،با این حال که صبری برام نمونده اما از طلاق میترسم چون خونه بابام 3 بار اقدام به خودکشی نا فرجام داشتم (به خاطر رفتار پدر و مادر بی احساس و بی محبت و خشک مذهبی)در کمال تعجب باید بگم یکی یه دونه تشریف دارم!!!!!!!! 13_شوهرم توی دعوا یکبار چاقو کشید و دفعات دیگه وسیله پرت میکنه 14_شما رو به این وقت عزیز جواب بدید،چکار کنم؟ نه میخوام به خونه بابام برگردم نه به این زندگی ادامه بدم. دوران عقد یکبار با شوهرم خدمت آقای سرلک،مرکز مشاورتون اومدیم(حدود 2 سال پیش) 15_مجددا از وقتی برام میگذارید تشکر میکنم،دعا گوی شما هستم.
- [سایر] ا عرض سلام و خسته نباشید خدمت حاج آقامرادی 1-من دختری 21 ساله دانشجوی رشته کامپیوتر از شیراز هستم. 2-خواستگاری دارم 27 ساله از ...(یکی از شهرستانهای استان ...) که عموی دوستم میشه خانواده دار هستند و پسر خوبی به نظر میرسه دیپلم داره و شغلش هم آزاد هست 3-مراحل خواستگاری 3 جلسه طول کشید ودر 2 جلسه اخر با هم صحبت کردیم 4-اما حاج آقا من نمیتونم راجع بهش نظر قطعی بدم نه میتونم جواب مثبت بدم نه منفی البته میزان رضایتم بیشتر از نارضایتیم هست 5-تا یکی دو هفته دیگه باید جواب نهایی رو بدم 6-حاج آقا من همیشه دوست داشتم کسی که منو میخواد اگر یکبار بهش نه گفتم ول نکنه بره دلم میخواد بدونم چقدر براش ارزش دارم؟حاضر هست یکبار دیگه ازم خواستگاری کنه یا نه؟حالا هم قصدم اینه که به ایشون جواب منفی بدم ببینم مجددا ازم خواستگاری میکنه یا نه ؟ برای چیزی که میخواد تلاش میکنه یا نه ؟اصلا واقعا منو میخواد یا فقط اومده که یه زنی گرفته باشه؟ و اگه من نشدم عیب نداره یکی دیگه؟ 7- حالا سوالم از شما اینه که به نظرتون اینجور امتحان کردن درسته یا نه ؟ با توجه به این که اونا مال یه شهر دیگه هستن و باید خیلی سفت و سخت امتحان شن.به قول حافظ شیراز که میگه: در خلوص منت ار هست شکی تجربه کن کس عیار زر خالص نشناسد چو محک حاج آقا یه تفال به حافظ زدم همین غزل که یه بیتشو واستون نوشتم اومد البته میدونم آدم آیندشو دسته فال نمیده ولی خوب فال آدمو یه دل تر میکنه گاهی میگم اگر برگشت که جواب مثبت رو بهش میدم ولی اگر برنگشت چیزی از دست نخواهم داد بازم موقعیت های خوب یا شاید بهتر برام میادتازه اگر واقعا قسمتم با ایشون باشه هیچ چیز جلوی این ازدواجو نمیتونه بگیره و اون دوباره میاد من خیلی به قسمت تو ازدواج اعتقاد دارم 8-حاج آقا واقعا نمیدونم چیکار کنم راهنماییم کنید و اگر جایی دارم اشتباه میکنم بهم بگید درک میکنم که سرتون خیلی شلوغه باور کنید من سعی کردم همیشه تو سایت جستجو کنم و کمتر مزاحم وقت شما بشم و جواب سوالاتم رو هم با جستجو کردن میگیرم ولی لطفا اینو جواب بدید اگر قابل جواب دادن هم نیست حداقل یه جواب بدید که من بفهمم درست تو سایت عضو شدم لطفا اگر جواب دادید شهر محل سکونت آقا پسر رو نقطه چین کنید وقتتون رو خیلی گرفتم شرمنده- سایت فوق العاده ای دارید من که هر وقت میرم تو سایت زودتر از یکی دو ساعت نمیتونم بیرون بیام از بس که جالب و خوب هست-سپاسگذارم موفق باشید
