باسلامکاربر گرامی در حال حاضر شرایط جامعه مانند گذشته نیست که با ازدواجهایی که اختلاف سنی معکوس در انها برقرار است صراحتا مخالفت شود بلکه معیارهای ازدواج قدری تغییر یافته و افراد بیشتر به دنبال تناسبهای واقعی هستند که برایشان ارامش ایجاد کند نه معیارهایی دیکته شده که شاید تاثیری جدی در زندگی ما نداشته باشد.به طور کلی در مورد هر معیاری توصیه می شود که افراد به خواسته ها و تمایلات درونی خود رجوع کنند . ببینند که آیا با شرایط موجود می توانند سازگار شوند؟ زندگی کنند و احساس آرامش کنند؟نظر خود شما در مورد این خانم چیست؟ آیا بزرگتر بودنشان برای شما خیلی مهم است؟ تمایل دارید همسرتان چه فاصله سنی از شما داشته باشد؟ یا شاید مساله سن چندان برای شما مطرح نباشد؟توصیه می کنم کلیت این خانم را در نظر بگیرید. از شرایط فکری و خانوادگی و اعتقادی شان گرفته تا وضعیت ظاهر و سطح تحصیلات و ...اگر شرایط ایشان به طو کلی مورد پسندتان بود و از طرف دیگر با این اختلاف سنی مشکلی ندارید و یا برایتان مساله نیست این ازدوج مشکل خاصی ندارد. ولی توصیه می کنم که حتما با خودتان خوب فکر کرده و صادق باشید.با تشکر از تماس شما
با سلام.من پسری 23 ساله هستم و دبیر آموزش و پرورش میباشم.پدر و مادرم دختری را به من معرفی نموده اند که 3 سال از من بزرگتر است و از میخواهند با وی ازدواج کنم.البته ما با خانواده ایشان رابطه آشنایی بسیار قدیمی داریم و ایشان را به خوبی میشناسیم.ایمان ،اخلاق و خانواده دار است.تحصیلات وی پزشکی میباشد.با توجه به روابطی که داریم متوجه رضایت ایشان و خانواده شان شده ام.لطفا مرا راهنمایی کنید.
باسلامکاربر گرامی در حال حاضر شرایط جامعه مانند گذشته نیست که با ازدواجهایی که اختلاف سنی معکوس در انها برقرار است صراحتا مخالفت شود بلکه معیارهای ازدواج قدری تغییر یافته و افراد بیشتر به دنبال تناسبهای واقعی هستند که برایشان ارامش ایجاد کند نه معیارهایی دیکته شده که شاید تاثیری جدی در زندگی ما نداشته باشد.به طور کلی در مورد هر معیاری توصیه می شود که افراد به خواسته ها و تمایلات درونی خود رجوع کنند . ببینند که آیا با شرایط موجود می توانند سازگار شوند؟ زندگی کنند و احساس آرامش کنند؟نظر خود شما در مورد این خانم چیست؟ آیا بزرگتر بودنشان برای شما خیلی مهم است؟ تمایل دارید همسرتان چه فاصله سنی از شما داشته باشد؟ یا شاید مساله سن چندان برای شما مطرح نباشد؟توصیه می کنم کلیت این خانم را در نظر بگیرید. از شرایط فکری و خانوادگی و اعتقادی شان گرفته تا وضعیت ظاهر و سطح تحصیلات و ...اگر شرایط ایشان به طو کلی مورد پسندتان بود و از طرف دیگر با این اختلاف سنی مشکلی ندارید و یا برایتان مساله نیست این ازدوج مشکل خاصی ندارد. ولی توصیه می کنم که حتما با خودتان خوب فکر کرده و صادق باشید.با تشکر از تماس شما
