باسلامدوست گرامی برای متوجه شدن این مساله که ایشان خودرای هستند یا نه ضروری است که در جلسات خواستگاری نظر ایشان را در مورد هم فکری و تبادل نظر در مورد موضوعات مختلف جویا شوید مثلا از ایشان بپرسید:در مورد موضوعات و بحثهای مختلفی که ممکن است میان من و شما ایجاد شود اگر اختلاف نظری باشد شما چه راه حلی را پیشنهاد می دهید؟ اگر بخواهید کاری را انجام دهید اما من مخالف باشم شما چه کار می کنید؟آیا شما فردی هستید که بیشتر تمایل دارید مسایل باب میل خودتان پیش رود یا اینکه به مشورت و تبادل نظر اهمیت می دهید؟ ..ضمنا در تحقیقاتی که در محل کار و زندگی ایشان انجام می دهید و همچنین با توجه به تحقیقاتی که ازهمکاران و اعضای خانواده ایشان مثل همسر برادر یا خواهر ایشان انجام می دهید تا حدی می توانید شناختی بیشتر در این زمینه از ایشان کسب کنید.با تشکر از تماس شما
سلام.من خواستگاری دارم که تااین مقداری که باهم صحبت کردیم بیشترعقایدونظراتش بامن همخوانی داردولی احساس میکنم این فردکه میخواهدمرد زندگی آینده من باشدکمی حالت دیکتاتوری در زندگی آینده اش داردوازاین مردهایی است که درزندگی حرف حرف خودشان هست و زن بایداطاعت کندولی نمیدانم چگونه دراین مورداز اوسوال کنم که کاملا این حالت شخص مقابلم برایم مشخص شودواصلا چه سوال هایی دراین رابطه بایدبپرسم؟؟
باسلامدوست گرامی برای متوجه شدن این مساله که ایشان خودرای هستند یا نه ضروری است که در جلسات خواستگاری نظر ایشان را در مورد هم فکری و تبادل نظر در مورد موضوعات مختلف جویا شوید مثلا از ایشان بپرسید:در مورد موضوعات و بحثهای مختلفی که ممکن است میان من و شما ایجاد شود اگر اختلاف نظری باشد شما چه راه حلی را پیشنهاد می دهید؟ اگر بخواهید کاری را انجام دهید اما من مخالف باشم شما چه کار می کنید؟آیا شما فردی هستید که بیشتر تمایل دارید مسایل باب میل خودتان پیش رود یا اینکه به مشورت و تبادل نظر اهمیت می دهید؟ ..ضمنا در تحقیقاتی که در محل کار و زندگی ایشان انجام می دهید و همچنین با توجه به تحقیقاتی که ازهمکاران و اعضای خانواده ایشان مثل همسر برادر یا خواهر ایشان انجام می دهید تا حدی می توانید شناختی بیشتر در این زمینه از ایشان کسب کنید.با تشکر از تماس شما
- [سایر] سلام بعد از اتمام درسم حدودا یک سال و نیم است که با هم دانشگاهی خود آشنا شدم او در خاج زندگی میکند و پسر مقید و معتقدی تا حدودی است بعد از یک سال به اصرار من قرار شد خانوادهایمان در جریان موضوع قرار بگیرن و خانواده او برای خواستگاری آمدن قرار شد به ترکیه برویم برای دیدن هم با مادرهایمان بعد از رفتن به ترکیه قرار شد مراسم بله برون گرفته شود و الان که 6 ماه از آمدن ما از ترکیه گذشته است زیر حرفش زده و میگوید تا 2 سال آینده که بتوانم به ایران بیایم هیچ اقدامی نمیکنم من خیلی دوسش دارم و نمیدانم باید چیکار کنم صبر کردن به مدت 2 سال بدون هیچی کار درستی است ومن سنم 27 است و اینکه پیش خودم میگویم وقتی الان مراسم بله برون را کنسل کرد چه تضمینی است که 2 سال دیگر به بهانه ای ازدواج را کنسل نکند او میگوید که من خودم مشتاق بودم که بیایم ولی وقتی دیدم که خانواده ام بدون حضور من تمایلی به آمدن ندارن گفتم به آنها نروید تا 2 سال دیگر که خودم بیایم ولی وقتی با خانواده اش مخصوصا خواهر بزرگترش صحبت میکنم میگوید ما میخواستیم بیایم ولی او از ما خواسته که نیاییم از طرفی به مادرم میگوید من یک خانه اینجا دارم اگر میخواهید به اسم دخترتان میکنم تا مطمئن شوید ولی همه اش تعارف است ما مهریه 110 تا مشخص کردیم ولی او قبول نکرد خانواده من به خاطر من همه شرایط اورا قبول کردن ولی او حاظر نشد که مراسم بله برون هم بگیریم در صورتی که بله برون