با سلام . دوست خوبم اگر نتایج تست مبین بر افسردگی شما داده است " که گفته های شما نیز چنین چیزی را تصدیق می کند" باید به درمان بپردازید. به نظر میاد در وهله اول هم باید درمان دارویی داشته باشید و سپس با مشاور در ارتباط باشید . همه ادم ها برای اوقاتی نیاز به تنهایی دارند اما افراط در این مسئله نشان از بیماری است .به علاوه قرار نیست خداوند به همه خواسته های ما جامه عمل بپوشاند چرا که او علیم ایت و حکیم و بهتر می داند برای مصلحت ما چگونه تصمیم گیری کند . تلاش کنید تا از این کسالت خارج شوید .در غیر این صورت ممکن است ورابط شما با همسرتون هم مغشوش شود و به کسالت بیشتر شما بیانجامد .هر چه در امر درمان تاخیر ایجاد کنید بیماری مزمن تر شده و به درمان طولانی تری نیاز خواهد داشت . بنابراین آن را به تعویق نیاندازید. پس از سه هفته از مصرف دارو با ما در ارتباط باشید .
با عرض سلام خدمت شما
من مشکلات روحی بسیار دارم چند سال پیش رفتم پیش مشاور و از من تست گرفت و گفت دچار افسردگیم تعادل روحی ندارم وتو همه زمینه های زندگی دچار مشکلم تنهایی رو دست دارم میخوام فقط خودم باشم و خودم تا آزادانه فکر کنم که با وجود همسر و فرزند این کار برام مقدور نیست 6ماه پیش خواسته ای از خدا داشتم که انگار خدا فراموش کرده بنده ای مثل من داره آخه من چیکار کنم؟
با سلام . دوست خوبم اگر نتایج تست مبین بر افسردگی شما داده است " که گفته های شما نیز چنین چیزی را تصدیق می کند" باید به درمان بپردازید. به نظر میاد در وهله اول هم باید درمان دارویی داشته باشید و سپس با مشاور در ارتباط باشید . همه ادم ها برای اوقاتی نیاز به تنهایی دارند اما افراط در این مسئله نشان از بیماری است .به علاوه قرار نیست خداوند به همه خواسته های ما جامه عمل بپوشاند چرا که او علیم ایت و حکیم و بهتر می داند برای مصلحت ما چگونه تصمیم گیری کند . تلاش کنید تا از این کسالت خارج شوید .در غیر این صورت ممکن است ورابط شما با همسرتون هم مغشوش شود و به کسالت بیشتر شما بیانجامد .هر چه در امر درمان تاخیر ایجاد کنید بیماری مزمن تر شده و به درمان طولانی تری نیاز خواهد داشت . بنابراین آن را به تعویق نیاندازید. پس از سه هفته از مصرف دارو با ما در ارتباط باشید .
- [سایر] سلام علیکم: حاج اقا مرادی از بیانات ارزشمندتان در مسجدالنبی استفاده کردم. بنده حدودا هم سن شما هستم با مدرک لیسانس و مثلا\" آدم مذهبی. البته از زمانی که ازدواج کرده ام گرفتاریهای زندگی از توفیق شرکت در مراسمات مذهبی را کاسته است. 10 سال است که ازدواج کرده ام ( همسرم مدتی است که شاغل شده است) و دارای فرزندی هم هستم ولی در زندگی دچار مشکلاتی هستم که همسرم مرا دائم توصیه می کند که به مشاور مراجعه نمایم و تقریبا\" تمام مشکلات را از من می داند. یکی از مشکلات من این است که انسا ن تقریبا گوشه گیری هستم و خجالتی و دیگر اینکه به همه چیز مشکوکم و واقعا نمی دانم که این شکیاتم واقعیست یا دچار اشتباه هستم که البته همسرم همه را اشتباه می داند از شما می خواهم که مرا راهنمایی کنید که چگونه من به حقیقت پی ببرم که آیا این شکیاتم درست است یا نه فقط وسوسه های شیطان است که روح و جانم را ازار میدهد و باعث بروز مشکلات واختلافات مداوم در زندگی گشته است. نکته ای که باید عرض کنیم اینست که هم خود وهم همسرم مقداری تندخو هستیم البته من بسیار علاقه مندم که اگر امکانش باشد در یک جلسه ای حضوری خدمتتان برسم به اتفاق همسرم تقاضا دارم اگر این امکان هست در مورد نحوه آن وشرایط ان توضیح بفرمایید. خداوند به شما عمر با برکت عنایت بفرماید
