با سلام دختر خوب ، بیان تمام نکاتی که شما بایست در ازدواج مد نظر قرار بدهید یک جزوه و یک کتاب خواهد شد . اما به جز موضوعات سلیقه ای و مسائلی که در ازدواج مانند صداقت کاملا برای همگان ملموس هست چند نکته را به عنوان اشاراتی مهم به شما ارائه میکنم . اما برای تکمیل اطلاعات توصیه به مطالعه کتاب در این زمینه دارم .تناسب سنیسن زن و شوهر باید به هم نزدیک باشد حداقل تفاوت سنی 3 سال و حداکثر 7 سال . مردان بزرگتر از زنان باشند.همسانی هوشاگر فردی با بهره هوشی 130 با فردی با بهره هوشی 90 وصلت کند ، به احتمال قوی در برخورد با مسائل زندگی ، درک متقابل و تفکر درباره مسائل مشترک اختلافات جدی پیدا می کنند از اینرو زن و شوهر پیش از اینکه به یک سطح فرهنگی نزدیک نائل شوند لازم است به لحاظ هوشی هم سطح باشند.مذهب و اعتقادات مشترک اگر شخصی با یک فرد با مذهب و اعتقادات متفاوت ازدواج کند احتمال اینکه در آینده مشکل داشته باشند زیاد است، سعی کنید شما با کسی ازدواج کنید که تشابه اعتقادی نزدیکی با شما دارد .تناسب طبقه اجتماعی اقتصادی- همگونی سطح تحصیلات و طبقه اجتماعی زوجین در موفقیت زناشوئی بارز است و بایست میشود تفاهم وتناسب در نگرشها و ارزشها با کمترین صرف انرژی ایجاد شود .تناسب و جور بودن خانواده های طرفین در انتخاب همسر ضمن اینکه نیم نگاهی به طرف مقابل دارید، نیمه نگاه دیگر خود را معطوف به خانواده کنید فرهنگ و آداب خانواده و سبکهای رفتاریشان را نیز مد نظر قرار بدهید .زیرا شما میخواهید با فردی از همین خانواده وصلت کنید و با همین خانواده رفت و امد داشته باشید .موفق باشید
با سلام دختری هستم 22 ساله تا حالا خواستگار هایی که داشتم هیچکدوم ویژگی های همسر ایده آلم را نداشته اند با توجه به اینکه تو فرهنگ ما دختر انتخاب میشه و هیچ حق انتخابی نداره میترسم از اینکه از انتخاب کنم لطفا راهنماییم کنید که باید چه ملاک هایی را بیشتر مد نظر داشته باشم تا از انتخابم راضی باشم و در ؟آینده پشیمون نشم .
با سلام دختر خوب ، بیان تمام نکاتی که شما بایست در ازدواج مد نظر قرار بدهید یک جزوه و یک کتاب خواهد شد . اما به جز موضوعات سلیقه ای و مسائلی که در ازدواج مانند صداقت کاملا برای همگان ملموس هست چند نکته را به عنوان اشاراتی مهم به شما ارائه میکنم . اما برای تکمیل اطلاعات توصیه به مطالعه کتاب در این زمینه دارم .تناسب سنیسن زن و شوهر باید به هم نزدیک باشد حداقل تفاوت سنی 3 سال و حداکثر 7 سال . مردان بزرگتر از زنان باشند.همسانی هوشاگر فردی با بهره هوشی 130 با فردی با بهره هوشی 90 وصلت کند ، به احتمال قوی در برخورد با مسائل زندگی ، درک متقابل و تفکر درباره مسائل مشترک اختلافات جدی پیدا می کنند از اینرو زن و شوهر پیش از اینکه به یک سطح فرهنگی نزدیک نائل شوند لازم است به لحاظ هوشی هم سطح باشند.مذهب و اعتقادات مشترک اگر شخصی با یک فرد با مذهب و اعتقادات متفاوت ازدواج کند احتمال اینکه در آینده مشکل داشته باشند زیاد است، سعی کنید شما با کسی ازدواج کنید که تشابه اعتقادی نزدیکی با شما دارد .