هیچ تضمینی هم نیست چون جایی ثبت نمیشود فقط یک انگشتر نشان است من نمیخواهم از دستش بدهم ولی نمیدانم چیکار کنم چگونه مشکل را مطرح کنم که همه چیز به هم نخورد چندبار مطرح کردم ولی هر بار بحثمان شده و از طرفی میگوید من اجازه میدهم برایت خواستگار بیاید تقریبا دو ماهی است که سر همین موضوعات با هم بحث داریم هر سری حرف از رفتن میزنم سریع استقبال میکند من خیلی دوسش دارم ولی خواستن از طرف من است اون زبانی میگوید که میخوام ولی در عمل چیزی نشان نمیدهد دیشب از هم خداحافظی کردیم ولی اون گفت من خداحافظی نمیکنم تا راه برگشت برایت بزارم ولی رابطه اینگونه به چه درد من میخورد احساس تنهایی میکنم هیچ چیزی خوشحالم نمیکند دلم برایش تنگ میشه ولی نمیخوام برگشت از طرف من باشه چیکار کنم بدون اون نمیتونم
- [سایر] باسلام و خسته نباشید من دو ساله که عقد کردم و 4 ماهه که عروسی کردم موقعیت من و شوهرم به این ترتیب هست: من لیسانس و کارمند شرکت خصوصی با حقوق پایه شوهرم دیپلم و انباردار یک شرکت با حقوق پایه شوهرم از لحاظ مالی قبلا خیلی مشکل داشت و الان به خاطر عروسی و ... خرج اضافی بدهی داره و من البته خیلی کمکش کردم برای خریدن ماشینش و قسط بانک و ... ما پیش مادر شوهرم زندگی میکنیم سوال من اینه که شوهرم خیلی ساکت هست و زیاد حرف نمیزنه البته از لحاظ جنسی خیلی گرم هست و تقریبا هرروز از من میخواد که باهاش باشم اما خیلی کم حرف هست و خیلی وقتها به من میگه من عرضه ندارم شوهر خوبی نبودم انتظاراتتو برآورده نکردم و از این حرفها من هیچ چیزی ازش نمیخوام حتی روز تولدم و روز زن برای من هیچ کادویی نخرید دریغ از یک گل هزار تومنی اما من چیزی بهش نگفتم باور کنید اون خیلی وقتها از من قیافه میگیره و قهر میکنه غذاشو نمیخوره ولی هرموقع دلش میخواد رابطه داشته باشه به من محبت میکنه تو چند دقیقه کارش تموم میشه و دوباره شروع میکنه به عادت همیشگیش من ازش انتظار محبت دارم اما اون اصلا اهمیت نمیده من دندونم درد میکنه اصلا اهمیت نمیده مریض میشم عین خیالش نیست زیاد کار میکنم اما اصلا تو کار خونه کمکم نمیکنه حتی تو جمع کردن میز شام و ... اصلا بعد شام تشکر هم نمیکنه انگار وظیفه من هست که هم بیرون کار کنم هم تو خونه کلفتی اقارو بکنم احساس میکنم نسبت به من خیلی بیتفاوت شده من خیلی ناراحتم چند روز پیش باهم بحثمون شد به من گفت که تو منت درست کردن غذارو سرم میزاری خیلی شدید دعوامون شد و من رفتم سراغ قرص که خودمو بکشم من واقعا احساس بدی دارم خواهش میکنم راهنماییم کنید من بهش میگم دوست دارم اما اون میگه میدونم منم دوست دارم خیلی کم هست روزهایی که به من با محبت بگه دوست دارم اصلا بعد عروسیمون تا بحال برام یک گل هم نخریده هیچی کادو به من نداده پولش کمه اما نه اینکه نتونه حتی یه شاخه گل بخره به من میگه نمیتونم ناراحتی تورو ببینم دائما به من میگه غلط کردم ناراحتت کردم منو ببخش اما باز فرداش روز از نو من همیشه با محبت باهاش حرف میزنم اما خوب بعضی وقتها عصبانیم میکنه و من مجبورم ازش قیافه بگیرم من خیلی خسته میشم بعد اینکه از محل کارم میام خونه خواهش میکنم کمکم کنید اجرتون با خدا
- [سایر] من چندین مشکل باهمسرم دارم1- ایشان بسیار به والدینش وابسته است. به طوری که هرکاری رابانظر ومشورت ایشان انجام داده وعلاوه برآن حتی مسایل شخصی مرا نیز باآنها درمیان میگذارد برایش هم بارها توضیح داده ام که حریم شخصی زندگی مان اهمیت داده ومن به استقلال اواهمیت می دهد اما اونسبت به حرف های من بی توجه است وفقط میگوید که توبه خانواده من حسادت میکنی البته باید بگویم که وابستگی های ایشان شدیدا ازطرف خانواده هم تشویق می شود.