- [سایر] سلام خانم تقدسی عزیز خسته نباشید!راستش من مجردم 19سالمه دانشجوئم 17سالگی کاراموزی بانک میرفتم اونجا یه اقایی بود که باهم اشنا شدیم کارمندبانک بود مثلا میرفتم به من گنگ نگاه میکرد منم چون اولین رابطم بود با پسرا دیگه باهاش رفتم تو رویا که مطمئن بودم که ماباهم ازدواج میکنیم خیلی خیلی دعا کردم ولی نشد الانم اون مجرده 30سالشه،اون که تموم با این همه ضربه که ازش خوردم!از اون به بعد خیلی دعا کردم و از خدا خواستم که زودتر موقعیت ازدواج منو فراهم کنه و زودی ازدواج کنم ولی هنوز مجردم....چند وقت پیشم که باز یه اقای مهندسی بود برامون کار میکرد چو افتاده بود که تو خانوادم این منو میخواد منم که ذوق زدههه ولی اونم نصبت به من نظری نداشت و رفت،من واقعا ضربه سنگینی خوردم......تا به الان هم نه با پسری تلفنی رابطه داشتم و نه دوست پسری داشتم---نمیدونم چرا انقدر زود به یه پسری وابسطه میشم و باهاش میرم تو رویا.....الانم یه پسرعمه دارم که حس میکنم بهم نظر داره ولی تا الان ازم خواستگاری نکرده حالا الان همش با اون میرم رویا ولی خودمو خیلی کنترل میکنم....خانم تقدسی من خیلی خیلی خیلی دوست دارم ازدواج کنم راستش هرجا که میرم بهم خوش نمیگذره...میرم خرید میگم الان من نامزد بودم چقدر خوب بود دست نامزدمو گرفته بودم باهم راه میرفتیم مدام به بقیه زن و شوهرا نگاه میکنم غبطه میخورم،یا میرم پارک میگم چقدر بهم بیشتر خوش میگذشت که الان نامزد داشتم و پیشم بود....شما دیگه فکر کن هرجا که میرم همینه همه ی این فکرا باهامه از دانشگاه و باشگاه گرفته تاااااامهمونی و خرید همه جا!الان دیگه باشگاه نمیرم میگم بعد نامزدی میرم،یه هر نوع کلاس سرگرمی دیگه ای یا دانشگاه یه همکلاس دارم که نامزده همش به اون نگاه میکنم غبطه میخورم میگم خوش بحالش انتخب شده چه با خیال راحت اینجا نشسته،مدام میرم حلقه های ازدواج تو خیابونا رو میبینم.....اینم بگم اصلا اهل دوست و رفیق نیستم کنارشون بهم خوش نمیگذره.....بیشتر با خالمم که اونم ازدواج کرده و یه بچه کوچیک داره وقتی شوهرش میاد دنبالش یا میره خونه مادرشوهرش خب منم خیلی دلم میخواد!خیلیم معتقدم و از خدا میخوام که زودتر ازدواج کنم ولی هنوز موقعیتش فراهم نشده...من مانتوییم موهام کاملا داخله همش فک میکنم ینی من موهام بیرون بود بیشتر پسرا رو به خودم جذب میکردم ولی ترس از خدا اجازه این کارو بهم نمیده!خودم ظاهرم خوبه قیافمم خوبه.خداروشکر جو خانوادمم ارومه یه خواهر9ساله دارم پدر ومادرمم خیلی به حرفمم همه چیز رو برام مهیا میکنن...ولی من دوست دارم مستقل باشم!شما چه راهنمایی برام دارید؟
- [سایر] سلام من دانشجوی سال اخر هستم مدتی است که قصد ازدواج دارم وبه خانواده و اطرافیان هم گفتم که موردی رو به من معرفی کنن به دلایلی نشد در دانشگاه دختر خانومی رو دیدم به نظرم خوب امد با دوست صمیمی ام هم مشورت کردم او هم اونو میشناخت با این همه تحقیقات کردیم دیدیم مورد خوبی است قرار گذاشتیم با هم صحبت کنیم اصل صحبتی که کردم میگم تا فکر نکنین که قضیه عشق و عاشقی بوده و ... بهش گفتم من راه خودمو انتخاب کردم و اون راه خداست واگه کاری رو تشخیص بدم بر خلاف نظر خداست انجام نمیدم حتی اگه ناراحت بشین در ضمن ما باید هدفمون رسیدن به خدا باشه نه چیز دیگر ی بهشون گفتم مادرمو میارم با شما صحبت کنه اگه قبولتون نکرد من بدلیل اعتقادی که به تجربه