- [سایر] سلام باتوجه به اینکه گفتید دارید کم کم خسته می شید بازهم جرئت کردم که باهاتون مشورت کنم.انشاءالله که می بخشید.چه چاره؟! من یه دختر 19ساله هستم فرزند یه خانواده مذهبی با سطح مالی نرمال،دانشجوی سال اول نمی خوام وقتتون رو بگیرم بنابراین از توضیح حاشیه می گذرم و مشخصات شخصی که بعداز دقتهای زیاد خانواده ام از بین موردهای مختلف ومتفاوت بالاخره کاندید جدی برای ازدواج شده رو خدمتتون عرض می کنم. شخصی ست 23ساله،دانشجوی سال سوم و از نظر اعتقادی شبیه خودم.خانواده ی اصیلی دارن که خانواده ام با تحقیقات زیاد وپی در پی در موردشون به مورد منفی ای برخورد نکردن ولی این آقا پسر هنوز سربازی نرفته! -چون بلافاصله دانشگاه قبول شده - واینکه کار ثابت و با پشتوانه داری نداره!من مسائل مادی برام اهمیت زیادی نداره ولی استقلال مالی برام خیلی مهمه.ازاینکه طرف مقابلم دستش توی جیب پدرش باشه بیزارم چون تبعات منفی بعدیش رو دیده ام. ایشون معتقده که می تونه یه زندگی رو به تنهایی بچرخونه ولی حاج آقا من نگران روزی هستم که این عدم پشتوانه ی شغلی و خدای نکرده بیکاری کار دست زندگیم بده و پدرایشون بخوان خرج زندگی مارو بدن واین بشه زمینه ساز مشکلات! خیلی مرددم؛از همه نظر کیس مناسبیه ولی ازاین جهت ...! ممنون می شم راهنماییم کنید
- [سایر] با عرض سلام ،من دختری هستم تقریبا سنتی و معتقدم باید به مسائل ازدواج همان گونه که ائمه گفته اند پرداخت و تا 4 تا5 سال پیش مسئله ازدواج برام خیلی مهم بود و چند تا شکست عاطفی هم داشتم . و الان هم برام این مسئله مهم است ولی الان به مدت 3-4 سال است به بیماری کولیت عصبی دچار شدم . و هر گاه اسمی از ازدواج و خواستگاری پیش میاد به شدت حالم بد میشه دچار تهوع و بی اشتهایی شدید میشم تا حدی که این مسئله روی کارم تاثیر منفی گذاشته وحتی اگر لحظه ای به کسی که حتی شک دارم به من علاقه داره فکر کنم حالم بد میشه ،مشاوره رفتم گفتن اول باید به روانپزشک مراجعه کنی . ولی من امکان نداره این کاررو انجام بدم چرا که خواهری دارم که مشکلات عصبی زیادی داشت و از رفتن پیش روانپزشک غیر از سخت شدن زندگیش وزندگی ما هیچی دیگر نداشت .البته من در مورد مشکلات خواهرم خیلی سختی کشیدم ودر منزل هم به گونه ای حدود ده سال نقش مادر دوم خانواده رو داشتم و خواهرم که از من بزرگت است ازدواج کرده و همسر خوبی دارد به طوری که خواهر من معمولا خواب است ولی همسرش هیچ اعتراضی نداره وهمه کارهای منزل رو خودش انجام میده ولی من با خواهرم خیلی فرق دارم نمیتونم تو زندگی زناشویی آدم بی تفاوتی باشم .و نقش خودم رو تو زندگی دوست دارم پر رنگ ببینم چه در خانه پدرم و چه در خانه همسرم و حالا نمی دانم چرا از ازدواج با اینکه برایم همیشه مهم بوده به شدت واهمه دارم .ناگفته نماند که مقدار کمی داروی اعصاب استفاده می کنم فقط برای ناراحتی کولیت عصبی که دارم . لطفا کمکم کنید باتشکر
- [سایر] با سلام و عرض خسته نباشید خدمت شما. من مشکل وسواس فکری و اضطراب شدید و کمی هم افسردگی دارم که تا 4 سال قبل هیچ کدام از این مشکلاتو نداشتم تنها مشکلم کم رویی بود اما زمانی که خواستم این مشکلم را حل کنم دچار این مشکلات شدم الان به جایی رسیدم که احساس میکنم دیگه تحمل این مشکلاتو ندارم و تا کنون هم به دکتر مراجعه نکردم چون همیشه ترس داشتم دکتر هم نتواند به من کمکی بکنه ولی در حال حاظر دیگه به تنهایی نمی توانم با این مشکلات کنار بیام میخواستم اگه امکان داره ی روان شناس خوب در شهر اصفهان به من معرفی کنید و موضوع بعدی اینکه جایی خوندم داروی ریلوزول در درمان اضطراب و وسواس خیلی موثره میخواستم بدونم میتونم خودم این دارو رو مصرف کنم و اینکه عوارضش چیه در ضمن من خودم از قرص آلپروزلام استفاده میکنم البته فقط در شرایط خواص ولی با مصرف این قرص تمام مشکلاتم حل میشه و هر کاری که دلم بخواد میتونم انجام بدم. ممنوم از راهنماییتان