نظرات خانواده اش مستقیما درزندگی دخالت داده میشه. 2- مسئله خساست ایشان است معمولا از دادن پول البته به اندازه ای که میخواهم تفره می رود ودقیقا باید برایش توضیح دهم که پول راچه کردم فقط در یک صورت خسیس نیست آنهم وقتی پای خرید کادوهای گرانقیمت برای خانواده اش به ویژه برای مادرش در میان باشد جمله همیشگی شوهرمن ندارم است البته این رابگویم که درآمدش بد نیست اماهمیشه خودش رابدتر جلوه میدهدو آبروی آدم را میبرد. 3-بعدازوابستگی واجازه دخالت وکنترل والدینش درمسائل زندگی چیزی که خیلی آزارم میدهد بی توجهی به من اهمیت ندادن به نظرات من وتصمیمگیری تومسائل مهم برمبنای خودرایی است مثال این که بعداز اینکه شوهروابسته من مشورت هاش روبا والدینش برای خرید خانه کرد جاومکان زندگی مون روپدرش تعیین کرد ووالدینش خانه را دیدند بدون اینکه من خانه راببینم وبپسندم وبامخالفت من درمورد محله که نازی آباد بود خانه خریده شدو سند هم به نام مادرش زده شد البته علت زدن سند به نام مادرش مشخص است چون مادائم درمورد دخالتهای والدینش والبته استقبال شوهر من از این کنترل گریها مشکل داریم(البته اومشکلی نداردمن باوابستگی اش مسئله دارم)بعد از همه اینا کارما به دعوامیکشد وگاهی روزی چندبار حرف طلاق بیشتر اهم ازطرف اوبه میان می آید برایم سوال است چطور نمیتوانم اندکی موثرباشم ودراونفوذکنم ؟چرا دراین مدت 4سال ازدواج نتوانستم اورا به طرف خود جذب کنم؟چرا باهربرخورد کوچکی حرف طلاق راپیش میکشد؟ البته دراوایل ازدواج این نوع دخالت ها برایم سخت تربود وخودم صحبت این چیزها را به میان می آوردم وقصد واقعی هم نداشتم اما الان اوآن هم به شکل جدی میگوید چون بارها گفته اگر مشکل مهریه ات است آن راقسطی میدهم چیکارکنم همه چیزرادرموردش تحمل کردم اما من هم خیلی وقتا خسته میشم ازنادیده انگاشته شدن خودم خودم را نادیده نمیگیرم اماچکارکنم که همسرم وجود وحضور مرا جدی بگیرد؟ چیکارکنم که شوهرم رفتارش تغییرکند؟ چیکارکنم تادیگران کمتراجازه دخالت درزندگیم رابه خودشان بدهند البته این راخوب میدانم که اگر رفتارشوهرم تغییرکند والدینش هم کمتردخالت خواهند کرد چگونه شوهرم رامجذوب خودم کنم من درمورد این مسایئل بااوصحبت کرده ام امامیبینم هرچقدر اواز نقطه ضعف من بیشتر میداند بیشترهم سوء استفاده میکندهرچقدر بیشتر محبت میکنم این محبت را دلیل برضعف من میداند چه کنم؟ 4-4سال اززندگی مشترکمان گذشته آیا بااین اوضاع بچه دار شوم یعنی زندگی مشترک من باتوجه به حساسیتهایی که دارم درطولانی مدت دوام می آورد؟
- [سایر] با سلام لطفا راهنماییم کنید که چطور میتوانم به همسرم بگوییم که هنگام صحبت کردن با خانم ها باوقارتر وسنگین تر صحبت کند چون همسرم هنگام صحبت با بعضی از خانم ها متاسفانه کمی نازک تر صحبت میکند ومن فکر میکنم دوست دارد که به نحوی برای خانم ها جلب توجه کند وتمایل دارد که بیشتر با آنها صحبت کندحتی در بعضی مواقع هنگام صحبت تلفنی با افرادی که او را نمیشناسند از صدای او فکر میکنند که او یک خانم است ومن وقتی عکس های دوران مجردی ایشان را میبینم در بعضی از عکس ها موهای بلند یا زنجیر به گردن دارد و عکسی در اتاق خود دارد که حالت موها وصورت شبیه یک خانم است البته او حدود 23 سال تنها پسر خانواده بوده و فرزند اول و احساس میکنم که در خانواده ایشان از نظر تربیت دینی در مورد خواهر های ایشان دقت بیشتری داشته اند من وهمسرم رابطه فامیلی داریم و ایشان قبل از ازدواج به من گفتند که فقط گاهی نماز را فراموش میکنند و دوست دارند که من در مسایل دینی به ایشان کمک کنم تا از لحاظ دینی ارتقا پیدا کند اما من گاهی بعضی از مسایل را نمیدانم چگونه بیان کنم تا آن اقتدار وشخصیتش نشکند برای من اهمیت دادن به مسایل دینی بسیار مهم است و این مساله باعث شده که