مادرم دارم حرفش رو قبول میکنم که مادرم هم اونو پسندید بعد از مدتی من از طریقی متوجه مسئاله ای شدم واون هم این بود که ای دختر خانوم یک سال پیش خود کشی کرده بوده دلیلش مفصله بعد خودش هم تایید کرد و گفت که بعد از خود کشی بسیار تنها بودم و کسی منو درک نمیکرد در این تنهایی رو به خدا اوردم و اون هم کمکم کرد برداشت خود من از این قضیه اینه که اون بیشتر به خاطر صحبت های من جذب شده خدا کمک کنه بتونیم عمل کنیم بگذریم هم من هم ایشون با ادم های مختلفی مشورت کردیم و به این نتیجه رسیدیم که به درد هم میخوریم در ابتدا انتخاب ما خیلی منطقی بود ما زنگ زدیم منزلشون اون ها گفتن که ایشون یه خواهر بزرگتر داره تا اون نره ما اینو نمیدیم از ما اسرار و از اون ها انکار من حتی خودم با پدرشون صحبت کردم ولی مرغ اونا یه پا داره این بنده خدا هم خیلی تو خونه تحت فشاره و تقریبا شبیه به یک زندانی باهاش رفتار میشه حتی اجازه نداره با دوستاش بره بیرون و کسی هم به حرفاش گوش نمیکنه خانوادش به اون به دیده یک محکوم نگاه میکنن این بنده خدا هم میگه اخر یه روز خسته میشم شناسناممو ور میدارم میام بیرون که من با ملایمت بهش توضیح دادم که نباید این کار و بکنه و من خودم با کمک خانوادم راه حلی برای مشگل اون پیدامیکنم چون پدر من در جریان کامل قضایا هست ولی اون هم دیگه راه حلی به ذهنش نمیرسه از طرفی اگر من هم کم بیارم بنده خدا ممکنه کاری دست خودش بده که تلویحا به یکی از دوستاش گفته حالا من هم موندم چیکار کنم امیدوارم به راهنمایی شما تو رو خدا یه راه حلی جلوی پای ما بزارین ... خیلی ممنون میشم اگه کمکمون کنین
- [سایر] با عرض سلام خدمت شماخانم دکتر موضوع سوال من راجع به خواهرکوچکترم هست که یک سال قبل وقتی دوم دبیرستان بوده با ی پسر که گویا خیلی پاپیچش میشده ارتباط دوستی برقرار میکنه و حدودن 6ماهی از دوستی مخفیانشون که میگذره خانوادمون البته به جز پدرم که هنوز اطلاعی ندارن متوجه میشیم و جلوی ارتباطش رو میگیریم البته رابطشون فقط در حد دوستی ساده بوده وشکر خدا به جاهای بد کشیده نشده حالا بعد از یک سال که گذشته و ما خیلی اونو زیر نظر داشتیم و حواسمون به رفت وآمداش بود همچنین تلفن همراهش روازش گرفته بودیم من چند روز پیش متوجه شدم که باز داره به صورت مخفیانه این بار فقط با رد بدل پیام با پسرای دیگه ارتباط احساسی برقرار میکنه وفهمیدم که متاسفانه حرف های بسیار رکیک هم توی پیاماشون هست که بهم میدادند ازش که پرسیدم گفت همین مزاحمای تلفنی که همیشه هستن و بهشون جواب میده واینجوری باهاشون ارتباط برقرار میکنه درواقه این دختر عزت نفسش رو ازدست داده و من خیلی از عاقبتش میترسم خانم دکتر ما3تاخواهریم وبرادر نداریم همچنین خواهرم نماز نمیخونه بهش هم که میگم میگه به خاطر خطایی که کردم روم نمیشه جلوی خدا وایسم و از خدا میترسم ولی ی روز میخونه باز ول میکنه و نمیخونه خیلی لجبازه و توی خانوادمون تقریبا تنها کسی هست که زیاد مجادله میکنه و توی روی بقیه وایمیسه همچنین با خواهر بزرگم هم خیلی بحث میکنه و تو روش می ایسته چون خیلی از نظر شکل وقیافه وهمچنین اخلاقیات شبیه به هم اند خیلی به خواهرم حسودی میکنه مثلن هرچیزی که اون میخره دوست داره داشته باشه و در واقع این قضیه دوست شدنش هم برمیگرده به وقتی که خواهرم تصمیم به ازدواج گرفت و ازدواج کرد خانم دکتر ما اینقدر از تاثیر فیلمها و ...