- [سایر] با سلام و خسته نباشید دختری هستم 21 ساله از مشهد .در حال حاضر با پسری 23 ساله رابطه ای جهت اشنایی برقرار کردم شرایط و اخلاق ایشان خوب می باشد ولی تنها مشکلی که من را خیلی ازار میدهد این است که وقتی به خانه میرود نه جواب زنگاهی مرا میدهد و نه جواب اس ام اس میدهد گویا خانواده اش مخالف رابطه قبل از ازدواج میباشند و این دلیل ایشان برای این کارش میباشد از دوستانش شنیده ام که وقت زیادی را با همکارانش در خارج از وقت اداری میگذراند ولی کمتر من را در جمع هایشان میبرد وپیش دوستان مطرح میکند .این اواخر مقداری بد دل شدم ولی مطوینم که خطایی از ایشان سر نمیزند ولی نمیتوانم فکرم را به مسایل بد درگیر نکنم حال از شما میخواهم راهنمایی ام کنید که ایا ادامه دهم چیکار کنم که ارامش سابق را به دست اورم با تشکر از شما
- [سایر] سلام. دختری 17 ساله هستم.حدود1 ساله که با پسری 20 ساله دوستم، خانواده ی ما و خودم مذهبی هستیم ولی من به طور خیلی اتفاقی با این آقا آشنا شدم.حتی مادرم چند وقت پیش از رابطه ی ما مطلع شدند و با من برخورد شدیدی داشتندو تا یه مدت به من بی اعتماد شده بودند ولی این اعتماد رو دوباره جلب کردم. پدرم هم 11 سال پیش فوت کردند. این آقا رو دیدم ولی رو در رو تا حالا با هم صحبت نکردیم، به من پیشنهاد ازدواج دادند، من خودم راضی هستم چون اخلاق خوبی دارند و تقریبا از نظر مالی و مذهبی هم کفو هستیمواما برای به وجود آمدن شرایط ازدواج باید 6 سال صبر کنیم،نگران موافقت نکردن خانواده ی خودم و ایشون هستم و عواقب این ازدواج، آیا این ازدواج درست است؟
- [سایر] سلام اقای مرادی خسته نباشید.دختری هستم 23 ساله و در حال درس خواندن فوق لیسانس 3 سال پیش پسری از من خواستگاری کرد و من مادرم را در جریان گذاشتم امابا توجه به این که هم سن بودیم قرار شد دست نگه داریم .اما در این مدت ما با هم بااطلاع خانواده رابطه داشتیم و هر دو فهمیدیم که میتوانیم زندگی خوبی را با امید به خدا تشکیل دهیم اما خانواده پسر مایل هستند که ما با هم ازدواج کنیم اما مادر من به دلیل هم سن بودن ما میگن باید چند سال دیگر صبر کنید تا به سربازی برود البته ایشان هم درس میخواندو هم سر کار میروند و مخارج تحصیل و زندگی خودش را تامین میکند و به پدرش اصلا وابسته نیست اما هردو ار این وضع خسته شدیم خواهش میکنم من را راهنمای کنید که چطور باید مادرم را راضی کنم تا این موضوع را با پدرم در میان بگذارد با تشکر
- [سایر] سلام وقتتون بخیر اقای دکتر من پسری 27 ساله هستم وبا دختری 24ساله سه سال پیش تو فضای مجازی اشناشدم و از همون اول رابطه ی ما دوستانه و مودبانه بود.ایشون تهران زندگی میکنن و من شهرستان.بعد حدود 2سال اشنایی نسبت به اخلاق و اهدافمون نسبت به اینده به این نتیجه رسیدم که ازشون خواستگاری کنم و با پدر و مادرم به خواستگاریه ایشون رفتم.چون ایشون خواهر بزرگتر دارن گفتن منتظر بمونین تا خواهرش نامزد کنه بعد.هم خانواده ی من مذهبین هم خانواده ی ایشون.خانواده های ما از همه ی لحاظ در حد و اندازه ی هم هستن فقط ایشون نماز نمیخونن و میگن حجاب زورکی نمیگیرن.مراسمی میرن که مختلطه.میگن من بهت وفادارم و تواون مراسم ها فقط روسری نمیپوشم.مراسم های عروسی.ایشون میگن من انسانیت حالیمه و بهت خیانت نمیکنم،من نمیدونم چیکار کنم.الان بیشتر مراسم های عروسی تو جامعه مختلطه.نمیدونم چیکار کنم ممنون میشم راهنماییم کنید