چندین بار به جدایی فکر کنم اما بسیار وابسته ایشان شده ام و چون از نظر اخلاقی مهربان وبه فکر زندگی است جدایی برایم سخت است البته در بیشتر موارد تمایل به دانستن مسایل دینی ورعایت آنها را دارد اما همه این موارد در یک مدت خاص است وبعد از آن انگار فراموش می شود همچنین در محیط کار ایشان متاسفانه اکثر همکارن به دین و مسایل دینی بسیار کم مقید یا اصلا مقید نیستند ومن در این مورد قبل از ازدواج اطلاعی نداشتم به نظر شما چکار کنم آیا باید روی برخورد ایشان با خانم ها و مسایل دینی حساسیت نشان دهم یا خیر؟ چون به تازگی بر روی گوشی خود رمز گذاشته وآنرا به من نمیگوید چون یکی دوبار از اس ام اس های نادرستی که همکاران خانم به او داده اند من ناراحت شده ام و به او تذکر داده ام و از این پنهان کاری ها بسیار ناراحتم من برای چندین مشاور این موضوع را گفته ام وهمگی میگویند او باید خودش بخواهد که تغییر کند اما حالا که او تمایلش کم است ومحیط اطرافش مناسب نیست من چکاری باید انجام دهم در ضمن من هنوز راجع به این موضوع با خانواده هایمان صحبتی نکرده ام ما حدود یک سال است که عقد کرده ایم و 6 ماه است که عروسی کرده ایم ودر دوران عقد اکثرا روزهای آخر هفته یکدیگر را می دیدیم (به خاطر شرایط کاری) خواهش میکنم بگویید که آیا باید با او با این شرایط زندگی کنم یااو اصلا تغییر نمیکند با تشکر
- [سایر] سلام آقای مرادی خسته نباشید روز معلم هم برای شما استاد گرامی مبارک واین روز را همراه با همراهی خداوند گذرانده باشید. امروز در دانشگاه خیلی خوب بود ولی تنها از این که بچه ها بدون هیچ فکر وتاملی جواب سوالات پر مفهوم وعمیق را می دادند کمی آزرده ام. ... من طرز فکر شمارا خیلی قبول دارم وفکر میکنم تنها کسی که دراین شرایط میتونه به من کمک کند شما هستید . روز دوشنبه حرف از قدرت بیان وصحبت کردن زدین ودست گذاشتین روی نقطه ضعف من. باید بگم که من قدرت بیان ندارم واصلا حرف زدن بلد نیستم . توی فرم های نظر خواهی هم که دادین پر کنیم ، نوشتم.میدونم که خیلی جاها هم این موضوع به ضرر من است مثل امروز [پنجشنبه]و دوشنبه که هیچ کدام از مشکلاتم را بیان نکردم وفکر می کنم این یه مریضی .حتی توی خانه هم شاید روی هم یک ساعت صحبت نکنم ، ولی خوب تاحالا پزشکی که بتونه معالجم کنه پیدا نکردم .امیدوارم شما بتونین کمکم کنید. یه سوال دیگه هم دارم وآن درمورد پسری که از من خواستگاری کرده طی اس ام اس هایی که بهم میزدیم فهمیدیم که خیلی طرز فکر وعقیده هامون بهم نزدیکه نمیدونم شاید هم اشتباه فکر کنم.با توجه به این که اونهایی که چندین سال زیر یک سقف با هم زندگی میکنن هم روی هم شناخت کاملی ندارن. فقط چند تا مشکل داره : نه شغلی داره ، نه سرمایه ، نه خانواده ای که بتونن کمکش کنند خودش هم دانشجوی رشته متالوژیه ،یعنی صفر صفر. ای کاش این کلاس هارا زودتر برگزار کرده بودین ،به خاطر جمله ای که دوشنبه گفتین میگم (تا متعلق به هم نباشید دل نبازید) یه مشکل دیگش این که از طریق چت و اینترنت با یکی دوتا از دختر های فامیل ارتباط داشته ، از این زیاد دلخور نیستم ،از این تردید ی توی دلم راه افتاد که از صداقت وسادگی من (به گفته خودش) سوء استفاده کرده چون من جریانی که مشابه همین برایم پیش اومده بود برایش تعریف کردم. یکی از طرز فکرهاش هم منو ترساند این که گفت من با پوشش مانتو بیشتر از چادر موافقم وگفت برام تنها پاکی تو مهمه. توی سایتتون گفتین که شماره تلفن یا ملاقات حضوری غیر ممکن ولی میتونم تقاضا کنم که با شما یه ملاقات کوچیک داشته باشم چون از این دنیای مجازی اصلا رازی نیستم. لطفا من را راهنمایی کنید.امیدوارم که شمارا در دانشگاه کرج به طور مداوم وپی در پی ببینیم . منتظر جوابتون هستم.