روی رفتارش میترسیم که حتی یک ماهی ماهواره داشتیم ولی باز قطعش کردیم ماهواره هم که میگم منظورم دیدن فیلمای بد نیستا همین کره ای ها ..خانم دکتر قبل ازاینکه دوباره بخواد شروع کنه به این کارا رمان ازاینترنت میگرفت و مدت خیلی زیادی پشت کامپیوتر مینشست ورمان میخوند مامانم هم خیلی میترسید که چیزای بد بخونه نگذاشت بخونه وحالا همونو برای من بهانه کرده بود که وقتی رمان میخوندم حواسم پرت میشده و به هیچی فکر نمیکردم ولی وقتی شما نذاشتین بخونم منم هیچ سرگرمی نداشتم واینجوری سرم دراومده خانم دکتر خواهش میکنم شما به من بگین چی کار کنم؟ من چه جوری باهاش رفتار کنم وچه جوری میشه روانش و روحش که اینقدر کثیف شده رو درستش کرد ؟خانم دکتر من فرزند دوم خانواده ام 22سالمه خواهر بزرگم 24سالشه وخواهر کوچکم 16سالشه و میره سوم دبیرستان خانم دکترماخیلی نگران درسش هم هستیم خانم دکتر من تنها کسی ام که از این اتفاق جدیدش خبر دارم وبرای همین این روان پریشان خواهرم داره منو دیوونه میکنه توروخدا کمکم کنید ممنون میشم
- [سایر] با سلام به خدمت جناب اقای مرادی حاج اقا من تا حدودی برنامه ی شما را دیده ام و همیشه از شنیدن حرفهایتان لذت برده ام غرض از مزاحمت اینکه سوالاتی داشتم که تقاضا دارم به انها جواب بدهید. من دختری 20 ساله هستم که در سال اول ورودم به دانشگاه(تقریبا 2 سال پیش ) اقایی که هم کلاسی ام بود به من ابراز علاقه کرد و من هم بعد از مدتی به او علاقه مند شدم و به او جواب مثبت دادم. البته فقط مادرم از جریان خبر داشت و مرتب مرا نصیحت می کرد ولی من به حرفهایش گوش نکردم و مدتی با ان اقا دوست بودم .البته تو رو خدا فکر بدی در مورد من نکنید قصد ما فقط ازدواج بود و این دوستی برای شناخت بیشتر و جور شدن شرایط ازدواج . دو ترم که گذشت او برای امدن به خاستگاری اقدام کرد ولی پدرم حتی با امدن انها به منزلمان مخالفت کرد چه برسد به جواب مثبت .و دلیل مخالفتهای پدرم نداشتن شغل وسن کم (21 سال )و نرفتن به سربازی بود. دیگر ارتباطمان را با هم خیلی کم کردیم و فقط در حد ایمیل با هم ارتباط داشتیم.این اقا یک شب خوابی دید که تعبیرش این بود که خدا بهش توجه خاصی داره .از اون روز به بعد رفتارش به کلی تغییر کردو به قول خودش هر روز به خدا نزدیکتر میشه . حالا چیزایی میگه که من واقعا تعجب میکنم .مثلا میگه قبل از ازدواج باید بگی که این چیزها رو در اینده قبول میکنی. اون میگه نباید جشن عروسی بگیریم چون گناهه و در عوضش به زیارت میریم - میگه زن نباید بیرون از خونه کار کنه چون مجبور میشه با نامحرم ها برخورد داشته باشه و در نتیجه گناه کنه - میگه بعد از ازدواج باید هر دومون 10 سال برویم حوزه درس بخونیم-میگه توی زندگی اینده قصد داره تلویزیون رو از زندگیش حذف کنه- گوشت نخوره- و تا می تونه روزه بگیره و میگه همسرش هم این کارها رو در حدی که می تونه باید انجام بده-حاج اقا با این حرفایی که میزنه دیگه نمی خوام باهاش ازدواج کنم و دیگه هیچ علاقه ای بهش ندارم .