تناسب طبقه اجتماعی اقتصادی- همگونی سطح تحصیلات و طبقه اجتماعی زوجین در موفقیت زناشوئی بارز است و بایست میشود تفاهم وتناسب در نگرشها و ارزشها با کمترین صرف انرژی ایجاد شود .تناسب و جور بودن خانواده های طرفین در انتخاب همسر ضمن اینکه نیم نگاهی به طرف مقابل دارید، نیمه نگاه دیگر خود را معطوف به خانواده کنید فرهنگ و آداب خانواده و سبکهای رفتاریشان را نیز مد نظر قرار بدهید .زیرا شما میخواهید با فردی از همین خانواده وصلت کنید و با همین خانواده رفت و امد داشته باشید .موفق باشید
- [سایر] سلام خدمت شما من دختری سی ساله و مجرد هستم و از لحاظ ظاهری و اخلاقی مشکلی ندارم خواستگار زیاد دارم ولی متاسفانه هیچکدوم حداقل ملاکهای معقول رو ندارن در حد سیکل یا متاهل مطلقه و ... که خیلی باعث ناراحتی من و خانواده ام میشوند و این باعث شده که خودم کاری کنم که در جایی دیده بشم و خودم فرد مورد نظر را انتخاب کنم و نگذارم دیگران برایم ازین خواستگارها بفرستن چند سوال خدمتتان داشتم یکی از راههای خواستگار پیدا کردن دیده شدن در مکانهایی که این افراد حضور دارن، فعلا من در خانه هستم و ارتباطم با بیرون کم و تمایل دارم با همسری که شغل اداره ایی با تحصیلات حداقل لیسانس ازدواج کنم و میدانم اقایون مجرد بالای سی سال و دارای این خصوصیات زیادن ولی چطور میشه در مکانهای قرار گرفت که دیده بشم یا در کل سوالم را به شکل دیگه ایی مطرح می کنم که چند راه برای دیده شدن بیشتر را بگویید با تشکر
- [سایر] سلام و خسته نباشی دختری 22 ساله هستم دانشجوی رشته مهندسی برق .خواستگاری دارم 26 ساله کارمند و مهندس معماری. خواستگار من درسن 10 سالگی مادر و برادرشو در سانحه رانندگی از دست داد. و همچنین حدودا در 23 سالگی خواهرشو بخاطر داشتن بیماری سرطان.و از 10 سالگی زیر دست نامادری بزگ شده خودش میگه از وقتی که نامادریم اومد تو خونه همش دعوا بود .در حال حاضر 3 برادر و 1 خواهرن.و میگه بعد از مادرم محبت ندیدم ولی به خودم قول دادم به همه محبت کنم تا بهم محبت کنن. تو جلسه اول خیلی مهرش به دلم ننشست چون باشخصیت بود گفتم جلسه بعدم بیان حرف بزنیم.باز انگاری ننشست مهرش انگاری سرده نمیدونم شاید چون هنو بهش عادت نکردم حدودا یک ماه اس میدیم و حرف میزنیم.بیشتر اس میدیم.تفاهم زیاد دایم هم مهربونه هم باشخصیت.ولی میترسم مهرش به دلم نشینه بعدا پشیمون بشم.تحقیقم کردیم حدودا 1 ماه از همه نظر هم خودش و هم خونوادش خوبن. کمکم کنید چیکار کنم؟به هیچ وجه کوتاه نمیاد میگه من نمیتونم فراموشت کنم حتی یکی دو بارم امتحانشم کردم دیدم واقعا منو میخواد.یه بار بهش گفتم کسی رو قبلا میخواستم ولی همه چی تموم شده شاید بعد ازدواج دلم بازهواشو کنه گفت اینقد بهت مهربونی میکنم که فراموشش کنی .زندگیمو به پات میریزم . راهنماییم کنیید چیکار کنم؟نکنه بخاطر فوت خونوادش منزوی باشه؟نکنه پشیمون بشم احساس میکنم نمیتونم تحملش کنم از نظر چهره. با تشکر