- [سایر] سلام1.دختری 26ساله ترم آخر کارشناسی ارشد هستم2.پسری 26 ساله با مدرک کاردانی از اقوام دور مادریم سال گذشته از من خواستگاری کرد3.به علت شرایط مالی نامساعد وی وچون علاقه ای به او نداشتم نپذیرفتم4.پس از مدتی با اصرار فراوان او بدون اطلاع خانواده طی چند تماس تلفنی و ملاقات حضوری شناخت نسبی حاصل شد5.تصمیم گرفتیم فرایند خواستگاری را دوباره تکرار کنیم6.خانواده ام با دلایلی همچون اختلاف تحصیلات وتفاوت فرهنگ پدرهایمان ومحل زندگی ومادیات مخالفت کردند7.من به ظاهر تسلیم شدم اما این رابطه کمابیش ادامه دارد و من در انتخابم به یقین رسیده ام8.قرار است دوباره اقدام کنند.ما تمام تلاشمان را برای رضایت پدر و مادرم خواهیم کرد.اگر راضی نشوند چه باید بکنم؟اگر بدون رضایت قلبی تصمیم را به خودم واگذار کنند چه کنم؟ من میان انتخاب با معیارهای دینی و نشکستن دل والدینمکه دستور همان دین است مانده ام. مرا راهنمایی کنید لطفا
- [سایر] سلام میرم سر اصل مطلب من دختری 23 ساله دانشجو و از خانواده عادی خودم هم دختری عادی با دین و مذهب عادی مدتی است پسر عموی من به من ابراز علاقه کرده است پسری است 24 ساله بسیار مومن و با اعتقادات قوی دانشجو سال اخر به دلیل فامیل بودن ایشون امدن با خودم مطرح کردن که اگر من موافق باشم وشرایط ایشون را قبول دارم بعددر حانواده مطرح شود شرایط ایشون سخت نیست و من هم قبول دار که اصلی ترین داشتن حجاب کامل نمیگم من ندارم و حجاب محکمتر از این میخواهند بیشتر مسئله من شرایط مالی ایشون هستن من خانواده خود رامیشناسم نمیگم مادی فکر میکنن ولی خوب نمیتوانند با به کسی که هیچ شرایط تامین مالی خانواده ندارد بدهند اخه پدریعنی عموی بنده با کل خانواده قطع رابطه کردن ما اصلا\"ایشون را نمیبینیم پسر عموی من به این فکر امدن جلو که ما عقد میکنیم بعد از 2 و 3 سال دیگه شرایط خوب شد عروسی ولی من گفتم دوست ندار بیش از 1 سال عقد بمونم حالا من خودم موندم ایا با خانواده مطرح کنیم یا همین طور بماند تا شرایط بهتری پیدا کنند ممنون میشم راهنمایی کنید تا بین خانواده ها مشکلی پیش نیاد (این برای سومین بار است که میفرستم)
- [سایر] با سلام 1.من دختری 14 ساله هستم در خانواده ای مذهبی 2.دوست و همکلاسی دارم که او نیز در خانواده ای نسبتا مذهبی بزرگ شده 3.شاگرد ممتاز کلاس است ودر بین همکلاسی ها محبوبیت دارد 4.اخیرا به مدت 6ماه است که با پسری 21 ساله اشنا شده و این رابطه کم کم به وابستگی تبدیل شده 5.شروع این رابطه با یک مزاحمت تلفنی بوده و الان 3مرتبه دیدار حضوری و مخفیانه داشته اند 6.من به عنوان یک دوست سعی در راهنمایی او داشتم اما او هر بار با گفتن اینکه \"من تلفنی مرتکب گناه نمیشوم یا در زندگی و درس من تاثیر نخواهد گذاشت ویا او قصد سواستفاده از من را ندارد\"قصد توجیه دارد 7.من از طریق پدرم پدر او را مطلع کردیم اما تاثیری در این رابطه نداشت 8. این پسر با وعده ی ازدواج و مذهبی جلوه دادن خود بسیار روی دوستم تاثیر گذاشته و او را مجذوب کرده 9. اخیرن به طور غیر مستقیم خواستار روابطی نزدکتر شده مثل دست دادن و... 10.حاج اقا حال وظیفه ی من چیست؟ایا ادامه ی دوستی با این دختر برای من خطر ناک است؟ لطفا مرا راهنمایی کنید متشکرم