چون به نظرم اون دچار اشتباه شده . و خدایی زندگی کردن به این چیزا ربطی نداره. از طرفی مغرورتر و لجبازتر از اونیه که از حرفش برگرده خواهش می کنم شما بگید حاج اقا این کارا به نظر شما درسته یا نه؟ایا زندگی خدایی اینجوریه؟ در ضمن من توی یه خانواده ی مذهبی بزرگ شدم و نمازو روزه و قران رو هیچ وقت فراموش نکردم. و تنها گناه بزرگی که مرتکب شدم دوستی با او بود ولی بعد توبه کردم و الان دیگه باهاش قطع رابطه کردم و مطمئنم خدا منو بخشیده. حاج اقا ازتون تمنا دارم پاسخ سوال مرا بدهید.با تشکر از شما
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید ابتدا اجازه بدید وضعیت خودم رو مشخص کنم: پسری 21 ساله هستم، مجرد و در خانواده ای مذهبی. پدربزرگ من مجتهد هستند، عموی من شهید، و همچنین اعتقادات مذهبی مادرم بسیار از پدرم سفت و سخت تر و خشک تر هست. در رشته برق تحصیل میکنم و ساکن مشهد هستم. پدر من از مدیران دولتی هستند و سطح مالی خانواده ما مانند تمام کامندان دولت متوسط هست. اما ماجرا از چه قراره؟ خیلی ساده بخوام بگم (که از جنابعالی دارم اینه که داستان رو با فرض صحت همینطوری که میگم از من بپذیرید. اگر سوالی بود در خدمت هستم.) من همسر آینده خودم رو پیدا کردم. نیمه گمشده خودم. کاملا از هم شناخت داریم و انتخابی کاملا عاقلانه بوده که با صحبت های جدی ما پیرامون ازدواج قطعی بودن انتخابمون مشخص و مشخص تر میشه. ما کاملا در دنیای هم هستیم. تفاهم از ریز ترین و جزئی ترین کار ها شروع میشه و حتی تا طرز نگاهمون به دنیا و نحوه پرستش خدامون هم میرسه. به واقع این خانم جمیع آرزوهای از کودکی تا حال بنده هست. اما مشکل من: تمام مشکل اینه که من این ها رو چطور به خانواده خودم اثبات کنم؟ برای پدر من مهم ترین چیز درس من هست. این اغراق نیست اگر بگم حتی اجازه بیرون رفتن از خونه رو به من نمیدن و میگن فقط درس. پدرم همواره گفته آرزوی من اینه که تو صبح تا شب تو اتاقت درس بخونی و فقط برای نهار بیای بیرون! پدر من جز درس با من حرف دیگه ای نمیزنن. و مطمئنم سخن از ادواج در این موقعیت که من چند ماه دیگه کنکور دارم یک جوک براشون خواهد بود! اما من؟؟ واقعا نمیتونم درس بخونم...چه دلیلی داره من همسر آینده مو رها کنم، بهش فکر نکنم، تمرکز بخوام بکنم برای کنکوری که 9 ماه دیگه هست؟ من در این چند ماه اخیر حتی یک لحظه هم نشده که به مشکلات و دغدغه ها فکر نکنم...واقعا تنها راه تمرکز من این هست که خانمم کنارم باشه. در اون صورت لتسکنوا الیها میشم و میتونم با قدرت کنکور هم بدم! این خانم در شهرستان آباده شیراز هستند. پس شد فاصله دور. پدر ایشون میونه ای با دین و مذهب نداره و حتی مخالف هم هست. پس شد دیانت پدر که پدر من براشون بسیار سطح مذهبی خانواده دختر مهم تر هست تا تفاهم و اینها اولین آشنایی ما از طریق اینترنت بوده. پس شد اینترنت. (که پدر من به سبب اعتقادات سنتی به شدت با اینترنت مخالف هستند( مسائلی مثل شغل و این ها هم از طرف من هست که اگر پدرم به ازدواج رضایت بدند میتونن این ها رو برای من ردیف کنن. نکات اضافی: لازم به ذکر هم هست که این خانم هیچ توقعی از من ندارند. نه خونه آن چنانی و نه مهریه بالا و نه مراسم عروسی حتی. با اومدن به مشهد و زندگی در شهر دیگه هم واقعا مشکلی ندارند.