- [سایر] سلام تا حالا چند بار پیام دادم اما در قسمت \"پیام های شما\" ندیدمش سعی هم کردم که تمام ضوابت ارسال رو رعایت کنم حاج آقا خسته نباشید دختری 21 ساله دانشجوی ترم آخر م 1.با یک پسر 19 ساله که 2 ساله معتاد شده و نمی تونه ترک کنه و تمام خانواده اش عذاب می کشن که نمی تونن ترکش بدن چه کار میشه کرد؟ اگه مادر بد اخلاق بد دهن و ناصبور و کم درک عصبی داشت چه طور باید رفتار کرد هر چه سعی می کنم مثل خودش رفتار نکنم نمیگذاره و من و خواهرم رو هم عصبی کرده می ترسم با تربیت بدی که ما رو کرده ما هم جهنمی بشیم ما که در خانه رفتار خوب نمی بینیم می تونیم در آینده زندگی موفقی داشت؟ من 2 سال پیش چند ماه با پسر خاله ام که با شناختی که ازش داشتم فکر می کردم مذهبی هست نامزد کردم اما بعدش خاله ام مادر شوهر بازی در میاورد و چون علاقه ی کافی هم بهش نداشتم تا کاراش رو نادیده بگیرم و فهمیدم اصلا مذهبی نیست وعلاقه ی زیادی بهم نداره حلقه رو پس دادم و تاحالا هم هیچ خواستگاری نداشتم به نظر شما چطور میشه بدون خواستگار و تربیتی که شدم در آینده زندگی پر از سعادتی داشت؟ ضمنا می خواهم اگر خدا قسمت کند ایام عید به حج برم چطور میشه یک آدم گناه کار حجی بره که قبول بشه؟ از زحماتتون خیلی ممنون خدا خیرتون بده
- [سایر] با عرض سلام من پسرجوانی هستم 20 ساله قصد ازدواج با دختری را دارم که هم خانواده من موافق هستند و هم خانواده دختر من از نظر مالی هیچ مشکلی ندارم هم خودم حدود 4 سال است شاغلم و هم اینکه از یک خانواده سطح بالایی هستیم دختریهم که انتخاب کردم از نظر فامیلی ،فامیل دور ماست ولی از نظر دوستیه دو خانواده ،دوستانی صمیمی هستیم فقط این وسط من یکم دچار دو دلی شدم!نه درمورد انتخابم،در مورد اینکه آیا سنم برای ازدواج مناسب است؟ با توجه به اینکه من ترم آخر کاردانی هستم وازبهمن ماه دوره کارشناسیم شروع میشه و سر بازیهم نرفتم! و یک موضوع دیگه هم است که این دختر با من هم سن هستن با اختلاف 1 ماه من بزرگتر هستم آیا این هم سنی میتونه مشکلی ایجاد کنه؟ هر دو خانواده از نظر اقتصادی ،فرهنگی،اعتقادی در یک سطح هستیم تحصیلات دختر هم، دانشجو کارشناسی هستند و باهم ،هم رشته هستیم ولی در دو دانشگاه مختلف و در اهواز ساکن هستیم ممنون میشم اگر من رو رهنمایی کنید
- [سایر] سلام خوب هستید؟ سال نو مبارک حاج آقا انشاء الله سالی پربرکت و پر از موفقیت داشته باشید. چون برای گرفتن جواب عجله داریم و نمیدانستم این پیام به دستتان رسیده یا نه دوباره آن را مینویسیم. برای خواهرزاده ام که 22 سال داره و دانشجو و تک دختره خواستگاری اومده که خیلی مرددش کرده. آقای خواستگار 28 سال داره و لیسانسه. درآمد خوب و کار خوب و یک خانواده فرهنگی داره اما از نظر ظاهر مورد پسند دختر خواهرم نیست نمیگه بده ها، میگه به من نمیاد چون خودش قد بلنده و کمی هیکلی و خواستگارش هم قد خودشه و خیلی لاغرو ریزه میزه است! دلش میخواد شوهر آینده اش از خودش بلند ترو هیکلی تر باشه در ضمن این آقا گفته اهل نماز و روزه هست و حلال و حروم سرش میشه اما اهل نوار هم هست و گوش میکنه چه این ور آبی چه آن ور آبی!! در مقابل خواهرزاده ام دوست داره که طرف اهل دعا و مذهبی باشه ولی آقا گفته برای این چیزها وقت نداره!! در مورد حجاب هم گفته چادر یا مانتو فرقی نداره و لی حجاب کامل باشه ( ما همه چادری هستیم)این مسائل در جلسه اول مطرح شده و خواهرزاده ام با تردید بسیار قرار جلسه بعدی را گذاشته اند میخواستم نظر شما را در مورد این مسائل و پیشنهادتون برای جلسات بعدی رو بدونم و این که برای شناخت بیشتر باید چه سوالاتی رو بپرسه. ممنون خدانگهدار یاعلی