- [سایر] سلام!عیدتون مبارک انشاالله که امسالسالی باشد که مهدی موعود بیاید و عدالت را در جهان پابرجاکند.راستشو بگم من رابطه خوبی با اقشارشماها ندارم و فکرمی کنم که اینبار بدتر شد زیرا به پیامم پاسخ ندادید.من یه مشکلی دارم میخواهم راهنمایم کنید.من به یه پسری که ازخانواده پدرم می باشد علاقه دارم ولی هیچ کس نمی داند و از سر این علاقه شدید تمام خواستگارانم را جواب میدهم و مادرم حسابی گله مند شده ولی نمیتوانم برایش توضیح دهم به طوری که همه زندگیم را با اون میبینم وراستی درخانواده پدرم برخلاف خانواده مادرم اصلا ازدواج فامیلی رسم نیست آیا من میتوانم ازاین پسر به طوری که کسی متوجه نشود خواستگاری کنم؟من کنکوری و مجتبی دانشوی فوق لیسانس دامپزشکی است.لطفا مرا راهنمایی کنید.ازبرنامه خوبتان در شادباش با آقای درستکار ممنونم
- [سایر] سلام وقتتون بخیر.ببخشد که من بقیه پیامها را نخوانده برایتان پیغامی میگذارم که شاید تکراری باشد ولی واقعاَ از سر ناچاری می باشد.من دختری 29 ساله هستم که حدود 12 سال است که به آقایی آشنا شدم و...بعد از 4 سال ایشون به خواستگاری بنده امد و خانواده من تنها از یک نفر که از دوستان برادرم بودند تحقیق کرده و در تحقیق گفته شد که ایشون آدم مشروب خور وزن...هستند که خودشان به شدت انکار کردند.و خانواده من که بسیار خانواده مقیدی هستیم با این ازدواج مخالفت کردن.بعد از مدتی من با حس زنانه خودم و دلشوره ای که از ان صحبتها داشتم متوجه شدم که ایشون با یک دختر خانمی دوست هستند آن زمان 7 سال از اشنایی ما گذشته بود که عین آن 7سال ایشون با اون دختر خانم هم دوست بودند و...ولی دل من عقلمو کنار گذاشت و باز هم به این رابطه ادامه دادم البته او با آن دختر قطع رابطه کرد.بعد از 2 یا 3 سال باز هم همان اتفاق افتاد و من از آن موقع تا به حال مثل ادمهای مریض هستم همیشه حتی کارم به بیمارستان هم رسید.معذرت میخواهم که بی پروا صحبت میکنم ولی مجبورم من نه دوستی دارم که بتوانم مشورت کنم نه خانوادهام اینگونه هستند.او به من خیلی ابراز علاقه میکند و گاهی اوقات از جون و دل برای من میزندحتی من زیارت امام رضا(ع) هم میرم هرطور شده می آید خلاصه اینکه محبت واقعی به من دارد و از رفتار گذشته اش پشیمان است.الان نه من میتوانم ازدواج کنم نه او (راستی او 32 سال دارد)و نه خانواده من بعد از چندین بار خواستگاری آنها راضی به این ازدواج نیستند.شما مرا راهنمایی کنید که ما دو نفر چه کنیم یک راهنمایی کارساز از جدایی نگویید که مشکل است.البته من چون به مسایل دینی مقیدم چند سال است که صیغه محرمیت خوانده ایم.ببخشد که طولانی شد مجبور بودم خواهش می کنم کمکمان کنید.ممنون