- [سایر] سلام حاج آقا من برنامه های شما را به صورت مرتب دنبال میکنم و در حال حاضر شدیدا احتیاج به مشاوره شما دارم .من مدت کوتاهی است که با آقا پسری اشنا شدم که این اشنایی در محل کار من صورت گرفت و این اشنایی منجر به یک دوستی 3 ماهه البته فقط با اطلاع مادرم بوده این آقا به من پیشنهاد ازدواج داده بود به همین علت برای اشنایی بیشتر من حاضر شدم که با این آقا صحبتی چند ماه داشته باشم . الان از این دوستی 3 ماه میگذره که البته این اقا با خانوادشون هم به خواستگاری من آمده اند و تقریبا دیگه خانوادهها از ارتباط ما باهم اطلاع دارند مسئله من اینه که ما از لحاظ مادیات خیلی بالاتر از این خانواده قرار داریم من دختری هستم که در حال حاضر اصلا مشکلی مادی ندارم اما این اقا از لحاظ مادی در حد صفر که سرمایه ایشون در حال حاضر 7 میلیون بیشتر نیست که اونم وام گرفته البته ما از لحاظ فرهنگی یا از لحاظ اخلاقی و مذهبی با هم تفاوت زیادی نداریم حتی با امدن ایشون تو زندگی من باعث شد که من از لحاظ نوع پوشش خیلی خیلی تغییر کنم در صورتی که قبل از امدن این اقا من دختری بودم که هر مدلی که دلم میخواست بیرون میرفتم زیادم اهل نماز نبودم ولی با امدن این اقا تشویقم کرد که نماز بخونم .درکل من از لحاظ اخلاقی هیچ مشکلی با ایشون ندارم تحقیقم که رفتیم جز خوبی چیزی از این خانواده من نشنیدم تنها مسئله که بین ما هست از لحاظ مادیات با توجه به شرایط کنونی جامعه با تورم نمیشه مسائل مادی رو در نظر نگرفت انسانیت و خوبی و معرفت یک طرف قضیست ولی مادیات هم تاثیر به سزایی در شروع یک زندگی میتونه داشته باشه.شایان ذکر است که من دختری 20 ساله هستم و ایشون هم 26 ساله که از لحاظ تحصیلیم هم دارای مدرک لیسانس هستند و من دیپلم .در حال حاضر هم هم من کارمندم و هم این اقا که کارشون حسابرسی است و که ما با هم در ماه برجی 700 هزار تومن دارم .ولی باز هم با این خرجها و قیمتهایی که سر به فلک گذاشته آیا میشه یه زندگی درست کرد؟من 50 درصد به خاطر عشق و علاقه و خصوصیات خوبی که این اقا دارند حاضرم که زنشون بشم 50 درصدم به خاطر پشتیبانی پدرم هست که مطمئنن پشت منو خالی نمیکه اگه بخوام کمک مالیم به من میکنه ولی شاید غرور و شخصیت یک انسانی چنین قضیه رو برندارد من اگه میگم کمک از سر تکبر نمیگم اگه پدرم چیزی میگه یا کمکیم میکنه از سر دلسوزی پدرانه میگه و این نیست که من بخوام به اون احساس ترحم یا اینکه بخوام منتی سرش بزارم باشه این پسر از لحاظ خانواده هیج پشتوانه مالی نداره اینها یک خانوداه ای هستند که فقط از لحاظ فرهنگی و درس پیشرفت کردند و بچه ها هیچ چشم داشتی به کمک پدر و مادر ندارن ولی اگه من میخوام که این اقا را به همسری بپذیرم به کمک پدرم دلخشوم ولی تا الان این مسئله رو به ایشون نگفتم .این خانواده از روزی که به خواستگاری من امدند تا الان ما تا حالا به خونه اینها نرفتیم ولی پدر و مادر منم اصرار دارند که چون شما خودتون با هم اشنا شدید با شناخت بیشتر بشه بد وکه تا دیروز وقتی پدر و مادر من برای تحقیق برن این اقا و مادرشون رو جلوی در ببیند و به منزلشان بروند که طبق گفته های پدر و مادرم میگفتند که احساس خجالت میکردند که بد از برگشت این اقا با تماس گرفت و به خاطر اینکه پدر و مادر من اتفاقی به منزلشون رفتن و اینها وسایلی برای پذیرایی نداشتن کلی عذر خواهی کرد که از لحن صحبتش متوجه شدم که احساس میکرد پدر من با دیدن وضعیت زندگی اینها پشمون بشه در صورتی که خانواده من از این قبیل ادم های ظاهر بین نیستند .با توجه به توضیحات لازم به نظر شما این ازدواج با این فاصله طبقاتی و این خصوصیات اخلاقی مشترک و همچنین اینکه نظر پدر من در مورد این ازدواج 5050است صحیح است یا خیر ؟