- [سایر] سلام. من پسرعمویی دارم که بی نهایت عاشقمه و تا الان تلاش زیادی واسه به دست آوردن و ازدواج با من کرده ولی من دوستش ندارم و هر بار بهش جواب منفی دادم ولی اون دست بردار نیست و هنوزم اصرار داره که با من ازدواج کنه،خانواده ام کاملا با این ازدواج موافقن و حتی خیلی در این مورد باهام صحبت کردن که متقاعدم کنن ولی من راضی نمیشم،حالا دوباره به اصرار دختر عموم قراره فکر کنم و جواب بدم،نمیدونم باید چیکار کنم خانواده ام میگن عشق بعد ازدواج بوجود میاد و این اصلا مسئله مهمی نیست،پسر عموم درکل پسر بدی نیست آدم کاری و پرتلاشیه ولی دروغ زیاد ازش شنیدم،هر حرفی که بهش میزنی سریع به همه میگه و وقتی بهش ثابت میکنی اونقدر شجاعت نداره که پای حرفش بایسته و با پرویی تمام انکار میکنه،خانواده ام میگن اینا حل میشه مهم اینه که میشناسیمش و قابل اعتماده،در مورد تحصیلاتمون هم من دانشجو کارشناسی ام ولی اون حتی دیپلم هم نداره،لطفا راهنماییم کنید نمیدونم چیکار کنم میترسم برخلاف میل خانوادم عمل کنم و بعدها سرکوفتشو بهم بزنن یا اینکه بخوان اونا هم با هر انتخاب من مخالفت کنن
- [سایر] با سلام. بدون حاشیه یه راست میروم سر موضوع: سئوال من مشکل من در انتخاب نهایی بین دانشگاه رفت نو حوزه رفتن است! من پسری 19 ساله هستم که یک سال پشت کنکور ماندم (یعنی دوبار کنکور دادم) ودر نهایت چونکه رشتم ریاضی فیزیک بود تونستم در دانشگاه سراسری ارومیه دوره روزانه در رشته فیزیک نظری قبول بشم وحالا هم حدود یک ماه ونیم است که دارم میرم دانشگاه. ولی یه دو یا سه سالی است که به دلم افتاده که برم حوزه. حالا مطمئن نیستم که این به دل افتادن ناشی از تخیلات لحظه ای است یا نه واقعا خدا میخواد( آخه شنیدم که هرچیزی که ما واقعا دلمون بهش سوق داده میشه ومیخوایم اونو خدا میگه برو طرفش! (این درسته؟))-( یهجورایی مذهبی بودن رو تو طلبه بودن میدونم!!) البته بابام مخالفت میکنه و میگه که شغل خوبی نیست واین برات شغل نمیشه ودر آینده مشکلات خیلی زیادی خواهی داشت ومنزلت اجتماعی نداره وآیندش معلوم نیست ( واگه فردا این نظام یه جوریش شد تو جونت در خطره!) و از این حرفا. این که میگم بابام مخالفه آیا میشه که با وجود ناراضی بودن پدر من باز هم به حوزه برم. البته مادرم کمی بگی نگی راضی هست. آیا این کار کار درستیه؟ولی من احساس خوبی بهش دارم (به حوزه رفتن). ولی بالاخره برا دانشگاهم خیلبی زحمت کشیدم . از طرفی این رشته من در دانشگاه خیلی سخته وبراش در آینده کارش خیلی نداره(البته اونجوری که میگن ، آیا واقعا اینجوریه). حالا شاید این زیاد مهم نباشه وبشه با یه کنکور مجدد دادن این مشکل رو برطرف کرد. ولی مشکل من در اصل قضیه هست. البته من در این مورد حوزه یا دانشگاه با خیلی ها مشاوره کردم وهرکس یه حرفایی گفته و اگه ناراحت نشین باید بگم هرکسی سعی کرده زیاد حوصله نذاره وزود خاتمه ش بده وتموم بشه. ولی اینا نمیدونن که من اینو همینجوری نمیپرسم وپای آینده من درمیونه. البته از مشکلات طلبگی هم درست وغلط خبر کمی دارم . شما ببیندی اینا درسته؟