- [سایر] سلام فوری لطفا 27ساله کارشناس گرافیک شاغل خواستگاری 30 ساله ترم آخر کارشناسی ارشدوشاغل در بخش پژوهشی دانشگاه دارم(توسط یکی از آشنایان معرفی شده) 2مرتبه باهم ملاقات داشتیم .بار اول از ظاهرش اصلا خوشم نیامد و شرایط باعث شد که برای باردوم ملاقات کنیم . باردوم متوجه شدم که ظاهرش را می توانم بپزیرم. اماااااااااااااااااااااااا چیز های دیگری دیدم که نمی دانم جزئی از شخصیتش است یا شرایط ایجاب می کند 1.عمدا یک cd خریدم برای دیدن عکس العمل حتی تعارف به حساب کردن هم نکرد(توضیح:من احتیاج مالی ندارم ولی مرد خسیس را دوست ندارم) آیا خسیس است یا در این مرحله لزومی برای این کار ندیده؟ 2.خیلی سوال میکند. فضول و بد دل یا مداخله گر است یا کنجکاو برای انتخاب؟ 3.از خودش تعریف می کند نمی دانم خودشیفته است یا احساس حقارت دارد یا می خواهد برای جلب نظرم خودش را خیلی خوب جلوه دهد؟ 4.اسرار به ادامه تحصیلم دارد نمی فهمم چرا؟ من موافقم که درس بخوانم ولی کلا با مجبور بودن در تمام موارد مسئله دارم 3.تا کمی بعد از غروب با هم صحبت می کردیم فقط تا قسمتی از راه همراهیم کرد . مرد مسئولی نیست که یه خانم رانرسوند یا در این مرحله لزومی ندید.(البته وسیله ندارد ولی حداقل می توانست برایم تاکسی بگیرد) 4. جلسه اول گفت برای مقطع دکترا برای چند سال برنامه زندگی در کشور دیگری را دارد. جلسه دوم من اعلام کردم نمی توانم کردم گفت خیلی هم جدی نبوده از کجا بفهم بدها مجبورم نمی کند. 5.حرفی زد که من در جواب گفتم با این حرف شما مخالفم سعی در ترجمه حرفش و این که من اشتباه می کنم برآمد قبل از اینکه من منظورم را بیان کنم بعد که گفتم پذیزفت ولی شک کردم که مبادا اهل جبهه گرفتن باشد یا روراست بگم نمیخوا رو بده. 6.در کل آدم عاطفی زود رنج حساس با توقع حمایت همه جانبه دارم.برام مهم که احساس کنم یه مرد ازم حمایت میکنه.احساس امنیت از کجا بفهمم این آقا این شخصیت رو داره یا نه از اون دسته مرد هایی که با خود رای یا بی مهره یا بد اخلاقه و یا در گیر کار و درس یا چیز های دیگه مثل بد دلی یا خساست متقابلا اهل محبت کردن و احترام گذاشتن هستم.ولی در کل اسیر نیستم حالا اسرارمی خوان با خانواده بیان می گن خانواده براشون مهمه که اگه راست بگن یه امتیاز مثبت داره من هم موافقم چون خانواده برام اهمیت دارن ولی سر انتخاب این آقا یک دنیا شاید دارم. گرفتاری های شما را درک می کنم ولی خیلی به کمکتون نیاز دارم خواهش می کنم راهنماییم کنید . ممنون از لطفتون و به شدت التماس دعا