- [سایر] ضمن عرض ادب و احترام خدمت شما جناب آقای مرادی می خواستم در مورد مشکلم از شما به صورت خصوصی راهنمایی بگیرم . خصوصی دختری 23 ساله هستم ، که به تازگی وارد دوره کارشناسی ارشد شده ام .در سال دوم دانشگاه چندین خواستگار داشتم که چون آن وقت به ازدواج فکر نمی کردم (البته از مردها متنفر بودم) به آنها پاسخ رد داده ام و به خانواده ام که آن زمان برای حتی یک بار صحبت کردن با خواستگارانم به من اصرار می کردند گفته بودم که تا درسهایم به پایان نرسد به ازدواج فکر نمی کنم . به همین دلیل آنها نیز در حال حاضر هم به همین بهانه همه را رد می کنند ، بین من و مادر و پدرم هم انگار دیواری است که من هیچوقت نمی توانم با آنها صحبت کنم . چگونه می توانم به آنها بگویم که من قصد ازدواج دارم و واقعا از تنهایی خسته شده ام. در ضمن از چیزی هم بیشتر از همه رنج می برم که نمی دانم چگونه آن را بیان کنم. 4 سال پیش با آقایی که به بهانه ازدواج برای آشنایی اقدام کرده بود و از اقوام نزدیک هم بود رابطه داشته ام که در خلال آن به گناه آلوده شدم .البته این آقا یک سال بعد ازدواج کرد و من هم بعد از توبه و انابه ، با استفاده از چادر سعی کردم نه تنها حجاب بلکه اعمالم را حتی درست انجام دهم . از آن زمان تا کنون از رابطه زناشویی پدر ومادرم رنج می برم . من از گناهی که به آن عادت کرده بودم و واقعا آن را ترک کرده بودم ، متنفرم و علل وعوارض آن را نیز به خوبی میدانم . به تازگی دوباره هم افکار شیطنت آمیز و خاطراتم مرا وسوسه می کند . اما نمی دانم که چه کاری و چگونه انجام دهم تا راه درست را طی کنم ؟ راستش در حال حاضر هم کسی برای ازدواج مرا انتخاب نکرده است .اما حدود 3 ماه پیش نیز از طریق اینترنت ( نه چت بلکه گروه های علمی ) با مردی (31ساله ) آشنا شدم که من در ابتدا نمی دانستم که او متاهل است ، ... و مرا به عنوان دوست ، در ایمیل های خود گذاشته و با ایمیل با هم در ارتباط بودیم . چند وقت که از ایمیل ها گذشت فهمیدم که به او علاقه مند شدم و چقدر مشترکات داریم ، در همین زمان فهمیدم که او متاهل است .از آن به بعد سعی کرده ایم نه تنها sms بلکه ایمیل هم بهم نزنیم ، اما تا کنون کاملا موفق نشدیم . البته او به علاقه من نسبت به خود آگاه است و قطع شدن رابطه را نیز قبول دارد اما می گوید اگر من با خودم کنار بیایم می توانیم دوستان خوبی برای هم در حد یک رابطه ایمیل باشیم که فقط به ارسال فایلها و مطالب مفید اکتفا شود( تا به حال هم رابطه ما در حد ارسا کتب اینترنتی و فایل های جذاب معنوی و معرفی سایت های مفید درسی و علمی بوده است ). او خانواده اش را دوست دارد و برای من هم دوست خوبی است و مرا از افکار و خاطراتم دور کرده است. می دانم که رابطه ام با وی دچار اشکال است اما از بازگشتن به افکار شیطانی ام که یکبار اخیرا مرا به اقدام خودکشی کشانده است و آلوده شدن به عادتم به شدت می ترسم . تورابه خدا کمکم کنید ،آدرس یک مشاور را هم گرفته ام اما به ازای نیم ساعت مبلغ گزافی (بیست هزار تومان) باید بپردازم که نمی دانم به چه بهانه این مبلغ را بگیرن .خیلی سعی کرده ام به خدا نزدیک تر شوم اما شرایط و محیط اطرافم مرا وسوسه می کند . ... (شاید بگید توجیه است اما من فکر کردم که خدا او را سر راه من گذاشته است واما الان که من درمانده ام) از خدا نیز خجالت می کشم که چرا توبه ام را شکسته ام و..... از اینکه به مشکلات من هم گوش دادید و راهنمایی می کنید ، سپاسگزارم . (m45)