: مثل دور بودن از خانواده( چون ما در یکی از شهرستانهای آذربایجان غربی هستیم واگه خدا بخواد میخواهم از قم قبول بشم)- درسهای زیاد وفشرده- شنیدم که به هر 3نفر یه اتاق 3در 4 میدن. آخه من تو خوابیدن خیلی حساسم واگه کسی شب خروپف کنه یا حرف بزنه تو خواب یا ... اصلا نمیتونم بخوابم. به همین خاطر دیگه تو ارومیه تو خوابگاه نمیمونم وبیرون خودم تنها یه خونه شخصی کوچیک البته با همکاری پدرو مادرم گرفتم واونجا میمونم. خوب میگفتم- مشکلات موندن وتحصیل وازدواج- راستی این ازذواج چجوریه؟- آینده شغلیش چجوریه و مثلا یه طلبه که حدودا 10سال خوند آیا یه انتخاب داره؟ مثلا باید بره وتویه مسجد مثلا پیش نماز بشه؟ یا فقط بره تو یه مسجد سخنران بشه؟ البته من نمیگم که ازین کارا زیاد خوشم نمیاد(البته نمیدونم چرا؟) ولی آیا گرایش دیگه ای هم داره؟- این مورد توجه قرار گرفتن من در پوشیدن لباس روحانیت برا من یه مسئله هست. نمیدونم چرا فکر میکنم که از پوشیدن این لباس کمی خوشم نمیاد. میشه آخوند شد وبا لباس عادی بود؟ وn مشکل دیگه که شاید باشه. ببینید من ازین میترسم که یه روزی به خودم بیام وبه حوزه برم واونجا به من بگن که دیر از خواب پاشدی وسن تو زیاده!. از اون روز میترسم. از اون روز میترسم که خدا بهم بگه که من اینو به دلت انداختم وتو قبول نکردی و... . از اینا میترسم. اصلا وقتی با کسی در این مورد مشورت میکنم ، وقتی که از من میپرسه که آخه هدف اصلیت از حوزه رفتن چیه من واقعا میمونم!! یعنی واقعا اون هدف اصلی ومهم رو نیمدونم چی بگم. میگن واسه چیش میری؟ واسه پولش واسه لباسش واسه ... . واسه چی؟ ولی من جوابی ندارم. یعنی اون عشق روحانیت ور نمیتونم بیان کنم وهمیشه محکوم میوفتم. اوه!. ببخشید خیلی زیاد شد. خلاصه این ریش واین قیچی! شاید این آخرین مشاوره ای باشه که میکنم وبر اساس همین جواب شما تصمیم بگیرم. در آخر ، یا الله!
- [سایر] با سلام خدمت شما من یک دختر کاملا مذهبی و بزرگ شده در خانواده مذهبی هستم..... اسفند سال 93 به طور اتفاقی با آقایی 28 ساله در اینترنت و صفحه اجتماعی آشنا شدم... بعد از مدتی صحبت کردن ایشون به نظر بنده انسان معقول با ویژگی های مشترک با بنده بودن.... باید بگم که قبلا هم با آقایون در دنیای مجازی صحبت کرده بودم ولی ایشون کاملا انسان مودب و معقولی بودن... به همین منوال رابطه ما ادامه داشت تا 15 فروردین.... البته در حد چت کردن.... ولی من ترسی از شروع رابطه جدی داشتم و براشون بهانه آوردم و تمام شد ولی دو هفته بعد ایشون دگباره پیام دادن و منم که بی نیل نبودم مخالفت نکزدم.... با گذشت زمان و شناخت بیشتر ایشون نظر منو به خودشون جلب کردن و ازشون خ.وشم اومد.... ایشون هم مثل من مذهبی... تحصیلکرده و اهل کار هستن..... ولی متاسفانه هیچ پیشنهاد جدی حتی در حد دوستی هم ندادن.... ما فقط دوستان معمولی خیلی خوبی هستیم و من دوست دارم از این حد فراتر بریم حتی برای ازدواج...... چون به نظر بنده ایشون جای فکر کردن دارن.... و می تونن برای من مناسب باشند.... اولین بار هم هست که با آقایی روابط اینچنینی دارم و بی تجربه ام.... در ضمن میدونم ایشون دختری در زندگیشون بودن که به هم علاقه داشتن ولی دختر رابطه خوبشون رو کات کرده و این آقا یه بی اعتمادی به دختر ها پیدا کردن.... از شما کمک میخوام برای ادامه این رابطه... اصلا به آینده اش میشه امیدوار بود؟ چجوری هدایت کنم به جهت درست و جلب نظر ایشون؟