- [سایر] با سلام وخسته نباشید خدمت مشاور محترم مشکل من با همسرم است من 3 ساله ازدواج کردم. هر دو شاغلیم وبچه هم نداریم. 4 سال از من بزرگتره. خیلی به حرفام توجه نمیکنه وقتی داره تلویزیون نگاه میکنه باید چند بار صداش بزنم که نگام کنه و وقتی هم نگاه میکنه یه جواب سرسری میده. اونجوری که من میخوام بهم محبت نمیکنه شاید هم من توقع بالایی دارم نمیدونم. ولی ایا محبت خواستن از شوهر توقع بالائیه؟ اگه از اون تقاضای محبت نکنم از چه کس دیگه ای باید تقاضا داشته باشم؟ به خدا من هیچی ازش نمیخوام فقط میخوام بیشتر به حرفام گوش بده. به درد و دلام .خیلی وقتا احساس تنهایی میکنم . روزای اول ازدواج می گفت من خیلی احساساتی هستم اما الان میبینم واقعا اونجوری نیست منم چند روزه باهاش قهر نیستم اماسر سنگینم میخوام این کارو ادامه بدم تا جایی که متوجه اشتباهش بشه. به نظر شما کار درستی میکنم که سر سنگینم؟ آیا باید رفتارم مثل خودش باشه ونسبت به اینکه یه کم بی عاطفه هست حساسیت به خرج ندم؟چی کار کنم بیشتر بهم توجه کنه؟کمکم کنید ممنون
- [سایر] سلام و خسته نباشید! یک مسئله ای هست که چندین وقته من رو آشفته کرده. مدت 2 سال و نیم هست که من و یه آقایی با هم نامزدیم. و الان مدت 6 ماه است که مشکلات و اختلافاتی ما بین ما و خانواده ها پیش آمده و حرمتهائی شکسته شده که خیلی مفصله. الان مادرم راضی به ادامه این وصلت نیست و از طرفی اون آقا اصرار به ادامه این وصلت داره. و من هم مابین زمین و هوا. از طرفی ترس از آبروریزی و میخوام با این آقا ادامه بدم ولی هم نمیدانم با مخالفت مادرم چکار کنم و هم درباره این آقا مردد هستم. در پیام های قبلی شما هم دیدم که گفته بودید در این رابطه استخاره نکنیم. شما بگید من چیکار کنم نه پدر دارم و نه برادر بزرگتری که حامی من باشه. واقعاَ درمونده شدم. مشاور هم رفتم ولی چون مشاور از نظر مذهب زیاد قوی نبود نتونست کار زیادی بکنه. چون اصلا دلایل مذهبی من رو نمیفهمید. من رو به خاطر سخن طولانیم ببخشید. به راهنمائی شما نیاز دارم. حاج آقا کمکم میکنید؟
- [سایر] سلام آقای دکتر . من 24 سالمه وبعداز 9 ماه ازدواج با پسری که بدون هیچ آشنایی و نامزدی بود تصمیم به جدایی گرفتم چون به این نتیجه رسیدم زندگی با این آقا فقط و فقط پشیمونی در آینده برام داره . در حال حاضر پی گیر کارهای قانونی جهت طلاق .در این حین به وکیلی آشنا شدم که از خودم 15 سال بزرگترو دارای یک زندگی ناموفق که ایشون هم دردوران عقد جدا شدند ولی هنوز بهنتیجه طلاق نرسیدند ولی هیچ زندگی مشترکی با همسر قبلیشون ندارند .من خیلی دچار تردیدم چونکه احساس می کنم ار لحاظ روحی به ثبات نرسیدم و در هوا معلقم از طرفی هم خیلی به دلیل کارهای طلاقم دچار اضطرس شدم .این آقا خیلی دلشون می خواد بامن چند ساعتی راجع به مسایل آینده و راجع به ازدواج با من صحبت کنند من نمی دونم چی به این آقا بگم .اصلا آیا این قرار گذاشتن با این آقا کار درستیه توی شرایط من . خواهش می کنم من و راهنمایی کنید .