- [سایر] سلام خدمت حاج آقای مرادی واقعا خسته نباشین ... یه مدته با سایتتون آشنا شدم ... خیلی ازش چیزی یاد گرفتم ... ولی واقعا به قول دکتر خراسانی میترسیم ازین که روزی این دلخوری کاربران از جواب ندادن های شما و گلایه کردنهای نابجا شما رو دلسرد کنه، از طرفی هم ناراحتیم که چرا واقعا این همه سوال تکراری هست و وقت شما رو میگرند تا شما واقعا سوالا و پیامایی که حقشونه خونده بشند و جواب بهشون داده بشه رو نداشته باشین ... و این که درحالی که میشه مشکلاتی حل بشه با این رعایت نکردن های کاربران این امکان از دست بره ... چند پیشنهاد دارم ... 1- میشه امکان ارسال پیام رو محدود کرد ... مثلا فقط هر جمعه از ساعت 8 تا 10 بخش ارسال پیام باز باشه ... و شما در طول هفته به پیامها جواب بدین ... اینجوری بیشتر درک میکنند که وقت شما محدود هست ... و اینکه چون مجبور میشند صبر کنند تا زمان مقرر، مطمئنا به جوابها و یادداشتهای شما برای دیگران مراجعه میکنند و جستجو میکنند و مسلما با این کار تعداد سوالای تکراری خیلی کمتر میشه و خیلی ها جوابشون رو میگیرند و یا متوجه میشن که سوالی که میخوان بپرسن بیهوده یا غیر منطقی هست ... و اونایی که سوالای بیهوده میخوان بپرسند یا هی پیام بدند که چی شد جواب ما و به قول آمارهایی که خودتون میدین به 200 تا 300 پیام هم برسه پیامهاشون فقط صبر کردن رو یاد میگیرند ... و مسلما آرامش شما حفظ خواهد شد ... و در هنگام مراجعه به سایت لذت میبرید تا این که هی حسرت بخورید که چرا اینا اینجوری رفتار میکنند و بازم ...... 2- میشه که شما از بین همین کاربرانی که هی میان سر میزنند به سایتتون چند تا رو انتخاب کنین تا تو اداره سایت به شما کمک کنند، درسته که سایت شخصیه ولی مدیریت با شما باشه ... مثلا سوالاتی که از شما میشه رو دسته بندی کنند و تکراری ها رو خودشون لینک بدند به جوابای مشابه، و گلایه ها رو جواب بدند و جواب سوالای مهمتر و اصلی تر رو به خودتون بسپارند و اینجوری تک تک دقایقی که شما به سایت میاین دیده خواهد شد، و میبینیم که هر دفعه شما پیامی جدید و سوالات نو رو جواب میدید ... این میتونه برای استمرار مراجعه به سایتتون توسط کاربران رو به همراه داشته باشه و اینکه میزان رضایت به حداکثر برسه ... البته که نمیشه همه رو راضی کرد و لازم هم نیست ولی چه خوب میشه که اکثریت که خواسته های منطقی دارند، کاملا راضی باشند 3- چه خوب میشد اگه سایت بخش بندی میشد و هرکس بنا به ابهاماتی که تو اون لحظه تو ذهنش داره به قسمت مورد نظر بره ... در حالی که این میتونه پرداختن به موضوعات مختلف رو برای خودتون هم راحت تر کنه جوری که بین مسائل اصلی بنا به درخواست کاربران و بازدیدها و استقبال مساوات رعایت بشه ... مثلا بخش بندی سایت به این گونه باشه که دینی – فرهنگی – ازدواج – گناه و توبه و خیلی ها که خودتون بیشتر میدونین تقسیم بشه ... شما میتونین با جایگاهی که دارین برای مثال از کلاسهایی که با طلبه های جوان دارید اونایی که بهتر و منطقی تر هستند و از لحاظ علمی پر بارترند و با نت آشنا هستند و علاقه دارند رو برای قسمت دینی خودتون معرفی کنید و اونا سوالات سطحی رو پاسخ بدند و سوالات عمقی رو خودتون پاسخ بدین ... میشه که مثلا در بخش فرهنگی شما بعضی مسائل رو بیان کنین البته به عنوان سوال مثلا همین بنرهای سطح شهر که راجع بهش صحبت کردید یا پیامک یا امثال آن و چند روزی کاربران راجع بهش نظراتشون رو بدند و در پایان یه نفر جمع بندی کلی از نظرات مخالف و موافق رو تیتر وار به شما ارائه بده و شما باتوجه به صحبت بچه ها و طبق تیتر بندی ها بگین کجاها رو دارند اشتباه میکنند و کجاها رو دارند درست میرند ... این کار میتونه به لحاظ فرهنگی هم روی کاربرانتون یک تاثیر فوق العاده بذاره ... مگه خودتون نمیگین به لحاظ فرهنگی کمبود حس میشه، خوب این کمبود میتونه از همین راه ها جبران بشه ... 