- [سایر] به نام خدا با عرض سلام و خسته نباشید من جوانی هستم که به دلیل ثبات نسبی شرایط زندگی، تصمیم به اجرای دستور الهی و ازدواج کرده ام. اما متاسفانه به دلیل تجربه کم در ارتباط با جنس مونث قادر به شناسایی دقیق روحیات و اخلاق آنها نبوده و از این رو سوالات زیر همواره برایم مطرح بوده است: - با توجه به نحوه انتخاب همسر در جامعه من، یعنی پیشنهاد از سوی خانواده و تایید من، چگونه می توانم همسری که مد نظر خودم هست را بیابم؟ - در جلسه های خواستگاری چه مواردی باید مطرح شود و چگونه؟ اینکه چگونه مطرح شود منظور این نیست که روانشناسی سوال و جواب را بدانم، نه؛ قصد درک صحیح تر و عاقلانه تر از طرف است تا از جانب داری های کودکانه و بعضا احساساتی جلوگیری شود. - دنبال چه ملاک هایی باید بود تا همسو بودن فکری و احساساتی طرف با خود را بهتر درک کرد؟ اگر در این زمینه و حتی راهکارهای دیگری که به ذهن حقیر نرسیده، راهنماییم کنید، بسیار ممنون می شوم. با تشکر طلایی
- [سایر] سلام حاج آقا پیامم رو خلاصه میگم که وقتتون رو نگیره. دختری 19ساله.دانشجوی ترم دوم دانشگاه هستم.در این مدت در دانشگاه با یکی از پسرای کلاسم آشنا شدم.آشنایی ما علمی بود. اما پس از مدتی فهمیدم که ایشون با معیارهای من برای ازدواج مطابقت دارند.دربارش بیشتر تحقیق کردم و اطلاعات بیشتری کسب کردم و مطمئن شدم که شرایطش به من میخوره. چند ماهی گذاشت.رابطه ایشون کمی با من سرد وبد شد. اما دوباره رابطه برگشت.این رابطه در حد علمی بود و بس.کم کم متوجه علاقه خود به ایشون شدم.در همین حال خواستگاری داشتم که مورد تائید خانواده بود. اما علاقه به همکلاسیم باعث شک و تردید شد. همین شد که به طور ناخواسته ،طوری که خودمم نفهمیدم چی شد احساسم رو به ایشون گفتم.ایشونم احساس مثبتی نشون دادن.رابطه با چت و ایمیل ادامه داشت و بیشتر باهم آشنا شدیم.خانواده ها و حتی خودمون خیلی بهم شباهت دارم. خانوادهامون هم کامل در جریانند.اما چون ایشون شرایط ازدواج رو ندارند باید صبر کرد.میدونم صبر کار اشتباهی ! است و هیچی تضمینی وجود نداره!پس رابطه قطع شد. خواستگارم اومده.از آشناهمونه!پسرخوبیه. اما قبلا ازدواج کرده.خانوادم کاملا راضی هستند، اما من هم به خاطر ازدواج قبلشون تردید دارم و هم دلم پیش همکلاسیمه. از نظر شرایط خانوادگی و مالی بیشتر مورد پسند خانوادست تا همکلاسیم.اگر همکلاسیم پیش قدم میشد به احتمال90درصد به او جواب میدادم. اما نمیدانم که صبر برای اون درست هست یا نه! از طرفی میترسم که بعداز صبر همکلاسیم مرا ول کند. به خاطر سن کمش میگم!و از طرفی میترسم بعد از ازدواج پشیمون بشم که چرا برای همکلاسیم صبر نکردم. کمکم کنید. شرمنده! اگه میشه زود جواب بدید.خیلی وقت ندارم ممنون