- [سایر] با عرض سلام خدمت جنابعالی دیشب بعد از مراسم... من همونم که عرض کردم با دختر خانومی دو روز قبل از عقد به هم زدم . به خاطر دخالت های خونواده ها و سنگ اندازیهاشون گول خوردم حاجی. اما چند روزی بعد از به هم خوردن ماجرا منو دختر خانوم به هم پیام دادیم و رابطه شکل گرفت . الان دو ماهی میگذره و ما مخفیانه با هم رابطه داریم. ... نداریما . با هم بیرون میریم و ... البته خودمون صیغه میخونیماااا (زرنگیم). همه اجدادمون مخالف این ازدواجن غیر از خودمون که عاشق همیمو واقعا همدیگرو دوست داریم و جدایی دیگه محاله.وقتی عقد به هم خورد رفتم التماس باباش کردم که پشیمونمو بهم فرصت بده ، بنده خدا گفت برو مشکلتو با خونوادت حل کن بعد بیا ، . شرایط سختی شده حاجی . راضی کردن بابام کار خداست ، از اون نظامی های سر سخته که جون ادمو به لب میاره تا راضی شه. نمیدونم چطور به مامانم بگم. اخه بیماری قند داره. عصبی شه بدبختم شبی هم که عقدو به هو زدیم به خاطر مادرم بود داشت سکته میکرد که من از این دختر خوشم نمیاد و ... میگفت دختره نمیخنده شاد نیست و به دلمون نمیشینه و.... جان مولا راهنماییم کنید. دیگه بریدم.گفتم نامه ندم چون انقدر مشغله دارید ج نمیدید . ... راهنمایی کنید الان باید چطور اصلا خونواده هارو در جریان بذاریم. بابامو چطور راضی کنم ؟ اگه متوجه شه کشته منو. من 23 سالمه و دختر خانوم 18 سالشه. من دانشجوی ارشد ... و ایشون ترم اول ... .بخدا خسته شدیم، ... وااااااااااای خدا. راهنماییمون کنید. ممنون التماس دعا
- [سایر] با سلام خدمت شما برادرمحترم از اینکه وقتتان را میگیرم عذرخواهی میکنم بدون حاشیه عرض میکنم حدود 17 سال پیش در سنین نوجوانی و جوانی ناخواسته و بدلیل مشکلات بسیار عدیده زندگی اعم از فوت پدر نبود امکانات مالی لازم و مهمتر از آن کمی محبت در خانواده دچار اشتباه چبران ناپذیری شدم و ناخواسته ... داشتم که پس از آن به شدت پشیمان شده و توبه کرده و پس از آن دیگر آن کار را تکرار ننمودم حتی حالا که 17 سال از آن ماجرا میگذرد خودم را نیز مجازات کرده و تا کنون که به مرز 34 سالگی رسیدهام بسیاری از خواستگاران خوب خود را رد نمودهام تا بلکه اینگونه خود را مجازات نمایم ولی بعد از این همه سال نمیدان که توبهام مورد پذیرش قرار گرفته است یا و اینکه کم کم خانوادهام نیز به ردکردنهای بی مورد من شک کردهاند و نمیدانم چه باید بکنم از طرفی احساس گناه از کار گذشته و از طرف دیگر اینکه میترسم نکند مشکلی برایم پیش آید که پس از ازدواج عواقب آن کمتر از بیشتر از سود آن باشد لطفا مراراهنمایی کرده و بگویید چه خدا آیا مورد عفو خداوند قرار گرفتهام و به چه امیدی و با چه رویی از درگاه خداوند طلب بخشش نمایم شما بگویی چه کنم ؟
- [سایر] سلام حاج اقا این هشتمین باریه که پیام میدم ولی جواب نمیگیرم من دختری 21 ساله ودانشجو هستم من تقریبا از 5/6 سال پیش به فکر ازدواج بودم چون هم محیط خانوادم اینو میپذیرفت هم خواستگار داشتم حاج اقا مشکل من اینه که یه مدت به کسی دل میبندم که یه موقعیت عالی داره با اون انس میگیرم باهاش تو خیالم زندگی میکنم ولی این قضیه خیلی ناراحتم میکنه وقتی میخوام از این اوضاع دست بر دارم انگار خدا نمیخواد من با ارامش زندگی کنم چون وقتی میخوام اون فردو فراموش کنم خدا یکیو سر راهم قرار میده که خیلی از فرد قبلی سرتره الان چند ساله که درگیره این موضوعم الان که ترم دوم هستم در مورد یکی از اساتیدم این احساس دوست داشتنو دارم از این موضوع میترسم لطفا کمکم کنید عجیب اینه که تمام کسایی که به اونا دل میبندم مذهبی . تحصیل کرده .از خانواده های با ایمان هستن یه جور به خودم اطمینان دارم که این علاقه ها از روی هوس نیستن حالا شما میگین چیکار کنم امیدوارم این دفعه جواب ببینم با تشکر