4- مطمئن باشین خیلی ها اگه شما بخواین دوست دارند که به بهتر شدن سایت شخصی شما و البته کمک به بقیه هموطنان قدمی بردارند، البته اگه شما مایل باشین و با تجاربی که دارین این راه رو موثر بدونین ... مثلا همون کسی که اومده بود کل مطالب سایت و نوشته ها رو تو چند تیتر خلاصه کرده بود ... 5- ثبت نام از کاربران خوب هست ولی تو این سایت برنامه ای نداره، جز این که خودتون آماری از کاربران داشته باشین ... کاش میشد ثبت نام کرد و هر کس با نام کاربری خودش پیام بذاره ... بعد از اون توسط کسانی که خودتون انتخاب کردین تا پیامها رو دسته بندی کنند پیامها خونده بشه و اگه تکراری یا سوال بیهودست تذکر داده بشه ... و اگه سوال مهمی هست نگاه به ارسال پیام بشه که آیا پیام با رعایت کلیه ضوابط فرستاده شده یا نه؟ مثلا مثل من اینقدر طولانی نوشته و ضوابط رو رعایت نکرده، یا اسمش رو بد انتخاب کرده، درمانده، بیچاره، بدبخت، یا از جهنم، از گورستان، و امثال این یا این که فینگیلیش نوشته شده باشه، میشه تمام موارد رو زیر پیامشون ذکر بشه و تحویل شما بشه و شما پاسخ بدین و به رویت کاربران برسه ... بعد به جز امتیاز دادن امتیاز فرهنگی دادن هم باشه، و این امتیازها در مجموع زیر نام کاربری کاربران و همیشه باهاشون باشه ... اینجوری همه تشویق میشند که رعایت کنند و از امتیاز فرهنگی خوبی برخوردار باشند ... بهر حال اینا میتونه انگیزه ای برای کاربران باشه ... البته همه اینها فقط نظر یک کاربر ساده بود ... خودتون بیشتر صلاح میدونین که کدوم به صلاح هست یا نه، بعنوان کسی که یه مدت خیلی کوتاه تجربه وب نویسی رو داشتم اینا به نظرم اومد، و یک سوال چرا نباید وقتی این قدر محبوبیت دارین و استقبال میشه از سایتتون خیلی ها سرخورده برگردند؟ چرا نمیشه که شما حتی یک شرکت کوچک رو راه اندازی کنین و کارمند برای سایتتون استخدام کنین؟ چرا نباید سایت های دینی و اسلامی و فرهنگی و نمونه از هر نظر جزو دسته سایتهایی باشند که توسط یک شرکت 100 نفره و با مدیریت شما مدیریت نشند؟ البته درسته که هنوز واسه همچین حرفایی زوده ولی خودتون هم میدونین که میشه ... خیلی ببخشید که این قدر طولانی شد ... در ضمن خودمم قبلا سوال پرسیده بودم، ولی چون میدونم اصلا وقتش رو ندارین انتظاری واسه جوابش ندارم، ولی کاش میشد که اونایی که سوالای مهمتر دارند جرات سوال پرسیدن داشته باشند و مطمئن باشند که خیلی زود توسط شما جواب داده میشه ... البته یه موضوع رو هم در نظر داشته باشیم، بعضی ها از دوست داشتن زیاد هست که میگردند یه سوالی پیدا میکنند تا بالاخره باشما یه ارتباط کوچیک هم اگه شده با داشته باشند، که البته تعداد زیادیشون به هدفشون نمیرسند و سرخورده میشند و اون قضاوتهای عجولانه رو میکنند، شاید با اون سوالاتی که خودتون مطرح میکنین و میگین که دوستان نظرشون رو بگن و در پایان حرفشون رو تصدیق یا رد میکنین میتونه این نیازشون رو برآورده کنه ... هرجا هستین موفق و پیروز باشین ... اگه سایت به همین منوال باشه، قول میدم دیگه به جز پیگیری برای این مطلبم پیام دیگه ای ندم و فقط خواننده سایت باشم ... خدایی در همین نزدیکیست که نیت خیر شما رو داره میبینه! بازم ممنون ... راستی از خیر سوالای قبلمم گذشتم ... فقط این پیاممو میخوام بخونین ... جواب هم نمیخواد فقط بخونینش ... به هر حال سلیقه و تدبیر و هدف خودتون اصله! خدانگهدار ...